فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۲۱ تا ۲٬۴۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
معنویت دینی در جهان جدید با چالش های مختلفی مواجه است. یکی از این چالش ها مسئله معناداری یا پوچی زندگی است. در حالی که در جهان سنتی کمتر متفکری پیدا می شد که زندگی را تهی و پوچ بداند، امروزه شاهد نگاه های پوچ گرایانه مختلف به زندگی هستیم. این نگاه ها در تقابل با نگاه معنوی به زندگی هستند. در مقاله حاضر به چالشی می پردازیم که نگاه پوچ گرایانه به زندگی برای معنویت دینی و نگاه معنوی به زندگی ایجاد می کند. ابتدا رویکردهای مختلف به معنای زندگی -طبیعت گرایی، فراطبیعت گرایی، ناطبیعت گرایی و پوچی- را مرور می کنیم. سپس سه خوانش گوناگون از پوچی را مورد بررسی قرار می دهیم. این خوانش ها بر اساس فقدان هدف، فقدان ارزش و آرزوهای دست نیافتنی صورت بندی شده است. راهکارهای مختلفی برای مقابله با پوچی ارائه می شود، از قبیل طغیان، ترک خواستن، بازسازی ارزش ها و مواجهه طنازانه با هستی. پیشنهاد مقاله حاضر در چند محور مطرح می شود: نخست آن که معنای زندگی را باید از جنس «روایت زندگی» بدانیم، و چنین رویکردی به معنای زندگی با رویکردهای صرفاً استدلالی به معنای زندگی تفاوت دارد. دوم این که داوری میان روایت های مختلف بر اساس عقلانیت نظری و عقلانیت عملی امکان پذیر است. سوم این که معنویت دینی با افزودن عناصری به نظام باورهای ما می تواند روایت ما از زندگی را معنادار سازد و ما را از چالش پوچی رها کند.
از انحصارگرایی در حقانیت تا شمول گرایی در نجات و تعامل انسان ها: بررسی دیدگاه جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار، مسأله ی کثرت و تنوع دینی در آراء جوادی آملی و پاسخ او به پرسش های اصلی ذیل این مسأله مورد بررسی قرار می گیرد. هدف این پژوهش این است که با روش توصیفی – تحلیلی به گونه شناسی دیدگاه جوادی آملی در خصوص مسأله ی تعدد ادیان پرداخته و اندراج پاسخ های او به سه پرسش اصلی مساله ی تعدد ادیان یعنی پرسش حقانیت، پرسش نجات و پرسش تعامل پیروان ادیان، ذیل یکی از نظریات اصلی این مسأله معین گردد. در راستای دست یابی به این هدف، دیدگاه جوادی آملی در خصوص پرسش حقانیت بر اساس وحدت دین و فطرت، نقد نسبیت در فاعل و واقعیت و مسأله ی صراط مورد واکاوی قرار گرفته و نشان داده می شود که جوادی آملی بیشتر موضعی انحصارگرایانه نسبت به حقانیت ادیان دارد. جوادی آملی در پاسخ به پرسش نجات با طرح مسائلی هم چون هدایت و معذوریت، نگرشی شمول گرایانه را در پیش می گیرد. در پاسخ به نحوه ی تعامل با پیروان سایر ادیان نیز، ایشان معتقد به همزیستی مسالمت آمیزِ متکی بر معیار و ملاک هستند همزیستی ای که عملا متکی بر نگرش شمول گرایانه به تعدد و کثرت دینی قابل تحقق است.
تبیین پیوستار وجودی و این همانی شخصی بر مبنای اشتداد وجودی بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سخن گفتن از زندگی پس از مرگ برای انسان زمانی خردپذیر است که انسانِ پس از مرگ با فرد دنیایی وحدت شخصی و این همانی وجود داشته باشند. از سوی دیگر، چون هویت انسان در دنیا همراه با حیثیتی جسمانی است(یا بر اساس دیدگاه های ماده گرایانه، اساساً هویتی جسمانی است)، تبیین استمرار حیات پس از مرگ و رستاخیز انسان، در گرو حضور بعد جسمانی او و به عبارتی وامدار تبیین نوعی رستاخیز جسمانی است. آموزه های ادیان الهی نیز بر چنین رستاخیزی تأکید دارند. نوشتار حاضر، بر اساس روش گزارشی-تحلیلی، ضمن مروری بر مهمترین روایتهای الهی دانان مسیحی از تبیین این همانی شخصی انسان در جهان پسین و نقدهای فیلسوفان دین بر این دیدگاه ها، بر آن است تا بر اساس خوانشی ویژه از برخی مبانی حکمت متعالیه و سخنان صدرالمتألهین، به معرفی و تببین نظریه ای متفاوت از این همانی شخصی بپردازد. به نظر می رسد نظریه پیوستار وجودی و این همانی شخصی انسان بر مبنای اشتداد وجودی بدن، ضمن مصونیت از عمده اشکالات مربوط به سایر مدلها، از ظرفیتها و مزایای بیشتری نیز برخوردار است.
