فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۶٬۵۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی مرزهای زوجینی در رابطه بین رضایت زناشویی با خرد و صمیمیت زوجین انجام شد. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش، زنان و مردان متأهل شهر تهران بود. از جامعه آماری مذکور، 200 نفر به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات، از پرسش نامه های رضایت زناشویی جدیری (1388)، خرد آردلت (2003)، صمیمیت باگاروزی (2001) و مرزهای زوجینی هوشیاری (1399) استفاده شد. نتایج، با استفاده از آزمون های آماری ضریب همبستگی و رگرسیون به دست آمد. یافته های پژوهش نشان داد: الف) بین رضایت زناشویی و خرد، رابطه مثبت و معنادار وجود دارد؛ ب) بین رضایت زناشویی و صمیمیت، رابطه مثبت و معنادار وجود دارد؛ ج) رضایت زناشویی، توسط خرد و صمیمیت پیش بینی می شود؛ د) مرزهای زوجینی در رابطه بین رضایت زناشویی با خرد و صمیمیت زوجینی، نقش میانجی دارد. همچنین خرد و صمیمیت از راه بهبود مرزهای زوجینی، باعث بهبود رضایت زناشویی می شود.
فراتحلیل کیفی مقالات پژوهشی زنان بد سرپرست در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
895 - 921
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی و فراتحلیل کیفی مطالعات انجام شده در حوزه زنان بدسرپرست است. در این راستا تمامی مقاله های علمی-پژوهشی با کلیدواژه «زنان بدسرپرست» در بازه زمانی ۱۳۸۵ تا ۱۴۰۰ از پایگاه اطلاعاتی-علمی جهاد دانشگاهی و پایگاه اسنادی نورمگز استخراج شد. در ادامه ۳۴ مقاله برای استخراج داده ها و بررسی بیشتر گزینش و به روش مطالعه اسنادی، کتابخانه ای و فراتحلیل مطالعه شدند. براساس یافته های تحقیق حاضر، مطالعات انجام شده در این حوزه، دو جهت گیری عمده روان شناسی و جامعه شناسی را دربرمی گیرد؛ به طوری که ابعاد دیگر زندگی این دسته از زنان از جمله اقتصادی و سیاسی ذیل این دو دسته بررسی می شوند. گروهی از این مطالعات به تحلیل نظری و ارائه مدل هایی برای شناسایی مسائل زنان بدسرپرست در جهت کاهش مشکلات آنان با استفاده از روش های مداخله ای پرداخته اند و گروهی دیگر به تقویت روحیه و ایجاد انگاره مثبت در زنان بدسرپرست از طریق افزایش دیدگاه های مثبت نگر به لحاظ تجربی پرداختند. یافته های این مطالعه در دو بعد روان شناسی و جامعه شناسی نشان می دهد این زنان نیازمند حمایت های روانی، اجتماعی و اقتصادی هستند و توانمندسازی آن ها در ابعاد ذکرشده کیفیت زندگی آن ها را بهبود می بخشد و سبب کاهش رنج اجتماعی آن ها می شود. مبتنی بر دستاوردهای نظری این پژوهش به نظر می رسد سیاست گذاران بایستی مبتنی بر تعریف جامعی از زنان بدسرپرست، اقدام به بازنگری در قوانین و احکام اجتماعی مرتبط با این زنان بپردازند.
