مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۰۱.
۲۰۲.
۲۰۳.
۲۰۴.
۲۰۵.
۲۰۶.
۲۰۷.
۲۰۸.
۲۰۹.
بازآفرینی
منبع:
پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۴
367 - 396
حوزههای تخصصی:
توانمندسازی زنان فرآیندی است که از دهه 1970م. ابتدا در ادبیات دانشگاهی و سپس در جوامع و گروه های مختلف موردتوجه قرار گرفت. فعالیت ها و برنامه های متعددی در دنیا و کشور ایران در جهت توانمندسازی زنان، به ویژه زنان سرپرست خانوار، زنان حاشیه ای، زنان دارای شرایط خاص و... انجام شده است که هدفشان علاوه بر توانمندشدن زنان، بهبود وضعیت زندگی آنان و خانواده هایشان بوده است. محوریت این برنامه ها عمدتاً توانمندسازی اقتصادی و مالی زنان و ایجاد کسب و کار برای آنان بوده است. این برنامه ها همواره در مرکز توجه سازمان های دولتی و مردم نهاد بوده، اما پیامدهای این برنامه ها از دیدگاه زنان کمتر موردتوجه قرار گرفته است؛ بنابراین پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش داده بنیاد انجام شده و هدف آن مطالعه کیفی پیامدهای توانمندسازی زنان شهر کرمان است. به منظور گردآوری داده ها از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته استفاده شده و با 21 نفر از زنانی که در فرآیندهای توانمندسازی سازمان های دولتی و مردم نهاد شهر کرمان حضور داشته اند تا رسیدن به اشباع نظری مصاحبه انجام شده است. روش نمونه گیری علاوه بر نمونه گیری نظری، هدفمند و با حفظ حداکثر تنوع بوده است؛ سپس با استفاده از کدگذاری باز، محوری و گزینشی یافته های پژوهش استخراج گردید. مقوله هسته عبارت است از: بازآفرینی. هم چنین 18 مقوله فرعی و 5 مقوله اصلی به دست آمد که مقوله های اصلی همان پیامدهای توانمندسازی زنان شهر کرمان است که عبارتنداز: ارتقای فردی، مدیریت زندگی، شکوفایی مالی، رویارویی با دشواری ها، پیوستگی و آفرینشگری.
تبیین انگاره طراحی شهری مشارکتی در فرآیند بازآفرینی شهری اجتماع محور براساس فلسفه رئالیسم اسلامی
حوزههای تخصصی:
رویکرد بازآفرینی شهری در سیر تطور تاریخی خود، مقوله مشارکت اجتماعی را مورد تاکید قرار داده که منجر به شکل گیری رویکرد بازآفرینی شهری اجتماع محور گردیده است. مشارکت مردمی در فرآیند بازآفرینی منجر به پایداری اجتماعی خواهد شد. از آنجایی که مهارت و آگاهی کافی برای ورود به عرصه مشارکت در فرآیند طراحی و خلق فضاهای شهری امری ضروری است، به نظر می رسد دلیل عدم مشارکت تاکنون، حاصل فقدان آموزش های موردِ نیاز بوده است. با هدف تعیین نقش و جایگاهِ آموزش در فرآیند بازآفرینی شهری اجتماع محور، در پژوهش حاضر با بهره گیری از روش تحقیق کیفی و راهبرد تحلیل محتوا، خاستگاه فلسفی و نظری موضوع در فلسفه رئالیسم اسلامی، واکاوی گردیده است که در نهایت منجvبه تشکیل مدل بازآفرینی شهری اجتماع محور از طریق آموزش شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد اتخاذِ رویکرد مشارکت بعنوان پارادایم طراحی، منجر به موفقیت پروژه های بازآفرینی شهری خواهدشد و براساس یافته های موردپژوهی برای جلبب مشارکت ذینفعان در پروژه های طراحی شهری آموزش به عنوان قدم و اول و عامل تاثیرگذار، نقش مهمی ایفا خواهد کرد. آموزش در این مفهوم به معنای آگاهی بخشی، اطلاع رسانی، نظرسنجی، زمینه ساز مشارکتِ اجتماعی، عامل حساس سازی و مسئولیت پذیری شهروندان و همچنین عامل خلق فضاهای شهری با کیفیت و پاسخگو به نیازهای مخاطبان خواهد بود. برای نیل به این هدف مبانی فلسفی اندیشه اسلامی درباب آموزش، تحلیل گردیده است تا اهداف، اصول، روش و محتوای آموزش متأثر از اندیشه اسلامی ارائه شود. این پژوهش از منظر هدف تحقیق بنیادی و براساس ماهیت موضوع و حیطه مورد پژوهش در علوم اجتماعی، توصیفی-تحلیلی محسوب میگردد. نتایج تحقیق نشان می دهند، آموزش با هدف طراحی شهری مشارکتی، با جامعه و برای جامعه محقق می شود و نه آموزش به جامعه؛ که با اهمیت بخشی به نقش ذینفعان در این فرآیند، متأثر از رویکردی پائین به بالا، براساس خواست های جامعه تدوین می گردد و در قالب اصول طراحی مشارکتی به جامعه ارائه میشوند.
