فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۳۸۱ تا ۲٬۴۰۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
83 - 97
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلال ملال جنسیتی حالتی روان شناختی است که افراد را با چالش های هویتی از کودکی تا بزرگسالی رو به رو می سازد. این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی واقعیت درمانی مبتنی بر تئوری انتخاب و طرحواره درمانی بر ابعاد هویت در افراد با اختلال ملال جنسیتی (ترنسکشوال) صورت پذیرفت. روش: طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی و به صورت پیش آ زمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. جامعه آماری، کلیه افراد دارای اختلال ملال جنسیتی مراجعه کننده به انجمن مهتا شهر تهران در سال 1401 بود که با روش نمونه گیری هدفمند 45 نفر انتخاب و بصورت تصادفی در سه گروه 15 نفره واقعیت درمانی، طرحواره درمانی و گروه گواه جایگزین شدند. داده ها با مقیاس ابعاد هویت چیک و همکاران (2000) گردآوری و با استفاده از آزمون تحلیل واریانس آمیخته تجزیه و تحلیل شد.یافته ها: نتایج نشان داد که واقعیت درمانی مبتنی بر تئوری انتخاب و طرحواره درمانی بر ابعاد هویت (فردی و ارتباطی) در افراد دارای ملال جنسیتی اثربخش و بر ابعاد اجتماعی و جمعی هویت اثربخش نیست. همچنین تفاوت معناداری در میانگین نمرات افراد در مرحله پس آزمون و پیگیری وجود نداشته و نیز اثربخشی مداخلات در مرحله پیگیری نیز تثبیت گردیده است.نتیجه گیری: نتایج بیانگر اثربخشی واقعیت درمانی مبتنی بر تئوری انتخاب و طرحواره درمانی بر ابعاد هویت افراد دارای اختلال ملال جنسیتی بود و بنابراین با استفاده از تکنیک های این دو رویکرد می توان ابعاد هویتی درگیر در اختلال ملال جنسی را تقویت و یا حفظ نمود.
مروری بر شیوع، اثرات روان شناختی - اجتماعی و جسمانی نوموفوبیا
حوزههای تخصصی:
نوموفوبیا (Nomophobia) شکل اختصاری «فوبی بدون تلفن همراه» (No MObile PHone PhoBIA) است. این اصطلاح برای اولین بار در مطالعه صورت گرفته در سال 2008 توسط اداره پست بریتانیا ابداع شد. در حال حاضر تلفن همراه به بخش مهمی از زندگی همه افراد تبدیل شده است و به نظر می رسد به دلیل مزایای بی شماری که ارائه می دهد، از یک نماد وضعیت به یک ضرورت تبدیل شده است. علی رغم پژوهش های میدانی متعددی که در مورد این موضوع صورت گرفته است، جمع بندی و تحلیل منسجمی از علل و ابعاد آن در دسترس نیست. هدف از پژوهش حاضر مرور تحقیقات انجام شده در زمینه شیوع، مشکلات روان شناختی و جسمانی دانش آموزان و دانشجویان درگیر نوموفوبیا بود. جامعه آماری مقالات علمی- پژوهشی و طرح های مرتبط با نوموفوبیا بود که در طی 8 سال اخیر (سال 2015 میلادی تا 2023) انجام شده اند. در انج ام ای ن پژوه ش از مق الات مرتب ط موج ود در پایگاه ه ای علم ی معتب ر انگلیس ی: PubMed, Google Scholar, Scopus, Science direct, springer link , liebertpub و همچنی ن پایگاه های معتب ر فارس ی: مگی ران، ایران داک، س یویلیکا و پورتال جام ع عل وم انس انی اس تفاده ش د. از بین 250 مقاله مورد جستجو، تعداد 84 مقاله دارای معیارهای ورود بودند. بررسی ها نشان از شیوع نوموفوبیا بین 2/15% تا 7/99% در شرکت کنندگان پژوهش های موردبررسی بود. افراد درگیر نوموفوبیا مستعد ابتلا و بروز علائم اسکلتی عضلانی، شنوایی/بینایی و روان تنی ازجمله خستگی چشم، آبریزش چشم، خستگی، سردرد، اختلالات خواب، درد مچ دست، درد در نواحی شانه، گردن و پشت، درد مداوم مفاصل و اندام، کمردرد، نگرانی های گوارشی، خستگی، و اختلالات خواب بودند. این افراد تمایل به نشان دادن سطوح بالاتر افسردگی، اضطراب و استرس همراه بودند. نوموفوبیا با خودآگاهی و اضطراب، عدم اعتمادبه نفس، خودنمایی، خودکنترلی، ترس ازدست داده، حساسیت بین فردی، اختلال وسواسی – جبری، تعداد ساعات استفاده از گوشی هوشمند، احساس تنهایی، برون گرایی، دل پذیر بودن، روان رنجوری، هراس اجتماعی، مشکل خواب، دشواری تنظیم هیجان، کنترل تکانه همبستگی مثبت و با شادی و عزت نفس، گشودگی به تجربه، رضایت از تصویر بدنی، سطح تحصیلات بالاتر و روابط بهتر با خانواده و دوستان تمایل همبستگی منفی دارد. شناسایی مجموعه عوامل و تعیین میزان سهم هر یک از عوامل به پژوهشگران کمک می کند تا به کشف یک مدل منسجم از علل نوموفوبیا نائل شوند و مطابق این مجموعه عوامل ابزار پیش بینی و پیشگیری از نوموفوبیا را تدوین کنند.اقدامات پیشگیری برای غلبه بر رفتار نوموفوبیا شامل نظارت والدین، اراده قوی فردی، مدیریت زمان، و درگیر شدن در فعالیت های مثبت یا استفاده از استعدادهای شخصی است.
