فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۱٬۲۷۵ مورد.
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶
61 - 74
حوزههای تخصصی:
نحوه نشستن فریدون بر تخت، یا جلوس شاهانه، نشان از موقعیت خاص و حتی فرازمینی او دارد. ویژگی های تخت پادشاهی، لباس و ادواتی که وی در بردارد، همچنین موقعیت و ترکیب ترسیمی او همه می تواند نشان از حساسیتی باشد که نگارگر نگاره ها نسبت به شخص اول داستان با محوریت فریدون دارد. این پژوهش با هدف شناسایی و طبقه بندی نحوه نشستن فریدون در نگاره های شاهنامه شاه تهماسبی در ترکیب بندی نگاره های ذکر شده و شناسایی و شناساندن ویژگی های تصویری حاصل از این عنصرها در نگاره ها انجام یافته است. برای دست یابی به نتایج پرسش اصلی این مقاله چنین تدوین یافته است: 1. نحوه قرارگیری و حالت نشستن فریدون بر تخت پادشاهی چه ویژگی های بصری در بردارد؟ در این پژوهش به تحلیل خطی شاه، تخت، عصا و قرارگیری شاه در ترکیب بندی نگاره پرداخته شده و پژوهشگران پس از شرح و تحلیل داده ها به این نتیجه رسیده اند که از میان نه نگاره بررسی شده نوع نشستن فریدون در تخت شاهی معنی دار است و با محتوی متن (شخصیت منحصر به فرد فریدون در شاهنامه) مطابقت دارد. به طورکلی و مشخص، تخت پادشاهی به دو دسته مهم تخت های دوبخشی و سه بخشی تقسیم می شده است. همچنین پیکره های پادشاهی در اکثر نگاره ها دارای تاج و لباس فاخر و همچنین در دستان فریدون یا ملازمانش گرزی گاو سر که نمادی از پادشاهی اوست دیده می شود. ترکیب قرارگیری فریدون در نگاره نیز جلب توجه می نماید و حالتی مرکزی دارد. همه این موارد نمایش جایگاه رفیع، پراهمیت و دارای فرّه ایزدی است.
مطالعه تطبیقی دو قالیچه محرابی جانمازی بافت ایران و ترکیه(هِرِکه) با تأکید بر گفتمان مذهبی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶
51 - 60
حوزههای تخصصی:
در قرن شانزدهم در ایران قالیچه هایی با طرح محراب تولید می گردد که منبع الهام بسیاری از هنرمندان در قرن نوزدهم در شهر هِرِکه می شود. ازجمله این قالیچه ها، قالیچه محرابی جانمازی است که منبعی برای هنرمندان هرکه می گردد. قالیچه بازتولید شده در هرکه از نظر نشانگان دیداری و کلامی تفاوت مختصری با قالیچه محرابی جانمازی محفوظ در موزه فرش دارد. ازآنجاکه ویژگی اصلی قالیچه ها متنی مملو از آیات قرآنی و احادیث است، با توجه به آنکه دو قالیچه مذکور در دو زمان و مکان متفاوت بافته شده اند و تفاوتی آشکار در مذهب و فرهنگ دارند، بنابراین این پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤال است که تفاوت های موجود در مذهب در دو دوره چگونه در بازتولید قالیچه مشاهده می گردد؟ هدف از این پژوهش تأثیر گفتمان مذهبی در خوانش قالیچه های محرابی ایران و هِرِکه است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تطبیقی مورد مطالعه قرار گرفته است و جمع آوری اطلاعات به روش کتابخانه ای است. از تطبیق دو قالیچه، این نتیجه حاصل شد که قالیچه بافته شده در ایران در نشانگان دیداری و کلامی به تشیع و ادیان ایران باستان اشاره داشته و در قالیچه تولیدشده در هِرِکه، نشانگانی که ارجاع مستقیم به ادیان شیعه و پیش از اسلام داشته باشد حذف گشته است و متن کلامی به صورت کلی ارجاع به اسلام دارد و در متن بصری نیز ارجاع به هیچ یک از ادیان مشاهده نمی شود. به نوعی می توان گفت با توجه گفتمان هر دوره خوانش متفاوتی از قالیچه ها شده است.
شناخت و تحلیل عوامل بصری مؤثر در تصویرگری بازی چوگان در سه نگاره از شاهنامه طهماسبی با تأکید بر نقش مایه اسب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چوگان یکی از ورزش های باستانی ایرانی محسوب می شود که از نام چوبی که در آن استفاده می شود، برگرفته شده است. این بازی که در آغاز جنبه نظامی و جنگی داشت و سوارکاران ایرانی در آن استعداد اسب های جنگی خود را به نمایش می گذاشتند، به تدریج فراگیر شد. در این میان، اسب یکی از محوری ترین اجزا در این بازی محسوب می شود که در تاریخ هنر ایران، هنرمندان بسیاری سعی در نشان دادن نقش مهم آن در به تصویرکشیدن صحنه های این بازی داشته اند. به این ترتیب که اسب یکی از مهم ترین نقش مایه های صحنه های پهلوانی در بازی چوگان است که بسیار مورد توجه نگارگران خصوصاً در ترسیم نگاره های شاهنامه طهماسبی بوده است و در صحنه آرایی بازی چوگان در این نگاره ها با محوریت شیوه خاص ترسیم نقش مایه اسب توجه شده است. مقاله حاضر کوششی برای شناخت و تحلیل ساختار بصری شیوه ترسیم نقش مایه اسب و عوامل مؤثر در تصویرگری بازی چوگان با تأکید بر سه نگاره از شاهنامه طهماسبی است. از این رو، در این نوشتار با استفاده از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و گردآوری مطالب به روش کتابخانه ای و اسنادی به این پرسش پاسخ می دهد که در به تصویرکشیدن بازی چوگان، از چه ویژگی های خلاقانه بصری برای نشان دادن عمق داستان استفاده شده است؟ بر اساس یافته های پژوهش، در ترسیم این نگاره ها به حفظ تعادل، آرایش و ترکیب بندی اسب توجه شده است. بنابراین، در نگاره های بازی چوگان، نمودی واضح مبنی بر خروجی بصری هنرمند با هماهنگی سازمان یافته نسبت به روایت شاهنامه اعمال گردیده است. از این رو، نقش مایه اسب که در عناصر بصری نگاره های بازی چوگان نقش کلیدی بازی می کند، در عین وفاداری به متن دارای نقش تکمیل کننده ای در فضاسازی نگاره ها دارد. همچنین، چینش و ترکیب بندی عناصر بصری نگاره ها بر اساس محوریت این نقش مایه به تصویر کشیده شده است.