انسان محوری در گذار از فلسفه مدرن به پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر مسئله بازیابی انسان (مشخصاً انسان محوری) را دارد. در اینجا تلاش می نماییم انسان محوری را در گذار از فلسفه مدرن به پدیدارشناسی فهم نماییم. سعی ما در اینجا این است که این کار را با بررسی و تحلیل کیفی آثار و متون دست اول متفکران فلسفی مدرن و پدیدارشناسی (موردنظر) به انجام رسانیم. طبق یافته های تحقیق، این گذار را می توان ذیل «بازشناسی آگاهی» دنبال کرد. کانت با تاسی از بیکن و دکارت از شک شروع و طرح انسانی کردن علم را با حذف انسان انجام داد و هگل این قطعیت را با پدیدارشناسی روح و طرح دیالکتیکی خود با پیوند انسان و روح در سیر تاریخی به انجام می رساند. هوسرل که نامش با پدیدارشناسی مانوس است، با شعارِ «به خود چیزها برگردید» و ابزار اپوخه سعی در قطعی سازی شناخت داشته اما طرح زیست جهان را برای نسبی گراها به ارمغان آورد و اواخر عمر خود رویای فلسفه مانند علمِ متقّن را پایان رسیده تلقی می کند. هایدگر به عنوان مشهورترین شاگرد وی انسان را به صورت استعلائی در مرکز جهان قرار می دهد. گفتنی ست که انسان همواره در جهان حضور دارد. باری، پژوهش حاضر رویکردهایی از انسان محوری را تقویت می نماید که در آن انسان همیشه محور بوده و خواهد بود.
نزاع آزادی اراده و دترمینیسم در اندیشه هیوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هیوم در نزاع میان دترمینیسم و آزادی اراده موضعی سازگارگرایانه دارد. او بر این نظر است که هر دو آموزه آزادی و ضرورت برای این که برای انسان ها مسئولیت اخلاقی قائل شویم ضروری اند. در این مقاله، ابتدا سعی می کنم مسیر هیوم در پیش برد پروژه اش را نشان دهم. درادامه، تفسیر کلاسیک از سازگارگرایی هیوم را شرح می دهم. مطابق این تفسیر، از نظر هیوم آنچه با آزادی در تعارض است نه علیت، که اجبار بیرونی است. درادامه، به تفسیر جدید باتریل از سازگارگرایی هیومی اشاره می کنم. باتریل بر این نظر است که تاکید هیوم بر عاملیت التفاتی است. در بخش پایانی مقاله درصددم تا نشان دهم براساس تفسیر باتریل هم موضع هیوم همچنان با دشواری هایی همراه است. این تفسیر همچنان نشان نداده است که عاملیت التفاتی با دترمینیسم گسترده ای که بر حالات و انگیزه های انسان حاکم است نیز سازگار است. اگرچه هیوم بر عاملیت، تعینات اراده، تصمیم و انتخاب، و حیث التفاتی اعمال توجه می کند، هم چنان دغدغه ناسازگارگرایان در فراهم بودن امکان های دیگر را نادیده می گیرد.
