فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۰۱ تا ۸۲۰ مورد از کل ۱٬۹۶۳ مورد.
منبع:
جستارهای ادب عربی سال ۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
27 - 52
حوزههای تخصصی:
این ویژگی های شعری در اشعار دو شاعر اندلسی ابن زیدون و معتمد بن عبّاد با وجود شرایط زندگی و اجتماعی مشابه و برخورداری از اندیشه و عاطفه قوی تقریباً به گونه ای برابر بازتاب داشته است. هدف از نوشتار حاضر که به شیوه تطبیقی و با رویکرد اصالت تشابه صورت پذیرفته، بررسی و تبیین نمودهای نوستالژی در قصائد سروده شده آنان در غربت و اسارت است. اهمیت این پژوهش در آشنایی مخاطبان با احساس و عاطفه جوشان دو شاعر که نتیجه تجربه دوران سیاسی و اجتماعی دشوار است، خلاصه می گردد. این مقاله پس از ذکر مقدمه ای با محتویاتی همچون ابعاد و عوامل پدید آورنده نوستالژی و انواع و پیامدهای حاصل از آن آغاز گشته، و با ذکر مختصری از زندگی دو شاعر و تعربف لغوی و اصطلاحی نوستالژی ادامه یافته است. سرانجام مقاله نیز، تبیین مضامین مشترک نوستالژی در شعر شاعران مذکور و تحلیل شواهد شعری آنان است. ارمغان و دستاورد این جستار حاکی از آن است که ابن زیدون و معتمد بن عبّاد با تجربه کردن دوران تلخ اسارت و دوری از شهر و دیار به احساس مشابهی از نوستالژی رسیدند. این احساس یکسان و مشابه در مضامینی همچون بازگشت به دوران کودکی و جوانی، حسرت بر از دست رفتن جامعه آرمانی، دوری از سرزمین و خانواده و ناکامی در زندگی شخصی و جایگاه و منزلت اجتماعی تجلّی و نمود می یابد .
صوره الآخر الأجنبی والعربی فی شعر فاضل العزّاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یضم الأدب المقارن مجموعه متنوعه من الاتجاهات والأسالیب وتمثلّ صوره الآخر واحده منها. فقد نالت صوره الآخر عنایه کثیر من الباحثین المعاصرین؛ إذ درس هؤلاء الباحثون الصوره من زوایا مختلفه، ومنها دراسه صوره شعبٍ أجنبی أو طائفه دینیه أجنبیه أو شخصیه أجنبیه فی أدب شعبٍ آخر أو لدى أدیب بعینه، أو دراسه صوره شخصیَّهٍ أو طائفه أو مجموعهٍ تنتمی إلى بیئه الشاعر وثقافته ولکن تحمل فکراً معادیاً للشاعر کصوره داعش التی ظهرت سلبیه فی أدب العدید من الأدباء العرب بعد عام 2012. إذ یُعد الوجود بجانب" الآخر" السلبی إزعاجاً" للأنا"، حیث یمارس السطوه علیها، ویقمع حریتها فی ممارسه الحیاه أی بعباره أخرى تصبح حریه الآخر على حساب حریه الأنا. ویحاول هذا البحث دراسه صوره الآخر فی نصوص الشاعر العراقی فاضل العزاوی للتعرّف على خفایا ومستورات ذلک الآخر، ویعتمد على المنهج الوصفی – التحلیلی فی تحلیل النصّ الشعری للوصول إلی خصائص الصوره المرسومه للآخر کما یسعی للإجابه عن السؤال التالی: کیف تجلّت صوره الآخر الأجنبی والعربی فی أشعار العزاوی؟ ومن أهمّ النتائج التی توصّل لها البحث أن الصوره التی رسمها الشاعر عن الآخر نبعت بالدرجه الأولى من حاجاته وثانیاً حاجات مجتمعه العراقی والعربیوإنّ موقف الشاعر من الآخر کان مرتبطاً بمواقف هذا الآخر من القضایا الانسانیه.
جمالیّات الصُّوره الدلالیّه فی نهج البلاغه دراسه أسلوبیّه فی الخطبه الرابعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ (۱۴۴۰ ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۴)
89-112
حوزههای تخصصی:
إنّ نهج البلاغه -فضلًا عن القیم التربویه والمنهجیات السیاسیه التی یشتمل علیها فی غضونه- یحتوی علی أسس لغویّه وبیانیّه هادفه، وهی لاتتأتّ ی إلا لتجلیه المعنی وإخراجه فی ثوبٍ قشیب، وفیه من دلالات الصرف والنحو والبلاغه والموسیقی ما جعله کنزًا تعبیریًّا رصینًا. فإنّ الإمام قام بتوظیف آلیّات منوّعه ینوی بها تصویرَ ما لدیه من أصول المعرفه تصویرًا دلالیَّا ممتعًا. فإنّه یَعْمِد إلی آلیّه الصرف حیثما اقتضَتْها البنیهُ النصیّه، ویرنو إلی توظیف آلیّ ه لغویّه متی ما یستدعیها المقام، ویرکن إلی التدلیل الموسیقی حیثما استدعاه الموقف التعبیریّ. وهذا یُعتبَر هذا من مبادئ الفکر الدلالی الذی من شأنه أن یتکوّن بین الباثّ والمتلقّی. فإنّ هذه الدراسه تتمّ عبر منهج وصفیّ-تحلیلیّوتحکی نتائجها أنّ قسمًا من المعانی لایتمّ تبیینها إلا بواسطه المیزات الأسلوبیه التی اعتمدها الإمام فی خطبته. ولمّا کانت الخطبه موجّهه إلی طائفه العتاه المغترّین فأُطلقتْ فیها الاستعارات المصرّحه لیصوّر الإمام مخاطبیه المعتوهین فی مقالٍ شفّاف عبر هذا التصریح الاستعاری الوثیقلإ ویسوق القارئ نحو المغزی المباشره بأخصر طریق دلالیّ ممکن. ویبدو أخیرًا أنّ الإمام یولی اهتمامًا کبیرًا بالجانبین الموسیقی والبلاغی لتجسید معانی خطبته، وبالتالی فإنّ المتتبّع فی هذه الخطبه یجد فیها کمیّات هائله من المعانی التی ارتسمتْ بواسطه التوظیفات الفنیّه التی اتخذها الإمام مُعوّلًالخلق الواجهه التصویریّه التی قد تعجز عن تصویرها الأنماطُ الوظیفیّه المألوفه للکلام.
