فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۰۱ تا ۷۲۰ مورد از کل ۲٬۰۳۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
برای بررسی اثر ادبی که محصول ذهن آدمی است، می توان از روان شناسی به منزله علمی که به مطالعه ذهن آدمی و فراورده های آن می پردازد، استفاده کرد. از آنجا که تاریخ بیهقی دربرگیرنده بخش مهمی از وقایع زندگی شخصی، حرفه ای و اجتماعی بیهقی است می توان آن را یک زندگی نامه خودنوشت دانست و با تحلیل روان شناسانه آن به جنبه های مهمی از شخصّیت بیهقی دست یافت. در این مقاله سعی کرده ایم بر اساس نظریّه آبراهام مزلو پدر انسان گرایی نوین در روان شناسی کمال یا سلامت، به شناخت علمی تر و ثابت شده تری از شخصیّت نویسنده تاریخ بیهقی برسیم.
نقد کهن الگویی حکایت «پادشاه و برهمنان» در کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد کهن الگویی از انواع نقد اسطوره ای است که بیش تر بر نظریات یونگ در مورد ناخودآگاه جمعی و صور ازلی تأکید دارد. در نظر یونگ، کهن الگوها آن دسته از صور ازلی و نوعی اند که در عمق ناخودآگاه جمعی انسان ها، به صورت بالقوه وجود دارند و خفته اند. این صور کهن و اساطیری، می توانند در هنر و ادبیات تجلی یابند. در حکایت «پادشاه و برهمنان» کلیله و دمنه، کهن الگوهای آنیمای مثبت و منفی و پیر خردمند را به ترتیب، در چهره های ایراندخت، زن دیگر پادشاه و کارایدون حکیم می توان دید. کهن الگوهای اعداد، مرگ و تولد دوباره و ماندالا هم در این حکایت نمود یافته اند. با توجه به این صور ازلی، می توان به لایه های معنایی دیگری از متن دست یافت.
رمزگان شناسیِ «حیوان» در داستان های کوتاه شهریار مندنی پور
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با رویکردی نشانه شناختی مبتنی بر مطالعه ی رمزگان ها به تحلیل چند داستان کوتاه شهریار مندنی پور پرداخته می شود. این نوع از تحلیل در قالب تحلیل رمزگانی صورت می گیرد که بارت آن ها را در پنج دسته مطرح کرده است. از میان این پنج دسته، سه دسته رمزگان های دالی، نمادین و فرهنگیِ بارت برای تحلیل حاضر در نظر گرفته شده است. در این جستار، شش داستان کوتاهِ «سایه ای از سایه های غار»، «خمیازه در آینه»، «بشکن دندان سنگی را»، «مومیا و عسل»، «شرق بنفشه» و «ناربانو» از مجموعه داستان های سایه های غار، مومیا و عسل و شرق بنفشه برای بررسی انتخاب شده است. در این داستان ها، حیوانات به مثابه رمزگان هایی مهم طرح شده اند و بسته به جایگاه متن، طیفِ گونه گونی از رمزگان های دالی، نمادین و فرهنگی را نشان می دهند. این پژوهش با روشِ توصیفی- تحلیلی انجام شده و بر آن است که به جای پرداختن به درون مایه ها و معنای کلی اثر، «معنا» را به واسطه ی ساختار نشانه های وابسته به یکدیگر و رمزگان ها به دست آورد. و این که چگونه رمزگان های مختلف در راستای بازنماییِ «تقابل و تشابه انسان و حیوان» فعّال می شوند.
بررسی نمود کلامی روایت در مصیبت نامه عطار نیشابوری براساس نظریه تودوروف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عروس مهاجر تثبیت هویت فرهنگی «خود» در سرزمین میزبان از طریق فرایند دیگری سازی در منظومه خسرو و شیرین نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، داستان خسرو و شیرین نظامی با استفاده از فرضیه های مطالعات پسااستعماری و نشانه شناسیِ فرهنگی ارزیابی می شود. حضور شیرین در جایگاه یک مهاجر زن در سرزمین مدائن و خواستة دوگانة فرهنگ میزبان از او برای همانند ی با این فرهنگ، رعایت تفاوت با آن از یک سو، و تعصب و تأکید شیرین برای حفظ و اجرای رمزگان های فرهنگی سرزمین «خود» از سوی دیگر، وضعیت شیرین را دچار چالش های فراوان کرده بود. در این مقاله سازوکار فرهنگ مرکز در سرزمین میزبان، برای به حاشیه راندن شیرین، و فرایند «دیگری سازی» به مثابه راهکار مقاومتی شیرین برای حفظ هویت فرهنگی «خود» در سرزمین میزبان بررسی می شود و نقش جنسیت در موفقیت این فرایند نشان داده می شود.
