فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۱٬۷۵۹ مورد.
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۶
77-94
حوزههای تخصصی:
تمرین مقاومتی، جزء مهم برنامه تمرینی در بیشتر فعالیت های ورزشی است. تمرین مقاومتی کم شدت همراه با محدودیت جریان خون نیز می تواند باعث افزایش قدرت عضلانی و استقامت موضعی شود؛ بنابراین، پژوهش حاضر با هدف مطالعه اثر تمرین کم شدت برونگرا با محدودیت جریان خون بر حجم عضله و عملکرد جسمانی فوتبالیست های مردانجام شد.بدین منظور، 40 فوتبالیست انتخاب شدند و به صورت تصادفی به چهار گروه تمرین مقاومتی سنتی (تعداد = 10)، تمرین مقاومتی کم شدت برونگرا با محدودیت جریان خون (تعداد = 10)، تمرین مقاومتی شدید برونگرا بدون محدودیت جریان خون (تعداد = 10) و کنترل (تعداد = 10) تقسیم شدند.قبل و پس از دوره تمرینی هشت هفته ای، آزمون های قدرت و استقامت عضلانی گرفته شد و هایپرتروفی عضلانی با توجه به روش اولتراسوند اندازه گیری شد. برای مقایسه بین گروه ها از روش تجزیه وتحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد (0.05 ≥ P). نتایج حاکی از آن بود که گروه های تجربی تمرین برونگرا با محدودیت جریان خون و تمرین سنتی در مقایسه با گروه کنترل در آزمون قدرت بالاتنه افزایش معنا داری داشتند(P < 0.001). همچنین، در قدرت عضلات پا بین گروه ها تفاوت معنا دار وجود نداشت، اما تغییرات درون گروهی در همه گروه های تجربی افزایش معنا داری را نشان داد. همچنین، استقامت عضلات پا افزایش معناداری را در تمام گروه های تجربی نشان داد. نتایج بین گروهی حاکی از وجود افزایش معنا دار بین گروه تمرینات مقاومتی سنتی با گروه تمرینات مقاومتی برونگرا بدون محدودیت جریان خون (0.001 = P) و بین گروه تمرینات مقاومتی سنتی و گروه تمرینات مقاومتی برونگرا با محدودیت جریان خون با گروه کنترل (0.001 =P ) بود. تفاوت معنا داری در استقامت عضلات بالاتنه ( 0.18= P)، هایپرتروفی عضلات چهارسرران ( 0.12= P) و همسترینگ ( 0.053= P) وجود نداشت (0.05 <P). هر سه برنامه تمرین مقاومتی برونگرا با و بدون محدودیت جریان خون و سنتی اثری مشابه بر قدرت، استقامت و هایپرتروفی عضلانی در فوتبالیست ها داشتند. به دلیل استفاده از بار کمتر در تمرینات مقاومتی برونگرا با محدودیت جریان خون و کسب نتیجه مشابه، ورزشکاران و مربیان می توانند از این نوع برنامه استفاده کنند.
اثر طول دوره مصرف کورکومین در طی تمرین استقامتی شدید بر میزان فعالیت GPX و سطوح مالون دی آلدئید کبد، قلب و عضله اسکلتی موش های صحرایی نر ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۶
139-156
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر مصرف مکمل کورکومین طی هشت هفته و 48 ساعت پایانی تمرین استقامتی شدید بر میزان فعالیت گلوتاتیون پراکسیداز (GPX) و مالون دی آلدئید (MDA) کبد، قلب و عضله اسکلتی موش های صحرایی انجام شد. تعداد 39 سر موش صحرایی نر ویستار (با سن هشت هفته و با میانگین وزنی 64/18 ± 76/226 گرم)، پس از یک هفته آشناسازی به شش گروه کنترل، کورکومین، 48 ساعت کورکومین، استقامتی، استقامتی + کورکومین و استقامتی + 48 ساعت کورکومین تقسیم شدند. تمرین استقامتی شدید (پنج جلسه در هفته) روی نوارگردان مخصوص جوندگان انجام شد. مکمل کورکومین در طی هشت هفته، سه جلسه در هفته (30 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن) یا 48 ساعت پایانی (هر هشت ساعت) به وسیله تزریق درون صفاقی مصرف شد. سطوح فعالیت GPX به روش الایزا وMDA با روش اسپکتروفتومتری اندازه گیری شد.نتایج تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که فعالیتGPX بافت کبد (0.001 = P) و قلب (0.034 = P) گروه استقامتی، در مقایسه با گروه کنترل به طور معنا داری کمتر و سطوح MDA در بافت کبد (0.001 = P) و قلب (0.004 = P) به طور معنا داری بالاتر بود. همچنین، میزان فعالیت GPX در هر دو گروه استقامتی + کورکومین (0.002 = P) و استقامتی + 48 ساعت کورکومین (0.001 = P) بافت کبد، به طور معنا داری از گروه استقامتی بیشتر بود. سطوح MDA بافت کبد (0.007 = P) و قلب (0.018 = P) در گروه استقامتی + کورکومین به طورمعنا داری از گروه استقامتی پایین تر بود و MDA قلب گروه کورکومین از گروه کنترل بیشتر بود. فعالیت GPX و MDA عضله اسکلتی هیچ گونه تفاوت معناداری را نشان نداد. به نظر می رسد تمرینات استقامتی شدید به بروز پاسخ های اکسایشی متفاوت در بافت های مختلف منجر می شود و مصرف مکمل کورکومین در طی هشت هفته تمرین یا حتی 48 ساعت پایانی تمرینات استقامتی شدید، می تواند در بافت های کبد و قلب از اثرهای فشار اکسایشی جلوگیری کند و ظرفیت آنتی اکسیدانی را تقویت کند.