مؤشّرات سیمیائیه فی شعر محمّد عفیفی مطر قصیده مکابدات کیخوتیه نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
51 - 72
حوزههای تخصصی:
لقد تمکّنت السیمیائیه بفرض منهجیتها المجدیه على ساحه النقد الأدبی المعاصر من إجلاء مکامن النصوص الشعریه ورصد شبکه علاقاتٍ نصّیهٍ فیها؛ فهی تعمل على إضاءه نشاط النصوص فی المقاربات النقدیه والکشف عن شیفرات البنى اللغویه وتقییم مدى مرونتها مع التعابیر الإبداعیه. یعدّ محمّد عفیفی مطر شاعراً مصریاً کبیراً یحظى تعبیره بنسقٍ من الرموز والمفاهیم الغامضه التی تتوّجه معظمها نحو إشاراتٍ معرفیهٍ نشیطهٍ تتیح فرصهً مغتنمهً لمقاربه شعره من رؤى مختلفهٍ کرؤیه السیمیائیه. من هذا المنطلق، اخترنا السیمیائیه فی دراستنا لقصیده مکابدات کیخوتیه کی نخطو مع الاستعانه بها فی ساحه دلائلها المکنونه وإشاراتها المعرفیه الفاعله مهما کانت لسانیهً أو غیر لسانیهٍ. تدلّ حصیله البحث على أنّ الشاعر لتحقیق السمات التعبیریه العلیا فی القصیده المعنیه، یستعیر معظم ألفاظه من لغه الحیاه الیومیه ویسعى أن یقلّل من وطأه لغته التصویریه الغامضه من جههٍ ویبعد عن التعبیر المباشر من جههٍ أخرى، لکنّه ما زال ینغمس فی سلسلهٍ من المفارقات الضدّیه الّتی تحدث خرقاً کبیراً بین واقعه الملموس وتصوّراته الذهنیه. تجتمع غایه الصور المستعمله لهذه القصیده فی الطبیعه والمفردات الّتی تتعلّق بها، وإن یرافق هذه الصور خرق النظام اللغوی المعتاد فی طریقه التمتّع بالمفردات والنظره إلیها. تملک عتبات القصیده النصیه دوراً سافراً فی إناره طریقه ولوج الشاعر فی النصّ وإیصاله إلى نهایهٍ منشودهٍ، إلى جانب فضاء النصّ الجمالی الذی یبیّن فی القصیده خصوصیته الفریده عن طریق ألوان التشاکل والتباین حصولاً على الانسجام النصّی الشامل بواسطه اختیار الألفاظ المتباعده والمتقاربه معاً.
تجلی اسطوره ققنوس وتطور معنوی آن در شعر محمود درویش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره ققنوس در شعر محمود درویش با آرمان ملّت مظلوم فلسطین و مبارزه برای رهایی از یوغ اشغالگران صهیونیست، شوق بازپس گیری اراضی اشغال شده علیرغم جنگ و کشتار و جنایات فراوان، و نیز تحوّلات شعری اش گره خورده است. او ققنوس را به عنوان نماد مقاومت و ایستادگی، و سر برآوردن از خاکستر مرگ بازخوانی کرده است. ققنوس در شعر محمود درویش از اولین دیوانی که بدان اشاره کرده است یعنی «أحبّک أو لا أحبّک» تا «کزهر اللوز أو أبعد» که آخرین دیوان اوست دستخوش تغییراتی گشته است، که در مقاله حاضر به تحلیل و بررسی ابعاد آن پرداخته ایم. مهم ترین نتیجه پژوهش در سه مسأله تجلّی یافته است: اول اینکه، اسطوره ققنوس در شعر محمود درویش به دنبال این است که بگوید که مردم فلسطین و نیز آرمان او هیچوقت نخواهد مرد، بلکه هر زمان از خون شهدایش جوانان غیوری پرورش یافته و راه آنان را ادامه خواهند داد. دوم اینکه، ققنوس در شعر درویش برخی موارد با سخن از زن و مرد همراه است که نماد زایش هستند. سوّم اینکه ققنوس در مراحل پایانی حیات درویش نماد جدال او با مرگ و رستاخیز دوباره است. روش تحقیق در مقاله حاضر تحلیل و توصیف است، و سعی کرده ایم به نقد و تحلیل اسطوره ققنوس و تحوّلات معنایی آن در شعر این شاعر بزرگ بپردازیم.