حُسن شناسی در تفکر روزبهان بَقلی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم زیبایی از دیرباز تا دوران معاصر همواره در کانون توجه عارفان و اندیشمندان حوزه عرفان اسلامی جای داشته است. از این رو، مسائلی فراوان نیز در خصوص زیبایی و چیستی و چگونگی آن مطرح شده و دیدگاه های گوناگونی درباره ابعاد مختلف زیبایی، ازجمله وجوه معرفت شناختی و ارزش شناختی آن شکل گرفته است. روزبهان بَقلی شیرازی ازجمله عارفانی است که در آثارش، به صورت مستقیم و غیرمستقیم به این موضوع اشاره کرده است. اما تاکنون مفهوم زیبایی در اندیشه وی با توجه به ساختار تفکر عرفانی اش به طورجدی مورد بررسی و تحلیل قرار نگرفته است. بر این اساس، هدف از این پژوهش این است که به شیوه توصیفی تحلیلی با بررسی ابعاد معرفتی مشرب عرفانی روزبهان و تحلیل توصیفاتی از زیبایی که او از کشف و شهودات خود به دست آورده، کیفیت و ویژگی های مشخصه تلقّی عرفانی روزبهان از مقوله زیبایی سنجیده شود. از مهم ترین نتایج این پژوهش، تبیین روایت گسترده تر روزبهان، نسبت به دیگر عرفا، از مفهوم و مصادیق زیبایی است. یافته های این پژوهش حاکی از توجه ویژه روزبهان به جایگاه مفهوم زیبایی در حیطه های گونا گونی همچون تفسیر آیات قرآنی، کشف و شهودات و تجارب عرفانی است. افزون بر این، پژوهش حاضر نشان می دهد که اگرچه مواجهه او با مفهوم زیبایی، گاه با وجود اشتراکاتی با سنت فلسفی پیش از خود و از طریق تفکرات انتزاعی و ذهنی صورت گرفته است، اغلب جنبه ای تخیلی و شهودی دارد و از این رو، او با واژگان ابداعی خود نیز در مورد زیبایی سخن گفته است. از مهم ترین واژگانی که او در این مباحث به کار می بَرد، حُسن، جمال، مستحسن و مُستقبَح هستند. در نهایت، نتایج این پژوهش نشان می دهد که واژگان ابداعی روزبهان درباره زیبایی، بسته به نوع کشف و شهودات عرفانی و تنوع تجارب عرفانی تنوع یافته است.
بررسی مفاهیم به کاررفته در نگاره مکتب خانه لیلی و مجنون با رویکرد اسطوره سنجی ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگارگری ایرانی- اسلامی با زبان نمادین همواره با مفاهیم اسلامی، حکمی و ادبی نمود یافته است. از جمله نمودهای تصویری در هنرهای ایرانی و به ویژه نگارگری نقش مایه قندیل است. به تصویر کشیدن قندیل در نگارگری ایرانی بازتابی از تفکر دینی، ادبی و حکمی آنان در جهت رساندن مفهوم و باورهای عمیق فکری می باشد. هدف از این پژوهش بررسی مفهوم نمادین نقش مایه قندیل در فرهنگ و هنر ایرانی- اسلامی است که با تامل در مفهوم نمادها در هنر ایرانی- اسلامی و با استفاده از رویکرد اسطوره سنجی ژیلبر دوران انجام یافته است. در این راستا نگاره ای از کتاب لیلی و مجنون مکتبی با رویکرد ژیلبر دوران در مورد اسطوره سنجی و مفاهیم مرتبط با نمادها مورد مطالعه قرار گرفته است. پاسخ به این سوالات ضروری می نماید که نماد قندیل در فرهنگ و هنر اسلامی- ایرانی چه مفهوم و کاربردی داشته ؟ نقش مایه قندیل در نگاره مکتب خانه چه مفهوم نمادین در ارتباط با سایر عناصر و مفاهیم نمادین نگاره دارد؟ این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی و به روش کتابخانه انجام یافته است. بررسی های انجام یافته حاکی از آن است که نقش مایه های نمادین برخاسته از کهن الگوها بیانگر مضامین حکمی و اسلامی بوده اند. در نگاره مکتب خانه لیلی و مجنون با استفاده از کاربرد نمادین نقوش تصویری و همچنین نحوه ترکیب آنها به کهن الگوی شکل دهنده این نقوش به مفهوم غایی دست می یابیم. نقش مایه قندیل در تناسب با سایر عناصر تصویری بیانگر پیوند بین تصویر و مفاهیم دینی، ادبی و حکمی آن است. براساس نظر ژیلبر دوران و توجه به کهن الگوها در شکل گیری نمادها و اسطوره ها، نقش مایه قندیل را می توان با مفهوم کهن الگوی نور در قرآن کریم و حکمت اشراقی پیوند داد. استفاده از تنوع عناصر نمادین چون(قندیل، محراب، گنبد و...) در ساختاری متوازن در جهت رسیدن به کهن الگوی "نور ازلی" که از جمله مضامین اصلی در حوزه اساطیر دینی ( ایرانی- اسلامی) بوده، بر اهمیت این نگاره افزوده است.
