فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۰۱ تا ۱٬۶۲۰ مورد از کل ۲٬۰۰۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
الزمان والمکان من أهمّ مکونات الأدب الروائی ولا یتجزأ أحدهما عن الآخر، فکلاهما یؤدیان دوراً هاماً فی بناء الروایه. یهدف هذا البحث إلى الکشف عن بناء هذین العنصرین فی روایتی "السنه ورحله الزهراء" للروائی مرتضى عبد السلام الحقیقی النیجیری للوقوف على وظیفتهما فی الروایه، ولمعرفه مدى نجاح الروائی فی بناء هذین المکوّنین حسب المنهج البنیوی. استخدم الباحث المنهج التحلیلی الوصفی لإنجاز هذا البحث، وتحققت الدراسه علاقه الزمکانیه فی الروایتین؛ فکان الزمان حاضراً فی المکان، وظل المکان متأثراً بالزمان ومؤثراً فیه عبر علاقات زمکانیه متعدده، وفی آخر المطاف توصلت الدراسه إلى عده نتائج توضح أنّ الروائی عمل على بناء زمن الروایه على التقنیات السردیه الحدیثه وسعى إلى استعمال تقنیه المفارقه لإفاده المتلقی عن الأحداث الماضیه والتنبؤ بالمستقبل، وأنّه یضطرّ بتلخیص الأحداث أحیاناً ویحذفها حیناً آخر لتسریع السرد دون الخوض فی تفاصیل الأفعال والأقوال، کما یبطء السرد بواسطه المشهد الحواری والوقفه الوصفیه للکشف عن مشاعر الشخصیات وعواطفهم والتفسیر الدقیق لهم والأماکن والأشیاء المهمه. أما من حیث المکان فقد نجح الروائی فی تحدید المکان تحدیداً دقیقاً وأعطاه قیمه ثقافیه خاصه کالدلاله على الفقر والغنى، والانفتاح والانغلاق. وأخیراً، استطاعت الزمکانیه تحدید مسار الشخصیات فی الروایتین من حیث کشف انفعالاتها وانتماءاتها، والتعبیر عن همومها وهواجسها، وحمل رؤاها وتطلعاتها.
خوانش تطبیقی بازتاب هویت در رمان نوجوان عربی و فارسی براساس نظریه اریک اریکسون (مطالعه موردی: فاتن و هستی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
60 - 78
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش به بررسی هویت در دو رمان نوجوان عربی و فارسی براساس نظریه رشد روانی اجتماعی اریک هامبورگر اریکسون پرداخته شده است. در این نظریه، نوجوانی در مرحله پنجم قرار دارد و چالش اصلی این دوران بحران هویت؛ البته نه به معنای مخاطره آمیز آن است. دو رمان بررسی شده عبارت اند از: « فاتن»، اثر فاطمه شرف الدین نویسنده لبنانی و « هستی»، اثر فرهاد حسن زاده نویسنده ایرانی. فاتن در فضای جنگ داخلی لبنان (1985) و هستی در اوایل جنگ ایران و عراق (1980) روایت می شود و شخصیت های اصلی در هر دو، دختران نوجوان هستند. در رمان های نوجوان شرف الدین به تحلیل و نقد اوضاع اجتماعی لبنان، پرداخته می شود و در رمان های نوجوان حسن زاده رویکرد توانمندسازی و آگاهی بخشی به دختران به صورت برجسته ای نمود دارد. پژوهش ها از یک سو بر اهمیت مرحله نوجوانی و ضرورت شکل گیری هویتِ موفق در این مرحله تأکید دارد و از سوی دیگر، غفلت پژوهشگران ادبی از این دوران را نشان می دهد؛ به همین دلیل در پژوهش حاضر، با بهره گیری از نظریه اریکسون و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد ادبیات تطبیقی، این دو اثر بررسی شد. نتایج پژوهش نشان می دهد، در رمان های فاتن و هستی ، ویژگی های نوجوان براساس نظریه رشد روانی اجتماعی اریکسون در سه دسته بندی قرار می گیرد: 1. بحران هویت؛ 2. هویت یابی که خود شامل زیرمجموعه های همانندسازی، دریافت حمایت از جامعه، اعتراض نوجوان به نظام ارزشی بزرگ سالان و عشق در نوجوانی است؛ 3. تعهد. از بررسی جایگاه هویت و چالش های هویتی نوجوانان در رمان های فاتن و هستی، نتیجه گیری می شود که ترغیب جدی مخاطب نوجوان به کسب هویت سالم و موفق از طریق تحصیل، مطالعه و معاشرت با افراد شایسته، هدف اصلی دو رمان است.
السّرد الموسوعیّ فی التّراث النّثری العربی:"الإمتاع والمؤانسه" لأبی حیّان التّوحیدیّ أنموذجًا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تهدف الدّراسه إلى رصد طبیعه السّرد العربی القدیم معتمده علی أساس المنهج التحلیلی، من خلال دراسه السمه الموسوعیّه التی تطبع النّصوص النثریه العربیّه القدیمه بشکل لافت، مؤشّره على الخصوبه المعرفیّه ووفرتها، وامتداد أطراف العلوم وتشعّبها لدى ثقافه الأدیب العربیّ، وقد تتبّعنا هذه السّمه فی کتاب "الإمتاع والمؤانسه" لأبی حیّان التّوحیدی باعتباره خطابا قائمًا على السّرد الموسوعیّ، لنتعرف تجلّیاتها وأشکالها ووظائفها. هذا الکتاب هو الذی یترحّل فیه مؤلّفه فی ضروب المعارف وأصناف المجالات العلمیه مستحضرا مختلف الأجناس التعبیریّه والأنماط القولیّه، الأمر الذی یدفعنا إلى الإقرار بأن النثر العربیّ القدیم نثر یقوم على الإمتاع والإنفاع. وجدیر بالذکر أن صوره المتکلِّم الموسوعیّه وإن کانت ملمحًا یطبع نثرَ التَّوحیدی جمیعه، فإنها فی إطار المسامره ارتبطت بوظیفه تأثیریّه تداولیّه، إذ رام المتکلم أداء وظیفتیه التثقیفیه والامتناعیه اللتین أنیطتا به، وذلک حتى ینال رضا الوزیر ابن سعدان، ویحقق الحظوه فی مجلسه، وتقربنا أحد الملفوظات من هذا الملمح. أما الخطاب السّردی فی الإمتاع یبرز ذاتا متکلمه موسوعیه تتنقّل بین العلوم، وتصول بین المعارف، ولا تتردّد فی التَّفاعل مع أسئله الوزیر ابن سعدان.
