فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۲۱ تا ۲٬۰۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
اندیشه فلسفی دوره اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳
۲۲۷-۲۱۳
حوزههای تخصصی:
عاملیت الهی در فلسفه دین، به این مسأله می پردازد که خداوند فاعلیت خود را در جهان انسان و در جهان اجسام چگونه اعمال می کند. پوکینگ هورن برای پاسخ به این پرسش، روش خاص خود را دارد. رویکرد الهیاتی پوکینگ هورن، تلفیقی از الهیات کلاسیک از یک طرف و الهیات پویشی و الهیات گشوده از طرف دیگر است. او از طرفی معتقد است که خدای الهیات کلاسیک، بیش از اندازه دور از دسترس است و از طرف دیگر نگاه متافیزیکی و الهیات تفکر پویشی را هم نقد می کند. فیزیک جدید با موقعیت های نامتعینش که بر اساس نسبیت انیشتین، نظریه کوانتوم و نظریه آشوب تعریف می شود، نقطه ثقل نظریه پوکینگ هورن برای تبیین سازوکار عاملیت خداوند است. جهت گیری خاص در قبال مسأله تکامل، وحدت دوجنبه ای و تشبیه رابطه خدا با جهان به رابطه ذهن با بدن، از دیگر مواردی است که در نظریه پردازی پوکینگ هورن درباره عاملیت خداوند در جهان مطرح شده است.
مواجهه فلسفی، عرفانی ابن سینا و ملاصدرا با مسئله شر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴
۳۷۰-۳۵۵
حوزههای تخصصی:
به دنبال روی دادن پدیده های ناگواری چون بیماری های فراگیر، سیل، زلزله، جنگ و نظایر آن و قربانی شدن انسان های زیاد در یک برهه زمانی کوتاه و ناتوانی انسان در کنترل و مهار آن پدیده ها، ذهن انسان های خداباور در رابطه با صفات الهی، به ویژه خیر محض بودن و نیز عنایت او نسبت به جهان هستی، دچار چالش هایی می شود که در طول تاریخ علم، به صورت چالش شر مطرح شده است. رفع این چالش از افکار عمومی، همیشه دغدغه متفکران خداباور بوده است و آن ها را بر آن داشته تا به نحوی بین خدای خیر محض و جهان مادیِ مملو از شرور، ارتباط صحیحی برقرار نموده و نشان دهند که شر ناشی از نواقص موجود در عالم ماده است و ربطی به خدای خیر ندارد. در این مقاله تلاش می شود تا پاسخ فیلسوفانه ابن سینا و عارفانه ملاصدرا و عرفا تبیین شود و بر این نکته تأکید شود که چون شر از ناحیه کثرت و ماهیت مطرح می شود، امری ذهنی است و وجود خارجی ندارد، اگرچه عدمی هم نیست و همان طور که کثرت و ماهیت به تبع وجود و وحدت، در خارج موجود است، شر به تبع وجود در خارج موجود می شود. ضمناً نشان داده می شود که پاسخ عرفانی ملاصدرا تکمله پاسخ فلسفی ابن سینا و سازگار با مبانی حکمت متعالیه وی است و در واقع پاسخ فلسفی ابن سینا در حکمت بحثی مفید فایده است و پاسخ عرفانی ملاصدرا در حکمت شهودیِ تأیید شده در حکمت سینوی و بسط یافته در حکمت صدرایی کارایی دارد. بنابراین هر یک از این پاسخ ها می توانند در سطوح فکری مختلف مفید باشند.
Foucauldian Panopticism in Donald Barthelme’s “Subpoena”(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۶
357 - 368
حوزههای تخصصی:
Some of Donald Barthelme’s works have been undeniably influenced by Michel Foucault’s socio-political philosophy, however, few scholars have explored such concepts in his works, especially the theme of “panopticism.” The purpose of this article, which is library based, is to analyze and scrutinize the panoptic society of Barthelme’s “Subpoena” in the light of Foucauldian “panopticism” which is a segment of his more general concept of power. Keeping the Benthamite “Panopticon” in the back of his mind, Foucault outlines the “new physics of power” represented by “panopticism” as a modern or disciplinary power; he, then, draws our attention to its most important feature, i.e., the penetration into the most trivial and personal affairs of social subjects. It is worth mentioning that the basic characteristics of disciplinary power such as omnipresence, omniscience, and omnipotence can be discovered in panoptic society of “Subpoena.” In this society, there is always the possibility of resistance and rebellion because wherever power is found, resistance emerges as well, though, eventually, power prevails upon individuals. Barthelme creatively portrays a post-modern society in which disciplinary power, with its meticulous and permanent surveillance, on the one hand, has transformed the subjects into the men of modern humanism, and, on the other hand, has changed the traditional society into a panoptic one. Barthelme successfully finalizes the story with the message that modern society intends to make obedient and useful machines out of the subjects.