مطالعه تطبیقی آسیب پذیری خانوار: مرور دامنه ای حوزه ها و روش های اندازه گیری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۴
49-100
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ماهیت پیچیده و چندبعدی مفهوم آسیب پذیری در دو دهه اخیر موردتوجه قرار گرفته است، بااین حال هنوز تعاریف و روشهای استانداردی برای اندازه گیری آن در مطالعات داخلی و خارجی به کار نمی رود. ویژگیهای خانوارها به عنوان یک واحد تحلیلی مهم ازجمله مؤلفه های نسبتاً جدید سنجش آسیب پذیری قلمداد می شود که برتری آن نسبت به آسیب پذیری فردی از نقطه نظرات مختلف موردتوجه بوده و تحولات اجتماعی-جمعیتی اخیر در ایران و جهان بر اهمیت آن افزوده است. روش :تحقیق حاضر با استفاده از روش مرور دامنه ای و چارچوب روش شناختی پنج مرحله ای آرکسی و اومالی (2005)، به بررسی و نقد حیطه مفهومی، نظری و روش شناختی «آسیب پذیری خانوار» در مطالعات داخلی و خارجی طی سالهای 2010 تا 2022 (معادل 1389 تا 1401) پرداخته است. یافته ها :از میان 105 مطالعه مرورشده (28 مطالعه داخلی و 77 مطالعه خارجی)، می توان به ترتیب فراوانی از چهار حوزه اصلی آسیب پذیری محیط زیستی، اقتصادی، سلامت و اجتماعی در خانوار نام برد که نابرخورداری از نگاهی متعامل و درهم تنیده به این چهار بُعد مهم ترین ضعف شناسایی شده مطالعات در مقاله حاضر بود. به علاوه، بررسی تطبیقی نشان داد که اکثر مطالعات داخلی در پوشش موضوعات متنوع، شناسایی خانوارهای هدف، انتخاب چارچوب نظری گسترده و بهره گیری از سنجه های چندبعدی دارای ضعف هستند که باعث شده تا مطالعات مذکور در هنگام توضیح نحوه آسیب پذیری در سطح خانوار، به سمت تبیینهای فردگرایانه متمایل شوند. بحث :یافته ها بر لزوم گذار از نگاه سطحی به مفهوم خانوار و طراحی پیمایشهای طولی تأکید می کند که بتواند به افزایش تاب آوری خانوارهای آسیب پذیر و موفقیت سیاستهای رفاهی مربوطه در کشور کمک کند.
تحلیل محتوای کتاب فارسی پایه چهارم ابتدایی بر اساس ساحت های ششگانه تعلیم و تربیت
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
15 - 27
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، تحلیل محتوای کتاب فارسی پایه چهارم ابتدایی بر اساس ساحت های شش گانه تعلیم و تربیت می باشد. پژوهش از نوع توصیفی بوده و از روش استقرایی انتخاب گردید. واحد زمینه صفحات(متن، تصویر) و واحد ثبت مضمون متن و تصویر موجود در صفحات می باشد. بدین منظور پس از مشاهده و مطالعه متن و تصویر کتاب های فارسی پایه چهارم ابتدایی در دوره زمانی چهارماه مطالب موردنظر استخراج شد. در مرحله تحلیل داده ها استخراج فراوانی مؤلفه های مرتبط با تربیت اخلاقی در کتابهای درسی مورد نظر با استفاده از ابزار پژوهش چک لیست تحلیل محتوای محقق ساخته انجام شد و برای تجزیه و تحلیل داده های حاصل از فرم تحلیل محتوا، برای بررسی سوال های اصلی پژوهش از شاخص های آمار توصیفی(فراوانی،درصد،نمودار و جداول) استفاده ش ده است. یافته ها نشان داد که در میان ساحت های ششگانه، بیشترین میزان فراوانی مربوط به ساحت های اعتقادی، عبادی به میزان 59 مورد و کمترین میزان توجه مربوط بود به ساحت های اقتصادی و حرفه ای به میزان 3 مورد بود. همچنین مشخص شد که میزان توجه به ساحت های ششگانه در حد 17/0 می باشد. بر اساس یافته ها می توان گفت که با ارتقای سطح توجه به ساحت های اقتصادی و حرفه ای می توان حد مطلوبی از توجه به ساحت های ششگانه را در کتاب فارسی چهارم دبستان پیش بینی نمود.
