مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
اِگزیستانسیالیسم
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
841 - 856
حوزههای تخصصی:
توجه به مسأله مرگِ اصالت و ازخودبیگانگی انسان، یکی از مهم ترین مسائلی است که انسان معاصر با آن درگیر است. غفلت از آن باعث می شود که به تعبیر هایدگر، کویر هر روز گسترده تر گشته و شکاف بین خودبودگی و ازخودبیگانگی غیر قابل کنترل شود. در راستای فهم و مواجهه منطقی با این مسأله، تحقیق حاضر به صورت تطبیقی به چیستی و چرایی از خودبیگانگی از نظرگاه دو متفکر برجسته جهان اسلام و غرب علامه محمدتقی جعفری و مارتین هایدگر پرداخته است. بررسی ها نشان می دهد که علامه جعفری ازخودبیگانگی را به دو قسم مثبت و منفی تقسیم می کنند و ازخودبیگانگی مثبت را به معنای قرار گرفتن «خود» در مسیر تحولات منطقی خویش و ازخودبیگانگی منفی را به معنای توجه انحصاری به بعد حیوانی و غفلت از مبدا و معاد می دانند و از نظرگاه هایدگر، از دست دادن درک خود از وجود و معنایِ جهانِ خود، واقع شدن تحت سیطره طرح های پیشینی، تبدیل شدن به وجودِ دم دستی، عدم تلاش و جستجو برای پی بردن به معنای وجود و نیز تبدیل شدن به موجودی ایستا و منفعل انسان را از مدارِ خودبودگیِ اصیل و حقیقی خارج و وارد فضایی می کند که «ازخودبیگانگی» نام دارد.
دیگریِ تهدیدکننده و دیگریِ معنابخش در شعر معاصر، مطالعه موردی اشعار شمس لنگرودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۷)
83 - 110
حوزههای تخصصی:
علاوه بر اینکه انسان گرایی از رویکردهای اصلی اگزیستانسیالیسم است و انسان شأنی معنابخش در آن دارد، دیگریْ به عنوان باشنده ای که او نیز از وجود خویش آگاه است، در اگزیستانسیالیسم و ادبیات حضوری چندگانه پربحث و گسترده دارد. نتایج این پژوهش نشان داد که هم مجموعه ای از مفاهیم مربوط به یکی از رویکردهای اگزیستانسیالیستی به مفهوم دیگری که در نظریات متفکرینی چون سارتر به چشم می خورد و در کل نگاهی است بدبینانه، در شعر شمس لنگرودی بازتاب قابل توجهی داشته است و هم نگاه انسان گرایانه و معنابخش به دیگری در اشعار وی دارای مثال های متعدد است. مطالعه ی اشعار نشان می دهد که شاعر در نگاه انتقادآمیز به دیگری، موضوعاتی مانند محدودکردن اختیار و امکان مندیِ دیگری، سلطه جویی، توده سازی و توده شدگی و تنزل و سقوط رابطه ی اصیلِ من-تو به من-آن مطرح کرده است و در نگاه خوش بینانه و انسان گرایانه به حضور معنابخش و محوری انسان پرداخته که سبب تعالی است و حتی بر نحوه ی آشکار شدن پدیده ها بر شاعر تأثیر زیادی دارد. از شواهد مثال پرتعداد می توان ادعا کرد که هر دو رویکرد را می توان از مفاهیم اصلی اگزیستانسیالیستی حاضر در اشعار شمس لنگرودی دانست که حاکی از دغدغه های وجودی شاعر است و در چارچوب شعریت و منطق هنری منعکس شده است.