Hegel's Absolute as Negativity(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۶
369 - 383
حوزههای تخصصی:
The relation of the many and the one, difference and identity, multiplicity and unity, particularity and universality, and finally that of negativity and negativity of negativity through reason and history is the core of Hegelian Absolute which is still an inevitable philosophical source to deal with most of the contemporary ontological problems. The article’s claim consists of two parts: Absolute is internally a retrospective totality of the System, on the one hand, and it is intertwined with a prospective negativity in a reciprocal relationship, on the other hand. Therefore, Absolute would be an absolute totality and an ongoing openness to the future at the same time. This article explains how Hegel’s articulation of the absoluteness is still a challenging ontological problem since it would simultaneously include both totality and negativity.
الاهیات دیجیتال و معاد جسمانی با نگاه انتقادی بر آرای فرانک تیپلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
113 - 134
حوزههای تخصصی:
شتاب روزافزون علوم رایانه ای به ویژه در زمینه هوش مصنوعی، به شکل گیری الاهیاتی نوپا منجر شد که از آن به الاهیات دیجیتال تعبیر می شود. الاهیات دیجیتال با تعاریفی نو از انسان، روح، زندگی و نظایر آن، همه پدیده های عالم را از منظر علوم رایانه ای بررسی می کند. فرانک تیپلر با ارائه نظریه نقطه اُمگا و تعریفی دیجیتالی از انسان، به تبیین معاد جسمانی می پردازد و سعی در سازگاری آن با آموزه های دینی – به ویژه مسیحیت- دارد. این نوشتار با توجه به مبانی نظریه نقطه اُمگا و تبیین آن، به معاد جسمانی می پردازد و سپس آن را مورد ارزیابی قرار می دهد. نتیجه آن که دیدگاه نقطه امگا، بر مبانی محکمی استوار نیست. مبانی تکینگی فناوری با اشکالات متعددی روبروست و اصل نهایی آنتروپیک علمی نیست. این نظریه - بر خلاف آموزه های مسیحی- دیدگاهی الحادی است و منجر به نتایج و لوازم نادرستی مانند نفی قدیم و ازلی بودن خداوند می شود. نقطه امگا در توجیه حکمت رستاخیز و تبیین عالم برزخ، ثواب و عقاب اخروی ناتوان است و دارای تناقضات درون متنی است.
تبیین چندگانگی مطرح شده در نظریه «معاد» خواجه نصیرالدین طوسی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
خواجه نصیرالدین طوسی از منظر دو دانش کلام و فلسفه، شخصیتی دوگانه به نظر می آید. زیرا گاهی در یک مسئله علمی دو رأی مختلف داده است؛ یکی به شیوه اهل کلام و دیگری به روش فیلسوفان. در وهله نخست به ذهن می آید، که خواجه دچار تعارض شده است. برای نمونه، خواجه با دیدگاه فلسفی، اعاده معدوم را جایز نمی داند و ازسویی در مقدمات بحث معاد پذیرفته است که اِعدام عالم ممکن و مطابق ادله نقلی است. در این مقاله به مطالعه «معاد» خواهیم پرداخت و سپس در مقام داوری، احتمالات ممکن را طرح کرده و از میان آن ها، دیدگاهی را که از دید ما با واقعیت مطابق است، به عنوان دیدگاه برگزیده انتخاب می کنیم. این نوشتار در داوری خود، برپایه عبارات خواجه نصیر و درنظر داشتن موقعیت اجتماعی و علمی و ویژگی روزگار زندگی وی که با هجوم گسترده متکلمان بر ضد فیلسوفان روبه رو بود، همچنین باتوجه به شخصیت میانه رو، حق محور و دانش دوست مرحوم خواجه، غبار تعارض را از چهره او می زداید و چنین حکم می کند که شخصیت وی متعارض نماست و نه متعارض. این تحقیق براساس پژوهش در آثار خواجه شکل گرفته است. این آثار بیشتر به صورت کتابخانه ای انجام شد. ولی در همه این موارد کوشیده ایم تا دیدگاه خواجه پس از تحلیل و بررسی جهات محتمل، نقل شود. ازاین رو، در جاهایی که نیاز بود، از عبارات شارحان نیز، یاری گرفته ایم.
