مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
منطق
حوزههای تخصصی:
با مروری اجمالی در معجزات پیامبران درمی یابیم که معجزة هر پیامبری دو وجه شاخص و ممتاز دارد که عبارتند از: وجه امتیاز حسّی و وجه امتیاز عقلی. به عنوان مثال، اژدها شدن عصای حضرت موسی(ع)، بیرون آمدن ناقة حضرت صالح از سینة کوه، شفای مریضان به دست حضرت عیسی(ع) و نظیر اینها را می توان از مصادیق معجزات حسّی برشمرد. امّا آن بخش ازگفتار انبیاء و کردار منبعث از این گفتار که به تصریح ایشان، وحی و سخن خداست، وجه عقلی اعجاز را در بر می گیرد و اساس و عنوان پیامبری حاکی از همین معجزات است؛ یعنی دریافت پیام از منبع غیرمتعارف و ابلاغ آن به مردم، و منظور از منبع متعارف، عقل و اندیشة بشری در کنار عقل و اندیشة الهی است. مقام تجلّی عقل الهی برترین و شاخص ترین وجه امتیاز انبیاست؛ زیرا عقل بشری در رهگذر زمان، مکان و تجربة حسّی تکامل می یابد. در نتیجه، فاقد توانایی احاطه بر آینده است. مراد از آینده صرفاً قید زمان نیست، بلکه منظور، حاصل و نتیجة قوانین و سنّت هایی است که انسان با اندیشة خود به آن می رسد یا رسیده است. لذا عنصر زمان و مکان در تجربیّات و تعقّلات بشری دو امر ضروری هستند، در حالی که در فرآیند عقل وحیانی، فاقد هر گونه نقش و نقشه هستند. با دقّت در تجلّی عقل وحیانی در عقل بشری می توان به یکی از تجلّیات قاطع و مستمر اعجاز الهی به ویژه رسول گرامی اسلام درهمة دوران پی برد.
سکولاریزاسیون در افغانستان و نقش امیر عبدالرحمان در فرایند آن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
«سکولاریزاسیون» پدیده ای اجتماعی است که نظریه پردازان گوناگون در باره اش نظریه پردازی کرده اند. این نوشتار به توضیح فرایند سکولاریزاسیون در جامعة افغانستان پرداخته است. برای تبیین این موضوع، از چارچوب نظری علاّمه طباطبائی استفاده شده است. بر اساس روش تحقیق این پژوهش، زمان امیر عبدالرحمان به عنوان واحد تحلیل گزینش شده است. در دوران وی، نظم خاصی شکل گرفت؛ نظمی که در تاریخ افغانستان خود را بازتولید نموده و تاکنون دچار تغییر بنیادی نشده است. نظمی که امیر عبدالرحمان ایجاد نمود، زمینة سکولاریزاسیون را در جامعة افغانستان فراهم ساخت. مشکلاتی که امروز جامعة افغانستان با آن مواجه است، نتیجة اختلالاتی است که امیر عبدالرحمان در آگاهی دینی جامعة افغانستان ایجاد نمود؛ یعنی تفسیر ناروا از آموزه های دینی که توسط امیر عبدالرحمان زمینة بسیار از مشکلات موجود را ایجاد کرد.
تلاقی های منطق و اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی منطق کلیات فلسفه منطق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
در این جستار با اشاره به برخی قلمروهای تلاقی منطق و اخلاق، به مشکلات و راه حل ها و عرصه های جدید و بدیع پژوهش که ثمره این تلاقی ها بوده، پرداخته می شود. از میان مباحث و مسائل بسیار، در این مجال، این چند مناقشه منطقی فلسفی را گزارش و بررسی می کنیم: شکاف «است باید» (مسأله هیوم) و طرح برخی راه حل های طرح شده در مقابل آن و پارادکس های منطقِ تکلیف، اصل منطقی اخلاقی «بایستن مستلزم توانستن است» و تحلیل منطقی آن، مغالطه طببیعی انگارانه (و در ذیل آن استدلال از راه پرسش گشوده)، مسائل و مناقشات ناظر به استدلال و قیاس عملی و اخلاقی (در قالب نقش اصول در استدلال اخلاقی و مسأله ضعف اراده). این مسائل و مناقشات در طی تاریخ فلسفه جدید، باعث ایجاد ادبیات و آثار و موضوعات جدید بسیاری در هر دو قلمرو منطق و اخلاق شده است؛ سیری که همچنان ادامه دارد. این ها مباحثی است که خود طرح کنندگان اولیه به آن ها التفات و توجه نداشته اند.