تأثیر تمرین و مکمل گیری ویتامین D بر تغییرات هورمونی و عملکردی فوتبالیست های نخبه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: کمبود ویتامین D با افزایش سطوح هورمون پاراتیروئید پلاسما همراه است که منجر به افزایش تأثیرات منفی و مخرب بر ارگانیسم و کاهش عملکرد عضلانی می گردد. پژوهش حاضر با هدف تأثیرمکمل گیری ویتامین D بر تغییرات هورمونی و عملکردی فوتبالیست های نخبه زن تیم ملی ناشنوا انجام گرفت.مواد و روش ها: بدین منظور 22 فوتبالیست زن تیم ملی ناشنوایان (سن 3.24±26.20 سال، قد 3.23±155.15 سانتی متر، وزن 2.46±56.68 کیلوگرم و شاخص توده بدن 1.07±23.61 کیلو گرم/مجذور قد) به صورت داوطلبانه با آرایش تصادفی به دو گروه مکمل (11نفر) و دارونما (11نفر) تقسیم شدند. آزمودنی ها 120 دقیقه قبل از فعالیت، ویتامین D و دارونما را به روش دوسوکور مصرف کردند. از آزمودنی ها قدرت بیشینه عضلات پا، توان بی هوازی و هوازی، سرعت، چابکی و 5 سی سی خون ناشتا قبل و بعد از آزمون گرفته شد. برنامه تمرینی شامل یک دوره برنامه تمرینات تداومی، پلیومتریک، مقاومتی و اختصاصی بود. برای تحلیل داده ها از آزمون های شاپیروویلک، تحلیل کوواریانس یک راهه استفاده شد (0.05>P < span lang="FA">). یافته ها: تحلیل کوواریانس یک راهه نشان داد، بین میانگین ویتامین D (نانوگرم/میلی لیتر)، قدرت پا (کیلوگرم) و توان بی هوازی (وات) برحسب عضویت گروه (مکمل وکنترل) تفاوت معنی داری مشاهده می شود (0.05>P < span lang="FA">). بین میانگین باقیمانده نمرات توان هوازی، سرعت، پاراتیروئید و کلسیم تفاوت معنی داری در گروه مکمل و کنترل مشاهده نشد (0.05). یافته های تحقیق حاکی از افزایش معنی دار سرمی ویتامین D (19.58 نانوگرم/میلی لیتر) در گروه مکمل نسبت به کنترل شد (0.05>P < span lang="FA">). بحث و نتیجه گیری: مطلوب ترین نتیجه پژوهش حاضر اینست که سطح مطلوب ویتامین D منجر به بازجذب کلسیم توسط کلیه ها و دستگاه گوارش و کنترل سطح هورمون های پاراتیروئیدی برای عملکرد بهینه عضله اسکلتی می شود. بنابراین، حفظ سطوح (OH)D-25 می تواند بازیابی را جهت تولید نیروی عضلانی در حین اجرای تمرینات شدید تسریع کند. ورزشکاران باید در طول سال مورد ارزیابی قرار گیرند و در صورت بروز مشکل مکمل گیری انجام پذیرد.
پاسخ هورمون اورکسین و پروفایل چربی به شش ماه تمرین مقاومتی و بی تمرینی در مردان چاق غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۷
93 - 112
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف بررسی تأثیر شش ماه تمرین مقاومتی و دو هفته بی تمرینی متعاقب آن، بر تغییرات اورکسین و چربی های خون در مردان چاق انجام شد. ۳۰ مرد غیرفعال (سن: ۷/۱ ± ۲۱سال، قد: ۵/۷ ± ۵/۱۷۵سانتی متر، وزن:۳۵/۵ ± ۷۵/۹۵ کیلوگرم) به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره شامل گروه تجربی (هفت حرکت، چهار ست هشت تکراری با شدت 80 درصد یک تکرار بیشینه، سه جلسه در هفته و به مدت شش ماه) و گروه کنترل قرار گرفتند. نمونه گیری در پیش آزمون، ۴۸ ساعت، هشت، ۱۶ و ۲۴ هفته پس از تمرین های مقاومتی و به دنبال دو هفته بی تمرینی انجام شد. تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که یک جلسه فعالیت بر متغیرهای پژوهش تأثیر نداشت. غ لظت پلاسمایی اورکسین (P = 0.005)، LDL (P = 0.004، P = 0.001، P = 0.001)، TG (P = 0.020، P = 0.012، P = 0.002) و وزن (P = 0.001، P = 0.001 ، P = 0.001) به ترتیب در مراحل هشت، ۱۶ و ۲۴ هفته تمرین و TC(P = 0.025، P = 0.002) پس از ۱۶ و ۲۴ هفته فعالیت در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل کمتر بود.HDL پس از هشت، ۱۶ و ۲۴ هفته فعالیت در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل بیشتر بود (P = 0.001). دو هفته بی تمرینی باعث افزایش معنادار وزن (P = 0.014)، LDL (P = 0.002)، TG (P = 0.006) و کاهش معنادار HDL (P = 0.001) در مقایسه با آخرین جلسه فعالیت شد، اما هنوز از مقدار اولیه بهتر بود. درمجموع، انجام دادن فعالیت مقاومتی علاوه بر تأثیر بر هورمون اورکسین باعث بهبود وزن و نیمرخ چربی در مردان چاق شد و متناسب با طول دوره تمرینی، سازگاری ها محسوس تر بود؛ هرچند این سازگاری ها با بی تمرینی تضعیف شدند.
