فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۲۸۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
Recent research in the area of Second Language Acquisition has proposed that bilinguals and L2 learners show syntactic indeterminacy when syntactic properties interface with other cognitive domains. Most of the research in this area has focused on the pragmatic use of syntactic properties while the investigation of compliance with a grammatical rule at syntax-related interfaces has not received due attention. In this study, the compliance of 67 Persian native speakers and 52 Persian speaking L2 learners of English with the Overt Pronoun Constraint (OPC, henceforth) a proposed UG principle, at the syntax-pragmatics interface is investigated. Both groups of participants demonstrated violations of the OPC at the syntax-pragmatics interface. It is argued that the results of this study both confirm and complement Sorace and Filiaci’s (2006) Interface Hypothesis while showing that difficulties at interface contexts are more a result of interface complexities than cross-linguistic influence.
تبیین نقشی از حذف به قرینه در جملات هم پایه زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله تبیین نقشی حذف به قرینه در جملات هم پایه زبان فارسی است. ابتدا به بررسی این نکته پرداخته ایم که حذف به قرینه در کدام یک از بخش های جملات مرکب زبان فارسی امکان پذیر است، و این الگو چه نسبتی با ویژگی های رده شناختی حذف به قرینه در زبان های مختلف دارد. این مقایسه نشان می دهد در زبان های مختلف برای حذف به قرینه قاعده خاصی وجود دارد. در ادامه به تبیین نقشی حذف به قرینه در جملات فارسی پرداخته ایم این بررسی نشان می دهد که اولاً امکان حذف به قرینه در جملات مرکب فارسی تصادفی نیست و تابع قواعد خاص سلسله مراتبی است و ثانیاً پاسخ چرایی آن را می توان در عواملی نقشی، مانند سادگی درک و ترتیب زمانی، جستجو کرد.
حالت و معنای حالت در زبان روسی
حوزههای تخصصی:
در دستور سنتى زبان روسى، ویژگى دستورى "حالت " به عنوان یکى از ویژگى هاى دستورى تغییردهنده در ارتباط با اسم تعیین مى شود و بر این اساس، شش حالت صرفى تحت عناوین "حالت نهادى، " حالت اضافى "، "حالت به اى "، "حالت مفعول مستقیم "، "حالت بایى " و "حالت حرف اضافه اى " مشخص مى شوند. " صرف اسمى " از سوى دستورنویسان روس عمدتا به شکل هاى مختلف اسم که موجب ویژگى دستورى "حالت " به دست مى آیند، اطلاق مى شود و با توجه به پایانه هاى صرفى اسامى، سه نوع "صرث اسمى زایا" تعیین مى شوند. در مطالعات و تحقیقات مربوط به زبان شناسى نوین روسى، "حالت معنایى! به عنوان یک مقولهء دلستورى جهانى در نظر گرفته مى شود و از "حالت صرفى " متمایز مى شود. "حالت صرفى " در زبان روسى یکى از مهم ترین ابزارهاى دستورى براى بیان "حالت معنایى " است. یکى از مهم ترین روش هاى بیان "حالت معنایى " در زبان فارسى، استفاده از حروف اضافه در ترکیب با اسامى است. "معانى حالت " در دستور زبان روسى به چهار دسته معانى عام تقسیم مى شوند: " معانى نهادى "، "معانى مفعولى "، "معانى متمم اسمى " و "معانى متمم قیدى". هر یک از معانى عام در برگیرنده تعدادى معانی جزیى است.