«مفهوم» در جامعه شناسی: چیستی، چگونگیِ شکل گیری و کارکردهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در جامعه شناسی و نظریه های اجتماعی، مفهوم نقش بسیار مهمی دارد. مفاهیم زیادی وضع شده اند و آثار زیادی هم برای توضیح این مفاهیم نوشته شده اند. مسئله این است که مفاهیم چه هستند؟، چگونه شکل می گیرند؟ و چه کارکردایی برای علم دارند؟ و صاحب نظرانی که بیشتر از بقیه به مفهوم توجه داشته اند این سوالات را چگونه توضیح داده اند. کانت از مقولات به مثابه مفاهیم ماقبل تجربی سخن می گفت، هگل روی خود-تکاملی مفهوم تأکید می ورزد، مارکس برعکس هگل، مفهوم و دیالکتیک مفاهیم را بازتاب جهان واقعی می داند، نیچه بر روی ماهیت استعاری مفاهیم متمرکز است و آن ها را گورستان ادرکات تلقی می کند. دورکیم برعکس کانت، بر ماهیت پسینی و اجتماعی مفاهیم تأکید دارد و بلومر بر نقش کلیدی مفاهیم در علم و کارکردهای آن تمرکز دارد. صاحب نظران مذکور گرچه فیلسوف یا جامعه شناس هستند ولی رهیافت آن ها در تحلیل مفاهیم در وهله اول، منطقی، سپس، روان شناختی و ادبی، و در وهله آخر، اجتماعی یا فرهنگی است.
منطق به مثابه روش شناسی پژوهشهای فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۵
89 - 116
حوزههای تخصصی:
روش شناسی پژوهش فلسفی سبب تقویت انگیزه، افزایش توانایی درک مفاهیم، تفکر خلاق و مهارتهای تحلیل داده ها با هدف تقویت فرآیند تفکراستدلالی برای انجام پژوهش فلسفی می شود. نتیجه بخشی و هدفمندی تحقیق فلسفی، مرهون تحقیق درست (اثربخشی) و درست تحقیق کردن (کارایی) است که باعث بهره وری آن می شود. اثربخشی زمانی تأمین می شود کهارزیابی منجر به طرح تحقیق به درستی رعایت شود که دربرگیرنده هدف، ضرورت، مسائل، فرضیه، پیشینه و روش تحقیق است. رعایت ارزیابی مستلزم کارایی نیز منجر به برخورداری از استحکام و روشمندی، ابزار مناسب اصول و فنون تحقیق، سرعت توأم با دقت می شود. در این طرح، پژوهش همان فکر، و روش پژوهش هم صورت فکر است؛ ازاینرو علم منطق به عنوان ضامن صحت صوری فکر را می توان متدولوژی پژوهش فلسفی معرفی کرد. لذا کوشش ما براین است که بتوانیم به روش تحقیق جامعی دست یابیم که اصول و فنون امروزی پژوهش را درتناظر با مبانی منطقی مورد توجه قرار داده و آن را به عنوان چارچوب روش تحقیق علوم عقلی عرضه نماید. درواقع «روش شناسی پژوهشهای فلسفی» تجلی چهره جدیدی از هویت ابزاری بودن منطق و جنبه مهارتی آن است؛ یعنی مباحث منطقی مانند تعریف فکر و مراحل آن، اصول مطالب و ... درحکم معیاری است که پژوهشگر فلسفی در سامان دادن به پژوهش خود از آن باید استفاده کند.