روایت زنان عضو هیئت علمی دانشگاه از شرایط اثرگذار بر برقراری تعادل بین نقش شغلی و مادری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
225 - 191
حوزههای تخصصی:
کار و خانواده دو نهاد مهم برای فرد و جامعه اند و برقراری تعادل بین نقش های شغلی و خانوادگی اهمیت بسزایی در پیشبرد موفق اهداف دارد. اعضای هیئت علمی دانشگاه به دلیل برعهده داشتن حجم زیاد وظایف شغلی با دشواری های بیشتری برای برقراری تعادل بین نقش شغلی و خانوادگی و به طور خاص مادری مواجه اند. شناسایی شرایط اثرگذار بر ایفای متعادل نقش ها می تواند نقش مهمی در ایجاد زمینه های لازم برای رفع مشکلات و موانع موجود در مسیر برقراری تعادل میان نقش های شغلی و مادری و درنتیجه ایفای هر چه بهتر این نقش ها داشته باشد. در این راستا هدف پژوهش حاضر، شناسایی شرایط اثرگذار بر برقراری تعادل بین نقش شغلی و مادری است. پژوهش به روش کیفی انجام شده و با مصاحبه با 20 نفر از زنان عضو هیئت علمی دانشگاه های شهر تهران، به تحلیل محتوای کیفی مصاحبه ها پرداخته است. شرایط اثرگذار بر برقراری تعادل شامل «نگرش به مادری و اشتغال»، «چگونگی حمایت و همراهی خانواده»، «چگونگی حمایت و همراهی دانشگاه»، «اقتضائات شغلی اعضای هیئت علمی»، «خصوصیات فردی»، «دشواری های دوران خردسالی فرزندان»، «حضور فرزندان در منزل» و «دسترسی به امکانات مادی» بوده است. برخی شرایط از جمله حمایت و همراهی همسر و دانشگاه، نقش برجسته تری در برقراری تعادل دارند و علاوه بر کمک به زنان برای ایفای موفق وظایف شغلی و مادری، با کاهش تنش های ناشی از دغدغه های ایفای هم زمان نقش ها و ایجاد اطمینان خاطر و آرامش نیز در ایفای متعادل نقش شغلی و مادری مؤثرند و لازم است به طور ویژه مورد توجه قرار گیرند.
تحلیل کیفی دلایل و زمینه های اقدام به خودکشی زنان شهر یاسوج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
95 - 112
حوزههای تخصصی:
هدف: اقدام به خودکشی به مثابه یک پدیده پیچیده و چند بعدی که دارای ابعاد مختلفی از جمله روانی، اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی است که بر اساس آمار و شواهد مستند به نحو بی سابقه ای افزایش یافته است. این پژوهش به دنبال شناسایی دلایل و زمینه های اقدام به خودکشی زنان شهر یاسوج می باشد.
روش : این پژوهش به دنبال شناسایی دلایل و زمینه های خودکشی زنان شهر یاسوج با استفاده از روش کیفی و رویکرد نظریه مبنایی است. شرکت کنندگان در پژوهش حاضر 10 نفر از زنان 35-15 ساله شهر یاسوج که به دلیل اقدام به خودکشی به اورژانس اجتماعی ارجاع داده شده بودند، که به صورت نیمه ساختاریافته مورد مصاحبه قرار گرفتند و سپس داده های به دست آمده با استفاده از کدگذاری سه مرحله ای باز، مرکزی و انتخابی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: یافته ها نشان از وجود 9 مقوله اصلی در اقدام به خودکشی است که عباتنداز: «مواجهه با خشونت»، «خانواده نابسامان»، «مشکلات روان شناختی»، «سنت گریزی»، «مهارت های مقابله ای ناکارآمد»، «جبران کاستی ها»، «فشار هنجاری»، «بازتولید شرایط» و «سهم خواهی». مقوله هسته پژوهش نیز «خودکشی عملی نیت مند تا کنشی رهایی بخش» می باشد.
تجربۀ زیسته کودک- زنان ازدواج کرده در حوزه هنجارهای اجتماعی و ازدواج زودهنگام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات زن و خانواده دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۹)
124 - 157
حوزههای تخصصی:
The main purpose of this study is a qualitative study of women's lived experiences of social norms and early marriage in Khuzestan province. The participants of the present study are 24 women who had early marriages in different parts of Khuzestan province. In this research, snowball sampling method has been used to select the items. Their experiences were collected and rewritten through in-depth semi-structured interviews and sentences and phrases were analyzed using the Colaizzi method. In this study, after extracting important sentences and words from the text of the interviews, 452 initial codes were extracted, which were placed in 14 main axes according to the purpose and question of the research. Also, to confirm and validate the findings, the method of reviewing and monitoring the participants, the researcher's self-review in the process of collecting and analyzing data and recording all their mental assumptions beforehand and not considering them in the process of analyzing, reviewing and re-coding interviews were used by two other researchers. . The findings of the study indicate that the lived experience of women was revealed in fourteen themes.
