فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۰۱ تا ۷۲۰ مورد از کل ۱٬۷۴۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
شادکامی یکی از مفاهیم مهم در زندگی روزمره افراد است. پژوهش حاضر به منظور تعیین وضعیت شادکامی در دانشجویان رشته های مدارک پزشکی و فناوری اطلاعات سلامت در دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز طراحی و اجرا گردید.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی مقایسه ای به روش نمونه گیری غیراحتمالی آسان به صورت مقطعی در نیمه دوم سال 1390 خورشیدی انجام شد. جامعه پژوهش را 91 نفر از دانشجویان رشته های مدارک پزشکی و فناوری اطلاعات سلامت دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز تشکیل می دهند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه ی استاندارد شادکامی آکسفورد بود که روایی و پایایی آن توسط سایر مطالعات تأیید شده است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و استنباطی استفاده گردید.
یافته ها: بین شادکامی و عواملی مانند رشته ی تحصیلی، جنس، سن، وضعیت تأهل، دوره و ترم تحصیلی رابطه ی معناداری به لحاظ آماری مشاهده نشد (P> 0.05)، اما به لحاظ توصیفی، دانشجویان پسر شادتر از دخترها، دانشجویان متأهل شادتر از مجردها و دانشجویان جوان تر شادتر از دانشجویان با سن بالاتر بودند. همچنین با افزایش ترم تحصیلی، میزان شادکامی در دانشجویان کاهش پیدا می کرد.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد، دانشجویان متأهل شادکامی بیشتری نسبت به دانشجویان مجرد دارند. در تبیین این یافته می توان گفت بین احساس تعلق افراد و شادکامی ارتباط وجود دارد. هم چنین میزان شادکامی در دانشجویان ترم های پایین تر، به دلیل قبولی در دانشگاه و ورودشان به محیط جدید،بیشتر است.
ارتباط عوارض خلقی قرص های خوراکی ترکیبی پیشگیری از بارداری با عوامل شخصیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عوارض خلقی مانند خلق افسرده، عصبانیت، تحریک پذیری و اضطراب یکی از دلایل عمده قطع مصرف قرص های خوراکی پیشگیری از بارداری ترکیبی است. این مطالعه برای مقایسه عوامل شخصیت در زنان با و بدون عوارض خلقی مرتبط با مصرف قرص های خوراکی ترکیبی پیشگیری از بارداری انجام گرفت. در راستای هدف فوق 236 زن مصرف کننده قرص های خوراکی ترکیبی پیشگیری از بارداری با دز پایین که113 نفر عارضه خلقی را گزارش کرده و 123 نفر دیگر بدون عارضه خلقی بودند، پرسشنامه خودگزارش دهی شصت سوالی (NEO-FFI) را تکمیل کردند. تحلیل ها نشان داد که زنان دارای عوارض خلقی مرتبط با قرص های خوراکی پیشگیری از بارداری ترکیبی نسبت به گروه بدون عارضه خلقی نمرات بیشتری در عامل «با وجدان بودن» (016/0=p) و «روان نژندی» (046/0=p) دارن د. یاف ته های این م طالعه ن شان داد که خودگزارش دهی عوارض خلقی مرتبط با مصرف قرص های پیشگیری از بارداری، تحت تاثیر ابعاد خاصی از شخصیت است.
بررسی تعیین کننده های کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در بیماران CAD(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: این تحقیق تأثیر وضعیت بیولوژیکی بر کیفیت زندگی مرتبط با سلامت بیماران مبتلا به بیماری عروق کرونری (CAD یا Coronary Artery Disease) و نقش واسطه ای بازنمایی های ذهنی بیماری را بر اساس یک مدل مفروض بررسی کرده است.
مواد و روش ها: بدین منظور، در یک روش مقطعی،270 بیمار مبتلا به CAD (180 بیمار مرد و 90 بیمار زن) از بیمارستان مرکز قلب تهران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به فرم کوتاه پرسش نامه ادراک بیماری (Brief IPQ یا Brief Illness Perception Questionnaire) و پرسش نامه آنژین Seattle (Seattle Angina Questionnaire) پاسخ دادند. اطلاعات برای وضعیت بیولوژیکی بیمار از دستگاه اکوکاردیوگرافی (برای به دست آوردن LVEF یاLeft Ventricle Ejection Fraction ) و طبقه بندی انجمن قلب نیویورک (NYHA یا New York Heart Association) حاصل شد. برای تحلیل داده ها از روش های آماری 2χ، t مستقل، همبستگی گشتاوری Pearson و روش SEM (Structural Equation Modeling) استفاده شد.