اثر هشت هفته تمرینات ترکیبی و مصرف مکمل کافئین بر توان بی هوازی، شاخص خستگی، استقامت هوازی و آزمون مهارتی در تکواندوکاران دختر نخبه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: یکی از دغدغه های ورزشکاران حرفه ای افزایش عملکردشان می باشد. در فعالیت های شدید، اتمام سریع انرژی و افزایش تجمع اسیدلاکتیک از جمله عوامل کاهش عملکرد در طول یک دوره از مسابقات است. هدف از انجام این پژوهش مقایسه تاثیر هشت هفته تمرینات ترکیبی و مصرف مکمل کافئین بر توان بی هوازی، شاخص خستگی، استقامت هوازی و سرعت ضربه پا به میت تکواندوکاران دختر نخبه بود.مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه تجربی و کاربردی با طرح تحقیق پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری پژوهش متشکل از تکواندوکاران دختر نخبه شهر کرج بودند که تعداد 28 آزمودنی به عنوان نمونه انتخاب شدند و در دو گروه: 1) تمرین ترکیبی و 2) مکمل کافئین + تمرین ترکیبی در گروه های 14 نفره تقسیم شدند. برای بررسی تفاوت درون گروهی و بین گروه ها به ترتیب از آزمون های آماری تی همبسته و آنووا در سطح معناداری 0.05>P استفاده شد.یافته ها: نتایج حاصل از آزمون تی همبسته نشان داد که میانگین پیش آزمون و پس آزمون آزمودنی ها در تمام شاخص ها [(استقامت هوازی گروه تمرین ترکیبی به همراه مصرف کافئین، 0.003=P < span lang="FA">)، (استقامت هوازی در گروه تمرین ترکیبی بدون مصرف کافئین، 0.005=P < span lang="FA">) و (شاخص های سرعت ضربه پا، توان بی هوازی و خستگی در هر دو گروه، 0.000=P < span lang="FA">)] تفاوت معنی داری با هم دارند و عملکرد ورزشکاران در پس آزمون بهتر بود. نتایج مربوط به آزمون آنوا نشان داد که فقط میانگین سرعت ضربه مستقیم پا به میت (ضربه آپ دولیو چاگی) بین دو گروه تفاوت معنی داری داشت و تکواندوکاران در گروه تمرین ترکیبی + کافئین در مقایسه با تمرینات ترکیبی صرف، عملکرد بهتری داشتند.بحث و نتیجه گیری: از آنجائی که که حتی بهبود مقدار کم متغیرهای جسمانی و عملکردی برای ورزشکاران نخبه ارزشمند است، بنابراین توصیه می شود مکمل کافئین در کنار تمرینات ورزشی مورد استفاده قرار گیرد.
تغییرات عوامل آنزیمی و غیرآنزیمی آنتی اکسیدانی پس از یک جلسه فعالیت ورزشی سرعتی تکراری و غوطه وری در آب سرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۷
133 - 146
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان تغییرات گلوتاتیون اکسیدشده (GSSG)، گلوتاتیون احیاشده (GSH) وآنزیم های گلوتاتیون ردوکتاز (GR) و گلوتاتیون پراکسیداز (GPX) پس از فعالیت سرعتی تکراری و پس از آن غوطه وری در آب سرد (CWI) انجام شد؛ ازاین رو، 20 ورزشکار تمرین کرده با میانگین حداکثر اکسیژن مصرفی 9/2 ± 9/52 میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن در دقیقه، میانگین سنی 2/2 ± 9/21 سال، قد 4/5 ± 2/174 سانتی متر و وزن 4/4 ± 68 کیلوگرم برای شرکت در این پژوهش انتخاب شدند. پس از انجام دادن فعالیت سرعتی تکراری، 10 نفر از آزمودنی ها داخل آب سرد با دمای 14 درجه سانتی گراد و 10 نفر دیگر در دمای اتاق به شکل غیرفعال روی صندلی نشستند. خون گیری نیز قبل و پس از انجام دادن فعالیت سرعتی و همچنین پس از ریکاوری در آب سرد یا استراحت غیرفعال و پس از 24 ساعت انجام شد و متغیرهای خونی با استفاده از روش الایزا سنجیده شدند. نتایج نشان داد که 24 ساعت پس از فعالیت سرعتی تکراری، میزان عوامل غیرآنزیمی آنتی اکسیدانی در خون به حالت اولیه بازنگشت و در این بین نیز غوطه وری در آب سرد بر این عوامل تأثیر نداشت و تنها عوامل آنزیمی GPX و GR پس از 24 ساعت به حالت اولیه خود بازگشتند، اما باز هم تفاوت معناداری بین گروه آب سرد و گروه کنترل وجود نداشت. همچنین براساس نتایج پژوهش، میزان عوامل آنزیمی و غیرآنزیمی آنتی اکسیدانی پس از فعالیت ورزشی سرعتی تکراری شدید زیاد بود، ولی غوطه وری در آب سرد هیچ تأثیری بر بازگشت به حالت اولیه این عوامل نداشت.
اثرات تمرین تناوبی شدید و مصرف مکمل کورکومین بر بیان کاسپاز 3 و میکروRNA های آپوپتوزی بافت قلب موش های صحرایی در مواجهه با آرسنیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۸
39 - 60
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر تمرین های تناوبی شدید (HIIT) و مصرف مکمل کورکومین بر مقدار کاسپاز سه و بیان miR-1 و miR-133 بافت قلبی موش های صحرایی در مواجهه با آرسنیک انجام شد. بدین منظور 48 موش صحرایی نر 16 هفته ای با وزن 77/24 ± 31/340 گرم به شش گروه شامل آرسنیک-تمرین، آرسنیک-کورکومین، آرسنیک-توأم (شامل آرسنیک – تمرین - کورکومین)، آرسنیک، کنترل اتانول و کنترل معمولی تقسیم شدند. آرسنیک روزانه با دوز پنج (میلی گرم/ وزن بدن و کورکومین با دوز روزانه 15 (میلی گرم/ وزن بدن به مدت شش هفته استفاده شد. تمرین HIITبه مدت شش هفته (پنج روز در هفته) شامل 60 دقیقه دویدن تناوبی در هر جلسه (هر تناوب شامل چهار دقیقه دویدن با شدت 90-85 درصد v VO2max و دو دقیقه ریکاوری فعال با شدت 60- 50 درصد) انجام شد. سنجش کاسپاز سه به روش وسترن بلات و مقدار بیان ژنی به روش RT-PCR انجام شد. یافته ها نشان داد در گروه آرسنیک بیان ژن miR-1 (0.001=p ) و محتوای کاسپاز سه ( 0.001=p ) بیشتر و بیان ژن miR-133 کمتر از گروه کنترل معمولی بود ( 0.001=p ). با اینکه در گروه آرسنیک-تمرین تفاوتی در بیان ژن های miR-1 ( 0.45=P ) و miR-133، (0.20=p ) و محتوای کاسپاز سه ( 0.26=p ) در مقایسه با گروه آرسنیک مشاهده نشد، در گروه آرسنیک-کورکومین مقدار کاسپاز سه از گروه آرسنیک کمتر بود (0.001=p )، اما در گروه آرسنیک-توأم، بیان ژن miR-1 ( 0.042=p ) و محتوای کاسپاز سه ( 0.001=p ) کمتر و بیان ژن miR-133 بیشتر (0.010 =P ) از گروه آرسنیک بود. مواجهه با آرسنیک از طریق تغییر بیان mir-1 و mir-133 کاردیومیوسیت ها را مستعد آپوپتوز دخیل در بیماری های قلبی می کند. درحالی که تمرین بدنی قادر به فرونشاندن کامل آثار سوء آرسنیک در کاردیومیوسیت ها نیست، به جای آن مکمل کورکومین و عمدتاً اثر توأم فواید بهتری دارد، اما به دلیل نبود شواهد مشابه و محدودیت های پژوهش انجام دادن پژوهش های بیشتر لازم است.
