فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۲۱ تا ۱٬۵۴۰ مورد از کل ۱٬۷۵۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک به مادران کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی بر اضطراب کودکان، بیش حمایتگری و علائم اضطراب مادران بوده است. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی مادران کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی، با دامنه سنی 3 تا 6 سال شهر اصفهان در سال 1397 بود. 30 نفر از مادرانی که فرزندانشان دارای اختلال اضطراب جدایی تشخیص داده شدند، به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل همتا سازی شدند. ابزارهای پژوهش شامل، پرسشنامه مرضی کودکان 4-CSI (فرم والدین)(اسپرافکین و گادو، 1994)، پرسشنامه ارزیابی رابطه مادر- کودک (MCRE )(رابرت، 1961) و پرسشنامه حالت- رگه اضطراب اسپیلبرگر (1960) بود. آموزش مادران در قالب 10جلسه نود دقیقه ای در گروه آزمایش به صورت انفرادی اجرا شد. در پایان دو گروه پرسشنامه های یاد شده را به عنوان پس آزمون تکمیل کردند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس وروش نمره افزوده و تی مستقل مورد تحلیل قرار گرفت. تحلیل نتایج بیانگر تأثیر کاربندی آزمایشی بر کاهش نمره های اضطراب کودکان و مادران گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل بود، همچنین درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک موجب کاهش، رفتارهای بیش حمایگرایانه مادران در گروه آزمایش شد. به طورکلی یافته ها نشان می دهد، درمان مبتنی بر تعامل والد کودک، سبب کاهش علائم اختلال اضطراب جدایی کودکان و اضطراب و بیش حمایتگری مادران آن ها می شود.
مقایسه تأثیر آموزش فعال سازی رفتاری و آموزش مدیریت خشم بر بحران هویت بیماران مبتلا به مولتیپل اسکروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش گروهی فعال سازی رفتاری و آموزش گروهی مدیریت خشم با رویکرد شناختی- رفتاری بر بحران هویت بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) انجام شد . روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. از بین جامعه آماری که کلیه بیماران زن مبتلا به ام اس عضو انجمن ام اس شهر کرج بودند 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی به سه گروه 15 نفره تقسیم شدند .گروه آزمایش یک، تحت آموزش گروهی فعال سازی رفتاری در 10 جلسه 90 دقیقه ای و گروه آزمایش دو، تحت آموزش مدیریت خشم در 8 جلسه 90 دقیقه ای قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. ابزار پژوهش پرسشنامه بحران هویت بود. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که آموزش گروهی فعال سازی رفتاری و آموزش گروهی مدیریت خشم با رویکردشناختی- رفتاری منجر به کاهش بحران هویت بیماران مبتلا به ام اس می شود. با توجه به اثربخشی آموزش های انجام شده می توان گفت آموزش این مهارت ها به بیماران ام اس در کاهش بسیاری از مشکلات آنها می تواند، مؤثر باشد و استفاده از آنها در ارتقاء سطح سلامت و ایجاد نگرش مثبت در زندگی بیماران ضروری است.
The effect of Logotherapy group training on changes of depression, self-esteem and intimacy attitudes in physically disabled women(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۲, Issue ۲ - Serial Number ۴, December ۲۰۱۹
101 - 112
حوزههای تخصصی:
Objective: This study was conducted to determine the effects of group training through logotherapy on changing of self-esteem and intimacy attitudes and depression of physically disabled women. Method: The research was performed in semi-experimental method with two groups (logotherapy and control) with pre-test, post-test and follow up design. The statistical population was 68 people with physically disabilities under care of Kashan welfare center. From this population, 40 physically disabled women (20-40 years old) who had depression above 17 were selected randomly and were divided equally in each groups randomly (n=20). The research instruments were, intimacy attitude Treadwell (1983), Beck depression (1996) and Eysenck’s self esteem (1976) inventories. Before the first group training session, by using questionnaires in both groups, pre-test was conducted. Then 8 sessions of logotherapy, twice a week, each lasting 120 minutes, were administrated to test the group. For both groups, post-test (immediately after training sessions), and follow-up test (one month later) were taken. Analysis of variance with repeated measures was used to analyze data. Results: The results showed that group training through logotherapy, significantly decreased depression (р ≤0.01), and significantly increased self-esteem and intimacy attitude (р ≤ 0.01) and the sustainability of this effects at follow-up. Conclusion: The study concluded that training logotherapy can effectively increase intimacy attitude and self-esteem and decrease depression in physically disabled women, and so it implies the importance of paying attention to spiritual training and applying them in welfare centers.
