فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۶۱ تا ۱٬۰۸۰ مورد از کل ۲٬۰۱۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه: شیوه ها یا راهبردهایی که فرد در مقابله با موارد تنیدگی زا به کار می برد، نقشی اساسی در سلامت جسمی و روانی او ایفا می کند . فرآیندهای ارزیابی، مقابله و تلاش های شناختی- رفتاری افراد در تفسیر و غلبه بر مشکلات زندگی موثر هستند. هدف پژوهش حاضر مقایسه تنیدگی والدگری و مهارت حل مشکل خانواده در دانش آموزان با نیازهای ویژه و عادی بود.
روش: پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای یا پس رویدادی بود. جامعه آماری این پژوهش ، همه دانش آموزانی بود که در مدارس عادی و با نیازهای ویژه شهرستان شهریار مشغول به تحصیل بودند. با توجه به این که جامعه مورد پژوهش شامل 4 گروه مادران دانش آموزان عادی، اتیسم، آسیب دیده شنوایی و کم توان ذهنی با تعداد جامعه آماری متفاوت بود، به تناسب با روش های نمونه گیری تصادفی خوشه ای، نمونه در دسترس و تصادفی ساده، از هر گروه30 نفر در مجموع 120 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسش نامه های تنیدگی والدگری و مقیاس حل مشکل خانواده استفاده شد. در پایان، داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک راهه-آنووا مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل نشان داد که در متغیر تنیدگی والدگری بین گروه ها به ترتیب مادران کودکان دارای اتیسم، کم توان ذهنی، آسیب دیده شنوایی و عادی دارای بیشترین میزان تنیدگی والدگری بودند، به این معنا که مادران کودکان دارای اتیسم در مقایسه با مادران دیگر گروه ها تنیدگی والدگری بیشتری را تجربه می کنند. تنیدگی واﻟﺪﮔﺮی در ﻣﺎدران دانش آموزان دارای نیازهای ویژه در ﻫﺮ 2 ﻗﻠﻤﺮو واﻟﺪﮔﺮی و ﻗﻠﻤﺮو کﻮدک به طور ﻣﻌﻨﺎدار ﺑﺎﻻﺗﺮ از ﻣﺎدران کﻮدکﺎن عادی است کﻪ ایﻦ تنیدگی می تواند ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ کﻮدک، واﻟﺪ یﺎ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
نتیجه گیری: ویژگی های دانش آموزان با نیازهای ویژه، ﻧﮕﺮاﻧی از ﺗﺪاوم ﺷﺮایﻂ، ﭘﺬیﺮش کﻢ ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﺣﺘی ﺳﺎیﺮ اﻋﻀﺎی ﺧﺎﻧﻮاده و ﻧیﺰ ﺷکﺴﺖ در دریﺎﻓﺖ حمایت های اﺟﺘﻤﺎﻋی می تواند در ﺑﺮوز ایﻦ تنیدگی ﻣوﺛﺮ ﺑﺎﺷﺪ.
اثر بخشی خود تقویتی بر بهبود عملکرد خواندن دانش آموزان مبتلا به نارسا خوانی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: دانش آموزان مبتلا به نارساخوانی عملکرد آشکار ضعیفی در مهارت های خواندن دارند و این نارسایی به طور قابل ملاحظه ای در پیشرفت تحصیلی یا فعالیت های روزمره زندگی که مستلزم مهارت های خواندن است تداخل می نماید. هدف این پژوهش، بررسی اثر آموزش راهبرد خودتقویتی بر بهبود عملکرد خواندن کودکان مبتلا به نارساخوانی بود.
روش : طرح پژوهش حاضر آزمایشی بود. نمونه ای که شامل 30 نفر از دانش آموزان پایه سوم و چهارم نارساخوان که به مراکز اختلال های یادگیری شهر تبریز مراجعه کرده بودند با روش نمونه گیری تصادفی، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل آزمون هوش وکسلر، آزمون نما، و چک لیست های مشکلات خواندن بود. در فرایند اجرا، گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه طی چهار هفته تحت مداخله درمانی خودتقویتی قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج حاصل از روش تحلیل کوواریانس حاکی از تاثیر معنادار در نمره بهبود اختلال حذف آواها (83/17360=F، 001/0p<) با اندازه اثر 98/0 و در نمره بهبود اختلال زنجیره کلمات (39/613=F، 001/0p<) با اندازه اثر 95/0 در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل بود.