تأثیر هشت هفته تمرین هوازی بر برخی عوامل درگیر در متابولیسم کلسترول در هیپوکمپ و نقش آن در بهبود عملکرد شناختی رت های نر ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۵
61-78
حوزههای تخصصی:
در مطالعات به طور گسترده به متابولیسم لیپیدهای گردش خون توجه شده است، اما در سال های اخیر به متابولیسم لیپید در مغز به دلیل ارتباط با برخی اختلال های عصبی توجه بیشتری شده است. مطالعات اخیر نشان داده اند که برخی عوامل خطرزای شروع زودرس آلزایمر با متابولیسم کلسترول در ارتباط هستند؛ بنابراین، هدف از انجام پژوهش حاضر، تاثیر هشت هفته تمرین هوازی بر برخی عوامل درگیر در متابولیسم کلسترول در هیپوکمپ و نقش آن در بهبود عملکرد شناختی رت های نر ویستار بود. آزمودنی های پژوهش حاضر 26 سر رت نر بالغ نژاد ویستار هشت هفته ای با میانگین وزنی 20 ± 195 گرم بودند که در ابتدا با روش تصادفی ساده به دو گروه تقسیم شدند: گروه تمرین (تمرین روی تریدمیل، پنج روز در هفته به مدت هشت هفته) (13 رت) و گروه استراحت (13 رت). پس از هشت هفته رت های هر گروه با روش تصادفی ساده به دو زیرگروه دیگر تقسیم شدند که از یک گروه آزمون رفتاری (هفت رت) گرفته شد و گروه دیگر (شش رت) برای بررسی متغیرهای مطالعه شده در پژوهش تشریح شدند. نتایج آزمون تحلیل واریانس یک راهه ماز آبی موریس بهبود معناداری را در یادگیری (P < 0.05) و حافظه (P < 0.05) رت های گروه تجربی نسبت به گروه کنترل نشان داد. همچنین، نتایج آزمون تحلیل واریانس یک راهه افزایش معناداری را در بیان ژن هایAPOE (P < 0.05) و ABCA1 (P < 0.05) و ن بود ت فاوت مع نادار در س طح Aβ1-42 م حل ول (P > 0.05) در هیپوکمپ رت های گروه تجربی نسبت به گروه کنترل نشان داد؛ بنابراین، تمرین هوازی با افزایش معناداری در بیان ژن هایAPOE و ABCA1 که از عوامل اصلی متابولیسم کلسترول در مغز هستند و در پاتولوژی بیماری آلزایمر نیز درگیرند، می تواند هم راستا با بهبود عملکرد شناختی شیوه ای مؤثر در پیشگیری از بیماری آلزایمر باشد.
تأثیر تمرین تناوبی شدید بر بیان ژن PPARγ و میزان TG کبدی در رت های مبتلا به بیماری کبد چرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۷
113 - 132
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر تمرین تناوبی شدید بر بیان ژن PPARγ و محتوای تری گلیسیرید کبدی رت های مبتلا به کبد چرب غیرالکلی انجام شد.در این پژوهش تجربی 30 سر رت نر ویستار به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند: گروه اول (20 سر)، 16 هفته غذای پرچرب با هدف بروز کبد چرب مصرف کرد و گروه دوم (کنترل) (10 سر) در این مدت غذای استاندارد مصرف کرد. پس از تأیید کبد چرب به وسیله اندازه گیری سطح سرمی آنزیم ALT در گروه اول و تقسیم تصادفی آن ها به دو گروه NAFLD و NAFLD+HIIT (هر گروه 10 سر)، گروه NAFLD+HIIT تمرین فزاینده ای براساس درصدی از حداکثر سرعت را (75 تا 90 درصد) به مدت هشت هفته انجام داد و گرو ه های NAFLD و کنترل تنها رژیم غذایی قبل خود را مصرف کردند و در هیچ تمرین ورزشی شرکت نکردند. در پایان هشت هفته تمرین، میزان بیان ژن PPARγو محتوای کبدی تری گلیسیرید اندازه گیری شد. یافته ها نشان داد میزان بیان ژن PPARγدر گروه NAFLD+HIIT در مقایسه با گروه NAFLD به طور معناداری افزایش یافت (P = 0.001). همچنین میزان تری گلیسیرید کبدی گروه NAFLD+HIIT کاهش معناداری داشت (P = 0.001). میانگین وزن رت ها در گروه NAFLD+HIIT نیز تغییر معنا داری نداشت (P = 0.054)، اما میانگین وزن گروه کنترل و NAFLD در طی این دوره افزایش معنا داری پیدا کرد (P = 0.001). به نظر می رسد تمرین های تناوبی شدید با افزایش بیان PPARγو تأثیر بر تنظیم بیان ژن های مؤثر در متابولیسم چربی، به طور مستقل از کاهش وزن باعث کاهش تری گلیسیرید کبدی و بهبود بیماری کبد چرب می شوند.