قراءة وتحلیل لموتیفات "الدیستوبیا" في الروایة المعاصرة؛ روایة "فرانکشتاین في بغداد" لأحمد سعداوي أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ المدینه الفاسده أو "الدیستوبیا" إحدى المضامین الّتی نشهدها فی الآثار الأدبیه. إنّ هذا الاتجاه یقع فی النقطه المضاده للمدینه الفاضله الّتی کان یأمل بها الشعراء والکتّاب منذ الزمان القدیم. یتطرق الأدیب فی الأدب المرتبط بالدیستوبیا أو المدینه الفاسده-بصوره مرکزه- إلى بیان التأثیرات المخربه للمظاهر السیاسیه، والاجتماعیه والصناعیه. فی الواقع، یعدّ هذا الأدب، مرآه تعکس القسم المظلم من المجتمع الّذی یعانی من البؤس والشقاء. وبما أنّ الروایه تنبعث من قلب المجتمع والحوادث الطارئه علیه؛ فإنّ هذا العنصر له انعکاس أوسع مقارنه مع العناصر الأدبیه الأخرى فی الروایه. وتحوّل إلى موتیف مکرر فی هذه الروایه. إنّ "أحمد سعداوی"؛ الروائی العراقی المعاصر رسم لنا لوحه واضحه المعالم حول الحیاه فی بغداد وذلک من خلال روایته الشهیره "فرانکشتاین فی بغداد" وقد نظر فیها بنظره مفرطه فی التشاؤم بالنسبه إلى واقع حیاه الإنسان فی العصر الحدیث. وقد صوّر لنا الکاتب فی هذه الروایه، التأثیرات الرهیبه للأطر السیاسیه والاجتماعیه على مستقبل حیاه البشر وخاصه الشعب العراقی. یظهر لنا من خلال نتائج البحث بأنّ احتلال العراق على ید أمریکا والحوادث المریره والعصیبه الّتی تلت ذلک، تسبب فی ظهور وطن یملأه الفوضى والدمار. إنّ الروایه صوره مفزعه لظروف هذا المجتمع البائس ومظاهر المدینه الفاسده تکشف عن نفسها -وبصوره رهیبه- فی مواضع متعدده من الروایه. هذا البحث وفقاً للمنهج الوصفی-التحلیلی یقوم بدراسه ظواهر الدیستوبیا مثل الضلال والانحطاط الأخلاقی، الاستغلال من ناحیه المجرمین، الحرمان من نعمه الأمن، الفوضى، العنف، وزوال مقومات الحیاه السلمیه والهجره القسریه. صوره مفزعه لمجتمع تحوّل إلى جسد مفکک جراء الأحداث المریره الّتی عانى منها إثر جبر الزمان. إنّ هذه الروایه تحمل معها کافه مکونات العمل الأدبی الذی یندرج ضمن الواقعیه السوداء.
تمظهرات الاغتراب في روایه «أدرکها النسیان» لسناء شعلان بناءً على نظریه ملفین سیمون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ظاهره الاغتراب ولیده العالم الحدیث وتعنی الانفصال أو البعد عن الذات والآخرین . تتشکل هذه الظاهره عندما یجد المواطن نفسه فاشلا وغیر قادر علی الاستجابه لاحتیاجاته الأساسیه و لیس له دور فی صنع القرارت وتغییر الظروف السائده فی المجتمع ، ونتیجه لذلک ، فإنه ینکر ثقافه المجتمع ومعتقداته وقیمه المقبوله. کان ملفین سیمون من العلماء الذین درسوا هذه الظاهره علمیًا ، وقد نظم نظریته فی خمسه محاور وقدّم لها تعریفات ممنهجه.یسعی بحثنا هذا، باستخدام المنهج الوصفی التحلیلی وتطبیق نظریه ملفین سیمون، أن یدرس روایه «أدرکها النسیان» للکاتبه الموهوبه فی الأدب العربی المعاصر، سناء الشعلان. تظهر نتائج البحث أن جمیع محاور نظریه سیمون تتجلى فی سلوک شخصیات الروایه، وقد استطاعت الکاتبه أن تجلد المجتمع الاستبدادی للروایه من خلال إظهار شعبه کأجانب. بالإضافه إلى ذلک ، إن بطله الروایه غیر قادره علی التواصل مع العالم لأنها محبطه ومقهوره ویظهر هذا العجز بالکلمات التی توظفها فی کتاباتها حیث تبث الارتباک والبؤس والإنکسار. وإنها تعیش فی المجتمع یحمل افکار ومعاییر تختلف عن احلامها ورغباتها حیث یفتقد الحب والوطنیه والحریه. وإنّ اغتراب الشخصیات فی الروایه هو نتیجه عوامل عده، منها الاستبداد وطغیان الفئه الحاکمه، ، وحرمان الطبقه المحرومه من المشارکه الفعاله فی النظام الاجتماعی الحاکم أو حتى فی القرارات الفردیه، وإنکار قیمه الإبداع وتضخیم دور التزویر والتلفیق.
