فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۸۱ تا ۴۰۰ مورد از کل ۷٬۲۸۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
علم نوین پیچیدگی در دهه 1970 به عنوان یک نهضت فکری ظهور کرد. هدف آن تغییر مبانی اندیشه علمی و فراتر رفتن از اندیشه تقلیل گرا و خطی بود. رهیافت پیچیدگی در پی آن است که هرگونه سیستمی را مورد تبیین قرار دهد. برتالنفی یکی از چهره های اصلی و بنیانگذار مبحث سیستم های پیچیده بود. او صورتبندی نظریه سیستم ها را تغییر داد. او معتقد بود سیستم های زنده برخلاف سیستم های مکانیکی ذاتا ًباز هستند.
برتالنفی دیدگاه معرفت شناسی خود را چشم اندازگرایی می نامد؛ زیرا به نظری وی هیچ گونه شناختی نمی تواند همه واقعیت را درک نماید، بلکه تنها می تواند بخشی از واقعیت را در چارچوب مدل های کمابیش مناسب بازتاب دهد. دیدگاه برتالنفی به نوعی ضد تقلیل گرایی است که این، هم تقلیل گرایی مکانیستی و هم تقلیل گرایی حیات گرایانه را شامل می شود.
فلسفه و تدریس
فلسفه تحلیلی چیست؟
منبع:
نامه مفید ۱۳۷۷ شماره ۱۵
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی آباء فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی پوزیتیویسم منطقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی عبور از پوزیتیویسم منطقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه تاریخ فلسفه
درآمدی بر فلسفه ریاضی
حوزههای تخصصی:
مرگ تراژدی و تولد عقل گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۲ شماره ۳۹
حوزههای تخصصی:
تعریفی که نیچه از تراژدی به دست میدهد، هیچگونه قرابتی با معنای متداول آن در تاریخ و بهویژه در عصر حاضر ندارد. درواقع نیچه تراژدی را نگاهی هستیشناسانه به حیات انسانی میداند. تفسیر نیچه از تراژدی بر فلسفه شوپنهاور و آرمانهای زیباییشناسانه ریشارد واگنر استوار است. این فیلسوف جوان، در آن زمان، شیفتة آرمانهای استادان بزرگش در فلسفه و موسیقی بوده است. نیچه نخستین تأمل انسان را، تأمل دربارة مرگ و فناپذیری وی میداند. انسان تنها جانداری است که بر مرگ خویش واقف است. این حقیقت دردناک عامل رویآوری بشر به هنر است. خلاقیت وی برای فرار از مرگ, در هنر تجلی مییابد؛ و تراژدی اوج خلاقیت بشر در هنر است. این قالب بزرگ ادبی, در نخستین مرحلة ظهورش، در گروه همخوانان تجلی مییابد. گروه همخوانان با سرودهای نشئهآورشان, که «دیتیرامْب» نام دارد، موجوداتی هستند با نام «ساتیر» که به شکل نیمهانسان و نیمهبز روی صحنه ظاهر میشوند و «دیونوسوس», خدای شراب و وجد و سرمستی را در عیش و نوشها و شادمانیها همراهی میکنند. ساتیرها و دیونوسوس مظهر وحدت هستی ناپایدار و فناپذیرند. در این حالت وحدانی و بنیادین، انسان نسبتی حضوری با عالم و آدم و مبدأ شان پیدا میکند. اوج هنر تراژدیک در همین نسبت حضوری است که انسان هم فاعل شناسایی است و هم متعلق آن. تنها در این هنر متعالی است که بشر به توجیه زندگی دست مییابد و برای غلبه بر فناپذیر بودنش و فایق آمدن بر حقیقت دهشتناک هستی زمینی پیدا میکند. از نظر نیچه, با ظهور نخستین بذرهای عقلگرایی, که نماد آن سقراط و سقراطگرایی است، مرگ تراژدی فرامیرسد.
تعریف نیچه از تراژدی, در مقایسه با تعریفی که در دورة روشنگری از تراژدی ارائه شده است و, مرگ تراژدی با ظهور عقلگرایی, که نیچه از آن با عنوان سقراطگرایی یاد میکند، موضوع این مقاله را تشکیل میدهد.
