فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۱۲٬۸۷۲ مورد.
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۹)
25 - 54
حوزههای تخصصی:
بدن بازیگر به عنوان عنصر قالب و بستر اصلی فرایند خلق رویدادها به شمار می رود شاخه های مختلف تئاتر معاصر خصوصاً رویکردهای متنوع تئاترهای بدن محور، پرفورمنس آرت، بادی آرت، هنر محیطی و هنر تعاملی به کار می رود و فضاسازی و درک مفهوم فضا و شیوه ارتباط بازیگران با فضای پدیداری تمرین یکی از مهم ترین پارامتر های این شیوه های اجرایی به شمار می رود؛ برای پرداختن به سویه های پنهان مانده مفهوم فضا با توجه به اهمیت روزافزون رویکردهای میان رشته ای، می توان از پدیدارشناسی به مثابه رویکردی روش شناختی برای فهم فضا و مواجه بازیگران با فضای پدیداری در تئاترهای بدن محور بهره جست. مبتنی بر رویکرد پدیدارشناسی می توان مواجه محض و بدون پیش فرض قبلی بازیگران با روند تمرین ها برای درک فضای زیسته تمرین را تبیین کرد. این مقاله با روش پدیدارشناسی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و اینترنتی، درصدد پاسخ به این سؤال است که پدیدارشناسی چگونه رابطه بازیگران با فضا در تئاتر های بدن محور را صورت بندی می کند؟ مبتنی بر رویکرد پدیدارشناسی مواجه بازیگر با فضا در تئاتر های بدن محور کیفیت های فضایی و ادراک بدنمند بازیگران را به شکل خاص و ویژه ای با یکدیگر درهم تنیده توصیف می کند. به بیان دیگر نمی توان رویدادها به دست آمده در فرایند تمرین را در محیطی جدا از جهان پیرامونی اجراگران و مکان تمرین موردبررسی قرارداد. درنتیجه تجربه زیسته اجراگران خارج از حیطه اختیار و فهم خردمند آنها متناسب با درک بدنمند اجراگران و احساسات چندگانه و چندوجهی آنها در نسبت با فضای پدیداری و اتمسفر شکل گرفته پیرامون آنها در محیط تمرین مورد توجه قرار می گیرد.
شناسایی الگوهای برساخت طراحی ملّی در مواجهه با طراحی جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طراحی محصول علاوه بر انطباق با نیاز های جامعه کاربری، نمایشگر سبک زندگی ایشان و به گونه ای روایتگر فرهنگ زمانه ی خود است. با شروع قرن جدید طراحی صنعتی از طراحی محصول صرف به سمت گونه ای کنشگری در جامعه حرکت نموده است و ظهور و رشد گرایش هایی مانند مدیریت طراحی و رویکردهای فرهنگی-اجتماعی از نتایج همین روند کلان طراحی صنعتی جهان است. به همین ترتیب، در پی رشد مطالعات پسااستعماری در هنر و طراحی، پژوهش در طراحی ملل و کشورهای پیرامونی به تعبیر ویکتور پاپانک جایگاه ویژه ای در مطالعات دانشگاهی طراحی صنعتی یافته است. لذا با عنایت به مبانی نظری جهانی شدن، نوعی رابطه ی دیالکتیکی در قالب طراحی جهانی به مثابه ی امر عام و طراحی بومی، ملّی و محلی به عنوان امر خاص طراحی است. هدف پژوهش حاضر بررسی و شناسایی الگوها و رویکردهای هویت یابی کنشگران (طراحان، مورخین و نظریه پردازان طراحی صنعتی) کشورهای پیشرو و در حاشیه ی طراحی در مواجهه با الزامات عام و جهان شمول طراحی جهانی است. این پژوهش با رویکردی تفسیری و به روش تحلیل اسنادی و روش شناسی کیفی انجام شده و در تجزیه وتحلیل داده های اسنادی از روش کدگذاری موضوعی استفاده شده است. پژوهش حاضر، در چگونگی تعامل و تقابل نظریه پردازان و مورخین طراحی ملّی در قاره های مختلف، چهار الگوی کلی مواجهه همراهی کامل، خلاقانه، چندگانه و التقاطی با طراحی را شناسایی نموده که همگی در مجموعه تجربیات جهانی-محلی گرایی قرار گرفته و الگوی فرضی محلی گرایی محض از طریق رد کامل آموزه های طراحی جهانی دیده نمی شود. به نظر می رسد که دلیل آن، برتری فناورانه روش تولید و مواهب غیرقابل انکار آن در دنیای معاصر است. بخش عمده ی تمایزسازی طراحی ملّی نیز با توجه به شرایط فرهنگی-اجتماعی و از طریق بهره گیری از نمادهای بومی، فرم های کلاسیک تثبیت شده و ارزش های فرهنگی بومی و با اولویت در زیبایی شناسی طراحی محصول جلوه گر شده است.