رابطه فشار مراقبتی با کیفیت زندگی بیمار در مراقبین زنان با سرطان پستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مراقبین بیماران مبتلا به سرطان، خستگی و فشار مراقبتی زیادی را تحمل می کنند. مطالعه همبستگی مقطعی حاضر، برای تعیین میزان فشار مراقبتی در مراقبین و ارتباط آن با کیفیت زندگی بیماران سرطان پستان انجام گرفته است. نمونه مورد پژوهش متشکل از 116 نفر از مراقبین زنان مبتلا به سرطان پستان بودند که با روش نمونه گیری دردسترس وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این مطالعه شامل پرسشنامه فشار مراقبتی و پرسشنامه کیفیت زندگی عمومی مبتلایان به سرطان بود. براساس پرسشنامه فشار مراقبتی، مراقبین بیشترین شکایت را از کمبود زمان دارند. در بین مؤلفه های کارکردی کیفیت زندگی بیمار، اختلال در کارکرد اجتماعی بیمار، ناتوانی در ایفای نقش و اختلالات هیجانی بیماران به ترتیب بیشترین همبستگی را با فشار مراقبتی نشان می دهند. در بین نشانه های کیفیت زندگی بیمار، درد، بی خوابی و خستگی بیمار به ترتیب بیشترین همبستگی را با فشار مراقبتی دارند. اختلال در کارکرد اجتماعی و درد بیمار پیش بینی کننده های فشار مراقبتی در مراقبین هستند. رابطه معنادار معکوس میان سن بیمار و فشار مراقبتی وجود دارد. براساس یافته های این پژوهش بهبود شبکه حمایت اجتماعی بیمار توسط گروه های خودیار، دوره های آموزشی مدیریت درد برای بیماران و فراهم کردن حمایت اطلاعاتی برای مراقبین جهت کاهش فشار مراقبتی و به دنبال آن بهبود کیفیت زندگی بیماران پیشنهاد می شود.
اثربخشی رویکرد درمان مثبت نگر بر کیفیت خواب و کاهش درد بیماران مبتلا مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال یازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۴۲)
117 - 130
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر اثر رویکرد درمان مثبت نگر بر بهبود خواب و کاهش درد بیماران مبتلا مولتیپل اسکلروزیس بود . روش: این پژوهش، نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون و پس آزمون انجام شد. جامعه پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به انجمن مالتیپل اسکلروزیس شهرستان رشت در سال 1397 بود. نمونه پژوهش 24 بیمار مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس بودند که از میان بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به انجمن مالتیپل اسکلروزیس شناسایی و به صورت تصادفی به دو گروه 12 نفری (گروه آزمایشی و گروه کنترل) گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های کیفیت خواب پترزبورگ، مدیریت درد، استفاده شد. برای گروه های آزمایش 8 جلسه درمانی 60 دقیقه ای برگزار شد، در حالی که گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند و در لیست انتظار قرار گرفتند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل واریانس یک راهه استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که روان درمانی مثبت نگر بر مدیریت درد و کیفیت خواب بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس مؤثر بوده است (001/0> P ) . نتیجه گیری: این یافته ها حاکی از آن است که روان درمانی مثبت نگر بر متغیرهای روان شناختی مؤثر و از آن ها به عنوان درمان های مکمل در کنار درمان های دارویی برای بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس می توان استفاده کرد.