زایش و مرگ تراژدی در اندیشه نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فریدریش نیچه از فیلسوفان ژرف اندیش و تأثیرگذار قرن نوزدهم که در پی ارزیابی دوباره ارزش ها، خود را در رویارویی با ایده های پذیرفته شده دنیای مدرن یافت. ازاین رو، در بازنگری شدیداً انتقادی خود در فرهنگ و تمدن مدرن و به منظور اصلاح و احیا این فرهنگ، اقدام به نوشتن اولین اثر خود، یعنی زایش تراژدی کرد. انگیزه های گوناگون او از تألیف این اثر عبارت بودند از: دغدغه های فرهنگی و نجات فرهنگ عصر خود از خطر سقوط و نیهیلیسم (Nihilism)؛ ارزیابی دوباره ارزش ها؛ نشان دادن تقابل مسیحیت و فلسفه مفهومی سقراطی، با اصل زندگی و عنصر دیونیزوسی و آری گویی؛ تفسیر زیبایی شناسانه از زندگی و هستی؛ از چشم انداز هنر به زندگی نگریستن. نیچه دو دغدغه آخر را از ویژگی های خاص هنر تراژیک یونانی می دانست و به علت این نوع نگاه، هنر عصر تراژیک یونان را ستایش می کرد. او از یونانیان باستان و فرهنگ و تفکر آن ها تمجید می کرد؛ چون آنان آفرینندگان هنر تراژیک بودند و با آفرینش این هنر و توجه به عنصر دیونیزوسی، به زندگی در تمام جنبه های خیر و شر آن آری می گفتند. همچنین نیچه از دو مفهوم اساسی زایش و مرگ تراژدی سخن می گفت؛ اما اینکه منظور او از زایش و مرگ تراژدی چه بود؟ در معنای اول منظور او این بود که در عصری از دل تراژدی یونانی فرهنگ زاده و عامل بالندگی فرهنگ ملت یونان شد؛ اما سپس افول کرد. در معنای دوم، منظور از زایش تراژدی، امید نیچه به تجلی دوباره هنر تراژیک یونانی در بطن جهان مدرن و در موسیقی واگنر (Wagner) است. این بار نیز امید به چنین زایشی، دچار افول شد. عوامل افول و مرگ تراژدی از دیدگاه نیچه عبارت بودند از: فلسفه مفهومی سقراط و نمایشنامه های اوریپیدس؛ مسیحیت و اخلاق گرایی؛ دیالکتیک مدرن و شخص واگنر. هدف اصلی این نوشتار در درجه اول، بررسی انگیزه های مهم نیچه از تألیف کتاب زایش تراژدی است؛ سپس تبیین زایش تراژدی، در معنای اول با تأکید بر تحلیل خاستگاه و عناصر مقوم آن. اما هدف درجه دوم، تبیین چرایی و چگونگی افول یا مرگ تراژدی از منظر نیچه است.
اخلاق و فرا اخلاق (1)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
از اثر تا متن
منبع:
ارغنون ۱۳۷۳ شماره ۴
حوزههای تخصصی:
توجیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۷۹ شماره ۲
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ابتدا توانایی عقل در رسیدن به واقع به عنوان یک سؤال اساسی مطرح و سپس با تقسیم علوم به حضوری و حصولی توضیح داده شده است که در علوم حضوری، واقع، نزد عالم حاضر است لذا سؤال از مطابقت با واقع در مورد آن خطاست بلکه علم در مورد آن، عین واقع است و خطا در آن راه ندارد. ولی در علم حصولی مطابقت معنا دارد هر چند در بدیهیات اولیه مطابقت، قطعی و محرز است. در بدیهیات، علتِ تصدیق، تصور موضوع و محمول و نسبت بین آن دو است و این علت همیشه در تصدیقات بدیهی وجود دارد، یا به صورت خودآگاه و با علم تفصیلی و یا به صورت ناخودآگاه و علم اجمالی.
در ادامه مقاله چنین نتیجه گرفته شده است که این علم، معرفت حقیقی است گرچه دلیل آن را ندانیم زیرا دلیل و علت یقین مطابق با واقع جزء تعریف موقت حقیقی محسوب نمیشود بلکه طریق بدان به شمار میآید و طریق به چیزی، جزء حقیقت آن چیز محسوب نمیگردد، مگر اینکه بخواهیم جعل اصطلاح کنیم یا با توجه به اهداف خاصی بخواهیم تعریف ارائه بدهیم.
در ادامه مقاله، نقض گتیه به تعریف معرفت حقیقی (باور صادق موجه) مطرح و مورد ارزیابی و نقد قرار گرفته است. در واقع مثالهای نقض گتیه به اموری حسی و تجربی است که اصولاً یقینآور نیستند و نوبت به یقین مطابق با واقع نمیرسد.
نگاهی به زبان دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۱ شماره ۲۵
حوزههای تخصصی:
این مقال بر آن است تا افق روشنی از بحث درباره زبان دینی را عرضه کند؛ از این رو، ابتدا به خاستگاه این بحث که گزارههای کلامی و الاهیاتی هستند، اشاره شده است؛ یعنی گزارههایی که موضوع آنها خدا و محمول آنها یکی از صفات الاهی است. از آنجا که خدا، موجودی ماورای طبیعی بهشمار میرود کاملاً از اشیای محسوس متمایز است و زبانی که ما با آن سروکار داریم، زبانی است که از محدودیت و امکان برخوردار است؛ بنابراین، این پرسش مطرح میشود که چگونه میتوانیم دربارة خدا با همین زبان متعارف سخن بگوییم. برای حل این مشکل راهحلهای گوناگونی مطرح شده است که عبارتند از: 1. نظریة تمثیلی؛ 2. نظریة اشتراک معنوی؛ 3. نظریه معناداری گزارههای دینی که شامل دو اصل تأییدپذیری و ابطالپذیری تجربیاند. پس از طرح چنین نظریهای دربارة معناداری گزارههای دینی، عدهای از فلاسفه چنان تحت تأثیر مشکلات مربوط به تحقیقپذیری قرار گرفتند که گزارههای دینی را غیرواقعنما تلقی کرده، بهسوی تفسیرهای غیرشناختاری از زبان دینی گرایش یافتند که عبارتند از: 1. نظریة ابراز احساسات؛ 2. نظریة نمادین بودن؛ 3. تفاسیر شعائری و آیینی؛ 4. نظریة اسطورهای دانستن زبان دینی. در ادامه، این نظریات نقد و بررسی، و در پایان، دیدگاه قرآن در باب زبان دینی مطرح شده است.