خوانش ارزش ها و اصول مددکاری اجتماعی از منظر فلسفه اگزیستانسیالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
53 - 83
حوزههای تخصصی:
انسان، نظامهای ارزشی و اخلاقی موضوع مشترک بین فلسفه اگزیستانسیالیسم و حرفه مددکاری اجتماعی است. بنابراین پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی و پاسخ به پرسش اصلی پژوهش مبنی بر اینکه جایگاه وکاربرد فلسفه اگزیستانسیالیسم در ارزشها و اصول مددکاری اجتماعی چیست، مورد مطالعه قرار گرفته است. روش مطالعه با توجه به هدف پژوهش، بنیادی-نظری است. راهبرد استفاده شده، راهبرد تفسیرگرایی و استدلال منطقی است. روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای، اسنادی است. بر اساس مقایسه مفاهیم اصلی اگزیستانسیالیسم با ارزشها و اصول مددکاری اجتماعی می توان گفت این دو حوزه در مقوله های آزادی و اختیار، مسئولیت، فردیت، خودآگاهی، خودتصمیم گیری، مشارکت و تأکید بر تغییر و تحول پذیری و قادرسازی انسان، همگرا و همسو می باشند. این مقوله های مشترک بعنوان اصولی هستند که مددکاران اجتماعی در مداخلات خود به منظور بهبود کیفیت زندگی، افزایش سازگاری و حل مشکلات انسانها باید مورد توجه قرار بدهند.
رده شناسی پادمتن سیاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۸)
139 - 162
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی به نقد و بررسی یک نمونه از متن های سیاه می پردازد که هم عرض با فیلم سینمایی «رقص در غبار» سروده شده و از خلال آن به این پرسش پاسخ می دهد که متن سیاه مهدی خبّازی کناری را می توان جزو کدام یک از جریان ها و گونه های شعری معاصر در نظر گرفت. بنیادهای فلسفی متن سیاه ریشه در اگزیستانسیالیسم و پساساخت گرایی دارد و چنان که می دانیم، پست مدرنیسم تحت تأثیر پساساخت گرایی دریدا شکل گرفته؛ پس فرض اوّلیّه بر آن است که متن سیاه جزو جریان شعر پست مدرن باشد؛ چون در چنین متن هایی بین رویدادهای روایی شعر حذف و شکاف یا ناپیوستگی ایجاد و پیوستگی بیناجمله ای مختل می شود و ناپیوستگی کاهش متنیّت و تولید پادمتن را به دنبال دارد؛ به همین دلیل بهترست به جای متن سیاه از اصطلاح پادمتن سیاه استفاده شود. روایات موازی، تکثّر معنایی، چندصدایی، تعیّن ناپذیری و تلاش برای دستیابی به زبان ناخودآگاه، پادمتن سیاه را به شعر زبان که یکی از گونه های شعر پست مدرن است، نزدیک می کند و کاربرد نمادها فرمی معمّا گونه به شعر می دهد که حاکی از پنهان سازی آگاهانه ی واقعیّت است. این ویژگی ها از مختصّات شعر هرمسی است که مبانی اگزیستانسیالیستی دارد؛ بنابراین پادمتن سیاه، گونه ای جدید با دغدغه های فلسفی است که ویژگی های شعر زبان و هرمسی را دربردارد و بیانگر تجربه های زیسته ی شاعر در مواجهه با سؤالات هستی شناختی و معرفت شناختی است و سیاهی آن بر ابهام در شناخت دلالت دارد.