انتخاب مدل تشخیصی شناختی مناسب برای سوالات ریاضی پایه هشتم مطالعه تیمز 2019(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: از آنجایی که روش های سنجش مرسوم به دلیل عدم توجه به فرآیندهای شناختی مورد نیاز آزمودنی ها برای ارائه پاسخ درست مورد انتقاد قرار گرفته اند، مدل های تشخیصی شناختی توسط محققین ارائه شده است. روش و مواد: پژوهش حاضر با هدف مطالعه و کاربرد مدل های تشخیصی شناختی در برآورد ویژگی های روان سنجی سوال های انتشار یافته ریاضی پایه هشتم تیمز 2019 انجام شد. روش تحقیق این مطالعه، کمی-کیفی است که با رویکرد ریتروفیت آزمون های موجود انجام شد. جامعه آماری این مطالعه، کلیه دانش آموزان ایرانی پایه هشتم شرکت کننده در مطالعه تیمز 2019 بود. حجم جامعه دانش آموزان ایرانی شامل 1,095,026 دانش آموز از 23,895 مدرسه بود. نمونه دانش آموزان پایه هشتم ایرانی شرکت کننده در مطالعه تیمز 2019 است که از طریق روش نمونه گیری خوشه ای دو مرحله ای، 5,980 دانش آموز پایه هشتم ایرانی از 220 مدرسه با میانگین سنی 14.1 گزارش شده است. یافته ها: با استفاده از روش کیفی، 16 مهارت در چهار زمینه حیطه محتوایی، دانش، به کاربستن و استدلال کردن شناسایی و ماتریس کیو تدوین شد. سپس در بخش کمی میزان برازش مدل های DINA به عنوان مدل جبرانی، DINO به عنوان مدل غیرجبرانی و G-DINA به عنوان مدل کلی با داده های حاصل از پاسخ دانش آموزان به سوالات بخش ریاضی در بلوک های 1، 2، 3 و 5 بررسی شد. یافته ها نشان داد از نظر برازش سوالات با مدل، مدل G-DINA ضعیف ترین و مدل DINA بهترین برازش را داشتند. بررسی شاخص های برازش مطلق مدل ها نیز نشان داد که مدل DINA بهتر بود و مدل DINO برازش نداشت. شاخص های برازش نسبی مدل ها نشان داد که تفاوت معناداری بین مدل G-DINA با دو مدل دیگر ندارد و در مجموع مدل غیرجبرانی DINA بهترین برازش را نشان داد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که مدل DINA بهترین برازش را با داده ها داشت و می تواند به عنوان مدل بهینه برای تحلیل سؤالات ریاضی پایه هشتم تیمز 2019 استفاده شود.
مقایسه اثربخشی آموزش زوج درمانی هیجان محور مبتنی بر مدل آسیب دلبستگی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر احساس مثبت به همسر و انصراف از طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
142 - 153
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش به منظور مقایسه اثربخشی آموزش زوج درمانی هیجان محور مبتنی بر مدل آسیب دلبستگی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر احساس مثبت به همسر و انصراف از طلاق در زنان شاغل در کادر درمان آسیب دیده از خیانت زناشویی در استان لرستان در زمان شیوع کرونا انجام شد.
مواد و روش: این مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه های کنترل و آزمایش انجام شد. جامعه آماری شامل زنان شاغل در کادر درمان استان لرستان بود که به دلیل خیانت زناشویی همسر در دوران کرونا به مراکز مشاوره مراجعه کرده بودند. 30 نفر از این زنان به صورت تصادفی در سه گروه زوج درمانی هیجان محور، ACT و کنترل تقسیم شدند. ابزارهای جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه احساس مثبت به همسر و پرسشنامه میل به طلاق روزلت بود. مداخلات درمانی به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای در طول دو ماه برگزار شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو رویکرد زوج درمانی هیجان محور و ACT به طور معناداری موجب افزایش احساس مثبت به همسر و کاهش تمایل به طلاق در مقایسه با گروه کنترل شدند. زوج درمانی هیجان محور به طور نسبی اثربخشی بیشتری در افزایش احساس مثبت به همسر داشت. تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان دهنده تفاوت های معنادار بین گروه ها و اثرات تعاملی زمان و گروه بود.
نتیجه گیری: پژوهش حاضر نشان داد که هر دو رویکرد درمانی زوج درمانی هیجان محور و ACT می توانند در بهبود احساس مثبت به همسر و کاهش تمایل به طلاق در زنان شاغل در کادر درمان آسیب دیده از خیانت زناشویی موثر باشند. این نتایج می تواند به مشاوران و درمانگران در ارائه مداخلات موثرتر کمک کند و بهبود کیفیت زندگی و روابط زناشویی را تسهیل نماید.