اثر تمرینات مقاومتی بر محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- آدرنال، وضعیت روانی و میزان افسردگی در زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس (ام اس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: اختلالات محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- آدرنال (محور HPA) و در نتیجه اختلالات روانی و افسردگی از جمله مشکلات رایج در بیماران مبتلا به ام اس هستند. ممکن است فعالیت های ورزشی موجب تنظیم محور HPA و بهبود وضعیت روانی این دسته از بیماران مؤثر باشد. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرینات مقاومتی بر محور HPA، وضعیت روانی و میزان افسردگی زنان مبتلا به بیماری ام اس بود.مواد و روش ها: 27 زن جوان مبتلا به بیماری ام اس (میانگین سنی 6.9 ± 32.3 سال) و با میانگین مقیاس وضعیت ناتوانی گسترده (EDSS) 2±1.3 به صورت هدفمند انتخاب شدند. آزمودنی ها به طور تصادفی و بر اساس EDSS به دو گروه تمرینات مقاومتی (14 نفر) و کنترل (13 نفر) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تمرین به مدت 8 هفته، 3 روز در هفته، به مدت 45 دقیقه و با محدوده 50 تا 70 درصد حداکثر قدت در تمرینات برنامه ریزی شده مقاومتی پیشرونده شرکت کردند. وضعیت روانی، میزان افسردگی و غلظت هورمون های آدرنوکورتیکوتروپین (ACTH) و کورتیزول قبل و پس از دوره تمرینی اندازه گیری شد. برای بررسی اختلاف میانگین ها از آزمون آماری t مستقل و حداقل سطح معنی داری 0.05 استفاده شد.یافته ها: نتایج نشان داد پس از هشت هفته تمرین مقاومتی، وضعیت روانی (11.2 درصد، 0.04=P < span lang="FA">) و میزان افسردگی (27.4 درصد، 0.01=P < span lang="FA">) در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل بهبود معنی دار و سطوح ACTH (11.6 درصد، 0.03=P < span lang="FA">) و کورتیزول (9.9 درصد، 0.04=P < span lang="FA">) کاهش معنی دار پیدا کرده است.بحث و نتیجه گیری: به طور کلی به نظر می رسد تمرینات مقاومتی به کار رفته در مطالعه حاضر به واسطه تنظیم محور HPA می تواند در بهبود وضعیت روانی و میزان افسردگی زنان مبتلا به بیماری ام اس مؤثر باشد.
تأثیر شش هفته تمرین های هوازی تداومی و تناوبی بر شاخص آنتی اکسیدانی تام هیپوکمپ و تعادل رت های مدل پارکینسونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۵
95-108
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تأثیر شش هفته تمرین های تداومی و تناوبی هوازی بر شاخص آنتی اکسیدانی تام هیپوکمپ و تعادل رت های مبتلا به پارکینسون بود. در این پژوهش از 24 سر رت نر نژاد ویستار 12 هفته ای با میانگین وزن 250 تا 350 گرم استفاده شد. آزمودنی ها با استفاده از رزرپین به پارکینسون مبتلا شدند. سپس، تمرین های هوازی تداومی و تناوبی به مدت شش هفته و هر هفته پنج جلسه و با زمان 15 دقیقه و سرعت 10 متر در دقیقه در هفته اول اجرا شد که زمان تمرین در هفته آخر به 40 دقیقه و سرعت تمرین به 20 متر در دقیقه رسید. این تمرین در گروه تناوبی در هفته اول در دو مرحله، در هفته های دوم تا چهارم در چهار مرحله و در هفته های پنجم و ششم در شش مرحله اجرا شد و در پایان شش هفته، تعادل با استفاده از آزمون روتارود اندازه گیری شد و سپس، رت ها با استفاده از کتامین و زایلازین کشته شدند. پس از آن، بافت هیپوکمپ از سایر قسمت های مغز جدا شد و شاخص آنتی اکسیدانی تام (TAC) اندازه گیری شد. نتایج با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی LSD تجزیه وتحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد که شش هفته تمرین هوازی تداومی و تناوبی باعث بهبود شاخ ص آنتی اکسیدانی تام در هیپوکمپ (P ≤ 0.000) و تعادل (P ≤ 0.000) رت های مبتلا به پارکینسون می شود. همچنین، در مقایسه بین دو گروه تمرینی در متغیر شاخص آنتی اکسیدانی تام تفاوت معناداری مشاهده نشد (P ≤ 0.46)، اما در شاخص تعادل، تمرین تناوبی در مقایسه با تمرین تداومی تأثیر بیشتری را نشان داد (P ≤ 0.000)؛ بنابراین، می توان نتیجه گرفت که از این نوع تمرین ها می توان برای بهبود سیستم آنتی اکسیدانی هیپوکمپ و تعادل بیماران مبتلا به پارکینسون استفاده کرد.
تأثیر هشت هفته تمرین هوازی بر بیان ژن های LXRa، PEPCK و G6PC2 در کبد موش های چاق پیش دیابتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۸
17 - 38
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر هشت هفته تمرین هوازی بر بیان LXRa mRNA، PEPCK و G6PC2 در بافت کبد موش های چاق پیش دیابتی انجام شد. تعداد 18 سر موش نر C57BL/6 به دو گروه تقسیم شدند: 1- موش های تغذیه شده با رژیم غذایی پرچرب (موش های پیش دیابتی) (تعداد = 12) و 2- موش های تغذیه شده با رژیم غذایی استاندارد (موش های غیرچاق) (تعداد = 6). تأیید شرایط پیش دیابتی با تست تحمل گلوکز (GTT) انجام گرفت. سپس موش های پیش دیابتی به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند: رژیم غذایی پرچرب-تمرین (HFD-Exe) و رژیم غذایی پرچرب-بی تحرک (HFD-Sed). موش های گروه تمرینی به مدت هشت هفته و پنج روز در هفته با سرعت متوسط 21 متر بر دقیقه و به مدت 45 دقیقه روی نوار گردان تمرین کردند. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، موش ها قربانی و خون از قلب موش ها گرفته شد. بافت کبد جدا شد و برای اندازه گیری سطح بیان LXRa و ABCA1 در دمای 70- درجه سانتی گراد نگهداری شد. نتایج نشان داد سطوحLXRa و ABCA1 کبدی در موش های تمرین کرده به طور معناداری از موش های تمرین نکرده بیشتر بود. بیان نسبی ژن های کلیدی در گلوکونئوژنز ازجمله G6PC2 و PEPCK در کبد موش های تمرین کرده در مقایسه با موش های تمرین نکرده به طور معناداری کاهش پیدا کرد. همچنین تمرین هوازی موجب کاهش استئاتوز و آنزیم های کبدی در موش های پیش دیابتی شد. به دنبال تمرین بدنی، بیان ژن LXRa و ABCA1 در کبد موش ها افزایش پیدا کرد و موش ها را از چاقی القاشده توسط HFD محافظت می کند و خطر بیماری کبد چرب را کاهش می دهد.
