فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۴۱ تا ۱٬۱۶۰ مورد از کل ۲٬۰۰۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
در تفکر اساطیری، نام یک شخص با شخصیت و منش او، پیوندی ناگسستنی دارد، به سخنی دیگر نام، گویای شخصیت وجودی اوست. در شاهنامه، این پیوند و هماهنگی در نام رستم و منش و خویش کاری او پدیدار می شود. رستم از یک سو در چکاد بلند حماسه جای دارد و از سویی دیگر، در جایگاه درخشان اساطیری در کنار سام و گرشاسپ. بنابراین شخصیت رستم آمیزه ای است از کنش های نمادین اساطیری و پهلوانی. در نگاهی دیگر، شخصیت تاریخی این ابرمرد شاهنامه، با «سورنا» سردار اشکانی هماهنگی دارد.در این مقاله به ابعاد گوناگون شخصیت «رستم» پرداخته شده است.
نگاهی به ترجمه کتاب بررسی نشانه شناختی و مردم شناختی معلقات سبع
حوزههای تخصصی:
اصول و شیوه های نقد ادبی
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی شعر: کاربست نظریه مایکل ریفاتر بر شعر «ای مرز پر گهر» فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد نشانه شناختی ازجمله رویکرد های نظام مند نیمه دوم قرن بیستم است که در تبیین ماهیت و کارکرد متون ادبی نقش داشته است. مایکل ریفاتر، منتقد فرانسوی تبار آمریکایی، در کتاب نشانه شناسی شعر (1978)، چارچوبی نشانه شناختی را برای خوانش شعر پیشنهاد کرد که به صورت گسترده مورد استفاده قرار گرفت. مقاله حاضر، نخست رویکرد نظری ریفاتر را معرفی می کند و سپس بر مبنای آن به خوانش شعر «ای مرز پر گهر» از دفتر چهارم اشعار فروغ فرخزاد می پردازد. هدف این تحقیق تلاش برای خوانش دقیق تر و ژرف تر شعر مورد نظر، به استناد چارچوب پیشنهادی ریفاتر است، زیرا فرض ما این است که رویکرد ریفاتر، با توجه به ظرفیت های نظری و دستاوردهای عملی که تا کنون در ارتباط با تحلیل اشعار اروپایی داشته، توانایی تحلیل شعر معاصر فارسی را دارد. در عین حال، اگرچه یافته های این مقاله، به طور مشخص و در وهله اول، در ارتباط با شعر مورد بررسی است و با تعمیم، در مورد اشعار دوره پختگی فروغ فرخزاد مصداق دارد، اما در صورت مؤثربودن می تواند زمینه ای برای استفاده از این رویکرد و حتی رویکردهای نظیر آن برای بررسی اشعار معاصر فارسی فراهم کند تا شاید از این طریق امکان خوانش های خلاقانه تری از این اشعار فراهم آید.
تحلیل روان کاوانة داستان «سیذارتا» اثر هرمان هسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد روان شناختی از شاخه های پویای نقد ادبی معاصر است که خود زیرشاخه های متعددی دارد. یکی از آن ها نقد از دیدگاه کارل گوستاو یونگ است. آثار هرمان هسه را می توان از دیدگاه روان کاوانة یونگ به خوبی نقد و تحلیل کرد، زیرا اندیشه ها و افکار او در موارد زیادی به یونگ شبیه است. آن ها با هم ارتباط مستقیم داشتند. هردو به سمبل ها و نمادها علاقه مند بوده آن ها را تفسیر و تحلیل می کردند. هسه نیز مانند یونگ درون گرا بود و به حقایق روانی فرد توجه داشت و در آثارش جنبه های اجتماعی کم رنگ است. هسه و یونگ علاقه مند به عرفان شرق از جمله عرفان هندی اند. هند حلقة زنجیری بود که یونگ و هسه را به هم پیوند داد. هندی ها در جهان سمبل ها زندگی می کنند، بر سمبل ها تأثیر می گذارند و از آن ها تأثیر می گیرند، اگرچه علاقه ای به تفسیر آن ها ندارند. سمبل ها از موضوعات مورد علاقة یونگ و هسه اند و فراوانی آن ها در آثار هسه زمینة مناسبی برای نقد و تحلیل از دیدگاه یونگ فراهم می کند. تفحص در سمبل ها که به آن ها نماد و رمز نیز گفته می شود و نقد کهن الگویی آثار ادبی، به ویژه آن دسته از آثاری که از اعماق روح و روان انسان برخاسته و درون گرایانه اند، شیوه ای مناسب برای درک معانی پنهان و نهفته در لایه های روساختی و بیرونی است. این تحلیل ها مشترکات و حقایق موجود در روان بشر را نیز نمایان می کند. در این مقاله سعی می شود با دیدگاهی روان کاوانه به نقد کهن الگویی داستان «سیذارتا»ی هرمان هسه پرداخته شود. الگوهای کهنی مانند رؤیا، سفر، قهرمان، آب، رودخانه و گذار از آن، آنیما، درخت و پیر خرد از نمادهای مهمی است که به گونه ای هماهنگ در این داستان گرد آمده و بیانگر تلاش انسان در فرآیند خودیابی و تفرد هستند. در این مقاله به بررسی این نمادها پرداخته می شود.