یافته ها: یافته ها آزمون t و 2χ نشان داد که دو گروه بیماران زن و مرد مبتلا به CAD در برخی از مؤلفه های بازنمایی های ذهنی بیماری و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت تفاوت معنی دار دارند. نتایج SEM از مدل مفروض در خصوص تأثیر وضعیت بیولوژیکی بر کیفیت زندگی مرتبط با سلامت بیماران CAD و نقش واسطه ای بازنمایی های ذهنی بیماری بین این دو متغیر حمایت کرد و نشان داد که این مدل از برازش مطلوب برخوردار است.
نتیجه گیری: این یافته ها نشان دادند که LVEF و سطح توان بیولوژیکی بیمار به طور مستقیم و هم چنین با میانجی گری بازنمایی های ذهنی بیماری بر HRQOL بیماران CAD تأثیر دارد. بنابراین، لازم است در درمان این بیماران بر روش های بهبود LVEF و افزایش سطح توان بیولوژیکی و مداخلات مربوط به اصلاح بازنمودهای غلط بیماران از بیماری و علایم و نشانه های آن توجه ویژه ای شود.
اثربخشی آموزش تاب آوری گروهی بر مؤلّفه های سلامت عمومی دانش آموزان دختر دبیرستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور اثربخشی آموزش تاب آوری گروهی بر سلامت عمومی دانش آموزان دختر دبیرستانی انجام شد. پس از اجرای پرسشنامه های تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) و سلامت عمومی گلدبرگ (1972)، تعداد 30 دانش آموز دختر سال اول دبیرستانی با میانگین سنی 15 سال و 2 ماه (دامنه سنی17-15) انتخاب شدند که نمرات تاب آوری و سلامت عمومی پایین را در پرسشنامه های مذکور کسب کرده بودند و به طور تصادفی در دو گروه 15 نفره جایگزین شدند. آزمودنی های هر گروه به کلیه گویه های پرسشنامه های تاب آوری و سلامت عمومی در دو وهله قبل از مداخله و پس از مداخله پاسخ دادند. روش این پژوهش آزمایشی و طرح این پژوهش دو گروهی، پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. پس از اجرای 10 جلسه آموزش تاب آوری گروهی کراگر(2006)، تحلیل یافته ها با استفاده از آزمون t حاکی از افزایش معنادار تاب آوری و سلامت عمومی آزمودنی ها بود. با توجه به یافته های فوق می توان گفت آموزش تاب آوری گروهی به واسطه تغییر سازه های روان شناختی به افزایش سلامت عمومی منجر می شود. بنابراین، به نظر می رسد آموزش تاب آوری برای مدیریت مؤلّفه های سلامت عمومی اثربخش است.
رابطه بهزیستی روان شناختی با عملکرد شغلی پرستاران و مقایسه آن ها در بخش های ویژه و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه بهزیستی روان شناختی با عملکرد شغلی پرستاران و مقایسه آنان در بخش های ویژه و عادی بوده است. برای دستیابی به این هدف از روش پژوهش توصیفی، از نوع مطالعات همبستگی و همچنین علی- مقایسه ای بهره گرفته شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه پرستاران (N=900)بیمارستان های قائم( عج) و امام رضا (ع)، تشکیل می دادند که به روش نمونه گیری در دسترس و با استفاده از جدول مورگان، انتخاب شدند. جهت تجزیه وتحلیل داده های پژوهش، از روش های آماری همبستگی؛ تحلیل واریانس (MANOVA) و تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده گردیده است. نتایج پژوهش نشان داد که بین بهزیستی روان شناختی و عملکرد شغلی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد 03/0=r ؛ 01/0>P. همچنین نتایج آزمون T مستقل حاکی از آن است که بین بهزیستی روان شناختی پرستاران بخش های ویژه و عادی تفاوت معنی دار بین دو گروه مشاهده می شود. متغیرهای جمعیت شناختی نیز بیانگر رابطه معنادار (01/0P< ) بین بهزیستی روان شناختی پرستاران ویژه و عادی است.