تبیین عاملیت ذهن در شناخت فضای جغرافیایی در چارچوب اگزیستانسیالیسم با تأکید بر آرای ژان پل سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در علوم جغرافیایی مفهوم فضا و موضوعات مرتبط با آن، ازجمله مفهوم برنامه ریزی و آمایش فضا از مفاهیم بنیادین قلمداد می گردد که تفسیر آن در مکاتب مختلف معرفت شناسی متفاوت است. در این راستا، امکان ظهور یکی از دریافت های بنیادین درباره ی فضای جغرافیایی بر پایه ی فلسفه ی اگزیستانسیالیسم به ویژه در تطبیق با آثار ژان پل سارتر، فیلسوف فرانسوی، قابل بررسی است. با وجود تفاوت های مکتبی عمیق در اگزیستانسیالیسم، فیلسوفان بر این باور مشترک اند که اندیشیدن فلسفی با موضوع انسان آغاز می شود و طبق باور آن ها زندگی بی معناست؛ مگر اینکه خود شخص به آن معنا دهد. در اگزیستانسیالیسم سارتری، انسان محکوم به آزادی است و می بایست بار مسئولیت خود را به دوش بکشد که این مسئله در شناخت فرم ها و فرآیندهای جغرافیایی تبعات مهمی خواهد داشت. در این مقاله کوشش گردیده با رویکرد توصیفی - تحلیلی و با مراجعه به مستندات نظری، مفهوم نظری فضای جغرافیایی در دو ساحت "فضاشناسی" و "فضاسازی" در مکتب اگزیستانسیالیسم با تأکید بر آرای ژان پل سارتر تبیین گردد. نتایج پژوهش گویای آن است که مکتب اگزیستانسیالیسم، مورد تأکید سارتر قائل به شناخت فضا در چارچوب موضع ذهنی و معتقد به مکان مند بودن ذهن انسان است. در فضاسازی اگزیستانسیالیستی برای نیل به موقعیت های زیست بهتر در فضا، نیازمند اهمیت دهی بیش تر به تعامل آزادانه ی افراد با یکدیگر فارغ از تحمیلات ساختاری و نهادی ذیل مفهوم حکمروایی است.
بررسی و تحلیل «ماهیت جنسیّتی» در ضرب المثل های فارسی با تأکید بر رویکرد فمینیسم اگزیستانسیالیست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
83 - 105
حوزههای تخصصی:
«جنسیت» به عنوان یکی از مهم ترین دوگانه های موجود در نظام اجتماعی و ساختار فرهنگ عامّه، موضوع و مرکز توجه جامعه شناسان و فرهنگ شناسان بوده است. فمینیسم به عنوان یکی از شاخه های جامعه شناسی، بیش از هر رویکرد دیگری به دوگانه «زن» و «مرد» و تأثیر آن بر ساخت فرهنگی جوامع پرداخته است. فمینیست های اگزیستانسیالیست معتقدند که جهان بینی های مردانه از طریق ابزار فرهنگی و تشدید جامعه پذیری، به دنبال تحمیل «ماهیت جنسیتی» بر زنان هستند. این «ماهیت جنسیتی»، موجب می شود تا جامعه، رفتارهایی قالبی و هنجارهایی ساختگی و خاص را بر زنان تکلیف کند. ضرب المثل های فارسی به عنوان یک ابزار فرهنگی مؤثر و کاربردی در فرهنگ عامّه، به خوبی توانسته است استانداردهای جنسیتی را بازتاب دهد. با تأکید بر نظریهٔ فمینیسم اگزیستانسیالیت و با روش توصیف و تحلیل کیفی ضرب المثل های موجود و شایع در زبان فارسی می توان گفت که فرهنگ عامّه توانسته است تقدم اصالت وجودی زنان را نادیده بگیرد. همچنین آزادی، گزینش و انتخاب زنان را کم و زیاد کرده است و وضعیت هایی بنیادین و رفتارهایی قالبی و ثابت را برای کنترل آنان، اعمال کرده است. فرهنگ عامّه می تواند مسئولیت پذیری و فعالیت اجتماعی زنان را از طریق ابزارهای فرهنگی، محدود و وابستگی و حس تعلق پذیری را نیز بر آنان تحمیل کند. فرهنگ عامّه، نظارت پذیری، کنترل و وابستگی عاطفی و اقتصادی زنان را تنظیم می کند. در این مقاله کوشش می شود تا یافته های فوق، در ارتباط با موضوع «ماهیت جنسیتی»، مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد.