روش در علم منطق هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۶
31 - 43
حوزههای تخصصی:
بحث روش در منطق مساله مهمی است که مضمون، هدف و ماهیت منطق را روشن می کند . منطق مانند دیگر علوم مبتنی بر روش است و باید مشخص شود در منطق چه روشی بکار گرفته می شود ؛ مثلا درمنطق ارسطوئی روش معهود روش قیاسی است یعنی استنتاج ِعقلی نتیجه از مقدمات قضایای حملی یا شرطی . منطق تجربی بیکن مبتنی بر روش تجربی و استقرائی بود . روش منطق استعلائی کانت با روش قیاسی و تجربی کاملا متفاوت است. روش کانت تعیین شرایط ماتقدّم شناخت است . روش استعلائی کانت همانند روش ارسطوئی مضمونی ایستا و دارد و فاقد هر گونه پویائی و حرکت است . روش هگل کاملا متفاوت با روش کانت است. روش از دیدگاه هگل به مثابه فراشدی پویا و متحرک است که در آن ساختار آلی و تکوین مقولات را می توان استنتاج کرد . روش هگل نظامی جامع است که در نهایت همه کثرات مقولات در آن تبدیل به وحدت می شود یا به تعبیر دیگر روش صوری است که همه مضمون منطق را در خود جای می دهد.
حملیه موجبه کلیه بدیهی پایه هر تصدیق بدیهی و نظری دیگر در منطق و معرفت شناسی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۸
103 - 126
حوزههای تخصصی:
تصدیقات و قضایای معتبر در علم محصورات اربعه از حملی و شرطی هستند. پایه و بن مایه این قضایا، موجبه کلیه است؛ زیرا بر اساس روش اشراقی، قضایا به موجبه کلیه تحویل می روند و نیز بر اساس اثبات عام غیر مقابل تمام قضایا حتی قضایای سالبه با حفظ سلب، اثباتی اند. همانطورکه تمام قضایا، حتی قضایای سلبی به لحاظ ضرورت صدق ایجابی اند. علاوه بر اساس اصل تقصی علم، همه قضایا باید به بدیهیاتی ختم شوند که پرسش علمی قطع شود. ازاین رو در تقصی، علم همه نظریات به بدیهیات ختم می شوند و همه جزییات، هرچند بدیهی باشند به کلیات ختم می شوند، زیرا حکم در جزیی ازآن رو که جزیی است ابهام دارد و پرسش از کدامین روست. از سوی دیگر سالبه ها هم باید به موجبه ها برگردند؛ زیرا هرچند حکم برخی سالبه ها بدیهی هم باشند، باز این پرسش مطرح است که از چه رو موضوع قضیه مقتضی سلب محمول است. این پرسش آنگاه پاسخ درخور می یابد که در بن حکم سلبی، حکم ایجابی وجود داشته باشد و حکم سلبی لازمه عقلی آن باشد. بدین سان از منطق و معرفت شناسی، بن مایه همه تصدیقات و قضایا به تصدیق و قضیه موجبه کلیه باز می گردد
ارتباط ساختار منطقی زبان باارزش و معنای زندگی در اندیشه ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۵۵)
77 - 98
حوزههای تخصصی:
پرسش از زندگی و حیات پیشینه ای به درازای تاریخ بشر دارد و مسئله ای است که در تطور تاریخ اندیشه، چهره های گوناگونی به خود گرفته است. امروزه این پرسش با جدیت بیشتری پیگیری می شود تا بدانجا که حتی در محافل دانشگاهی به شکل گرایشی از فلسفه دین درآمده است. همچنین، در میان نحله های فلسفی گوناگون معاصر، فیلسوفان تحلیلی و زبانی با دقت و ژرف کاوی ویژه ای ساختار گوناگون گزاره های زبان را تحلیل کرده اند که تا حدودی در نگرش های رساله منطقی فلسفی ویتگنشتاین ریشه دارد. بنابراین، تحلیل ساختار منطقی پرسش از معنای زندگی و درستی یا نادرستی طرح آن در اندیشه ویتگنشتاین جذاب و نوین است؛ زیرا از یک سو، در اندیشه دوپاره وی، گزاره های برخی از علوم، مانند اخلاق، فلسفه، هنر، دین و متافیزیک به دلیل هم سو نبودن با معیارهای منطقی زبان، مهمل و بی معنا هستند و از سوی دیگر، باورهای ایمانی و عمل گرایانه وی، جلوه ای متفاوت به برداشت ها از زندگی و حیات انسان داده است. از این رو، تلاش ما این است که در مقاله حاضر، تناقض موجود در اندیشه ویتگنشتاین را در تناسب با پرسش مهم معنای زندگی بسنجیم و پاسخ احتمالی او را نقد و بررسی کنیم.