تأثیر یادگیری مشارکتی بر خودکارآمدی اجتماعی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر کلاس های چندپایه
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر تأثیر یادگیری مشارکتی بر خودکارآمدی اجتماعی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر در درس قرآن کلاس های چندپایه را موردبررسی قرارداد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون_ پس آزمون با گروه کنترل بود. برای اندازه گیری متغیرها از پرسش نامه خودکارآمدی اجتماعی Ladd&Wheeler (1982) و آزمون پیشرفت تحصیلی استفاده شد. به منظور اجرای طرح پژوهش از میان مدارس چند پایه، دو کلاس به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به عنوان گروه آزمایش (n=15) و گروه گواه (n=15) در نظر گرفته شد. آزمون پیشرفت تحصیلی و پرسش نامه خودکارآمدی اجتماعی به منزله پیش آزمون برای هر دو گروه انجام شد. گروه آزمایش در 15 جلسه (45 دقیقه) درس قرآن را به صورت مشارکتی، آموزش دیدند، اما گروه گواه در طول مدت اجرا، به روش رایج آموزش دیدند. بعد از پایان دوره آموزش، از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج، برتری معنادار گروه آزمایش را در پیشرفت تحصیلی درس قرآن نشان داد، ولی در زمینه خودکارآمدی اجتماعی، تفاوت معناداری بین گروه ها مشاهده نشد.
بررسی تأثیر ابعاد اعتبار اینفلوئنسرها، جذابیت و اعتماد و تخصص بر قصد خرید در صنعت زیبایی پوست با توجه به نقش واسطه ای درگیری مشتری
حوزههای تخصصی:
بررسی تأثیر ابعاد اعتبار اینفلوئنسرها، جذابیت و اعتماد و تخصص بر قصد خرید در صنعت زیبایی پوست با توجه به نقش واسطه ای درگیری مشتری هدف اصلی در این پژوهش بررسی تأثیر ابعاد اعتبار اینفلوئنسرها، جذابیت و اعتماد و تخصص بر قصد خرید در صنعت زیبایی پوست با توجه به نقش واسطه ای درگیری مشتری است. این پژوهش بر مبنای هدف از نوع پژوهش های کاربردی و از بعد جمع آوری داده ها یک تحقیق توصیفی-پیمایشی محسوب می شود. جامعه آماری این تحقیق نیز عبارت اند از استفاده کنندگان از خدمات پوست و زیبایی در شهر شیراز که از طریق رسانه های اجتماعی (اینستاگرام) مرکز موردنظر خود را انتخاب کرده اند. حجم نمونه با توجه بزرگ بودن و عدم وجود آمار دقیق در مورد تعداد جامعه، بر اساس فرمول کوکران 384 نفر تعیین شد و روش نمونه گیری مورد استفاده، غیر تصادفی در دسترس بود. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه محقق ساخته استفاده شد. در این پژوهش جهت آزمون فرضیه ها از مدل یابی معادلات ساختاری بهره گرفته شد به این منظور، نرم افزارهای SmartPLS و SPSS مورد استفاده قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد جذابیت و تخصص اینفلوئنسرها و همچنین درگیری مشتری بر قصد خرید در صنعت زیبایی پوست تأثیر مثبت و معنادار دارد. در این میان درگیری مشتری در رابطه بین ویژگی ها اینفلوئنسرها با قصد خرید نقش واسطه ای دارد.
مقایسۀ دو روایت عهد عتیق و قرآن از وسوسۀ آدم و ایوب (ع) از سوی همسرانشان و بازنمایی آن در هنرهای تجسمی مسیحی و اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
327 - 351
حوزههای تخصصی:
این مقاله به مقایسه دو روایت عهد عتیق و قرآن از وسوسه آدم و ایوب (ع) از سوی همسرانشان و بازنمایی آن در هنرهای تجسمی مسیحی و اسلامی می پردازد. مقایسه نحوه فریب و وسوسه دو پیامبر یادشده توسط همسرانشان در منابع دست اول، یعنی عدم صبر بر حرمت تناول میوه ممنوعه توسط حوا و نیز عدم صبر بر ابتلائات الهی توسط رحمه و بازتاب آن در هنرهای تجسمی دو فرهنگ مسیحی و اسلامی از اهداف این پژوهش است. این مطالعه، تطبیقی است و گردآوری داده ها با کاوش در اسناد و آثار کتابخانه ای و گنجینه های هنری صورت گرفته است. گرچه در متن قرآن کریم، نه تنها تقصیر وسوسه آدم و ایوب به گردن همسرانشان نیست، بلکه تعابیر بسیار روشنی وجود دارد که به صراحت تمام این اتهام را رد می نماید اما از سویی دیگر، برخی از داستان های عهدینی در داستان حوا و همسر ایوب بعضا در منابع حدیثی و تفسیری اسلامی نیز دیده می شوند. اما مساله بازنمایی وسوسه آدم توسط حوا و شماتت ایوب توسط همسرش رحمه در هنر مسیحی به وضوح و با بسامد قابل توجهی مشهود است ولی در نقاشی های اسلامی مساله اینگونه نیست؛ در باب وسوسه آدم از سوی حوا و پیامدهای آن مانند اخراج شان از بهشت، نقاشی های اسلامی صراحت کمتری در مقصر دانستن حوا دارند و بعضا شانیت برابری با آدم به او بخشیده اند و در نگاره های مربوط به داستان ایوب نیز اثری حاکی از وسوسه این پیامبر از سوی زنش و یا شماتت شدن از سوی او یافت نشد.