پژوهش در پایان به این نتیجه می رسد که فرهنگ مرکز در سرزمین میزبان تلاش می کند شیرین را در جایگاه یک «دیگری» خطرناک، که قصد بر هم زدن نظم تثبیت شده فرهنگ غالب را دارد، به حاشیه براند. بنابراین، وضعیت شیرین در سرزمین میزبان، زمینه را برای شکل گیری فرایند دیگری سازی از سوی او در ارتباط با افراد سرزمین میزبان، به مثابه اقدامی مقاومتی و ضد هژمونیک، برای تثبیت هویت فرهنگی «خود» فراهم کرد.
دیگری های شیرین در این منظومه در دو دسته بزرگِ «دیگری های دور» و «دیگری های نزدیک» قرار می گیرند. جالب این که «دیگری های جنسیتی» شیرین در سرزمین میزبان، یعنی مردان، در زیر مجموعه «دیگری های نزدیک»، و «خودی های جنسیتی» او، یعنی زنان، در زیرمجموعه «دیگری های دور» جای می گیرند و شیرین در برابر دو گروه راهکارهای متفاوتی در پیش می گیرد.
منظومه خسرو و شیرین با این خوانش می تواند منعکس کنندهء صدای به حاشیه رانده شده ای باشد که در مقابل صدا و فرهنگ غالب کشور میزبان به دنبال خود می گردد؛ صدایی که در کشمکش عشق و هویت، با سربلندی، هویت فرهنگی خود را از زیرِ دست و پای فرهنگ مرکز بیرون می کشد و به آن اعتلا و شکوه می بخشد.
گفتگو در شعر فروغ فرّخ زاد با تکیه بر منطق مکالمه ی میخاییل باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میخاییل باختین، صاحبِ نظریه ی منطق مکالمه بر ویژگی گفتگویی متون مختلف تأکید دارد و آن را حاصل تعامل متقابل گوینده و شنونده می داند. از دیدگاه او گفتگو در بستر اجتماعی شکل می گیرد و با گفتارهای گذشته و آینده در تعامل است. اگرچه از دیدگاه او از میان انواع ادبی تنها رمان واجد ویژگی های منطق گفتگویی و چند صدایی بوده و شعر به دلیل گزینش های محدود و خالی بودن از حضورِ « دیگری» در خور توجه از دیدگاه مذکور نمی باشد، اما شعر فروغ فرّخ زاد به سبب گزینش های گسترده،آفرینش فضاها و موقعیّت های حضور دیگران و کاربرد واژگان، مضامین و مفاهیم غیر مرسومی که شاعر آزادانه و به دور از هنجارهای رایج شعری، وارد زبان شعر می کند، دارای ویژگی های گفتگویی است و عمده ترین شگردهایی که فروغ برای فضاسازی گفتگو به کار می گیرد، عبارتند از: 1)کاربرد ضمایر من، تو و او 2)گزاره های خطابی 3)چند صدایی 4)کارناوال. شعر فروغ هرچه از سه مجموعه ی آغازین به سوی دو مجموعه ی پایانی به پیش می رود، از تعلقات فردی فاصله گرفته، صبغه ی اجتماعی می پذیرد و از تک صدایی به چند صدایی می گراید. گزاره های پرسشی، امری و ندایی، مهم ترین گزاره هایی هستند که بر منطق گفتگویی فروغ دلالت دارند و بیان روایی برجسته ترین شگرد او برای آفرینش فضای چند صدایی است و انتقادهای صریح و تلخ او شعرهایش را به سخن کارناوالی نزدیک ساخته و بر خاصیت گفتگویی و تعاملی شعرش افزوده است.
