فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۶۱ تا ۹۸۰ مورد از کل ۱٬۲۱۶ مورد.
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
113 - 130
حوزههای تخصصی:
دی اکسید نیتروژن یکی از شاخص های مهم در ارزیابی کیفیت هوای شهرها تلقی می گردد، لذا شناسایی پهنه های آلوده به این آلاینده از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. یکی از علوم و فناوری هایی که می تواند در کوتاه ترین زمان و با صرف هزینه ی کمتر در رابطه با شناسایی این پهنه ها به متخصصین محیط زیست شهری کمک کند، علم سنجش ازدور ماهواره ای است. در حال حاضر، سنجش ازدور ماهواره ای یک فناوری مفید برای اندازه گیری آلاینده های جوی در سطح جهانی، منطقه ای و شهری می باشد. ازاین رو، پژوهش حاضر به شناسایی و بررسی توزیع زمانی- مکانی گاز دی اکسید نیتروژن در دوره ی انتشار کووید-19 با استفاده از داده های ماهواره ی Sentinel-5P و تحلیل آن با متغیرهای محیطی در کلان شهر شیراز طی 24 ماه (2019 و 2020) پرداخته است. بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش، بیشترین مقادیر میانگین ماهانه گاز دی اکسید نیتروژن در سال ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ مربوط به فصل پاییز بود. همچنین، منطقه ی 2 شهر شیراز به عنوان آلوده ترین منطقه در دو سال مورد مطالعه شناسایی شد. علاوه بر این، پس از تحلیل پارامترهای باد، بارش و دما مشخص گردید که عامل باد با ضریب همبستگی 638/0- در سطح معناداری، یک درصد نسبت به دیگر عوامل اقلیمی، بیشترین تأثیر را در تغییر مقادیر گاز دی اکسید نیتروژن داشته است. بحران کووید-۱۹ نیز با اثر بر کاهش ترددها و ترافیک شهری، در تغییر مقادیر گاز دی اکسید نیتروژن در سال 2020 نسبت به سال 2019 به صورت ماهانه نقش داشت. الگوی تغییرات میانگین گاز دی اکسید نیتروژن مربوط به داده-های ماهواره ای در سال های مورد مطالعه روند کاهشی داشته که با الگوی تغییرات مقادیر اخذ شده از ایستگاه پایش آلودگی همخوانی داشت. نتایج حاصل از این پژوهش می تواند در زیست پذیری شهری و مدیریت بحران مفید واقع گردد.
تبیین محرک های مؤثر بر وضعیت شکنندگی کلان شهرها با رویکرد تحلیل ساختاری (مطالعه موردی: کلان شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۶
207 - 231
حوزههای تخصصی:
شهرها مانند هر سیستم پیچیده ای، اگر مدیریت درست نداشته باشند، شکسته می شوند؛ بنابراین درک شرایط شکنندگی برای احصای استراتژی های مؤثر در پاسخ ها، بسیار مهم است. این پژوهش با بهره گیری از رویکرد ساختاری به تبیین عوامل شکنندگی در کلان شهر تهران می پردازد. همچنین پژوهش حاضر تحقیقی میدانی با رویکرد توصیفی-تحلیلی بوده و به دنبال پاسخ به این سؤال است که عوامل مؤثر در شکنندگی شهر تهران کدام اند؟ برای تدوین چارچوب نظری، ابتدا با استفاده از روش اسنادی، ادبیات موضوع بیان شده و سپس بر اساس تکنیک پویش محیطی، داده های تجربی استخراج گردیده است. جامعه آماری این پژوهش شامل 14 نفر از خبرگان و متخصصین حوزه شهرسازی بوده و روش نمونه گیری، هدفمند است. ابتدا بر پایه ادبیات نظری، 91 محرک به عنوان شاخص های اولیه شکنندگی شهری استخراج شدند، سپس بر اساس نظرات خبرگان از طریق پرسشنامه 51 محرک که درصد اجماع کمتری داشتند حذف و 40 محرک باقی ماند. در گام بعدی پاسخ ها با استفاده از روش تحلیل اثرات متقابل ساختاری در نرم افزار MicMac مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفتند. در این تحلیل میزان تأثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم محرک ها بر یکدیگر و بر روند شکنندگی شهر تهران مشخص شد. نتایج نشان دهنده آن است که از بین 40 محرک اولیه تأثیرگذار، تعداد 20 محرک در شکنندگی کلان شهر تهران نقش کلیدی دارند. این محرک ها عبارتند از: رشد سریع شهرنشینی؛ فقر متمرکز؛ فساد مالی گسترده؛ نابرابری اجتماعی و جنسیتی؛ درصد بیکاری؛ بی ثباتی سیاسی؛ بیماری های همه گیر؛ سکونتگاه های غیر رسمی؛ خشونت شهری؛ امنیت اقتصادی؛ میزان مشارکت مردم؛ کمبود خدمات شهری اساسی؛ قرارگرفتن در معرض بلایای طبیعی؛ میزان امنیت اجتماعی؛ نابرابری درآمد؛ توزیع نامناسب ظرفیت های امنیتی-توسعه ای؛ تحریم ها؛ شوک های اقتصادی جهانی؛ ناامنی واقعی؛ شوک های ناگهانی قیمت.