تحلیل پیشران های مؤثر بر بازآفرینی بافت تاریخی شهری با رویکرد آینده پژوهی (مورد مطالعه: شهر کاشان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بافت تاریخی گستره ای هم پیوند از بناها، مجموعه ها، فضاها و یا تجهیزات شهری است که دارای آثار باارزش به جامانده از گذشتگان و جایگزین ناپذیری هستند که در آگاهی جوامع از گذشته و ارزش های فرهنگی خود نقش شایانی دارد. بافت تاریخی کاشان، همانند سایر بافت های قدیمی، عناصر کلیدی و فضاهای شهری متمرکزی دارد که شامل میدانچه ها، حسینیه ها، مساجد، بازارچه ها و آب انبارهاست. هدف از پژوهش حاضر بررسی پیشران های مؤثر بر بازآفرینی بافت تاریخی کاشان با رویکرد آینده پژوهی است. روش پژوهش از نوع اکتشافی- کاربردی است. گردآوری داده ها و اطلاعات به کمک روش های کتابخانه ای و پیمایشی بوده است. نمونه آماری این پژوهش شامل سی متخصص خبره در حوزه برنامه ریزی شهری بود که در دو مرحله متوالی به روش دلفی مورد پرسش قرار گرفتند. هر مرحله با مشارکت پانزده نفر از این متخصصان انجام شد. برای تحلیل و رتبه بندی عوامل کلیدی مؤثر بر بازآفرینی بافت تاریخی، از روش میک مک استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که ده عامل حکمروایی خوب شهری، تاب آوری شهری، تأسیسات زیرساختی، تزریق به موقع بودجه و اعتبارات، تکنولوژی های ساخت سریع، ارزان، تضمین امنیت سکونت در بافت، تشکل های محلی برای مشارکت، سرمایه اجتماعی، ظرفیت برای افزایش درآمد ساکنان و تعادل بخشی و عدالت اجتماعی جزو عوامل کلیدی و مهم برای توسعه بازآفرینی در شهر کاشان تعیین شده اند.
تحلیل بازآفرینی بافت های ناکارآمد شهری با بهره گیری از فناوری سنجش ازدور و آینده نگاری، مطالعه موردی: شهر سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش جغرافیایی فضا سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۳
41 - 61
حوزههای تخصصی:
بافت های ناکارآمد شهری جزئی از بافت شهرها هستند که به دلیل فرسودگی رو به تزاید، از صفحه حیات اقتصادی شهر به دورمانده اند و در دهه اخیر به دلیل افزایش شهرنشینی شاهد شدت یافتن تغییر فضایی- کالبدی شهرها و متعاقباً ناکارآمدی بافت شهرها بوده ایم. در این راستا برنامه ریزان شهری سعی در ارائه راه حل هایی ازجمله بازآفرینی به عنوان پذیرفته ترین آن، بودند. در این راستا تحقیق حاضر باهدف بازآفرینی بافت های ناکارآمد، سعی داشته است ضمن ارائه روش جدید شناسایی بافت های ناکارآمد شهری، با رویکرد آینده نگاری وضعیت موجود بازآفرینی را مشخص و سپس چشم اندازهای محتمل بازآفرینی بافت های ناکارآمد جهت اتخاذ سیاست های مطلوب را تعیین کند. در این راستا نتایج تحقیق نشان داده است که بافت های تاریخی به دور هسته اولیه شهر تنیده شده و محلات (چهارباغ، آغه زمان، قلعه چهارلان، قطارچیان، میان قلعه، سرتپوله) را در برگرفته شده، که نمودار ناکارآمدترین بخش شهر بوده؛ و سیاست های بازآفرینی این محدوده ها بنا بر یافته های حاصل از میک مک الگوی ناپایدار بوده، و محتمل ترین آینده این بافت ها، وضعیت های نامطلوب به شرح زیر را نشان داده اند؛ مداخلات بولدوزری به بهایی نابودی هویت بافت، بدون دست یابی به دست آوردهای مطلوب برای ساکنان انجام شده است؛ چراکه آلودگی، رواناب ها و فاضلاب ها مدیریت و کنترل نشده و امنیت و آسایش به طور کامل تأمین نشده؛ درنتیجه شاهد مهاجرت ساکنان و متروکه شدن بافت بوده ایم.