تفاوت تجربه زیسته همسران سالم و همسران سوگوار در دوره همه گیری ویروس کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ویروس کرونا تأثیرات قابل توجهی بر روابط همسران گذاشته است. میزان مرگ ومیر ناشی از آن نیز چالشی جدی است. هدف از پژوهش حاضر شناسایی و بررسی تفاوت تجارب زیسته همسران سالم و همسران سوگوار در دوره همه گیری ویروس کرونا بود. روش پژوهش، کیفی از نوع پدیدارشناسی تفسیری بود. جامعه آماری پژوهش کلیه همسران سالم استان های تهران و خراسان رضوی، که از ابتدای شیوع ویروس کرونا خود و همسرشان به این بیماری مبتلا نشده اند و کلیه همسران این دو استان که همسرشان را به دلیل ابتلا به بیماری کرونا از دست داده اند، بودند. نمونه شامل 9 همسر سالم و 8 همسر سوگوار بود. روش نمونه گیری در دسترس برای همسران سالم و روش هدفمند و گلوله برفی برای همسران سوگوار به کار گرفته شد. مصاحبه ها به شکل نیمه ساختاریافته انجام شد، سپس کلمه به کلمه پیاده سازی شده و به روش کلایزی تجزیه و تحلیل شد. 4 مضمون اصلی در تجارب هر دو گروه همسران شامل: نگرانی ها، واکنش های شخصی، تغییرات روابط اجتماعی و تغییر دیدگاه، شناسایی شد. تفاوت عمده در زیرشاخه های مضمون های شناسایی شده (به طور مثال نگرانی های مربوط به ابتلا به بیماری برای همسران سالم و نگرانی های مربوط به ادامه زندگی برای همسران سوگوار) بود و با توجه به مشترک بودن سوالات، در مضمون های اصلی شباهت داشتند. نتایج پژوهش با شناسایی عمیق تجارب این دو گروه از همسران، به این مسئله پی برد که مراقبت از خود و خانواده در برابر بیماری کرونا یا فوت بر اثر آن، می تواند مسائل قابل توجهی را ایجاد کند و لازم است به تناسب شرایط خانواده ها، برایشان سیستم های حمایتی فراهم شود.
مقایسه حمایت اجتماعی ادراک شده و خود- دلسوزی بین بیماران مبتلا به اسکلروز متعدد و افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال هفتم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
21 - 34
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مولتیپل اسکلروزیس بر روی وضعیت جسمانی و روانی بسیاری از بیماران تاثیر بسزایی دارد. هدف از مطالعه حاضر مقایسه حمایت اجتماعی ادراک شده و خود- دلسوزی بین بیماران مبتلا به اسکلروز چندگانه و افراد عادی بود. روش: طرح تحقیق مطالعه حاضر از نوع علی مقایسه ای بوده است. در این پژوهش تعداد 200 نفر از فرد مبتلا به اسکلروز چندگانه و 200 نفر فرد سالم به شیوه نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه های این پژوهش در سال 96-97 انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس چند وجهی حمایت اجتماعی ادراک شده و مقیاس خود- دلسوزی بود. داده ها با تحلیل واریانس چند متغیره تحلیل شد یافته ها: نتایج نشان داد که بین گروه بیماران مبتلا به اسکلروز چندگانه و افراد سالم از لحاظ حمایت اجتماعی ادراک شده و خود- دلسوزی تفاوت معنادار وجود دارد، نتیجه گیری: افراد مبتلا به بیماری اسکلروز چندگانه به از حمایت اجتماعی ادراک شده و خود- دلسوزی برای سازگاری بیشتر با بیماری استفاده می کنند.