بازنگری نگرش «انحطاط» هنر قاجار با تأکید بر سفالگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
213 - 235
حوزههای تخصصی:
مطالعه پژوهش های صورت گرفته در زمینه سفال قاجار طی دهه های گذشته، بیانگر وجود نوعی اندیشه یکسونگرانه و غالباً منفی نسبت به این هنر در عرصه مطالعات هنر اسلامی است که آن را آغاز دوره «انحطاط» در تاریخ سفال ایران تلقی می کند. هدف این پژوهش، ارزیابی و سنجش درستی و نادرستی اندیشه مذکور است. سوال تحقیق حاضر این است که آیا این نگرش، ریشه در واقعیات تاریخی دارد یا حاصل برداشت هایی نادرست از تاریخ و هنر قاجار است؟ در پژوهش کیفی حاضر، از روش تحقیق تاریخی- تحلیلی استفاده شده و گردآوری داده ها با مراجعه به اسناد کتابخانه ای و میدانی و تحلیل داده ها به روش استقرایی انجام پذیرفته است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که برخلاف آن چه که اغلب اذعان گردیده، سفال قاجار به لحاظ کمّی و کیفی نه تنها راه به «انحطاط» نبرده بلکه جایگاه ویژه و مجزایی را در گستره سفال ایران به خود اختصاص داده است. در دوره قاجار، برنامه های حمایتی جهت گسترش و رونق صنعت سفال از سوی دولت و نخبگان سیاسی به طرز قابل ملاحظه ای افزایش می یابد که این مسئله منجر به ترقی کاشی سازی و انجام اقداماتی در زمینه چینی سازی می گردد. در این دوره، تولید ظروف خمیرسنگ به دلیل واردات چینی تا حدودی دچار نقصان می گردد، اگرچه ساخت آن برای بازار جدید مشتریان نوظهور طبقه متوسط استمرار می یابد. از سوی دیگر، می توان دید که با تغییر پایگاه اجتماعی هنر در این دوره علاوه بر گسترش دامنه حامیان و سفارش دهندگان سفال، به دلیل افزایش برنامه های ساخت وساز و مرمت ابنیه، سفارش کاشی در اولویت قرار می گیرد. علاوه بر این، تحت تأثیر پدیده جمع آوری آثار هنر اسلامی و رونق بازار تقاضای هنر ایرانی، هنر قاجار نیز مورد توجه موزه ها و مجموعه داران اروپایی قرار می گیرد که این مسئله، حجم زیادی از سفارشات را برای سفال قاجار و حتی محصولات تقلیدی با کیفیت مشابه آثار گذشته در پی دارد.
باززایش والایی در چیدمان های نوری اولافور الیاسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
111 - 122
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو با هدف شناسایی والایی معاصر در چیدمان های نوری اولافور الیاسون بر آن است تا پتانسیل های متفاوت نور در آثار هنرمند را شناسایی کند. روش پژوهش حاضر، از نوع کیفی و از منظر هدف، کاربردی است که با شیوه توصیفی، تحلیلی با روش گردآوری اسنادی تدوین شده است. اولافور الیاسون در آثار چیدمانی بزرگش با بهره گیری از عناصری چون نور، آب و دمای هوا فضاهای غوطه وری را ایجاد می کند که مخاطبینش را شگفت زده می کند و در آن ها تجربه حسی و عاطفی بازدیدکننده تعیین کننده می شود. هنر مبتنی بر نور الیاسون، تماشاگران را مسئول می سازد و آن ها را ترغیب می کند تا وارد یک وضعیت هوشیاری بالا شوند. استفاده های هنری از نور هویت مادی آثار الیاسون را دگرگون می کند و شخصیتی پر انرژی به آن می بخشد که بیننده می تواند ارتباطی ژرف و معنا دار را تجربه نماید. نتایج پژوهش نشان داد، چیدمان های نوری الیاسون می توانند نمایانگر والایی معاصر باشد؛ الیاسون با ساختارشکنی سنت رمانتیک، درک بیننده از امر والا را تشدید می کند به نحوی که در آن می تواند خودش را در این ادراک قوی مشاهده کند و دوباره با قدرت والایی موجود در پدیده های طبیعی به شکل واسطه ای ارتباط برقرار کنند.
دلایل وجود پدیده ی کپی در طراحی گرافیک ایران از دیدگاه تحلیل لایه ای علت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنر/ هنرهای تجسمی دوره ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
117 - 128
حوزههای تخصصی:
کپی آثار هنری با اهدافی چون آموزش، تکثیر و مرمت از دیرباز در هنر ایران وجود داشته است که با توجه به قصد هنرمند می توان آن را به دو دسته ی کپی موجه و کپی مردود تقسیم کرد. نظر به اینکه در چند دهه ی اخیر، پدیده ی کپی از نوع مردود و غیر اخلاقی در طراحی گرافیک ایران افزایش یافته است، شناسایی دلایل آن امری ضروری به نظر می رسد. نظریه ی«تحلیل لایه ای علت ها» که توسط سهیل عنایت الله، آینده پژوه استرالیایی بنا نهاده شد، به عنوان چارچوب نظری این مقاله انتخاب شد. این الگو برای کشف علل مسائل در چهار لایه به تحلیل آنها می پردازد که شامل لیتانی، علل اجتماعی، جهان بینی-گفتمان و اسطوره- استعاره می شود. این مقاله که از دیدگاه هدف از نوع کاربردی بوده و اطلاعات آن به شیوه ی کتابخانه ای جمع آوری شده، در پی پاسخ به این سوال اصلی است که دلایل وجود پدیده ی کپی در طراحی گرافیک ایران از دیدگاه تحلیل لایه ای علت ها چیست؟، نتایج بدست آمده به کمک روش کیفی نشان می دهد در لایه ی نخست دلایلی چون دسترسی نامحدود به تصاویر اینترنتی، ضعف خلاقیت در طراحان، نبود قوانین بازدارنده و رشد کمی مراکز طراحی غیرحرفه ای شناسایی شد. در لایه ی دوم مواردی چون نیاز مالی طراحان، پیروی از سلیقه بازار، عادی انگاری کپی، چرخه ناقص آموزش، عدم عضویت ایران در معاهده جهانی حق نشر و همچنین عدم کنشگری کافی د رمقابل این پدیده بدست آمد. در سومین لایه، گفتمان های غرب باوری و محافظه کاری و در لایه ی چهارم، ضرب المثل هایی همچون مرغ همسایه غاز است و یک شبه ره صدساله رفتن به عنوان عوامل انگیزشی بروز این پدیده شناخته شد.