راهبردهای فراخوانی شخصیت جمیله بوحیرد در گفتمان های سیاسی شعر معاصر عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
22 - 1
حوزههای تخصصی:
مبارزه در راه عقیده و تلاش برای آزادی و دستیابی به عدالت اجتماعی، ازجمله بن مایه های اساسی شعر شاعران معاصر عربی است. یکی از شگردهایی که شاعران برای ترسیم خواسته ها و رؤیاهای خود به آن تمایل نشان داده اند، بهره گیری از چهره های مبارز و الگوپذیری از آن ها در متن شعری است. در میان شخصیت های دخالت داده شده در شعر معاصر عربی، «جمیله بوحیرد» یکی از شخصیت های مهم و تأثیرگذار الجزائر به علت داشتن تجربه مبارزاتی با استعمار فرانسه و تحمل شکنجه و رنج های طولانی در زندان ها، به عنوان الگویی مناسب، موردتوجه شاعران قرارگرفته و با دلالت های مختلف، حجم انبوهی از گفتمان های سیاسی شاعران را به خود اختصاص داده است. برخی از آن شاعران همچون نازک الملائکه، عبدالمعطی حجازی، بدرشاکر السیاب، نزار قبانی و عبدالوهاب البیاتی تمرکز ویژه ای بر این شخصیت نمودند و تلاش کردند با کاربست راهبردهای مختلف، از رهگذر این چهره، مفاهیم متعدد ذهنی خود را به صورت ملموس و عینی برای مخاطبان ترسیم نمایند. در پرتو حضور پررنگ و محوری چهره یادشده در گفتمان شعری شاعران و بار معنایی ای که بر دوش می کشد، پژوهش حاضر می کوشد با رویکرد کیفی و روش توصیفی-تحلیلی، از راهبردهای فراخوانی این شخصیت، میزان حضور و نحوه دخالت دهی وی در شعر شاعران یادشده پرده بردارد و به تحلیل گفتمان و تشریح دلالت های این شخصیت در متن شعری آنان بپردازد تا گامی در فهم دقیق تر شعر معاصر برداشته باشد. نتایج تحقیق حکایت از این دارد که جمیله بوحیرد به عنوان یک الگو و کنشگر فعال، در گفتمان های سیاسی در زمینه استعمارستیزی و بازستانی هویت از دست رفته، در بستر شعر شاعران مورد مطالعه ایفای نقش داشته است. در فرایند مفهوم سازی، حضور این چهره در سروده ها به صورت محوری بوده و در راستای کاهش فاصله عاطفی با او، به نام وی در آن متون تصریح شده است.
دراسه نقدیه فی تعریب أشعار أحمد شاملو بناءً علی نظریه جیمس هولمز کتاب ترجمه مختارات من الشعر الفارسی الحدیث لمحمد نور الدین عبد المنعم أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
191-206
حوزههای تخصصی:
کان أحمد شاملو شاعرا ومخرجا سینمائیا وصحفیا وباحثا ومترجما ومعجمیا وأحد أمناء جمعیه الکتاب الإیرانیین. تعود شهره شاملو من الأساس إلى ابتکاره فی الشعر الفارسی المعاصر وصیاغه نوع من الشعر یعرف بالشعر الحر أو الشعر الشاملوئی، والذی یعد حالیا أحد أهم أشکال الشعر السائد فی إیران، وهو تقلید للشعر الحر الفرنسی أو الشعر المنثور. وبما أنه کان رائدا للشعر الحر باللغه الفارسیه، فإن ترجمه أشعاره تتطلب معرفه تامه بهذا النوع من الشعر، وهذا إضافه إلى تمکّن الشاعر من اللغتین الفارسیه والعربیه. فإن هذه الدراسه تهدف عبر المنهج الوصفی التحلیلی واعتمادا على نظریه جیمس هولمز، إلى دراسه ونقد طریقه ترجمه محمد نور الدین عبد المنعم لبعض أشعار أحمد شاملو فی کتاب مختارات من الشعر الفارسی الحدیث، لتحدید مدی نجاح المترجم فی تعریبه. وتشیر نتائج الدراسه إلى أن المترجم یعتمد فی تعریبه إلی الأنواع الأربعه للترجمه، وفقا لنظریه هولمز، وأن بعض جهوده لم تکلل بالنجاح وأخطأ أحیانا فی فهم معانی المصطلحات ودلالات الرموز أو تحدید أرکان بعض الجمل.
دراسه أرکان نظریه النظم عند عبدالقاهر الجرجانی
حوزههای تخصصی:
صاغ عبدالقاهر الجرجانی فی کتابه "دلائل الاعجاز" نظریه علمیه لغویه أدبیه تُعرف بنظریه النظم التی تقف نداً قویًا لنظریات اللغویین الغربیین فی العصر الحدیث. نظریه النظم تترکز على سیاقات القرآن البلاغیه، وتستخرج منها أصولًا وقواعد للبلاغه وعَرَضَ الجرجانی فیها مسائلَ بلاغیهً أخرى، مثل: التقدیم والتأخیر، والفصل والوصل، والحقیقه والمجاز، ثم ختم الکتاب بنماذج تحلیلیه تبرز أهمیه النظم. هذه الدراسه فی جزء یسیر مما یمکن درسه فی تراث البلاغه الزاخر محاوله لإلقاء الضوء علی دراسه نظریه النظم عند عبدالقاهر الجرجانی وتبیین أرکان النظم. یقوم منهج البحث علی المنهج الوصفی التحلیلی الذی یتتبع نظریه النظم عند الجرجانی ویحاول تبیین أرکان النظم من وجهه نظر الجرجانی. تشیر نتائج البحث إلى أن نظریه النظم عند الجرجانی تترکز علی الفصاحه والبلاغه، واللفظ والمعنی، والنظم، والنحو، ومعانی النحو. یری الجرجانی أن القیمه الفنیه للنص الأدبی تکمن فی صیاغته ونظمه. من ناحیه أخری یؤکد الجرجانی أن إعجاز القرآن یرجع إلى حسن النظم. الکلمات المفتاحیه: عبدالقاهر الجرجانی، نظریه النظم، اللفظ والمعنی، ومعانی النحو.