مطالعه تفاوت های تکنیکی نگاره بر دارکردن ضحاک در آثار نقاشان عصر صفوی با مطالعه موردی بر اثر محمدقاسم و محمدیوسف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوره صفوی نقطه عطفی در تحولات سیاسی-اجتماعی ایران است و همانند سایر حوزه ها، هنر نگارگری نیز از تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی این دوره تأثیر پذیرفته است. ازجمله این تأثیرها، می توان به خارج شدن هنر نگارگری از انحصار دربار اشاره نمود. در این دوره افراد عادی جامعه نیز به سفارش آثار نگارگری روی آورده و به طبقه جدید حامی هنر تبدیل شده اند. نتیجه دیگر این وضعیت، آزادی عمل هنرمندان، سبک و قلم، و تکنیک متفاوت هنرمندان با یکدیگر است. موضوعی که امروزه کارآمدی بسیاری در نسخه شناسی و تفکیک آثار بدون رقم هنرمندان از یکدیگر دارد. در این پژوهش به دو اثر با موضوعی واحد و تأکید بر قلم خاص هر هنرمند، از دو نگارگر دوره صفوی پرداخته شده است،"محمدقاسم" و"محمدیوسف". موضوع انتخاب شده، "بر دارکردن ضحاک" از دو شاهنامه وینزور و رشیدا است؛ که پس از روایت تصویر، با کنار هم قرارگرفتن این دو اثر و تطبیق آن ها بر اساس سبک کار هر هنرمند و مقایسه تکنیکِ پرداز و ساخت و ساز، سعی شده است قلم هر هنرمند شناسایی و سبک کار هریک توضیح داده شود. پرسش اصلی پژوهش، وجود تفاوت قلم و تکنیک ساخت و ساز محمدقاسم و محمدیوسف و دلایل آن، علی رغم هم دوره بودن در عصر صفوی است. این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی و مطالعه اسناد کتابخانه ای و مشاهده و تحلیل آثار انجام شده است. در این مطالعه، جامعه آماری، شامل سه نگاره صحنه به دارآویختن ضحاک است که به روش کیفی و از طریق استدلال قیاسی و استقرایی مورد تحلیل و تطبیق قرارگرفته است. بر اساس یافته های این پژوهش، به دلیل وضعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در زمان محمدقاسم و محمدیوسف، می توان به تفاوتی مشخص میان قلم و تکنیک های ساخت و ساز این دو هنرمند پی بُرد، موضوعی که دلیل عمده آن وجود طبقه جدید حامی هنرمندان در عصر صفوی است.
بازخوانی و تحلیل دیدگاه هنرپژوهانۀ کوماراسوامی دربارۀ کتاب بدیع الزمان جزری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب «فی معرفت الحیل الهندسیه» اثر بدیع الزمان جزری، مهندس، طراح و هنرمند سده ششم هجری تمدن اسلامی است که در آن پنجاه دستگاه خودکار به شیوه ای دقیق و مشابه فرایند طراحی محصول، همراه با مصورسازی شرح داده شده است. یکی از معدود پژوهش های هنری که درباره این کتاب صورت گرفته، «رساله جزری درباره دستگاه های خودکار» است که در سال 1924 میلادی توسط کوماراسوامی تألیف شده است. این کتابچه که هنوز ترجمه ای به فارسی از آن منتشر نشده، هم به واسطه رویکرد هنرپژوهانه تحقیق و هم جایگاه مؤلف آن، دارای ارزش والایی در تاریخ هنر است که در این پژوهش، بازخوانی و واکاوی شده است. روش این تحقیق، توصیفی – تحلیلی و تاریخی است و در طی آن، متن کتابچه کوماراسوامی پیرامون رساله جزری به فارسی ترجمه شد و به همراه برخی داده های کتابخانه ای دیگر مورد مطالعه و تحلیل قرار گرفت. سئوال اصلی در این تحقیق آن است که کوماراسوامی به عنوان یک هنرپژوه بر کدام ویژگی های کتاب جزری تأکید می کند؟ بنابراین هدف این پژوهش یافتن ویژگی های هنری کتاب جزری از نگاه کوماراسوامی بود که در 7 مورد از متن کتابچه مذکور استخراج گردید. به طور کلی می توان گفت کوماراسوامی کوشیده با توجه به اطلاعات محدود زمان تألیف متن، با بهره گیری از استدلال های بصری و تصویری، برخی ابهامات و اشتباهات را پاسخ دهد و ویژگی های هنری و خصوصا وجوه مرتبط با تاریخ این اثر هنری و علمی، مانند نوشته ها، نام سلاطین، نشانه گذاری ها، ویژگی های خاص سبک شناسی و غیره را بررسی نماید، اما اکثر نکات کوماراسوامی، بیش از آن که مبتنی بر زیبایی شناسی و سبک شناسی باشد، بر پایه دانش تاریخ هنر است و این کتابچه را شاید بتوان نخستین تاریخ نگاری هنر از کتاب جزری دانست؛ نکته قابل توجه آن است که کوماراسوامی، جزری را ابتدا یک هنرمند و نهایتا در درجه دوم یک اندیشمند می خواند و این استنباط از سوی یک تاریخ دان هنر می تواند بسیار پراهمیت باشد.