ارزیابی تحلیلی میزان خیالی نگاری معماری در آثار نسل اول و دوم نقاشان قهوه خانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
101 - 119
حوزههای تخصصی:
نقاشی قهوه خانه یا خیالی نگاری یکی از جلوه های هنر مردمی است. این شیوه، توانسته است با زبان ساده خود، مردم کوچه و بازار و با ویژگی های هنری اش، پژوهشگران را متأثر سازد. نقاشان قهوه خانه بر باورها و سنت های عامیانه تأکید دارند و نقاشی خود را با آنچه در ذهن دارند ترسیم می کنند. نقاشان خیالی نگار، مضامین پرده های خود را از متن جامعه، همان جایی که خود از آن برخاسته اند، انتخاب می کنند. از سویی دیگر، معماری ظرف زندگی است و همه صورت های زندگی در آن متجلی می شود. معماری (با همه گستردگی خود) در آثار هنری نمود می یابد و نقاشی قهوه خانه نیز به همین اعتبار، شایسته مطالعه معماری است. پس مسئله پژوهش، شناخت تحلیلی مفاهیم معماری، اجزا و عناصر سازه ای و معماری و عناصر تزیینی در آثار نقاشی قهوه خانه است. هدف اصلی تحقیق عبارت است از شناخت معماری در آثار نقاشی قهوه خانه به تفکیک نقاشان نسل های مختلف؛ و به تفکیک مضامین پرده ها. بر همین اساس، سؤالات پژوهش عبارت اند از: 1. تغییر نسل در نقاشان قهوه خانه، چه تأثیری بر میزان خیالی نگاری معماری داشته است؟ 2. خیالی نگاری معماری در پرده های با کدام مضمون، بیشتر بوده است؟ روش تحقیق این مقاله، توصیفی- تحلیلی- تاریخی و شیوه جمع آوری اطلاعات، کتابخانه ای است. متغیرهای مستقل تحقیق عبارت اند از مفاهیم معماری (شکل، فضا و نظم)؛ اجزا و عناصر (سازه ای و معماری)؛ عناصر تزیینی. متغیر وابسته نیز عبارت است از میزان خیالی نگاری معماری. نتایج مطالعه انجام شده نشان می دهد که میزان خیالی نگاری معماری در پرده های نقاشان نسل اول، کمتر از نقاشان نسل دوم است. همچنین میزان خیالی نگاری معماری در پرده های با مضمون رزمی بیش از سایر مضامین است.
انواع مرگ در شخصیت های انیمیشن کوکو در تطابق با آرای هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله پژوهش پیش رو این است چگونه می توان با توجه به ظرافت های بحث و مفاهیم مارتین هایدگر درباره انواع مرگ به تحلیل ابعاد شخصیت های انیمیشن کوکو با تمرکز بر شخصیت میگل پرداخت. پرسش های پژوهش از این قرارند: زاویه نگرش این انیمیشن به مرگ با کدام یک از انواع مرگ و یافت حال مناسب آن در نظر هایدگر همخوانی بیشتری دارد؟ به ابعاد مرگ هایدگری چه مولفه هایی می افزاید؟ چه مباحثی درباره مرگ و چه ابعادی از شخصیت ها را در این انیمیشن آشکار می کند؟رویکرد پژوهش از آرای هایدگر در باب مرگ از کتاب هستی و زمان به هدف مطالعه انواع آن در انیمیشن کوکو برگرفته شده است. برای تکمیل مباحث در بخش تحلیل مباحث از کتاب کانت و مسئله متافیزیک، استفاده شده است. روش پژوهش پیش رو از نظر نوع نظری و کیفی است. روش گرداوری اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی است. با روش توصیفی-تحلیلی انواع مرگ با توجه به شخصیت ها در این انیمیشن بیرون کشیده می شود. برای پاسخ به پرسش ها در پژوهش، انواع مرگ، یافت حال متناسب با آنها از نظر هایدگر معرفی شده و با توجه به شخصیت های منتخب انیمیشن به نحوی تحلیل می شود که فرم و محتوای انواع مرگ در انیمیشن کوکو در تطابق با آرای هایدگر مشخص شود.نتایج حاکی از این است که در این انیمیشن مرگ شخصیت ها (هکتور، دلاکروز و امیلدا) بیشتر جسمانی بوده است. در جهان زندگان غیر از میگل و هکتور چندان مرگ اگزیستانسیال را مطرح نمی توان کرد. به نظر می رسد جشن مردگان مکزیکی ها ترس هایدگری از مرگ را پشت سر می گذارد و نشان می دهد مرگ آگاهی با استفاده از عکس و به یادآوردنِ مردگان، برگزاری جشن سالیانه، طریق پیشنهادی انیمیشن در کاهش ترس از مرگ است.