بررسی اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر کیفیت زندگی و استرس ادراک شده در مبتلایان به پسوریازیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پسوریازیس یک بیماری التهابی مزمن پوستی است که با سطوح بالای استرس و تاثیر منفی قابل توجهی بر کیفیت زندگی بیماران همراه است. هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر کیفیت زندگی و استرس ادراک شده در مبتلایان به پسوریازیس بود. پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون همراه با گروه شاهد و پیگیری بود. جامعه آماری شامل تمامی مبتلایان به پسوریازیس مراجعه کننده به درمانگاه ها و کلینیک های تخصصی پوست شهرستان خرم آباد بودند. ابتدا، بیماران ب ا اس تفاده از ملاک های ورود و خروج غربال شدند، سپس 24 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی، در دو گروه آزمایشی و شاهد گمارده شدند. ابزار گردآوری داده ها مقیاس استرس ادراک شده و شاخص کیفیت زندگی پوست بود. گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه، مداخله کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی را دریافت کردند. داده ها با روش های آمار توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار SPSS (23) و آزمون های تحلیل کوواریانس چندمتغیره (MANCOVA) و تک متغیره (ANCOVA) تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد آموزش کاهش استرس بر اساس ذهن آگاهی باعث می شود کیفیت زندگی مبتلایان بهبود یابد و استرس ادراک شده آنان کاهش پیدا کند؛ تاثیر درمان در مدت پیگیری ماندگار بود (001/0>p). بنابراین، روش کاهش استرس بر اساس ذهن آگاهی، می تواند به عنوان مداخله ای موثر در راستای بهبود کیفیت زندگی و کاهش دادن استرس ادراک شده برای مبتلایان به پسوریازیس به کار گرفته شود.
اثربخشی بسته امیددرمانی مبتنی بر رویکرد مثبت نگر بر خودکارآمدی و احساس تنهایی بیماران پارکینسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال هشتم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۳۲)
73 - 92
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بروز بیماری های مزمن همچون پارکینسون، علاوه بر سلامت جسمی، سلامت روان شناختی مبتلایان را نیز با آسیب جدی مواجه می سازد. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بسته امیددرمانی مبتنی بر رویکرد مثبت نگر بر خودکارآمدی و احساس تنهایی بیماران پارکینسون انجام گرفت . روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل افراد مبتلا به بیماری پارکینسون شهر اصفهان در سه ماهه زمستان سال 1397 بود. در این پژوهش تعداد 40 فرد مبتلا به بیماری پارکینسون با روش نمونه گیری غیرتصادفی در دسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند (20 بیمار در گروه آزمایش و 20 بیمار در گروه کنترل). گروه آزمایش مداخله آموزشی امیددرمانی مبتنی بر رویکرد مثبت نگر را طی سه ماه در 10 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورداستفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه خودکارآمدی (شرر و آدامز، 1982) و پرسشنامه احساس تنهایی (راسل، 1996) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزار آماری 23SPSS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت . یافته ها: نتایج نشان داد که بسته آموزشی امیددرمانی مبتنی بر رویکرد مثبت نگر بر خودکارآمدی و احساس تنهایی بیماران پارکینسون تأثیر معنادار دارد (0001/0>p). این در حالی بود که این تأثیر در مرحله پیگیری نیز ثبت خود را حفظ کرده بود . نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر بیانگر آن بودند که بسته آموزشی امیددرمانی مبتنی بر رویکرد مثبت نگر به دلیل برخورداری از روش های امیددرمانی و روان درمانی مثبت نگر، می تواند منجر به بهبود خودکارآمدی و احساس تنهایی بیماران پارکینسون شود.
مقایسه اثربخشى درمان شناختى- رفتارى متمرکز بر تنظیم هیجان و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش علایم کمر درد، افسردگی و افزایش رضایت از زندگی در زنان مبتلا به کمردرد مزمن با اختلال افسردگی اساسی همبود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر به مقایسه اثربخشی درمان شناختی-رفتارى متمرکز بر تنظیم هیجان و درمان پذیرش و تعهد بر علایم کمر درد، افسردگی و رضایت از زندگی در زنان مبتلا به کمردرد مزمن با اختلال افسردگی اساسی همبود پرداخت. روش: این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. 30 زن دارای کمردرد مزمن با اختلال افسردگی اساسی همبود به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و یک گروه کنترل (10 نفر) گمارده شدند. یک گروه آزمایش درمان شناختی-رفتاری متمرکز بر تنظیم هیجان و گروه دیگر آزمایش درمان پذیرش و تعهد را دریافت کردند و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت. شرکت کنندگان پرسشنامه های درد مک گیل، افسردگی بک و رضایت از زندگی را در پیش آزمون و پس آزمون کامل کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد. یافته ها درمان شناختی- رفتاری متمرکز بر تنظیم هیجان و درمان پذیرش و تعهد باعث کاهش علایم درد و افسردگی و افزایش رضایت از زندگی شدند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که بین دو روش درمانی تفاوت معناداری مشاهده نشد.