تحلیل استعاره مفهومی جنسیت در دیوارنگاره های بزم و رزم کاخ چهلستون براساس آرای لیکاف و جانسون
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
23 - 41
حوزههای تخصصی:
جنسیت از مهم ترین مفاهیمی است که با قدرت در ارتباط بوده و برمبنای آن معناسازی می شود.. گفتمان های مختلف جنسیت در هر عصر پاره ای از گزاره ها و احکام پیرامون زنانگی و مردانگی تعریف کرده و برمبنای آن روابط اجتماعی را تنظیم می کنند. در این میان استعاره های مفهومی یکی از مهم ترین ابزار گفتمان ها برای این معناسازی است. استعاره مفهومی، که لیکاف و جانسون زبان شناسان شناختی مطرح کردند، ساختار ادراک و نظام مفهومی انسان ها را استعاری می داند. بر مبنای این نظریه، مفهوم سازی یک حوزه تجربه برحسب حوزه تجربی دیگر و درک کردن چیزی بر اساس چیز دیگر امکان پذیر است. بر این مبنا این پژوهش در نظر دارد استعاره مفهومی جنسیت در عصر صفوی را بررسی و به پیامدهای آن در هنر، جامعه و روابط اجتماعی بپردازد. این تحقیق با هدف توصیفی-تحلیلی و به روش کیفی با مطالعه منابع کتابخانه ای صورت گرفته و در آن از نظریه استعاره مفهومی، به عنوان چارچوب نظری برای تحلیل دیوارنگاره های کاخ چهل ستون استفاده شده است. نتایج حاصل از تحقیق بیانگر آن است که با توجه به تغییرات گفتمانی پادشاهی در عصر شاه عباس صفوی مسئله جنسیت نیز رنگ و بوی زمینی گرفته و به جهان واقعیت نزدیک تر شده است. همچنین در عصر صفوی، دوگانه انگاری جنسیتی مدرن وجود نداشته و زنانگی و مردانگی صرفاً در ارتباط با قدرت شاه معنا می شدند؛ به این معنا که در این دوران زنان و مردان هم می توانند سوژه و هم ابژه های میل باشند؛ اما در برابر شخص شاه، همه در مقام ابژه قرار می گیرند.
تأثیر فرهنگی- اجتماعی کاشی نگاره های دروازه ها و سردَرهای عصر قاجار تهران
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
19 - 32
حوزههای تخصصی:
عصر قاجار یکی از متحول ترین ادوار تاریخ ایران در وجوه مختلف هنری، سیاسی، اقتصادی و نظام اجتماعی محسوب می شود. در این دوره تهران به دلیل روند رشد شهرنشینی، با دگرگونی های اساسی و بنیادین در زمینه ی معماری و تزئینات وابسته به آن خصوصاً کاشی کاری مواجه گردید. به طوری که، کاشی کاری در بناهای عمومی همانند دروازه ها و سردَرهای شهری، در سطح وسیعی به کار گرفته شد. با تأثیر ادبیات و گرایش به مضامین باستانی در سلیقه ی حاکم بر این دوره، هنرمندان نیز مضامین مختلفی از ادبیات کهن را دست مایه ی هنر خود قرار دادند؛ که علاوه بر نقش کارکردی و تزئینی می توانست، القاکننده ی پیام های فرهنگی و سیاسی نیز باشد. با مشاهده کاشی نگاره های این دوره، می توان دریافت که اغلب آن ها جنبه ی روایی داشته و بیان گر یک موضوع مشخص می باشند. در این پژوهش بنیادی، تلاش شده ، تا با شناخت نقوش روایی- ادبی کار شده بر روی دروازه ها، به تأثیر آن در ارتقاء آگاهی و بینش فرهنگی و ادبی، مخاطب اشاره شود. پژوهش حاضر، به لحاظ ماهیت پژوهشی توصیفی- تحلیلی است و شیوه ی گردآوری اطلاعات اسنادی و با تکیه بر مشاهدات حاصل از کاشی های تصویری در شهر تهران تدوین شده است. با تحلیل یافته های پژوهش، به نظر می رسد، کاربرد این نقوش در سطوح مختلف شهری و در معرض دید قرارگرفتن آن ها برای عموم مردم می تواند در انتقال مفاهیم فرهنگی، تاریخی، عقاید و باورهای ایران زمین مؤثر واقع شود. مشاهده این تصاویر در ارتقاء سطح شناخت و آگاهی افراد جامعه بی تأثیر نبوده ؛ و امروزه نیز می توان از این هنر دیرین به عنوان ابزاری بصری، برای بیان موضوعات اجتماعی و نیز ترویج تاریخ و فرهنگ این سرزمین استفاده کرد.
بررسی رابطه فرهنگ بومی و تن پوش محلی با هدف مردم نگاری تاجمیر
منبع:
رج شمار دوره دوم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
23 - 42
حوزههای تخصصی:
نوشتار حاضر با هدف مستندسازی مردم نگاری تاجمیر با تاکید بر فرهنگ بومی و تن پوش محلی نگاشته شده است. این پژوهش در زمره تحقیقات قوم نگاری، زمینه آن، فرهنگ تن پوش و گروه انسانی مورد مطالعه، اهالی بومی روستای تاجمیر در استان خراسان جنوبی است. روش گردآوری اطلاعات مصاحبه با 8 نفر از بومیان تاجمیر در خصوص آداب زندگی و شیوه زیست و تاریخچه این قوم با تاکید بر بررسی توصیفی رابطه فرهنگ بومی و تن پوش محلی است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که تن پوش محلی مردمان تاجمیر علاوه بر اینکه به عنوان لباس، عملکرد پوششی مشخصی دارد، همچنین برای برآوردن نیازهای خاص انسان بومی از جمله نشان دادن موقعیت اجتماعی، هویت گروهی، مناسبات آیینی، و همچنین بخشی از تفکر فلسفی زندگی، کاربرد دارد. به نحوی که مردم این منطقه با وجود کنار گذاشتن بسیاری از فعالیت های نسل گذشته اعم از دامداری و کوچ روی عشایری، به دلیل احیای فرهنگ عروسک سازی در خلال پروژه ترسیب کربن، مجددا به یاد پوشش سنتی خود افتاده و دوباره آن را در قالب عروسک دوتوک تاجمیری احیا نموده اند. اینجاست که می توان نمونه موفق تلفیق دو رویکرد کارکردگرایی و آرمان گرایی را در حفظ تن پوش سنتی این منطقه عیان داد. چرا که علاوه بر کارکرد لباس محلی در حفظ آیین های محلی و احترام به شوون قبیلگی، آرمان دوباره این قوم در بازآفرینی عروسک به عنوان منبع درآمد اصلی این روستا، نشانه بارزی از چگونگی انقطاع پذیری این دو رویکرد به شکلی موفقیت آمیز و الگوپذیر است.