منابع احساس امنیت اجتماعی زنان و عوامل مؤثر بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات زن و خانواده دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۸)
73 - 107
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: امینت رکن اساسی توسعه و پایداری نظم اجتماعی است. نظم اجتماعی، آرامش، زیست جمعی، شکل گیری سرمایه اجتماعی و وجود اعتماد منوط به امنیت اجتماعی است. امنیت برحسب جنسیت تفاوت می پذیرد و منابع متفاوتی در احساس امنیت زنان اثرگذار است. بر این اساس، پژوهش فعلی، قصد دارد به این پرسش پاسخ دهد که چه عوامل جامعه شناختی بر امنیت اجتماعی زنان اثرگذار بوده و به چه میزان آن را تبیین کرده اند.روش: روش اجرای پژوهش فراتحلیل-کمی است. هدف این روش، انسجام بخشی، مرور نظام مند و یکدست سازی مطالعات صورت گرفته در یک حوزه معین پژوهشی است. جامعه آماری آن طی سال 1385 الی 1400 برابر با 70 پژوهش که 40 نمونه سند پژوهشی باهدف ترکیب و شناسایی میزان تأثیر آن انتخاب شدند.یافته ها: یافته های تحلیلی پژوهش حاکی از این است که منابع رسانه ای (0.308)، منابع کنترلی (0.387)، سرمایه اجتماعی (0.249)، عوامل محیطی (0.217)، عوامل روانی (0.232)، عوامل هویتی (0.112)، سبک زندگی انتخابی (0.169) و عوامل طبقه ای (0.184)، عوامل جرم (0.141)، بر احساس امنیت زنان تأثیر معنی داری داشته و درمجموع 28 درصد از تغییرات آن را تبیین کرده اند.
تجربه زیسته دختران تحصیل کرده مجرد ساکن تهران در فضاهای اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه زنان سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۶)
163 - 200
حوزههای تخصصی:
در دنیای امروز تمام کنشگران اجتماعی از جمله زنان فضاهای مختلف اجتماعی را تجربه می کنند. فضاهایی از قبیل دانشگاه، محل کار، خیابان و غیره. در هر یک از این فضاها روابط اجتماعی خاصی جریان دارد. در اینجا روابط اجتماعی از منظر روابط قدرت نگریسته شده است. در این مقاله ابتدا شرحی مختصر از انواع قدرت، مفهوم مقاومت و مفاهیم بدیل آن را ارائه کرده ایم. سپس با رویکرد هرمنوتیک تفسیری و از طریق مصاحبه روایی با 20 دختر مجرد ساکن تهران، تجربه زیسته آن ها در مواجهه با انواع قدرت را تحلیل کرده ایم. میدان هایی که اعمال قدرت در آن ها را بررسی کردیم خانواده، دانشگاه، محل کار و فضای عمومی بود. یافته ها حاکی از سه نوع مواجهه با روابط نابرابر قدرت است: پذیرش قدرت، احساس بی قدرتی و مقاومت. بیشترین تجربه در بین این سه نوع مواجهه، تجربه بی قدرتی بود. نتایج نشان دادند مفهوم مقاومت به تنهایی برای تحلیل مواجهه با قدرت به شدت ناکافی است. همچنین، بر اساس یافته ها می توان گفت سوژه ها هویت های یکپارچه ندارند و بر اساس تفسیرشان از موقعیت می توانند سوژه پذیرا، بی قدرت یا مقاوم باشند.