برنامه ریزی راهبردی بازآفرینی بافت فرسوده شهر زنجان از منظر پدافند غیر عامل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه جغرافیای انتظامی سال ۱۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
159 - 188
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مقوله دفاع در برابر بحران حمله نظامی، یکی از مهم ترین مسائل در شکل گیری شهرهای نخستین بود که به عنوان یکی از اصلی ترین دغدغه های نهادهای اداره جوامع در نظر گرفته می شده است با توجه به قرارگیری بسیاری از مراکز حیاتی، حساس در شهرها، تخریب آن ها اثرات بسیار سنگینی را بر سازمان فضایی شهر وارد آورده و منجر به برهم خوردن تعادل سیستم ها شهری می شود. از این رو ضرورت برنامه ریزی و اقدامات پیش گیرانه در شهرها در زمان صلح از جنبه های مختلف برنامه ریزی فضایی احساس می شود که این اقدامات با عنوان پدافند غیرعامل در کشور مطرح می شود. هدف پژوهش حاضر شناسایی اصول پدافند غیرعامل در برنامه ریزی فضایی بافت فرسوده شهر زنجان در مواجه با حمله نظامی است.روش: برای گردآوری از روش های مرور منابع و اسناد (مطالعات اسنادی) و پیمایش میدانی (مشاوره و مصاحبه) استفاده شده است. پژوهش حاضر بر اساس هدف در گروه پژوهش های کاربردی و بر اساس روش و ماهیت، نیز در گروه پژوهش های توصیفی قرار دارد. با استفاده از روش «مطالعات اسنادی» و مراجعه به منابع و پایگاه های اینترنتی اجزای ساختار نهادی شناسایی شده است. در ادامه با استفاده از روش های «فن دلفی» و «تحلیل محتوا» مورد تحلیل قرارگرفته است. و سپس با استفاده از روش های«تحلیل عوامل راهبردی درونی و بیرونی» و «فن تحلیل میدان نیرو»، جنبه های مثبت و منفی عملکرد آن شناسایی و معرفی شده شده اند.یافته ها: یافته ها حاکی از عرصه های تصمیم گیری، نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید شناسایی شده در قالب سه عرصه فضاهای درونی، مجراهای ارتباطی و ساختار نهادی است که در قالب جدول ارائه شده است.نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که وجود ضعف، قوت، تهدید و فرصت در عوامل درونی، مجراهای ارتباطی و زیرساختی و ساختار نهادی بافت فرسوده، مانند تراکم جمعیت، دسترسی، فرسودگی بافت، عملکرد سازمان ها می تواند در برنامه ریزی راهبردی پدافند و در مدیریت بحران به عنوان فاکتورهای اساسی نقش ایفاء کند.
واکاوی اثرات پروژه های محرک توسعه در میزان رضایتمندی شهروندان (مطالعه موردی: شهر زنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در سال های اخیر، هم زمان با توسعه رویکرد بازآفرینی شهری، گرایش به پروژه های محرک خردمقیاس نیز افزایش یافته است. این نوع پروژه ها که در مقیاس محله و متناسب با ظرفیت های قابل تحمل نظام های محلی تعریف می شوند، بر پایه مشارکت همه سویه و سرمایه اجتماعی انجام می گیرند. هدف: برآورد پیامدهای ناشی از احیای کارخانه کبریت سازی زنجان و تغییر کاربری آن به موزه، در رضایت شهروندان. روش شناسی: این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و پیمایشی تهیه شده است و شاخص های تحقیق در سه بعد سکونتی، فعالیتی و کالبدی و هفت عامل شأن سکونتی ب اف ت، وضعیت کالبدی مسکن و محیط مسکونی، وضعیت فعالیتی، وضعیت اقتصادی، نوسازی کالبدی، وضعیت عمومی بافت و سرمایه گذاری و ساخت وساز تعیین شده اند. جامعه آماری تحقیق شهروندان بالای 18 سال زنجان هستند که 384 نفر از آن ها بر اساس فرمول کوکران در سه گروه کسبه و ساکنین محلات مجاور کارخانه کبریت سازی زنجان، سازمان ها و نهادهای بهره بردار و بازدیدکنندگان موزه به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شده اند. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون T تک نمونه ای و با بهره گیری از مدل رضایت- اهمیت انجام پذیرفته است. قلمرو جغرافیایی پژوهش: محدوده مطالعاتی این تحقیق، شهر زنجان است که پروژه احیای کارخانه کبریت سازی زنجان به عنوان یک پروژه محرک توسعه در مقیاس خرد و با کمترین مداخله در درون بافت مرکزی آن انجام پذیرفته است. یافته ها: بررسی ها نشان می دهد بین میزان رضایت- اهمیت شاخص های تحقیق در گروه های سه گانه هدف تفاوت معناداری وجود دارد. به طوری که اهمیت عامل «وضعیت عمومی بافت» با امتیاز بالاتر از سطح میانگین بیش از سایر عوامل و اهمیت عامل «وضعیت فعالیتی» با امتیاز پایین تر از سطح میانگین کمتر از بقیه بوده است. در این پروژه فقط عامل «وضعیت محیطی و کالبدی مسکن» با داشتن اختلاف میانگین مثبت توانسته است رضایت گروه های هدف را به نسبت اهمیتی که برای آن قائل اند، جلب کند ولی بقیه عوامل با اهمیت خود فاصله داشته و دارای اختلاف میانگین منفی بوده اند. نتایج: نتایج این تحقیق نشان می دهد که رضایت مخاطبان و اهمیت شاخص های ارزیابی ازنظر آن ها شکافی دارد که ازنظر آماری معنادار است. این شکاف نشان دهنده عدم توفیق برنامه ریزان در تأمین حد مطلوب شاخص هایی از پروژه مطالعه شده است که برای مخاطبان آن ها اهمیت و اولویت دارند. برای دستیابی به حد مطلوب ازنظر شهروندان منابع باید برای بهسازی شاخص هایی به کار گرفته شوند که درسطح پایین تری از انتظار مردم قرار دارند و درمنطقه نیازمند ارتقاء و تقویت قرارگرفته اند؛ همچنین وضعیت شاخص هایی که در منطقه ادامه عملکرد قرارگرفته اند، حفظ و تقویت شود تا فضایی مطلوب برای تأمین نیاز شهروندان فراهم گردد.
تجربه ی جریان بازآفرینی فرهنگ مبنا در محله سنگ سیاه، الگویی برای احیاء بافت های تاریخی (مطالعه موردی: محله سنگ سیاه شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بافت تاریخی هر شهر نه تنها گنجینه ماندگار فرهنگی و هنری آن شهر است، بلکه بخش مهمی از ماهیت آن شهر را در دل خود دارد؛ می توان گفت که حفاظت از این بافت در اصل حفاظت از ماهیت شهر است. در نتیجه تاکنون روش های گوناگونی جهت حفظ و نگهداری این بافت ها ارائه شده است. هدف: هدف از این پژوهش تبیین چگونگی مداخله جریان بازآفرینی فرهنگ مبنا در بافت های ناکارآمد شهری و ارائه الگویی جهت حفاظت پویا از بافت های تاریخی با بهره گیری از دیدگاه های این تفکر است. در این راستا، نه تنها به بررسی رویکردهای موجود در بازآفرینی پرداخته شده، بلکه با تحقیق در مورد یکی از بازآفرینی های موفق در بافت تاریخی شیراز (محله ی سنگ سیاه) الگویی تلفیقی با نگرش فرهنگ مبنا ارائه شده است. روش شناسی تحقیق: برای رسیدن به این هدف از روش های میدانی و کتابخانه ای استفاده شده است که مهم ترین آنها مطالعه ی اسناد بالادستی، مشاهده در محل و انجام مصاحبه با 17 نفر از افراد دخیل در بازآفرینی محله سنگ سیاه بود. قلمرو جغرافیایی پژوهش: قلمرو جغرافیایی این پژوهش، محله تاریخی سنگ سیاه در شهر شیراز است. یافته ها: الگوی به دست آمده شامل ده مرحله است که جوانب اجتماعی، اقتصادی و کالبدی را پوشش می دهد. این مدل نه تنها در نظریه تمام جوانب را پوشش داده، بلکه در عمل نیز کارایی خود را ثابت کرده و به دلیل ماهیت منطعف خود این امکان را فراهم می کند که در سایر شهرها و بافت های تاریخی نیز مورد استفاده قرار گیرد. نتایج: نتیجه این پژوهش را می توان در دو مورد خلاصه کرد. یکی بررسی جوانب بازآفرینی فرهنگ مبنا با هدف کاربری کردن این رویکرد و نجات آن از نگرشی صرفا شعاری در برنامه ریزی شهری. و دیگری ارائه الگویی جهت اجرای روند بازآفرینی فرهنگ مبنا در محلات شهری با رویکردی منعطف و دربرگیرنده ابعاد مختلف.