تحلیل انتقادی گفتمان روایی در کلیله و دمنه عربی (مطالعه موردی: باب الناسک و الضیف)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متون روایی، علاوه بر کارکردهای تعلیمی و زیبایی شناختی، رسانه هایی قدرتمند برای اشاعه ایدئولوژی های سیاسی - اجتماعی به شمار می روند. از این منظر، شگردهای به کار رفته در این متون را می توان به مثابه تمهیداتی در نظر گرفت که مؤلّف یا سایر عوامل دخیل در تولید متن، تلاش کرده اند از طریق آن ها سلطه گفتمانی خود را بازتولید کنند. هدف مقاله حاضر، تفسیر آن دسته از شگردهای متنی و فرامتنی است که به منظور بازتولید این نوع سلطه در یک متن روایی (باب «الناسک و الضیف» از مجموعه کلیله و دمنه عربی) به کار گرفته شده اند. در این راستا، متن روایی مذکور، با استفاده از مفاهیم کلیدی حوزه تحلیل گفتمان انتقادی و روایت شناسی در چهار محور روایتگری، فرایند روایت، ادراک معنای نمادین روایت و بافت روایت تحلیل شد. طبق نتایج تحقیق، در سطح روایتگری، نوعی رابطه سلسله مراتبی میان شخصیت ها مشاهده می شود که بر اساس آن برخی شخصیت ها در قیاس با شخصیت های دیگر در تولید محتوای روایت نقش فعّال تری ایفا می کنند. بررسی سطح فرایند روایت نشان می دهد که کنش ها و نقش های مثبت به شخصیت های فرادست و کنش ها و نقش های منفی به شخصیت های فرودست داستان نسبت داده شده اند. مطالعه سطح ادراک معنای نمادین روایت حاکی از این است که عناصر نمادین دو داستان اصلی و فرعی باب « الناسک و الضیف» به گونه ای باهم ترکیب شده اند که خواننده را به سمت پذیرش پیام ایدئولوژیک داستان سوق دهند. بررسی سطح بافت روایت حاکی از این است که روابط سلسله مراتبی میان شخصیت های متن، بازتابی از منازعات اجتماعی محیطی است که متن در آن تولید یا ترجمه شده است.
أسلوب المونتاج السینمائی فی شعر عدنان الصائغ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
119 - 134
حوزههای تخصصی:
قامت السینما منذ ظهورها بامتصاص جمیع الخطابات الأدبیه ومن ضمنها الخطاب الشعری. والأجمل أن یکون هذا التفاعل متقابلاً. فالشعر الحدیث اقتحم حدود الفنون الجمیله کالفن التشکیلی، والفنون السینمائیه ووسائلها التعبیریه کالکامیرا والسیناریو وبالأخص المونتاج. لذا کانت قصیده المونتاج الشعری ولیده الفن السابع والشعر معاً. ولأنَّ تقنیه المونتاج تمثّل نقطه مضیئه ومتمیّزه فی تطوّر بنیه القصیده المعاصره، فقد قمنا هنا بالترکیز على الأسلوب المونتاجی فی القصیده الحداثیه القائمه على المونتاج السینمائی وأصوله، الذی یعنی القص واللصق للقطات وضم الصور المتلاحقه أو ضم اللقطات التی تکون منعدمه الصله لغرض معیّن، حیث یقوم الشاعر المعاصر بقص ولصق صوره الشعریه المختلفه بصوره أبیات تأتی أشطرها بالتوالی لتعبّر عن فکره ممیزه، وکأنما فیلم ممنتج یُظهر لنا فکرته الأساسیه من القصیده بعد صدم اللقطات الشعریه ببعضها، وبهذا یرفع مستوى القارئ إلى متفرّج. ومن بین هؤلاء الشعراء المعاصرین، تم اختیار الشاعر عدنان الصائغ، حیث رفد قصائده بکثیر من الأسالیب السینمائیه ومن ضمنها أسلوب المونتاج الشعری لیُشهدنا على الأحداث التی تمرّ فی وطنه من ظلم وأسى ولیضع المتلقی أمام مشهد بصری. هذه الدراسه تسعى من خلال المنهج الوصفی التحلیلی إلى الکشف عن مدى إفاده القصیده المعاصره من کشوفات السینما، وقد وقع الاختیار على تقنیه المونتاج لدورها وفاعلیتها فی النص الشعری. وقد قمنا بمقاربه المونتاج السینمائی فی عدد من النصوص الشعریه للصائغ وتحلیلها تحلیلاً فنیّاً یکشف عن براعه الشاعر وانفتاحه على هذه التقنیه السینمائیه. ومما توصّلت إلیه هذه الدراسه هو الکشف عن دور المونتاج السینمائی فی تحویل الصوره الشعریه إلى صوره بصریه؛ ومن خلال هذا الأسلوب قد تمکّن الشاعر من إیصال فکرته إلى المتلقی، کما ساهم المونتاج السینمائی فی تعمیق المعنى السردی فی الأشعار، ورفع القصیده من سطحیه الأسالیب إلى الأسلوب الراقی والانتقال من موضوع لآخر من خلال اللقطات المتماثله والتقطیع الذی یتمیّز به المونتاج السینمائی.