اثربخشی یک مدل مداخله دلبستگی محور بر شاخص های سلامت و دلبستگی کودکان مبتلا به بیماری مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی یک مدل مداخله دلبستگی محور ویژه موقعیت های پزشکی با عنوان مثلث مادر- کودک- بیماری (MCDT) بر شاخص های سلامت و دلبستگی کودکان مبتلا به بیماری مزمن انجام گرفت. به این منظور 22 زوج مادر- کودک واجد شرایط، پس از اعلام موافقت وارد طرح شدند. کلیه کودکان با تشخیص یک بیماری مزمن در مرکز طبی اطفال تهران تحت درمان پزشکی بودند. پرسشنامه دلبستگی به والدین و همسالان (IPPA) و مقیاس های افسردگی بک- ویژه مراقبت های اولیه (BDI-PC) و ادراک بیماری (IPI) توسط کودکان و پرسشنامه سلامت کودک- فرم والدین (CHQ-PF-28) و شاخص استرس والدینی (PSI) توسط مادران تکمیل شد. گروه آزمایش 10 جلسه مداخله دلبستگی محور و گروه گواه نیز همزمان 10 جلسه گفتگوی ساده به عنوان مداخله ساختگی دریافت کردند. یافته های پژوهش نشان داد که کودکان گروه آزمایش پس از دریافت مداخله دلبستگی محور مذکور، بهبود معنادار در نمرات دلبستگی و زیرمقیاس های سلامت شامل افسردگی، سلامت جسمانی، سلامت روانی- اجتماعی و نمره کل سلامت عمومی در مقایسه با گروه گواه داشتند. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که کاربرد مداخلات روان درمان گرانه، به ویژه مداخلات دلبستگی محور، در کنار درمان های پزشکی می تواند به افزایش میزان بهبودی و سلامت کودکان مبتلا به شرایط خاص پزشکی کمک کند.
افسردگی، اضطراب، استرس و کیفیت زندگی در دانشجویان غیر ایرانی و ایرانی دانشکده های پزشکی، دندان پزشکی و داروسازی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، 92-1391(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: دانشجویان گروه در معرض خطر ابتلا بیشتر به مشکلات روان شناختی هستند. اگر چه پژوهش های زیادی در این زمینه انجام و به عوامل خطر موقعیتی زیادی اشاره شده است ولی تاکنون مطالعه ای مقایسه ای بین دانشجویان ایرانی و غیرایرانی انجام نشده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین و مقایسه افسردگی، اضطراب، استرس و کیفیت زندگی در دانشجویان غیرایرانی و ایرانی دانشکده های پزشکی، دندان پزشکی و داروسازی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان به انجام رسیده است.
مواد و روش ها: این مطالعه یک پژوهش مقطعی است که در سال 1392 در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان به انجام رسید. در این مطالعه از دو پرسش نامه استاندارد شده (DASS یا Depression Anxiety Stress Scale) برای سنجش افسردگی، اضطراب و استرس و نسخه کوتاه (WHO-QOL-Bref یا World Health Organization- Quality of Life) برای سنجش کیفیت زندگی استفاده شده است. داده ها پس از ورود به رایانه با نرم افزار SPSS نسخه 20 و آزمون های دقیق فیشر، T، آنالیز واریانس چندمتغیره، رگرسیون چندگانه ی چندمتغیره و آزمون همبستگی پیرسون، صورت گرفت.
یافته ها: بر اساس پرسش نامه DASS، میانگین نمره اضطراب، افسردگی واسترس در دانشجویان ایرانی و خارجی به ترتیب 11/20±88/28 و 57/33±47/38 بود (001/0 p<). میانگین نمره کیفیت زندگی در حیطه های سلامت جسمی، سلامت روانی، روابط اجتماعی و محیط زندگی کل دانشجویان مورد مطالعه به ترتیب 1/4±24، 1/4±6/19، 2/2±8/9 و 8/4±2/26 بود. دانشجویان ایرانی به طور معنی داری در حیطه سلامت جسمی و روانی بهتر از دانشجویان خارجی بودند در دو مؤلفه سلامت اجتماعی و محیط نیز تفاوت معنی داری بین دو گروه وجود داشت.