رابطۀ بین خُلق و خو و مشکلات برونی سازی در کودکان: نقش تعدیل گر ظرفیت تأملی والدینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین نقش تعدیلکنندۀ ظرفیت تأملی مادر در رابطۀ بین خُلقوخوی کودک و مشکلات برونیسازی کودکان بود. طـرح پژوهـش از نـوع همبسـتگی و جامعۀ آماری مادران کودکان 6 تا 8 ساله شهرستان ساوه در ایران بود. 200 نفر از این مادران با روش نمونهبرداری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامۀ ظرفیت تأملی والدین (لویتن، مایز، نیجسنز و فوناگی، 2017). فهرست رفتاری کودک (آشنباخ و رسکورلا، 2001) و سیاهۀ منش و خُلقوخوی کودکان (کنستانتینو، کلونینجر، کلارک، هاشمی و پریزبک، 2002) را تکمیل کردند. برای تحلیل دادهها از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی استفاده شد. نتایج نشان داد بین پیشذهنیسازی و مشکلات برونیسازی کودکان رابطۀ مثبت و متغیرهای اجتناب از آسیب، نوجویی، وابستگی به پاداش با مشکلات برونیسازی رابطۀ مستقیم دارد. همچنین نتایج نشان داد زیرهمقیاس علاقه و کنجکاوی در حالات ذهنی در رابطۀ بین نوجویی و مشکلات برونیسازی نقش تعدیلکننده دارد. بر این اساس میتوان گفت با افزایش ظرفیت تأملی مادران میتوان از بروز مشکلات در اوایل کودکی بهویژه در کودکان دارای خُلقوخوی دشوار پیشگیری کرد.
Investigating the Relationship between Organizational Justice and Job Involvement and Work Performance among Secondary School Teachers in Chabahar, Iran
حوزههای تخصصی:
The present study was conducted with the aim of investigating the role of organizational justice in the job involvement and work performance of secondary school teachers in Chabahar city. The research method was descriptive and correlational. The statistical population includes all secondary school teachers in Chabahar who were teaching in the academic year 2023-2024. Among the target population, 130 people were selected by available sampling method. The collection tools included Niehoff & Morman's organizational justice questionnaires, Lodahl & Kejner's job involvement and Patterson's job performance. Data were analyzed through Pearson correlation test and multiple regression. The results showed that there is a positive and significant relationship between organizational justice and job involvement, and the components of procedural justice and distributive justice were able to explain the variance related to job involvement (p<0.01). Also, the results showed that there is a significant relationship between organizational justice and teachers' job performance, and procedural justice had the largest contribution in explaining job performance variations (p<0.01). Conclusion: The existence of organizational justice in the workplace expresses the importance of the organization to the employees, therefore, increasing the level of organizational justice increases job involvement and the desire of employees to provide high quality performance.
A Cross–Cultural Study on Job Satisfaction, Quality of Work Life and Emotional Intelligence between Iranian and Indian Female Employees
حوزههای تخصصی:
Women in developing countries have competed to initiate an identity and make a capacity for themselves and show their abilities at work environment. The study was intended to examine whether cross - cultural differences exist with regard to job satisfaction, quality of work Life and emotional intelligence between Indian and Iranian female university employees. This study is a causal – comparative study. The sample size including 93 female employees from University of Sistan and Baluchestan and 70 employees from Delhi University that were randomly chosen for this research and they completed the measures of Job Satisfaction, Quality of Work Life and Emotional Intelligence. For analysing the data One – Way MANOVA was performed. The findings illustrated that there was significant cross – cultural differences on job satisfaction, job and career, homework interface, working conditions, sensitivity, maturity, and competency with regard to gender. The significant finding was that Iranian female employees felt more entitled than did Indian female employees.
مدل یابی رابطه رضایت شغلی با تاب آوری و شادکامی آموزگاران شهر قم با نقش واسطه ای فرسودگی شغلی و بهره وری سازمانی
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
44 - 58
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، مدل یابی رابطه رضایت شغلی با تاب آوری و شادکامی آموزگاران شهر قم با نقش واسطه ای فرسودگی شغلی و بهره وری سازمانی است . این پژوهش از نوع همبستگی، علّی است. جامعه آمارى پژوهش شامل معلمان مدارس دوره ابتدایی است ،که در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ در مدارس سطح شهر قم اشتغال به تدریس دارند. جامعه آمارى شامل تعداد ۵۸۵ نفر (۲۸۰ مرد و ۳۰۵ زن) است. از این تعداد 234 نفر 112 نفر مرد و 122 زن به عنوان نمونه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند و با استفاده از پرسشنامه های شادکامی آکسفورد، مقیاس تاب آوری کانر-دیوید سون، رضایت شغلی مینه سوتا و فرسودگی شغلی مورد آزمون قرار گرفتند. داده ها با استفاده مدل معادلات ساختارى مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که بین متغیرهاى تاب آوری و شادکامی با رضایت شغلی از طریق فرسودگی شغلی رابطه مستقیمی وجود دارد. به طوری که فرسودگی شغلی با تاب آوری به صورت مستقیم با ضریب مسیر (0.195-) فرسودگی شغلی با شادکامی (0.241)، رضایت شغلی با تاب آوری (1.6)، رضایت شغلی با شادکامی (0.147) و رضایت شغلی با فرسودگی شغلی (0.172)، به صورت مستقیم رابطه معنادارى دارند؛ همچنین بر اساس یافته های این پژوهش پیشنهاد می گردد 1: جهت افزایش شادکامی، مؤلفه های رضایت شغلی اعم از مادی و معنوی برای معلمان عزیز فراهم گردد 2: رضایت شغلی از عوامل بسیار مهم درافزایش کار آیی و ایجاد انگیزش و همچنین نگرش مثبت در فرد نسبت به کارش است؛ لذا ارتقاء روحیه و افزایش رضایت شغلی از موضوعات مهمی است که متصدیان آموزش وپرورش باید نسبت به آن توجه بیشترى نمایند و با به کارگیری شیوه ها و راهکارهاى مناسب به آن اهتمام ورزند 3: متصدیان و مسئولان آموزش وپرورش، اعم از مدیران استراتژیک و میانی و اجرایی سعی کنند تا با ایجاد و گسترش جوسازمانی مثبت، شادکامی معلمان و رضایت شغلی افزایش دهند.
