فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۵٬۴۲۱ مورد.
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
139-165
حوزههای تخصصی:
مطابق اصل عدم تفاوت، اِسناد احتمال در حالتی که بین چند امر ممکن مردد هستیم و هیچ دلیلی برای ترجیح یکی بر دیگری نداریم، باید به صورت مساوی صورت پذیرد. اصل عدم تفاوت اصلی شهودی در فلسفه احتمال محسوب می شود و در برخی از تفاسیر احتمال نقشی محوری ایفا می کند. با این حال مجموعه ای از پارادکس ها علیه این اصل توسعه داده شده است که سازگار بودن آن را مورد چالش جدی قرار داده است. در این مقاله استدلال می کنم که قواعدی که در تفسیر علم اِجمالی از احتمال شهید صدر وجود دارد، بالأخص قاعده حکومت، ظرفیت ارائه یک پاسخ بدیع، منسجم و معقول را به تمام پارادکس های اصل عدم تفاوت را فراهم می کند. این امر نه تنها می تواند اصل عدم تفاوت را از چالش ناسازگاری تبرئه کند، بلکه به طور غیرمستقیم نظریه احتمال شهید صدر را نیز تقویت می کند.
هوسرل و مسأله ی هویات مشاهده ناپذیر در فیزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هوسرل در بند ۴۰ تا ۵۲ رساله ی ایده های۱ با اتّکا بر مبانی ایده ی پدیده شناسی استعلایی، طرح واره ای از فلسفه ی فیزیک خود ارائه می کند. رکن اصلی نظریه ی او، بحث از چیستی و هستی هویات مشاهده ناپذیر و نظری در فیزیکِ ریاضیاتی است. او رأی خود را ضمن رد و نقض دو نظریه ی کیفیات اولیه ثانویه و رئالیسم انتقادی بسط می دهد و تلاش می کند الگویی جایگزین پیشنهاد دهد. در این مقاله، ابتدا با استناد بر متن ایده های۱ به بازخوانی وجه آشکار و صریح نظریه ی هوسرل درباره ی هویات مشاهده ناپذیر می پردازیم، سپس با پیشنهاد چارچوبی معرفت شناختی مبتنی بر پدیده شناسی استعلایی، تلاش خواهیم کرد وجوه مبهم و مناقشه برانگیز نظریه ی هوسرل را تکمیل و بازسازی کنیم. در این راستا، استدلال خواهیم کرد که هویات نظری در فیزیک، شأنی «کلّی» دارند و به همین جهت ضرورت دارد بحث از ماهیت آن ها با بهره گیری از آموزه ی «شهود مقوله ای» انجام شود. در ادامه، ضمن توجه به دو نحوه تحقق کلّی ها در نظر هوسرل (افلاطونی و کانتی)، با تأکید بر نقش یک دادگی خیالی اولیه در تکوین کلی ها، هویات نظری را کلّی در معنای کانتی قلمداد خواهیم کرد و مزایا و محدودیت های این تفسیر را مورد ارزیابی قرار خواهیم داد.
بنيان گذاري اقتصاد اجتماعي وبر از رهگذر جدال روش ها و جايگاه آن در شكل گيري اقتصاد سياسي هايك(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
211-239
حوزههای تخصصی:
جدال روش ها از جمله مهم ترین مسائل علوم انسانی در قرن نوزدهم بود که مسیر رشته های مختلف علوم اجتماعی و انسانی مانند جامعه شناسی و اقتصاد را تعیین کرد. این پژوهش سعی دارد نشان دهد که ماکس وبر با واکنش به این جدال و بنیان گذاری «اقتصاد اجتماعی»، سرنوشت علوم انسانی را رقم زد. نوآوری اصلی وبر، ایجاد «جامعه شناسی اقتصادی» به عنوان لایه واسط میان نظریه اقتصادی و تاریخ اقتصادی بود. پژوهش حاضر نشان می دهد که مکتب اتریش بیشترین تعامل را با ایده های وبر داشته و این تعامل تا نسل فون هایک ادامه یافته است. هدف مقاله این است که نشان دهد نظام فکری هایک متأثر از جدال روش ها بوده و او را می توان میراث دار نوعی اقتصاد اجتماعی اتریشی دانست که هم زمان پیوست و گسست هایی با اقتصاد اجتماعی وبر دارد. اقتصاد سیاسی هایک، نظم خودجوش بازار آزاد را به عنوان یگانه شیوه سازماندهی اجتماعی و به تبع آن سعادت مندی جامعه می پندارد، در حالی که در اقتصاد اجتماعی وبر، این نظم صرفاً یک انتخاب ارزشی است. با تکیه بر این یافته، پژوهش حاضر دلالت هایی را برای مسائل اقتصادی ایران ارائه می دهد، بدین ترتیب که اقتصاد اجتماعی وبر، به دلیل انعطاف پذیری در پذیرش نظم خودجوش بازار به عنوان یک انتخاب ارزشی، در طراحی نظام اقتصادی و اجتماعی مناسب برای ایران، نسبت به اقتصاد سیاسی هایک ارجحیت دارد.