بررسی نقش معلمانه جمشید در آموزش به صنعتگران در دو نگاره موجود در کتابخانه چستربیتی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
123 - 138
حوزههای تخصصی:
جمشید از نام آورترین شخصیت های تاریخی برای ایرانیان بوده و دو وجه آسمانی و زمینی به جای مقام پیامبری او در ادبیات کهن مورد توجه بقرار گرفته است.، او که معلمی را برگزید تا در پرتو فره الهی، برای انسان رفاه و سعادت به ارمغان آورد، با بیتوجهی به محور مینوی، هرچند نیک نام باقی ماند، اما فره خود را از دست داد. صحنه های مختلفی از زندگی جمشید در نگارگری ایران بازتاب داشته که تعدادی از آنها در ادوار مختلف، مربوط به ویژگی معلمی او و آموختن فنون به صنعتگران است. از میان تصاویر نقش شده با این موضوع، دو نمونه موجود در کتابخانه موزه چستربیتی هر دو در دوره ایلخانی و با فاصله زمانی کمی از هم ترسیم شده اند. بررسی آن ها می تواند این پرسش اصلی را پاسخگو باشد که دو گانگی های شخصیتی روح انسانی مختار چون جمشید چگونه می تواند با زبان هنر جلوه تجسمی یابد و به غیر از موضوع واحد، مهمترین ویژگی های مشترک این دو اثر که موجب شباهت آنها گردیده در چیست؟ داده های پژوهش تحلیلی و تطبیقی حاضر، به صورت کتابخانه ای فراهم آمده و بررسی آنها نشان می دهد که نگاره های مورد نظر به گونه ای شمایل نگارانه این روایت را مصور کرده اند تلاش مصوران هوشمندانه به گونه ای بوده که در عرصه تصویر بازتاب حقیقت باشد. و این الگو برداری از اجزای تصویر شده در زندگی واقعی است که موجب شباهت نسبی در آن دو اثر بوده است. در کنار آن عملکرد هنرمندان با بهره بردن از ویژگیهای مبانی تجسمی و ترکیب بندی بصورت ساختاری برای نشان دادن دوگانگی های وجود در راستای همین هدف بوده است.
تحلیل مفهوم برکت در هنر عیلامی و مقایسه آن با نقوش رایج در سفالگری قرون میانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم برکت و باروری یکی از اصلی ترین وجوه تفکر بشری است. برکت و باروری و فراوانی با حیات انسان رابطه مستقیمی دارد؛ ازاین رو می توان بازنمود آن را به صورت نوشتار و تصویر بر آثار هنری بررسی کرد. تحقیق حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که مفهوم برکت و باروری در هنر کهن ایرانی به ویژه در تمدن عیلامی چگونه ظاهر شده و نمودهای این مفهوم در سفالینه های دوره اسلامی چگونه است. هدف تحقیق، تبیین مفهوم فلسفی برکت در هنر ایرانی و شناسایی نمادهای رمزی آن بر سفالینه های ایرانی اسلامی است. مقایسه شیوه های بیان برکت در کهن ترین هنرهای ایرانی با نمونه های سمبلیک آن در هنر سفالگری قرون میانی دوره اسلامی از اهداف پژوهش حاضر است. نوع پژوهش از نظر هدف بنیادی است. روش تحقیق توصیفی تحلیلی است و روش گردآوری مطالب کتابخانه ای از طریق فیش برداری و تصویرخوانی است. روش تجزیه و تحلیل داده ها کیفی است. بر اساس یافته های تحقیق در هنر عیلامی مفهوم برکت علاوه بر اینکه در متن ها و کتیبه های نوشتاری بر روی مهر ها و ظروف ظاهر شده است، به صورت نمادهای تصویری حیوانی مانند پرنده، ماهی، نمادهای گیاهی مانند درخت زندگی، و نمادهای انتزاعی مانند خطوط زیگزاگ، دایره و مارپیچ، نماد ستاره ای و ایزدی به چشم می خورد. در سفالگری قرون میانی اسلامی نیز علاوه بر اینکه کتیبه های نوشتاری مفهوم برکت، یمن و سعادت را به صورت دعا نشان می دهند، همان نشان های تصویری نماد برکت در هنر عیلامی، مصور بر سفالینه ها در کنار واژه برکت هستند.