بررسی تطبیقی «وحدت وجود» در عرفان و «وحدت جهان» در فیزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دو اصل «وحدت جهان» در فیزیک و «وحدت وجود» در عرفان از اصول مهم و مبنایی به شمار می روند. با توجه به مبتنی بودن هر دو علم بر پژوهش و تحلیل عقلی، با این روش به بررسی شباهت ها و تفاوت های این دو اصل می پردازیم. در واقع وحدت جهان و وحدت وجود، نمایان گر سریان وحدت در سراسر عالم هستی از ماده تا فراماده است، هرچند هریک حوزه خاصی را در برمی گیرد و احکام خاص خود را دارد؛ چراکه وحدت جهان وحدتی عَرَضی، اعتباری و فیزیکی بوده، ولی وحدت وجود، وحدتی ذاتی، حقیقی و متافیزیکی می باشد.
نقد دیدگاه استاد فیاضی در تبیین اصالت وجود و اعتباریت ماهیت(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
اصالت وجود و اعتباریت ماهیت را می توان رکن اصلی حکمت متعالیه دانست. این اصطلاح تفاسیر مختلفی دارد که هر یک را شاید بتوان ناظر به تبیین گوشه ای از ابعاد این معنا دانست. از این رو در این نوشته سعی شده است در ضمن نقد یکی از این تفاسیر (تفسیر استاد غلامرضا فیاضی)، تبیینی که به نظر می رسد به واقع نزدیک تر است ارائه شود. بدین جهت در این نوشتار با تبیین مبانی استاد فیاضی و جمع بندی نظریات ایشان درباره این اصل، هشت مبنا تبیین، و نقدهایی درباره آنها بیان شده است و در ضمن این نقدها بخشی از مبانی معنایی که به نظر صحیح تر است نیز تبیین شده است. همچنین دلیل ایشان برای نظر خود مبنی بر اعتباریت ماهیت با تبیین ویژه ای که دارند نیز بررسی و نقد شده و در ادامه مهم ترین لازمه این تبیین که به نظر می رسد صحیح نیست، تبیین و نقد شده است. از این رو در این نوشتار سعی شده است در ضمن ارائه نقدهایی به تبیین مذکور، مطالبی عرضه شود که محققان در حکمت متعالیه بدان وسیله بتوانند ثمره بیشتری از این مکتب فلسفی به دست آورند و به عمق هستی شناسی حکمت متعالیه نزدیک شوند.
بازخوانی علت اِعدادی و تبیین دلالت های انسان شناختی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علت به دو قسم ایجادی و اِعدادی تقسیم می شود. در فلسفه اسلامی، بر اساس تعریف و معیار علت، علت اعدادی مجازاً علت نامیده می شود. در این مقاله با روشی فلسفی و با هدف تبیین جایگاه واقعی علت اعدادی در بین علل و بازخوانی برخی از مسائل فلسفی بحث علیت، اثبات می شود که علیت امری تشکیکی است که دارای طیفی وسیعی از مراتب قوی و ضعیف است. وزان علت به وزان وجود است. علت و معلول از احکام وجود به شمار می روند و وجود نیز مشکک است. مراتب قوی، علل ایجادی و مراتب ضعیف آن علل اعدادی هستند. بنابراین، علت اعدادی نیز به طور حقیقی علت اما در مرتبه ضعیف آن است. بر اساس معیارها، «معیت» یا «ابداعی بودن» شرط علت نیست و قرار دادن این دو در معیارهای علیت ناشی از تسرّی حکم جزء به کل است. روش این پژوهش، تحلیلی-عقلی است و هدف آن نیز تبیین جایگاه واقعی علت اعدادی در بین علل حقیقی است.