واکاوی مفهوم غرب زدگی در مواجهه فردید با انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش باهدف واکاوی مفهوم غرب زدگی در فلسفه تاریخ احمد فردید و نسبت آن با انقلاب اسلامی انجام و در آن سعی شده تا ضمن تحلیل نگرش فردید به وضعیت تمدن بشری در عصر جدید، به جایگاه انقلاب اسلامی در آن به عنوان تحولی عظیم جهت رهایی از سیطره غرب زدگی و مقابله با نیست انگاری ناشی از آن توجه شود. روش تفسیری - انتقادی در این پژوهش موردتوجه بوده که با به کارگیری آن سعی شده ضمن تحلیل مفهوم غرب زدگی در ادبیات فکری فردید و بررسی نسبت آن با انقلاب اسلامی نحوه مواجهه وی با این پدیده مورد ارزیابی و نقد قرارگیرد. تحلیل فردید از این تحول مهم سیاسی بیشتر مبتنی بر خصلت های غرب ستیزانه انقلاب اسلامی بوده و وی به ماهیت سیاسی انقلاب به عنوان یک پدیده مدرن سیاسی بی توجه است. یافته اصلی این پژوهش درک ماهیت تقلیل گرایانه اندیشه فردید درباره نسبت انقلاب اسلامی و مدرنیته و بررسی پیامدهای تحلیل وی است که مستلزم نادیده گرفتن وجوه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی انقلاب و تمرکز صرف بر بعد هستی شناختی آن است. نتیجه کلی نشان می دهد که رویکرد هستی شناختی و فلسفه تاریخ فردید که مبتنی بر نقد هایدگری متافیزیک و توجه به اسم شناسی عرفانی ابن عربی و انگاره های آخرالزمانی است در تبیین پدیده انقلاب اسلامی دارای کاستی های اساسی می باشد.
پیشرفت علم از منظر روی بسکار و خطاپذیری شناخت؛ نقدی بر چهار رویکرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهمترین رویکردها در تبیین پیشرفت علم، عبارتند از: رویکرد معنایی، کارکردی، معرفتی و ادراکی. هر کدام از این رویکردها با توجّه به هدفی که برای علم متصوّر است، پیشرفت را نیز بر همان مبنا تعریف می کنند. رویکرد معنایی، پیشرفت را مبتنی بر تقرّب به صدق، رویکرد کارکردی مبتنی بر حلّ مسئله، رویکرد معرفتی مبتنی بر انباشت دانش و رویکرد ادراکی نیز پیشرفت را مبتنی بر افزایش فهم، تعریف می کند. روی بسکار با توصیفی لایه مند از جهان، «علم» را حرکت به سمتِ لایه های عمیق تر دانسته که با هدفِ کشف مکانیزم های مولّد انجام می شود. او «پیشرفت» را نیز مبتنی بر همین لایه مندی و کسبِ دانش نسبت به لایه های زیرین، تبیین می کند، امّا از آنجا که به اجتماعی بودنِ علم معتقد است و دانش را محصولی اجتماعی و در معرض تغییر می داند، به خطاپذیریِ شناختْ اذعان دارد و بر این باور است که حرکت به سمت لایه جدید، ضرورتاً به پیشرفت علم نمی انجامد؛ اگر چه این امکان وجود دارد که با کسبِ دانش نسبت به لایه جدید، دانشِ پیشینْ بازبینی و تصحیح شود. در این مقاله، ضمنِ شرح نظریه پیشرفت بسکار و تبیینِ امکانی بودنِ آن با توجّه به خطاپذیریِ شناخت، یک هدف اساسی را دنبال می کنیم. این هدف، در بررسیِ هر چهار رویکرد، به منظور نشان دادنِ عدم توجّه آنان به جنبه خطاپذیریِ شناخت و تأثیر آن در تبیین پیشرفت، خلاصه می شود.