بازشناسی قالی های عثمانی با تاکید بر عوامل تاثیرگذار هنر ایرانی بر شکل یابی و گسترش آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قالی عثمانی دارای گستره وسیعی از طرح و نقش، رنگ و بافت بوده که در تاریخ قالیبافی جهان اهمیت خاصی دارد. در مدت حکومت عثمانیها (1299-1922م) تولید قالی نسبت به دوره پیشین توسعه بیشتری پیدا کرد به گونه ای که قرن شانزدهم و نیمه اول قرن هفدهم میلادی باشکوه ترین این دوره تلقی می شود. با بررسی قالی های عثمانی میتوان ردپای هنر ایران را ملاحظه کرد. نفوذ هنر ایران در قالی عثمانی بعد از فتح استانبول (1453م) شدت بیشتری میگیرد و آثار آن، در تغییر طرح و نقش و بافت قالی ها دیده می شود. به همین منظور، میتوان قالی عثمانی را در دو گروه، دسته بندی کرد. هدف این مقاله، بازشناسی قالی های دوره عثمانی و عوامل تاثیرگذاری هنر ایران، در شکل گیری قالی های گروه دوم این دوره است. براین اساس پرسش های مقاله حاضر این است؛ چه قالیهایی از گروه دوم قالی های دوره عثمانی تحت تاثیر نفوذ هنر ایران بافته شده است؟ چه عواملی زمینه ساز تاثیر هنر ایران بر شکل دهی به قالی های عثمانی شدند؟ روش تحقیق توصیفی تحلیلی تطبیقی است، گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و بخشی از تصاویر از طریق جستجو در موزه ها تهیه شده است. یافته های تحقیق نشان میدهد که نفوذ فرهنگ و هنر ایرانی از طریق مهاجرت اجباری و اختیاری هنرمندان به دربار عثمانی، هدایای پادشاهان، غارت و چپاول آثار هنری ایران توسط عثمانی در زمان اشغال، صادرات قالی ایران به عثمانی از عوامل تاثیرگذار بر هنر قالیبافی عثمانی بوده است.
مطالعه شش نگاره نبرد اسفندیار با اژدها از شاهنامه فردوسی دو مکتب شیراز و تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آنچه شاهنامه فردوسی را با فرهنگ مردم و نگارگری پیوند داده، داستانهایی با مضامین پهلوانی و اسطورهای هستند که سبب شده اند تا نگارگران طی سالیان طولانی در صدد به تصویر کشیدن آن درآیند. از جمله داستان هایی که نگارگران بدان توجه کرده اند، "نبرد اسفندیار با اژده ا" است، که خان سوم از هفتخان اسفندیار محسوب می شود. اژدها یکی از عناصری است که در تمامی فرهنگ ها بدان توجه شده است و معانی متعددی را شامل می شود. این موضوع، در میان نگارگری دو مکتب شاخص شیراز و تبریز حائز اهمیت است و نگاره های این دوران نسبت به نگارههای پیش از خود، ساختاری متمایز دارند. مسئله اصلی این جستار، مقایسه تطبیقی ارتباط بصری و ساختارشناسانه بین اسفندیار و اژده ا در نگاره های مکاتب شیراز و تبریز دوم است. پژوهش حاضر در راستای پاسخگویی به این سئوال ها که نگارگران از چه خصوصیات بصری در جهت به تصویر کشیدن اژده ا استفاده کرده اند؟ و نگاره های منتخب چه وجوه اشتراک و افتراق تصویری دارند؟ سازماندهی شده اند. این پژوهش از منظر روش، توصیفی و داده های آن نیز به شیوه کتابخانه ای جمع آوری شد. تفحص های صورت گرفته درباره نگاره های منتخب دو مکتب، نشان میدهد: نگارگران از ویژگیهای بصری همچون اندازه، تزیینات، فرم، ترکیب بندی، رنگ، خطوط، بافت و... بهره برده اند. ازجمله خصوصیات تصویری، تفاوت نگاره های دو مکتب از موارد مشابه بیشتری برخوردار بوده از جمله در تزیینات، جثه اژده ا و نوع ترکیب بندی، خطوط، فرم، رنگ و خشکسالی صحنه می باشد. نگاره های شیراز ساختاری تک وجهی دارند و هنرمندان در بهره گیری از این عناصر در مقایسه با نگارگران تبریز دوم، آنچنان موفق نبوده اند که ویژگی های تصویری متنوع تری به کار بگیرند.
تحلیلی بر زیبایی و کارکردهای معنایی قفل های مجسمه گونه ایرانی (نمونه ی موردی: قفل چالشتر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیاز به امنیت در ایران مانند سایر نقاط جهان نقش عمده ای در گسترش و ایجاد دکانهای قفل سازی داشته است. با این وجود نیاز به امنیت تنها دلیل قفل سازی در ایران نبوده و قفل یکی از عوامل برآوردن نیازهای معنوی ایرانیان نیز بوده است. قفل از این منظر حاوی مفاهیم رمزی است و چون دفتری که گشوده شود، رازهای نهانی در سینه دارد. اما عامل زیبایی در قفل و نظایر این هنر-صنعت همیشه ارادی و تابع انتخاب نبوده است. بلکه ناشی از تهمید و شگرد هنرمندان ایرانی در گریز از محدودیتها و تحریمهای عمدتا مذهبی و ایدئولوژیک بوده که آزادی هنر را محدود میکرد. اگر منع شده بود برای ساخت مجسمه و شمایل نگاری، ابزارهایی همچون قفل را [که استفاده از آن ناگزیر می نمود] تبدیل به زمینه ای میکرد برای هنرنمایی. اگر در معماری یا جاهای دیگر نمی توانست مجسمه های عظیم بسازد و در جای جای بنا به نمایش بگذارد، از سرستونها و درون کتیبه ها گرفته تا قفل و ... آنها را با شگردهای زیبایی شناسانه با وجوه کاربردی در هم می آمیخت. از دیگر منظر، قفل به تبع درآمیختگی صناعت و زیبایی در ایران زمین، مشحون از بارقه های زیبایی شناسانه ایرانی است. ادغام این ظرائف و هنرورزی ها تا به حدی میرسد که قفل ایرانی همچون مجسمه مینماید. التفات بیشتر ما به قفلهای چالشتر در این تحقیق به علت دسترسی بهتر و همچنین ظرافت و زیبایی آن است. قفلهای چالشتر از این منظر شهرت جهانی دارند. این قفلها علاوه بر زیبایی و ظرافت، از کارکردهای نمادین نیز بی بهره می باشند. قفلهای مجسمه گونه مورد مطالعه نیز از کتاب قفلهای ایرانی پرویز تناولی تهیه شده است. این پژوهش قصد دارد با تحلیلی بر زیبایی های هنری و کارکردهای رمزی مندرج در قفل های مجسمه گونه ایرانی، مسیر بازشناخت بهتر کارکردهای هنری و زیبایی شناسانه هنر-صنعتهای ایرانی خصوصا آنهایی که به لحاظ محدودیتهای ایدئولوژیک برای هنرمند-صنعتگر ایجاد شده بود، را هموار سازد و بر تمهید و شگرد های صناعتی –هنری صنعتگر-هنرمند ایرانی نقبی بزند.