تغییر اتیولوژی بیماری هیستری در طب پیشامدرن: از جابجایی زهدان تا حرکت ذرات روح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
241-263
حوزههای تخصصی:
بیماری هیستری یکی از بیماری هایی است که بیش از دو هزارسال آن را می شناختند و پژوهش درباره آن سبب پیدایش روانکاوی توسط فروید در اواخر قرن نوزدهم شد. از این رو تحقیق و بررسی سیر تاریخی این بیماری و تغییرات آن دارای اهمیت ویژه ای است. اما باید توجه کرد که این تغییرات نه در تظاهرات بالینی و نه در بیماری شناسی، بلکه در تغییر نگاه به اتیولوژی بیماری رخ داده است. سیر تحول اتیولوژی بیماری هیستری را باید در دو بخش بررسی کرد: طب پیشامدرن و پزشکی کلینیکی. در این مقاله به بررسی اتیولوژی بیماری هیستری در طب پیشامدرن می پردازیم. بدین منظور مقاله دارای سه بخش است: در بخش اول، اتیولوژی بیماری هیستری –جابجایی و خفگی زهدان- در طب اخلاطی بررسی می شود. در بخش دوم نشان می دهیم که از یک سو به دلیل همپوشانی تظاهرات این بیماری با تظاهرات بیماری مالیخولیا و مانیا ، و از سوی دیگر به سبب به محاق رفتن طب جالینوسی و غلبه یافتن الهیات مسیحی مجالی برای نگریستن به این بیماری از منظر سحر و جادو و فهم اتیولوژیک جدید مهیا شد. در بخش پایانی نیز تاثیر نگرش مکانیکی حاکم بر قرن هفدهم بر اتیولوژی بیماری هیستری بررسی می شود و نشان می دهیم که چگونه جابجایی و خفگی زهدان و و تشنج حاصل از آن بوسیله نظریه مکانیکی ذرات روح تبیین شد.
بررسی خودآیینی استتیک در اندیشۀ الکساندر گوتلیب باومگارتن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
139 - 156
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله این است که با روش توصیفی تحلیلی به این پرسش پاسخ دهد: آیا باومگارتن می تواند استتیک را به حوزه ای خودآیین تبدیل کند؟ برای نشان دادن استقلال استتیک به معنی شناخت حسی، زیباشناسی و تجربۀ زیباشناختی در هنر از مفروضات، داده ها، استدلال ها و مفاهیم سایر حوزه ها بر مفهوم «کمال» تمرکز و رابطۀ استتیک با منطق و اخلاق بررسی شده است. او با منطقی دانستن صرفِ استتیک مخالف بود؛ اما آن را غیرمنطقی نیز نمی دانست و معتقد بود «قانون» درونی و منطق خاص خود را دارد. مطالعه نشان می دهد قواعد عقلی چون اصل دلیل کافی و اصل امتناع تناقض حاکم بر امور انضمامی است. رویاروی امر تجربی انعطاف ناپذیری این اصول تعدیل می شوند. با تلاش باومگارتن در عقل جایی برای پذیرش قواعد زیباشناختی با درنظرگرفتن کارکرد منعطف تر قوانین عقلانی باز می شود. نزد وی در روش شهودی بازنمایی های حسی به صورت نامتمایز اخلاقی اند. در روش نمادین به واسطۀ ایدۀ زیباشناختی و استفاده از نمادها با حوزۀ اخلاق ارتباط برقرار می کنند. گرایش باومگارتن به فرقۀ پیتیستی، استتیک و دریافت حسی را راهی برای حصول بصیرت، تشخیص و تمایز نامعیّن خوب و بد سوق می دهد. در تجربۀ زیباشناختیِ شعر مفاهیم کمال، عظمت و ارجمندی به سایر حوزه ها پهلو می زند؛ درنتیجه، باومگارتن، موفق به اجرای تمام عیار خودآیینی استتیک به ویژه در تمایز از حوزۀ اخلاق نمی شود.