Effectiveness of Solution-Focused Couples Therapy on Psychological Well-being and Distress Tolerance among Couples(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The current study aimed to investigate the effectiveness of solution-focused couples therapy on psychological well-being and distress tolerance. Methods: This was a quasi-experimental study using a pre-test and post-test design with a control group and a follow-up phase. The population consisted of all couples attending counseling centers in Tehran during the last two months of the year 2021. A sample of 30 couples was selected using convenience sampling and randomly assigned to an experimental group (15 couples) and a control group (15 couples). The research instruments included the Ryff Psychological Well-being Scale (1988) and the Simons and Gaher Distress Tolerance Scale (2005). The experimental group received eight sessions of McDonald's (2007) solution-focused training in a group setting, whereas the control group received no intervention. Data were analyzed using covariance analysis with SPSS software version 21. Findings: The results showed that solution-focused couples therapy had a significant effect on the dimensions of psychological well-being (F = 15.78, p = .001) and distress tolerance (F = 12.00, p = .001); these effects were maintained during the follow-up phase (p < .001). Conclusion: Given the results, therapists can employ solution-focused couples therapy to enhance psychological well-being and distress tolerance among couples, which significantly affects the stability and strength of families.
Comparison of the Effectiveness of Emotion-Focused Therapy and Intensive Short-Term Psychodynamic Therapy on Sexual Dysfunction and Quality of Sexual Life in Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to compare the effectiveness of emotion-focused therapy and short-term psychodynamic therapy on sexual dysfunction and the quality of sexual life in women attending counseling and psychotherapy centers in Isfahan. Methods: The research design was a quasi-experimental pre-test, post-test, and follow-up. The population included all women in Isfahan province suffering from sexual dysfunction in 2023. Sixty individuals were selected through purposive sampling and randomly assigned into three groups: twenty in the first experimental group, twenty in the second experimental group, and twenty in the control group. The first experimental group underwent emotion-focused psychological intervention based on the therapeutic protocol by Gilbert (2014) in fifteen 60-minute sessions, and the second experimental group received short-term psychodynamic psychological intervention based on the therapeutic protocol (Davanloo, 2013) in twelve 60-minute sessions held weekly, followed by a one-month follow-up. The control group was placed on a two-month waiting list for the most effective intervention. Data collection for analysis was conducted using the Rosen et al. (2000) Women's Sexual Dysfunction Questionnaire and the Simonds et al. (2005) Women's Sexual Life Quality Questionnaire. Data analysis was performed using mixed ANOVA with SPSS version 25. Findings: The findings indicated that both treatments were effective in reducing sexual dysfunction in women (F = 73.08, p < .001) and improving the quality of sexual life (F = 18.02, p < .001). However, there was a significant difference between the effectiveness of the two therapeutic methods in reducing sexual dysfunction and increasing the quality of sexual life in women (p < .001). Conclusion: It can be concluded that both emotion-focused and short-term psychodynamic therapies are effective in reducing sexual dysfunction and improving the quality of sexual life in women. Both treatments can be used to reduce psychological issues in women attending counseling centers.
Comparison of the Effectiveness of Paradox Timetable Cure (PTC), Acceptance and Commitment Therapy Matrix (ACTM), and Emotion-Focused Therapy (EFT) on Differentiation and Emotional Self-Regulation in Women with Marital Conflict(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
30-45
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to compare the effectiveness of Paradox Timetable Cure (PTC), Acceptance and Commitment Therapy Matrix (ACTM), and Emotion-Focused Therapy (EFT) on differentiation and emotional self-regulation in women experiencing marital conflicts. Methods: The research employed a quasi-experimental design with pre-test, post-test, and follow-up stages. The study sample consisted of 60 women with marital conflicts, selected through purposive sampling from an initial group of 154. The participants were randomly assigned to four groups: PTC, MACT, EFT, and a control group, each containing 15 members. The intervention included ten 90-minute sessions for each therapy group, while the control group received no treatment. Data were collected using the Differentiation of Self Inventory and the Emotion Regulation Questionnaire. Repeated measures ANOVA and Bonferroni post hoc tests were used for data analysis. Findings: The results indicated significant improvements in differentiation and emotional self-regulation across all three therapeutic approaches compared to the control group. ACTM and EFT were found to be slightly more effective than PTC in enhancing differentiation and emotional self-regulation (MACT and EFT p = .000, PTC p = .004 in differentiation; ACTM and EFT p = .000, PTC p = .001 in emotional self-regulation). Conclusion: All three therapeutic approaches—PTC, MACT, and EFT—were effective in improving differentiation and emotional self-regulation in women with marital conflicts. However, ACTM and EFT demonstrated marginally higher effectiveness compared to PTC. These findings suggest the utility of these therapies in clinical settings for addressing marital conflicts.
اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر طرحواره بر خستگی شناختی و کیفیت روابط زناشویی زنان متأهل
حوزههای تخصصی:
مقدمه: امروزه کیفیت روابط زناشویی و خستگی شناختی یکی از مفاهیمی است که به طور وسیع در مطالعات خانواده و زناشویی مورد استفاده قرار می گیرد.
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر طرحواره بر خستگی شناختی و کیفیت روابط زناشویی زنان متأهل شهر آمل بود.
روش: روش تحقیق نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان مراجعه کننده به کلینیک نوید آرامش و طلوع مهر شهر آمل جهت دریافت خدمات مشاوره ای در خصوص مشکلات خانوادگی در سال 1401 بود که تعداد 30 نفر به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایدهی شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه کیفیت روابط زناشویی (1995)، پرسشنامه خستگی (1994) و پروتکل درمان شناختی مبتنی بر طرحواره یانگ و همکاران (2003) به مدت 10 جلسه 60 دقیقه ای استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس چند متغیره و نسخه ۲۲ نرم افزار SPSS استفاده شد.
یافته: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که بین نمرات گروه کنترل و آزمایش تفاوت معناداری وجود دارد(001/0=P). به طور کلی درمان شناختی مبتنی بر طرحواره موجب افزایش نمره کلی کیفیت روابط زناشویی و کاهش خستگی شناختی شد.
نتیجه گیری: درمان شناختی مبتنی بر طرحواره با بهره گیری از تکنیک های شناختی، به بهبود کیفیت روابط زناشویی و کاهش خستگی شناختی زنان متأهل می انجامد؛ لذا می توان این برنامه را به عنوان مداخله ای مناسب جهت افزایش روابط زناشویی پیشنهاد نمود.
تأثیر سبک های فرزندپروری بر طرحواره های ناسازگار اولیه با نقش میانجی سبک های مقابله ای جبران افراطی و اجتناب
حوزههای تخصصی:
مقدمه: طبق مطالعات شدت طرحواره های ناسازگار اولیه به طور مستقیم با تجارب والدینی و شیوه های مقابله مرتبط است.
هدف: پژوهش حاضر، با هدف بررسی تأثیر سبک های فرزندپروری بر طرحواره های ناسازگار اولیه با نقش میانجی سبک های مقابله ای جبران افراطی و اجتناب انجام شد.
روش: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی (مدل یابی معادلات ساختاری) بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانشجویان مشغول به تحصیل در دوره کارشناسی در سطح کشور بود که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای (پس از تقسیم کل کشور به 5 ناحیه و انتخاب 5 دانشگاه توسط شخص محقق و پنج همکار آموزش دیده)، 1509 شرکت کننده به عنوان نمونه انتخاب شدند و به پرسشنامه های طرحواره یانگ (YSQ-S3)، فرزندپروری یانگ (YPI)، اجتناب یانگ-رای (YRAI) و جبران افراطی یانگ (YCI) پاسخ دادند.
تجزیه و تحلیل داده ها با روش تحلیل معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای SPSS-23 و AMOS-24 انجام شد.
یافته ها: یافته ها برازش مناسب مدل (93/0CFI= ,77/31, X2/df =087/0RMSEA=) را نشان داد. سبک های فرزندپروری بر طرحواره های ناسازگار اولیه اثر مستقیم و مثبت (27/0β=) معنادار داشت (P<0.01). همچنین، سبک های فرزندپروری از طریق متغیرهای میانجی سبک های مقابله ای اجتناب و جبران افراطی بر طرحواره های ناسازگار اولیه اثر غیرمستقیم و مثبت (21/0β=) معنادار را دارا بود (P<0.01). تخمین بوت استراپ برای بررسی معناداری اثرات استفاده شد.
نتیجه گیری: از نتایج این پژوهش می توان جهت تبیین عوامل مؤثر بر طرحواره های ناسازگار اولیه و به عنوان مدل مناسبی برای طراحی برنامه های جامع در این زمینه بهره برد.
بررسی ارتباط بین صفات چهارگانه تاریک شخصیت و حیطه های خاصِ خطر پذیری در جمعیت عمومی جوانان
حوزههای تخصصی:
مقدمه: صفات تاریک شخصیت به عنوان خوشه ای از صفات آزارنده اجتماعی شناخته می شود که با مجموعه ای از عوامل خطر سلامت روان و مشارکت در رفتارهای پرخطر مرتبط شده است اما مشخص نیست که هر کدام از صفات جامعه ستیزی، دیگر آزاری، خودشیفتگی و ماکیاولیانیسم به شکل اختصاصی با کدام حیطه های خاص رفتارهای پرخطر ارتباط بیشتری دارند.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین صفات چهارگانه تاریک شخصیت و حیطه های خاصِ خطر پذیری در جمعیت عمومی جوانان شهر تهران انجام شد.
روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعات توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه جوانان 18 تا 40 ساله شهر تهران در بازه زمانی اجرای پژوهش بود که به روش نمونه گیری در دسترس و در قالب نمونه گیری آنلاین 848 نفر وارد مطالعه شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس چهارگانه کوتاه شخصیت (SD4) (پالهوس و همکاران ،2021) و مقیاس خطرپذیری خاص- حیطه (DOSPERT) (بلایس وبر، 2006) بود. جهت تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون با روش ورود گام به گام با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 انجام شد.
یافته ها: ماتریس همبستگی متغیرهای پژوهش با رفتارهای پرخطر نشان داد که همه مؤلفه هایی که تحت عنوان مؤلفه های آزارنده اجتماعی و یا صفات چهارگانه تاریک شخصیت مطرح هستند مانند جامعه ستیزی، دیگرآزاری (سادیسم)، خودشیفتگی و ماکیاولیانیسم با حیطه های خاص خطر پذیری ( اجتماعی، تفریحی، قماربازی، سلامتی و اخلاقی) همبستگی مثبت و معنادار دارند و از میان این صفات چهارگانه، جامعه ستیزی و دیگرآزاری بالاترین میزان همبستگی و خودشیفتگی و ماکیاولیانیسم به میزان کمتری با رفتارهای پرخطر همبستگی داشته اند، این در حالی بود که فقط ماکیاولیانیسم و خودشیفتگی با حیطه سرمایه گذاری پرخطر مرتبط بودند.
نتیجه گیری: تصمیم گیری بالینی در خصوص سنجش ارتباط بین صفات تاریک شخصیت و رفتارهای پرخطر زمانی دقیق تر است که به جای سنجش ارتباط کلی این مولفه ها با همدیگر ارتباط خاص و ویژه صفت- حیطه آن ها نیز مد نظر قرار بگیرد.
تأثیر بسته آموزشی مبتنی بر تجربه زیسته بر بهبود دشواری تنظیم هیجانی مادران در شرف جدایی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۶)
224 - 235
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: بررسی ها نشان می دهد که والدین در شرف جدایی دارای مشکلات روان شناختی از جمله دشواری در تنظیم هیجانی هستند، بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر بسته آموزشی مبتنی بر تجربه زیسته بر بهبود دشواری در تنظیم هیجانی مادران در شرف جدایی انجام گرفت. مواد و روش ها: روش پژوهش آزمایشی و از طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل استفاده شد. به این منظور از بین مادران در شرف جدایی، ارجاع شده از طرف دادگاه به مراکز مشاوره طرف قرارداد با دادگستری اصفهان در 6 ماه اول سال 1401 با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 30 مادر با توجه به ملاک های ورود به پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گماری شدند. گروه آزمایش، 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت. ابزارهای مورداستفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجانی (گراتز و رومر، 2004) بود. برای تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از روش تحلیل واریانس مختلط استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که در مرحله پس آزمون بین عملکرد دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی دار آماری وجود دارد (05/0>P) و نیز نتایج مرحله پیگیری هم نشان داد که بسته آموزشی مبتنی بر تجربه زیسته بر بهبود دشواری در تنظیم هیجانی مادران در شرف جدایی تأثیر مثبتی دارد (05/0>P). نتیجه گیری: نتایج حاصل از مطالعه نشان داد که بسته آموزشی مبتنی بر تجربه زیسته بر بهبود دشواری در تنظیم هیجانی مادران در شرف جدایی اثربخش بود، لذا بهره گیری از این رویکرد آموزشی و درمانی جهت کمک به بهداشت و سلامت روانی افراد در آستانه جدایی (طلاق) توصیه می گردد.
تحلیل مقایسه ای آگاهی واج شناختی، حافظه دیداری و سرعت نام گذاری واژه در دانش آموزان نارساخوان ادراکی و زبان شناختی با همتایان عادی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۶)
274 - 287
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: نارساخوانی، به عنوان یک ناتوانی یادگیری رایج، توانایی های پردازش زبان و خواندن دانش آموزان را تحت تأثیر قرار می دهد. در این راستا پژوهش حاضر با هدف مقایسه آگاهی واج شناختی، حافظه دیداری و سرعت نام گذاری واژه در دانش آموزان نارساخوان تحولی ادراکی و زبان شناختی با دانش آموزان عادی انجام شد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر پایه اول و دوم ابتدایی در سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ در شهر فردوس بود. از این میان، ۴۵ نفر (در ۳ گروه 15 نفره) از طریق روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل ماتریس های پیش رونده ریون، آزمون ارزیابی توانایی خواندن فارسی_ سطح یک پوراعتماد و همکاران (۱۳۸۰)، پرسشنامه غربالگری اختلال یادگیری ویژه علیزاده و همکاران (۱۴۰۱)، آزمون ارزیابی آگاهی واج شناختی سلیمانی و دستجردی کاظمی (۱۳۸۴)، دو خرده آزمون سواد و مقدار سرعت نامگذاری ویرایش پنجم هوش وکسلر کودکان کرمی و کرمی (۲۰۱۴) و آزمون تصاویر درهم آندره ری (۱۹۴۲) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره و نرم افزار SPPS نسخه ۲۵ استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین متغیرهای شناختی (آگاهی واج شناختی، حافظه دیداری و سرعت نامیدن واژه) در گروه های نارساخوان ادراکی و زبان شناختی تفاوت معنادار وجود داشت. همچنین در هر سه متغیر میان کودکان عادی با نارساخوان ها تفاوت وجود داشت. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت نارساخوان های گروه زبان شناختی در دو متغیر آگاهی واج شناختی و حافظه دیداری نسبت به گروه نارساخوان های ادراکی و کودکان عادی عملکرد ضعیفی دارند. همچنین نارساخوان های ادراکی در متغیر سرعت نامیدن واژه، عملکرد ضعیف تری نسبت به گروه نارساخوان های زبان شناختی و کودکان عادی داشتند.