The Effectiveness of Mindfulness-Based Group Therapy on Improving Metacognitive Beliefs in Preventing Relapse of Women Consuming Stimulants(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۲, Issue ۲ - Serial Number ۴, December ۲۰۱۹
127 - 135
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to determine the effectiveness of mindfulness-based group therapy on improving meta-cognitive beliefs in preventing the relapse of women consuming stimulants has been done. Method: The design of this study is experimental with pre-test and post-test with the control group was followed by the follow-up phase. The statistical population of this study included all women who consumed stimulants from eighteen to forty years referring to the Hamgam sazan Addiction treatment Center in Tehran Province in 1396 among which thirty individuals were selected by convenience sampling method. Availability sampling was selected and randomly assigned to the experimental and control groups of each 15 individuals. The 90-minute treatment session was trained by the mindfulness method. However, the control group received no training. (MCQ) in both pre-test and post-test stages were completed by both groups. Data were analyzed by covariance analysis and soft aided SPSS software was used for data analysis. After three months, both groups were followed up. Results: Results showed that there was a significant difference between the mean of metacognitive post-test scores in the experimental and control groups. Mindfulness training has improved metacognition in preventing relapse in women who use stimulants. Conclusion: The findings of this study in general indicate the effectiveness of mindfulness-based group therapy training on improving metacognitive beliefs in preventing the relapse of women consuming stimulants. Therefore, such sessions are recommended in drug addiction treatment centers and clinics.
Investigating the role of gender moderator in the effectiveness of the Iranian positive youth development package on the components of social- emotional health(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۴, Issue ۳ - Serial Number ۹, September ۲۰۲۱
29 - 46
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to investigate the role of gender moderators in the effectiveness of the Iranian positive youth development package (IPYD) on the components of social-emotional health. Method: For this purpose, in a quasi-experimental design with pre-test, post-test, and follow-up stage, 60 male and female adolescents aged 15-17 years studying in the academic year 2009-2010 were randomly selected in Isfahan. First, all members of the experimental and control groups completed the Zhou and Ee (2012) Emotional-Social Competency Questionnaire, and then the experimental groups were trained with a researcher-made package for 16 sessions of 45 minutes. In the meantime, the control group benefited from the daily training of the school. At the end of the sessions and 40 days later, all groups completed the questionnaire again. Result: Findings showed that the package of the positive development of Iranian adolescence in the short term has led to an increase in the dimensions of social and emotional health in self-awareness, self-management, social awareness, relationship management, and responsible decision-making in both genders, and in long term has caused an increase in all dimensions in girls (p<0.05). Conclusion: It seems that the Iranian adolescent positive development package is a suitable package to strengthen the components of positive development, achieve emotional-social health, and reduce problems and issues in different areas of developmental periods and the subsequent costs for adolescents, their families, and society. Keywords: Development, Emotional health, gender, Positive psychology, Social health.
نقش میانجی احساس شرم و گناه در رابطه سبک های دلبستگی با پرخاشگری ارتباطی پنهان زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی احساس شرم و گناه در رابطه بین سبک های دلبستگی و پرخاشگری پنهان زناشویی، انجام گرفته است. مطالعه ی حاضر یک تحقیق همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش را زوجین متأهل شهر بیرجند تشکیل دادند. حجم نمونه پژوهش حاضر را 320 زوج تشکیل دادند. روش نمونه گیری از نوع در دسترس بود. به منظور تجزیه و تحلیل روش های آماری از همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که بین متغیرهای پژوهش رابطه معناداری وجود دارد. بررسی مدل مفهومی پژوهش نشان داد که احساس شرم و گناه در رابطه سبک دلبستگی اضطرابی و سازه های پرخاشگری پنهان (کناره گیری عاطفی و خراب کردن وجهه اجتماعی) نقش میانجی معناداری داشت. به طورکلی نتایج نشان داد سبک دلبستگی اضطرابی بر احساس شرم و گناه تأثیر بیشتری دارد. همچنین نتایج بیانگر نقش مؤثر سبکهای دلبستگی ایمن، اضطرابی و اجتنابی بر کناره گیری عاطفی بود. احساس شرم با هر دو سازه پرخاشگری پنهان ارتباط مثبت معناداری داشت و احساس گناه فقط با خراب کردن وجهه اجتماعی رابطه معناداری داشت. نتایج بررسی نقش میانجی نیز حاکی از نقش معنادار احساس شرم و گناه در رابطه سبک دلبستگی اضطرابی و سازه های پرخاشگری پنهان (کناره گیری عاطفی و خراب کردن وجهه اجتماعی) بود.