مظاهر الفانتازیا الفوقیه في قصه "ماه پیشوني" الفارسیه وبدر البدور" العربیه؛ دراسه مقارنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تُعَدّ فانتزیه أدب الأطفال والمراهقین من التقنیات التی یعتمد علیها الکُتّاب للترفیه عن هذه الشریحه وسدّ حاجاتها الضروریه التی تتمثّل فی تعزیز الخیال، والحثّ على التحلّی بمکارم الأخلاق، والشجاعه والحکمه. فمن القصص التی تتمیز بوجهتها الفانتزیه قصه "بدر البدور"، وهی قصه شعبیه یکاد لایخلو منها أدب من الآداب. تستعرض هذه الدراسه وبالاعتماد على المنهج الوصفی-التحلیلی وعلی أساس المدرسه الأمریکیه فی الأدب المقارن تستعرض الفانتازیا الفوقیه فی قصه "بدر البدور" العربیه والفارسیه، وتقارن بین نتاجات أربعه کتّاب من الفرس والعرب، وهم: فضل الله مهتدی ومیترا بیاتی (إیرانیّان)، ویعقوب الشارونی وکمال الکیلانی (عربیّان)؛ فمن خلال هذه االمقارنه تتمّ دراسه أوجه التشابه والاختلاف بین أنواع الفانتازیا الفوقیه، مثل القوطی، والتربوی، والحیوانی، والجنی، والبحثی، والتمثیلی وغیرها. إنّ نتائج البحث تشیر إلى أنّ القصص الفارسیه فی مجموعها هی أکثرُ خیالیّه من القصص العربیه، إذ تفوّقت علیها بنسبه7/4 بالمئه فی توظیف أنواع الفانتازیا الفوقیه؛ کما أن قصه "ماه پیشونی الفارسیه" المبنیه على الفولکلور قد ورد فیها 66 نوعاً من الفانتازیا، فلذا اتصفت بأکثر القصص خیالیه من بین القصص المدروسه.
بررسی حقیقت مانندی در نمایشنامه های عاشورایی معاصر (مورد پژوهی "الحر الریاحی"، "الحسین ثائرا" و "الحسین")(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
48 - 65
حوزههای تخصصی:
حقیقت مانندی از عناصر مهم داستان و نمایشنامه است و به میزان انطباق اثر با واقعیت بیرون و حوادث آن بستگی دارد. این تطابق نه به صورت کامل و شرح دقیق واقعیت است؛ چراکه این امر، اثر ادبی را از ادبیت دور و آن را متنی تاریخی می سازد. انعکاس واقعیت و بازیابی آن در اثر به نحوی که برای مخاطب باور پذیر باشد. واقعیت برون متنی، ساختاری است که هر نویسنده با توجه به رویکرد و سبک ادبی خود، آن را در اثرش به کار می گیرد. ادبیات نمایشی عاشورایی، به دنبال احیای ادبی واقعه ی کربلا در قالب نمایشنامه است و مشخص کردن مرز بین واقعیت و ادبیت و خیال در این آثار مورد توجه پژوهش حاضر بوده است. این ژانر ادبی اگرچه در مقایسه با سایر انواع ادبی به خصوص شعر عاشورایی کمتر متداول بوده است، اما نمایشنامه های عربی متعددی می توان یافت که هر یک از زاویه ای خاص به وقایع کربلا پرداخته اند؛ ازجمله سه نمایشنامه ی شاخص "الحر الریاحی" اثر شاعر و نویسنده عراقی "عبدالرزاق عبدالواحد"، نمایشنامه ی "الحسین ثائرا" اثر نویسنده مصری "عبدالرحمان شرقاوی" و نمایشنامه ی "الحسین" اثر نویسنده سوری "ولید فاضل" که با توجه به محتوای مشترک، زمینه بهره مندی از ساختار مشترک را نیز دارا هستند. پژوهش حاضر تلاش دارد با روش تحلیلی–توصیفی به بررسی انطباق سه اثر هنری با واقعیت تاریخ کربلا بپردازد. بر اساس بخشی از یافته های پژوهش نویسندگان از ابزارهای مختلفی چون شخصیت های واقعی و تاریخی، روایت حوادث تاریخی، استفاده از پیرنگ منطقی و طبیعی برای تقویت حقیقت مانندی آثار خود بهره برده اند، اما اثر عبدالواحد با بیشترین دخل و تصرف به جنبه های ادبی و هنری اثر خود افزوده و از روایت عاشورا برای انتقال دلالت های معنایی خاص خود استفاده کرده است. اثر شرقاوی نیز بیش از دو اثر دیگر به روایت تاریخ کربلا نزدیک تر می شود. جنبه رئالیسم دینی با نقل حوادث خارق العاده در نمایشنامه ی "الحسین" قابل ملاحظه است.