تأملی تاریخی بر سیر منطق سینوی در عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن سینا با نگاه نقادانه ای که نسبت به آراء منطقی ارسطو و فارابی داشت در سایه نبوغ خود نظام منطقی را بنا گذاشت که بسیار نوگرایانه بود، و به همین جهت نام وی طلایه دار اوج منطق دوره اسلامی به ویژه در شرق جهان اسلام شناخته می شود. او خلاقانه منطق ارسطویی را با مفاهیم اسلامی درآمیخت، و ابزار عقل و جدل را به خدمت دین درآورد، و کلام و فلسفه اسلامی را در برابر بدبینی و بی دینی استحکام بخشید، و به سرعت در مراکز علمی ایران، اساس آموزش، پژوهش و اندیشه قرار گرفت و با نشیب و فراز تا دوران جدید استمرار یافت. در چشم انداز تاریخی یکی از مقاطعی که از این منظر پراهمیت است و با میراث علمی نسبتاً چشم نوازی در قالب شرح، تفسیر، تحشیه و تعلیق همراه بوده دوران صفوی است. بی گمان این مهم با تحولات فکری و مذهبی در همان دوره پیوستگی های تنگاتنگی داشته، و در نگاهی فراتر موجبات استحکام فلسفه و کلام و اصول فقه شیعه امامی را فراهم آورد. جستار حاضر با نگاهی تاریخ پژوهانه و با پرهیز از مباحث ساختاری و محتوایی در آثار منطقیون به بررسی این نوع فعالیت ها در آن دوره می پردازد.
جایگاه منطق در تفسیر قرارداد در داوری تجاری بین المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوقی بین المللی سال ۳۵ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۵۸
185 - 214
حوزههای تخصصی:
یکی از مواردی که در مطالعات داوری تجاری بین المللی کمتر مورد توجه قرار گرفته، مسائل ماهوی رسیدگی، ازجمله تفسیر قرارداد است. موضوعی که در تفسیر قرارداد می تواند حائز اهمیت باشد، تطابق نتیجه حاصل از تفسیر با منطق است؛ بدین معنا که اگر نتیجه ای که از تفسیر قرارداد به دست می آید منطقی نباشد آیا به لحاظ حقوقی دارای اعتبار است؟ در این نوشتار، ضمن بیان مصادیقی از تفسیر که دارای نتایج غیر منطقی است به بررسی رویکرد داوران بین المللی در این خصوص پرداخته است و با توجه به آزادی عملکرد داوران بین المللی نسبت به دادگاه های داخلی و رویه عملی داوران به این نتیجه رسیده است که همواره داوران، سعی در اجتناب از نتایج غیر منطقی ناشی از تفسیر دارند و درنتیجه این بستر فراهم است که در داوری تجاری بین المللی، منطق به عنوان معیاری اصیل به منظور بی اعتباری نتیجه غیرمنطقی حاصل از تفسیر مورد استناد قرار گیرد.