نتیجه گیری: دانشجویان غیرایرانی از شدت نسبی بالاتری از اضطراب و افسردگی و سطح پایین تری از کیفیت زندگی برخوردار بوده اند، این تفاوت در برخی ابعاد به لحاظ آماری معنی دار بود و نشان دهنده آسیب پذیری بیشتر این گروه از دانشجویان می باشد.
نقش راهبردهای تنظیم هیجانی در طول امتحان در اضطراب امتحان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
راهبردهای تنظیم هیجان، تجارب هیجانی منفی مانند اضطراب را کاهش می دهند. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش راهبردهای تنظیم هیجانی در طول امتحان در اضطراب امتحان انجام شده است. در چارچوب یک طرح همبستگی از میان دانشجویان دانشگاه های علم و صنعت و خوارزمی 350 نفر (175 دختر و 175 پسر) به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و با پرسشنامه تنظیم هیجانی در طی امتحان و پرسشنامه اضطراب امتحان مورد ارزیابی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که میان راهبرد عاملیت با مؤلفه نگرانی و نمره کل اضطراب امتحان و راهبردهای کارآمدی در بررسی مشکل، کاهش تنش و ارزیابی مجدد اهمیت آزمون با نمره کل و هر دو مؤلفه نگرانی و هیجان پذیری اضطراب امتحان رابطه منفی معنادار وجود دارد. در حالی که میان راهبردهای تفکر آرزومندانه و ملامت خویش با نمره کل و هر دو مؤلفه نگرانی و هیجان پذیری اضطراب امتحان رابطه مثبت معنادار وجود دارد. همچنین، از میان 8 راهبرد تنظیم هیجانی طی امتحان، راهبردهای ملامت خویش، تفکر آرزومندانه، کارآمدی در بررسی مشکل و ارزیابی مجدد اهمیت آزمون قوی ترین پیش بینی کننده های مؤلفه های اضطراب امتحان و نمره کل اضطراب امتحان هستند. با توجه به نتایج پژوهش می توان گفت که راهبردهای تنظیم هیجانی طی امتحان، نقش مهمی در اضطراب امتحان دارند. بنابراین، مدرسان با آموزش راهبردهای امتحان دادن مناسب می توانند به دانش آموزان و دانشجویان در تنظیم بهتر هیجانهای خود در طول آزمون و کاهش احساسات ناخوشایند در مورد آزمون از جمله اضطراب امتحان کمک کنند.
اثربخشی درمان شناختی- رفتاری و ذهن آگاهی بر سلامت روان
حوزههای تخصصی:
سلامت روانی مبحث مهمی در آسیب شناسی روان شناختی می باشد که اهمیت آن در بین گروه های آسیب پذیر دو چندان است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان شناختی - رفتاری و ذهن آگاهی در سلامت روانی مصرف کنندگان کراک است. روش پژوهش فعلی آزمایشی و طرح آن از نوع پیش آزمون - پس آزمون گسترش یافته بود. برای این هدف 51 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند و سپس در سه گروه 17 نفری (گروه درمان ذهن آگاهی، گروه درمان شناختی رفتاری و گروه کنترل) به صورت تصادفی جایگزین شدند. ابزار به کار رفته در این پژوهش، آزمون تجدیدنظر شده علائم روانی بود. دادهها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه های مکرر و آزمون تعقیبی توکی تحلیل شد. نتایج حاصل از تحلیل آماری نشان داد که بین مصرف کنندگان کراک درگروه های آزمایش و گروه کنترل از لحاظ سلامت روانی، اضطراب و افسردگی تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین نتایج آزمون تعقیبی توکی نشان داد که دو روش درمانی شناختی - رفتاری و ذهن آگاهی از نظر تأثیر بر سلامت روانی، اضطراب و افسردگی تفاوت معنیداری ندارند. نتایج تحقیق حاکی از آن است که درمان شناختی - رفتاری و روش ذهن آگاهی در کاهش سلامت روان، افسردگی و اضطراب مصرف کنندگان کراک مؤثر است.