تفسیر دریدا از مفهوم «نسبت» در رساله «مقدمه بر منشأ هندسه» هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
111-137
حوزههای تخصصی:
دریدا مقدمه مبسوط و مفصلی را بر رساله «منشأ هندسه» هوسرل نوشته و ضمن تفسیر این رساله به اجمال همه مفاهیم کلیدی اندیشه خود را در آن شرح داده است. این مقدمه مهم، از دید برخی شارحان دریدا دور مانده و به همین جهت، به خوانش او از هوسرل اتهام هایی وارد ساخته اند. این مقاله با تأکید بر مفهوم «نسبت» (که از جمله کلیدی ترین مفاهیم فلسفه هوسرل به نحو خاص و پدیدارشناسی به نحو عام است) کوشیده است به گرانیگاه فلسفه دریدا و نقطه ثقل اندیشه او راه پیدا کند. او همراه با هوسرل در پرسش از «منشأ هندسه» و از طریق تمایز میان «من تجربی» و «من استعلایی» و نیز «تضاد و تنش استلزام آور میان ساختار و تکوین» و «واقعیت تجربی» و «اعیان هندسی» به مثابه «امر ایده آل» کوشیده است به «نسبت» یا همان «حد فاصلی» بیندیشد که هیچگاه پر نشده و فیصله پیدا نمی کند و آن چه مهم است درک و دریافت این وضعیتِ دشوارِ به شدت متناقض نمایِ پرتنشی است که دریدا در بیانِ دیگری از آن ذیل عنوان «حضورِ غریب» یاد کرده است.
یکسانی روش شناختی معرفت علمی و معرفت دینی و پیامدهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با پذیرش این که هدف فهم و تفسیر متن شناخت مقصود مؤلف است، باید به این پرسش پاسخ داد که باورهای محصول این فرایند چگونه توجیه می شود. من استدلال می کنم که فهم و تفسیر بر استنتاجی تبیینی مبتنی است. از آنجا که معنای قراردادی کلمات نمی تواند مقصود مؤلف را متعین کند، برای دریافت معنای مد نظر وی فرضیه هایی معنایی مطرح می کنیم که بتواند شواهد متنی را توضیح دهد. سپس، بهترین تبیین آن شواهد را به عنوان معنای متن تلقی می کنیم. این یعنی تفسیر نیز بر همان فرایند استنتاجی ای مبتنی است که روش شناسی علوم تجربی را تشکیل می دهد. بنابراین، از یک سو علوم تجربی و استنباط از متون مقدس هر دو بر استنتاج تبیینی از شواهد مبتنی اند، و از سوی دیگر شواهد موجود در هر دو (یعنی پدیده های طبیعی و متون مقدس) نیز از منظر دینی به خداوند منسوب اند. در نتیجه، تا دلیل مستقلی نباشد، فرد متدین نمی تواند برای یکی اعتباری بیش از دیگری قائل شود یا، به فرض بروز تعارضی آشتی ناپذیر میان آن دو، یکی را بر دیگری برتری دهد.
نقد و بررسی مبانی فلسفی نظریۀ «اِم» بر اساس فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استیون هاوکینگ، فیزیکدان انگلیسی معاصر، با انتشار کتاب طرح بزرگ و ارائه نظریه «اِم»، نزاع دیرین علم و دین را وارد مرحله جدیدی کرد. به رغم ادعای هاوکینگ، مبنی بر «مرگ فلسفه»، او در نظریه اش از برخی مبانی فلسفی بهره برده که این مقاله در صدد ارزیابی و نقد آنها است. مهم ترین مبانی فلسفی ای که نظریۀ اِم بر آنها استوار است عبارت اند از (1) علم گرایی، که بنیادی ترین مبنای نظریۀ اِم تلقی می شود، و در آن مراد از علم به طور خاص علم جدید یا علم تجربی است؛ (2) ابزارگرایی، که مطابق آن قوانین و نظریه ها صرفاً ابزارهایی برای پیش بینی پدیده ها هستند و اساساً واقعیت فیزیکی موضوعیت ندارد؛ (3) نفی اصل علیت، که با استفاده از «اصل عدم قطعیت» و «اصل تصادف» صورت گرفته است. در این مقاله، که با روش توصیفی-تحلیلی نگاشته شده است، پس از تبیین مبانی فوق نشان داده می شود که بر هر یک از این مبانی نقدهای جدی وارد است. علم گرایی، بدون توجه به محدودیت های روش تجربی، سایر منابع معرفتی و از جمله عقل را نادیده می گیرد. ابزارگرایی نهایتاً منجر به پذیرش نظریات متناقض می گردد و واقع گرایی علمی را نفی می کند. انکار اصل علیت نیز، که ریشه در فهم نادرست این مفهوم فلسفی دارد، مستلزم نفی هر گونه ارتباط واقعی میان موجودات جهان است. این نقدهای مبنایی در کنار اشکالات دیگری که در مقاله به آنها پرداخته شده حاکی از ضعف و بی اعتباری نظریه اِم است.