متکلمان اشعری و علم منطق(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال نهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۳۲
170 - 205
حوزههای تخصصی:
منطق دانان علم منطق را معیار درستی اندیشه می دانند. متکلمان مواضع مختلفی نسبت به این ادعا اتخاذ کرده اند، تا آنجا که حتی گاهی رهبران یک جریان و مذهب فکریِ پرحضوری مانند اشاعره در برابر آن ادعا به رویارویی با یکدیگر نیز برخاسته اند. کاوش آثار این متکلمان بدان می انجامد که آنها نسبت به علم منطق یکسان سخن نگفته اند. نتیجه تحقیق حاضر آن است که متکلمان اشعری در مواجهه با علم منطق سه دوره را تشکیل داده اند: قبل از سده پنجم هجری، مخالفت فراوانی از سوی این متکلمان نسبت به منطق ابراز می گردید. با ظهور نوشته های غزالی، منطق به فراز می رسد. بعد از او، اشاعره سه طیف را تشکیل داده اند: بسیاری چون فخرالدین رازی، شمس الدین محمد سمرقندی، تفتازانی و شریف جرجانی از باب موافقت وارد شدند، شماری با شدت از تحریم اشتغال به منطق سخن گفته اند و کسانی چون تقی الدین سبکی کوشیدند به نحوی بین رویکرد موافقان و فتاوای تحریمی وفاقی برقرار کنند.
فخر رازی: خاستگاه کلام فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فارابی در احصاء العلوم دو شیوه را در کلام متمایز می کند: استدلالی و غیراستدلالی. در دورة بعد رویکرد استدلالی در کلام بر رویکرد دیگر غالب می شود و کلامی شکل می گیرد که به فلسفه بسیار نزدیک است. از این زمان است که گفت وگو و مفاهمه ای گسترده میان فیلسوفان و متکلمان اسلامی درمی گیرد. مبدع کلام فلسفی، فخر الدین رازی است و با خواجه نصیر به اوج خود می رسد. ویژگی های مهم کلام جدید این است که منطق را به عنوان روش استدلال در کلام اختیار می کنند، موضوعات فلسفی را وارد مباحث کلامی می کنند و از آنها بحث می کنند، با استمداد از آموزه های فلسفی و دیگر علوم سعی می کنند از مدعیات دینی دفاع و آن ها را تدوین و تبیین کنند. در این مقاله بنابر سرشت تاریخی موضوع با استفاده از گزارش ابن خلدون و مطالعه آثار فخر رازی، کیفیت این تحول بررسی و این ویژگی های اساسی نشان داده شده است. ادعای این مقاله این است که کسانی مانند غزالی، به ویژه فخر رازی با به کار گرفتن منطق و اصول فلسفی ماهیت کلام را تغییر دادند و آن را به چیزی متفاوت و مشابه با فلسفه تبدیل کردند.
بررسی صحّت انتساب رسالة عیون الحکمة به ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان آثار منسوب به ابن سینا رساله ای با نام عیون الحکمة، متفاوت با عیونِ معروف وی که فخررازی بر آن شرح نوشته، وجود دارد که تنها در باب منطق و به سبک منطق دو بخشی نگاشته شده است. در تحلیل این رساله، موارد فراوانی دیده می شود که می توان به واسطه آنها صحّت انتساب این رساله به شیخ را مورد انکار قرار داد. مجازی انگاری، دلالت تضمّن و التزام، موصوف و صفت خواندن موضوع و محمول، تعریف قضیّه به صورت «قولٌ محتملٌ للتّصدیق و التّکذیب»، استفاده مکرّر از واژه عرفیه و مشروطه، تقسیم قضایای موجهه با در نظرگرفتن جهتِ امکانِ خاص به عنوان کیفیتِ بالقوّة نسبتِ میان موضوع و محمول، تقسیم قضایای موجّهة مرکّبه به دو قسم تک سلبی و دوسلبی و همچنین بررسی شکل چهارم قیاس اقترانی و مختلطات آن، از جمله این موارد است . هرچند تقسیم قضیه، به شیوه آثار قبل از قرن هفتم است و قضیّه طبیعیّه در آن لحاظ نشده؛ اما شواهد دیگر، زمانِ نگارش رساله را در حدود قرن هفتم تایید می کند.