کارایی مدل ویکور در پهنه بندی خطر زمین لغزش در حوضه آبخیز سد گلال استان ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۷
21 - 39
حوزههای تخصصی:
پدیده زمین لغزش یکی از مخاطرات طبیعی است که همواره با خسارات مالی و جانی همراه است. شناخت عوامل ایجاد و گونه های مختلف آن برای ما از اهمیت بالایی برخوردار است. شناسایی و تعیین مناطق حساس و مستعد زمین لغزش می تواند ضمن جلوگیری از بروز خسارت ها، زمینه را برای اجرای طرح های پایدارسازی دامنه ها فراهم آورد. در پژوهش حاضر ارزیابی خطر زمین لغزش در حوضه آبخیز سد گلال استان ایلام با استفاده از روش تصمیم گیری چند شاخصه ویکور انجام شده است. بر این اساس، از بین عوامل مختلف تعداد 8 پارامتر زمین شناسی، ارتفاع، شیب، بارش، فاصله از گسل، فاصله از آبراهه، فاصله از جاده و کاربری اراضی به عنوان مهم ترین پارامترهای مؤثر در وقوع زمین لغزش های منطقه، تشخیص داده شدند، سپس ضریب اهمیت هرکدام از عوامل مؤثر در وقوع زمین لغزش، با روش تحلیل سلسله مراتبی سیستم ها به دست آمد که معیارهای زمین شناسی، شیب و بارش بیشترین ضریب اهمیت را کسب کردند. سپس بر پایه الگوریتم بهینه سازی ویکور، درجه سودمندی و پشیمانی انتخاب گزینه های برتر (زیر حوضه ها)، مشخص و در پایان با محاسبه میزان شاخص بهینه ویکور (Q)، زیر حوضه ها برحسب درجه حساسیت پذیری به زمین لغزش در سه کلاس کیفی حساسیت پذیری کم، متوسط و زیاد طبقه بندی شدند. نتایج نشان داد زیر حوضه های بان سوهان، پلکانه و حاجی بختیار بیشترین حساسیت پذیری و زیرحوضه های چگان، داره میرناصر و چگاه دارای کمترین حساسیت پذیری به وقوع زمین لغزش هستند. از انطباق نقشه های پهنه بندی و زمین لغزش های منطقه می توان به صحت نقشه حاصل پی برد و همچنین مشخص شد که مدل ویکور مورد استفاده در این پژوهش روش کاملاً مناسبی جهت پهنه بندی خطر احتمال وقوع زمین لغزش در حوضه موردمطالعه است.
واکاوی روند تغییرات شمار مراکز چرخندی دریای مدیترانه در بازه زمانی (2018- 1979)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال نهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
۲۲۲-۲۱۱
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر از داده های مرکز جوی اروپایی(ECMWF)، از سال 1979 تا پایان سال 2018 تفکیک مکانی 25/. در 25/. به منظور واکاوی تغییرات شمار مراکز چرخندی دریای مدیترانه استفاده شده است. روش های زیادی برای بررسی تغییرات و وجود روند در بین داده های آماری وجود دارد، که به دو دسته آمار پارامتری و ناپارامتری تقسیم می شود. روش رگرسیون خطی از دسته پارامتری است و معمول ترین روش ناپارمتری آزمون من -کندال می باشد. با برازش مدل من کندال و مدل رگرسیون خطی روند مقدار، فراونی مراکز چرخندی حوضه دریای مدیترانه دردو مقیاس فصلی و سالانه ارزیابی شد. با واکاوی روند تغییرات شمار مراکزچرخندی در مقیاس فصلی فصل های بهار، پاییز و تابستان تداوم های پنج روزه دارای روند معنی دار بوده است. اما در مقیاس سالانه در هیچ کدام از تداوم ها روند معنی دار مشاهده نگردید. با برازش مدل رگرسیون در مقیاس فصلی و سالانه تداوم های یک و دو روزه دارای شیب خط رگرسیون مثبت می باشند.