نتیجه گیری: در نتیجه افزایش آموزش خودتقویتی بر بهبود اختلال های حذف آواها و زنجیره کلمات تأثیر مثبتی دارد و به نظر می رسد که خودتقویتی موجب افزایش اعتماد به خود، خودباوری و احساس شایستگی در دانش آموزان می شود، زیرا کودک در این فرایند درمانی باور می کند که تلاش او بی ثمر نبوده و پاداش به دنبال دارد.
بررسی مقایسه ای تحول اخلاقی، نوع دوستی و خودکارآمدی اجتماعی در دانش آموزان تیزهوش و عادی دبیرستان های شهر ارومیه در سال تحصیلی 91-90(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی مقایسه ای تحول اخلاقی، نوعدوستی و خودکارآمدی اجتماعی در دانش آموزان دختر دبیرستانی تیزهوش و عادی شهر ارومیه در سال تحصیلی 91-90 می باشد. نمونه آماری شامل 385 دانش آموز عادی و225 دانش آموز تیزهوش بود. در نمونه گیری از روش تصادفی چند مرحله ای استفاده شد. ابزار جمع آوری داده ها، شامل دو پرسشنامه قضاوت اخلاقی""ما""(1981) و مقیاس خودکارآمدی نوجوان ""کنلی"" (1989) بود. داده های پژوهش با استفاده از آزمونt مستقل تحلیل شد. نتایج تحلیل ها نشان داد که بین دو گروه عادی و تیزهوش، از نظر تحول اخلاقی و نوعدوستی و خودکارآمدی اجتماعی (در هر 5 مؤلفه مربوط به خودکارآمدی اجتماعی) تفاوت معنی دار وجود دارد و گروه تیزهوش در همة موارد میانگین بالاتری نسبت به گروه عادی داشت.
اثربخشی آموزش راهبردهای سازماندهی و خودآموزی بر کاهش مشکلات درسی دانش آموزان با اختلالات یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ین پژوهش به منظور اثر بخشی آموزش راهبردهای سازماندهی و خودآموزی بر کاهش مشکلات درسی دانش آموزان با اختلالات یادگیری انجام شده است. روش پژوهش آزمایشی با طرح گسترش یافته می باشد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پایه های سوم و چهارم دبستان مراجعه کننده به مرکز اختلالات یادگیری شکوفای گرگان در سال تحصیلی 93-92 می باشد. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 60 نفر انتخاب شدند، و بطور تصادفی به چهار گروه،دو گروه بعنوان گروه آزمایش و کنترل در طرح اول و دو گروه هم بعنوان گروه آزمایش و کنترل در طرح دوم جایگماری شدند .در طرح اول، راهبرد سازماندهی طی 8 جلسه و در طرح دوم، راهبرد خودآموزی را در طی 8 جلسه 45 دقیقه ای به مدت 4 هفته آموزش دیدند. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته «سازماندهی» و «خودآموزی» بود. با استفاده از روش آماری تحلیل کواریانس یک متغیره ، گروهها مقایسه شدند.نتایج نشان داد ، هم راهبرد سازماندهی و هم راهبرد خود آموزی بر کاهش مشکلات درسی دانش آموزان دبستانی با اختلالات یادگیری تأثیر معناداری دارد.و بین این دو روش تفاوت معناداری وجود ندارد.بنابراین استفاده از آموزش روش های شناختی بر افزایش توانایی دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری تاثیر معنا داری دارد.
تأثیر روش مداخله ای تحریک حسی و حرکتی بر میزان هماهنگی حرکتی در دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر با اختلال هماهنگی رشدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر روش مداخله ای تحریک حسی وحرکتی بر بهبود هماهنگی حرکتی (جهتیابی و تشخیص جوانب حرکتی)، در کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر با اختلال هماهنگی رشدی بود. روش پژوهش از نوع آزمایشی و طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه این پژوهش شامل تمامی دانشآموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر شهر اصفهان در مقطع ابتدایی بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تعداد 30 دانشآموز با اختلال هماهنگی حرکتی با استفاده از نسخه فارسی سیاهه اختلال هماهنگی رشد حرکتی غربال شدند و سپس به روش تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش جاگماری شدند. ابزار این پژوهش مقیاس رشد حرکتی لینکنن- اوزرتسکی و سیاهه اختلال هماهنگی رشد حرکتی بود. . داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. روش مداخلهای تحریک حسی و حرکتی بر بهبود هماهنگی حرکتی این کودکان مؤثر بود (0001/0p<). نتایج این پژوهش نشان داد که روش مداخلهای تحریک حسی و حرکتی در بهبود هماهنگی حرکتی دانشآموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر با اختلال هماهنگی رشدی مؤثر بوده، بنابراین استفاده از این روش به عنوان روشی در بهبود و توان بخشی این اختلال در این افراد پیشنهاد میشود.