تفسیر استعلایی هوسرل از فلسفه هیوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۴
122 - 140
حوزههای تخصصی:
در این مقاله بر اساس شواهد موجود در آثار هوسرل و هیوم استدلال شده است که تفسیر خاص هوسرل از فلسفه هیوم به عنوان فلسفه ای استعلایی ریشه در رویکرد خاص هوسرل به جستجوی امر استعلایی در فلسفه جدید دارد که با واقعیات تاریخ فلسفه یا دست کم با آنچه عموم مورخان فلسفه می گویند، همخوانی ندارد. در واقع، هوسرل طبق یک سنت تفسیری که مختص فیلسوفان مبتکر، و نه شارحان آثار فلسفی و تاریخ نگاران فلسفه، است به آرای هیوم نظر کرده و کوشیده تا ریشه و پیشینه برخی از مفاهیم اساسی پدیدارشناسی خود را در آرای هیوم بیابد. در اینجا پس از بررسی نسبت پدیدارشناسی هوسرل با تجربه گرایی و جایگاه مفهوم «استعلایی» در تجربه گرایی هیوم، مؤلفه های تقلیل، تقوم و زیست جهان در پدیدارشناسی هوسرل به ترتیب به عنوان همتایان شکاکیت، تخیل و عالم خارج در فلسفه هیوم مورد بحث قرار گرفته اند. در نهایت این نتیجه حاصل شده که هوسرل از این رهگذر وارد گفتگویی فلسفی با هیوم شده تا ناگفته ها و نااندیشیده های او را در چهارچوب پدیدارشناسی استعلایی خود بیان کند. این رویکرد هوسرل همانی است که بعداً در هرمنوتیک متأخر هایدگر و رویکرد خود هایدگر به آرای فیلسوفان گذشته مشاهده می شود.
مسئله تعبّد و چالش های عقلانی فرارو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۰
101 - 124
حوزههای تخصصی:
روشنفکران دینی و معنوی در دهه های اخیر به این ذهنیت دامن زده اند که دین با عقلانیت و خردورزی و تفکر میانه ای ندارد و در کشاکش میان آن دو باید یکی از آن دو را برگزید. آنها اساس و محور دین را تعبد دانسته اند و تعبد را هم در نقطه مقابل عقلانیت قرار داده اند. به گمانِ آنان، دنیای جدید و مدرن، دنیای عقل مداری و اندیشه ورزی عقلانی است و این عقلانیت، تدین را با محوریت تعبد برنتابیده و هضم نمی کند. با این توصیف چالش های عقلانی متعددی فراروی تعبد نهاده می شود. در این مقاله به شش چالش اساسی از منظر عقلانیت در برابر تعبد و تدین پرداخته شده است. چالش از خودبیگانگی، چالش عدم رشد عقلانی، چالش آزمون ناپذیری، چالش انتقادناپذیری، چالش عدم داورِ مورد توافق و نهایتاً چالش چرایی تعبد، مهم ترین موانع عقلی در برابر تعبد دینی است. نگارنده با بررسی و تبیین ماهیت تعبد و تقسیم آن به تعبد مُعلَّل و تعبد مُدلَّل، ضمن پاسخ به این چالش ها تلاش می کند نشان دهد تعبد دینی که تعبدی مدلل است، در بستری عقلانی شکل گرفته و گرچه عقلانیت مدرن و انتقادی نمی توانند با آن بر سر یک سفره بنشینند، عقلانیت سلیم، معتدل و واقع گرا، تعبد دینی را مطلوب و معقول می داند.
بررسی و نقد ایده «تفسیر پلورالیستی قرآن بر مبنای هرمنوتیک فلسفی مدرن»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۰
169 - 192
حوزههای تخصصی:
هرمنوتیک فلسفی مدرن که طی سده اخیر در میان جمعی از اندیشمندان غربی در باب چیستی فهم و تفسیر متون ظهور یافته، برخی از نویسندگان اسلامی را بر آن داشته است بر مبنای آن به ایده تفسیر پلورالیستی قرآن روی آورند و با تکیه بر پاره ای مبانی و مفروضات قطعی حوزه تفسیر به تنسیق و تثبیت این دیدگاه بپردازند. بنای چنین دیدگاهی بر پایه هرمنوتیک فلسفی از جهات مختلف با چالش های جدی مواجه است؛ زیرا نه هرمنوتیک فلسفی به دلیل نقدهای استواری که بر آن شده است از چنین قابلیتی برخوردار است که بتواند به عنوان پایه و زیرساخت یک دیدگاه حساس و ذوابعاد به شمار آید و نه تفسیر پلورالیستی قرآن ایده ای است که با مبانی و مفروضات قطعی در حوزه تفسیر قرآن همخوانی داشته باشد یا بتواند به درستی از عهده اهداف بنیادی این حوزه برآید. این پژوهش که از نوع کتابخانه ای است و به روش توصیفی، تحلیلی و انتقادی به انجام می رسد، در صدد است با تبیین دیدگاه تفسیر پلورالیستی قرآن و چگونگی ابتنای آن بر هرمنوتیک فلسفی مدرن، آن را از دو زاویه مبنایی و بنایی در معرض نقد قرار دهد. محصول نهایی این پژوهش آن است که دیدگاه تفسیر پلورالیستی قرآن نه فقط با مبانی و مفروضات عام حوزه تفسیر که حتی با مبانی و مفروضاتی که مقبول صاحبان همین دیدگاه است نیز سر سازش ندارد.