بررسی ظرفیت های علم اشتدادی در اندیشه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فروکاستن ساحت علم به حدود تجربه از قرن هجدهم و انحصار روش و ابزارهای آن در کمّی گرایی و حواس مادی و همچنین بکارگیری عقل در مقام مفهوم سازی، موجب تقلیل ساحت انسان گردید؛ به گونه ای که نیل به التذاذ هر چه بیشتر از عالم مادی غایت او خوانده شد. طبیعتاً این نگرش بر زندگی جوامع مسلمان نیز سایه افکند و موجب سردرگمی آنها شد. هدف نوشتار حاضر این است که با در نظر گرفتن «تناظر مراتب عشق با سعادت» و «تناظر مراتب سعادت با علم» و «تعدد روش در کسب علم» در فلسفهی ابن سینا، تعریف دیگری از علم ارائه دهد؛ تعریفی که در خور اصل غایت و سعادت بشر باشد. با تناظر مؤلفه های نامبرده علم، طیفی اشتدادی می یابد که از دون ترین مرتبه (شناخت حسی) تا والاترین مرتبه (علم عقلی) را در بر می گیرد و هر مرتبه از آن با مراتب عشق و سعادت متناظر است؛ به گونه ای که انسان با اشتداد در علمش، عاشق تر و به سعادت نهایی نزدیک تر می شود. علم اشتدادی با مجوز فهم های متعدد، راه را بر منطق تک گفتاری دگماتیسم می بندد و از سوی دیگر، با توجه به نظام توحید محور در فلسفهی ابن سینا و همچنین با ارائه ملاک متقن و منطقی در جهت راستی آزمایی ادراکات، هرگز منجر به نسبیت لجام گسیخته و شکاکیت ناشی از هرمنوتیک جدید نمی شود.
آلثیا، الهۀ شعر پارمنیدس بررسی تحلیل هایدگر از حقیقت در یونان باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
51 - 72
حوزههای تخصصی:
دغدغۀ هایدگر که پرسش از هستی است، در آثار متأخرش با شعر تعلیمی پارمنیدس، متفکر پیشاسقراطی گره خورده است و او با تفسیرکردن این شعر، تحلیل خود از حقیقت هستی را عرضه می کند. محتوای شعر پارمنیدس الهامات الهه ای است که ازنظر هایدگر الهۀ حقیقت یا آلثیاست. هایدگر برای نشان دادن اینکه منظور از آلثیا چیست، به تحلیل این واژه می پردازد. تبدیل شدن آلثیا به مطابقت یا صدق، ازنظر او انحراف از ذات این واژه است و او برای توضیح دادن آلثیا از تعابیری چون آشکارسازی، دربرگیرندگی و سرپناه دادن وگشودگی استفاده می کند. آلثیا برای او حقیقتِ هستی است. آلثیا، اصیل ترین نام هستی، چون زمینی است که چیزها بر آن پدیدار می شوند؛ درحالی که خود این زمین در پس چیزها پنهان می شود. در این پژوهش با شیوۀ تحلیلی توصیفی، روایت هایدگر از آلثیا به عنوان الهۀ شعر پارمنیدس معرفی شده است. این مسئله را می توان بیان ایجابی از معنای حقیقت نزد هایدگر دانست. هایدگر با بررسی پارمنیدس و مسئلۀ حقیقت و هستی نزد او تلاش می کند تا نقطۀ آغازی بیابد برای فهمیدن و پرسیدن از حقیقتِ هستی؛ ازاین رو، فهمیدن دیدگاه هایدگر دربارۀ شعر پارمنیدس، برای فهمیدن ذات تفکر او مهم است.