تحلیل بازنمایی مکان زندگی روزمره در آثار عکاسان معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکان زندگی روزمره، ازجمله موضوعاتی است که همواره موردتوجه هنرمندان معاصر بوده است. دلیل این امر نه تنها ارزش گذاری به مکان، بلکه تلاشی بر دیالکتیکی بودن تأمل و درک انتقادی از فرهنگ و زندگی روزمره بوده است. نمایش فضای خصوصی ازجمله خانه در هنر به ویژه عکاسی، در معنابخشی به زندگی روزمره مهم تلقی گشته و به درک امر روزمره به عنوان موضوعی درخور تأمل می انجامد. این مقاله بر آن است با طرح این پرسش که هدف از بازنمایی خانه در آثار عکاسان معاصر ایرانی چه بوده است، به تحلیل بازنمایی مکان در آثارشان نائل آید. مطالعه آثار و تحلیل نشانه های صریح و ضمنی نمایش مکان زندگی روزمره در آثار این هنرمندان، گویای این امر است که بازنمایی خانه در این آثار به منظور بازنمایی امر روزمره، بازیابی خاطرات، حس نوستالژیک و نقد مدرنیته صورت گرفته و هنرمندان با طرح این پرسش ضمنی برای مخاطب که آدم های این مکان ها کجا رفته اند و چگونه می توان این مکان ها را دوباره احیا کرد، به خلق اثر پرداخته اند. این پژوهش کیفی و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی می باشد. نقد مدرنیته، حس نوستالژیک، اهمیت به مکان زندگی روزمره و خانه، بازیابی خاطرات، ازجمله اهداف مشترک هنرمندان در بازنمایی مکان زیسته و تجربه شده در زندگی روزمره بوده است. یافته های این پژوهش و نتایج این بررسی در جداولی مجزا بر اساس الگوی هولستی در انتهای مقاله قبل از نتیجه گیری ارائه شده است. همچنین در جدولی دیگر مدل تحلیلی داده های این پژوهش رسم گردیده است. عکس ها و نقاشی های این مقاله با توجه به پرسش پژوهش و بر اساس نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند.
سنجش تاریخی و مطالعه فنی و هنری صندوق چوبی امامزاده محروق نیشابور و دَرِ مقبره قطب الدین حیدر زاوه ای تربت حیدریه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
165 - 179
حوزههای تخصصی:
دوره ایلخانی را می توان از درخشان ترین ادوار تاریخ اسلامی ایران در ظهور بانیان، حامیان و کارگزاران عرصه معماری و تزیینات وابسته بدان دانست. ازجمله باید از دَرها و صندوق های چوبی نام برد که هنرمندان سده هشتم، کتیبه های زیبایی را به خط رقاع و کوفی در جوار گره های هندسی همراه با نقوش گیاهی، منبت کرده اند. هدف مقاله سنجش تاریخی و بررسی ویژگی های فنی و هنری صندوق امامزاده محروق نیشابور و دَرِ مقبره قطب الدین حیدر زاوه ای در تربت حیدریه است. ازاین رو به دنبال پاسخ به این سؤال است که صندوق امام زاده محروق و دَرِ مقبره شیخ زاوه ای متعلق به کدام دوره تاریخی بوده و دارای چه ویژگی های هنری است؟ روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و تاریخی بوده و روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای و به ویژه میدانی است. شیوه جمع آوری اطلاعات به صورت تحقیقات میدانی، فیش برداری، مطالعات کتابخانه ای بوده و تصاویر آثار، توسط نگارندگان عکاسی و نقوش آثار با استفاده از نرم افزار طراحی کورل، ترسیم شده است. نتایج نشان می دهد منبت کاری عصر ایلخانی، غالباً با روسازی تخت و یا محدب، انجام شده است. تزیین قابل تأمل و اندیشه این دو اثر ازنظر فن و اذکار کنده کاری شده روی آن ها نشان از ارادت و احترام به جایگاه امام زاده محروق و قطب الدین حیدر زاوه ای و درویشان داشته و از سویی اعتقادات هنرمندان و بانیان را نشان می دهد. این اذکار و آیات بر وحدانیت، نیکی، عدالت، مهربانی و بخشش خداوند تأکیددارند. با توجه به نقشمایه ها، کتیبه ها و نیز پرداختن به جزئیات تاریخی، هنری و فنی آثار مورداشاره و تطبیق آن با تزیینات معماری اماکن و آثار شاخص دوره ایلخانی، چون بنای سلطانیه، شاهنامه ابوسعیدی و قرآن های شاخص، دوره تاریخی دو اثر موردمطالعه، دوره ایلخانی تشخیص داده شد.
نقشِ فضای فیزیکی (مکان) در خلقِ فیلم های انیمیشنِ فانتزی از نوعِ ماورایی با تمرکز بر انیمیشن های کورولاین و خانه ی هیولا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاکنون اغلبِ مطالعاتِ مربوط به فانتزی بر خلق رویدادها یا پرسوناژهای خاص و جذاب متمرکز بوده و در آن ها موضوعِ فضای فیزیکی، به ویژه نقش آن در خلقِ فانتزی کمتر بررسی شده است. این مقاله نقش و کارکردِ نشانه ا ی مکان را در آفرینش و بصری سازیِ فانتزی در فیلم های انیمیشنِ ماورایی مطالعه می کند. برای این امر، دو فیلم انیمیشن کورولاین و خانه ی هیولا که در خلق فانتزی آن ها فضای فیزیکی نقشی موثر داشته، به عنوان نمونه ی مطالعاتی تجزیه وتحلیل شده است. در فیلمِ اول فضای خانه به عنوان بستری برای خلق داستان و در فیلم دوم، خانه در قالب یکی از پرسوناژهای اصلیِ داستان ظاهر می شود. برای واکاوی این مسئله، از رویکرد توصیفی و تحلیلی استفاده، و نشانه های تصویری موجود در مکانِ وقوع رویدادهای داستان، و نقش آن ها در خلق فانتزی مطالعه شده است. نتایج حاصل از بررسی نقشِ موثرِ نشانه های تصویری را در آماده سازی ذهن مخاطب برای رویارویی با اتفاقات پیش رو در هر دو فیلم نشان داد. همچنین، ملاحظه گردید که نشانه های تصویری در قالبِ فرمِ بصریِ مشخصی، با قرارگیری در فضا، حس وحال (مانند حس ترس) و مفهومی مشخص را در سکانس های فیلم ها ایجاد می کنند. نشانه های تصویری، می توانند با حضور در فضا، معرف حضور یک پرسوناژ در صحنه های بعدی و یا بیانگر خصوصیات وی باشند. همچنین فرم هایی که در طراحی پرسوناژها و فضا استفاده می شود با داشتن شکلی مشترک، باعث ایجاد انسجام بصری در راستای مفهوم داستان و شکل دادن به ژانر فیلم می شوند. در واقع نشانه های بصری باعث تطبیق بصری فضا و پرسوناژها با هم می شوند. تلفیق این عناصر و نشانه ها که عموماً با تغییر و دگردیسی همراه است، فانتزی داستان را باورپذیرتر می کند.