بررسی محتوای فیلم سینمایی «فرش ایرانی» از منظر جامعه شناسی هنر
منبع:
رج شمار دوره دوم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
5 - 22
حوزههای تخصصی:
جامعه شناسی هنر با نگاه بیرونی به آثار ، ابعاد مهمی از دنیای هنر را بر ما آشکار می سازد. در آثار سینمایی، بازتاب بسیاری از موضوعات فرهنگی و اجتماعی را می توان مورد مطالعه دقیق قرار داد. هدف این مقاله بررسی نحوه بازنمایی ابعاد جامعه شناختی فرش دستباف در فیلم "فرش ایران" است که در سال 1385 بصورت یک مجموعه 15 فیلم کوتاه توسط 15 تن از فیلمسازان برجسته ایرانی ساخته شده است. هدف اصلی تحقیق شناخت میزان و ترکیبی است که از ابعاد جامعه شناختی فرش دستباف ایرانی در فیلم « فرش ایرانی» به عنوان یک فیلم شاخص در این زمینه، بازتاب یافته است. نوع تحقیق توصیفی تحلیلی و روش تحلیل کیفی بوده است. شیوه جمع آوری اطلاعات، مشاهده فیلم ، کتابخانه ای و جستجوی اینترنتی بوده است. نتایج به دست نشان داد که: ابعاد جامعه شناختی فرش دستباف، در فیلم بازتاب متناسبی نداشته است و فقط در چهارمورد از پانزده فیلم تمرکز خوبی بر این زمینه مشاهده شد. در مقابل ، توجه به زیبایی و اهمیت هویتی فرش دستباف و بعد فرهنگی آن در فیلم زیاد وجود دارد. در 4 فیلم با محوریت مسائل جامعه شناختی، در عین حال که به همه عناصر چهارگانه تولید، میانجی گری و توزیع توجه خوبی شده، توجه به حیطه تولید و میانجی گری بیشتر و توجه به حیطه توزیع و مصرف کمتر مشاهده شد که در مصرف نیز بیشتر توجه به مصرف جهانی مشاهده شد.
اشیاء روزمره یا اسباب تجمّل: دوگانگی مفهوم اشیاء صناعی در متون دوران اسلامی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
75 - 86
حوزههای تخصصی:
دست ساخته های صناعتگران دوران اسلامی که امروز از آثار اصیل هنر اسلامی به شمار می آیند، در منابع متقدم از دو منظر متفاوت یاد شده اند؛ یکی ناظر بر وجه کاربردی آنها در زندگی عموم مردم و دیگری به اعتبار وجه زینتی و تجمّلی آنها در گنجینه های اغنیا. این تعابیر دوگانه در نوشته های بعضی از متفکران پیشین جهان اسلام اساس دسته بندی صناعات دستی به دو گروه ضروری و تجملی شده است. هدف از این نوشتار نزدیک شدن به فهم گذشتگان از آثار صناعی، از راه جست وجوی این اشیاء و صناعات سازنده آنها در متون کهن است. نتیجه کار نشان می دهد اشیائی که امروز آثار هنرهای صناعی شناخته می شوند، از گروه دوم اند؛ اما این شأن هنری برآمده از نگاه امروزی نیست، بلکه آنها نزد سازندگان و صاحبان اصلی خود نیز ارج و اعتباری فراتر از وجه کاربردی شان داشته اند و در جایگاه شاهکارهایی نفیس قدر می دیده و به نیکی نگهداری می شده اند. از سوی دیگر، اشیاء روزمره نیز منزلت خود را داشته و هرگز از کانون توجه اهل تفکر دور نبوده اند.
همبستگی گره های هندسی صندوق آرامگاهی شیخ صفی الدین اردبیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صندوق قبر نفیس و ارزشمند عالم عارف و ربانی، شیخ صفی الدین اردبیلی، نیای بزرگ خاندان صفویه، در زیر گنبد الله الله در بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی قرار دارد. این صندوق به دلیل ارزشمند بودن نوع تزیینات و اجرای بسیار دقیق تکنیک های مختلف، همواره مورد توجه بوده و در بیشتر مطالعات به لحاظ فرمی، تکنیکی یا محتوایی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. لذا این پژوهش سعی دارد با نگاهی متفاوت از لحاظ گره گشایی و رمزیابی به این مهم بپردازد تا دستاوردی برای سایر محققان و هنرمندان در خلق آثار معاصر باشد. هدف از این پژوهش، تحلیل ساختاری گره های هندسی به کاررفته بر روی صندوق قبر شیخ صفی الدین اردبیلی و همچنین معرفی و شناساندن این گره ها به علاقه مندان این رشته و آثار است. سؤالی که برای این تحقیق در نظر گرفته شده این است که ویژگی های بارز گره های هندسی به کاررفته بر روی صندوق قبر شیخ صفی الدین اردبیلی چیست و نیز از چه نوع روش ترسیمی استفاده شده است؟ روش تحقیق حاضر به صورت توصیفی تحلیلی می باشد که در چند مرحله به روش دستی و با استفاده از نرم افزارهای کورل و فتوشاپ تحلیل و رمزگشایی شده است. گردآوری مطالب به روش کتابخانه ای – میدانی (عکاسی از صندوق) است. یافته های حاضر نشان می دهد که گره اصلی «ده تند» موجود بر روی این صندوق به صورت دست گردان اجرا شده و به حالت یک چهارم نیز تکثیر یافته است. روش دست گردان بودن و همچنین نوع تکثیر باعث شده تا یک سری آلت های دیگر مثل موریانه (عروسک)، پابزی، ترقه، تخمه (لوزی)، شش شل، شمسه هشت، شش بندی و... البته بسته به نوع فضا و طرح در ترکیب نهایی به این گره اضافه شود. در حالت کلی یک همبستگی و وحدت کلی در گره های هندسی ایجاد شده است.