الگوی ارتباطی تاب آوری و ذهن آگاهی با بهزیستی هیجانی با نقش واسطه ای تنظیم هیجان در بیماران سرطانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۳۹)
67 - 84
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بیماری سرطان بر جنبه های مختلف کیفیت زندگی بیمار ازجمله وضعیت روحی، روانی، اجتماعی و اقتصادی تأثیر دارد. هدف پژوهش حاضر، ارزیابی الگوی ارتباط ذهن آگاهی و تاب آوری با بهزیستی هیجانی با نقش واسطه ای تنظیم هیجان در بیماران سرطانی بود. روش: روش اجرای این پژوهش توصیفی و طرح پژوهش همبستگی از نوع الگویابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری در این پژوهش شامل بیماران سرطانی در سال 1399 بود که به شکل نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. نمونه پژوهش شامل 200 نفر (زن و مرد) از بیماران سرطانی در بیمارستان امام حسین (ع) شهر تهران بود. برای جمع آوری داده ها از فرم کوتاه مقیاس ذهن آگاهی فرایبرگ سوئر و همکاران (2011)، فرم کوتاه مقیاس تاب آوری (واگنیلد و یانگ، 2009)، پرسشنامه تنظیم هیجان گروس و جان (2002) و مقیاس بهزیستی ذهنی کی یز و ماگیارمو (2003) استفاده گردید. جهت تحلیل روابط واسطه ای از روش بوت استرپ استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد ذهن آگاهی و تاب آوری بر بهزیستی هیجانی اثر مستقیم و معنی دار دارد. اثر مستقیم ذهن آگاهی و تاب آوری بر تنظیم هیجان نیز معنادار بود. نقش واسطه ای تنظیم هیجان در رابطه بین ذهن آگاهی و تاب آوری با بهزیستی هیجانی معنادار نبود. نتیجه گیری: نتایج پژوهش برای متخصصان و روانشناسان حوزه سلامت تلویحات کاربردی داشته و می توان نتیجه گرفت که ذهن آگاهی و تاب آوری بر بهزیستی هیجانی بیماران سرطانی اثر مستقیم دارند.
اثربخشی مداخله مبتنی بر رویکرد تحلیل وجودی- معنویت بر کیفیت و معنای زندگی بیماران مبتلا به مولتیپلاسکلروزیس (MS)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
95 - 120
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله مبتنی بر رویکردهای تحلیل وجودی و معنویت بر کیفیت و معنای زندگی مبتلایان به ام اس صورت پذیرفت . روش: پژوهش به روش تک شرکت کننده و طرح آزمایشی خط مبنا چندگانه، انجام شد. 5 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند در دسترس انتخاب و مورد مداخله قرار گرفتند. مداخله در 12 مبحث، هفته ای دو جلسه یک ساعته برگزار شد. جهت بررسی فرآیند و مکانیسم تغییرات از مقیاس های معنای زندگی و کیفیت زندگی در مبتلایان به ام اس استفاده شد. بعد از به دست آوردن نمرات خط مبنا در مرحله پیش آزمون، شرکت کنندگان طی شش مرحله در فرآیند مداخله و دو مرحله پیگیری به مقیاس ها پاسخ دادند. داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا (RCI)و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. یافته ها: درصد بهبودی در دو مقیاس در سه مرحله و برای 5 شرکت کننده محاسبه شد. میانگین درصد بهبودی در مرحله مداخله برای معنایابی زندگی 32/114% و برای کیفیت زندگی 14/79% به دست آمدو در مرحله پیگیری برای معنایابی زندگی 5/185% و برای کیفیت زندگی برابر با 28/123% برآورد شده است. مداخله بر کیفیت و معنای زندگی مبتلایان تأثیر مثبت و پایداری داشته، اما خرده مقیاس ها با مکانیسم متفاوتی تغییر کرده اند . نتیجه گیری: مداخله مبتنی بر تحلیل وجودی و معنویت با تأثیرگذاری بر سطوح مختلف معنای زندگی، کیفیت زندگی مبتلایان را در دو سطح جسمی و روانی ارتقا بخشیده است؛ بنابراین در مداخلات روانشناختی برای مبتلایان به ام اس می توان از این رویکرد سود جست.