نسق الفحوله المضمر في روایه "مدن الملح" لعبدالرحمن منیف (دراسه على ضوء النقد الثقافي)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعد مفهوم النسق من المفاهیم الأساسیه التی یرتکز علیها النقد الثقافی المتعامل مع ما هو مستهلک جماهیریاً، إذ یهتم هذا النقد بالوظیفه النسقیه فی النصوص والخطابات، ویستقصی اللاوعی النصی مقوّضاً اللغه البلاغیه التی تتراوح بین تفکیک المشاکل الاجتماعیه بلغه أکادیمیه متعالیه عن الواقع وبعیده عن المشارکه فی حلحلتها، وبین الانغلاق على الجمال البلاغی دون تجاوزه وإهمال أسئله الفعل والتأثیر. وهذا النسق قد یکون فی الأغانی أو فی الأزیاء أو الحکایات والأمثال مثلما هو فی الأشعار والقصص والروایات والألحان الشعبیّه المسجّعه وغیرها من الفنون. فکل هذه العناصر یتخفى بین ثنایاها الجمالی البلاغی نسق ثقافی ثاوٍ فی المضمر، وهو لیس فی وعی الکاتب فی الغالب، لا یدرکه الناقد إلا باستخدام أدوات خاصه. ویعبر دائماً على نقیض المضمر البلاغی ومن خلاله سیبدو الحداثی رجعیاً. حاولت هذه الدراسه، بالاعتماد على المنهج الوصفی – التحلیلی وعلى ضوء النقد الثقافی الذی یبحث فی الأنساق الثقافیه المضمره، رصد وتحلیل نسق الفحوله المضمر فی روایه "مدن الملح" للروائی عبدالرحمن منیف إذ تعد الروایه من أهم النصوص الناقله للأنساق، وأیضاً تتناول بعض الأفکار والمفاهیم وطرح بعض التأمّلات. ولقد درسنا فی المحاور الفرعیه تمثلات نسق الفحوله فی هذه الروایه التی أخذت صوراً عدّه مثل: القوه، وإنجاب الذکور، ودونیه المرأه وفوقیه الرجل، والأنویه أو تضخیم الأنا. وقد توصلت الدراسه إلى مجموعه من النتائج؛ أهمها: أنّ عبدالرحمن منیف بوعی منه حینا، وعلى غفله أحیاناً، جعل نسق الفحوله وراء النسق الجمالی والأدبی، لذا لا تحتفل روایته بالمرکزی فحسب بل صار الهامش محط نظره کذلک.
منهج الإمام موسی الکاظم(ع) فی تَأسیس العلوم الإسلامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۸)
341-387
حوزههای تخصصی:
کانت فتره إمامه الإمام موسى الکاظم(ع) ذات أهمیه خاصه لتقارنها مع عصر ازدهار النقاشات العقائدیه والفکریه وظهور التیارات المختلفه فی العلوم الإسلامیه. والعلوم الإسلامیه تشملُ القرآنَ والحدیثَ والفقهَ وعلمَ الکلام، والّ تی ترتبطُ بالأصولِ أو المبادئ الفرعیه، أو الموضوعات الّتی تُثبِتُ مبانیَ الإسلام ومبادئَه الفرعیه. لیس تأسیسُ وبناءُ العلوم الإسلامیه سوی طریقٍ لبیان الإسلام الصحیح لمواجهه البدع والانحرافات التی تظهر فی بطنه. طبعاً تستطیعُ هذه الأبحاث أن تُظهرُ المکانه البارزه للإمام الکاظم(ع) فی تقدیم وإحیاء الإسلام النبوی، رغم کل الضغوط الّتی کانت تفرض الحکومه علی الإمام(ع). فیهدفُ هذا البحث إلی کشف اللثام والإجابه على ماهیه وأسباب منهج الإمام موسى الکاظم(ع) فی تأسیس العلوم الإسلامیه متکئاً علی المنهج التحلیلی_ التاریخی. نظراً إلى المصادر، فهمنا أنّ منهج الإمام الکاظم(ع) هی عرض العلوم الإسلامیه مِن خلال التعلیم وجهاً لوجه والمراسلات، وکذلک تدریب الطلاب المتخصصین فی مختلف فروع العلوم الإسلامیه. المنهج الذی بجانبِ الحفاظ على السلسله التعلیمیه فی العلوم الإسلامیه، أدی إلى انتقال هذه العلوم إلى الأجیال القادمه مِن الشیعه. وبهذا الطریق لعب دوراً هاماً فی ترسیخ العلوم الإسلامیه مِن خلال الحفاظ على الإسلام النبوی وتأسیسه.
السرد البانورامی ومؤشراته فی روایه "فرانکشتاین فی بغداد" لأحمد سعداوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۸
44 - 59
حوزههای تخصصی:
السرد البانورامی من الأنساق السردیه التی تم توظیفه فی الروایه العربیه الجدیده. الشکل السردی الجدید الذی له طابع شمولی وممتد وقوه بصریه فائقه بما یکون مقتضباً من تقنیه البانوراما من تقنیات الفن الفوتوغرافی. فهو یتیح للروائی أن یبنی روایته علی أساس المشاهد واللقطات التجسیدیه کما یساعده فی تسریع السرد وتعطیله والخوض فی تفاصیل المواد المحکیه لتعکس بشاعه الماده أو تحبیذها أکثر أثراً وثقه فی المتلقی. نظراً إلی توظیف السرد البانورامی فی روایه فرانکشتاین فی بغداد، لأحمد سعداوی، تتوخی هذه المقاله، دراسه هذا النمط السردی ومؤشراته الأساسیه فی هذه الروایه التی تتجسد بعض القضایا العراقیه فی العصر الراهن، وهی تعد من مشروع الروایه الجدیده التی تقمصّت بالفنون والأشیاء الجدیده وظهرت فی الأنواع والأشکال المختلفه وهذه الدراسه تمارس دراسه هذه القضیه وتنوی الکشف عن إحدی أنساقها. قد تخلّصت النتیجه إلی أن الروایه تتمتع بالخصائص المتمیزه علی صعید العناصر الروائیه تقتربها بالسرد البانورامی؛ فالروائی یروی الأحداث حسب الرؤیه الخلفیه أو الفوقیه برصدها علی البعد. کما نجد أن سعداوی التقط الأحداث والمشاهد بالطابع الشمولی والواقعی بحیث کأنها تجری تجاه أعیننا بصوره کامله کما یسجل الکامیرا، إذن یمکننا معاینه القوه البصریه للأحداث بجلاء فی الروایه، لإمکانیه السرد البانورامی فی تجسید الأشیاء وتصویرها.