پدیده انجماد و جایگاه فاعل در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر پس از معرّفی پدیده انجماد و بیان دیدگاه بوئکس (2003؛ 2008)، به بررسی داده های زبان فارسی بر مبنای رویکرد وی و در چارچوب نظریه کمینه گرا می پردازد و نشان می دهد که این داده ها رفتاری موافق با تحلیل بوئکس از خود بروز می دهند. در زبان فارسی خروج از درون گروه های حرف تعریف فاعلی که جهت بازبینی مشخّصه اصل فرافکنی گسترده جابه جا شده و یک حوزه بازبینی تشکیل داده اند، امکان پذیر نیست. علاوه بر این، مروری بر پژوهش های پیشین در زمینه خروج از درون گروه حرف تعریف در زبان فارسی انجام می گیرد و نشان داده می شود که برخی داده های زبان فارسی برای تحلیل بیان شده در این پژوهش ها مشکل آفرین خواهند بود. در ادامه به طرح دو رویکرد موجود در زبان فارسی درباره جایگاه بی نشان فاعل پرداخته، نشان داده می شود که جایگاه فاعل در زبان فارسی موافق با رویکرد انوشه (1389) در سطح بیان، جایگاه مشخّص گر گروه زمان است و نه مشخّص گر گروه فعلی کوچک.
مطابقه، مقوله ای معنامند در ساخت غیرشخصی: تحلیلی در چارچوب دستور شناختی
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل یک نوع از ساخت های غیرشخصی معلوم در زبان فارسی در چارچوب انگاره دستور شناختی می پردازد. این نوع ساخت خود مشتمل بر دو نمونه است. هر دو نمونه دو بند پایه و پیرو دارند که بند اول در هر دو فاقد سازه ای در جایگاه فاعل است. علاوه بر این، فعل بند اول همیشه به صورت سوم شخص مفرد می آید، در حالی که فعل در زبان فارسی بدون هیچ گونه محدودیتی در هر شش صیغه صرف می شود. این واقعیت در حالی است که در اغلب پژوهش های زبان شناختی چنین فرض می شود که مطابقه در زبان مقوله ای صرفاً دستوری است و ظهور آن در سطح جمله هیچ پایگاه معنایی ندارد. در پاسخ به چنین دیدگاهی، در این پژوهش تحلیلی از مطابقه سوم شخص مفرد در یکی از انواع ساخت های غیرشخصی در زبان فارسی در قالب انگاره دستور شناختی ارائه می شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که در ساخت های غیرشخصی مورد نظر ما برجسته ترین سازه که به عنوان فاعل (tr) قلمداد می شود، موقعیت فاعل است که نمایانگر موقعیتی عام و فراگیر است که رویداد یا حالت مورد نظر درون آن روی می دهد. همچنین نشان داده خواهد شد که حضور نشانه سوم شخص مفرد در این ساخت ها پدیده ای قراردادی نیست، بلکه با موقعیت انتزاعی موجود در جمله (موقعیت فاعل) مطابقت می نماید. از همین روی، مطابقه را در ساخت های غیرشخصی زبان فارسی مقوله ای معنامند و نه صرفاً دستوری تلقی می نماییم.
نمود واژگانی افعال مرکب در گویش بیرجندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نمود از ویژگی های ساختاری و معنا شناختی فعل است که در زبان های مختلف به شیوه های متفاوت بازنمایی می شود و زمان دستوری را از زمان غیر دستوری متمایزمی کند. تاکنون دسته بندی ها ی متفاوتی از انواع نمود فعل ارائه شده است. با توجه به اهمیت مطالعه گویش های فارسی برای حفظ آنها و نیز دستیابی به قواعد متقن دستوری در گویش های مختلف فارسیدر این مقاله نمود واژگانی تداومی در افعال مرکب متناظر دارای همکرد ""کردن"" و ""داشتن"" در گویش بیرجندی بررسی شده است. داده های پژوهش نشان می دهد این افعال متناظر دارای نمودهای واژگانی متفاوتند و همکرد ""داشتن"" مفاهیم ""نهایت ناپذیری"" و ""تداوم عمل"" را به معنی فعل می افزاید. همچنین به تردید استاجی در خصوص وجود نمود مستمر در افعال مرکب دارای همکرد ""داشتن"" در زبان فارسی پاسخ داده شده است.