نهشتن، به مثابه یک متدولوژی (بستر-نهاد) جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
157 - 185
حوزههای تخصصی:
رویکرد شناختی (4E) در پیوند با منطق استدلالیِ اگزیستانسیالیسم، این امکان را فراهم می آورد تا با گذر از دوگانه-انگاری هایِ رایجِ متافیزیک، بتوان متدولوژیِ جدیدی خارج از رابطه شناختیِ سوژه-ابژه، طرح اندازی کرد. لزوم چنین طرح اندازی ای در ناکارآمدی متدولوژی های موجود، مخصوصا در راهبریِ پژوهش های بنیادی و هنر نهفته است (یعنی تز، در مفهوم حقیقیِ «نهادن»). در ابتدای مقاله، ترمینولوژیِ حوزه متدولوژی مشخص خواهد کرد که مفاهیم مرتبط با متدولوژی، همگی بر وضع و قرار، ابتناء دارند و نه شناسایی. اتیمولوژیِ واژه متدولوژی نیز مشخص می کند که لوژی و لوگوس با فرا-آوردن و ظهور، نسبت دارند و نه شناختِ امر موجود. در نهایت با جانشنیی مفهومِ بستر-نهاد، که معرفِ اقلیم و نهادن است، بجای متدولوژی، که به غلط، روش شناسی، معنا می شود و لاجرم با روش خلط می گردد، بستر-نهادِ جدید با نام «نهشتن» معرفی می گردد. در این بستر-نهاد، انسان به مثابه «نهشتا» و نه، شناسا یا مفسر، از طریقِ نهش، غیرِخود یا غیرِ پیکر را وضع می کند. این بستر-نهاد، صحت خود را از تَنِش (در-هم تنیدگی) با سایر چیزها بدست می آورد و نگاهی اتمیستیک به پدیده ها ندارد. بستر-نهادِ نهشتن، معرفت را امری ممکن، فرض نمی کند، بلکه با جانشینیِ مفهومِ «هِشته» با معرفت، اول، تمایزِ میان شناخت و هستی را محال می داند و دوم، نهش، را جایگزینِ مفهومِ مشاهده، می کند.
فهم به مثابه امر ذهنی از منظر ویتگنشتاین متأخر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
63 - 86
حوزههای تخصصی:
بخش قابل توجهی از نظرات ویتگنشتاین متأخر درباره چیستی فهم است. ویتگنشتاین برای بررسی چیستی فهم و بحث ایجابی خود از فهم، ابتدا نشان می دهد که فهم چه نیست. از نظر او، در عرف، فهم یک احوال ویژه ذهنی دانسته می شود که سرچشمه کاربرد صحیح است. وی معتقد است که فهم یک امر ذهنی نیست. منظور او از اینکه فهم امر ذهنی نیست، این است که فهم نه یک تجربه ذهنی، نه یک حالت ذهنی، نه یک فرآیند ذهنی و نه نوعی استعداد/ تمایل مغز است. در این مقاله ضمن بررسی نظر ویتگنشتاین درباره اینکه چرا فهم هیچ کدام از سه امور ذهنی (تجربه، فرآیند و حالت ذهنی) گفته شده در بالا نیست به ارزیابی نظر ویتگنشتاین پرداخته شده و نشان داده می شود که می-توان از منظرهای گوناگون درباره این ادعا که فهم یک حالت، فرآیند یا تجربه ذهنی نیست، اعتراض کرد. به عبارت بهتر، نشان خواهم داد که ویتگنشتاین موفق نشده است که نشان بدهد فهم یک امر ذهنی نیست.
بررسی ملاک این همانی عددی نفس از دیدگاه ابن سینا و صدرالمتألهین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۶
165 - 185
حوزههای تخصصی:
هویت شخصی، مسئله ای پردامنه است. این پژوهش با روش تحلیلی- توصیفی به بررسی ملاک این همانی عددی نفس از دیدگاه ابن سینا و صدرالمتألهین می پردازد. ابن سینا حقیقت انسان را نفس مجرد می داند. ایشان قایل به عدم حرکت جوهری و ثبات نفس است؛ لذا به راحتی می تواند ثبات و این همانی عددی نفس را اثبات کند؛ ولی از آنجا که حرکت جوهری نفس در حکمت متعالیه به اثبات رسیده است، دیدگاه ابن سینا در این همانی عددی نفس دچار خلل می شود. صدرالمتألهین با اعتقاد به حرکت جوهری نفس و تغییر تدریجی آن در اثبات این همانی عددی نفس دچار تهافت بدوی شده است؛ زیرا حرکت جوهری نفس با ثبات آن ناسازگار است؛ اما این تهافت بدوی با ارائه دو تقریر از حرکت جوهری رفع می شود: تقریر حرکت جوهری امتدادی که به معنای اتصال وجودی است و تقریر حرکت جوهری غیر امتدادی که نفس را در زمان دوم امتداد گذشته نمی داند، بلکه همان فرد گذشته و به همراه سعه وجودی می داند. از آنجا که تقریر اول بر خلاف تقریر دوم فرد گذشته را معدوم می شمارد، پس تنها تقریر دوم می تواند ملاک صحیح این همانی عددی نفس باشد.