بررسی رابطه سپاسگزاری، عذرخواهی و صمیمیت زناشویی با نقش تعدیل گری تکبر در بین زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی رابطه سپاسگزاری، عذرخواهی و صمیمیت زناشویی با نقش تعدیل گری تکبر در بین زنان استان تهران انجام شده است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری آن شامل کلیه زنان 20 تا 50 ساله استان تهران که حداقل یک سال از زندگی مشترکشان سپری شده باشد. از این میان 308 زن به روش نمونه گیری در دسترس موردمطالعه قرار گرفتند. داده ها به شکل آنلاین از طریق پرسشنامه محقق ساخته عذرخواهی، مقیاس غرور اصیل و تکبر تریسی و رابینز(2007)، پرسشنامه قدردانی یا سپاسگزاری(مک کلاف، ایمونز و تسنگ،2002) و پرسشنامه صمیمیت زوجین(واکر و تامپسون، ۱۹۸۳) گردآوری شده و با استفاده از نرم افزار SmartPLS-3 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد، سپاسگزاری با صمیمیت زناشویی رابطه مثبت اما عذرخواهی و تکبر با صمیمیت زناشویی رابطه منفی دارند. تکبر رابطه سپاسگزاری و صمیمیت زناشویی را تعدیل اما رابطه عذرخواهی و صمیمیت زناشویی را تعدیل نکرد. باتوجه به این یافته ها، توصیه می شود جهت افزایش میزان صمیمیت زناشویی، بهبود روابط زوجین و سلامت عمومی زنان، کارگاه های آموزشی توسط کارشناسان حوزه سلامت روان در جهت آگاهی بخشی زوجین نسبت به عوامل فوق الذکر، برگزار گردد.
رابطه بین سلامت روان با اختلالات خوردن و رفتارهای وارسی بدن در دانشجویان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فصلنامه فرهنگی - تربیتی زنان و خانواده سال ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۲
271 - 293
حوزههای تخصصی:
اختلالات خوردن از جمله عواملی است که موجب محدودیت های کارکردی شده و قابلیت های تحصیلی و شغلی افراد را تحت تأثیر قرار می دهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین سلامت روان با اختلالات خوردن و رفتارهای وارسی بدن در دانشجویان دانشگاه دختر صورت پذیرفت. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دختر دانشگاه الزهرا (س) است(12315نفر). بدلیل عدم دسترسی حضوری به دانشجویان و تسهیل در روند پژوهش، با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی و خوشه ای 150 نفر انتخاب شدند و ابزارهای سنجش را تکمیل نمودند. ابزارهای پژوهش شامل: پرسشنامه سلامت عمومی روان (GHQ)، پرسشنامه نگرش به خوردن (Eat26) و پرسشنامه داده های وارسی بدن (BCQ) بود.ند.داده ها با استفاده از نرم افزار spss و با استفاده از آزمون آماری همبستگی ورگرسیون چندمتغیره تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که ابعاد سلامت روان می تواند اختلالات خوردن (خوردن های آشفته ) و رفتارهای وارسی بدن را پیش بینی کنند (05/0>p). در نتیجه مداخلاتی که افسردگی و اضطراب فرد را هدف قرار دهند، می توانند به کاهش اختلالات خوردن و رفتارهای وارسی بدن کمک کنند.
تبیینِ اجتماعیِ واژگونیِ جنسیت در سینمای مسعود کیمیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
283 - 299
حوزههای تخصصی:
سینمای مسعود کیمیایی به دلیل رویکردِ قهرمان پرورِ مردانه آن، زنان را به مثابه جنسیتی واژگون به تصویر کشیده است. این مقاله بر آن است تا به این پرسش پاسخ دهد که چرا شخصیت زنان در آثار کیمیایی خالی از هرگونه وجه زنانه، و برعکس، دارای وجهی مردانه و ثانویه هستند. در چند دهه اخیر، مقوله جنسیت در مرکزیت مطالعات جنسیتی در جامعه، فرهنگ و هنر قرار گرفته است. در این مطالعات، جنسیت، پدیده ای ساختاری و اجتماعی است که در طول زمان، در جامعه برساخته می شود. به عبارت دیگر، زن بودگی و مردبودگی، پدیده هایی برساخته تربیتِ تاریخی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است. در آثار کیمیایی زنان به تبعِ مرد، نقش های واحد و یکسانی و نوعی دارند و بیشتر به مثابه ابزاری برای تقویت جایگاه اجتماعی و سیاسی و ... قهرمانِ مرد مبدل شده اند.نتایج بهدستآمده در این مقاله نشان از آن دارد که رویکرد کیمیایی نسبت به زنان، از منظر جنسیت شکلی از واژگونیِ جنسیت است. زنان در این فیلمها، به تبعِ مرد، نقشهای واحد و یکسانی و نوعی دارند و بیشتر به مثابه ابزاری برای تقویت جایگاه اجتماعی و سیاسی و... قهرمانِ مرد مبدل شدهاند. این مقاله، به روش کیفی و به صورت توصیفی- تحلیلی و به یاری از منابع کتابخانه ای و مشاهده فیلم، انجام گرفته است، با تشریح مقوله جنسیت و نظریه جامعه شناسیِ جنسیت، رویکرد شخصیت پردازیِ زنان در سینمای کیمیایی را مورد واکاوی قرار می دهد.