جمالیِّه المکان المغلق والمفتوح فی شعر معد الجبوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
للمکان حضوره المتجذر فی أرض القصیده العربیِّه من العصر الجاهلی حتی یومنا هذا ومکانیِّه النص الشعری المعاصر لیست وسیله الشاعر للتعبیر عن مجتمعه أو تجربته الشعوریِّه المکانیِّه فحسب، بل هی مرتکزها الأساس یجعل بها النص الشعری ذا البنیِّه المکانیِّه یتبلَّج فی نفسیِّه القاریء ویعتمد علیها لترسیخ المعانی والدلالات. وشعریِّه المکان تتأتی من حضور المکان الشعری الذی ینطلق عن المخیّله الشعریِّه أو هو حضور المکان فی فضاء شعری یحکمه الخیال. تطمح هذه الدراسه إلی مقاربه الحضور الفنی للمکان المغلق والمفتوح فی شعر معد الجبوری، وللقبض علی أهدافه المتوخاه تتعکَّز علی المنهج الوصفی- التحلیلی وتتفیأ ظلال السیمیائیِّه فی تحلیل نماذج من شعر الجبوری، تتضمّن البنیِّه المکانیِّه التی یحکمها الخیال الشعری الذی ینأی به الشاعر عن دائره المباشره والخطابیِّه. وقد أخذ البحث من بین رموز الشاعر رموز البئر، الکهف، المقبره، البحر، الصحراء من الرموز المکانیِّه المغلقه والمفتوحه وقام بفحصها وتحلیلها، وتشیر النتائج إلی أنّ الشاعر یوظِّف المکان المغلق للتعبیر عن رضوخ الشعوب العربیِّه أمام السلطه الغاشمه أو للدعوه إلی نبذ التصارع ویوظِّف فی الکثیر من أشعاره المکان المفتوح للتعبیر عن فاعلیِّه الحیاه واستمراریِّتها ویأتی المکان المفتوح لتجسید حاله الصراع بین الموت والحیاه والدعوه إلی الخروج والنهوض مثلما نلحظ فی رمز الصحراء، وما یجقِّق شعریِّه المکان فی شعر الجبوری هو هیمنه عنصر الخیال علی الفضاء الشعری والتلاعب بلغه الشعر لإثراء التشکیل الشعری جمالیاً ودلالیاً.
سماتُ المحلیَّهِ فی روایه ذاکره الجسد دراسه فی نظریه العالمیَّه الأدبیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و دوم بهار و تابستان ۱۳۹۸ (۱۴۴۰ ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۳)
79-103
حوزههای تخصصی:
العالمَّیه الأدبیه هی ارتقاء أدب ما، کلیاً أو جزئیاً، إلى مستوى الاعتراف العالمی العام بعظمته وفائدته والإقبال على ترجمته وقراءته وتعرُّفه ودراسته بلغته الأصلیه أو بصوره مُترجمه. تمیَّزت روایه ذاکره الجسد لأحلام مستغانمی بمحاولتها لرسم الثقافه السیاسیه والتقالید الثقافیه الجزائریه. نجحت الروایه فی أن تحضر فی الفضاء العالمی بعد حصول الکاتبه علی الجوائز العربیه کجائزه نجیب محفوظ للإبداع الروائی وقد ترجمت الروایه إلی لغات عدیده. یحاول هذا المقال أن یحلِّلَ إحدی المقوِّمات فی روایه "ذاکره الجسد" ألا وهی خصوصیه المحلیَّه. تأتی تلک الدراسه فی سته محاورٍ: الهویه العربیه، وتکریم الشهداء والإشاده بالمقاومه، ونقد السیاسه الوطنیه، ورموز تاریخ القدیم، واللغه العامیه، والزیُّ الجزائری. یقوم الباحثون بدراسه هذه المظاهر فی ذاکره الجسد . تدلُّ النتائج علی أنَّ الروایه تعکسُ خصوصیات المکان الجزائری کما أنَّها مساحه لعرض هاجس العروبه والهویه العربیه فی توجیه الفکر النضالی تجاه القوه المُستعمِره الفرنسیه. تستمدُّ الکاتبه لإرساء مفهوم العروبه من رموزِ السیاسیه الناجحه فی تاریخ العرب کطارق بن زیاد. لکن التباهی بالهویه العربیه وتکریم الشهداء لا یعنی الاغفال عن الواقع السیاسی. کثیراً ما تنقد الکاتبه واقع السیاسه عند الأنظمه العربیه. تطرح الکاتبه کلَّ تلک المحلیه فی فضاء تثریه بالحوار العامیه والألبسه الجزائریه.
الموازنه بین نهج البلاغه والصحیفه السجادیه علی أساس الأسلوبیه الإحصائیه وفقا لنظریتی بوزیمان وجونسون (الرساله 74 والدعاء 38 نموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ (۱۴۴۰ ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۴)
193-217
حوزههای تخصصی:
الکتابه تعدّ من أهمّ الطرق لنقل الأفکار إلى الآخرین. یختار کلّ کاتب أسلوباً متناسقاً مع أهدافه المطلوبه، لیتأثّر فی ذهن القارئین، ولکن من الممکن، وربّما فی کثیر من الأحیان، على الرغم من مشابهه غرض الکتابه، هناک اختلافات فی الأسالیب المستخدمه من قبل المؤلفین. إنّ الأسلوب یلعب دوراً هامّا فی نقل المحتوى والوصول إلى الغرض من الکتابه؛ لأنّ رغبه القارئین فی قرائه النصّ، تعتمد کثیرا على حسن ترکیب الجمل المستخدمه. الأسلوبیه هی من أهمّ الاتجاهات الحدیثه ولها مناهج متعدّده؛ منها: الأسلوبیه الإحصائیه. هذا الاتجاه یعنى بالکمّ وإحصاء الظواهر اللغویه فی النصّ ویبنی أحکامه بناء على نتائج هذا الإحصاء، وبعباره أخرى تستفید من الکمّ للحصول على الکیف. بمساعده الدراسات الأسلوبیه الإحصائیه نستطیع أن نمیّز بین الأسالیب المختلفه، نحو: الأسلوب العلمی، الأدبی، الخطابی و.... . یتناول هذا البحث دراسه الأسلوبیه الإحصائیه فی نهج البلاغه والصحیفه السجادیه. اخترنا الرساله 74 والدعاء 38 نموذجا ونقارن بین أسلوبهما وفقا لنظریتی بوزیمان وجونسون، خلال المنهج الوصفی-التحلیلی والإحصائی. استنتجنا وفقا لنظریه بوزیمان أنّ أسلوب الصحیفه السجادیه، هو أقرب إلى الأسلوب الأدبی، وأسلوب نهج البلاغه، هو أقرب إلى الأسلوب العلمی، ووفقا لنظریه جونسون، أنّ الثروه اللفظیه للصحیفه السجادیه، هی أکثر منها لنهج البلاغه، ولکن لا تختلف فیهما اختلافا کثیرا وکان هذا الاختلاف بسبب تأثیر الظروف الاجتماعیه.