الگوی رشد یکپارچه در تعلیم و تربیت افراد آسیب دیده شنوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، ارائه الگویی بدیل برای توانمندسازی افراد آسیب دیده شنوایی (آ.د.ش) در مواجهه با چالش ها و مشکلات اجتماعی است، به نحوی که امکان خوداتکایی در زندگی فردی و مشارکت معنادار آنان را در فرایند توسعه پایدار جوامع میسر سازد. برای این منظور، نخست پیامدهای ناشی از آسیب-شنوایی (آ.ش) با استفاده از دیدگاه صاحبنظران مورد بررسی قرار گرفت. سپس با تاکید بر بینش مبتنی بر رویکرد «تحولی، تفاوت های فردی مبتنی بر ارتباط (DIR)»، مواضعی برای امکان به فعلیت در آوردن ظرفیت های افراد جامعه هدف و رفع دشواری های آنان تحت عنوان ""الگوی رشد یکپارچه"" هدف گیری شد. الگوی پیشنهادی با این استدلال همراه شده است که آسیب در حس شنوایی الزاماً نمی تواند محدود کننده حد رشد فرد باشد، بلکه به عنوان نقص در یکی از مبادی ورودی اطلاعات، مسیر دستیابی به رشد را متفاوت می کند.
بررسی تأثیر تمرینات یکپارچگی حسی بر نیمرخ حسی کودکان دبستانی نارساخوان و نارسانویس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق با هدف تعیین تأثیر تمرینات یکپارچگی حسی بر نیمرخ حسی کودکان دبستانی نارساخوان و نارسانویس صورت گرفته است. جامعه آماری تمام دانش آموزان نارساخوان و نارسانویس مقطع ابتدائی 7 الی 10 سال شهر بهشهر مراجعه کننده به مراکز توانبخشی کودکان دارای اختلالات یادگیری است که در سال 1390 تحصیل می کنند. حجم نمونه به تعداد 30 نفر دانش آموزان نارساخوان و تعداد 30 نفر دانش آموز نارسانویس به صورت تصادفی با روش غیر تصادفی در دسترس در یکی از گروه های کنترل و آزمایشی (15 نفر کنترل، 15 نفر آزمایشی) جایگزین شدند.از پرسشنامه نمیرخ حسی کودکان برای جمع آوری داده استفاده شده است.از تحلیل کواریانس تک متغیری برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد تمرینات یکپارچگی حسی در کودکان نارساخوان موجب می شود نمیرخ حسی در عوامل (جستجوی حسی، عکس العمل عاطفی، حساسیت حس دهانی، بی توجهی/ پریشانی حواس، بی تحرکی، حرکات ظریف/ درکی) افزایش یابد. امّا آموزش تمرینات یکپارچگی حسی تأثیر در استقامت/ تحمل پایین، ثبت ضعیف و حساسیت حسی دانش آموزان نارساخوان نداشت. همچنین اعمال متغیر مستقل (تمرینات یکپارچگی حسی) در کودکان نارسانویس موجب می شود که تمام نمیرخ های حسی در عوامل به طور معنی داری افزایش یابد.
تاثیر آموزش با شیوه بداهه پردازی بر مهارت های نگارشی کودکان آسیب دیده شنوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی اثر استفاده از روش نمایش بداهه بر بهبود مهارت های نگارشی کودکان آسیب دیده شنوایی بود. جامعه آماری پژوهش را تمام دانش آموزان ناشنوا مقطع ابتدایی شهرستان ورامین در پایه های چهارم و پنجم ابتدایی در سال تحصیلی 92-91 تشکیل می دادند که در مجموع82 نفر در قالب 8 کلاس بودند و دامنه سنی آنها 10 تا 13 سال بوده و معلولیت دیگری غیر از آسیب شنوایی نداشتند. نمونه پژوهش به طور مساوی از هر پایه تحصیلی و به شکل تصادفی انتخاب شد و نیمی از آنها به طور تصادفی گروه گواه و نیمی دیگر گروه کنترل را تشکیل می داد. تعداد هر یک از گروه های کنترل و گواه با توجه به حجم جامعه آماری 19 نفر بود (نمونه گیری تصادفی ساده). برای جمع آوری اطلاعات از آزمون محقق ساخته استفاده شد و برای آزمون فرضیه ها از روش آمار استنباطی، برحسب مورد از روش تحلیل کواریانس استفاده شد. مقدار Fمحاسبه شده برای عامل گروه، 59/32 بود که معنی دار است (001/0>p ). نتایج نشان داد که این شیوه در بهبود مهارت های نگارشی کودکان آسیب دیده شنوایی موثر است.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی و امید به زندگی مادران کودکان کم توان ذهنی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: نیازهای مراقبتی خاص کودکان کم توان ذهنی می تواند بر سلامت روانی مادر تأثیر گذارد. هدف از این پژوهش اثربخشی ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی بر کاهش افسردگی و افزایش امید به زندگی مادران کودکان کم توان ذهنی بود.