نسبت زبان و منطق در فلسفه هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۶ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
1 - 22
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار به نسبت بین زبان و منطق در فلسفه هگل خواهیم پرداخت. در ابتدا بین دو وجه مهم زبان، یعنی وجه نشانه شناسانه و وجه معناشناسانه، تمایز خواهیم نهاد. خواهیم دید زبان از وجه نخست صرفا بر مبنای قواعد دستوری یا به منزله ساختاری از نشانه ها لحاظ می شود. اما هنگامی که، به شکل انضمامی، وجه معنایی زبان نیز در تحلیل وارد گردد، با زبان همچون قلمرو عام بازنمایی ها روبه رو خواهیم شد. از همین لحاظ است که هگل زبان را، به منزله عرصه بازنمایی ها، مبنای نحوه ای از شناخت به معنای آشنایی می داند که شرط و پیش فرض شناخت فلسفی ست. در وهله سوم نشان خواهیم داد که زبان به منزله مبنای نحوه شناختِ مبتنی بر آشنایی، همان نقطه آغاز سیر پدیدارشناسی روح است. به همین معنا ست که هگل پدیدارشناسی را نردبان صعود آگاهی عرفی تا سطح آگاهی فلسفی می داند. به تعبیر دیگر، پیشرویِ دیالکتیکیِ قالب های آگاهی از سطح آگاهی و زبان عرفی آغاز می شود و به سطح منطق همچون حقیقت زبان می رسد. در این وهله چهارم روشن می شود که مقام منطق دقیقا وارونه مقام آگاهی عرفی ست و از این لحاظ می توان گفت زبان یعنی منطق بالقوه و منطق یعنی زبانِ بالفعل.
بررسی کارکردهای فطرت در اندیشه ی غزالی، در مقایسه با آثار ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۶ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
107 - 125
حوزههای تخصصی:
غزالی در آثار مختلفش، ابراز می کند که هر انسانی بر فطرتی بی نشان (الفطره الاصلیه) متولد می شود اما این والدین هستند که انسان را از فطرت نخستینش به آئین خاصی سوق می دهند. او فطرت را در معانی مختلف و با رویکردهای متفاوت به کار می برد. در رویکرد انسان شناسی دینی، از نظر غزالی، اولاً نمی توان به سادگی پذیرفت که فطرت اصلی انسان که با آن متولد می شود دقیقاً مطابق با اسلام است و ثانیاً برای رسیدن به حقیقت، باید به فطرت اصلی توجه نمود. همچنین غزالی در محک النظر و احیاءالعلوم، با رویکرد منطقی نسبت به فطرت، آن را گاهی مترادف با عقل می داند و گاهی ابزاری شهودی برای فرایند استدلال های منطقی. در جستار حاضر بر آنیم تا به اهمیت مفهوم فطرت در اندیشه ی غزالی و تأثیرپذیری وی در این بحث، از ابن سینا توجه کنیم و نشان دهیم که غزالی، گاهی فطرت را در مباحث انسان شناسانه ی دینی مورد توجه قرار داده و گاهی در مباحث معرفت شناسانه و نیز در برخی از مبادی منطق. از این رو، غزالی و ابن سینا را در متن آثارشان مورد توجه قرار خواهیم داد، البته آثاری که در آنها از فطرت بیشتر سخن گفته اند، تا مقایسه ی دقیق تری میان آراء آن دو در خصوص فطرت داشته باشیم.