تحلیل نقوش مینای سیاه (سیاه قلم) قوم صابئین مندایی اهواز براساس نظریه بازتاب فرهنگی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
51 - 73
حوزههای تخصصی:
قوم صابئین مندائی اهواز در استان خوزستان از اقلیت های دینی و منسوب به ادیان توحیدی هستند که نام آنها در قرآن کریم نیز ذکر شده است. این قوم به صنعت زرگری، طلاسازی و بالاخص هنر مینای سیاه شهرت دارند و به این هنر به عنوان صنعت اجدادی اشتغال دارند. نظام دینی این قوم یک نظام بسته و بدون ویژگی تبلیغ می باشد. از آن جا که بین هنر اقوام و عقاید ایشان در همه فرهنگ ها ارتباطات و پیوستگی وجود دارد؛ بنابراین اهمیت فرهنگ و هنر قومی و ضرورت مطالعه ی این دو مورد در بستر اجتماعی موجب شناسایی ویژگی های خاص هنری اقوام می گردد، همین امر ضرورت انجام پژوهش هایی در این خصوص را طلب می کند. چگونگی بازتاب فرهنگ بومی در نقوش به کار رفته در هنر مینای سیاه (سیاه قلم) قوم صابئین مندائی اهواز نیز زمینه ساز شناخت فرهنگ بومی و عقاید مرسوم قوم صابئین مندایی و معرفی هنر بومی مینای سیاه در بین ایشان می گردد. شناسایی نقوش هنر مینای سیاه و ارتباط این نقوش با فرهنگ قومی صابئین به عنوان هدف پژوهش حاضر است. بر این اساس مسئله تحقیق نیز بر چگونگی ارتباط بین نقوش تزئینی هنر مینای سیاه مندائیان و فرهنگ بومی ایشان استوار است. اطلاعات و داده های پژوهش به شیوه کتابخانه ای و داده های اسنادی و میدانی گردآوری شده است و تحقیق بر اساس ماهیت با روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد تطبیقی انجام گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد رابطه ی مستقیمی بین هنر مینای سیاه قوم صابئین مندائی و فرهنگ بومی ایشان وجود دارد و موضوع هجرت و جغرافیای زیستی (در کنار آب های روان و محیط بیابانی) از مهم ترین مضامین در ایجاد نقوش در هنر ایشان است.
تحلیل پالت های رنگی دو نمونه از قالیچه های بلوچ با استفاده از طیف سنجی انعکاسی
منبع:
رج شمار دوره دوم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
83 - 95
حوزههای تخصصی:
عنصر رنگ و هارمونیِ فام های رنگیِ مورد استفاده در یک دست بافته می تواند شخصیتی منحصربه فرد به آن بدهد و ارزش هنری آن را در کنار طرح و نقش مطلوب دو چندان کند. یکی از مناطق نام آشنای ایران که گویی ساکنان آن به خوبی با این دانش آشنایی دارند اقلیم زیبای بلوچستان است؛ چرا که با به کارگیری تعداد فام های رنگی محدود (حداکثر 6 تا 8 فام) در طرح و نقش دست بافته های خویش هر بار روح تازه ای به وجود آنها می بخشند. اگرچه برخی از پژوهش ها بر موضوع مطالعه و شناخت فام های رنگی در دست بافته های سیستان و بلوچستان متمرکز شده اند؛ با این وجود، جای خالی تحلیل پالت رنگی مورد استفاده در این آثار هنری به کمک یک ابزار دقیق آزمایشگاهی به چشم می خورد. مطالعه پیش رو، با استفاده از آنالیز جامع و شناخته شده طیف سنجی (یا اسپکتروفتومتر) انعکاسی که یک روش شناسایی غیرتخریبی است به تجزیه و تحلیل فام های رنگی موجود در دو قالیچه بلوچ با بیشترین تعداد فام های رنگی پرداخته است. با استفاده از این آنالیز، پارامترهایی نظیر: روشنایی (L*)، کروما (C)، زاویه رنگ (h˚) و اختلاف رنگ (E∆) فام های موجود در هر قالیچه برای نقاط مختلف (10 نقطه) محاسبه شدند. نتایج نشان می دهد که مواد رنگزای طبیعی، روش دندانه دادن و شرایط به کار گرفته شده (دما، زمان و شیوه شستشو) در فرآیند رنگرزی سنّتی می تواند بر پارامترهای رنگی یاد شده موثر باشد. علاوه بر این، تغییرات رنگی برای فام های غالب در قالیچه ها ناچیز بوده که نشان دهنده پایداری آنها در برابر عوامل محیطی (نور، رطوبت و سایش) است. این نتیجه حاکی از دانش ذاتی اقوام بلوچ پیرامون علم شناخت رنگ است، چیزی که یقیناً بافندگان خوش ذوق و هنرمند ساکن این منطقه آن را با نگریستن به اقلیم جغرافیایی زیبای اطراف محیط زندگی خویش آموخته اند.