تبیین افزایش شیوع اختلالات طیف اُتیسم بر مبنای نظریه تغییر مفهومی تاگارد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با استفاده از نظریهی درخت تغییر مفهومی تاگارد در پیِ تبیین افزایش تعداد افرادِ دارای «اختلالات طیف اُتیسم» هستیم. در نگاه اول تبیین افزایش تعداد موردهای این اختلال میتواند ناشی از زیاد شدن واقعی تعداد افراد، بنا به دلایلی که هنوز مشحص نشدهاند، باشد،ِ یا اینکه متخصصان علوم پزشکی به ابزارهای دقیقتری برای شناسایی و غربالگری دست پیدا کردهاند. اما این تبیین اولیهی افزایشِ تعدادِ افراد میتواند تبیینهای مکمل هم داشته باشد مانند طبیسازی و تغییر مفهومی. در این مقاله به تبیین تغییر مفهومی میپردازیم؛ به این صورت که افزایش تعداد موارد در اثر تغییرات در مفهوم این اختلال باشد که نتیجه آن شمول افراد جدیدی است که سابقاً در این طیف قرار نمیگرفتند. همچنین به نظریهی درخت تغییر مفهومی پاول تاگارد که وی در آن بر روی تغییر مفهومیِ سلسلهمراتبیِ بیماری سل تحقیق کرده است به عنوان تبیین جایگزین ارجاع داده شده است و با کاربست نظریهی او نشان میدهیم که افزایش تعدادِ مواردِ اختلالات طیف اُتیسم میتواند علاوه بر محتمل بودن افزایش تعداد افراد و دقیقتر شدن ابزارهای پزشکی، ناشی از تغییر مفهومی اُتیسم باشد.
تروپیزم و تسلسل بردلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال هجدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۷۱)
111-121
حوزههای تخصصی:
بردلی تسلسلی را مطرح می کند که طبق آن، هر نظریه ای که اشیای خارجی را واحد متشکل از اجزای متکثر بداند، دچار اشکال است. ازآنجاکه بیشتر تروپیست ها، شیء جزئی را متشکل از تروپ های با هم موجود می دانند، تسلسل بردلی دامان تروپیزم را نیز می گیرد. ماورین بر آن است که دیدگاه بردلی درباره نحوه وجود رابطه نادرست است و رابطه امری است که وابستگی وجودی به اطرافش دارد و بر این اساس اشکال تسلسل بردلی را برطرف کرده است. اما براساس برداشتی از بیان و تحلیل علامه طباطبائی در مبحث وجود رابط، می توان بر ماورین خرده گرفت و وابستگی میان رابطه و اطرافش را دوسویه دانست. افزون بر این، دیدگاه ماورین هرچند اشکال تسلسل بردلی را برطرف می کند، با نظریه تروپیزم ناهمراه به نظر می رسد. در این مقاله پس از نگاه کوتاهی به تروپیزم، تسلسل بردلی تقریر، و سپس این مشکل برای نظریه تروپیزم تبیین شده است. در ادامه راه حل ماورین مطرح گشته و در پی آن، این راه حل نقد و از دیدگاه وابستگی درونی و متقابل میان رابطه و اطرافش دفاع شده است.