نقش میانجی رفتارهای ارتقا دهنده ی سلامت در رابطه ی بین راهبردهای مقابله ای و اضطراب سلامت در پاندمی کووید-19(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۶)
332 - 343
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه راهبردهای مقابله ای و اضطراب سلامت در پاندمی کووید-19 با در نظر گرفتن نقش میانجی رفتارهای ارتقادهنده ی سلامت بود. مواد و روش ها: این پژوهش به لحاظ روش توصیفی- همبستگی و از نوع تحلیل مسیر بود و جامعه آماری آن را بزرگسالان 18 سال به بالا تشکیل دادند که از بین آنان تعداد 207 نفر به عنوان نمونه به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها در این پژوهش با استفاده از پرسشنامه اضطراب سلامت سالکوسکیس و وارویک (2002)، پرسشنامه رفتارهای ارتقادهنده ی سلامت والکر و همکاران (1995) و چک لیست راهبردهای مقابله ای لازاروس و فولکمن (1985) گردآوری شد و جهت تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزارهای SPSS-26 و LISREL 8.80 استفاده شد. یافته ها: نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین راهبردهای مقابله ای مسئله مدار و هیجان مدار با رفتارهای ارتقادهنده ی سلامت رابطه ی مثبت و معنادار (001/0 >P) و بین رفتارهای ارتقادهنده ی سلامت با اضطراب سلامت رابطه ی منفی و معنادار (05/0>P) وجود داشت. به علاوه، بین راهبردهای مقابله ای مسئله مدار با اضطراب سلامت رابطه ی منفی و بین راهبردهای مقابله ای هیجان مدار با اضطراب سلامت رابطه ی مثبت وجود داشت؛ اما از نظر آماری معنادار نبود (05/0<P) نتایج بررسی مدل تحلیل مسیر نشان داد مدل اولیه پژوهش معنادار نبوده و پس از حذف مسیرهای غیرمعنادار و اصلاح آن، مدل نهایی با نقش میانجی رفتارهای ارتقادهنده ی سلامت تأیید شد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد راهبردهای مقابله ای از طریق تأثیر بر رفتارهای ارتقادهنده ی سلامت، در اضطراب سلامت نقش دارند و آن را پیش بینی می کنند.
بررسی اثربخشی برنامه توانبخشی شناختی بر توانایی های شناختی و عملکرد تحصیلی تیزهوشان کم پیشرفت(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۵)
67 - 75
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: کم پیشرفتی به عنوان یک اختلاف توانایی- بهره وری در نظر گرفته می شود تا اختلاف در توانایی-یادگیری؛ بنابراین هدف از تحقیق حاضر بررسی اثربخشی برنامه توانبخشی شناختی بر توانایی های شناختی و عملکرد تحصیلی تیزهوشان کم پیشرفت بود. مواد و روش ها: این پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون – پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان مقطع متوسطه دوم مدارس استعدادهای درخشان شهرستان خوی که با عنوان دانش آموز تیزهوش شناخته می شوند، تشکیل دادند که از بین آنها دانش آموزانی که واجد ملاک کم پیشرفتی تحصیلی بودند به تعداد 30 نفر به صورت هدفمند به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه تجربی و گواه قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه عملکرد تحصیلی صالحی (1393) و پرسشنامه توانایی های شناختی نجاتی (1392) استفاده شد. برنامه تمرینی گروه مداخله شامل هشت هفته دو جلسه ای (مجموعاً 16 جلسه)، 60 دقیقه تمرین برنامه توانبخشی شناختی بود. گروه کنترل نیز برنامه عادی روزمره خود را دنبال کرد. در پایان هفته شانزدهم از همه شرکت کنندگان پس آزمون به عمل آمد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در سطح خطای 05/0 با نرم افزار SPSS-19 تحلیل شدند. یافته ها: ن نتایج نشان داد شانزده هفته برنامه توانبخشی شناختی باعث افزایش معنادار عملکرد تحصیلی (001/0=P) و مهارتهای شناختی (001/0=P)، تیزهوشان کم پیشرفت شد. نتیجه گیری: بنابراین نتیجه گرفته می شود که می توان از برنامه توانبخشی شناختی برای بهبود عملکرد تحصیلی و مهارت های شناختی تیزهوشان کم پیشرفت استفاده کرد.