«هنر، زبان و معنای زندگی»؛ مطالعه تطبیقی پیرامون اندیشه های اگزیستانسیالیستی سارتر و هایدگر در ارتباط با ادبیات و هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
474 - 490
حوزههای تخصصی:
در دوران تجدد، یأس و بی معنایی بر روح و جان انسان مدرن، بیش از هرزمانی تأثیر گذاشته و باعث شد تا ارزش های اخلاقی که بشر همیشه به آن به چشم ارزش های متعالی نگاه می کرد، بی ارزش شده و معنای خود را از دست بدهند. بنابراین رفته رفته بررسی و تبیین ضرورت انکارناپذیر نقش و اهمیت معنا در زندگی، اهمیت دوچندان یافت و اندیشمندان را بر آن داشت تا به آن عطف نظر نمایند. در این میان، فیلسوفان اگزیستانسیالیست به واسطه ماهیت مسأله، به آن توجه بیشتری کردند. در این پژوهش تلاش شده است تا به روش توصیفی و تطبیقی، ضمن بررسی نسبت بین هنر و ادبیات با فلسفه اگزیستانسیالیسم، به مهم ترین مسئله زیستی بشر امروز، از طریق نقش هنر در معنابخشی به زندگی، پاسخ داده شود. رویکردی که در آن ادبیات می تواند همچون راهنمایی برای ساختن ارزش های نو و متعاقب آن ساختن معنا، عمل کند. در نتیجه خواهیم دید که از منظر سارتر، نثر و از منظر هایدگر، شعر، نقش انکارناپذیری در معنابخشی به زندگی ایفا می کنند؛ چراکه ادبیات می تواند با منش آشکارکنندگیِ خود، جهان را بر انسان ها آشکار کند و از این منظر بین هنر و التزام ارتباط تنگاتنگی برقرار است که در زمینه ارتباط بین اثر هنری و هنرمند آغاز شده و در نهایت با معنابخشی به مخاطب به تکامل می رسد.اهداف پژوهش:بررسی نقش هنر و ادبیات در معنا بخشیدن به زندگی انسان معاصر.آشکارسازی نسبت میان هنر و ادبیات با اخلاق.سؤالات پژوهش:چه رابطه ای میان ادبیات و اخلاق وجود دارد؟هنر و زیبایی چگونه می تواند در معناداری مؤثر باشد؟
ارزیابی اصل «تقدم وجود بر ماهیت» در انسان شناسی سارتر با تکیه بر فلسفه صدرایی و اندیشه شهید بهشتی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
163 - 182
حوزههای تخصصی:
تطبیق اصالت وجود در فلسفه اگزیستانس و حکمت متعالیه، یکی از موضوعات جذاب برای پژوهشگران بوده است. اما پژوهش حاضر با تمرکز بر اصل تقدم وجود بر ماهیت یا همان اصالت وجود در فلسفه ژان پل سارتر، به بعد انسان شناسانه این دیدگاه می پردازد و به جای تطبیق محض، داوری و ارزیابی این دیدگاه را در پارادایم حکمت صدرایی با نگاهی بر آثار شهید بهشتی، بر عهده دارد. نتایج این پژوهش نشان می دهد «تقدم وجود بر ماهیت» صرفاً مشترک لفظی میان فلسفه سارتر و فلسفه صدرایی است، اما با این حال بخشی از مضامین اثبات شده در انسان شناسی سارتر، که خود حاصل اصل مزبور است، مورد تایید حکمت متعالیه نیز می باشد. مهم ترین شباهت های این دو دستگاه فکری، انعطاف پذیری ماهیت انسان و اختلاف ماهوی افراد بشر نسبت به یکدیگر است. از طرف دیگر مهم ترین تفاوت ها نیز تعریف ناپذیری بشر، نفی فطرت و آزادی انسان از اراده الهی در انسان شناسی سارتر و خلاف همین موارد در انسان شناسی صدرایی و شهید بهشتی است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی، پس از تبیین اصل تقدم وجود بر ماهیت در اندیشه سارتر با تمرکز بر انسان شناسی وی، به نقد آن در چهارچوب فلسفه صدرایی و بررسی نقاط مشترک و متفاوت می پردازد.