شیوه همسرداری حضرت خدیجه (س) در سه حوزه فرهنگی، روان شناختی و رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و فرهنگ سال ۱۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۵
55 - 67
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی شیوه همسرداری حضرت خدیجه(س) در سه حوزه فرهنگی، روان شناختی و رفتاری بود. جامعه پژوهش شامل کلیه متون و منابع مربوط به حضرت خدیجه(س) است. نمونه پژوهش متون مربوط به شیوه همسرداری حضرت خدیجه(س) بود. این پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی بود. با استفاده از روش اسنادی و کتابخانه ای اطلاعات جمع آوری شد و سپس داده های به دست آمده تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که حضرت خدیجه(س) بانوی بی نظیر حجاز در شیوه همسرداری خویش با پیامبر اکرم(ص) در سه بعد فرهنگی، روان شناختی و رفتاری بسیار تحسین برانگیز عمل کرده و می تواند الگویی کامل برای همه زنان مؤمن بلکه مطلق زنان باشد. آن حضرت که در زمان حیات و پس از آن مورد توجه دیگران بودند در حوزه فرهنگی تحولاتی در خصوص نگاه به شیوه همسرگزینی، تأثیر سن در ازدواج و عدم تأکید بر تجمل گرایی ایجاد نمودند. در حوزه روان شناختی دارای ویژگی های عشق و معرفت، اعتماد قلبی به همسرو درک مشکلات زندگی بود. هم چنین در حوزه رفتاری دارای ویژگی هایی مانند عفت، سخاوت، تکریم همسر، حمایت از همسر، و موجد فضای ایمن و آرامش بخش در خانه بود. بنابراین می توان گزارش کرد که به کارگیری مجموع این مؤلفه ها توسط زنان، موجب ارتقای جایگاه آنان نزد همسر و در نتیجه استحکام خانواده و نیل به اهداف مشترک می شود.
بررسی رابطه نشخوار فکری و استرس ادراک شده با رضایت از زندگی در زنان متأهل شهر شیراز
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر باهدف تبیین رابطه ی نشخوار فکری و استرس ادراک شده با رضایت از زندگی در زنان متأهل شهر شیراز بود. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری شامل تمام زنان شهر شیراز بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 210 نفر به عنوان حجم نمونه آماری انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه نشخوار فکری هوکسما ومارو (1991)، پرسش نامه استرس ادارک شده کوهن و همکاران (1983) و پرسش نامه رضایت از زندگی داینر آمونز لارسن و گریفین (1985) استفاده شد. بر اساس یافته ها بین ابعاد نشخوار فکری دو مؤلفه ی در فکر فرورفتن و افسردگی با رضایت از زندگی رابطه منفی و معنی داری داشتند، اما بازتاب با رضایت از زندگی رابطه معنی داری نداشت. در نتیجه گیری می شود نهایت نمره کلی نشخوار فکری نیز با رضایت از زندگی رابطه منفی و معنی داری داشت و درنهایت استرس ادراک شده پیش بینی کننده معنی دار رضایت از زندگی نمی باشد.
مطالعه تجربه زیسته دختران در زمینه سازگاری با فوت مادر در دوران نوجوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سوگ مادر در در دوران نوجوانی، اثرات گسترده ای بر نوجوان می گذارد. با توجه به اهمیت موضوع؛ پژوهش حاضر با هدف مطالعه تجارب زیسته دختران جوان در زمینه سازگاری بعد از فوت مادر در دوران نوجوانی انجام شده است. این پژوهش با رویکرد کیفی و به روش پدیدارشناسی انجام شده است. جامعه مورد پژوهش دختران نوجوان و جوان سن 20 تا 30 سال هستند که مادر خود را در دوران نوجوانی از دست داده اند. مشارکت کنندگان به صورت در دسترس از طریق فضای مجازی انتخاب شدند. روش گردآوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختار یافته بود. از کدگذاری اطلاعات به دست آمده بعد از تحلیل داده ها 22 مضمون فرعی استخراج شد که در 6 مؤلفه اصلی قرار گرفتند. یافته ها نشان داد تغییر نگرش، پذیرش حمایت های جایگزین، تلاش هدفمند و پرورش روابط صمیمانه بعد از تجربه فقدان به سازگاری با زندگی پس از فقدان می انجامد. شیوه های سازگاری غیرمؤثر شامل طیفی از توجه برگردانی تا عدم مواجه با مسئولیت زندگی می شود که حالت اخیر، به سرکوبی فشار روانی ادراک شده و احتمال تداوم اثرات آن می انجامد.