بررسی نقدهای ریچارد داوکینز بر دیدگاه ندانم گویی در مسئلۀ وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
175 - 188
حوزههای تخصصی:
ریچار داوکینز در کتاب «پندار خدا» وجود خدای ادیان ابراهیمی را انکار کرده است. او برای اثبات دیدگاه خود علاوه بر ارائه دلیل، تلاش کرده تا هر آنچه به گونه ای مانع به شمار می رود را نیز برطرف کند. دیدگاه ندانم گویی یکی از این موانع است که داوکینز با پذیرش کلی آن، معتقد است احتمال عدم وجود خدا بیشتر از وجود اوست از این رو درباره وجود خدا نباید ندانم گو شد. او باور خود را بر پایه تقسیم ندانم گویی به موقت و دائم، علمی دانستن فرضیه خدا، اصل ناممکن بودن اثبات قطعی عدم یک چیز، نقد استدلال بیزی و استدلال نامحتملی استوار کرده است. در این مقاله نخست به روش توصیفی دیدگاه و دلایل داوکینز معرفی شده است و سپس با روش انتقادی میزان کامیابی دلایل ارائه شده در اثبات ادعای او بررسی گردیده است. نتیجه بررسی نشان می دهد که این دلایل نمی توانند ادعای او را اثبات کنند و نهایت کارایی آن ها اثبات ندانم گویی نظری است.
آینده علوم انسانی اسلامی در ایران؛ تحقیقی مبتنی بر تحلیل روند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سند الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت آمده است که تا سال 1444 ایران به کشور پیشتاز در تولید علوم انسانی اسلامی تبدیل خواهد شد. در دهه های گذشته بحث های گسترده ای در ارتباط با معنا، امکان، ضرورت و چگونگی دست یابی به علوم انسانی اسلامی انجام گرفته و مراکز متعدد فرهنگی، آموزشی، پژوهشی و سیاستگذاری تأسیس گردیده تا این هدف را محقق سازند. با وجود این، تا کنون تحقیقی در ارتباط با آینده این ایده به انجام نرسیده است. پرسش محوری این مقاله آن است که آیا پیشتازی ایران در تولید علوم انسانی اسلامی تا سال 1444 ممکن است؟ در این راستا پس از نقد پیش بینی های بی آینده بودن ایده علوم انسانی اسلامی به دو شیوه پیشینی و مستقل از شواهد تاریخی و پسینی و مبتنی بر شواهد تاریخی، با بهره-گیری از روش تحلیل روند، نشان داده می شود که ایده علوم انسانی اسلامی، ایده ای رو به رشد و در نتیجه آینده دار است؛ هر چند اگر این فرایند مطابق با روند دهه های گذشته پیش برود، دست یابی به افق تصریح شده در سند الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت در سال 1444 دور از انتظار است. در پایان با بهره گیری از نظر نخبگان این حوزه، برخی از عواملی که می-تواند در سرعت بخشیدن به این روند تأثیرگذار باشد، معرفی شده است.
مابعدالطبیعۀ عوام: پژوهشی در باب نقش دین در فلسفۀ شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آرتور شوپنهاور معمولاً فیلسوفی ملحد و پوچ انگار دانسته شده است. این نظر گرچه نادرست نیست، تأکید بیش از حد بر آن موجب غفلت از بحث های دینی در فلسفۀ او شده است. در این مقاله، خواهیم کوشید تا جنبه های گوناگون دین شناسی شوپنهاور را بررسی کنیم. بدین منظور، پس از ذکر نکات مقدماتی، به خاستگاه های دین نزد وی می پردازیم و خواهیم دید که شوپنهاور منکر منشأیی فراطبیعی برای دین است و ریشه های دین را در ملال انسان و میل او به جاودانگی جستجو می کند. سپس پیدایش ادیان تاریخی را بررسی می کنیم و روشن می سازیم که از نظر شوپنهاور همۀ ادیان در یک روند تدریجی از دو دین برهمایی و بودایی منبعث شده اند و هر چه بهرۀ بیشتری از این دو داشته باشند معقول تر هستند. در بحث از تقسیم بندی ادیان بزرگ خواهیم دید که شوپنهاور ادیان را به خوش بین و بدبین تقسیم می کند و علت گرایش او به ادیان هندی بدبین بودن آنها است. در ادامه جنبه های مثبت و منفی دین از نگاه شوپنهاور مد نظر قرار می گیرد. او اموری مانند تحجر را از معایب دین و مواردی مانند تسلی بخشی را از محاسن آن برمی شمارد. در پایان برخی انتقادها به دیدگاه های او در خصوص دین، از جمله عرفی سازی دین، مطرح می شود. مقالۀ حاضر نشان می دهد که به رغم ناسازگاری فلسفۀ شوپنهاور با آموزه های دینی، نظام فلسفی او، تا اندازه ای، متأثر از ادیان شرقی و مسیحیت زاهدانه است.