بررسی مقوله ی قدرت در شاهنامه از منظر هانا آرنت.(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برداشت هانا آرنت(Hannah Arendt)، در قرن بیستم از مقوله ی قدرت، با تعابیر متعددی که از این مفهوم شده، کاملاً متفاوت است؛ آرنت نیز همچنان که بعدها میشل فوکو (Michel Foucault) به چنین برداشتی از قدرت دست می یابد، دیدگاهی مثبت نسبت به این مقوله در جامعه دارد. او از جمله فیلسوفانی است که بین قدرت و زور تمایز قائل اند. به باور وی، دادن بار منفی به این مقوله، آن را به حیطه ی کاملا متمایز زور وارد می کند. در این مقا له با تکیه بر نظرات هانا آرنت در باب قدرت، سعی برآن است تا ماهیت شاهنامه از دیدگاه سیاسی- اجتماعی و عناوینی که از این جهت به آن داده شده، نشان داده شود و تصویری نو از آراء و اندیشه های فردوسی در خصوص نوع روابط شاهان و پهلوانان( تا پایان بخش پهلوانی) و جایگاه سزاوار هر یک از اینان ارائه گردد؛ و در نهایت به این برداشت دست یافته شود که بالأخره شاهنامه چیست؟ «نامه ی شاهان»، «حماسه ی زور»، «حماسه ی داد»، «تراژدی قدرت» و یا اقتدار به معنای دقیق کلمه.
نقد و بررسی مسمّط دهخدا (بر اساس رویکرد ترامتنی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسمط «یادآر ز شمع مرده یادآر» اثر طبع دهخدا یکی از اشعار مدرن فارسی است که مورد توجه پژوهشگران حوزه ادبیات معاصر واقع شده است. این مقاله بر آن است تا با بهره گیری از رویکرد ترامتنی که از جمله رویکردهای جدید نقد ادبی به شمار می رود، به نقد و خوانش نوینی از مسمط دهخدا بپردازد. پرسش های پژوهش حاضر آن است که چرا این مسمط از اشعار مدرن به شمار آمده است؟ پیوندهای شعر دهخدا با شعر گذشته و حال فارسی چگونه نمود یافته است؟ یادداشت های دهخدا در پیرامون این شعر چه تأثیری در نقد و خوانش آن داشته است؟ آیا تنها منبع الهام دهخدا در سرودن مسمط مورد بحث، شعر اکرم رجایی زاده است یا وی در سرودن این مسمط تحت تأثیر منابع دیگری نیز بوده است؟ به منظور دستیابی به پاسخ، مسمط دهخدا بر اساس رویکرد ترامتنی و به شیوة توصیفی تحلیلی در پنج محور مورد بررسی قرار گرفت. حاصل پژوهش بیانگر آن است که شعر دهخدا بینامتنی است که از شعر گویندگان پیشین مایه گرفته، در اشعار گویندگان معاصر و پس از خویش تأثیر گذاشته است و جستجوی منبع الهام واحد برای شعر دهخدا، راه به جایی نمی برد. منابع الهام مسمط دهخدا بیشتر شعر و ادبیات کلاسیک فارسی است، او اندیشة نو و تجددخواه خویش را در قالب مسمط و در زیر مجموعة نوع ادبی مرثیه عرضه کرده است.
هنجارگریزی معنایی در قصیدة «رَحَلَ النَّهَار» بدر شاکر السیّاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنجارگریزی، بحثی در نقد صورتگرا و یکی از نظریّه های ادبی معاصر است که مبنای آن بر پایة علم بلاغت استوار می باشد. در رویکردهای جدید زبان شناختی، نظریّه پردازان معاصر هنجارگریزی را ابزار شعرآفرینی معرّفی کرده اند و برای آن انواع گوناگونی برشمرده اند. در این میان، هنجارگریزی معنایی بیش از همه در عرصة شعر بازخورد دارد. شاعر با به کارگیری این صنعت و طولانی کردن فرایند ادراک مخاطب، پیام هنری خویش را به وی عرضه می کند، چراکه در این نوع از هنجارگریزی، بازی دال ها، گریز و سیلان معنا را به دنبال دارد که باعث تعویق معنا و ایجاد خوانش های متعدّد در ذهن مخاطب می شود. گذری بر شعر سیّاب، گرایش وی به کاربرد رمز و اسطوره را در بازپرداخت مفاهیم شعری خویش، آشکار می سازد. وی با چنین رویکردی، عناصر زیباشناختی کلام خویش را افزوده، کارکرد واژگان زبانی را رنگی مجازی بخشیده است. نمودهای بیانی علم بلاغت در شعر سیّاب، جلوه هایی از هنجارگریزی معنایی هستند که نگارندگان به بررسی این عناصر در قالب دو محور جانشینی و همنشینی در قصیدة «رَحَلَ النَّهَار» و کارکرد آنها در بازتاب پیام شعری وی پرداخته اند و از این رهگذر، تبیین نموده اند که بسامد بهره مندی وی از عناصر بلاغی و طولانی کردن فرایند ادراک مخاطب، تأثیر شگرفی بر همراهی مخاطب با معانی شعری وی دارد.