بررسی تطبیقی موانع دستیابی به معرفت از نظر شیخ اشراق و عزالدین کاشانی(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۳)
41 - 54
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با موضوع موانع معرفت حقیقی از دیدگاه شیخ اشراق (587 549ق) و عزالدین محمود کاشانی (د 735ق) به بررسی و تلفیق آرا و اندیشه های این دو متفکر مسلمان پرداخته است و شباهت ها و تفاوت های آرای آنان را با روش توصیفی تحلیلی دنبال کرده است. ادراکات حسی و علوم عقلی و استدلالی از جمله موانع معرفت نزد شیخ اشراق، و عقل معاش از جمله موانع معرفت نزد عزالدین محمود کاشانی است. سهروردی علم را تا زمانی که بر صور محسوسات و تعینات دلالت دارد در سجّین طبیعت و معقولات محصور می داند که دیده عقل و چشم دل از رؤیت آن حقیقت قاصر است. کاشانی نیز با تکیه بر نور ایمان و یقین، موانعی چون علم و استدلال، عقل معاش، گناه و هواجس نفسانی و وساوس شیطانی و خودستایی را آفتی می داند که انسان را از کسب معرفت باز می دارد. انسان با توجه به استعداد و ظرفیت وجودی اش شایستگی کمال و افاضه معرفت را دارد و رسیدن به معرفت حقیقی مستلزم گسیختگی از عالم محسوسات، کدورات و شواغل جسمانی و رهایی از عالم ظاهر است.
شگردهای فکرورزی در داستان های فرهاد حسن زاده بر پایه نظریه لیپمن (مطالعه موردی: داستان های گروه سنی الف، ب و ج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فکرورزی در نگاه صاحب نظران برنامه «فلسفه برای کودکان» مهارتی آموزشی است که فکرورزی کودکان و نوجوانان را با شرایط تحت کنترل فراهم می آورد و داستان ابزاری چند وجهی است که می تواند توانایی شناختی، عاطفی و اجتماعی کودک را غیر مستقیم پرورش دهد. پژوهش پیش روی چگونگی بسندگی و بسامد گونه های فکرورزی فلسفی خلّاق، مراقبتی و انتقادی را در داستان های کودکانه گروه «الف، ب و ج» فرهاد حسن زاده و توانش و قابلیت پرورش فکرورزی فلسفی آن ها را در کودکان بر پایه برنامه فبک در انگاره لیپمن با رویکردی توصیفی- تحلیلی بررسی کرده است. دستاورد پژوهش نشان می دهد، بسندگی و بسامد فکرورزی فلسفی خلّاق در داستان های مورد مطالعه با مولفه های استدلال و آزمون نگری، نوآوری در رفتار بیشترین بسامد را در این مهارت دارد. تفکرورزی انتقادی با مؤلفه دیگر اصلاحی و حساسیت به متن و تفکر مراقبتی با مؤلفه رشد مهارت تفکر مسئولانه در رده های بعدی هستند. وجود این مؤلفه ها و نیز تکنیک زبانی و ادبی داستان ها سبب توانش و قابلیت ایده های عمل گرایانه «اجتماع پژوهشی» برنامه فبک در قصه های مورد پژوهش است.
Realist Fiction as the Rightful Genre of our Time: Realist Fiction after the Postpositivist Intervention(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۶
199 - 212
حوزههای تخصصی:
Realist fiction, which had a pivotal place in 19th. Century literature, has lost its central position in the contemporary literary scene as modernism, postmodernism and poststructuralism have raised some serious challenges against it, advocating experimentalism in fiction, instead. Still, in our age, when globalization and capitalism breed different forms of marginalizations and injustices in societies, it is the realist fiction that better than any other form can depict the struggles and pains of these marginalized lives. Thus, realist fiction deserves to be considered a major genre of our time rather than a second-rater. This paper attempts to investigate into the present state of realist fiction in the literary scene, and it argues that, with the significant theoretical backing from the postpositivist realist critics, it can move toward reclaiming its position in literature today. Postpositivist realists base their defense of realist fiction on the notion that the representation of reality, identity and experience in realist fiction, in spite of being theory-mediated and affected by ideologies and discourses, is possible, as these objects of representation are real and important for being real. The paper maintains that the postpositivist support can favorably affect the present place of realist fiction. Still, the rightful realist fiction of our time, in tune with the developments in the theories of knowledge and fiction, unlike the 19th. century realist fiction, has patches of experimentalism, while keeping its realistic ethos, which further indicates that the contemporary fiction is the fiction of an era affected by postpositivist realist concepts.