رویکرد اگزیستانسیالیست در سینمای دینی و عرفانی برگمان با توجه به مفهوم مرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۹
217 - 231
حوزههای تخصصی:
مرگ پیچیده ترین و اساسی ترین مفهوم در نزد برگمان و محور بنیادین و دغدغه اصلی آثارش بود، اما بایدگفت برگمان نیز مانند برسون انسان و دردها و رنج های وی را در معرض دید قرارمی دهد، او به نوعی مسیح انسان هاست. در این پژوهش نگارنده درصدد است تا به بررسی مفهوم مرگ در سینمای وی بپردازد، نتیجه پژوهش حاکی از آن است که برگمان مرگ را به صورت سفری سازنده و عبرت آموز به نمایش درمی آورد که حتماً مخاطب به هر نحوی و با هر برداشتی، علاقه مند به همزادپنداری با کاراکتر فیلم شده و با او همراه می شود. اما جاودانه ترین اثر برگمان که در آن دغدغه اصلی خود، یعنی مرگ و جستجوی خدا را به نمایش می گذارد مهر هفتم است. شوالیه ای خسته از جنگ های صلیبی برمی گردد و در جدالی نابرابر بازی شطرنجی را با مرگ آغازمی کند. در این اثر برگمان تقابلی از هنر و تمدن و طبیعت را درصحنه های گوناگون به نمایش می کشد. خلق لحظه های متفاوت از زندگی انسان هایی که هرکدام به نوعی متفاوت می اندیشند و اینکه چگونه هرکدام با مرگ روبه رو می شوند از شاهکارهای برگمان است. اوج نمایش فیلم سکانسی است که در آن شوالیه در داخل کلیسا برای کشیش اعتراف می کند و دوربین با یک نمای بسته و کات دار تصویری را نشان-می دهد که در آن مرگ با شنل سیاهش به جای کشیش نشسته است.
کارکرد بن مایه های مواجهه با «مرگ» در کتاب فارسی یازدهم متوسطه
حوزههای تخصصی:
اگزیستانسیالیسم، مکتب فکری است که به دغدغه های بودن آدمی در جهان هستی می پردازد. از مؤلفه های اساسی که این افق اندیشگی سعی در تبیین آن دارد، مرگ است. اندیشمندان این رویکرد فکری، مواجهه آگاهانه انسان با مرگ را در جهان زیسته خویش از مهم ترین کارکرد آدمی در جهان بیرون و درون او می دانند. از آن جا که اساس تفکر آدمی در اندیشیدن به جهانِ خود استعاری است، استعاره های مفهومی یکی از مهم ترین محمل هایی است که می تواند مؤلفه اگزیستانسیالیستی مرگ را در خود جای دهد. پژوهش حاضر نظر به اهمیت نقش کتاب های درسی در اندیشه دانش آموزان نسبت به مقوله مرگ، بر اساس رویکرد اندیشگی اگزیستانسیالیسم با روشی توصیفی و تحلیلی تفسیری به بررسی استعاره های متن درسی می پردازد. هدف از این بررسی، تبیین چگونگی کارکرد بن مایه اگزیستانسیالیستی مرگ در استعاره های مفهومی کتاب فارسی یازدهم دوره دوم متوسطه است. بر این اساس، در متن های گوناگون فارسی یازدهم، چهار استعاره مفهومی بنیادین «مرگ، رهایی است»، «مرگ، جاودانگی است»، «مرگ، سفر است» و «مرگ، نابودی است» خود را از میان لایه های استعاره های مفهومی دیگر آشکار می کنند. نظر به یافته های یادشده، مؤلفان کتاب فارسی و آموزشگران در یاددهی متن های درسی این کتاب باید التفات ویژه ای به انتخاب درون مایه های متن ها و راهبردهای تدریس داشته باشند که سویه مرگ آگاهی، مواجهه و فهم درست آن را کم رنگ یا بر آن تأکید می کنند. رویکردهای آموزشی چون ساختن گرایی که باورهای مختلف را به میدان گفت وگو وارزیابی سوق می دهد؛ نیز آگاهی، نقد و گفت وگوی مؤلفان، آموزشگران و دانش آموزان بر این سویه ها، راهی است برای پرورش ذهنیت خلاق و در نتیجه زیستنی آگاهانه و شکوفا.