نقشی در خیال اقتضای حال نشانه ها در شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی که اول بار خود را با آراء زبانشناس سوئیسی، «فردینان دو سوسور»، در حوزه مطالعات زبانی مطرح کرد، هدف خود را بررسی چگونگی ارتباط دالّ و مدلول در سطوح مختلف زبانی قرار داد. نشانه شناسی پیش از آن که خود یک علم باشد، روشی خاص در بررسی و ارزیابی متون است. هرچند نشانه شناسی از دل مباحث زبانی سوسور و به ویژه، مساله ی چگونگی ارتباط دال و مدلول سربرآورده است، اما به حوزه های دیگری چون نقد ادبی و بالاخص، نظریه ی خوانش و «حقانیت خواننده» نیز راه یافته است و به نظر می رسد به غیر از جنبه زبانشناختی این روش، که عمدتا بر سویه پیام در نظریه ارتباطی «یاکوبسن» متمرکز است، بتوان از آن در نظریه های مخاطب محور و بالاخص در حوزه بلاغت، برای بررسی تاثیرات مختلف آن بر خواننده بهره گرفت.
این مقاله در نظر دارد ضمن طبقه بندی نشانگان شعر حافظ از حیث ماهوی، به کارکرد متفاوت هر یک بر روی مخاطب بپردازد و سپس، به شناسایی انواع زبان در غزل حافظ، با توجه به دایره نشانگان وی همت بگمارد.
نقد ادبیات داستانیِ ایران از سال 1341 تا انقلاب اسلامی با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مطالعه، ادبیات داستانیِ منتشرشده در دوره تاریخیِ انقلاب سفید تا انقلاب اسلامی به شیوه تحلیل انتقادی گفتمان نقد می شود. هدف آن بود تا با اتخاذ رویکردی گفتمانی در نقد ادبی، متون منتشر شده از انقلاب سفید تا انقلاب اسلامی بررسی شود و مؤلفه های فرهنگِ مقاومت در این متون در سه حوزه اقتصادی، اجتماعی فرهنگی، و سیاسی شناسایی و برجسته شود. داده های این مطالعه در قالب «متون»، یعنی شکل نوشتاری کاربرد زبان، تعین یافته اند و این متون به دو دسته کلی تقسیم می شوند: 1. متونی که شرایط اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی فرهنگی را توصیف و تحلیل می کنند؛ و 2. متونی که در حوزه ادبیات داستانی و در دوره زمانی بررسی شده تولید شده اند. از این داده ها، بر اساس اصل اشباع نظری نمونه گیری هدف مند صورت گرفت و به شیوه تحلیل متن کلاسیک و ژرفانگر تحلیل شدند. نقد ادبی این متون با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان نشان می دهد که در این دوره تاریخی چون گفتمان رسمی در سه حوزه اقتصادی، اجتماعی فرهنگی، و سیاسی متأثر از تغییراتی که حکومت در شرایط اجتماعی ایجاد کرد حول دال های مرکزی ای سامان یافته است، در این مطالعه از آن ها با عناوین 1. حمایت از الگوی اقتصادی سرمایه داری، 2. حمایت از الگوی اجتماعی فرهنگی مدرن، و 3. حمایت از الگوی سیاسی پادشاهی یاد می شود. متون ادبی تولید شده در این دوران نیز در نسبت با این گفتمان رسمی، حول دال های مرکزی 1. مخالفت با شیوه تولید سرمایه داری، 2. مخالفت با ترویج مظاهر فرهنگ غرب، و 3. مخالفت با الگوی سیاسی نظام پادشاهی و ظلم و ستم حاکم بر افراد شکل گرفته اند.