خطاهای شعری ازدیدگاه ابوهلال عسکری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیدگاه عقلانی ابوهلال عسکری درنقد شعر چکیده تفاوت دیدگاه ناقدان ادبی در مورد خاستگاه ، هدف و منطق شعر ، نظرات مختلفی را درمورد خطای شاعران به وجود آورده است . ابو هلال درکتاب الصناعتین خطاهای شاعران را فراتر از گستره نحو ، وزن و قافیه بررسی کرده است. وی هرچنددراین کتاب به لزوم تفاوت زبان شعرو زبان معمولی اشاره کرده است امادرنقدابیات ؛ با نگاهی مبتنی بر نقد منطقی ، حرکت شاعر را به قواعد عقلانی وقانونهای وضعی وتنگناهای لفظی محدود ساخته است و هیچ گونه خطایی را برای شاعران متاخر جایز ندانسته است . وی با چنین دیدگاهی با ذکر شواهدی از خطای شاعران تازیانه انتقادخودرابرپیکر ابیات. آنان فروآورده است انواع خطاهایی را که وی در «الصناعتین» مطرح ساخته در عنوان های اصلی و فرعی عنوان بندی وشرح نمودیم تا از سویی مطالب پراکنده ساختاری شکل گرفته یابد و بیانگر نگاه کلی ابو هلال به موضوع باشد واز سوی دیگر این تقسیم بندی و شرح بتواند راهنمایی عملی برای نقد شعر از زوایای گوناگون گردد . این نوشتارخطاهای شعری را ازنظرابوهلال درشش عنوان اصلی : خطای عرضی ، خطای منطقی ،خطا دروصف وتشبیه ، مخالفت باعرف ، خطای واژگانی ومعنای مکشوف ، تقسیم نموده است ودرهرعنوان اصلی ، عنوانهایی فرعی را با ذکرابیات موردنظر ابوهلال مطرح ساخته وبه شرح خطای ابیات ازنظرابوهلال ودرمواردی به نقدنظراوپرداخته است . کلمات کلیدی: خطای شعری، ابوهلال، الصناعتین، نقد منطقی، خطای عرضی
روایت شناسی داستان کوتاه «ید فی القبر» غسان کنفانی بر اساس نظریه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
1 - 17
حوزههای تخصصی:
روایت یکی از مهمترین فنون ادبی و عنصری اساسی در نظریه ادبی است که تحلیل آن بر اساس نظریه های جدید، ما را در راه درک متون ادبی یاری می رساند. نظریه پردازان بسیاری ساختار روایت را مورد بررسی قرار داده اند. ژرار ژنت فرانسوی، از برجسته ترین نظریه پردازان ساختارگرا است که نظریه او از کامل ترین و مؤثرترین نظریه های روایت شناسی به شمار می آید. هدف نگارندگان این است که با رویکردی تحلیلی-توصیفی مبتنی بر نقد روایت شناختی، مؤلفه های زمان، وجه یا حال و هوا و لحن نظریه ژنت را در داستان کوتاه «یدٌ فی القبر» از مجموعه «القمیص المسروق» اثر غسان کنفانی را مورد واکاوی قرار دهند و توان داستان پردازی این نویسنده و همچنین میزان نظام مند بودن اثر داستانی او را بسنجند. این بررسی نشان می دهد که نظریه ژنت الگویی فراگیر و کاربردی برای بررسی روایت است و از سوی دیگر استعداد کنفانی را در به کارگیری عناصر داستانی و شگردهایی مناسب با درون مایه این داستان و ارائه اثری منسجم، جذاب و پرهیجان هویدا می سازد. استفاده ازتکنیک های زمانی، راوی اول شخص، بهره گیری از شیوه گفتگو، وصف پردازی های زیبا و... این ادعا را اثبات می کند.