جمالیة الصورة الفنیة في سردیات القاص العراقي فهد محمود الأسدي(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الخریف ۱۴۴۵ شماره ۱۰
97 - 126
حوزههای تخصصی:
فهد محمود الأسدی (1939-2013م) کاتب وقاص عراقی أبدع روایات ومجموعات قصصیه تناولت المنحی الواقعی من الحیاه الاجتماعیه فی العراق وخاصه حیاه الناس فی الأریاف. وقد أتقن الروائی حبک قصصه بأسلوب فنی آسر یجذب المخاطب من خلال بنیه قصصیه متماسکه وعبارات ذات صور بلاغیه تتناغم بتشبیهاتها ومجازاتها واستعاراتها الموحیه. وهذه الدراسه تهدف إلى إبراز جمالیه الصوره الفنیه فی هذه الروایات وإظهار ابداعات الروائی البیانیه المتمثله فی روعه التشبیهات وبلاغه الاستعارات المستخدمه فی النص القصصی. وقد اتبعت هذه الدراسه المنهج الوصفی-التحلیلی فی محاوله لاستکشاف الإطار العام للصوره الفنیه فی مجموعات الأسدی القصصیه، والإحاطه بالممیزات السردیه التی اتضحت من خلال استعمال الروائی أغراضاً بلاغیهً موحیه کالتشبیه والاستعاره والکنایه لتضفی جمالیهً مضاعفه وتقبّلاً ملموساً من قبل المتلقی. ورکّز هذا البحث فی تحلیله علی أعمال الأسدی الخمسه، وهی: روایه «الصلیب؛ حلب بن غریبه» وروایه «داره الإحسان» والمجموعه القصصیه «عدن مضاع»، والمجموعه القصصیه «طیور السماء»، والمجموعه القصصیه «معمره علی». وهذه الإبداعات السردیه جمیعها تصوّر الواقع الاجتماعی المریر الذی کان یعیشه الإنسان الجنوبی فی العراق. ففی الروایه الأولی جسّد الروائی مظاهر الظلم والمعاناه التی کان یفرضها نظام الإقطاع علی الفلاحین والطبقات الضعیفه الکادحه، فراح یدعو من خلال دعوه غیر مباشره عن طریق هذه الروایه إلی نبذ جمیع أنواع القهر والاستبداد والاضطهاد. أمّا الروایه الثانیه فهی تمثّل العادات الاجتماعیه السائده فی جنوب العراق بکل ما تحمل من معتقدات وخرافات وتقالید عرفیه لا یقبلها العقل السلیم. وتعد هذه الروایه صوره حقیقیه لتناقضات المجتمع الریفی وصراعه المستمر بین القدیم والحدیث. وتأتی المجموعه القصصیه الثالثه لتبیّن بصریح العباره التمایزَ الطبقی بین شرائح المجتمع الواحد، ومدی خطورته علی حیاه الناس وتداعیاته الکارثیه التی تفضی إلی شرذمه الناس وتشتتهم. أمّا المجموعه الرابعه فقد تناولت قضایا الإنسان وهمومه الاجتماعیه، وبینما جاءت المجموعه الخامسه لتنقد فقدان الوعی والجهل المستشری بین طبقات المجتمع المتخلف. ومن أهم النتائج التی توصّلت إلیها الدراسه: إنَّ الأدیب الأسدی تعامل مع نماذجه القصصیه بعفویه فنیه خالصه معبّراً عنها ببیان سهل ممتنع ضمن دائره التأویل واستکشاف بواطن الأمور من خلال تحلیل ظواهرها الجلیه. ولم یقحم الکاتب نفسه فی مبالغات مفرغه وتهویلات لفظیه طنانه تُخرج النص من جریانه الانسیابی وطاقاته المحتشده، بل کان مُسایراً ومتناغماً مع لغه الخطاب وبناء السرد الفنی.