تأملی در نقد روایت با رویکرد منطق مکالمه ای و چندآوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از ترجمة آثار باختین در ایران و استقبال روزافزون از نظریة منطق مکالمه و چندآوایی او، دیده می شود که متون ادبی کلاسیک و معاصر با رویکرد باختینی بررسی می شوند. در مواردی، کلی گویی و ساده انگاری این نظریه در تحلیل روایت، باعث شده است که زوایا و ژرفای نظریة باختین به درستی نمایانده نشود و تحلیل روایت در بیش تر موارد، به نقدی توصیفی یا برجسته کردن موارد صوری فروکاسته شود.
در این نوشتار، نگارنده کوشیده است شیوة تحلیل و تطبیق مؤلفه های اساسی نظریة چندآوایی را در متن روایی بازنگری کند. به این منظور، داستان «بیدارکردن ابلیس معاویه را» از مثنوی معنوی و داستان روی ماه خداوند را ببوس از مصطفی مستور (نمونه هایی از دو متن روایی کلاسیک و معاصر) انتخاب شده اند و رمان برادران کارامازوف داستایفسکی به منزلة متن مرجع در نظر گرفته شده است. پژوهش بر اساس شیوة یافتن تقابل های دوگانه، که از نقد ساختارگرایی وام گرفته شده است، و شیوة همزیستی آواهای متضاد در متن، که عنصر غالب در نظریة چندآوایی باختین است، انجام شده است. نتیجة اجمالی نشان می دهد که تحلیل روایت باید بر اساس اصل پذیرش و کنش دوسویة مفاهیم متقابل و همزیستی آن ها در متن باشد. بنابراین، همة تکنیک های روایت از حضور «غیر» گرفته تا کارناوالیزه کردن، طنز، تعدد راوی و زاویة دید و نقل قول مستقیم، باید پذیرش آوای غیر را به اجرا گذارند. بر اساس این، روی ماه خداوند را ببوس به علت یکپارچگی با آوای مخالف و نبود کنش دوسویة آواهای متقابل تک آوا و داستان بیدارکردن ابلیس معاویه را به علت نبود پاسخ قطعی به آوای مخالف و همزیستی نسبی آواها، دوصدایی است.
پیکربندی «زمان» در داستان «سیاوش»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پویایی فرایند قرائت متن، حاصل تمهیدهایی است که همچون خطوطی پیاپی، زنجیره فرضیّه های خواننده را دستخوش تغییر می کند. بررسی پیکربندی زمان در داستان سیاوش نشان می دهد که الگوی هنرمندانه پیرنگ از طریق برجسته کردن تمهید های هنری، از جمله به هم ریختگی توالی زمانی رویدادها شکل می گیرد. راوی با در نظر داشتن قانون هایی که رابطه مستقیمی با ترتیب زمانی آنها دارد، در ترتیب نقل وقایع و کنش های داستانی دست به گزینش می زند و با حذف یا ارایه اطّلاعات در خارج از جایگاه خود،سرعت ادراک خواننده را نسبت به متن کاهش می دهد و او را به همگون ساختن اطّلاعات پیشین خود با آخرین بخش از اطّلاعات ارائه شده در متن ترغیب می کند. راوی با تمرکز بر گونه روایی آینده نگر و جهت گیری کلّ داستان به سوی پیش بینی اوّلیّه، خواننده را با خود همراه می سازد. در اینگونه روایت ها، مخاطب در پی کشف رویدادها نیست، بلکه میل به دانستن نحوه وقوع حوادث داستانی، خواننده را تا پایان روایت همراهی می کند.
بررسی اختلال شخصیّت ضدّ اجتماعی سودابه در شاهنامه فردوسی
حوزههای تخصصی:
شاهنامة حکیم ابوالقاسم فردوسی، با توجه به زمان و مکان نامحدودی که دارد حوادث متنوعی را ترسیم کرده است. در قبال این تنوّع حوادث، افراد زیادی با کنش و واکنش های انسانی متفاوت در این اثر، ایفای نقش می کنند؛ بنابراین شاهنامه، بستر مناسبی برای پژوهش محققانیست که علاقه مند تحقیقات بین رشته ای از جمله ادبیّات و علم روان شناسی شخصیّت ها هستند. فردوسی، در توصیف شخصیّت های مهم شاهنامه، به گونه ای نشانه گذاری و تصویرپردازی کرده که با تحلیل های روان شناختی می توان به لایه های پنهانی روان و شخصیّت ایشان دست یافت. این امر، حاکی از نگاه دقیق و بصیرت شاعر به سرشت و روان آدمیست. از رهگذر این نکته، پژوهش گر در این نوشتار به بررسی شخصیّت اجتماعی سودابه و تطبیق خصوصیات او با بیماران دچار اختلال شخصیّت ضدّ اجتماعی می پردازد.