مواد و روش ها: روش تحقیق نیمه تجربی از نوع دو گروهی همراه پیش آزمون – پس آزمون می باشد. جامعه آماری را مادران کودکان کم توان ذهنی تحت پوشش سازمان بهزیستی تشکیل داده اند. با استفاده از نمونه گیری تصادفی خوشه ای مرحله ای تعداد 346 نفر انتخاب شدند و پرسش نامه افسردگی بک (BDI-II یا Beck Depression Inventory) و امید میلر را تکمیل کردند. از میان آن ها تعداد 28 نفر که بالاترین نمره افسردگی و پایین ترین نمره امید را داشتند، انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. آزمودنی های گروه آزمایش طی 9 جلسه 90 دقیقه ای آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی را دریافت نمودند. پس از مداخله در گروه آزمایش، آزمودنی های هر دو گروه پرسش نامه افسردگی و امید به زندگی را تکمیل کردند. داده ها از طریق آزمون آماری آنالیز واریانس چند متغیری تحلیل گردید.
یافته ها: پس از مداخله میانگین افسردگی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش معنی دار و میانگین امید به زندگی افزایش معنی داری نشان داده است.
نتیجه گیری: مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند بر کاهش افسردگی و افزایش امیدواری مادران کودکان کم توان ذهنی اثربخش باشد. لذا اجرای این برنامه ها در کلیه مراکز توان بخشی ویژه کودکان کم توان ذهنی سازمان بهزیستی جهت پیشگیری از آسیب های روانی مادران می تواند مؤثر باشد.
آشنایی با رشد حرکتی و مشکلات حرکتی کودکان با آسیب بینایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: کودکان دارای آسیب بینایی در زندگی با چالش های متعددی از جمله مشکلات جسمی و روانی روبه رو می شوند. می توان به مشکلاتی همچون؛ عدم استقلال فردی، افزایش وابستگی به دیگران، افت عملکرد، امید کم به آینده و نیازمند شدن به کمک در انجام امور زندگی، انزوای اجتماعی و عدم شرکت در فعالیت های اجتماعی در این کودکان اشاره نمود
نتیجه گیری: توجه به رشد حرکتی در دوران نوزادی و اوایل کودکی می تواند به استقلال فرد با آسیب بینایی در تمامی حیطه های زندگی کمک نماید. با آگاه شدن از مراحل رشد حرکتی و مشکلات حرکتی در کودکان با آسیب بینایی می توان مداخلات و توجهات بهنگامی را به این گروه ارائه نمود.
کودکان کم شنوا:مراکز و خدمات در استرالیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پاییز سالجاری جهت گذراندن دوره تکمیلی برنامه مامان غازه(برنامه فرانک در ایران)و اخذ مجوز رسمی آن به مرکز تارالی در ملبورن استرالیا سفر کردم.تارالی و کیفیت خدمات موجود در آن برای کودکان کم شنوا به گونه ای مرا مسحور خود کرد که به لطف خدا در همه دیگر برنامه های آن شرکت نمودم و سری به همه دیگر مراکز موجود زدم.با توجه به کیفیت بالای خدمات موجود در استرالیا برای کودکان کم شنوا و با آرزوی ایجاد چنین شرایطی برای همه کودکان کم شنوای میهنمان گزارش سفر خود را برای اطلاع همه علاقمندان به روی کاغذ می آورم.این گزارش در چند قسمت تهیه شده است که هر بخش آن مربوط به خدمات ویژه ای برای کودکان کم شنواست.