بنية الخطاب في قصة موسى والخضر في سورة الكهف؛ دراسة تحليلية علي ضوء نظرية التواصل عند جاكبسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
245 - 277
حوزههای تخصصی:
التواصل من أهم أشکال النظریات فی اللسانیات الحدیثه التی یعتبر رومان جاکبسون منظرا حقیقیا لها. فهو یعتقد بأن کل حدث لغوی مکون من سته عناصر، هی: المُرسِل، والمُرسَل إلیه والمُرسَله والقانون والمرجع والقناه. وحدد لکل عنصر ست وظائف فی إیصال الرساله: هی الوظیفه التعبیریه أو الانفعالیه، والوظیفه الإفهامیه، والوظیفه الشعریّه، والوظیفه الانتباهیه، والوظیفه المرجعیه، والوظیفه التعریفیه. ومن الأسالیب السردیه فی القرآن، السرد القصصی الذی یعتبر من أهم الأدوات فی إیصال رساله المتکلم إلى المتلقی. تحاول هذه الورقه البحثیه، عبر الاعتماد على منهج وصفی- تحلیلی، تطبیق الوظائف الست لنظریه التواصل عند جاکبسون فی قصه موسى والخضر علیهما السلام فی سوره الکهف. فکانت إشکالیه البحث دراسه مدى مطابقه نظریه التواصل للآیات القرآنیه ولا سیما فی الخطاب القرآنی ومدى تأثیر هذه النظریه فی نظره جدید للقرآن. تشیر النتائج إلى أن قصه موسى والخضر علیهما السلام تتمحور حول التعلیم والتعلم وکثیرا ما یتحقق هذا الأمر بالکلام المتبادل بین المعلم والمتعلم، ومن المتوقع أن تکون الوظیفه الإفهامیه أکثر من الوظائف الأخرى. فکل الأعمال التی قام بها الخضر لتعلیم موسى من خرق السفینه وقتل الغلام وإقامه الجدار تعتبر طریقه سلوکیه غیر کلامیه. والطریقه الترکیبیه بین الکلامیه والسلوکیه کانت أقل استعمالا فی آیات القصه، حیث تتجلى فی بنیه تعبیر موسى عن التعب والجوع الشدید إثر سفره الطویل. کما أنّ تطبیق نظریه التواصل على الآیات القرآنیه یعطینا تفسیرا جدیدا لها یتواکب مع مقتضیات العصر وینتهی إلى فهم جدید وعمیق.
القصائد العربیة في دواوین شعراء الفارسیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الصلات بین الفرس و العرب قدیمة تمتد أصولها إلی أبعد من تاریخ المدن و الاختلاط. و التبادل و المشارکة فی الحیاة الاجتماعیة و الثقافیة بین الامتین فی کل العصور یکشف عن أوثق الروابط و الصلات بینهما. کان ظهور الدین الحنیف سبب انتشار اللغة العربیة حتی شملت البلاد الایرانیة و قد شرع معظم العلماء الایرانیین فی تدوین مؤلفاتهم و کتبهم و رسائلهم باللغة العربیة و ظهر شعراء کثیرون ینظمون بها و یعرفون بأصحاب اللسانین لأنهم عبروا بالفارسیة و العربیة و ظهور هؤلاء الشعراء أحد أبعاد تجلیات الصلات الثقافیة بینهما.
سردیةُ لغةِ الآخَرِ المماثلِ الجسدیةِ في الأبیاتِ القصصیةِ لعُمَرِ بن أبي ربیعة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عمر بن أبی ربیعه هو الشاعر الإسلامی والأموی الشهیر الذی تناوَل الغزل غرضاً مستقلاً قائماً بنفسه ودیوانُه کلُّه فی الغزل یحکی ما وقع بین عُمر وحبیباته. ومِن الطبیعی أخذت الهیئه الجسدیه للعاشق والمعشوق مداها فی الفضاء الشعری لدیه. وللجسد أهمیه بالغه فی اللغه وخاصه فی الشعر الغزلی الغنائی وهذه الدراسهُ تَتناولُ مَظاهرَ وصفِ جَسد المُحِبّ والمُحَبّ وخاصّه جسد المرأه الّتی تتجلّی کالآخر المماثل خلال غزل عمر بن أبی ربیعه وتبحث عن الأسالیب الّتی استعملها الشاعر لتوصیف جوارحهما مِن الصیغ اللّفظیه کالصفات والأفعال والصّور البلاغیه؛ کما تُلمُّ الدراسه بسردیه لغه الآخر المماثل الجسدیه بوصفه علامهٌ تواصلیهٌ وتعبیرٌ معتمَدٌ علی لسان الحالِ بدلَ الکلمه. یجری البحثُ علی النهج التوصیفی والتحلیلیّ بالاعتماد علی نظریات السرد مَدعوماً بالإحصاء الذی سلّط الضوء علی جانب دراسه لغه الجسد فی شعر الشاعر وعیَّن عدد الدلالات المختلفه لأعضاء الجسد من حیث کونها توصیفیه أو تراسلیه. تدلّ نتیجه البحث علی أنّ أکثر ما وصفها الشاعر من الجسد یختصّ بجسم المعشوق ومُعجَمُهُ الجسدیّ النّسوی مُستمدّ مِن التّراث العربی الشّعری وصوره لا تکاد تخرج عن دائره المخزون البیانی العربیّ. ولِجَسدِ الآخر المماثل دلالاتٌ عاطفیهٌ ورُموزٌ عُرفیهٌ تَتجلَّی فِی بَعض حرکات أعضاء ذلک الجسدِ وإیماءاتها، وفیما یتعلّق بالجسد من أثواب وزینه، ونصل أخیراً إلی أنّ الجسد شارک ک بُؤره دلالیهٍ وخِطابیه حمل مُستویات وَعی الشاعر ولاوَعیه ضمن لغه الشاعر الغزلیه.