آثار هشت هفته تمرین هوازی و مقاومتی بر سالوسین ها و شاخص های التهابی در زنان دیابتی نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۷
73 - 92
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی آثار هشت هفته تمرین هوازی و تمرین مقاومتی بر سطوح سالوسین های آلفا و بتا و شاخص های التهابیدر زنان مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد. بدین منظور، 45 آزمودنی داوطلب به طور تصادفی به سه گروه 15 نفره تمرین هوازی، تمرین مقاومتی و کنترل تقسیم شدند. تمرین های مقاومتی و هوازی به مدت هشت هفته، سه جلسه در هفته و با پیروی از یک الگوی پیشرفت تدریجی انجام شدند. تمرین مقاومتی شامل هشت تا 12 تکرار و شدت 60 تا 70 درصد یک تکرار بیشینه و تمرین هوازی شامل 30 تا 50 دقیقه دویدن روی نوار گردان با شدت 65 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه بود. پیش و پس از دوره مداخله، سطوح سرمی سالوسین های آلفا و بتا، مالون دی آلدئید و اینترلوکین یک بتا در هر سه گروه اندازه گیری شد. نتایج نشان دهنده کاهش معنادارسطوح سالوسین بتا در گروه هوازی(P = 0.015) و گروه مقاومتی(P = 0.019) بود. از سوی دیگر، سطوح سالوسین آلفا در هر دو گ روه ه وازی (P = 0.034) و مقاومتی (P = 0.012)افزایش معنادار داشت. هم چنین س طوح اینت رلوکین یک بت ادر گ روه ه وازی (P = 0.034) و مقاومتی (P = 0.041) کاهش معنادار داشت، اما سطوح مالون دی آلدئیددر هیچ کدام از گروه ها تغییر معنادار نداشت. تغییرات سطوح سالوسین آلفا، سالوسین بتا و اینترلوکین یک بتابین دو گروه هوازی و مقاومتی تفاوت معنادار نداشت. براساس نتایج پژوهش حاضر، انجام هشت هفته تمرین مقاومتی یا تمرین هوازی می تواند آثار سودمندی بر سطوح سالوسین های آلفا و بتا و اینترلوکین یک بتادر زنان مبتلا به دیابت نوع دو داشته باشد.
بررسی ارتباط بین سطح فعالیت بدنی و شدت بیماری در افراد مبتلا شده به بیماری کووید 19(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پاند می کرونا ویروس جدید جان هزاران نفر را گرفته و اکثر کشورها با این بیماری درگیر هستند، لذا هدف از این پژوهش بررسی ارتباط بین میزان فعالیت بدنی و شدت اثرگذاری بیماری کووید-19 بر افرادی که دچار این بیماری شده اند می باشد. مواد و روش ها: جامعه آماری این مطالعه شامل تما می افراد مبتلا شده به بیماری کووید-19 شهرستان شهرکرد بود. از این میان تعداد 178 (86 مرد سن 4.76±44.7 سال، قد 7.34±173.5 سانتی متر و وزن 5.65±85.7 کیلوگرم و 92 زن سن 5.14±38.4 سال، قد 6.8±157.3 سانتی متر و وزن 4.5±71.3 کیلوگرم) پرسش نامه (پرسش نامه بک و پرسش نامه شدت اثرگذاری بیماری) تکمیل شد و مورد بررسی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون با سطح معناداری 0.05 استفاده شد. نتایج: نتایج نشان داد که سطح فعالیت بدنی با شدت اثرگذاری بیماری کووید-19 بر روی افراد رابطه معکوس و معناداری دارد به طوری که افرادی که بی تحرک تر بودند شدت اثرگذاری بیماری بیشتر بوده و افرادی که دارای فعالیت بدنی منظم و متوسط بودند بیماری اثر بسیار کمتری داشته و همچنین در اثر افزایش شدت فعالیت بدنی به صورت حرفه ای شاهد تا حدودی افزایش اثرگذاری بیماری بر روی افراد بودیم.بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده از این پژوهش، فعالیت بدنی می تواند برای دفاع از کل بدن مفید باشد و ممکن است از جمله اقدامات پیشگیرانه در برابر پیامدهای عفونت ویروسی دستگاه تنفسی شمرده شود.
مقایسه اثر ماساژ ورزشی و حجامت خشک پیش از فعالیت بر عناصر منتخب آمادگی جسمانی مهارت محور و عملکرد روانی- شناختی ورزشکاران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: ماساژ و حجامت خشک دو مداخله پیش از رقابت هستند که برای کمک به بهبود عملکرد ورزشکاران مورد استفاده قرار می گیرند. هدف از این مطالعه تاثیر ماساژ ورزشی و حجامت خشک پیش از فعالیت بر عناصر منتخب آمادگی جسمانی مهارت محور و عملکرد روانی - شناختی ورزشکاران بود.مواد و روش ها: 12 مرد ورزشکار با سن 1.8±22.25 سال؛ وزن 14.8±84.2 کیلوگرم و قد 0.1±1.8 متر بطور داوطلبانه برای شرکت در این پژوهش انتخاب شدند. در یک طرح متقاطع تصادفی شده متوازن، آنها طی سه جلسه متوالی با فاصله یک هفته، بطور تصادفی، تحت حجامت خشک، ماساژ یا عدم مداخله در یک زمان یکسان از روز قرار گرفتند. 10 دقیقه پس از هر مداخله، توان انفجاری، سرعت، چابکی، عملکرد شناختی و نیم رخ خلقی آزمودنی ها اندازه گیری شد. داده ها با آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر در سطح معناداری 0.05 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته ها: یافته ها نشان داد حجامت خشک در مقایسه با شرایط بدون مداخله و ماساژ، توان انفجاری را افزایش می دهد (0.05>P)، اما سرعت و چابکی تفاوت معنی داری بین شرایط نداشت (0.05<P)، همچنین نتایج نشان داد که هم حجامت خشک و هم ماساژ در مقایسه با شرایط بدون مداخله موجب افزایش معنی دار امتیاز آزمون برج لندن شده اند (0.05>P)، در نهایت تفاوت معنی داری بین اثر سه مداخله بر متغیرهای حالات خلقی مثبت و حالات خلقی منفی مشاهده نشد (0.05
).بحث و نتیجه گیری: یافته های مطالعه حاضر نشان داد که ماساژ و حجامت خشک پیش از فعالیت ممکن است عملکرد فیزیکی و ذهنی ورزشکاران را بهبود بخشد، اما بر وضعیت خلق و خوی آنها تاثیری ندارد.