مقایسه سبک فرزندپروری مادران کودکان پیش دبستانی با و بدون کم توانی ذهنی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: سبک های فرزندپروری، روش های ویژه ای هستند که والدین در تربیت فرزندان خویش به کار می گیرند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه سبک فرزندپروری مادران کودکان پیش دبستانی با و بدون کم توانی ذهنی صورت گرفت.
مواد و روش ها: این پژوهش از نوع زمینه یابی است. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه مادران کودکان پیش دبستانی با و بدون کم توانی ذهنی شهر شیراز بودند که از بین آن ها نمونه ای به حجم 116 نفر ( 58 نفر از آن ها مادران کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی و 58 نفر از آن ها مادران کودکان پیش دبستانی بدون کم توانی ذهنی) به شیوه هدفمند انتخاب شدند. از پرسش نامه سبک فرزندپروری والدین برای سنجش سبک فرزندپروری والدین استفاده شد.
یافته ها: تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که سبک فرزندپروری استبدادی و سبک فرزندپروری سهل گیرانه مادران کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی نسبت به مادران کودکان پیش دبستانی بدون کم توانی ذهنی به طور معنی داری بالاتر است (001/0= value-P). هم چنین آزمون تحلیل واریانس چند متغییره نشان داد که سبک فرزندپروری اقتداری مادران کودکان پیش دبستانی بدون کم توانی ذهنی نسبت به مادران کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی به طور معنی داری بالاتر است (001/0= value-P).
نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده طراحی برنامه های آموزش خانواده به ویژه برنامه های آگاهی از سبک های فرزند پروری و اثرات هر یک از آن ها بر فرزندان بسیار ضروری است. هم چنین پیشنهاد می شود که سبک فرزندپروری اقتداری به مادران کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی آموزش داده شود.
مقایسه سبک های یادگیری در دانشجویان نابینا و بینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه سبک های یادگیری در دانشجویان نابینا و بینا بود. روش پژوهش علی- مقایسه ای بود. نمونهشامل 60 دانشجو (30 نفر دانشجوی نابینا،30 نفر دانشجوی بینا) بودند به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای اندازه گیری سبک های یادگیری از پرسشنامه سبک یادگیری کلب استفاده شد. فرضیه های این پژوهش با استفاده از آزمون تی برای دو گروه مستقل، مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که دانشجویان نابینا از سبک های انطباق و همگرا بیشتر استفاده می کنند. در مقابل دانشجویان بینا در مقایسه با دانشجویان نابینا سبک واگرا را بیشتر ترجیح می دهند. در استفاده از سبک جذب بین دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0> P). با توجه به سبک های غالب انطباق و همگرا در دانشجویان نابینا پیشنهاد می شود از روش های آموزشی سخنرانی، شبیه سازی و ایفای نقش بیشتر استفاده کنند. همچنین با استفاده از راهبردهای مختلف آموزشی، مهارت های ارتباطی این دانشجویان تقویت شود، زیرا همگراها کمتر به موضوعاتی که مستلزم کار با افراد دیگر و مردم است علاقه نشان می دهند.
اثربخشی مداخلات عصب روان شناختی بر مؤلفه های خواندن (سرعت، دقت و درک خواندن) دانش آموزان نارسا خوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نارساخوانی اختلالی است که در آن پیشرفت خواندن پایین تر از حد مورد انتظار، برحسب سن، آموزش و هوش می باشد. این گروه از کودکان در زمینه های عصب روان شناختی آسیب دیده اند. این پژوهش باهدف بررسی اثربخشی مداخلات عصب روان شناختی به عنوان یکی از جنبه های مؤثر بر مؤلفه های خواندن) سرعت، صحت و درک (که در این کودکان دچار نقص شده است، اجرا شد. پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر نارساخوان پایه سوم ابتدایی بود که از میان آن ها 40 نفر به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و با روش تصادفی در گروه آزمایش (مداخلات عصب روان شناختی) و گواه قرار گرفتند. ابزارهای سنجش شامل مقیاس هوش کودکان وکسلر و آزمون خواندن و نارساخوانی نما بود. داده ها از طریق تحلیل کوواریانس بررسی شد. یافته ها نشان داد مداخلات عصب روان شناختی بر مؤلفه های خواندن دانش آموزان نارساخوان مؤثر است (001/0(p< بر مبنای نتایج این پژوهش می توان به متخصصان اختلال های یادگیری و روانشناسان پیشنهاد نمود که با استفاده از این روش در جهت بهبود عملکرد خواندن دانش آموزان نارساخوان بکوشند.