تحلیل بینانشانه ای عکاسی: مقدمه ای بر شاخص های درون متنی و برون متنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عکس به عنوان زیرمجموعه ای از نشانه های تصویری و زبان نوشتاری نیز به عنوان بخشی از سیستم نشانه ای، در یک نظام مشترک قرار می گیرند که وجه اشتراکشان "نشانه" بودن آن هاست. ترجمه بینانشانه ای به عنوان گردش معنا بین نظام های مختلف روشی ارتباطی بین منابع نشانه شناختی، از جمله زبان و تصویر است. مقاله پیش رو نیز با استفاده از آموزه های بینانشانه ای، عکاسی را از منظر صورت و فرم، مضمون و ارتباط فرامتنی با تاریخ و فرهنگ، مورد تحلیل و بررسی قرار داده و روابط میان نشانه های نوشتاری و تصویری درون اثر را به صورت درون متنی و فرامتنی مورد کاوش قرار می دهد. هدف پژوهش حاضر، ارائه تحلیلی زبان شناسانه از دیدگاه بینانشانه ای در عکاسی، و تعمیم قواعد و ساختارهای حاکم در نشانه ی زبانی بر نشانه های تصویری، برای دست یافتن به تحلیلی جامع است. در این رویکرد جهت تحلیل بیانشانه ای عکاسی شاخصه هایی طرح می شود و در ادامه با به کارگیری این شاخصه ها یکی از عکسهای کتاب نگاهی به عکس ها اثر جان سارکوفسکی به روش توصیفی-تحلیلی، مورد مطالعه قرار می گیرد. در نهایت "روش بینانشانه ای" به عنوان یک روش بررسی قابل اتکا در زمینه ی تحلیل بین نظام های مختلف معرفی می شود که با بررسی همزمان تصویر، متون و سایر زمینه های جانبی، مخاطب را در فهم همه جانبه ی عکس ها یاری می دهد.
بررسی نمایشنامه «مرگ یزدگرد» بر اساس دیدگاه لوکاچ در باب «درام تاریخی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۷)
9 - 25
حوزههای تخصصی:
اقتباس از تاریخ از تجربیات پرتکرار در ادبیات نمایشی ایران و جهان است. بررسی نمونه های موفق از این تجربیات بر اساس چارچوبی مشخص، می تواند راهگشای دیگر نویسندگان در ورود به این مسیر باشد. محدود شدن بررسی این گونه آثار به میزان انطباق با تاریخ و غفلت از نقد ادبی، موجب خارج شدن بسیاری از جنبه های آن ها از دایره بررسی می شود. به این ترتیب سؤال اساسی که با آن مواجه می شویم، این است که یک پدیده تاریخی چطور دراماتیزه می شود و یک درام تاریخی باید واجد چه ویژگی هایی باشد؟ هدف این پژوهش این است که این امر با بررسی یک درام تاریخی شاخص ایرانی بر اساس یک چارچوب نظری، تبیین شود. منتقد برجسته مارکسیست، گئورک لوکاچ، در کتاب رمان تاریخی به بحث درباره ویژگی های درام تاریخی می پردازد که از خلال مباحث او، می توان مؤلفه هایی برای این گونه استخراج کرد. در این پژوهش توصیفی-تحلیلی کوشش شده است که یکی از معروف ترین نمایشنامه های تاریخی ایرانی یعنی مرگ یزدگرد نوشته بهرام بیضایی بر اساس دیدگاه لوکاچ درباره «درام تاریخی» و پنج مؤلفه مطروحه توسط وی شامل «فاکت های سنخ نمای زندگی»، «قهرمان جهان تاریخی»، «عمومی بودن»، «انسانی شدن تاریخ»، «اکنونی ساختن تاریخ» مورد بررسی قرار گیرد. یافته های این تحقیق نشان می دهد که از میان پنج مؤلفه مدنظر لوکاچ، چهار مؤلفه یعنی «فاکت های سنخ نمای زندگی»، «عمومی بودن»، «انسانی شدن تاریخ» و «اکنونی ساختن تاریخ» در درام بیضایی یافت می شود. در این میان با توجه به دیدگاه بیضایی به تاریخ، «اکنونی ساختن تاریخ» در آثار او اهمیتی مضاعف پیدا می کند. اساساً بیضایی به سراغ تاریخ می رود تا نکته ای را به جامعه معاصر خود گوشزد کند. اما بارزترین تفاوت اثر او با مؤلفه های لوکاچ، در چگونگی ظهور «قهرمان جهان تاریخی» بروز پیدا می کند زیرا لوکاچ افراد نزدیک به هسته قدرت را مناسب قبول نقش قهرمان جهان تاریخی می داند به این دلیل که بیشتر در معرض نیروهای مختلف هستند. اما بیضایی قهرمانانش را از میان مردم عادی یا افراد رده پایین حکومتی انتخاب می کند. این امر از سر تصادف و اتفاق نیست بلکه به بینش بیضایی نسبت به تاریخ برمی گردد. از نقدهای بیضایی به تاریخ نگاری مرسوم، نادیده انگاری مردم عادی است.