رابطه ساده و چندگانه اندازه شبکه اجتماعی و احساس تنهایی با سلامت عمومی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ساده و چندگانه اندازه شبکه اجتماعی و سلامت عمومی با احساس تنهایی در دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول بود. به این منظور نمونه ای به تعداد 307 نفر (122دختر و 185پسر) با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب و به وسیله پرسشنامه های حمایت اجتماعی نوربک، سلامت عمومی گلدبرگ (GHQ) و احساس تنهایی اجتماعی-عاطفی بزرگسالان (SELSA-S) ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند گانه تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین اندازه شبکه اجتماعی و سلامت عمومی رابطه مثبت معنادار و بین احساس تنهایی و سلامت عمومی رابطه منفی معناداری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که اندازه شبکه اجتماعی و احساس تنهایی پیش بینی کننده های سلامت عمومی هستند. سطح معناداری در این پژوهش 05/0 p< بود.
رابطه ذهن آگاهی، راهبردهای مقابله ای و استرس ادراک شده با کیفیت زندگی بیماران سرطانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه میان راهبردهای مقابله ای، ذهن آگاهی و استرس ادراک شده با کیفیت زندگی بیماران سرطانی بود. در این راستا،134 (61 زن و73 مرد) بیمار سرطانی سرپایی و بستری در بیمارستان های شهرتبریز به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل، پرسشنامه استرس ادراک شده (کوهن و دیگران، 1983)، پرسشنامه فرم کوتاه شده مقابله با موقعیت های استرس زا، پرسشنامه بررسی کیفیت زندگی بیماران سرطانی و پرسشنامه ذهن آگاهی، توجه، هوشیاری (براون و ریان، 2003) بود. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج نشان داد که متغیرهای ذهن آگاهی و راهبردهای مقابله مساله مدار و هیجان مدار قادرند کیفیت زندگی بیماران سرطانی را پیش بینی کنند، در حالی که در مورد متغیر استرس ادراک شده مبتنی بر یافته ها، می توان بیان داشت، افراد ذهن آگاه، موقعیت های تهدیدآمیز زندگی را با استرس کمتری ارزیابی کرده و از راهبردهای سازگارانه تری در برخورد با شرایط استرس زا استفاده می کنند، به ویژه از راهبردهای اجتنابی کمتر استفاده می کنند. یافته های این مطالعه پیشنهاد می کند که استفاده از روش های افزایش ذهن آگاهی و آموزش راهبردهای مقابله سازگارانه می تواند موجب ارتقاء ارزیابی مثبت از شرایط استرس زا و سرانجام افزایش کیفیت زندگی بیماران سرطانی شود.
بررسی رابطه ویژگی های شخصیتی و سلامت روانی با سرخوردگی زناشویی در زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سرخوردگی زناشویی، کاهش تدریجی دلبستگی عاطفی است که شامل کاهش توجه نسبت به همسر، بیگانگی عاطفی و افزایش نوعی احساس بی علاقگی و بی تفاوتی نسبت به همسر است. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ویژگی های شخصیتی و سلامت روانی با سرخوردگی زناشویی بود. روش پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه زوجین ساکن شهر اصفهان در سال 88 بودند که حداقل سه سال از ازدواج آن ها گذشته باشد. نمونه پژوهش 200 نفر(100زن و 100 شوهر) بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از نواحی مختلف شهر اصفهان انتخاب شدند. فرضیه پژوهش عبارت بود از: ویژگی های شخصیتی، سلامت روانی و عوامل زمینه ای، سرخوردگی زناشویی را پیش بینی می کند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش مقیاس سرخوردگی زناشویی، پرسشنامه پنج عاملی شخصیت (فرم کوتاه)، پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه عوامل زمینه ای بودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین سرخوردگی زناشویی و ویژگی های شخصیتی در ابعاد برون گرایی و توافق پذیری رابطه مثبت معناداری (13/0=2R ، 36/0=R، 01/0P<) وجود داشت. بین سرخوردگی زناشویی و سلامت روانی در عامل اضطراب رابطه مثبت معناداری (10/0=2R، 32/0=R، 01/0P<) وجود داشت. بین سرخوردگی زناشویی و عوامل زمینه ای در متغیرهای مدت ازدواج و وضعیت اقتصادی رابطه مثبت معناداری (10/0=2R، 32/0=R، 01/0P<) وجود داشت. در پایان، براساس نتایج تحقیق پیشنهادهایی برای کاهش سرخوردگی زناشویی زوجین ارائه گردید.