روایت زنان کارآفرین دانشگاهی از بازیابی نقش اجتماعی- اقتصادی خود در بستر کارآفرینی سطح خرد و متوسط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تمایل زنان دانشگاهی به استخدام در سازمان های دولتی و خصوصی مسئله ای قابل انکار نیست. اما، علاقه و اشتیاق برخی زنان به کارآفرینی و داشتن کسب و کار مختص به خود پدیده ای تأمل برانگیز است که می تواند زمینه ارتقاء مشارکت اجتماعی و کاهش بیکاری زنان دانشگاهی را فراهم کند. از این رو، پژوهش حاضر با هدف فهم علل گرایش زنان دانشگاهی به کارآفرینی در سطوح خرد و متوسط، با استفاده از روش کیفی و پدیدارشناسی تفسیری و انجام مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته با 14 زن کارآفرین فارغ التحصیل دانشگاه به بررسی روایت آنان از بازیابی نقش اجتماعی- اقتصادی خود در بستر کارآفرینی در سطح خرد و متوسط پرداخته که نتایج نشان داد «شکوفایی خالقیت زنانه»، «کارآفرینی پیوندزننده هویت چندگانه زنان»، «بلعیده شدن اعتماد و خلاقیت زنان» و «کارآفرینی بازی دو سر سود»، چهار مقوله اصلی به دست آمده از دل مصاحبه های انجام شده هستند و تجربه زیسته زنان کارآفرین در مواجهه با کارآفرینی را ترسیم می نماید. در مجموع یافته ها نشان داد فقدان ساختارهای اجتماعی در همراهی زنان و نرخ پایین اشتغال رسمی آنها، موجب روی آوردن آنان به ساختارهای خودساخته اجتماعی جدیدی همچون کارآفرینی می گردد. کارآفرینی این قابلیت را دارد که به عنوان زمینه ای جهت ابراز توانمندی ها و مهارت های زنانه و عرصه فعالیت و ایفای نقش اجتماعی و اقتصادی آنها تعریف شود. بر این اساس می طلبد سیاست گذاران به طور جدی به مسئله کارآفرینی زنان توجه نمایند تا امکان تدوین سیاست گذاری کارآمد در حوزه زنان درجهت بازیابی نقش اجتماعی-اقتصادی آنها فراهم گردد.
واکاوی کیفی هویت زنانه و تصویر بدن در دختران نابینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه زنان سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۵)
83 - 109
حوزههای تخصصی:
زیبایی ظاهری در مناسبات جهان مدرن به ویژه برای زنان اهمیت زیادی دارد.بازنمود ابعاد جسمانی هویت در افراد کم توان جسمی متفاوت با دیگران است.پژوهش حاضر با هدف شناسایی ویژگی های هویت زنانه و تصویر بدن در دختران نابینا، با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی تاویلی انجام شده است.میدان بررسی این پژوهش، دختران نابینای شهر تهران بودند.شرکت کنندگان نیز، 19نفر از دانشجویان دانشگاه تهران بودند که با استفاده از نمونه گیری دردسترس هدفمند انتخاب شدند.داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته به دست آمدند و با کدگذاری کلایزی تحلیل شدند.طبق یافته ها هویت زنانه از نگاه شرکت کنندگان شامل سه مقوله کلی ابعاد زنانگی، زنانگی نابینایان و تصویربدن است.هویت زنانه دارای ابعاد درونی، ظاهری و اجتماعی است.زنانگی نابینایان در ارتباط با نقش های اجتماعی، مسائل ارتباطی، مقبولیت و نیز فعالیت اجتماعی شکل می گیرد.در بعد نگرشی تصویر بدن، رسیدگی به ظاهر و رضایت از آن در دختران نابینای شرکت کننده، بالا ارزیابی شد.در بعد ادراکی نیز زیبایی ظاهری، جز در روابط اجتماعی کوتاه مدت، ملاک شایستگی در آن ها شناخته نشد.در نتیجه یافته ها، هویت زنانه دختران نابینا در بعد درونی مانند دیگران است؛ اما آسیب بینایی و پیامدهای آن سبب شده است که هویت زنانه دختران نابینا در بعد جسمانی و اجتماعی متفاوت با دختران دیگر شکل بگیرد و چالش هایی را برای آن ها به همراه داشته باشد.