بررسی خستگی پذیری مرتبط با تولید نیرو در گروه های سنی مختلف دختران ژیمناست و تمرین نکرده برمبنای مراحل رشدی تانر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۷
17 - 36
حوزههای تخصصی:
این مطالعه مقطعی با هدف بررسی خستگی پذیری مرتبط با تولید نیرو در دختران ژیمناست و تمرین نکرده برمبنای مراحل تانر انجام شد. بدین منظور، 60 نفر از دختران ژیمناست و تمرین نکرده با توجه به مقیاس بالیدگی تانر به سه زیگروه کودک، نوجوان و بزرگسال تقسیم شدند. آزمودنی ها در سه جلسه جداگانه به ترتیب برای آشناسازی و اندازه گیری های اولیه، آزمون بیشینه و آزمون خستگی به آزمایشگاه مراجعه کردند. در آزمون بیشینه برای تعیین زاویه مطلوب تولید نیرو، هر آزمودنی سه انقباض ایزومتریک بیشینه بازکننده های زانو را در پنج زاویه متفاوت اجرا کرد. آزمون خستگی شامل تکرار انقباض های بیشینه پنج ثانیه ای با پنج ثانیه استراحت تا رسیدن به 60 درصد گشتاور اولیه بود. فعالیت الکتریکی عضله راست رانی با استفاده از دستگاه الکترومایوگرافی به منظور اندازه گیری میانگین توان فرکانس(MPF) ثبت شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس دوطرفه استفاده شد. تعداد تکرار انقباض ها تا رسیدن به خستگی در کودکان تفاوت معنا داری با نوجوانان و جوانان داشت (P < 0.05)، که این تفاوت (کودکان با نوجوانان و جوانان) در گروه ژیمناست معنا دار نبود (0.05 < p )؛ بااین حال، نرمال سازی میزان افت گشتاور براساس نیروی تولیدی اولیه (اوج گشتاور)، الگوی مشابهی را در کودکان و جوانان نشان داد که می تواند گویای اهمیت بیشتر اوج گشتاور، نسبت سایر سازوکارهای مطرح شده، در توضیح خستگی پذیری بین کودکان و جوانان باشد. به نظر می رسد تمرینات ژیمناستیک در سنین کودکی می تواند الگوی مقاومت به خستگی را به الگوی جوانان نزدیک کند.
تأثیر شش هفته تمرین استقامتی با شدت متوسط بر سطوح CAP1 بافت چربی احشایی موش های صحرایی نر ویستار دارای نوروپاتی دیابت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۶
41-56
حوزههای تخصصی:
پروتئین CAP1 یکی از عوامل ساختاری و عملکردی مهم بافت چربی در فرایندهای گوناگون ازجمله اختلال های بافت چربی در حالت نوروپاتی دیابت (DN) است و ممکن است تغییرات بافت چربی در اثر تمرین های ورزشی را واسطه گری کند. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تأثیر فعالیت استقامتی بر سطوح CAP1 بافت چربی احشایی موش های صحرایی نر دارای نوروپاتی دیابت بود. در این پژوهش، 30 موش صحرایی نر ویستار )10 ± 260 گرم( به روش تصادفی ساده به سه گروه کنترل (C)، نوروپاتی دیابت (DNC) و نوروپاتی دیابتی تمرین (DNT) تقسیم شدند. نوروپاتی دیابت با استفاده از استروپتوزوسین القا و با استفاده از آزمون های رفتاری درد ارزیابی شد. همچنین، پروتکل تمرین ورزشی شامل شش هفته/پنج جلسه در هفته تمرین استقامتی با شدت متوسط بود. 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرینی، آزمودنی ها بی هوش شدند و بافت چربی احشایی استخراج شد و سطوح CAP1 با روش ایمونوهیستوشیمیایی اندازه گیری شد. برای مقایسه گروه ها در متغیرهای مطالعه شده نیز از تحلیل واریانسیک سویه استفاده شد. افزایش معنا دار سطوح این پروتئین در بافت چربی موش های دچار نوروپاتی دیابت مشاهده شد ( 0.0001=P )؛ بااین حال، تمرین استقامتی به تغییر این سطوح افزایش یافته در حالت DN قادر نبود؛ به طوری که تفات معنا داری بین گروه های DNT و DNC مشاهده نشد (0.246P =). به طورکلی، به نظر می رسد سطوح افزایش یافته CAP1 ممکن است پاسخ جبرانی برای افزایش برداشت گلوکز، گرمازایی و آدیپوژنز باشد. همچنین، تأثیرنگذاشتن تمرین های استقامتی بر سطوح CAP1 ممکن است به دلیل هایپرگلایسمی پایدار در گروه DNT باشد؛ بااین حال، تأیید این فرضیه ها نیازمند انجام بررسی های بیشتر است.
نانو ذرات نقره و تغییرات ساختاری بافت مغز رت های نر درپی پیش آماده سازی هوازی و بی هوازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۸
117 - 134
حوزههای تخصصی:
استفاده از نانو ذرات رو به افزایش است و می تواند موجب مسمومیت های عصبی و تغییرات بافت مغز شود. از طرفی پیش آماده سازی بدنی مقاومت سلول های عصبی را افزایش می دهد؛ بنابراین این پژوهش با هدف بررسی میزان تغییرات ساختاری بافت مغز در اثر تزریق نانو نقره درپی دو پروتکل تمرین انجام شد. تعداد 30 سر رت نر نژاد ویستار به شش گروه کنترل سالم، نانو نقره، پروتکل هوازی، پروتکل بی هوازی، نانو نقره + پروتکل هوازی، نانو نقره + پروتکل بی هوازی به صورت تصادفی ساده تقسیم شدند. تزریق درون صفاقی نانو نقره پس از اجرای 10 هفته پروتکل هوازی و بی هوازی به ازای 10 درصد وزن بدن هر رت در پنج نوبت بود و پس از 48 ساعت از آخرین تزریق رت ها بی هوش شدند و نمونه گیریانجام شد. سپس نمونه ها با رنگ آمیزی هماتوکسیلین-ائوزین و توسط میکروسکوپ نوری عکس برداری و مطالعه شدند. نتایج نشان داد پیش آماده سازی به صورت معناداری بر وزن (0.045= p ) و میزان مسافت طی شده در آزمون استقامتی پیش رونده (0.000 = p ) اثرگذار بود. همچنین نانو نقره موجب التهاب (0.000 = p ) و دژنراسیون نورونی (0.000= p ) در رت های دریافت کننده نانو نقره شد، اما در گروه های تمرینی، التهاب (0.001 = p ) و دژنراسیون (0.001= p ) تقلیل یافته بود؛ اگرچه تفاوت معناداری میان دو نوع پروتکل در التهاب (0.928= p ) و دژنراسیوننورونی (0.875 = p ) وجود نداشت. به نظر می رسد پیش آماده سازی تمرینی می تواند در کاهش درجه تخریب بافت مغزی ناشی از مصرف نانو نقره مؤثر باشد.