نقد و تحلیل نگرش هرمنوتیکی عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادب فارسی بویژه ادبیات عرفانی، نگرشهای تاویلی، جایگاه ویژه ای دارد. در این میان، عین القضات همدانی نمونه برجسته این نگرشهای تاویلی است. آشکارترین ویژگی دیدگاه ادبی عین القضات، دریافت متمایز و خاص وی در باب مبحث «تاویل» است. شاید به جرات بتوان گفت در کل آثار منثور فارسی نمی توان فردی را یافت که تا این حد و با این گستردگی به «تاویل» و بررسی جزئیات آن پرداخته باشد. عین القضات تقریبا در تمامی آثارش بر این است که به تاویل آنچه به زبان رمز بیان شده است، بپردازد و به بیان چگونگی فهم درست اهتمام دارد. وی افقهای تازه ای در تاویل بیان می کند که در نوع خود بسیار بی نظیر است.
این مقاله می کوشد به بررسی جایگاه عین القضات همدانی در جستارهای هرمنوتیکی - در عرصه های رایج هرمنوتیکی مانند فهم متن، رابطه لفظ و معنا، لذت متن، تک معنایی و چندگانگی معنایی - بپردازد و به دور از کژروی و افراط گرایی و خلط مباحث، پیوند او را با مباحث هرمنوتیکی، که در دهه های اخیر به رویکردی گسترده در فهم دانشهای بشری تبدیل شده است بیان کند و به این پرسش اساسی پاسخ دهد که آیا می توان نگرشهای سنتی نویسنده ای ژرف اندیش را که حدود هزارسال پیش می زیست در چارچوب نظریه پردازی هرمنوتیکی نوین و رویکردهای جدید نقد ادبی جای داد و تعمیم و بازسازی کرد یا نه.
روایت زمان در رمانِِ از شیطان آموخت و سوزاند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از شیطان آموخت و سوزاند نوشتة فرخنده آقایی از رمان های برجسته معاصر فارسی است که موفق به دریافت جایزه منتقدان مطبوعات شده است. این اثر، روایتی از زندگی آدم های شهری است. زندگی و وضعیت زن داستان در دنیای شهر، دغدغه اصلی نویسنده را شکل می دهد. استفاده از تکنیک قدیمی، اما جذاب یادداشت های روزانه، و توجه خاصّ به عنصر زمان در روایت، از ویژگیهای درخور توجه این کتاب است. نویسنده با این تمهید هنری، رمان را به سمت یک بافت درخشان فرمی پیش میبرد و زمانی نزدیک به دو سال از زندگی شخصیت اصلی را روایت میکند و به¬خوبی، بیمکانی و بیخانمانی قهرمان داستانش را با این قالب روایی به تصویر میکشد. برجسته سازی زمان، به ویژه انتخاب کانون روایت مناسب، در باورپذیری زندگی سخت شخصیت اصلی داستان و روحیّات او در ذهن مخاطب نقش تعیین کننده دارد. این مقاله به بررسی و تحلیلِ چگونگی روایت و روابط زمانمند آن در این اثر از نظرگاه ژرار ژنت می پردازد و اهمیت به کارگیری عنصر زمان و وابسته ها و هم بسته های آن را به عنوان یکی از بنیان های روایت های مدرنیستی بازمی نماید.