دراسه فی البنیتین الإیقاعیه والدلالیه للقافیه وطرائق استخدامها فی الشعر الفلسطینی المقاوم بعد نکسه 1967م(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و دوم بهار و تابستان ۱۳۹۸ (۱۴۴۰ ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۳)
247-281
حوزههای تخصصی:
تعدّ القافیه من أهمّ مکوّنات النصّ الشعری حیث لا تقتصر وظیفتها فی الإیقاع والتطریب ولاتعتبر مجرّد محسن صوتی فحسب، بل إنّ لها وظیفه دلالیه تبعدها عن هیمنه الوظیفه الصوتیه، ومن هنا اکتسبت هذه التقنیه أهمیه خاصه فی القصیده العربیه الحدیثه عموماً والقصیده المقاومه الفلسطینیه خصوصاً لنقل لطائف المعنی وأحاسیس قائلها. یسعی البحث إلی الکشف عن أنماط القافیه وطرائق ااستخدامها فی الشعر الفلسطینی المقاوم بعد نکسه 1967م ومدی إسهامها فی البنیتین الإیقاعیه والدلالیه اعتماداً علی المنهج التوصیفی – التحلیلی و الإحصائی.توصّل البحث إلی أنّ شاعر النکسه کثیراً ما یوظّف التقفیه البسیطه الموحّده لمرتکز إیقاعی سوی أننّا نلاحظ أنّ الخطیب قد تسیر مساراً آخر حیث تحاول تکوین الانسجام بین الإیقاع والدلاله فی هذا النمط من القافیه. إنّ توظیف القافیه المتقاطعه بموازاه هندستها وانتظامها لا تؤدّی إلا تکوین النتائج الباهره فی المستوی الدلالی للقافیه، غیر أنّ معین بسیسو قد یحاول تکوین طرافه دلالیه ولغویه وإیقاعیه فی هذا النمط من القافیه بتوظیف تقنیه موازنه لغویه وإیقاعیه وجعل القافیه بؤره دلالیه للقصیده. إنّ شاعر النکسه قد خلق قوّه إیقاعیه تعبیریه بتوظیفه النمطین من القافیه المتغیره والمقطعیه وقد نجح فی التلاؤم والانسجام بین الإیقاع والدلاله سوی أننا نجد سمیح صباغ قد یهتمّ بالجانب الإیقاعی دون الدلالی حیث یخلق أجواء إیقاعیه رتیبه بتوظیف القوافی المقحمه الزائده الفقیره دلالیاً.
نقدِ سبک شناسانه ی اشعار اجتماعی شیخ احمد وائلی (تحلیل زبانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک شناسی یکی از شاخه های نقدِ ادبی است که از دانش زبان شناسی و بلاغت در تحلیل متن بهره می جوید و در بررسی نقدی و ادبی، بر سه عنصر اصلی متن، نویسنده و مخاطب تکیه می کند. این پژوهش که بر مبنای سبک شناسی ساختارگرا مبتنی است، می کوشد تا به کشف زوایای زبانیِ پنهان اشعار اجتماعی شیخ احمد وائلی بپردازد و از این منظر، اشعار وی در سطوح آوایی، لغوی و نحوی با شیوه ی توصیفی-تحلیلی مورد کنکاش قرار گرفته است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که شاعر با استفاده از اوزان خفیف و سبک و نیز کاربرد زحاف های فراوان، موسیقی اشعار خود را رونق بخشیده است و به ندرت از اوزان عروضی خارج می شود، ضمن آنکه تکرار واژه و عبارت و به خصوص حرف ندا کلام او را آهنگین نموده است. در سطح لغوی، شاعر سعی دارد با فراخوانی میراث گذشته، مجد و عظمت گذشته را به مسلمانان یادآوری نماید، ضمن آنکه الهام گرفتن از طبیعت، باعث شده است اشعار او پویا و روان باشد. در سطح نحوی نیز شاعر سعی کرده است از کارکردهای مختلف جملاتِ اسمیّه و فعلیه بهترین بهره را ببرد، و در بسیاری از قصاید، حرف ندا را حذف می کند.
دراسه سیمیائیه فی قصیده من یومیات سیف بن ذی یزن فی بلاد الفرس لعبد العزیز المقالح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
15 - 36
حوزههای تخصصی:
لا تعنی قراءه النص الشعری الاعتماد على الدلالات الظاهره والسطحیه، بل تهدف إلى المستور من الدلالات أو البنیه التحتیه للنص مما یتطلب التفاعل مع النص ومعماریته. کما أنّ النص الشعری المقاوم یفیض بدلالات إیجابیه ومعنویه یبعث الحیاه بین شعب وأمه فالمقاربه السیمیائیه لشعر المقاومه تسعى إلى الکشف عن ملامح خفیه کامنه فی أعماق النص، وهی لا تظهر إلا بعد فک رموزه أو شیفراته، وهی تساعد على فهم کنوز النص الدفینه فیه. یکون الشاعر عبد العزیز المقالح من رموز الشعر الیمنی المعاصر وله باع طویل فی حرکه الشعر العربی وهو الذی قد ساهم فی تیار المقاومه والنضال ضد العدوان والاحتلال. تأتی قصیده من یومیات سیف بن ذی یزن فی بلاد فرس لتکون شاهده على ما تمّ ادعاؤه من أنّ الشاعر من المقاومین العرب. تهدف هذه المقاله إلى قراءه سیمیائیه لهذه القصیده وفک علاماتها وتحلیلها وفقاً للمنهج السیمیائی کما تتطرق إلى سیمیائیه العنوان والدلاله الضمنیه لهذه القصیده وفقاً للمنهج الوصفی التحلیلی. ومن أبرز ما توصّلت إلیه المقاله هو أنّ الشاعر استخدم العنوان کمفتاح سیمیائی لقصیدته کما أن الدلاله الضمنیه عند الشاعر بحاجه إلى قراءه متأنیه عمیقه لسبر أغوارها العمیقه؛ فضلا عن أن الرموز والاستعارات المستخدمه فی هذه القصیده قد تسببت فی تضخّم دلالات عمیقه فی هذه القصیده، فهی بحاجه إلى فک شیفراتها لفهمها والتقصی فیها.