تحلیل معنا در نگارکند صخره ای تنگ سروک دو(سطح شمال شرقی) با رویکرد آیکونولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگارکند صخره ای تنگ سروک دو متعلق به قوم الیمایی است، که در شمال شهر بهبهان واقع شده است. این اثر بر سطح شمال شرقی یک صخره ی آزاد در این منطقه نقش بسته است، و طبق متن کتیبه ی آن، شاهزاده ارودوس الیمایی را لمیده بر تخت نشان می دهد. این نقش برجسته، ساده، بدون پرداخت و با جزئیات کم نقش گرفته و شامل نقش مایه هایی با محتوای نمادین است که معنا در آن ها مستتر مانده است. بنابراین، با این پرسش که معنای درونی نقش مایه های این اثر بر اساس کدام الگوهای تفکری و بصری از این قوم نشان داده شده است و هدف آن، دریافت معانی پنهانی و نمادین این اثر در لایه های مختلف از سطح تفکر، فرهنگ، سیاست، مذهب و هنر در جامعه الیمایی است. بر این اساس، یافته های این پژوهش نشان می دهد؛ که تأثیرپذیری الیماییان از تفکر، فرهنگ و هنر بین النهرین و عیلام، یونان و ایران است، که با عناصر و نقش مایه های بومی، فرهنگی و هنری این قوم آمیخته شده است و به نظر می رسد این نگارکند کارکردی سیاسی و تبلیغاتی برای حاکم در این دوره داشته است. این پژوهش کاربردی و بر اساس رویکرد آیکونولوژی و روش اروین پانوفسکی است، که با استفاده از منابع کتابخانه ای به توصیف، تحلیل و تفسیر این اثر پرداخته است.
تحلیل روایت شناسانه به بند کشیدن ضحاک در شاهنامه بایسنقری بر مبنای نظریه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
73 - 84
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی یکی از روش های تحلیل روایت است. نظریه پردازانی در زمینه روایت شناسی به تحقیق پرداخته اند از جمله آنها می توان به ژرار ژنت اشاره نمود. از نظر ژنت برای تحلیل روایت پنج عامل وجود دارد: تداوم، بسامد، نظم که به زمان مربوط می شوند و دو عامل دیگر وجه و لحن هستند. هدف از این پژوهش، انطباق روایت تصویری به بند کشیدن ضحاک در شاهنامه بایسنقری بر اساس عوامل تحلیل کننده روایت در نظریه ژنت است. روش تحقیق توصیفی – تحلیلی بوده و گردآوری مطالب کتابخانه ای است. براین اساس این سؤال مطرح است که چگونه نقاش داستان ضحاک را بر اساس تصویر، روایتگری نموده است؟ عناصر روایت در نظریه ژنت چگونه با روایت تصویری نگاره منطبق می شود؟ از نتایج تحقیق چنین برمی آید که باتوجه به تفاوت های ساختاری میان متن کلامی و متن تصویری برای نگارگر این امکان وجود نداشت که همچون شاعر از پیوستگی تصویر برای نشان دادن رخدادها استفاده کند؛ بنابراین نگارگر تلاش کرده بود تا توالی زمان رخدادها را شکسته و با پیوند دو یا چند رخداد یک تصویر را به نمایش بگذارد. همچنین با مداخله در مواردی چون زمان و وجه، نقش مخاطب را پررنگ تر کرد. می توان گفت نقش نگارگر در لحن به مثابه بیان تصویری پررنگ تر بوده و به عنوان دانای کل عمل کرده است.
مؤلفه های زیباشناسانه نقاشی ژاپنی دوره آشیکاگا مبتنی بر ذن بودیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
85 - 96
حوزههای تخصصی:
در میان هنرهای ژاپن، نقاشی دوره آشیکاگا، به دلیل تأثیرپذیری از ذن بودیسم، اهمیتی مضاعف دارد که تحلیل این آثار، جنبه های متفاوتی از آن را آشکار می کند. در این پژوهش، 15 نمونه از نقاشی های دوره آشیکاگا با توجه به ذن بودیسم تحلیل شده است. هدف اصلی در این پژوهش، تبیین ارتباط میان مفاهیم فلسفی و آئینی ذن بودیسم و ویژگی های فرمی و معنایی نقاشی دوره آشیکاگا است. در این پژوهش، گردآوری اطلاعات، با روش کتابخانه ای به همراه مشاهده تصاویر و تحلیل از نوع کیفی است. همچنین نمونه گیری با شیوه گزینشی غیرتصادفی است. این پژوهش نشان می دهد که هنر ژاپنی، همچون آئین ژاپنی، متضمن مفاهیم دوگانه است. در دوره آشیکاگا، نوعی نقاشی مرکبی مبتنی بر کیفیت مکاشفه ای و متفکرانه ذن بروز کرد. هنر نقاشی این دوران را می توان مشابه هنر ذن بودیسم در فرهنگ ژاپن دانست. مهم ترین ویژگی های نقاشی دوره آشیکاگا شامل مواردی همچون دور شدن هنر از معابد، وجود مضامین و نقش مایه های کهن بومی، کاهش تدریجی سرزندگی قلم و مرکب و سهم اندک موضوعات روایی و مذهبی است. در این آثار، موضوعات منظره و طبیعت و یا حیوانات بیشترین سهم را دارند. تقریباً در تمامی موارد، زاویه دید از رو به رو است. مجموع این ویژگی ها، بیان گر تأثیر مستقیم ذن بر فرم و انتخاب مضامین نقاشی های دوره آشیکاگا است.