گناه نخستین: مواجهه جوردانو برونو با سنت آگوستینی-لوتری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۷)
299 - 310
حوزههای تخصصی:
ایده گناه آغازین بنای مسیحیت را تشکیل داده است. به تعبیری مسیحیت با اذعان به گناه آغازین آدم و شروع دوران هبوط آغاز شد. متفکران مسیحی در طول ادوار مختلف و پیش از آن ها آبای کلیسا سعی کرده بودند تا به نحوی موجه گناه آغازین را صورت بندی کنند و راه خلاص و رهایی بشر از آن را در اختیار مؤمنان بگذارند. اوج این تلاش در مسیحیت آگوستین و بعدها در خوانش لوتر از آن قابل رؤیت است. بااین همه، در دوره رنسانس این رویکرد به جهت دیگری رفت و متفکران این دوره تلاش کردند تا در ایده گناه آغازین بازنگری کنند. یکی از فیلسوف هایی که به جدّ این پرسش را پیگیری می کند، جوردانو برونو است. او در ضمن مجادلاتی که با لوتری ها داشته، سخت در ایده گناه آغازین احتجاج کرد و آن را از اساس بی بنیان دانسته است. در این مقاله نخست سعی می کنیم به بررسی و تبیین استدلال های جوردانو برونو در این فقره بپردازیم و ادامه خواهیم کوشید با تحلیل متن کتاب مقدس و عبارات و فقراتی که در این کتاب هست و دستمایه ایده گناه آغازین شده، استدلال های برونو را تقویت کنیم و نشان بدهیم که او به حق بر ایده گناه آغازین و آرای طلایه داران آن ایراد می کرد. در بخش نتیجه گیری نیز نشان خواهیم داد که همین نقد بنیادین چگونه دوران جدیدی را در نسبت میان خداوند و انسان رقم زده است و اساساً رنسانس سرآغاز دوران خداجویی بوده است.
ارزش های اخلاقی و نسبت آن با عواطف در اندیشه ماکس شلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع متافیزیک شلر، انسان و به عبارتی فرا انسان شناسی است. در این نوع انسان-شناسی با تأمل در ماهیت انسان و ارائه تصویری جامع از آن، که شامل وجوه مختلف اعم از طبیعی، عقلانی و عاطفی است، بر عواطف به عنوان عناصر پیشینی در پیدایش ارزش ها تأکید می شود، درواقع عواطف به عنوان راهی برای درک ارزش ها شناخته می شوند. از دیدگاه شلر ارزشها پسینی نیستند؛ یعنی از تجربه های خارجی گرفته نمی شوند؛ بلکه به عنوان عناصر پیشینی عاطفه شناخته می شوند، بنابراین از دیدگاه وی ما معرفت هایی با ویژگی پیشینی داریم که مربوط به حوزه عواطف هستند. می توان گفت با این دیدگاه، شلر در مقابل فلاسفه ایی چون کانت قرار می گیرد؛ زیرا نزد کانت عواطف انسان نمی توانند دارای عناصر پیشینی باشند؛ در این مقاله بعد از تبیین معرفت متافیزیکی به عنوان یکی از سه قسم معرفت از دیدگاه شلر، به تبیین ماهیت انسان و نقش معرفتی عواطف به عنوان عناصر پیشینی در پیدایش ارزشها پرداخته می شود. در این پژوهش از طریق روش اسنادی، تحلیل محتوا و توصیف گرایانه، به طرح و بررسی دیدگاه شلر پیرامون ارزش های اخلاقی و نسبت آن با عواطف می پردازیم. مدعای ما این است که براساس دیدگاه شلر اخلاق نه بر پایه ارزش هایی صرفاً صوری و عقلانی بلکه بر اساس عواطف و احساسات شکل می گیرد.