تطوّر الهویّه الیهودیّه فی شعر «حاییم نحمان بیالیک» و«محمود درویش» دراسه مقارنه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
137 - 160
حوزههای تخصصی:
تستند الهویّه الیهودیّه إلی التراث الدینی، والتاریخی، والثقافی الیهودی وما به من التعابیر والصور التی تدلّ علی اهتمام الشاعر لتسجیل الأحداث والموازین التوراتیّه. تعتمد هذه الدّراسه علی المنهج التطبیقی- التحلیلی ومهمتها الرّئیسه الکشف عن مفهوم الهویّه الیهودیّه ومقوّماتها فی شعر "حاییم نحمان بیالیک" و "محمود درویش" حیث خطا بیالیک (1934-1873) خطواتٍ کثیرهً فی تحوّل الشعر الیهودی حیث وظّف الأساطیر والمواریث القومیّه والدینیّه الیهودیّه فی خدمه الفلسفه الصهیونیّه وترکیز المفاهیم الانطوائیّه، والوطن، والدوله واللادینیّه. أمّا محمود درویش (2008-1941) فیعطی الهویّه الیهودیّه بعداً عربیّاً فی سبیل المقارنه بما فیها من قضیّه التشرّد، والاستعطاف، والاستدعاء، والصبر والاستعانه فالأنبیاء الیهود لم یکونوا عند الشاعر إلّا منجین وأبطالاً یخلّصونهم من العدوان الصهیونی. کشفت هذه الدراسه عن میزات الهویّه الیهودیّه فی شعر بیالیک ودرویش، حیث إنّ بیالیک لم یستعمل الهویّه الیهودیّه فی سبیل الأهداف التبشیریّه، والتعلیمیّه، والإبداع الشعری، بل صارت وسیله لتوطید مضامین "الشتات" و"التراث" والاضطهاد" علی سبیل المقارنه بین الماضی الیهودی وحوادثهم المؤلمه الرّاهنه کالجیتو(الحیّ المقصور) والتشرّد الیهودیّ، ولکن تختلف میزات الهویه الیهودیّه فی شعر درویش؛ لأنّه یوظّف "قصه هاجر"، و"إسماعیل"، و"أیوب" و"حبقوق" توظیفاً فنیّاً، للإشاره إلی الاحتلال الصهیونی فی أرض فلسطین ومفاهیم القتل والحرب وأیضاً الابتعاد بین الیهودیّه الدینیّه والصهیونیّه المتطرّفه القومیّه.
استخدام الرموز وأغراضها فی مجموعه "سرنمات" القصصیّه لولید النبهانیّ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یُعتَبر استخدام الرمز من أبرز المظاهر الفنیّه فی القصّه القصیره جدّاً التی تساعد فی تکثیف الحدث والموضوع، وتجعلها ذات فاعلیه فی عملیه تثقیف المتلقّی ودفعه للمشارکه فی عملیه السرد. ولقد وظّف القاصّ العمانی هذه الظاهره من أجل الوصول إلی أهدافه الثقافیّه والاجتماعیّه. تهدف هذه الدراسه إلی الوقوف علی التجربه القصصیّه العمانیه ممثّله بتجربه الکاتب ولید النبهانی، وذلک للتعرّف علی کیفیّه توظیف الکاتب للرموز توظیفاً فکریاً وجمالیاً؛ بدءاً بدلالات العنوان الغامض، وتوظیفه للنصوص المثیره الملغّزه ذات التأویلات المختلفه؛ من أجل تفعیل ثقافه القرّاء عن طریق فکّ الرموز والشفرات. وإنّ انتهاج مبدأ الرمزیّه کوسیله واستخدم رموز متنوّعه یشکّل تحدّیاً للقارئ. کما تسعی هذه الدراسه إلی التعرّف علی مقاصد الکاتب من وراء اختیار موضوعاته القصصیّه وعرضها بصوره رمزیه فی قالب القصّه القصیره جدّاً. ولقد اعتمدنا فی الدراسه المنهج الوصفی- التحلیلی المناسب للجنس الأدبی. وأخیراً، تبیّن لنا أنّ الرموز التی وظّفها القاصّ کان لها تأثیر فعّال فی التکثیف؛ إمّا بالتعبیر الرمزی الشامل الذی یأخذ مساحه العمل القصصی کلّها، أو بالتعبیر الرمزی الجزئی علی شکل لمسه فنیّه مرکّزه. ولجوء القاصّ إلی استخدام أنواع مختلفه من الرموز الطبیعیه والدینیه والتاریخیه، کان بحثاً عن مضامین وأشکال تکون معادلاً موضوعیّاً لما یختزنه فکره. کما ثبت لنا أنّ الکاتب استطاع أن یستخدم هذا الجنس الأدبی المغلّف بالرمزیّه بمقصدیّه ماهره للوصول إلی أهدافه، وبثّ رؤاه الانتقادیه؛ فهو یحارب الخرافات والمعتقدات البالیه، ویحثّ الأدباء والنُّقّاد علی الاهتمام بالأنواع الأدبیه المختلفه. کما یُسلّط الضوء علی الفساد الاقتصادی والظلم الاجتماعی المتفشّی، ویعارض الأنظمه السیاسیه المستبدّه. هذا إلی جانب دعوته للجیل الجدید للتعرّف علی التراث العمانی والمحافظه علی میراث الأجداد.