مقایسه عادات مطالعه، خودکارآمدی و تعلل ورزی میان دانش آموزان مدارس تیزهوش و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهبود و توسعه عملکرد تحصیلی فراگیران یکی از اهداف اصلی مراکز آموزشی می باشد. نحوه ی استفاده از زمان و همچنین عادات مطالعه در دانش آموزان متفاوت است که این خود یکی از دلایل برتری آنها در تحصیل می باشد. هدف پژوهش حاضر مقایسه عادات مطالعه، خودکارآمدی و تعلل ورزی در دانش آموزان مدارس تیزهوش و عادی دوره متوسطه شهر اردبیل بود. روش: جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل کلیه دانش آموزان تیزهوش و عادی متوسطه شهر اردبیل در سال تحصیلی 91-1390 می باشد. نمونه پژوهش به حجم 50 نفر (25 دانش آموز تیزهوش و 25 دانش آموز عادی) به صورت نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شد و برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه عادات مطالعه PSSHI))، پرسشنامه خودکارآمدی شرر و همکاران و پرسشنامه تعلل ورزی لای استفاده شده است. روش تحقیق از نوع علی- مقایسه ای بوده و برای تجزیه و تحلیل داده از تحلیل واریانس چند متغیری (مانوا) استفاده شده است. نتایج این مطالعه نشان داد که بین دانش آموزان عادی و تیزهوش در سه مؤلفه از مؤلفه های عادات مطالعه یعنی حافظه، برگزاری امتحانات، تندرستی و کل عادات مطالعه و همچنین تعلل ورزی تفاوت معنی دار وجود دارد. اما از لحاظ خودکارآمدی بین دانش آموزان تفاوت معناداری وجود نداشت. بر اساس نتایج این پژوهش به نظر می رسد که دانش آموزان تیزهوش از وقتشان به بهترین وجه استفاده می کنند و از تعلل ورزی کمتر و تلاش بیشتری در رسیدن به اهدافشان برخوردارند.
مقایسه مؤلفه های خودکارآمدپنداری بین نوجوانان پسر کم بینا و بینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه مؤلفه های خودکارآمدپنداری بین نوجوانان پسر کم بینا و بینا بود. روش پژوهش از نوع علی-مقایسهای بود. جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان کم بینا و بینای سال دوم راهنمایی تحصیلی شهر تهران بود. حجم نمونه موردنظر 50 نفر (30 نفر دانش آموز پسر بینا و 20 نفر دانش آموز پسر کم بینا) بود. از روش نمونه گیری در دسترس برای دانش آموزان کم بینا و روش نمونه گیری تصادفی ساده برای دانش آموزان بینا از یک مدرسه راهنمایی هم جوار استفاده گردید. لازم به ذکر است که در این پژوهش آزمودنی ها بر اساس متغیرهای جنسیت، سن و وضعیت اقتصادی- اجتماعی همتاسازی شده اند. ابزار مورداستفاده در این پژوهش پرسشنامه خودکارآمدپنداری بندورا بود و به صورت گروهی اجرا شد. برای بررسی فرضیه های پژوهش از آزمون t مستقل استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان داد که در مؤلفه های ""موفقیت تحصیلی""،"" یادگیری از طریق خودنظم دهی"" ، ""فعالیت های فوق برنامه""،""برآوردن انتظارات دیگران""،""خودنظم دهی انگیزشی"" در بین دانش آموزان پسر بینا و دانش آموزان پسرکم بینا تفاوت معنی داری وجود دارد)01/0>p (. همچنین میزان خودکارآمدپنداری در مؤلفه ""استحکام خود"" بین دانش آموزان پسر کم بینا و بینا تفاوت معناداری وجود ندارد (05/0<p). بنابر نتایج حاصله، میزان خودکارآمدپنداری دانش آموزان پسر بینا نسبت به دانش آموزان پسرکم بینا بیشتر است. بنابراین پیشنهاد می شود معلمین، اولیاء و دست اندرکاران امر آموزش از طریق ارائه الگوهای رفتاری مناسب برمبنای انتقال احساس خودکارآمدپنداری در نوجوانان کم بینا عمل کنند. همچنین پیشنهاد می شود فرصت های اجتماعی کافی برای دانش آموزان کم بینا جهت افزایش توانمندی و رشد انگیزش درونی در آنها فراهم گردد.