تبیین دستوری نمایه سازی مفعول در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ابتدا به بررسی ماهیت دستوری عناصر نمایه مفعولی در زبان فارسی خواهیم پرداخت، زیرا ساختار دستوری جمله بر اساس تلقی ما از ماهیت دستوری این عناصر، به شیوه متفاوتی تبیین می شود. پس از آن به ساخت دستوری بندهای متعدی دارای نمایه مفعولی در چارچوب دستور نقش و ارجاع نظر می افکنیم و سعی بر آن است که مطابق ادعای نظریه، ساخت نحوی این بندها مطابق با شرایط خاص زبان فارسی و بدون تحمیل مقولات خارجی بر آن ارائه شود. در ساخت لایه ای بندهای متعدی، نمایه مفعولی در زیر گره نمایه واقع می شود. این گره درون هسته قرار دارد و در صورت عدم حضور گروه اسمی مفعولی در بند نقش موضوعی را بر عهده می گیرد. به همین ترتیب نشانه مطابقه فاعلی نیز درون گره نمایه واقع می شود، اما به دلیل اجباری بودن و ماهیت دستوری کمی متفاوت که حکایت از نشان مطابقه بودن آن دارد، زیر گره مطابقه درون گره نمایه واقع می شود. شناسه فاعلی همچنین در صورت عدم حضور گروه اسمی فاعل در بند، نقش موضوعی را عهده دار است.
پارامتر جایگاه هسته در زبان فارسی: رویکرد نظریه بهینگی
حوزههای تخصصی:
هدف از مقاله حاضر بررسی مسئله جایگاه هسته در گروه های نحوی زبان فارسی در چارچوب نظریه بهینگی است. با استفاده از محدودیت های هم ترازی نحوی پیشنهادی گریمشاو (2002)، که در این مقاله به صورت Align-Left/Right(X, XP) بازنویسی می شود (مک کارتی، 2008)، سعی بر این است که مرتبه بندی منسجمی از محدودیت های مرتبطی ارائه شود که در ارتباط با جایگاه هسته نسبت به متمم آن در درون گروه های نحوی زبان فارسی، فعال و تعیین کننده هستند. با توجه به غیریکنواخت بودن جایگاه هسته در گروه های مختلف در زبان فارسی، چنین نتیجه گرفته می شود که محدودیت کلی Align-Left(X, XP) که بر هسته آغازین بودن گروه های نحوی دلالت دارد، در بیشتر ساخت های نحوی این زبان، بسیار تعیین کننده است. همچنین، موارد استثنای هسته پایانی، یعنی گروه فعلی و گروه حالت نمای «را»، توسط محدودیت های خاص تری با ارزش مخالف که در مرتبه بالاتر قرار می گیرند، پوشش داده می شوند که به ترتیب، عبارت اند از: Align-Right(V, VP)و Align-Right(K, KP).
بررسی سلسله مراتب دسترسی نقش های نحوی در زبانهای آلمانی و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر بررسی نقش های نحوی است که در زبان های مختلف برای ساخت بند موصولی در دسترس قرار دارند. این مقاله با استناد به پژوهش کینان و کامری، پس از ارائه نمونه هایی از زبان های مختلف، سعی در نشان دادن جایگاه زبان های آلمانی و فارسی در این سلسله مراتب دارد. در این پژوهش با مقایسه ای مختصر میان زبان های آلمانی و فارسی در بحث ساختِ بند موصولی، در پی پاسخ این پرسش هستیم که چه نقش های نحوی در زبان های آلمانی و فارسی برای ساخت بند موصولی در دسترس هستند و آیا میان این دو زبان در این زمینه تفاوت هایی وجود دارد؟ علاوه بر این، به ارتباط میان راهبردهای ساخت بند موصولی و سلسله مراتب دسترسی نقش های نحوی نیز خواهیم پرداخت. نتایج این تحقیق نشان می دهد که با وجود استفاده دو زبان از راهبردهای مختلف برای ساخت بند موصولی، هر دو زبان تا سخت ترین جایگاه های نحوی که مفعول اضافی قرار دارد، امکان ساخت بند موصولی را ممکن ساخته اند. زبان فارسی در این خصوص یک مرحله از زبان آلمانی پیشی گرفته و حتی ساخت مفعول مقایسه ای و ساخت های هم پایه را نیز در دسترس قرار داده است.
