فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۲۱ تا ۱٬۸۴۰ مورد از کل ۷٬۲۸۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
این مقاله درباره تاریخچه گنوستیک و سیر تحولی و اعتقاد و باور آن بر خلقت عالم براساس زوجیت است ‘زیرا ذات الهی منزه است از عالم کون و فساد ‘ پس بلاواسطه با آن تماس ندارد و برای خلقت آن مراحل صدور را قایل شدند و از ازدواج دو قطب متضاد (مذکر و مؤنث) این امر حاصل آمد .
تعدد ادیان
آیین کاتولیک و الهیات جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقدمه مقاله پس از بحث واژه شناسی به ظهورمدرنیته و عوامل دخیل در پیدایش تفکر مدرن مختصرا اشاره خواهد شد. در این باره به دیدگاه رایج درباره عامل اصلی پیدایش دوره مدرن یعنی اندیشه دکارت اشاره می شود. درادامه به چالش های مدرنیته با مسیحیت بویژه آیین کاتولیک اشاره خواهد شد. همچنین به سیر تاریخی واکنش های آیین کاتولیک به مدرنیته پرداخته می شود و گفته خواهد شد که چرا الهیات جدید نتوانست در بستر آیین کاتولیک رشد و نمو کند. در پایان به دیدگاه های یکی از الهی دانان کاتولیک(که می توان او را الهی دان جدید در الهیات کاتولیک دانست) یعنی هانس کونگ پرداخته می شود.
درآمدی به فلسفه اخلاق در سازمان: مطالعه موردی : منشورهای اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مبحث معیارهای اخلاقی و قاعده تدوین منشور اخلاقی در طول حیات انسان مقولهای دیرین و دارای ابعاد و مولفههای مختلفی است، منظرگاههای علمی و تئوریکی و راهکارهای عملی فراوانی برای این موضوع طرح شده و از دیرباز محل مناقشه ارباب نظر در حوزههای دین، فلسفه، اخلاق، روان شناسی و مدیریت بوده است. در این مقاله ضمن بررسی فعل اخلاقی، خاستگاههای روان شناختی و ارتباطی آن مورد بررسی قرار میگیرد و سپس نظریات متعدد مرتبط با معیارسنجی فعل اخلاقی از جمله نظریه دگردوستی، حسن و قبح ذاتی افعال، الهام وجدان و امثال آن بازنگری و به عوامل موثر بر رفتار اخلاقی و غیر اخلاقی پرداخته میشود. سپس اصول چهارگانه علم اخلاق ارزشی یعنی تعهد، نظارت، حسابگری و سرزنش نیز با استناد به روایات مورد بررسی و مطالعات روانشناسان نیز مورد تاکید قرار میگیرد در نهایت زمینههای جهانی تدوین منشور اخلاقی سازمانها و معیارهای آن مانند اصل امانت، مالکیت، اعتماد، شفافیت و منزلت، انصاف، شهروندی و حساسیت متقابل تحلیل میگردند و مصادیق منشور یاد شده در ابعاد مورد مطالعه نیز ارائه میگردد.
شریعتی و جامعه شناسی دین
تشابه تجربه های عرفانی و توجیه عقلانی وحدت وجود از نظر ملاصدرا و استیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وحدت وجود را می توان مهم ترین گزاره اکثر مکاتب عرفانی دانست. البته مکاتب گوناگون عرفانی، در نوع جهان بینی و دستورالعمل های مربوط به سیر و سلوک، تفاوت هایی با یکدیگر دارند، اما ظاهرا در این آموزه، اغلب با هم اختلاف اساسی ندارند. اما، توجیه منطقی و عقلانی این امر با مشکلات بزرگی روبه روست و کمتر مکتب فکری ای توانسته است از عهده تبیین آن برآید، بلکه گاهی برخی با صراحت گفته اند: اساسا این امر توجیه عقلانی ندارد و امری غیرعقلانی است. در این مقاله، نخست به بررسی مکاتب مختلف عرفانی پرداخته، و تشابه آنها را در موضوع «وحدت وجود» و چند آموزه مهم و مرتبط با آن بررسی کرده ایم و سپس، کوشش ملاصدرا و استیس را در توجیه وحدت وجود به بحث گذاشته ایم.