تحلیل رفتار حرکتی در نگرش هستی شناسانه فلسفه اصالت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اندیشه فلسفه اصالت وجود، رفتار حرکتی و تربیت بدنی به منظور کسب مهارت و ورزیدگی و قهرمانی تلقی نمی شوند، بلکه به آنها به مثابه هماهنگی با هستی و جریان زندگی نگریسته می شود. این نگرش فلسفی، برای رفتار حرکتی بروندادهایی چون تعمیق معنای وجودی و خودشکوفایی متصور است. از آنجا که یکی از اصول بنیادین اگزیستانسیالیسم، تقدم وجود بر ماهیت و آزادی انسان در شکل دهی به سرنوشت خویش است، رفتار حرکتی نه تنها بازتابی از هستی انسان است بلکه در شکل دهی به آن نقش دارد. بر این مبنا، هدف پژوهش حاضر، تحلیل رفتار حرکتی در نگرش هستی شناسانه فلسفه اصالت وجود بود. روش پژوهش، تحلیل محتوای کیفی با رویکرد استنتاج منطقی بوده است. با توجه به مبانی، در مکتب اصالت وجود، رفتار حرکتی، به عنوان پدیده ای وجودی انسان را در ارتباط با هستی خود یاری داده و به خودشکوفایی می رساند. با عنایت به موضع اختیارگرایانه فلسفه اصالت وجود در مسئله جبر و اختیار، فعالیت های حرکتی به عنوان انتخاب های آگاهانه، بیانگر آزادی و اختیار انسان هستند. در این مکتب، واقعیت توسط تجارب شخصی معین می شود و از همین جهت، بازی به عنوان تجربه ای ارزشمند در شناخت مفاهیم و محیط است. در این راستا ورزش های انفرادی به دلیل آزادی عمل بیشتر، مهم تر از ورزش های گروهی اند. علاوه بر این، اجرای حرکات می تواند به شناخت بهتر از وجود خویش منجر شود. با این حال، اگزیستانسیالیست ها با ورزش قهرمانی چندان موافق نیستند و آن را باعث اختلال در ماهیت انسان و گرایش او به سوی کمال مرتبط می دانند. به طور کلی در دیدگاه فلسفه اصالت وجود، رفتار حرکتی فراتر از یک فعالیت فیزیکی صرف در نظر گرفته شده که با وجوه وجودی و هستی شناختی و مفاهیمی چون خودشکوفایی، اختیار، آزادی و مسئولیت پذیری ارتباط و پیوند عمیقی دارد.
رویکرد اگزیستانسیالیستی به قرآن کریم و تبیین کاربرد آیات وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از راه های کاربست آیات قرآن کریم، بازخوانی و تبیین آن ها به گونه ای است که انسان معاصر بتواند خود را مخاطب آیات قرآن بیابد و احساس کند که قرآن می تواند درمان دردهای امروزین او باشد. اگزیستانسیالیسم، به عنوان مکتبی انسان محور، این ظرفیت را دارد که از منظر آن، به آیات قرآن نگریسته شود و با رویکردی وجودی، بستر مناسبی برای بازخوانی آیات قرآن فراهم آورد. در مقاله حاضر به روش توصیفی- تحلیلی و با محوریت مضامین وجودیِ تفرد، اختیار و موقعیت های مرزی، آیاتی از قرآن کریم بازخوانی و تبیین شده اند؛ با این هدف که نشان داده شود چگونه می توان با تغییر منظر و قراردادن پرسش های نوین در برابر قرآن کریم، پیام قرآن را برای مخاطبان آن شنیدنی تر و جذاب تر کرد. مضامین مطرح شده در اگزیستانسیالیسم و قرآن، به علت درهم تنیدگی وجود انسان، یکدیگر رابطه تنگاتنگی دارند، و آیات انتخاب شده در این پژوهش که از رویکرد وجودی بررسی می شوند، تاکنون از چنین منظری تفسیر و تبیین نشده اند. مواجهه علمی از دیدگاهی فلسفی و اگزیستانسیالیستی با آیات قرآن، روشی نوین برای فهم دقیق و کاربردی این کتاب جاودان است.