مقایسه ابعاد بهزیستی روان شناختی مادران کودکان ناتوان ذهنی، تیزهوش و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه ابعاد بهزیستی روان شناختی مادران کودکان ناتوان ذهنی، تیزهوش و عادی در شهر اصفهان در سال تحصیلی 90-91 انجام شده است. پژوهش حاضر از نوع مقطعی (علی- مقایسه ای) بوده است. جامعه آماری آن کلیه مادران دانش آموزان عقب مانده ذهنی، عادی و تیزهوش شهر اصفهان در سال تحصیلی 90-91 بودند. برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای استفاده شد. تعداد 90 نفر از مادران دانش آموزان (30 نفر ناتوان ذهنی، 30 نفر تیزهوش و30 نفر عادی)؛ نمونه مورد نظر را تشکیل دادند. ابزارهای پژوهش عبارت از ماتریس های پیشرونده ریون رنگی کودکان و پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف بودند. داده های به دست آمده به روش توصیفی و تحلیل واریانس چند متغیره، تجزیه و تحلیل شده بود. یافته های پژوهش نشان داد بین بهزیستی سه گروه از مادران ناتوان ذهنی، تیزهوش و عادی تفاوت معنادار وجود دارد (05/0P≤) و میانگین گروه تیزهوش از دو گروه دیگر بیشتر است. نتیجه گرفته شد حضور یک کودک ناتوان ذهنی و تیزهوش با توجه به منابع حمایتی، سبک های تعاملی و ارتباطی، انتظارات دیگران، شیوه های مقابله با تنش می تواند بر سطح بهزیستی روان شناختی افراد تاثیرگذار باشد.
اثربخشی گروه درمانی وجودی بر بهبود سلامت روان دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اثربخشی روان درمانی وجودی به شیوه گروهی بر افزایش سلامت روان دانشجویان صورت گرفت. روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش متشکل از تمامی دانشجویان دختر و پسر دانشگاه تربیت معلم تهران بود که از بین آن ها 20 نفر به طور داوطلبانه انتخاب و به شیوه تصادفی در گروه آزمایش (10 نفر) و گروه کنترل (10 نفر) جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ28) استفاده گردید. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای در فرایند گروه درمانی وجودی شرکت کرد، در حالی که گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که درمان وجودی به شیوه گروهی در افزایش سلامت روان دانشجویان مؤثر است (05/0P<). پس از کنترل اثر پیش آزمون، تاثیر درمان وجودی به شیوه گروهی بر علایم جسمانی بررسی و فرضیه اول پژوهش تایید شد (012/0 ,p<324/7= F1,18). در مرحله بعد اثربخشی درمان وجودی به شیوه گروهی بر کاهش اضطراب و بی خوابی دانشجویان بررسی و فرضیه فرعی دوم پژوهش تایید شد (01/0,p<18/13= F1,18). سپس اثربخشی درمان وجودی بر بهبود عملکرد اجتماعی دانشجویان بررسی و فرضیه فرعی سوم پژوهش هم تایید شد (001/0 ,p<322/19= F1,18). و در نهایت، تاثیر درمان وجودی به شیوه گروهی بر فرضیه فرعی چهارم، کاهش افسردگی دانشجویان بررسی شد و نتایج این فرضیه را تأیید کرد (05/0 ,p<14/11=F1,18). لذا، استفاده از این روش گروه درمانی برای ارتقای سلامت روانی دانشجویان موثر توصیه می گردد.
تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر میزان شدت درد زنان مبتلا به کمردرد مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: درمان های مبتنی بر پذیرش باعث افزایش انعطاف پذیری روانشناختی و در نتیجه سازگاری بهتر با درد مزمن و مشکلات و ناتوانی های جسمانی ناشی از آن در افراد مبتلا به دردهای مزمن می شود. پژوهش حاضر به منظور بررسی تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر میزان درد زنان مبتلا به کمردرد مزمن در شهر اصفهان انجام شد. روش: این پژوهش از نوع نیمه تجربی بوده و از طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل استفاده شد و جامعه مورد مطالعه آن را کلیه زنان مبتلا به کمردرد مزمن ساکن در شهر اصفهان، تشکیل می دادند. شرکت کنندگان پژوهش شامل 40 نفر از زنان مبتلا به کمردرد مزمن بودند که به روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس معیارهای ورود و خروج از سه کلینیک و مطب خصوصی ارتوپدی و ستون فقرات در شهر اصفهان، انتخاب شده و به تصادف در دو گروه 20 نفری آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری، پرسشنامه غربالگری چندبعدی درد بود که توسط شرکت کنندگان در مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل گردید؛ سپس شرکت کنندگان گروه آزمایش در 8 جلسه یک ساعته درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد شرکت کردند. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها نیز از روش تحلیل واریانس با اندازه های مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که بین میزان درد شرکت کنندگان گروه آزمایش در هر سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوت معنادار وجود دارد. نتیجه گیری: بنابر یافته های این مطالعه، این شیوه درمانی می تواند، سبب کاهش میزان درد تجربه شده زنان مبتلا به کمردرد مزمن شود و نمایانگر افق های تازه ای در مداخلات بالینی است و می توان از آن به عنوان یک روش مداخله ای مؤثر سود جست.