مقایسۀ تطبیقی جایگاه زن از منظر قرآن کریم و نظریات فمینیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۷
63 - 74
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی شخصیت زن از دیدگاه قرآن در مقایسه با نظریات فمینیسم می باشد. جامعه پژوهش شامل دیدگاه قرآن و نظریات فمینیسم بود. نمونه پژوهش نص قرآن ومتون فمینیسمی مرتبط با شخصیت زن بود. روش این پژوهش توصیفی تحلیلی است. گردآوری داده ها با استفاده از روش کتابخانه ای انجام گرفت. سپس یافته ها مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که شخصیت یکی از موضوعات اصلی در حوزه روان شناسی است؛ و بسیاری از روان شناسان مانند یونگ، فرانکل و آلپورت داشتن یک نظام ارزشی دینی را بخش مهمی از سلامت روان در نظر می گیرند، روان شناسان غالبا نقش ارزش را از منظر هویت یابی و شکل گری شخصیت افراد مورد توجه قرار داده اند. شخصیت زن در قرآن کریم تصویرجامعی است که دین اسلام در توصیف ها، ارزش ها و حقوق، از شخصیت زن مسلمان ارائه داده است؛ مقام زن در قرآن چنان است که یک سوره ی قرآن « نساء» نامیده شده و در سوره های دیگر از قرآن مسائل مربوط به حقوق و منزلت زنان آمده است. در فرهنگ اسلام، به تصریح قرآن کریم، مقام وجایگاه برای زن و مرد یک سان است.فمینیست ها مدعی برابری کامل و یک نواخت و به دور از هرگونه تفاوت در حقوق همه ی انسان ها، اعم از زن و مرد هستند.اسلام هیچ یک از شاخه ها و دیدگاه های فمینیست را تأیید نمی کند.امروزه زنان بسیاری دریافته اند که ره آورد فمینیسم ایجاد یک باور غلط در زنان بوده است که همواره از هر تفاوتی تبعیض را بفهمند. در متون دینی آموزه برابری، جایگاهی ندارد و ادبیات دینی در دفاع از زنان، ادبیاتی متناسب محور است.
بررسی تطبیقی رویکرد جماعتگرایان و جان استوارت میل در خصوص هویت و حق تفاوت جنسیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه زنان سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۵)
173 - 196
حوزههای تخصصی:
تفکر در باره هویت فردی و جایگاه فرد و گروه ها در نظام های سیاسی از دیرباز مورد توجه اندیشمندان بوده است. از این رو مفهومی به نام «حق تفاوت» مطرح شده است که در حیطه عدالت اجتماعی و به تبع آن در عرصه سیاسی قرار می گیرد. جماعت گرایان و جان استوارت میل نظریه پرداز لیبرال و فمینیست پیشکسوت نیز در مورد «حق تفاوت» اجماع نظر دارند. این مقاله با تأکید بر جنسیت، بر آن است که این دو تفکر را واکاوی و مقایسه کند. پرسش این است که اختلاف نظر جماعت گرایان و میل در خصوص حق تفاوت در چیست؟ فرض این است که جماعت گرایان تحت تأثیر مفهوم حکمت عملی (فرونیسس) ارسطو، برداشتی از هویت و حقوق افراد در بستر اجتماعی ارائه می دهند که متضمن زندگی سعادتمندانه درون نظام های سیاسی است. اما جان استوارت میل که از برابری و حقوق افراد از جمله زنان در بستر تفاوت ها دفاع می کند، تحت تأثیر برداشتی دیگر از حق تفاوت است که برگرفته از «رمانتیسم» روسو و هردر می باشد. علاوه بر این، اگرچه به نظر می رسد دیدگاه میل در برخی موارد شباهت هایی با جماعت گرایان دارد، نمی توان نگرش او را به اندیشه جماعت گرایان نزدیک دانست ، زیرا این دو به نحو متفاوتی مفاهیم هنجاری و فرااخلاق خود را سازمان می دهند.