تحلیل الگوهای ساختاری نمایش نامه های حمید امجد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حمید امجد یکی از نمایش نامه نویسان معاصر و صاحب سبک است. او از ١٣٦٥ تاکنون با نوشتن نمایش نامه و به صحنه بردن نمایش ها، حضوری مستمر و ارزشمند در این عرصه داشته است. در این مقاله، پس از مقدمه ای کوتاه و معرفی اجمالی حمید امجد، به اختصار به مفهوم ساختار و ساختارگرایی و سپس تحلیل بخشی از آثار امجد (نمایش نامه های دهه های هفتاد و هشتاد) با تکیه بر ساختار روایت آن ها می پردازیم. هر نمایش نامه جداگانه مورد بررسی قرار گرفته است. در تحلیل الگوی ساختاری نمایش نامه ها، از الگوی کلود برمون استفاده شده است. این بررسی نشان می دهد نمایش نامه های دهه های هفتاد و هشتاد امجد به لحاظ ساختاری (الگوی برمون) اغلب منجر به شکست شده اند و پیروزی در این نمایش نامه ها نادر بوده است. مقاله جزئیات این الگوها را نیز بررسی کرده است.
بررسی وجوه روایتی در هزار و یک روز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد اسطوره شناختی نمایشنامه «دلی بای و آهو» اثر عباس معروفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر به بررسی اسطوره شناختی نمایشنامه دلی بای و آهو، اثر عباس معروفی پرداخته ایم. گمان ما بر این است که معروفی برای نیل به شناختی عمیق تر از فرهنگ و ارزش های قوم ترکمن، این نمایشنامه را بر بنیاد اسطوره های این قوم پدید آورده است و بدون کشف و تحلیل این اسطوره ها توفیقی در ورود به ژرفای اثر نخواهیم داشت؛ لذا مسأله اصلی ما در این مقاله این است که این نمایشنامه تا چه اندازه و چگونه از اسطوره های ترکمنی برای انتقال پیام خود بهره برده است. از این رو پس از معرفی اجمالی اسطوره ها و نمایشنامه دلی بای و آهو به استخراج، بررسی و تحلیل اسطوره های موجود در نمایشنامه پرداخته ایم. نتایج به دست آمده نشان می دهد که نویسنده، طرح این نمایشنامه را با استفاده از اساطیر، باورها و آداب و رسوم ترکمنی پی ریزی کرده است. بیشتر اساطیر این نمایشنامه مربوط به دوران قبل از اسلام ترکمن ها است؛ دورانی که آنها معتقد به آیین شامانیسم بودند. اندیشه اساسی که در سراسر اثر بازتاب دارد، باور اساطیری مربوط به روح مرده و تاثیر آن در زندگی بشر است؛ از دیگر اسطوره ها و باورهای اساطیری موجود در اثر می توان به باورهای شامانیستی، نظیر اعتقاد به آسمان، پرستش ارواح نیاکان و پرستش طبیعت (کوه، ماه و...) اشاره کرد. روش این پژوهش توصیفی_ تحلیلی و متکی بر مطالعات کتابخانه ای است.
خوانشی روان شناختی از داستان ""اسماعیل شجاع"" هوشنگ مرادی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد روان شناختی برپایة دیدگاه های روان شناسانی نظیر فروید و یونگ بنیان نهاده شده است، اما لزوماً به نظریات این دو تن محدود نمی شود. آنچه در این رویکرد حائز اهمیت است، تسلط منتقد بر نظریه های روان شناختی و استفادة مناسب از آنها برای بازخوانی متن و عرضة معنای جدیدی از آن است. «اسماعیل شجاع» عنوان داستان کوتاهی است از هوشنگ مرادی کرمانی. موضوع اصلی داستان جزو مباحث مرکز توجه در علم روان شناسی است: فوبیا یا ترس شدید در دوران کودکی. نگارنده کوشش کرده است با توجه به نظریه های روان شناختی رایج در زمینة بیماری فوبی متن داستان را بازخوانی کند: نخست، بیماری فوبی تعریف و نشانه های آن بیان شده است. سپس دربارة انواع آن، علت های ابتلا به این بیماری و راه های درمان آن سخن رفته است. سرانجام، این موارد به تفکیک در داستان بررسی شده اند. در پایان مقاله، نویسنده با بیان دلایلی، بخش هایی از این داستان را برای درمان کودکان مبتلا به فوبی، در ضمن فرآیند قصه درمانی، مناسب تلقی کرده است.