ارزیابی انتقادات معرفت شناختی سهروردی از ابن سینا در مسئلۀ ابصار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
55 - 70
حوزههای تخصصی:
نظریۀ ابصار یکی از مباحث مهم معرفت شناختی است. افلاطون و ارسطو در این بحث، دیدگاهی ویژه ارائه کرده اند که مبنای نظریات فلاسفۀ اسلامی متأخر در این مسئله واقع شده است. ازسویی، ابن سینا به پیروی از ارسطو، حقیقت ابصار را مبتنی بر نظریۀ «انطباع صور» تشریح کرده که براساس آن، ادراک حسی را به انفعال آلت حسی از محسوس تعریف می کند. ازسوی دیگر، شیخ اشراق با ردّ دو نظریۀ خروج شعاع و انطباع، در صدد برآمد دیدگاه جدیدی را بیان کند. یعنی نمی توان براساس «خروج شعاع» و «انطباع صور» تحلیل دقیقی از ابصار ارائه کرد؛ بلکه با اشراق نفس بر امر موردمشاهده (البته به شرط مقابله) است که ابصار تحقق می یابد. در پژوهش حاضر با تتبع در آثار ابن سینا و سهروردی مبتنی بر رهیافت اسنادی و روش توصیفی و تحلیلی، میزان نوآوری و یا اصالت انتقادات سهروردی بر جنبۀ معرفت شناختی مسئلۀ ابصار ابن سینا سنجش شده است. نگارنده در فرایند پژوهش پیش رو، ضمن رونمایی از ابن سینای متفاوت و براساس تحلیل دقیق مسئلۀ ابصار، به این نتیجه رسیده است که ملاحظات انتقادی سهروردی در این بحث، ریشه در سخنان ابن سینا دارد؛ چراکه خود شیخ در برخی آثار خویش، هرچند نه به نحو تفصیلی و سازمان یافته، بلکه به نحو اجمالی به آنها توجه داشته است. به نظر می رسد زمینۀ فکری شیخ اشراق در تبیین نظریۀ ابصار را بتوان چنین ارزیابی کرد که «اشراق» در نظام فکری سهروردی متناسب با «التفات» در فضای فکری ابن سینا و جایگزین آن قابل طرح است؛ چراکه رویکرد فیلسوف مشائی در بستر علم حصولی بوده که حکمت اشراق آن را در فضای علم حضوری به اشراق تفسیر کرده است.
تحلیلی تکاملی از پزشکی مبتنی بر شواهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله دفاعیه ای تکاملی از پزشکی مبتنی بر شواهد به عنوان رویکردی به پزشکی است که مبنای اصلی مداخلات درمانی را پژوهش های نشر یافته در نشریات معتبر پزشکی در نظر می گیرد. در این رویکرد از تجربه های شخصی، شهود پزشک، و تبیین های مکانیکی برای انجام مداخلات پزشکی تأکیدزدایی می شود. از زمان رواج پزشکی مبتنی بر شواهد نقدهای زیادی بر آن وارد شده است. در اینجا به دو مورد اشاره می شود. نخست آنکه بحران تکرارپذیری ابتنای پزشکی بر شواهد نشریافته در نشریات را زیر سوال می برد. دوم آنکه پزشکی مبتنی بر شواهد بر نوعی تجربه گرایی افراطی مبتنی است در حالیکه نقدهای زیادی به این سنخ تجربه گرایی وارد است. از منظر تکاملی پاسخ هایی برای این نقدها عرضه شده است. همچنین خواهیم دید که چگونه می توان در سایه ی این نقدها مبانی نظری پزشکی مبتنی برشواهد را به روزرسانی کرد. در این راستا دفاعی عرضه می شود که در دو هنگام می توان عقل گرایانه، یعنی با مبنا قرار دادن نظریه های عام پزشکی، کار را به پیش برد: یک. برای ترک اقدام یا نادیده گرفتن هر توصیه ی «ظاهرا» بی ضرری؛ و دو. به هنگام طرد شواهد زرد. و در انتها اشاره ای می شود که هرچند ممکن است که این نادیده گرفتن ها در شرایطی از سرعت ورود دادههای جدید به پزشکی بکاهد اما از منظر تکاملی این حد از محافظه کاری برای حفظ اعتبار پزشکی ضروری است.