تبیین حد وسط در اخلاق ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه حد وسط ارسطویی یکی از مهم ترین مبانی اخلاق ارسطویی است که بسیاری از اندیشمندان و فیلسوفان اخلاق در دوره های طولانی عصر اندیشه فلسفی بر آن تاکید نموده اند. به این نظریه انتقاداتی شده که بسیاری از آنها ناشی از عدم فهم صحیح در تبیین حد وسط از دیدگاه ارسطو است. در این مقاله ضمن تبیین مفهوم حد وسط از دیدگاه ارسطو، بین دو مورد تفاوت گذاشته شده است:
1. حد وسط حقیقی به عنوان فضیلت کامل و جامع همه فضایل؛
2. حد وسط در افعال و انفعالات به عنوان یک قاعده کلی عملی جهت تعیین حد وسط های جزیی برای رسیدن به حد وسط حقیقی.
چون مفاهیمی مانند سعادت و فضیلت ارتباط مستقیمی با تبیین این نظریه دارد این دو مفهوم از نظر ارسطو مورد بررسی قرار گرفته است.
نظام بخشی و قوام بخشی تصورات عقل در نظام فلسفی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۱ شماره ۳۴
حوزههای تخصصی:
بدون تردید یکى از نظامهاى فلسفى بسیار مهّم مغرب زمین که شاید بتوان گفت نقطه عطفى در سیر تحوّل اندیشه غربى است، نظام فلسفى فیلسوف شهیر آلمانى، ایمانوئل کانت است. کانت در بخش اول کتاب نقد عقل محض به تجزیه و تحلیل قواى سه گانه انسان، یعنى حس، فاهمه و عقل پرداخته است. کانت در «جدل استعلایى» که به اعتقاد بعضى، مهمترین قسمت کتاب نقد عقل محض است، به تبیین و توضیح عقل، تصورات عقل و ربط و نسبت آن با حس و فاهمه پرداخته است. به اعتقاد کانت عقل دو کاربرد متمایز دارد؛ کاربرد منطقى و کاربرد محض(استعلایى). عقل داراى اصولى است که به وسیله آنها قواعد فاهمه را وحدت مىبخشد. این اصول، معرفتهاى کلّى پیشینى هستند که از مفاهیم محض عقل ناشى شدهاند، عقل به کمک اصول خود، احکام فاهمه را وحدت مىبخشد. کانت، عقل را به لحاظ کارکرد منطقىاش «قوه استنتاج» مىنامد. به اعتقاد کانت قوه عقل، کارکرد دیگرى نیز دارد که براساس آن عقل، اصلى بنیادین دارد که استعلایى است. این اصل بنیادین، عبارت است از این فرض که زنجیره مقدمات منطقى که عقل در کاربرد منطقى خود بدانها دست یافته بود، واقعا داراى یک حدّ نهایى نا مشروط است. به اعتقاد کانت عقل در سیر قهقرایى خود که بدنبال امر مطلق و نامشروط است، به مفاهیمى دست مىیابد که ما بازایى در تجربه ندارند. این مفاهیم را کانت «مفاهیم عقل محض» مىنامد. این مفاهیم کارکردى مثبت دارند که «نظام بخشى» است و کارکردى منفى دارند که «قوام بخشى» است، در طول این مقاله این دو کارکرد، توضیح داده شده است.
حاکم مطلوب از دیدگاه شیخ اشراق(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسى ۱۳۸۱ شماره ۱۷
حوزههای تخصصی:
((حکومت حاکم متإله)) جوهره اصلى فلسفه سیاسى سهروردى است و حکمت اشراق که بر تجربه عرفانى و تفکر منطقى استوار است نقطه مرکزى تبیین فلسفه سیاسى سهروردى به شمار مى رود. شیخ اشراق کلید فهم این حکمت را معرفت نفس مى داند و با بهره گیرى از منابع فکرى خود, تقسیمى از حکمت و حاکم ارائه مى کند که بر مبناى آن داناترین فرد جامعه را که در حکمت بحثى و حکمت ذوقى تبحر دارد براى رهبرى جامعه در نظر مى گیرد.
وى با اثبات ضرورت زندگى جمعى انسان و ضرورت نبوت و در پى آن ارائه الگوى حکومت حاکم متإله, توسعه مادى را به همراه تعالى معنوى تإمین شده مى بیند.