بررسی تطبیقی کاربرد اسطوره و کهن الگو در شعر فروغ فرخزاد و گلرخسار صفی آوا (شاعر تاجیک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأثیر ادبیاتی بر ادبیات دیگر از پیامدهای تعامل فرهنگی ملل مختلف است. هیچ ادبیات پویایی نمی تواند خود را از تأثیر ادبیات ملل دیگر دور نگاه دارد و وقتی در دو سوی این معادلة تعامل فرهنگی و ادبی، دو ملت همزبان قرار گرفته باشند، مسئله ضرورتی دیگرگونه می یابد. در این میان ادبیات ایران و تاجیکستان که از یک آبشخور زبانی سیراب می شوند، می تواند محلی برای یک مطالعة تطبیقی باشد.
در این مقاله، به بررسی وجوه اشتراک و اختلاف طرز به کارگیری اسطوره، کارکردهای آن و کمیت و کیفیت کاربرد آن در زبان شعری دو شاعر زن معاصر ایرانی و تاجیکی، یکی فروغ فرخزاد و دیگری گلرخسار صفی آوا می پردازیم و نشان خواهیم داد که هریک از این سرایندگان، با توجه به ملیت و موقعیت زمانی و مکانی و شرایط فکری و درونی خود چه نگرشی به اسطوره، مضامین و بن مایه های اصیل اساطیری داشته و تا چه اندازه از این مصادیق در شعر خود بهره جسته اند. برای این کار، مضمون ها و مفردات اساطیری که در پژوهش حاضر بررسی خواهند شد عبارت اند از: خدایان، الهه ها، ایزدان؛ پیامبران و آیین گذاران؛ شخصیت های اسطوره ای، تاریخی و حماسی؛ موجودات، گیاهان و جانوران اساطیری و همچنین مکان های خاص و اسطوره ای.
ریخت شناسی قصّه های غزلیّات عطّار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصه پردازی در غزل میراثی است که از شاعران پیشین به عطّار رسیده و او آن را گسترش داده است. عطّار در حدود 872 غزل، 62 قصّه (حدوداً در هر 14 غزل، یک قصّه) آورده که بیشتر نتیجه احوال عرفانی و تجربیات روحانی اوست. از این رو، این پژوهش قصد دارد با بررسی ساختار داستان های عطّار به نظامی واحد در داستان پردازی و الگوهایی خاص در سلسله کنش ها دست یابد که به احکام کلی درباره قصّه پردازی عطّار در غزل رهنمون می شود. هدف از این کار شناخت نظام فکری حاکم بر واقعه های عرفانی عطّار است؛ زیرا از این رهگذر بهتر می توان به تفسیر و تحلیل آثار او پرداخت. بدین منظور، به تحلیل ریخت شناختی قصّه ها بر اساس روش ولادیمیر پراپ و دیگر روایت شناسان معروف پرداخته شد. نتایج تحلیل نشان داد که تمام قصّه ها دارای ساختار داستانی واحدی هستند که از سه قسمت وضعیّت اوّلیّه، قسمت میانی و نتیجه و پیامد تشکیل شده اند و توالی کنش ها در آن ها نیز از چهار الگوی متفاوت پیروی می کند که عموماً با ورود یکی از شخصیّت های اصلی قصّه شروع و به دیدار بین دو شخصیّت اصلی می انجامد. همچنین دریافته شد که پس از دیدار ممکن است چهار دسته کنش روی دهد که عبارت اند از شراب نوشی، اعمال شگفت، گفت و گو و انجام عملی معمولی از سوی شخصیّت دوم قصّه که این کنش ها منجر به نتایجی می شوند که بیان گر احوال عرفانی عطّار هستند.