میزگرد: عدالت و آزادی
فلسفه سینما
آیا قوانین بنیادین فیزیک واقع نما هستند؟
حوزههای تخصصی:
در سال 1983 یک خانم فیزیکدان و فیلسوف علم آمریکایی به نام پروفسور نانسی کارترایت کتابی منتشر کرد با عنوان چگونه قوانین فیزیک دروغ می گویند؟ نکته اصلی که در این کتاب مورد بحث قرار گرفته بودآن بود که قوانین فیزیک واقع نما نیستند و به کار پیش بینی های علمی نمی آیند. آنچه در کاوش برای شناخت اسرار طبیعت واقعاً مددکار دانشمندان واقع می شود قوانین پدیدار شناسانه است و نه قوانین بنیادین.فیسلوف علم آمریکایی این دیدگاه را در آثار مکتوب بعدی خود که طول دو دهه 1980 و 1990 به چاپ رساند کم و بیش تکرار کرده و بر این نکته تأکید ورزیده که حیطه ها و حوزه های مختلف علمی و حتی در بخش های مختلف واقع در درون قلمرو یک علم خاص مانند فیزیک ذرات بنیادی،قوانین پدیدار شناسانه و مدل های متفاوتی مورد استفاده قرار دارند و قوانین را نمی توان منبعث از یک یا چند قانون بنیادی به شمار آورد.
کارل کرش
هرمنوتیک
منبع:
ارغنون ۱۳۷۳ شماره ۴
گفتوگو با دکتر علىمحمد کاردان
حوزههای تخصصی:
تقدم وجودی و تاریخی تکنولوژی بر علم
منبع:
فرهنگ ۱۳۶۸ شماره ۴ و ۵
حوزههای تخصصی:
رشد و تکامل فلسفی من
بررسی تطبیقی خلقت آدم و حوا از منظر قرآن و عهد عتیق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان خلقت آدم و حوا به عنوان سرآغاز خلقت انسان در کتاب آسمانی قرآن و نیز در عهد عتیق بیان شده است. با توجه به اینکه دو دین ابراهیمی اسلام و یهودیت ریشه در وحی الهی دارند، نباید تفاوتی میان روایت این دو کتاب از داستان خلقت آدم و حوا وجود داشته باشد، اما با بررسی حکایت این دو کتاب از داستان مزبور، اختلاف بسیاری را شاهدیم که نشان از راه یافتن دست تحریف در عهد عتیق دارد؛ چرا که دلایل متقنی وجود دارد که قرآن کریم از گزند تحریف مصون مانده است، اما در مورد عهد عتیق چنین نیست. گرچه یهودیان ارتدوکس معتقد به عدم تحریف کتاب خود هستند، اما شواهد بسیاری از جمله در خود این داستان، خلاف آن را نشان می دهد. البته مشترکات متعددی نیز در روایت هر دو کتاب از این داستان یافت می شود.
اتهام افلاطون یا کورنفورد! نقدی بر یک تفسیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر، بررسی شرح و تفسیر کورنفورد راجع به اتهام افلاطون است. اتهام این است که افلاطون نظریه «امتناع وجود اضداد در شی واحد» (= خلو شی از اضداد) را به ناحق بر ذهن و زبان پروتاگوراس می گذارد و سرانجام او را به عنوان متفکری که به نسبیت گرایی و نگرش اصالت فاعل شناسا معتقد است، معرفی می کند؛ در حالی که از نظر تاریخی پروتاکوراس به نظریه «معیت وجودی و آمیخته اضداد در خود اشیا» قایل بوده است. از نظر کورنفورد این انتساب ناروای افلاطون، خود در تفسیر نادرست قاعده انسان معیاری پروتاگوراس ریشه دارد. بدین ترتیب از نگاه کورنفورد، پروتاگوراس معرفی شده در رساله ته یه تتوس با خود پروتاگوراس واقعی و تاریخی اختلاف فاحشی دارد. کورنفورد در طرح و تایید مدعای خویش به دو مورد تاکید می کند: اول، متن رساله ته یه تتوس (خصوصا فقره 152) و دوم، گزارش سکستوس آمپیریکوس. نوشته حاضر، با بازنگری در همین دو مورد و با اتکا به آن ها، از دو چشم انداز به نقد نظریه کورنفورد می پردازد: اول، استدلال منطقی و دوم، استناد تاریخی.
تحلیل و بررسی کارکردهای معنابخشی مرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مرگ، ساده ترین واقعیت زندگی ماست. ما متولد می شویم، رشد و زندگی می کنیم و در پایان، می میریم، از این ساده تر نمی شود. شاید گمان شود که مرگ نابودگر زندگی و نقطه ای در برابر آن است. به همین دلیل، زیستن با انکار مرگ است که معنا یافته و پایا می شود. حال اینکه مرگ صرفاً یک پایان نیست، بلکه فرایندی بامعناست. فرایندی که با کمک دین، نه تنها ویرانگر زندگی نیست، که آن را معنا می دهد. زندگی با انکار مرگ، اصالت خود را از کف می دهد. مرگ در سطح شناختی «ایجاد آگاهی از موقعیت» می کند و درحقیقت، پاسخی است به این پرسش که ماهیت این جهان چیست؟ و در سطح کُنش، رویه اخلاقی خاصّی را مطالبه می کند و از اینجاست که کارکردهای مرگ سامان می یابند. این کارکردها تماماً معنایی است که مرگ به زندگی می دهد. اگر اندیشه مرگ نبود، احتمالاً آدم ها طوری دیگر زندگی می کردند.