بررسی و تحلیل نیم رخ عشقی در زوجین بارور و نابارور مراجعه کننده به پژوهشکده رویان و زوجین عادی شهر تهران
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی و تحلیل نیم رخ عشقی در زوجین باور و نابارور مراجعه کننده به پژوهشکده رویان بر اساس نظریه عشق استنبرگ انجام شده است. برای این مطالعه تعداد 210 زوج که از طریق روش نمونه گیری تصادفی منظم بدست آمده با 10 سال انتخاب شدند. در مقابل همین میزان از زوج های - دامنه سنی ازدواج بین 5 سالم انتخاب گردید. نتایج نشان داد که افراد گروه نابارور تعهد بالاتری نسبت به افراد گروه بارور نشان می دهند و این تا حدی با تعریفی که استنبرگ از تعهد در مثلث عشق خود بیان می دارد در یک سو قرار می گیرد. از طرفی مشخص گردید افراد نابارور بیشتر دارای عشق معاشرتی هستند، در حالیکه در گروه بارور، نوع عشق بیشتر از نوع عشق رمانتیک است.
کالبدشکافی سبک زندگی در جامعه سرمایه داری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهانی شدن نظام سرمایه داری منجر به گسترش، نهادینه شدن و بازتولید ارزش های فرهنگی- اجتماعی این نظام در عرصه جهانی شده، که یکی از نتایج آن رسوخ و هنجار شدن مؤلفه های «زندگی روزمره» و «سبک زندگی»، براساس اصول و جامعه مطلوب نظام سرمایه داری است.به عبارت دیگر، نظام مذکور، صرفاً در یک مکانیسم تولید و شیوه مدیریت اقتصاد جامعه، تعریف و خلاصه نمی شود،بلکه به مثابه یک نظام فراگیر، شامل هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی، اقتصاد، سیاست، امنیت و نیز فرهنگ خاص و مطلوب خود است،که در نتیجه حاکمیت آن، طبیعتاً و الزاماً، سبک زندگی خاصی را توصیه، تبلیغ، نهادینه و بازتولید می کند. به عبارت دیگر، نظام سرمایه داری، انسان سازی و جامعه سازی می کند. هر چند به تعبیر «اسپیواک»، در تلاش برای انکار و اختفای تار و پود بافته خود و عدم افشای ابعاد فرهنگی- اجتماعی خویش است. دغدغه کنونی کشور در لزوم طراحی و تدوین سبک زندگی بومی و اسلامی، ابتدا ضرورت شناخت مؤلفه های سبک زندگی هژمون (سرمایه داری) را نشان می دهد. لذا مقاله حاضر،در نظر دارد با طرح این پرسش اصلی که مؤلفه های سبک زندگی مطلوب نظام سرمایه داری کدامند و چه ارتباط معنادار و مفصل بندی با هم دارند؟ به دنبال فهم و کالبدشکافی این مؤلفه ها کنکاش کند. در پاسخ و فرضیه نیز نگارندگان بر این عقیده اند که، لزوم بیشینه سازی و اصالت سود و رفاه و انباشت سرمایه در این نظام، مؤلفه هایی را در حوزه فرهنگ عمومی، جامعه سازی، شهرسازی، معماری و نهایتاً سبک زندگی در جامعه سرمایه داری ایجاد و بازتولید می کند که از جمله آنها می توان به: «سرعت»، «مصرف زدگی»، «کالایی شدن»، «ماتریس زیبایی شناختی سرمایه داری»، «نظام نشانه شناسی معنایی سرمایه داری»، «آرایش تکنولوژیکی»، «اصالت سود» و ... اشاره نمود.برای فهم و ارزیابی این مؤلفه ها، نگارندگان از چارچوب تئوریک ترکیبی شامل: مکتب فرانکفورت، مکتب گرامشی و نظریات مطالعات فرهنگی بهره جسته اند.