تبیین نظریه نمادین پل تیلیخ و واکاوی کارایی آن در ساحت قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
203 - 216
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهمّ امروزی فلسفه دین که با دانش های زبان شناسی، کلام و تفسیر گره خورده است، مسئله ی «زبان دین» یا «زبان دینی» است. در عصر حاضر متفکران غربی نوعاً با طرح نظریه هایی چون نمادانگاری، کارکردگرایی، تمثیل انگاری، و اسطوره پنداری زبان دینی را غیر شناختاری و فاقد بار معرفتی دانسته اند. در این میان، پل تیلیخ (1886 1965)، متکلم مسیحی آلمانی امریکایی، زبان دین را نمادین می داند. از نگاه وی، دین همان شناخت امر متعالی و پیوند قلبی با اوست و چون امر متعالی نامحدود و دست نایافتنی است گزاره های دینی نمی توانند با زبان عادی از آن سخن بگویند و ناچار زبان دین زبان نمادین خواهد بود. در مقالۀ حاضر، پس از تبیین و تحلیل دقیق نظریۀ نمادین پل تیلیخ، از چالش های فراوان این نظریه سخن گفته شده است؛ ابهام مفهومی، ابهام در نتایج، تناقض میان نظریه و عملکرد صاحب آن، خلط میان نماد و زبان نمادین، خلط مفهوم و مصداق وجود الهی، و به ویژه غیر معرفت بخش بودن گزاره های دینی از جملۀ این چالش هاست. افزون بر این، تفاوت ها به لحاظ بستر، آموزه ها، چالش ها، و راهکارها میان فضای «کتاب مقدس» و «الهیات مسیحی» از یک سو و «قرآن» و «الهیات اسلامی» از سوی دیگر چنان عمیق و اساسی است که به فرض کارآمدی نظریۀ تیلیخ در الهیات مسیحی نمی تواند در ساحت قرآن کارایی داشته باشد.
تحلیل و بررسی دیدگاه ریچارد سوئینبرن در باب «وحی گزاره ای»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریچارد سوئینبرن در کتاب وحی از استعاره تا تمثیل به بحث از «وحی گزاره ای» می پردازد. از نظر وی وحی گزاره ای در صورتی قابل تصدیق است که (1) مشتمل بر گزاره های صادقی در خصوص حقایق مهم دینی باشد، (2) همراه با ارائۀ معجزه باشد، (3) نهادی مانند کلیسا را به مثابه متولّیِ تفسیرِ وحی بنا نهاده باشد، و (4) تفاسیر این نهاد از مفاد وحی کاذب یا نامحتمل نباشد. سوئینبرن معتقد است که وحی مسیحی به بهترین نحو هر چهار معیار را تأمین می کند و لذا تنها وحی اصیل در میان ادیان است. زیرا اولاً، رستاخیزْ معجزۀ عظیم عیسی است؛ ثانیاً عیسی با تعیین 12 رسول برای بسط تعالیم خویش، کلیسا را بنا نهاده است؛ ثالثاً اگر ما تمایز میان محتوای فراتاریخی و صورت تاریخیِ وحی و ژانرهای مختلف کتاب مقدس را در نظر داشته باشیم، محتوای وحی مسیحی و تفاسیر کلیسا از این وحی مشتمل بر هیچ مدعای کاذبی نیستند. در نقد دیدگاه سوئینبرن بیان می کنیم که اولاً، به گفتۀ مکلین، سوئینبرن فاقد نگرش تاریخی-هرمنوتیکی است. او علی رغم ادعای موضع فراتاریخی، از موضع مسیحیت به تعیین معیارهای وحی اصیل می پردازد و با دلایل دوری به اثبات حقانیت وحی مسیحی دست می یازد و در نهایت تلاش می کند گفتمان هژمونیک مسیحیت را بر تمام ادیان دیگر تحمیل نماید. ثانیاً تمسّک به تمایز گزاره و مدعا، یا صورت و محتوا، یک روش محافظه کارانه برای ابطال ناپذیر کردن کتاب مقدس است که در خصوص سایر متون اساطیری نیز مورد تمسّک واقع شده است. ثالثاً تصدیق گواهیِ ناقلانِ معجزاتِ عیسی معقول نیست و سوئینبرن پاسخ مقنعی به انتقادات هیوم بر نقل معجزات ارائه نمی کند.
