النفس کل القوی: یک قاعده و چند برداشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
567 - 585
حوزههای تخصصی:
رابطه نفس و بدن، از معماهای بزرگ فلسفی در طول تاریخ فلسفه بوده و هست؛ زیرا معنای آن این است که جوهری مجرد و غیرمادی با امری مادی مرتبط شده و در هم تأثیر و تأثر دارند. مشائیان و از جمله ابن سینا با اثبات قوای متعدد که واسطه ی بین نفس و بدن هستند این مشکل را حل کرده اند. ابوالبرکات بغدادی و فخررازی به نقادی ادله اثبات قوا پرداخته و آن ها را رد کرده و نفس را فاعل تمام افعال صادره از انسان می دانند اما با وجود رد وسائطی به نام قوا، پاسخی به مسئله ارتباط مجرد و مادی نداده اند. ملاصدرا وجود قوا را می پذیرد؛ اما در عین حال با استفاده از مبانی خود، فعل قوا را همان فعل نفس می داند و تبیینی خاص از قاعده «النفس کل القوی» ارائه می دهد. این پژوهش بر آن است که نه کسانی که وجود قوا را اثبات می کنند و نه کسانی که رد می کنند به این نکته اشاره نکرده اند که قوا را به عنوان معقول اول یا معقول ثانی رد یا اثبات می کنند. اگر مراد رد قوا به عنوان معقول اول باشد حق با انکارکنندگان قواست اما اگر مراد، اثبات قوا به عنوان معقول ثانی باشد حق با اثبات کنندگان قواست و نیز معتقدیم که حتی با رد قوا، با توجه به تجرد برزخی نفس ارتباط آن با امری مادی قابل حل است.