آشنایی زدایی وزنی در قصیده های ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش کوششی است صورت گرایانه که در آن دو هدف اصلی دنبال شده است؛ نخست پاسخ دادن به این پرسش که ماهیت فرایند آشنایی زدایی چیست و آشنایی زدایی وزنی چگونه روی می دهد. دوم نشان دادن اینکه در شعر ناصرخسرو ویژگی عروضی ای هست که می توان آن را نمونة برجسته ای از آشنایی زدایی وزنی به شمار آورد. به این منظور هفت وزن نامأنوس در دیوان وی یافته شد که به دلیل تفاوت ساختاری به دو دستة یک و شش تایی بخش شدند. شش وزن دستة دوم که پرداختن بدان هدف اصلی این جستار است در یک ویژگی عروضی مشترک اند و آن اینکه امتداد زنجیرة هجایی آن ها با وزن های رایج و هم خانوادة هریک متفاوت است. راز آشنایی زدایی وزنی برخی قصیده های ناصرخسرو را باید در همین ویژگی عروضی جست.
تحلیلی ساختگرایانه بر قصة امیرارسلان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختگرایی در زمینة داستان بیشتر به بررسی عنصر روایت می پردازد. روایت شناس ساختگرا درصدد تدوین ساختار منسجم و واحدی از حوزه های گوناگون داستان است. نوشتة حاضر، مطابق برخی نظریات ساختگرایی که در متن آمده است به بررسی ساختار قصة امیرارسلان، آخرین بازماندة مهم نسل قصه های بلند عامیانة فارسی می پردازد. با توجه به دیدگاه ژرار ژنت، ساختار قصة امیرارسلان در دو سطح «روایتگری» و «روایت» جای بررسی دارد. در سطح روایتگری، ابتدا نقیب الممالک، روایتگر امیرارسلان معرفی گردیده و سپس از زاویه دید روایت در این قصه بحث شده است. در سطح روایت، نخست ساختار روایی قصه بررسی و سپس شباهت و تفاوت آن با دیگر قصه های بلند عامیانه ذکر شده است. در بخش دوم از سطح روایت، به ساختار نحوی قصه اشاره شده و کوشش شده است نقش اشخاص در قصه و اعمال و حرکاتشان در فشرده ترین شکل ممکن خلاصه شوند و طرحی چکیده وار از این قصه عرضه شود.
بازتاب اسطورة کاوه در داستان کوتاه رجل سیاسی جمالزاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقالة حاضر به بازتاب داستان اسطوره ای «کاوه و ضحّاک» از شاهنامة فردوسی در داستان کوتاه «رجل سیاسی» از مجموعة یکی بود یکی نبود سیّد محمّد علی جمالزاده می پردازد و همانندیهای این دو داستان در طیِّ آن به تفصیل مورد بحث قرار می گیرد. در بن مایه داستان «کاوه و ضحّاک» نبرد همیشگی «خیر و شر» نهفته است و چون عالی ترین و ملموس ترین داستان برای این نبرد اسطوره ای در نوع حماسه از زبان حکیم فردوسی سروده شده، بارها و بارها در تاریخ ادبیّات ما این داستان در شعر و نثر بازتاب یافته است. با شروع جریان داستان کوتاه، توسّط سیّد محمّد علی جمالزاده در سال1300 بازتاب این اسطوره با زبان طنز دیده میشود. در سیر تبدیل اسطورة حماسی به طنز اجتماعی – سیاسی معاصر از نظریّة «نورتروپ فرای» استفاده شده تا همانندی و تضاد در ساختار روایی «رجل سیاسی» که به تقلید از داستان «کاوه و ضحّاک» صورت گرفته است، تفسیر و تحلیل گردد.