تأثیر یک دوره تمرینات هوازی بر سطوح سرمی اسپکسین و شاخص های تری گلیسیرید-گلوکز، McAuley، محصول تجمع لیپیدی و چربی احشایی در دختران چاق/دارای اضافه وزن نابالغ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۶
95-116
حوزههای تخصصی:
چاقی و اختلالات متابولیک ناشی از آن به ویژه مقاومت به انسولین (IR) در کودکان روند روبه رشدی دارد؛ بنابراین، این پژوهش با هدف بررسی تأثیر تمرینات هوازی بر سطوح اسپکسین و شاخص های محصول تجمع لیپیدی (LAP)، چربی احشایی (VAI)، تری گلیسیرید-گلوکز (TyG) و McAuley در دختران چاق/دارای اضافه وزن نابالغ انجام شد. 32 دختر چاق/دارای اضافه وزن (میانگین سنی 75/0 ± 62/9 سال، وزن 26/9 ± 71/49 کیلوگرم، شاخص توده بدنی 92/2 ± 40/25 کیلوگرم بر مترمربع، مرحله تانر 3-2) داوطلبانه در پژوهش حاضر شرکت کردند و در گروه های پیاده روی تناوبی (12 نفر)، پیاده روی تداومی (11 نفر) و کنترل (نُه نفر) قرار گرفتند. تمرینات به مدت هشت هفته و سه جلسه در هفته (30 دقیقه پیاده روی با شدت 75-60 و 85-70 درصد ضربان قلب بیشینه به ترتیب در گروه تداومی و تناوبی) انجام شد. غلظت اسپکسین به روش الایزا اندازه گیری شد و شاخص های چاقی احشایی و IR طبق معادله های مرتبط محاسبه شدند. برای تجزیه-و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس عاملی با اندازه گیری مکرر استفاده شد. نتایج نشان داد که اثر تعاملی زمان × گروه برای متغیر اسپکسین معنادار نبود (P = 0.836). اثر تعاملی زمان × گروه برای م تغیرهای LAP (P = 0.007)، VAI (P = 0.045)، McAuley (= 0.026 P) و TyG (0.001 = P) معنا دار بود. در گروه کنترل، LAP، VAI و TyG افزایش معنا دار (به ترتیب 0.037 = P، 0.046 = P و 0.005 = P) و McAuley کاهش معنادار (0.030 P =) داشتند. در گروه پیاده روی تداومی، LAP کاهش معنا دار (0.002 = P)، VAI تمایل به کاهش (0.057 P =)، TyG کاهش معنا دار (0.002 = P) و McAuley تمایل به افزایش (= 0.071 P) مشاهده شد. در گروه پیاده روی تناوبی، LAP، VAI، TyG و McAuley تغییر معنا داری نیافتند (به ترتیب P = 0.129 ، = 0.660 P، = 0.390 P، 0.357 = P). یافته های پژوهش حاضر نشان داد که هشت هفته پیاده روی تداومی مستقل از تغییرات سطوح سرمی اسپکسین توانست روند افزایش شاخص های چاقی احشایی و IR مشاهده شده در گروه کنترل را معکوس کند و موجب بهبودی این شاخص ها شود.
اثر پیشگیرانه تمرین هوازی بر مسمومیت بافتی ناشی از دوکسوروبیسین: شواهد هیستولوژیک بافت ریه رت های پیر و جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۸
105 - 116
حوزههای تخصصی:
ازیک سو، اثرات مسموم کننده دوکسوروبیسین بر بافت های مختلف و ازسوی دیگر، اثرات پیش درمان فعالیت ورزشی قبل از القای DOX بر بافت های قلب و کبد رت های صحرایی جوان شناخته شده است، اما تأثیر پیش درمان فعالیت ورزشی بر رت های سالمند به ویژه در بافت ریه کاملاً مشخص نیست؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف مقایسه تغییرات بافت ریه به دنبال مسمومیت با DOX و اثر پیشگیرانه تمرین هوازی انجام شد. تعداد 48 سر موش صحرایی نر جوان (سه ماهه) و سالمند (32 ماهه) به سه زیر گروه کنترل (8/307 و 8/374)، DOX (428/362 و 430) و تمرین + DOX (142/370 و 383) تقسیم شدند. گروه های تمرینی به مدت سه هفته با سرعت 15 تا 17 متر/دقیقه و زمان 25 تا 39 دقیقه و پنج جلسه در هفته روی نوار گردان دویدند. گروه های دریافت کننده DOX، محلول DOX (20 میلی گرم بر کیلو گرم) را 24 ساعت پس از آخرین تمرین دریافت کردند. چهل وهشت ساعت بعد از تزریق DOX، بافت برداری انجام شد و به روش توصیفی تجزیه و تحلیل شد. بررسی هیستولوژیک بافت ریه نشان دهنده التهاب، ادم بین سلولی، احتقان عروقی، افزایش ضخامت دیواره عروقی در گروه های القای DOX و با تخریب بیشتر در گروه های سالمند بود. اجرای پیش درمان تمرین هوازی در هر دو گروه به بهبود آسیب های ایجادشده با DOX منجر شد. نتایج پژوهش نشان داد که القای DOX باعث آسیب بیشتر به بافت ریه رت های سالمند در مقایسه با رت های جوان شد؛ زیرا مقاومت بافت ریه سالمند در برابر DOX کمتر است و پیش درمان با تمرین هوازی باعث تخفیف اثر تخریبی DOX بر بافت ریه می شود و این التیام در ریه سالمند مشهودتر است.