تحلیل آثار نقاشی ژان دوبوفه بر مبنای مؤلفه های اگزیستانسیالیسم سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۹
56 - 71
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اگزیستانسیالیسم یکی از مهمترین جریان های فلسفه غرب است که ژان پل سارتر با تمرکز بر هویت انسان، آزادی، تنهایی و اضطراب، نقشی محوری در توسعه آن ایفا کرده است. ایام ناامیدی پس از جنگ جهانی دوم، سال های تأثیرپذیری ویژه هنر و فلسفه از یکدیگر است. مطالعه آثار هنری خلق شده در این دوران بازتاب فلسفه را در هنر به نمایش می گذارد. افکار، اندیشه و کارهای سارتر و ژان دوبوفه حاصل سال های آمیخته با جنگ است و تأثیرپذیری هنر دوبوفه از فلسفه سارتر قابل بررسی و مطالعه است. پرسش اصلی این است: چگونه نقاشی های ژان دوبوفه را بر اساس فلسفه اگزیستانسیالی سارتر می توان مورد مطالعه قرارداد؟روش پژوهش: این تحقیق از نوع کیفی است و به روش توصیفی-تحلیلی و تطبیقی صورت گرفته، جمع آوری مطالب بر اساس منابع کتابخانه ای انجام شده است.یافته ها: مطالعه مؤلفه های اصلی اگزیستانسیالیسم مانند تقدم وجود بر ماهیت، مسئولیت فردی، بیهودگی جهان و تنهایی در نقاشی های دوبوفه نشان می دهد که این مفاهیم به طور گسترده ای در آثار او بازتاب یافته اند. دوبوفه یکی از نقاشان مهم پس از سال های جنگ جهانی دوم است که خودآموختگی را به قوانین آکادمیک هنر ترجیح داد.نتیجه گیری: دوبوفه با بهره گیری از فنون خاص خود، مفاهیم اگزیستانسیالیستی را به وضوح در آثارش بازتاب داده است و ارتباط نزدیکی میان فلسفه سارتر و نقاشی های او وجود دارد.
مفهوم اگزیستانسیالیستی ملال خلاقانه در نمایشنامه آرام سایشگاه، نوشته بهمن فرسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهه پنجاه و سال های پیش از انقلاب، برخی نویسندگان دست به خلق آثاری زدند که فضایی معناباخته و متأثر از عاطفه ملال در آنها حاکم بود. علت و چرایی این مسأله نیازمند پژوهشی عمیق و متفاوت است اما به نظر می رسد نارضایتی از شرایط سیاسی و فرهنگی در میان برخی نویسندگان که امیدی به بهبود وضع موجود نداشتند، در آثارشان با عنصر ملال بازنمایی شده است. بهمن فرسی از جمله این نویسندگان است که برخی از آثار او با مؤلفه های معناباختگی، واجد عنصر ملال نیز هست. ملال در تعریف اگزیستانسیالیستی خود همواره حاوی عنصری انتقادی است و الزاماً نشان از عدم رضایت از موقعیت مشخص یا کل هستی ندارد. ملال در فلسفه اگزیستانسیالیسم، به وضعیتِ بنیادین بشر اشاره دارد که همواره در جستجوی معنای وجودی و هستی شناختی خویش است. از این رو در این پژوهش با تحلیل نمایشنامه آرامسایشگاه از بهمن فرسی، ریشه های ملال بر اساس تعریف اگزیستانسیالیستی آن تحلیل شده است. چرا که بهمن فرسی در این اثر، به وضعیت مردمانی پرداخته است که از نارضایتی وضع موجود (جهان ماشینی) به جنون گرفتار شده اند و ملال زندگی آن ها را احاطه کرده است. با بررسی کنش شخصیت های این نمایشنامه، ملال موجود از نوع خلاقانه ارزیابی می شود و افراد برای رهایی از وضعیت بی معنایی که در آن گرفتارند، به دنبال راه حل می گردند.