مقایسه تسلّی بخشی های ابن سینا و کانت در مواجهه با فقر مالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فقر مالی از دیرباز، مادر بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی جوامع انسانی شمرده شده است و متفکّران بزرگی این معضل را در آثار خویش مورد بحث قرار داده اند. در آثار فیلسوفانی همچون ابن سینا و کانت، که به حکمت عملی توجّه خاصّی داشتند، درباره «فقر مالی» مطالبی مطرح است. پژوهش پیش رو به روش توصیفی تحلیلی، در تبیین و مقایسه نظرات و توصیه های این دو فیلسوف در مواجهه با این معضل می کوشد. «تسلّی» در عرف، به معنای آرام کردن شخص اندوهگین یا مصیبت زده است امّا معنای اصطلاحی تسلّی در فلسفه و علوم اجتماعی، قدری موسّع از معنای عرفی آن است و عبارت از آرامش بخشیدن به شخص از طریق نوع نگاه او به مشکلات و ارائه راهکار برای رفع معضلات است. ابن سینا برای تسلّی بخشی به فقیران، آثار سوء فقر مالی را واکاوی می کند. به باور شیخ، «محرومیت از لذّت های حسّی» لازمه مهم فقر مالی است. او راه کنار آمدن با فقر را در گرو عبور از امور حسّی و شناخت لذّت های فراحسّی می داند، زیرا نه تنها کسب آن لذّت ها بدون تمکّن مالی امکان پذیر است، بلکه قوّت و دوام لذّت های فراحسّی بسی فراتر از لذّت های حسّی است. امّا کانت ضمن اذعان به مشکلات عدیده فقر مالی، شرایط تحمّل فقر را برای انسان ها نمی پذیرد و برای کنار آمدن با فقر مالی و تحمّل آثار سوء آن، راهکار و درمانی، جز کسب ثروت نمی شناسد؛ از این رو فیلسوف آلمانی بر عنصر کار و تلاش برای کسب ثروت تأکید فراوانی دارد. به نظر کانت، انسان با تمکّن مالی می تواند از هنر و تخصّص دیگران بهره مند شود.
تبیین ضرورت دینداری عملی براساس دلیل معقولیت و بررسی شبهات عقلی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۸)
385 - 407
حوزههای تخصصی:
برگزیدن دینداری یا غیردینداری می تواند از جمله مهم ترین انتخاب های زندگی به شمار رود. در هنگام تکافوی ادله دینداری و غیردینداری در حوزه نظر می توان ندانم گرایی را به عنوان راه سوم برگزید، اما در عمل چنین نیست و تنها دو راه وجود دارد. در چنین شرایطی باید جانبی را برگزید که ضرر کمتر و سود بیشتری را در پی داشته باشد. با مقایسه سود و ضرر مورد ادعای دینداران و غیردینداران و احتساب میزان کمی شده آنها می توان دریافت که مجموع سود دینداری بیشتر از غیردینداری است. عنوان این تقریر از دلیل معقولیت که بر مبنای شرطیه پاسکال شکل گرفته، سود مورد انتظار برتر است و براساس آن می توان ثابت کرد که در عمل باید دینداری را برگزید و دیندارانه زندگی کرد. این دلیل با وجود برخی شباهت ها، با شرطیه پاسکال در پاره ای پیش فرض ها و هدف ها متفاوت است. در این دلیل محدودیت های دینداری لحاظ شده و برای برخی غیردینداران بهره اخروی در نظر گرفته شده است. هدف این دلیل نیز ترجیح دینداری در عمل است نه اثبات حقانیت دینداری. وجود ادیان مختلف با ادعاهای متعدد و گاه متعارض، مغالطی بودن، جدلی بودن، ناسازگاری با قاعده قبح عقاب بلابیان، نادرستی و نامدلَّل بودن پیش فرض ها و ناتوانی از اثبات ضرورت دینداری، مهم ترین شبهات عقلی فراروی این دلیل است که در مقاله پاسخ داده شده است. ارائه صورت بندی نو برای دلیل معقولیت و به کارگیری آن برای اثبات ضرورت دینداری و پاسخ به مهم ترین شبهات فراروی آن مهم ترین دستاورد مقاله به شمار می رود.