تبیین بنیادین مقتضای «اصل صحّت» با رویکردی نوین در احکام قضات
حوزههای تخصصی:
قاعده یا اصل صحت و به اصطلاح فقها «اصاله الصحه» بی گمان از اصول بنیادین تدوین نظم منطقی مدنی است که در قالب امارات قانونی خودنمایی می کند تا جایی که فرهنگ استعمال این اصل را می توان در متون کهن فقه امامیه جست. با مراجعه و تتبع در آیات، روایات و متون غنی حقوقی در می یابیم که اسلام فطرت آدمی را بر پاکی و درستی می داند و دستور می دهد که احکام و اعمال دیگران حمل بر صحت گردد بدان معنا که اصولا هر فعلی را مشروع و حلال تلقی کند مگر دلیلی به اثبات خلاف آن بر کرسی نشاند. اصاله الصحه بر مبنای طبیعت و سیرت بشریت ترسیم و مبتنی بر مصالح مطلق بنا شده است. در جدال بی امان مدعی و منکر در سایه ادله متعارض، مسائل پیچیده ای بر کرسی دادرسی سوار می شود که قضات در اکثریت میادین به یقین یا ظن نزدیک به آن نمی رسد تا جایی که قضات را سرگردان و مانع از تشخیص سره از ناسره می گردد. منتها علم حقوق در این دایره تنگ نتیجه گیری های منطقی محصور نمی ماند. چرا که حرکت تمام قواعد به سمت عدالت است و هرگاه منطق راه این سیر روحانی را بپذیرد خود را بی اعتبار می کند. مفروض است در بازی ادله ، سرانجام مصلحت و نیاز، اصل و منطق را به بازی می گیرد تا از فراز آن می گذرد. یکی از اهرم هایی که مسیر پر تلاطم قاضی را تسکین می دهد اصل صحت است. قانون مدنی ایران به تبعیت از فقه امامیه اصل صحت را به صراحت پذیرفته و احکام خاص آن را در مواردی محصور جای داده است.
پژوهشی پیرامون انواع جدیدی از مغالطه در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مغالطه یکی از طرق مهم اشتباه در استدلال و تحریف در تفکر است. آشنایی با انواع مغالطه سبب می شود تا اندیشه انسان از زودباوری و سطحی نگری در برابر انواع خطاها در استدلال در امان بماند. انواع مغالطه ها، متعدد و قابل افزایش است و تشخیص و تکمیل انواع مغالطه، در علم منطق حائز اهمیت است. دقت در آیات قرآن کریم از حیث چگونگی طرح مناظره ها و تأکید قرآن بر نشان دادن وجه مغالطه و راه اظهار و غلبه بر مغالطات، بیانگر این مسأله است که قرآن کریم به سبک گفتگو در مناظره توجه دارد. با تأمل در آیات قرآن کریم، مغالطاتی در مناظرات کافران با پیامبران الهی دیده می شود که می توان آنها را در انواع متعددی طبقه بندی کرد و با دقت در آن ها انواع دیگری از مغالطه را تشخیص داد و به شمار انواع مغالطه های موجود اضافه کرد. برای تشخیص انواع مختلف مغالطه ها ابتدا کل آیات، بررسی و انواع مغالطات مطرح در قرآن بررسی شد، سپس چند نوع مغالطه که می توانست در دسته بندی جدید یا متفاوتی قرار گیرد تحت عناوین ابداعی معرفی شد. در این راستا هفت نوع مغالطه ارائه می شود که عبارتند از: مغالطه های استبعاد، حقیقت و مجاز، ظن و گمان، بود و نمود، برچسب، سوگند و خودبرتری عقلی.
بازنگری در تاریخ استقلال فن بدیع در بلاغت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بسیاری از پژوهش گران معاصر بلاغت بر این باورند که علم «بدیع» را سکاکی از علم بیان جدا کرد و بدرالدین بن مالک آن را به عنوان «فن» نامید. این روایت نمی تواند بازتاب درستی از حقیقت باشد؛ چرا که روند استقلال این علم دست کم دو قرن پیش از سکاکی آغاز شده بود. علی بن خلف کاتب (ح 427 ق) با جدا کردن تشبیه و استعاره از بخش «بدیع»ِ کتابِ خود یکی از گام های اساسی را در این باب برداشته بود. در واقع علت این جدایی به این سبب بود که استعاره در کتاب های مشهور بلاغت به دو مبحثِ نامرتبط تعلق داشت؛ از یک سو آن را تحت جنس «مجاز» می دانستند و از سویی دیگر آن را به چشم یک صنعت بدیعی می نگریستند. در قرن ششم مطرزی خوارزمی (ف 610 ق) نخستین کسی بود که از این دوگانگی پرسش کرد و به صورتی قاطع استعاره و تشبیه و تمثیل را از قلمرو بدیع خارج نمود. در حوزه منطق نیز مبحث مجاز تحولاتی را از سرگذراند و با ابتکار ابن سینا به بخش «تصورات» و «مبحث الفاظ» راه یافت و در قرن ششم عملاً به مبحثی مستقل تبدیل شد؛ بنابراین سکاکی و ابن مالک در واقع میراث دارانی بودند که عملاً فقط میوه جدایی علم بدیع از علم بیان را، چیدند. این مسئله نباید ما را به داوری نادرست در خصوص سهم کسانی که در این ماجرا نقشی اساسی داشتند وادارد. هدف از این تحقیق، اصلاح تاریخ بلاغت اسلامی است.