بازنگری در رابطه اخلاق هنجاری و کاربردی (در پرتو بحران کرونا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال یازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۶
223 - 250
حوزههای تخصصی:
نظریه های مختلف در اخلاق هنجاری، معیارهای متفاوتی برای فعل اخلاقی ارائه می دهند. در عین حال تصور غالب این است که به کار بستن هر یک از نظریه های اخلاق هنجاری می تواند مسائل اخلاقی عملی را حل کند. بدین ترتیب عموماً معتقدند که اخلاق کاربردی- حرفه ای، چیزی بیش از اخلاق هنجاری نیست. اما عده زیادی از فیلسوفان اخلاق و متخصصین اخلاق حرفه ای با این رویکرد قیاسی درباره ربط هنجاری-کاربردی مخالفند و با اعتقاد به رویکردی فرایندیبه اخلاق کاربردی ادعا می کنند که اخلاق کاربردی، صرفاً مبتنی بر یک مجموعه اصول پیشینی در اخلاق هنجاری نیست و نیاز به بهره گیری از تجربه های انسانی در شرایط خاص دارد. بلایا و حوادث طبیعی و بشری، بزنگاه هایی هستند که معیارهای اخلاق هنجاری در شرایط عادی را به چالش می کشند و ضرورت مطالعات ویژه ای (تحت عنوان اخلاق بلایا) را یادآوری می کنند. در این راستا و به بهانه فراگیر شدن بیماری کرونا، مقاله حاضر به این مسئله می پردازد که آیا چالش اخلاقی اولویت بندی و تریاژ بیماران کرونایی برای دریافت منابع و خدمات درمانی را می توان صرفاً بر اساس نظریه های اخلاق هنجاری حل کرد؟ پاسخ این مقاله به این پرسش منفی است. رویکرد مختار مقاله، مبتنی بر یک فرایند رفت وبرگشتی تأملی بین دو سطح قواعد عام و قضاوت های خاص (موردی) اخلاقی است. در واقع در هر موقعیت حرفه ای، رابطه بین عام و خاص و هر دو سوی این رابطه، قابلیت تغییر دارند و متخصصین اخلاق حرفه ای تشخیص می دهند که در آن مورد، کدام یک از طرفین رابطه (یا هر دو) را در جهت انسجام با دیگری تغییر دهند.
متافیزیک درمان مبتنی بر منطق(LBT) از منظر الیوت کوهن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۹
226 - 203
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر در حوزه مشاوره فلسفی است و هدف آن معرفی و تبیین مبانی متافیزیکی درمان مبتنی بر منطق است. این روش درمانی، یکی از رویکردهای موجود در مشاوره فلسفی و ابداع الیوت کوهن است. پیش فرض این روش، این است که اعمال و عواطف انسان ها، حاصل نوعی قیاس منطقی عملی است و چون برخی از این قیاس ها حاوی مغالطاتی هستند، احساساتی غیرعقلانی و رفتارهایی خودشکن، در انسان ها ایجاد می کنند. مقاله حاضر، نخست به معرفی گام های ششگانه درمان مبتنی بر منطق می پردازد؛ این گام ها، به مراجعان کمک می کنند تا مغالطه هایی مانند مطلق گرایی و کمال طلبی را در قیاس های عملی خود کشف کنند. روش درمانی کوهن، صرفا جنبه سلبی ندارد، بلکه پس از شناسایی هر مغالطه، فضیلت مقابل آن را نیز، به عنوان پادزهر، به مراجع می آموزد. مقاله، سرانجام مبانی متافیزیکی درمان مبتنی بر منطق از منظر الیوت کوهن بررسی می کند و به تحلیل چهار اصل فلسفی بنیادی که بر آن ها مبتنی است، می پردازد.
Psychology and Phenomenology in Merleau-Ponty(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۶
142 - 150
حوزههای تخصصی:
The purpose of this article is to examine the close connection between the science of psychology, especially Gestalt psychology, and phenomenology in the thinking of twentieth-century French philosopher and phenomenologist Maurice Merleau-Ponty. This philosopher established his own philosophy under the influence of significant advances in psychology on the one hand, and also under the influence of Husserl's phenomenology. Understanding the philosophy of this philosopher without understanding the close relationship between psychology and phenomenology, especially in the matter of the living body, will lead to a lot of misunderstanding in reading his views. In this article, we tried to show this close relationship in the thought of this thinker. We know, of course, that he criticized Husserl's phenomenology and Gestalt psychology, and argued that psychology fails to understand the nature of the human mind.