الفروق الدلالیّه لألفاظٍ مشترکه بین العربیّه والعبریّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تتشابه اللغتان العربیّه والعبریّه فی کثیر من الخصائص اللغویه، وعلى المستویات کافه وذلک ناجم من انتمائهما إلى أسره لغویه واحده إذ یمکن عدّهما لهجتین للغهٍ أمِّ قدیمه، ومن ثَمَّ یسعى الدرس المقارن إلى استنتاج أحکامٍ تأصیلیهٍ تصب فی خدمه اللغتین، وتأتی أهمیه هذه الأحکام من قدرتها على حلّ قضایا خلافیه بقیت سنواتٍ محطّ تکهنات، وتحلیلات بعیده عن الواقع اللغوی، إضافهً إلى ما تقدّمه دراسه اللغه العبریّه على المستویین السیاسیّ والدینیّ؛ لأنها لغه ینتج عن دراستها تداولیاً الکشف عن البعد الفکریّ الإنسانیّ لمستخدمها. من هنا کان البحث فی مستویین من مستویات الدرس اللسانیّ؛ المعجم والدلاله عبر دراسه الألفاظ المشترکه صوتیاً، وهی التی حدث فیها بالاستعمال والتداول تغیّر دلالی فانتقلت الدلاله فیها أو توسعت، أو ارتقت، أو انحطّت، وذلک من منطلق حتمیه الاشتراک اللفظی فی اللغات التی لابد أنها یتفاعل بعضها مع بعض فینتج من هذا التفاعل ظواهر لغویّه لا یُعرف أصل لها إلا إذا بحثنا عن أصولها فی اللغه الأولى التی قدمت منها.
معناداری قصیدة النثر از منظر مبانی هرمنوتیک گادامر (تحلیل نمونه هایی از اندیشه ها و اشعار ادونیس و انسی الحاج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۹
22 - 34
حوزههای تخصصی:
قصیده النثر در چارچوب تفکر جنبش ادبی «مجله لبنانی شعر» و به مثابه نمود ادبی از اندیشه ی هستی شناسانه ی این جنبش، به دنبال کشفِ گونه ی دیگر از جهان و روابط میان اشیاء است. در این نمود ادبی، زبان شعر ساختار از پیش طراحی شده را رها ساخته و هستیِ دیگرگونه را به نمایش می گذارد. ازاین رو، فهم چنین متونی که دارای معانی فلسفی است در چارچوب نظریه های ادبی و نقدی میسر نیست و از این طریق نمی توان گستره ی معنایی آن متون را تحلیل نمود و ممکن است تحلیل ها به تک معنایی و سلطه مؤلف ختم شود. بر این اساس دریافت ابعاد معنایی چنین متونی مستلزم کاربست رویکردهای فلسفی است. هرمنوتیک فلسفی که بر بنیادهای فلسفه ی هستی شناسانه استوار است در باب تفسیر متن امکان دریافت های وسیعی را برای خواننده فراهم می کند. در راستای ضرورتِ یافتن رویکردی معناگرا برای تحلیل این نوع ادبی و پرده برداشتن از وجوه ادبیّت و زیبایی خاص آن، در این جستار از یک سو با کاربست تئوری گادامر- فیلسوف آلمانی به تفسیر سطرهایی از قصیده النثر پرداخته شده است و از طرف دیگر همسویی نگاه نظریه پردازان قصیده النثر با مبانی هرمنوتیک فلسفی در خصوص مسائلی از جمله سنت، زبان و روش گریزی - مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. در باب نتایج به ویژه آنچه از تحلیل نمونه ها به دست آمده باید گفت اندیشه های ادونیس یا انسی الحاج و یا دیگر صاحب نظران مجله لبنانی شعر در بسیاری از مؤلفه های خود با مبانی هرمنوتیک گادامر همسو هستند به ویژه در باب نفی نگاه ابزارنگری به زبان و هستی بخشی به آن، تعهد به سنت های سیال و زوال ناپذیر.
المفارقات الزمنیّة في روایة «عائد إلی حیفا» (دراسة علی ضوء نظریة الترتیب الزمنيّ لجیرار جینت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الزمن عنصر أساسی یربط المقاطع السردیّه و الحوادث علی التسلسل الخطی للزمن فی الروایه الکلاسیکیّه، أو علی عدم التسلسل المنطقیّ للزمن فی الروایه الجدیده. فی هذا الأسلوب من السرد، للزمن إمکانیه الانفتاح علی الماضی و المستقبل من خلال الاسترجاعات و الاستباقات الزمنیّه کما استخدمهما غسّان کنفانی فی روایته «عائد إلی حیفا». فی الحقیقه، اهتمّ کنفانی بخرق الترتیب الزمنیّ و تیار الوعی وبذلک یمنح الروایه التمیّز والفراده، و یدلّ علی التشرّد و التحیّر الشخصیات بشکل فنّی. تستهدف الدراسه البحث عن وظیفه المفارقه الزمنیّه اعتماداً علی المنهج الوصفی_التحلیلی، لکی تبیّن مدی تأثیرها علی المخاطب، ودورها فی التعرّف علی الشخصیات و الحوادث. وصلت الدراسه إلی أنّ الاسترجاعات الخارجیّه وردت 31 مرّه فهی قد حظت بأوسع مجال فی خلق المفارقات الزمنیّه؛ تتمثّل الاسترجاعات بکافّه أنواعها عبر الدیالوج و استثاره ذکریات الحرب و التشرّد من خلال آلیات الحواس، اللحظه الحاضره، و الفضاء مثل الشاطئ، الشوارع، البیوت؛ هذه الاسترجاعات خاصّه بنوعیها الکامل والتکمیلی تساعد السارد على تقدیم معلومات شامله حول تشرّد الفلسطینیّ أثناء نکبه فلسطین فی عام 1947م، والحکی عمّا جرّبه النّاس من الإرهاب عبر الترحال والاغتراب طوال قرن العشرین. یأتی شخصیه سعید بالاستباق التقریری و الإیحائی 7 مرّات لتبلور الوعی فی عام 1967م. قام کنفانی بتوظیف الاستباقات الزمنیّه للتعبیر عن انتظاره للحرکه الإیجابیّه تجاه الوطن وتفاؤله بأنّ الشعب سیدفع أی ثمن فی سبیل الأهداف الوطنیّه.