هیدگر و منطق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۵
5 - 27
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائلی که هیدگر از همان سال های اوّلیّه تحصیل دانشگاهی خود و بعد از آن در سال های تدریس به آن پرداخته است مسأله منطق است. البته هر کجا او از منطق سخن می گوید منظورش منطق فرادادی (سنّتی) است و نه منطق ریاضى- سمبلیک که اصطلاحاً به آن منطق جدید مى گویند. آنچه او درباره منطق جدید گفته و نوشته است بسیار کم و غالباً همراه با توصیفاتی منفى است. در منطق فرادادی (سنّتی) نیز او به دنبال دستیابی به روش هاى درست فکرکردن و رسیدن به استدلال ها و استنتاجات درست نیست. اینکه آیا قیاسى درست ساخته شده است، یعنى نتیجه به درستى از مقدّمات به دست آمده است، پرسشى است که به صورت جملات آن قیاس و نسبت صورى میان آنها مربوط مى شود. اعتبار استدلال، ربطى به مضمون جملات ندارد. منطق به نزد او نخست با سخن و به تبع آن با حقیقت سر و کار دارد. بر خلاف قول شایع که گزاره را جای صدق/ حقیقت می داند هیدگر آن را مبتنی بر گشودگی (Erschlossenheit) دازین می داند. بر اساس گشودگی دازین است که اصولاً مواجهه با موجود ممکن می شود. بنابر این بازسازى مفهوم حقیقت، به نظر هیدگر، نباید محدود به تحلیل هاى صورى از ساختار جمله باشد، بلکه باید نحوه عمل انضمامى و زنده اى که با آن به چیزها نسبتِ صدق/ حقیقى مى دهیم نیز مدّ نظر قرار گیرد.
حکم، گزاره و جمله-نشانه از کانت تا هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به تبارشناسی مفاهیم حکم، گزاره و جمله-نشانه و نحوه موضوعیت یابی آنها در منطق در خلال دو جریان اصلی مطالعات منطقی در قرن نوزدهم میلادی می پردازیم. این دو جریان را می توان سنت جبری، که منطق را نوعی از جبر و حساب قلمداد می کند، و سنت نظریه استنتاجی، که استنتاج را جدا از جبر و بنیادی تر از آن می داند، نامید. ما در این مقاله از کانت آغاز می کنیم که تلاش او برای تفکیک منطق از متافیزیک نقش عمده ای بر هر دو جریان داشته است و همچنین پژوهش های او در مورد حکم و انواع آن را می توان نقطه شروع نظریه سنت اسنتاجی دانست. نشان می دهیم که چگونه در یک سنت منطقی مفهوم حکم و در قدم بعدی گزاره مفاهیم مرکزی منطق قلمداد می شوند و در سنتی دیگر مفهوم جمله و به تبع آن مفهوم فرمول درست ساخت و قواعد معطوف به آن محور مطالعات منطقی را شکل می دهد. سیر این تحولات را درآرای کانت، بولتزانو، بول و فرگه پی خواهیم گرفت و نهایتا به تحلیل دیدگاه پدیده شناسانه هوسرل از ماهیت مفاهیم مذکور و نسبت آنان با منطق خواهیم پرداخت.