تبارشناسی نقدهای مدرن به تئودیسه های سنتی؛ بازخوانی کتاب کلاسیک سی. اس. لوئیس به نام از رنجی که من کشیدم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۲)
417 - 442
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر متفکرانی همچون وتزل [1] ، تراکاکیس [2] ، فیلز [3] ، گِدِس [4] ، جنسِن [5] ، بلومنتال [6] و راث [7] و پیشتر از آنها کِنِث سورین [8] به نقد قاطع تئودیسه های سنتی در قالب نقدهای سه گانه گفتمانی، اخلاقی و اگزیستانسی پرداخته اند. اثر کنث سورین به نام الهیات و مسئله شر [9] که در دهه هشتاد منتشر شد، به عنوان اثری کلاسیک فیلسوفانِ منتقد دیگر را نیز در سال های اخیر بر آن داشت که مقالاتی را در نقد تئودیسه بنگارند. اما دیرینه و تبار این نقدهای سه گانه به تئودیسه ها جلوتر از کتابِ سورین، تا کتابِ از رنجی که من کشیدم [10] اثر مختصر و جالب توجه سی. اس. لوئیس در دهه پنجاه پیش می رود. لوئیس در پی مواجهه با مرگ گزاف همسر محبوبش، در روایت های شخصی اش از تجربه زندگی کردن در از رنجی که من کشیدم، همه این نقدهای سه گانه مدرن در آثار فلاسفه بعدی را به نوعی مطرح کرده است و به یقین پیشگام نقد تئودیسه های سنتی است. این مقاله به هدف دیرینه شناسی و تبارشناسی نقدهای مدرن به تئودیسه های سنتی نوشته شده است و این نقدهای تحلیلی معاصر را تا اثر روایت گرانه لوئیس در دهه پنجاه به پیش می برد.
خوش بینی دیوید هیوم در قبال حضور دین در زندگی آدمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای فلسفه دین سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
141 - 166
حوزههای تخصصی:
آیا هیوم می کوشید بشریت را به تمامه از یوغ دین و گرایشات دینی رها سازد؟ اغلب چنین می انگارند. مقاله حاضر ضمن بیان مناقشه-برانگیز بودن فرض رایج، می خواهد نشان دهد رویکرد هیوم نسبت به حضور دین در زندگی آدمی، لااقل در شکل حداقلی و ناگزیر آن، یک رویکرد خوش بینانه است. زیرا این فیلسوف، در درجه نخست، بلند پروازی برای تنزیه به تمامه بشریت از تمام اشکال دین را، به عنوان مثالی ناگوار از خیره سری فلسفی، رها کرده است. ثانیاً، به رغم ملاحظات طبیعت گرایانه هیوم درخصوص منشاء و ریشه های دین تنها راه ما در برابر منشاء، علل و محرِّک دین نوعی سکوت و یا پذیرش منفعلانه آن نیست. دو فقره متأخر چیزی است که ما از آن با عنوان خوش بینی معتدل هیوم نسبت به حضور دین در زندگی آدمی یاد کرده ایم. *این مقاله از طرح پسادکتری دانشگاه تبریز با شماره قرارداد 940 به تاریخ 14/ 12/ 1400 و مصوبه هیأت رئیسه به شماره 43 و تاریخ 16/12/1400 استخراج گردیده است. مایل هستیم از دانشگاه تبریز به دلیل حمایت سازمانی آن در راه اندازی دوره پسادکتری تشکر بکنیم.
تبیین دیدگاه های عمده درباره معنای زندگی از نظر تدئوس متز و ارزیابی آنها و ارائه نظریه ای جدید درباره زندگی معنادار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پاسخ به پرسش از معنای زندگی دغدغه بسیاری فیلسوفان و اندیشمندان بوده است. برخی همچون نیچه، شوپنهاور و سارتر معنایی برای زندگی قائل نبوده اند. ولی بسیاری دیگر سعی کرده اند به این پرسش پاسخهای متفاوتی بدهند و با استدلال نشان دهند دیدگاه آنها می تواند بهتر معنای زندگی را تبیین کند. در این مقاله در نظر است ابتدا، دیدگاههای عمده ای که در این زمینه مطرح شده است (همچون خدامحوری، روح محوری، طبیعت گرایی، ذهن گرایی و عینی گرایی) به همراه پشتوانه های استدلالی شان و همچنین نقدهایشان از دیدگاههای رقیب نشان داده شود. سپس با ارزیابی نقاط قوت و ضعف این دیدگاهها، نشان داده شود که یک نظریه فراگیر برای معنای زندگی چه ویژگی هایی را باید داشته باشد. در نهایت دیدگاه جامع و جدید نویسنده ارائه خواهد شد و دلایل ترجیح این دیدگاه بر دیدگاههای رقیب نشان داده خواهد شد.