The Seven Earths and Seven Heavens in the Light of Jung, Maslow and Hindu Psychology(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۶
259 - 269
حوزههای تخصصی:
The Holy Quran tells of Allah creating seven heavens and seven earths. These have been traditionally identified cosmologically with seven stars etc. or geographically with seven lands. We provide an alternative interpretation that these refer to seven centers in the spinal cord. Each center has a physical location and a psychic quality. Abraham Maslow has suggested that a human being evolves progressively through seven needs. We suggest this evolution refers to the consciousness of a person rising thorugh the seven centers in the spinal cord. Car G. Jung has commented on the Hindu understanding of these seven centers and endorsed that these have psychic qualities. We find that this understanding is consistent with the Quran. In particular, a Hadith tells of the area from the Prophet’s “throat to lower part of the abdomen” being washed. This is the location of the lower five of the seven psychic centers in the spine. The Hadith then goes on to tell that the Prophet ascended the seven heavens and met with Adam, Jesus and John, Joseph, Idris, Aaron, Moses and Abraham sequentially. In the seventh heaven He was shown Bait-al-Ma'mur or Allah's House which could indicate that his consciousness reached the crown center which is said to be the seat of “spiritual emancipation.”
نقش میکروبیوم در سلامت جسمی، ذهنی، و روابط اجتماعی انسان و اثرات همه گیری کووید19بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از افزودن داده های علمی جزئی نگر در کنار هم می توان تصاویری عام تر ترسیم کرد. این تصاویر عام تر خود مدل هایی خطاپذیرند که البته می توانند بهتر از حدس های تصادفی تصویری از آینده را بنمایانند. در مقاله ی حاضر دسته ای از یافته های تجربی در کنار یکدیگر در دفاع از این دعوی قرار گرفته اند که «همه گیری کووید19 با تسریع تغییراتی که در میکروبیوم انسان در حال رخ دادن است تأثیرات شگرفی بر سلامت جسمی و روانی، هیجانات و شناخت، و روابط اجتماعی انسان ها دارد». استدلال اصلی مقاله در دفاع از این دعوی چنین است. ترکیب میکروبیوم بر سلامت جسمی و روانی، هیجانات و شناخت، و روابط اجتماعی انسان تأثیر دارد و بنابراین تغییر در میکروبیوم به تغییر در این جنبه ها می انجامد. طی تاریخ تکاملی انسان میکروبیوم تغییر کرده است. در دو سده ی گذشته این روند تغییرات شتاب گرفته است و همه گیری کووید19 می تواند تغییرات بیشتری در میکروبیوم انسان ها ایجاد کند. در حمایت از مقدمات استدلال، از میان انبوه داده ها برخی گزینش و عرضه شده اند.
بررسی مؤلفه های بی اصالتی از دیدگاه گابریل مارسل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره اول بهار ۱۴۰۰ شماره ۲
۱۳۶-۱۱۹
حوزههای تخصصی:
تصوری که از ویژگی های انسان غیراصیل در اندیشه مارسل مطرح می شود، حول محور مؤلفه هایی چون برقراری نسبت «من/او»یی با دیگران، عدم آمادگی و گشودگی در ارتباط با سایرین و حضور در قلمرو «داشتن» شکل می گیرد. به همین منظور، روشن خواهد شد که آدمی با برقراری ارتباط «من/تو»یی، حضور در دسترس انسان های دیگر و تقرّر در عرصه «بودن» اصالت می یابد، لیکن با بررسی اندیشه های مارسل مشخص شد که تسلط علم و تکنولوژی بر انسان ها زمینه را برای شکل گیری یک جامعه توده ای فراهم کرده و در ادامه، نگاه کارکردی بر انسان را شدت می بخشد و در نتیجه همه این عوامل، بر شدت و سرعت غیراصیل شدن انسان معاصر می افزاید. در این پژوهش که با هدف تبیین عوامل اصالت و بی اصالتی از نگاه مارسل صورت گرفت، روشن شد که وی معتقد است انسان برای خروج از عدم تاصل باید بتواند آزادانه انتخاب کند، مسئولیت آن را بپذیرد، با راز ارتباط برقرار کرده و از ویژگی هایی همچون عشق، وفاداری، ایمان و امید برخوردار باشد.