مطالعه ویژگی های تصاویر منطقه البروج در کتاب صور الکواکب کتابخانه ملّی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سابقه ی استفاده از ستارگان برای جهت یابی و تعیین زمان به دوران باستان بازمی گردد. پیشرفت علم نجوم و ثبت اطلاعات دقیق ستارگان و صورفلکی باعث انتقال و گسترش این علم شد. از مهم ترین کتاب های نوشته شده در این حوزه، کتاب صورالکواکب نوشته ی عبدالرحمن صوفی در قرن 4ه.ق است. هدف اصلی این پژوهش بررسی ویژگی های تصویری کتاب صورالکواکب محفوظ درکتابخانه ملی به شماره بازیابی 16269-5 است. 12 برج منطقه البروج به دلیل اهمیت تصویری بیشتر و شناخته شده تر بودن به عنوان نمونه مطالعاتی این پژوهش به صورت انتخابی و غیر تصادفی انتخاب شده اند. گردآوری اطلاعات به صورت اسنادی و با استفاده از منابع موجود در کتابخانه، مراجعه مستقیم به کتابخانه و منابع اینترنتی جمع آوری شده اند. این پژوهش کاربردی و از نظر نوع داده کیفی است، و تجزیه و تحلیل داده ها به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. نتیجه ی این پژوهش نشان می دهد که با وجود رونویسی های متعدد، همواره اصولی خاص در طراحی تصاویر ثابت باقی مانده اند و بخشی از آن ها متناسب با هنر زمانه تغییر یافته است. ویژگی اصلی تصاویر در این نسخه استفاده از طرح های خطی، رنگ های روحی، تزئینات محدود و استفاده از تناسبات طبیعی در طراحی تصاویر و دوری از اغراق های نامتعارف در پیکره ها است. صورت های حیوانی به همان اندازه ی صورت های انسانی مورد توجه واقع شده اند. همچنین در این نسخه اصول خاصِ نوشتار و تصویرگریِ کتاب های علمی دنبال شده است.
تحلیل نگاره سفینه النجات اثر محمدعلی رجبی بر اساس نظریه ترامتنیت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
29 - 40
حوزههای تخصصی:
مزایای استفاده از پیش متن های متعدد، غنا بخشیدن به آثار هنری و بیان معانی متعدد در یک اثر واحد است که نمود آن را می توان در نگاره سفینه النجات اثر استاد رجبی مشاهده کرد. هدف از این مطالعه شناسایی انواع روابط ترامتنی و پیش متن های مورداستفاده در نگاره سفینه النجات با روش ترامتنیت ژنت و درصدد پاسخ به دو سؤال است: نگاره سفینه النجات اثر استاد رجبی دارای کدام یک از گونه های روابط ترامتنی است؟ این پژوهش به روش توصیفیِ تحلیل محتوا و رویکرد تطبیقی انجام شده و ازجمله تحقیقات کیفی محسوب می شود. شیوه جمع آوری داده ها کتابخانه ای و مشاهده ای است. نتایج نشان می دهد نگاره غیر از رابطه فرامتنی تمام انواع رابطه ترامتنی را دارد. هنرمند علاوه بر استفاده از پیش متن های متنوع مانند قرآن و شاهنامه فردوسی، مواردی را در جهت غنای معنایی، به نگاره افزوده و علاوه بر استفاده از پیش متن های نوشتاری از پیش متن های تصویری که مهم ترین آن نگاره "گفتار اندر ستایش پیغمبر " در شاهنامه تهماسبی بهره برده است و در چهره پردازی علاوه بر استفاده از شیوه های نگارگری سنتی از شیوه چهره پردازی استاد فرشچیان هم استفاده شده است. هنرمند توانسته علاوه بر به نمایش گذاشتن قدرت قلم و مهارت فنی؛ اثر را از تصویری روایتگر به بیش متنی جدید تبدیل نماید و در عین وفاداری به پیش متن ها بیانی فراتر از آن ها برای عصر حاضر داشته باشد.