بازآفرینی هنر نگارگری ایرانی در منظر شهری و نقش سرمایه فرهنگی شهروندان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۹
1 - 15
حوزههای تخصصی:
مقدمه: منظر شهری که مشتمل بر چشم اندازی با ویژگی های کالبدی، عملکردی و فرهنگی- معنایی است، بستر مناسبی برای بازنمایی هنر شهری و به نظر، واجد کارکردی مهم در بازآفرینی نگارگری ایرانی خواهد بود. این نوشتار بر آن است که با هدف بررسی این کارکرد جدید، بدین پرسش پاسخ دهد که چه رابطه ای بین سرمایه فرهنگی شهروندان و کارکرد بازآفرینی هنر سنتی نگارگری در منظر شهر از دیدگاه آنان وجود دارد؟روش پژوهش: روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و گردآوری داده ها به دو روش پیمایش الکترونیک و با استفاده از پرسش نامه برخط بوده و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار Spss 27 در سطح معناداری ۰۵/۰استفاده شد.یافته ها: بررسی رابطه همبستگی متغیرهای سرمایه فرهنگی شهروندان و کارکرد بازآفرینی نگارگری در منظر شهر، نشان می دهد بین رشته تحصیلی شهروندان و علاقه آنان به هنر، رابطه معناداری وجود دارد.نتیجه گیری: تحلیل یافته ها نشان می دهد همسو با نظریات بوردیو، شهروندانی که از علاقه و آگاهی بیشتری نسبت به هنر برخوردار بودند و در واقع توانش فرهنگی بالاتری داشتند، معتقد بودند منظر شهر بستر مناسبی برای احیا و بازآفرینی هنر نگارگری ایرانی است. به ویژه در ادراک منظر شهری چه در قالب ویژگی های کالبدی و عملکردی و چه در قالب ویژگی های فرهنگی- معنایی و از دید شهروندان معاصر، منظر شهر می تواند کارکرد جدیدی در پاسداشت هویت ملی و هنرهای سنتی جامعه داشته باشد. در واقع افزایش آگاهی مخاطبین معاصر با ارتقای ویژگی های کالبدی، عملکردی و فرهنگی- معنایی منظر شهری راهکار مهمی در حفظ و احیای هنر سنتی نگارگری است.
شناسایی کلان روندهای مؤثر بر بازآفرینی پایدار کلان شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینده پژوهی ایران دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
299 - 325
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش با استفاده از مطالعات و منابع کتابخانه ای (با تاکید بر منابع اسنادی) و بهره گیری از نظرات کارشناسان 42 متغیر موثر بر بازآفرینی پایدار شهری در شهر مشهد شناسایی گردید. سپس با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و بهره گیری از ماتریس اثرات متقابل متقاطع برای طبقه بندی روابط بین متغیرهای تحقیق مشخص شد.یافته های پژوهش: یافته ها بیانگر آن است که متغیر ریزدانگی مسکن، نبود سیستم مدیریت جامع شهری، ضعف در مطالبه گری ساکنین، نسبت بالای پلاک های کم دوام، نبود حس افتخار به محله به ترتیب بیش ترین میزان تأثیرگذاری را در میان عوامل موثر بر بازآفرینی پایدار کلان شهر مشهد دارا می باشند.نتیجه گیری: بررسی وضعیت کلانشهر مشهد در محلات دارای بافت های ناکارآمد و فرسوده گویای شرایط نامناسبی است به طوری که وضعیت پراکنش شاخص ها در نقشه اثر- وابستگی مستقیم و غیرمستقیم نیز گویای ناپایداری کلان شهر مشهد در حوزه بازآفرینی است که از دلایل این امر می توان به وجود آسیب های اجتماعی، فرسودگی و غیررسمی بودن و مسائل مربوط اشاره داشت. از این رو با توجه به نتایج، استفاده از نیروهای متخصص در دفاتر توسعه محلی؛ تلاش در جهت هم افزایی سازمانها و نهادهای دخیل در امر بازآفرینی به منظور جلوگیری از اجرای برنامه های تکراری و موازی در محلات هدف؛ ایجاد دبیرخانه هماهنگی برای همراستاسازی و جلوگیری از اقدامات بخشی سازمانها و نهادهای دخیل در فرآیند بازآفرینی در کلان شهر مشهد و آگاه سازی ساکنان محلات و محدوده های هدف در جهت بهره مندی و آشنایی با برنامه های بازآفرینی پیشنهاد می گردد.