Some Aspects of Grammar
حوزههای تخصصی:
بررسی پیکره بنیاد تأثیر عوامل نقشی در قلب نحوی کوتاه فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی ویژگی های ممیز مقولات نقشی: آغازگر، مبتدا و کانون در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی تغییرات نحوی در روند ترجمة قرآن کریم به زبان فارسی بر مبنای نظریة ایکس تیره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقالة حاضر در چارچوب نظریة ایکس تیره2 به بررسی تغییرات نحوی در ترجمة قرآن کریم از زبان عربی به زبان فارسی پرداخته و متن مبدأ و متون مقصد را با یکدیگر مقایسه کرده است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی نوع گروه های نحوی در متن قرآن کریم و بررسی نوع و میزان تغییرات این گروه ها در روند ترجمه و مقایسة متن عربی و دو ترجمة فارسی آن است.
در این مطالعه، بررسی علمی و کاربرد گروه های نحوی در فرآیند ترجمه عبارت است از: مقایسة کاربرد گروه های محتوایی3 اسمی و فعلی، مقایسة کاربرد گروه های نقشی4 تصریف، متمم نما و حرف تعریف در متن مبدأ و دو متن ترجمة آن به فارسی. از این رو ساخت های نحوی دو زبان با یکدیگر، مقایسه و تفاوت های ساختاری آن ها مشخص می گردد و آنچه در این مطالعه مورد نظر است، بررسی پیکره ای قرآن، شناسایی مقوله ها و تعیین نوع تغییر و تبدیل آن ها به یکدیگر در ترجمه های فارسی آن ها است تا چگونگی نوع و میزان تغییرات دستوری یا تغییرات معنایی در مسیر ترجمة قرآن به زبان فارسی مشخص شود.
نقش کانونی سازة گسسته در جملات گسسته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جملة گسسته ساختی است که گزاره ای واحد را به جای یک بند، در دو بند بیان می کند: یکی بند اصلی، که حاوی سازة گسسته است و دیگری بند موصولی. در چارچوب ساختار اطلاعی، آثار متعددی در باب این جملات نوشته شده است. یکی از مباحث مطرح این بوده است که آیا سازة گسسته همواره کانون جمله و در نتیجه، حاوی اطلاع نو است یا این سازه می تواند بنا به مدل کلامی، حاوی اطلاع کهنه نیز باشد. در مقالة حاضر، با ارائه چهار دلیل، که متکی بر داده های زبان فارسی نیز هست، استدلال می شود که سازة گسسته همیشه کانون و حاوی اطلاعات نو است. چه از پیش در مدلِ کلامی آمده باشد، چه نیامده باشد.
Les aspectd en francai وجه در فرانسه
حوزههای تخصصی:
Control in Persian 2(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب ۱۳۸۴ شماره ۲۶
حوزههای تخصصی:
نظام بازبینی در زبان فارسی معاصر: تحلیلی از مشخّصه های حالت و تتا با رویکرد کمینه گرا
حوزههای تخصصی:
این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی به توصیف چگونگی بازبینی حالت های ساختاری فاعلی، مفعول رایی، ازی، برایی، بایی و به ای و نقش های تتا می پردازد. پیکره مورد بررسی 182 جمله دارای فعل مرکّب متعدّی است که در چارچوب فرضیه های موجود در برنامه کمینه گرا تحلیل می شود. تمامی حالت های ساختاری در رابطه هسته - مشخّص گر بازبینی و به محض ادغام با هسته گروه، نقش تتای آنها بازبینی می شود. برخلاف فرضیه های کمینه گرا، بازبینی حالت مفعول رایی توسّط عنصر «را» صورت می گیرد؛ اگر بروز واجی داشته باشد. در بازبینی سایر حالت های مفعولی، همزمان با بازبینی حالت ساختاری، نقش تتای گروه های حرف تعریف نیز بازبینی می شوند، به طوری که مشخّصه بازبینی کننده با نقش تتای حرف اضافه ارتباط دارد. همچنین نمی توان رابطه معناداری میان همه حالات دستوری و نقش های تتای گروه های اسمی قائل شد، بنابراین نمی توان افعال را به دسته بندی های مشخّصی تقسیم کرد.