تحلیل انقلاب روحی سنایی بر اساس نظریه ژک لکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این روزها مطالعات بین رشته ای چشم اندازهای تازه ای را پیش روی محققان آورده است. پیوند روان کاوی و ادبیات در ایران سابقه ای طولانی ندارد، اما در همین مدت کوتاه معلوم شده که چنین تحقیقاتی تا چه اندازه می تواند برای هر دو رشته مفید باشد. نظریه لکان ـ روان کاو فرانسوی ـ در تحلیل شخصیتها و روایتهای ادبی ما را به نتایج جالب توجه و گاه تعیین کننده ای می رساند. این مقاله، کوششی است در جهت استفاده از نظریه «ساختمان نفسانی انسان» لکان در تحلیل شخصیت سنایی. این نظریه برای ساختمان نفسانی آدمی سه ساحت قائل می شود: «حیث خیالی»، «ساحت رمز و اشارت» و «حیث واقع». بر خلاف آن چه در روایتهای افسانه ای نقل شده، د. بروین نشان می دهد که زندگی سنایی دو دوره ای نبوده، بلکه او در طی انقلاب روحی، سه مرحله را از سر گذرانده است. ما در این مقاله سعی خواهیم کرد با استفاده از نظریه ژک لکان مراحل سه گانه انقلاب روحی سنایی را توضیح دهیم. نخست، نظریه ژک لکان را توضیح می دهیم تا مبنای تئوریک تحلیلمان روشن شود. سپس سعی خواهیم کرد با استفاده از نظریه، مراحل سه گانه زندگی سنایی را توضیح دهیم. در ضمن بررسی، ارتباط منطقی میان اشعار سنایی با هر یک از مراحل سه گانه زندگی او نیز تا حدود زیادی روشن خواهد شد
پسامدرنیسم در رمان «تاریخ سری بهادران فرس قدیم» از دکتر شمیسا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله حضور برخی از مهم ترین مؤلفه های پسامدرنیستی، چون محتوای وجودشناسانه، عدم انسجام، آمیختن انواع ادبی (ژانرها)، اتصال کوتاه، عدم قطعیت، ابهام، آشفتگی زمان و مکان، بینامتنیت، شیفته گونگی شخصیت، تغییرات راوی و زاویه دید و... در یک رمان از دکتر سیروس شمیسا، با نام «تاریخ سری بهادران فرس قدیم» با ذکر مستنداتی از متن، اثبات شده است و با توجه به عنصر غالب پسامدرنیسم در این متن، یعنی برجسته شدن محتوای وجودشناسانه با استفاده از مباحث عرفانی به شکلی تازه و کارکردی(functional) ، می توان گفت این داستان به شیوه ای نو و بومی شده و غیرتقلیدی وارد حیطه پسامدرنیسم شده است، در عین حال که عناصری از مدرنیسم را نیز در خود دارد؛ از جمله آن چنان که لازمه عرفان است، مباحث معرفت شناسانه نیز به نحوی تنگاتنگ و غیر قابل تفکیک از مباحث وجودشناسانه در این متن مورد توجه قرار گرفته اند.
«رویکردی سیستماتیک به قصه نویسی در قالب نثر مدرن فارسی»
حوزههای تخصصی:
نگاهی به تاریخچه و رویکردهای هرمنوتیک در زبان و ادبیات عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«هرمنوتیک» علمی است که مسئله «فهم»، به ویژه فهم متون و چگونگی روند آن را بررسی می کند. «تاویل» اصطلاحی است که بیشترین کاربرد را به عنوان معادل عربی آن دارد. از آنجا که امروزه هرمنوتیک در حوزه های مختلف و به ویژه به عنوان یک روش نقدی از اهمیت به سزایی برخوردار است، بررسی ریشه ها و بیان جایگاه آن در زبان و ادبیات عربی به طور مستقل و بدون وابستگی کامل به دستاوردهای غرب در این زمینه، ضروری به نظر می رسد.
این جستار، بررسی تاریخچه کاربرد تاویل در زبان و ادبیات عرب و رویکردهای مختلف آن را به دنبال دارد و با بیان اینکه هر نقد، خود نوعی تاویل است، به اهمیت این پدیده در نقد معاصر عرب و معرفی نمونه هایی از انواع تاویل های ادبی با گرایش های مختلف پرداخته است.
روش و منهج این جستار توصیفی است و با شیوه مطالعه کتابخانه ای انجام گرفته است.
شکل شناسی سه داستان از گرشاسب نامه بر بنیاد نظریه پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار، تحلیل حکایاتی از گرشاسب نامه با به کارگیری روش ریخت شناسی پراپ است. کاربرد این روش، آزمونی برای نظریه ریخت شناسی در نوع ادبی «اسطوره» به شمار می رود. بسیاری از اجزا و کنش های بررسی شده در روایات گرشاسب نامه با روایت شناسی پراپ یکسان است. همچنین با بررسی تطبیقی ساختار حکایات، همگونی هایی در زیر ظاهر آشفته و گوناگون آنها نمایان می شود.