مقایسه تمایزیافتگی بین زوج های رضایت مند و زوج های دارای تعارض زناشویی در شهر بندرعباس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مقایسه میزان تمایزیافتگی بین دوگروه از زوج های رضایت مند و دارای تعارض زناشویی در شهر بندرعباس بود. چهار مؤلفه ی تمایزیافتگی ( واکنش پذیری هیجانی، گسلش عاطفی، هم آمیختگی با دیگران ، موقعیت من) مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور 120 زوج با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. از میان آنها،60 زوج دارای تعارض بودند که در سال 1389 و 1390 به کلینیک های مشاوره شهر بندرعباس مراجعه کرده بودند و 60 زوج دیگر نیز دارای رضایت زناشویی بودند. پرسشنامه 46سؤالی تمایزیافتگی (اسکورون و فریدلندر، 1998) و پرسشنامه 25 سؤالی رضایت زناشویی (هودسن، 1992) برای جمع آوری داده ها مورد استفاده قرار گرفتند. برای تحلیل داده های پژوهش، از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری و تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد. بین زنان و مردان در مورد تمایزیافتگی تفاوت معناداری وجود نداشت. بین زوج های رضایت مند و دارای تعارض زناشویی در خصوص مؤلفه های واکنش پذیری هیجانی و هم آمیختگی عاطفی با دیگران، تفاوت معناداری وجود داشت. زنان بیشتر از مردان دچار واکنش پذیری هیجانی و هم آمیختگی با دیگران می شوند. در مولفه های گسلش عاطفی و موقعیت من، بین زوج های رضایت مند و دارای تعارض زناشویی، تفاوت معناداری یافت نشد. تحلیل رگرسیون نشان داد که مولفه های تمایزیافتگی56% از واریانس رضایت زناشویی را تبیین می نمایند. به طور کلی مشخص گردید که زوج های رضایت مند در مقایسه با زوج های دارای تعارض زناشویی، از تمایزیافتگی سطح بالاتری برخوردار می باشند و همین عامل باعث افزایش رضایت زناشویی در آنان شده است.
اثر القای شفقت خود و حرمت خود بر میزان تجربه شرم و گناه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به روش آزمایشی اثر القای شفقت خود و حرمت خود را در تنظیم گری هیجان شرم و گناه سنجید. 80 دانشجو (54 زن، 26 مرد) از دانشگاه تهران به مقیاس های شفقت خود (SCS)، حرمت خود روزنبرگ (RSES) و زیرمقیاس آمادگی برای شرم و گناه مقیاس عاطفه خودآگاه (TOSCA) پاسخ دادند. سپس از طریق یادآوری و نوشتن جزیی یک اشتباه شخصی، در آنها تجربه شرم یا گناه بازسازی شده و هیجان ها ی شان به وسیله مقیاس هیجان ها ی ناخوشایند و پرسشنامه هیجان شرم و گناه اندازه گیری شد. شرکت کنندگان از طریق گمارش تصادفی در 4 گروه القای شفقت خود، القای حرمت خود، کنترل نوشتن و کنترل بدون مداخله، در معرض مداخله آزمایشی قرار گرفتند و مجددا هیجان های شان از طریق پرسشنامه هیجان ها ی ناخوشایند و پرسشنامه هیجان شرم و گناه سنجیده شد. نتایج پژوهش نشان داد که شرکت کنندگان گروه القای شفقت خود به نسبت گروه القای حرمت خود، هیجان شرم و هیجان ها ی ناخوشایند دیگر را کمتر گزارش کردند و این دو مداخله به یک میزان سبب کاهش احساس گناه در شرکت کنندگان شد. این مطالعه شواهد جدیدی در تاثیرگذاری متفاوت دو سازه شفقت خود و حرمت خود در تنظیم هیجان ها ی ناخوشایند مرتبط با تجربه اشتباه فراهم کرده است. همچنین تفاوت گروه های مداخله با توجه به ماهیت متفاوت دو هیجان شرم و گناه تبیین شده است.