Comparing the Effectiveness of Emotional Regulation Training and Autogenic Training on Perceived Anxiety Control in Women with Type 2 Diabetes(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۴, Issue ۳ - Serial Number ۹, September ۲۰۲۱
55 - 66
حوزههای تخصصی:
Type 2 diabetes is conceptualized as a complex interaction of psycho-physiological factors, so it is necessary to consider the factors against this chronic disease. Accordingly, the present study aimed to compare the effectiveness of emotional regulation training and autogenic training on the perceived anxiety control in women with type 2 diabetes. Using a quasi-experimental method with pretest-posttest design, 33 women with type 2 diabetes were selected through purposive sampling from Tehran and randomly assigned in two experimental groups and one control group. Members of each experimental group received emotional regulation training and autogenic training in ten 90-minute sessions, separately. All respondents were asked to answer the items of demographic information and the Percieved Anxiety Control Questionnaire (ACQ) before and after interventions. To analyze data, MANOVA and Schefee post hoctest were used as statistical methods. The results of analysis showed that both interventions were effective in increasing the perceived anxiety control (p <0.05), but the difference between the two groups was not significant (p> 0.05). Explaining the effectiveness of the interventions, it can be said that both trainings have been able to increase the perceived anxiety control through special techniques, hence using them along with medical treatments is recommended.
مقایسه مولفه های شخصیت، نشخوار فکری و خودشفقت ورزی در بیماران مبتلا به میاستنی گراویس و افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۳۵)
133 - 150
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف مقایسه مؤلفه های شخصیت، نشخوار فکری و خودشفقت ورزی در بیماران مبتلا به میاستنی گراویس و افراد عادی انجام شد. پژوهشحاضر از نوع کاربردی و علی-مقایسه ای است. روش: جامعه آماری شامل کل بیماران دارای اختلال میاستنی گراویس شهر تهران بود. با استفاده از روش نمونه برداری در دسترس 100 نفر (50 بیمار مبتلا به میاستنی گراویس و 50 فرد عادی) در نظر گرفته شد. ابزارهای پژوهش شامل سیاهه شخصیتی نئو (کوستا و مک کریف 1985)، سیاهه نشخوار فکری (نولن-هوکسما، 1991) و مقیاس خودشفقت ورزی (نف و براتوس، 2003) بود. برای تحلیل داده ها از روش آزمون تحلیل واریانس یک راهه استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین بیماران مبتلا به میاستنی گراویس و افراد عادی از لحاظ مؤلفه های شخصیت، نشخوار فکری و خودشفقت ورزی تفاوت معنادار وجود دارد (01/0>P). نتیجه گیری: بنابراین تلاش در راستای بررسی نشخوار فکری و روان آزرده می تواند گامی مهم جهت ارتقای سلامت روانی بیماران میاستنی /گراویس باشد.
The comparison of health-related behaviors in individuals with and without COVID-19(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: According to the importance of health precautions and preventive behaviors against COVID-19, the present study aimed to compare health-related behaviors in individuals with and without COVID-19. Methods: This study was causal-comparative and descriptive. The sample of the study was 30 persons with a history of COVID-19 infection and 61 normal individuals who were selected in available from men and women in Rasht in 1399. To collect data the Clark and et al compliance behaviors against COVID-19 questionnaire (2020) was used. Results: The results of multivariate analysis of variance showed that there were differences in health-related behaviors among individuals with and without COVID-19. In other words, the average of Perceived Invulnerability scores are higher in individuals with COVID-19 and Health Precautions and Health Importance in them, is less than normal individuals. Conclusions: These findings indicate that there are gaps in health behaviors related to COVID-19 area which awareness in this area can have a positive effect on the quality of health-related behaviors.