تحلیل ارتباط متن و تصویر در نسخه خطی داستان سیف الملوک و بدیع الجمال بر اساس گفت وگومندی و پیوستاری زمان و مکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
143 - 159
حوزههای تخصصی:
هزارویک شب از کهن ترین نمونه های ادبی در جهان به شمار می آید. نسخه خطی داستان سیف الملوک و بدیع الجمال از مجموعه هزارویک شب به زبان فارسی و خط نستعلیق در سال 1033 هجری قمری و زمان پادشاهی جهانگیر در هند تحریر شده که تأثیر عمیق سنت های تصویری فرهنگ و تمدن هند و ایرانی در آن ظهور یافته است. داستان سیف الملوک از این مجموعه، حکایت شاهزاده ای است که عاشق پری زاده ای به نام بدیع الجمال می شود و به جست و جوی او باشخصیت های داستان به گفت وگو می پردازد. هدف پژوهش، تحلیل ارتباط متن و تصویر در نسخه خطی داستان سیف الملوک و بدیع الجمال بر اساس نظریات باختین است. سؤالات تحقیق عبارت اند از: 1. چه ارتباط گفت وگومند و پیوستاری زمان و مکان بین متن و تصویر در نسخه خطی داستان سیف الملوک و بدیع الجمال وجود دارد؟ 2. نمود شباهت ها و تفاوت های گفت وگومندی میان روایت داستان و نوع تصویرگری نگاره های این نسخه، چگونه قابل بررسی است؟ روش تحقیق توصیفی تحلیلی است و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای از طریق فیش برداری و تصویر خوانی است. روش تجزیه وتحلیل داده ها کیفی است. نتایج پژوهش نشان داد بیان گفت وگومندی میان عناصر روایی و تصویرپردازی این نسخه از هماهنگی و غنای بسیار برخوردار است و با توجه به سنت های ایرانی و فرهنگ بومی هند، انسان در پیوند با محیط و در مرکز توجه قرار می گیرد که در اصل به طرح گفت وگومندی میان آن ها پرداخته شده است. جهان فردی سیف الملوک به عنوان شاهزاده ای مستقل، بر دیگران برتری ندارد؛ بنابراین تأثیرات چندصدایی در جلوه های گوناگون ظهور یافته است. پیوستاری زمان و مکان نیز در متن و تصویرگری این داستان از نسخه هزارویک شب قابل شناسایی است و هنرمند تصویرگر هم سو با روایت داستان اثری متناسب با گفت وگومندی و پیوستاری زمان و مکان در نظر باختین خلق کرده است.
ریشه یابی کارکرد سازهای موسیقی در آئین های سوگواری بر پایه تفسیر آیکونوگرافیک نگاره سوگواری برای اسکندر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ماهیت چندبعدی سوگ، که ذیل دین، باورهای ماورءالطبیعه و فرهنگ تعاریف متعددی دارد، در بطن خود حاوی محتوای واحد بازآفرینی مرگ و رستاخیر ایزدان باروری است. موسیقی، در قامت یکی از عناصر آئین های سوگواری علاوه بر تعمیم اندوهی مشترک به سوگواران، وجهی نمادین و معنایی ثانویه نیز دربر دارد. ازاین رو جستار حاضر با هدف تبیین کارکرد سازهای موسیقی در آئین های سوگواری، درصدد پاسخ به این دو پرسش است که «در آئین های سوگواری از چه ادوات موسیقی استفاده می شده است؟» و «کارکرد و معنای نمادین این سازها چه بوده است؟»در همین راستا این مقاله یک نگاره از اقبال نامه نظامی به شماره ثبت 4363 با موضوع سوگواری برای اسکندر را به روش هدفمند (شاخص محور) برگزیده و با رویکرد آیکونوگرافی از طریق منابع کتابخانه ای مطالعه کرده است. نتایج حاصله حاکی از آن است که ادوات موسیقی -هواصداها، خودصداها و پوست صداها - به لحاظ واژه شناسی و ماهوی با مفهوم سوگواری همبستگی دارند و به منظور دفع شر و طلب باران به کار گرفته می شوند. این سازها به عنوان ابزاری روحمند و پیونددهنده میان زمین و آسمان، درخواست بارش باران و سرازیری رزق را طنین انداز می کنند. این معنای نمادین از اسطوره ها آغاز شده و تا آئین های سوگواری برای قهرمانان تاریخی کارکرد خود را حفظ کرده است.
تبیین نقش در تنکه کوبه های قلم زنی شده شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
45 - 59
حوزههای تخصصی:
تنکه، سینی زیرین کوبه ها است که بخش های دیگر کوبه همچون سندان، حلقه و پاچفت، بر آن نصب می گردند. مشبک کاری و قلم زنی، دو شیوه تزئین تنکه های یزد در گذشته بوده اند که قلم زنی از تداول بیشتری نسبت به مشبک کاری برخوردار بوده است. بر این اساس، نگارندگان کوشیده اند با تکیه بر نقوش 18 تنکه قلم زنی شده دوره قاجار، به شیوه توصیفی- تحلیلی و با روش میدانی و کتابخانه ای، به سؤالاتی درزمینه چیدمان، گونه گونی، بنیادها و مفاهیم نقوش تنکه ها، پاسخ دهند. نتیجه این تحقیق نشان داد، نقوش تنکه ها، از چهار الگوی گل و مرغ و بته، هندسی، ختایی و اسلیمی، پیروی می کنند. به نظر می رسد فرم قاب مرکزی تنکه ها، متأثر از کتاب آرایی است و چیدمان نقش، مانند فرش و فضای معماری ایران، بازتابی است از باغ ایرانی و فردوس مثالی. حاشیه ها مانند حصار، تأکیدی هستند بر درون گرایی به عنوان رکن اساسی معماری ایران. اژدها در انتهای شاخه های درخت گونه اسلیمی، دافع نیروهای شر، و نقوش ختایی و حیوانی در میان شاخه ها، خاطره بوستان را در پای درختان اسلیمی زنده می سازند. همچنین سرو و انار در هیئت درخت زندگی، جاودانگی، باروری، زیبایی و سودمندی را برای ساکنین خانه طلب می کنند. آنچه تنکه ها را پس از ویژگی های کاربردی، به طلسمی جهت تعویذ و آرزو بدل ساخته است.