A Study on Philosophical Intuition and Thought Experiment: Kripke's Critical encounter with Reductive Physicalism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۶
115 - 131
حوزههای تخصصی:
In philosophy, many reflections and categories were the result of intuition and thought experiments. Intuition is defined as direct, immediate, and non-inferential knowledge accompanied by a sense of certainty. The thought experiment has always been a source of new insights by imagining possible situations to demarcate concepts and revise common philosophical theories. Metaphysicians usually have consensus on the informativity of intuition, but in the analytical tradition, there are severe challenges in dealing with this type of knowledge. On the other hand, some contemporary philosophers believe that the thought experiment induce the unjustified and unacceptable results in the mind of audience. In this article, by referring to some aspects of Kripke's thought, we show that his use of intuition and thought experiments in his critique of radical physicalism is defensible. By distinguishing between fixing the referent of the mental state and the physical phenomenon, Kripke has been committed to the theory of property dualism, which is a critical approach to physicalism in the realm of philosophy of mind.
تحلیل و نقد تبیین ابن سینا در حصر اقسام حکمت نظری به سه گرایش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
834 - 855
حوزههای تخصصی:
مهمترین مساله در تقسیم بندی انواع حکمت -یکی از مهم ترین مباحث مطرح در فلسفه اسلامی-، دلیلی است که حکمای اسلامی بویژه ابن سینا برای حصر اقسام حکمت نظری اقامه کرده اند. دلیل حصر اقسام حکمت نظری، با یک تقسیم ثنایی دائر بین نفی و اثبات، اقسام را به چهار قسم (که البته قسم چهارم آن محال است) تقسیم می کند. این حصر عقلی، اموری که به اراده و اختیار انسان نمی باشد یعنی حکمت نظری را به اموری تقسیم می کند که: تصور آنها بطور ذهنی و خارجی بی نیاز از ماده است که اصطلاحا فلسفه اولی است، یا در ذهن بی نیاز از ماده است ولی در خارج محتاج به ماده است که این قسم هم ریاضیات است و یا اموری هستند که چه در ذهن و چه در خارج محتاج به ماده هستند که این قسم را طبیعیات می نامند. قسم چهارمی هم در تقسیم قابل فرض است که در ذهن محتاج به ماده باشد ولی در خارج غیرمحتاج به ماده که این قسم صرف یک فرض است و تحقق خارجی ندارد. در این مقاله نشان داده خواهد شد که این حصر موارد نقض متعددی داشته و قابل دفاع نیست. برخی از علوم مانند علم منطق، که از نظر این فلاسفه از اقسام علوم نظری هم هست خارج از این حصر بوده و این حصر معقولات ثانیه منطقی را پوشش نمی دهد. همچنین الهیات بالمعنی الاخص و مجردات مثالی نیز با تقسیم فوق قابل تبیین نخواهند بود.
پیشرفت و انقلاب های علمی: تأمّلی در فلسفه علم کوهن و بسکار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۵
1 - 16
حوزههای تخصصی:
تبیینِ پیشرفت علم، یکی از مباحثی است که همواره در فلسفه علم مورد توجّه بوده و روایت های مختلفی در خصوص اینکه پیشرفت چه زمانی حاصل شده و چه معیارهایی برای پیش رونده بودن یک نظریه در نظر گرفته می شود، ارائه شده است. از چالش های مهم در مبحث پیشرفت، تغییرات ریشه ای در نظریه های علمی است که از آن با نام انقلاب های علمی یاد می شود. کوهن، این انقلاب ها را گسست هایی در تاریخ علم می پندارد و اگرچه با اشاره به فعّالیّت جورچینیِ دانشمندان، به پیشرفت در دوره علم عادی اذعان دارد، امّا با مطرح کردن قیاس ناپذیر بودن پارادایم ها، از تبیینِ پیشرفت در انقلاب های علمی ناتوان است. درمقابل، بسکار با توصیفِ لایه مند بودن جهان، علم را فرایندی مداوم و پیوسته می پندارد که با هدفِ دستیابی به مکانیزم ها و ساختارهای علّی، به کشف و توصیفِ لایه های جدید و عمیق می پردازد که پایانی برای آن قابل تصوّر نیست. او پیشرفت را بر همین مبنا تبیین کرده و معتقد است علم، در حرکت به سمتِ لایه های زیرین، هم امکانِ پیشرفت دارد و هم تغییر. در این مقاله ضمنِ شرح نظریه پیشرفت کوهن و بسکار، به بررسی جنبه های معرفت شناختی و هستی شناختی این دو دیدگاه پرداخته شده تا عدمِ توانایی کوهن در تبیین پیشرفت در انقلاب را در پرتو آراء بسکار، بررسی کنیم.