مقایسه ادراک درد و ناگویی خلقی در بیماران آرتریت روماتوئید، تب فامیلی مدیترانه ای و افراد سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه ادراک درد و ناگویی خلقی در بیماران آرتریت روماتوئید، تب فامیلی مدیترانه ای و افراد سالم انجام شد. روش پژوهش از نوع علی-مقایسه ای و جامعه آماری پژوهش را تمامی بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید، تب فامیلی مدیترانه ای و افراد سالم شهر اردبیل در سال 1396 تشکیل دادند. روش نمونه گیری به صورت در دسترس بود و با استفاده از این روش تعداد 40 نفر از بیماران آرتریت روماتوئید، تب فامیلی مدیترانه ای و افراد سالم، در مجموع 120 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. جمع آوری داده ها در پژوهش حاضر با استفاده از پرسشنامه درد مک گیل و مقیاس ناگویی خلقی تورنتو انجام شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره و آزمون تعقیبی استفاده شد. نتایج نشان داد ناگویی خلقی و ادراک درد به طور معناداری در بیماران آرتریت روماتوئید، تب فامیلی مدیترانه ای و افراد سالم تفاوت معناداری دارد. شدت ادراک درد در بیماران آرتریت روماتوئید بیشتر از تب فامیلی مدیترانه ای است. بر این اساس می توان نتیجه گرفت اختلال در ناگویی خلقی و ادراک درد در بیماران آرتریت روماتوئید و تب فامیلی مدیترانه ای می تواند در تشدید این اختلال ها یا فرآیند درمان شان اثرگذار باشد.
ارزیابی مدل انگیزشیِ پیش بینی رعایت توصیه های بهداشتی در همه گیری کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال یازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۴۱)
135 - 154
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر ارزیابی مدل انگیزشیِ پیش بینی رعایت توصیه های بهداشتی در همه گیری کووید-19 بود . روش: در یک طرح توصیفی-همبستگی، تعداد 306 نفر (204 زن، 102 مرد) از جمعیت عمومی بزرگتر از 18 سال به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. گردآوری داده ها با سیاهه رعایت توصیه های بهداشتی، مقیاس ارضا و ناکامی نیازهای بنیادین روان شناختی، مقیاس احساس عدم اطمینان و تهدید، مقیاس انگیزش رعایت توصیه های بهداشتی و مقیاس فشار روانی کسلر صورت گرفت. تجزیه وتحلیل داده با مدل سازی معادلات ساختاری بر اساس رویکرد حداقل مربعات جزئی انجام شد. یافته ها: نتایج حاکی از آن است که انگیزش در رابطه نیازهای روانی برآورده شده با فشار روانی، احساس عدم اطمینان و تهدید و رعایت توصیه های بهداشتی نقش واسطه ای دارد. فشار روانی و احساس عدم اطمینان و تهدید نیز در رابطه نیازهای روانی ناکام شده و رعایت توصیه های بهداشتی نقش واسطه ای منفی داشتند. سایر نتایج نشان می دهد که نیازهای روانی، انگیزش، فشار روانی و احساس عدم اطمینان و تهدید 33 درصد از تغییرات رعایت توصیه های بهداشتی را تبیین می کنند . نتیجه گیری: به نظر می رسد رعایت توصیه های بهداشتی در همه گیری کووید-19 از عوامل انگیزشی و هیجانی تأثیر می پذیرد. بر این اساس دادن فرصت مشارکت در تصمیم گیری های مرتبط و تدارک سیستم های بازخورد در برابر رعایت توصیه های بهداشتی با هدف افزایش احساس خودمختاری و شایستگی و کاهش فشارهای روانی مؤثر به نظر می رسد.