الجمل المتوازیه السابکه للنص فی حکایه «عاشور الناجی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تتحقق نصیه النص من خلال سبعه معاییر أولها: السبک الذی یضمن استمراریه النص وله أدوات منها: التکرار والتضام وأدوات الربط والإحاله والتوازی، والتوازی إما أن یکون فی المبنى من جهه الموسیقى والنحو معا وإما أن یکون فی التعبیر من جهه النحو فحسب، والتوازی بنوعیه قطب الرحى فی هذا البحث الذی تمت معالجته فی حکایه «عاشور الناجی» المختاره من ملحمه «الحرافیش» لنجیب محفوظ. وقد اعتمد الباحثون فی هذا البحث المنهجَ الوصفی التحلیلی ورکزوا على حکایه «عاشور الناجی»کجزء من الحرافیش، کما اعتمدوا المنهج الاجتماعی أیضاً؛ لأن المجتمع الذی یعیش فیه نجیب محفوظ قد أثّر فی اختیار أسلوبه. وتأتی أهمیه هذا البحث من أن التوازی لایزال مجهولاً أمام القارئ باعتباره مؤشراً للسبک النصی على الرغم من أنه یؤثر فی مستویات متعدده إما بخلق نغمات منظمه وإما بإنشاء نظم نحوی فی النص؛ وبذلک یساعد التوازی على بقاء أجزاء النص فی ذاکره القارئ، ویربط هذه الأجزاء کحلقات متصله بعضها مع بعض فی ذهنه یقوى تأثیر النص فی نفس المتلقی. أمّا أهم النتائج التی توصل إلیها البحث فهی أن التوازی بنوعیه المبانی والتعبیر موجود فی هذه الروایه، بید أن توازی المبانی أقل من توازی التعبیر وذلک بسبب الموسیقى التی تتبلور فیها فتؤثر فی تماسک النص. کما أنّ التعابیر النحویه المتوازیه أسهمت فی خلق أثر متسق ومنسجم فالسبک المنتج من هذا التوازی یؤدی دور مرآه لجأ إلیها محفوظ لتقدیم الخسائر الاجتماعیه النابعه عن سوء إداره الحکومه.
الصوره الفنیه فی الخطبه المونقه للإمام علی(ع) اعتماداً على نظریه سید قطب والتأکید على الإیقاع(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و دوم بهار و تابستان ۱۳۹۸ (۱۴۴۰ ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۳)
191-219
حوزههای تخصصی:
لقد استخدم الإمام(ع) الصوره لتسهیل فهم مبتغاه. وقد أبدع فیها، وهی فن یُستخدم لعرض المعانی عبر الألفاظ، یرافقها الإیقاع الملائم وإیاها. والخطبه المونقه أوردها ابن ناقه الکوفی فی ملحق نهج البلاغه ، وقد تناولها هذا المقال، لدراسه صورها، وعناصرها والجو السائد على فقراتها، معتمداً نظریه سید قطب حول التصویر الفنی فی القرآن الکریم مؤکداً على الإیقاع من خلال منهج وصفی تحلیلی. فالهدف من المقال تبیین الصّور المعروضه فی الخطبه والعناصر والفنون المستخدمه لعرضها وتوافق هذه العناصر وجوّ الفقرات. فالصّور تختلف حسب الموضوع المطروح فیها. وقد عُرضت فیها بألفاظ تخلو من الألف وبجمل مسجعه، یتلاءم إیقاعها والموضوع، مصحوبه بالحرکه والسّکون، فهناک إنخفاض ورفع وطول وقصر فی الجمل حسب جوّ الفقره، فتختلف وتیره العبارات لاختلاف الحوادث. فإن کان الموضوع یخصّ الباری تأتی الجمل قصیره؛ لتوحی بعدم التأنی من قبله. وإذا کانت الأفعال خارجه عن إراده الإنسان تقتصر فی لفظ واحد، مایزید هول الموقف بایحاء انعدام الوقت، وإن کانت من العبد ویخصّ موقفه من ربه فتطول الجمل لتوحی بتراخیه. وتتکرر بعض الحروف حسب المعنى، کحرف التاء فی الفقره الأولى الذی یوحی باللیونه بمایناسب جو الحمد السائد على الفقره. وقد استخدمت الفنون البدیعیه أکثر من البیانیه فی خلق الصور والمشاهد ومن البیانیه، المجاز هو الغالب فی الصّور.
بررسی تلویح گفتار در نمایشنامه «گنجشک گوژپشت» محمد الماغوط(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
35 - 50
حوزههای تخصصی:
تلویح گفتار یکی از اساسی ترین موضوعات زبانشناسی کاربردی است که نخستین بار توسط «گرایس» مطرح شد. وی برای گفتگوها ی عامه ی مردم، مبانی منطقی با عنوان اصول همکاری وضع کرد که نادیده گرفتن این اصول موجب پیدایش گفتار تلویحی می شود. این نظریه کارکرد بسیار ویژه ای در نمایشنامه دارد؛ چرا که نمایشنامه افزون بر دارا بودن عنصر «گفتگو» دارای مجموعه ای از گفتارهای دو پهلو است که دربردارنده معانی ضمنی است. در این جستار نگارندگان سعی دارند براساس مطالعات کیفی و با روش کاربرد شناسی زبان به تحلیل نمایشنامه «گنجشک گوژپشت» بر اساس نظریه گفتار تلویحی گرایس وی بپردازند تا از معنای ظاهری و روساخت نمایشنامه به زیرساخت آن انتقال یابند و بتوانند پیام اصلی این اثر را به مخاطب منتقل نمایند. دستاورد این پژوهش بیانگر آن است که اصول همیاری «گرایس» به وسیله شگردهای زبانی- بلاغی همچون اطناب، تکرار، استعاره ی تمثیلیه، آیرونی و استفهام قابل نقض است. تلویح گفتارهای عرفی و عمومی موجب می شوند که مدلول های تلویحی جدیدی به متن افزوده شود که به تقویت ژرف ساخت و پویایی آن می انجامد