آنالیز زمانی و مکانی طوفان های گردوغبار در شهر کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف آنالیز زمانی و مکانی طوفان های گردوغبار طی بازه ی زمانی 2016 تا 2018 در شهر کرمانشاه با بهره گیری از مدل مسیریابی HYSPLIT و پروداکت MCD19A2 سنجنده ی مودیس در سامانه ی تحت وب گوگل ارث انجین انجام گرفت. جهت مسیریابی منشأ ذرات گردوغبار از روش لاگرانژی مدل HYSPLIT در 48 ساعت قبل از وقوع پدیده گردوغبار در کرمانشاه در سه سطح ارتفاعی 200، 1000 و 1500 متری مورد استفاده قرار گرفت. یافته های حاصل از نقشه های ردیابی مدل HYSPLIT حاکی از آن است که مسیر کلی برای انتقال گردوغبار به منطقه مورد مطالعه مسیر شمال غرب- جنوب شرق با منشأ بیابان های عراق و سوریه در سه ارتفاع 200، 1000 و 1500 متری در روز های 17 ژوئن 2016 و 27 اکتبر 2018 و همچنین مسیر جنوب غرب به غرب با منشأ کویت، شمال عربستان و بخشی از عراق در 2 نوامبر 2017 می باشد. نتایج نقشه های حاصل از پروداکت MCD19A2 سنجنده ی مودیس علی الخصوص نقشه های تناوب رخداد، غلظت تجمعی، تغییرات مکانی و نقشه بیشترین میزان AOD نشان از همبستگی بالا با نقشه های مسیریابی شده مستخرج از مدل HYSPLIT دارد. به طورکلی بر اساس یافته های حاصل از نقشه های مستخرج از پروداکت MCD19A2 سنجنده مودیس طی بازه ی زمانی 2016 تا 2018 شهر کرمانشاه، مناطق مرکزی و شرقی همواره بیشتر از دیگر مناطق شهر درگیر طوفان گردوغبار گردیده و در این راستا مناطق فوق به صورت متوسط، نسبت به دیگر مناطق شهر بیشتر با آلودگی ناشی از گردوغبار مواجه بوده اند. در این راستا نتایج نهایی نشان دهنده ی همبستگی بالا بین داده های PM10 واقعی و مقادیر AOD مشتق شده از سنجنده مودیس می باشد.
صحت سنجی پهنه و هیدروگراف سیلاب با استفاده از داده های بارش ERA5 (مطالعه موردی: حوضه زشک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۳
23 - 42
حوزههای تخصصی:
بارش یکی از اصلی ترین عوامل وقوع سیلاب هاست که به علت عدم پراکندگی مناسب ایستگاه های باران سنجی و تازه تأسیس بودن برخی از این ایستگاه ها در اکثر حوضه های کشور، استفاده از داده های بارش با چالشی جدی روبروست. ازاین رو روش های دورسنجی می توانند یکی از گزینه های مورداستفاده در این زمینه باشند. در پژوهش حاضر، داده های بارش بازتحلیل شده برای حوضه آبریز کشف رود در گام های زمانی روزانه و ماهانه مورد ارزیابی قرار گرفت و سپس هیدروگراف و پهنه سیلاب آن، با استفاده از داده های بارش ایستگاه زشک و پارامترهای مربوط به حوضه آبخیز زشک در نرم افزارهای HEC-HMS و HEC-RAS ، موردبررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که داده های بارش ERA5 دارای کم برآوردی می باشد و داده های بارش در گام زمانی ماهانه ([0.92-0.68]= R ) دقت بالاتری نسبت به روزانه ([0.081-0.52]= R ) داشت و هیدروگراف جریان آن در مقایسه با هیدروگراف مشاهداتی غیرقابل قبول (0.47- NSE= و 55.16-= PBias ) بود. پهنه سیلاب دبی داده های بارش بازتحلیل شده نیز نسبت به پهنه سیلاب دبی مرجع معادل 0.19- به دست آمد که به دلیل کم برآوردی داده های بارش و به دنبال آن کم برآورد شدن دبی اوج هیدروگراف آن در مدل HEC-HMS این نتیجه به دست آمده است. مطالعات آینده می توانند در خصوص ارزیابی پهنه سیلاب حاصل از داده های بارش محصولات مختلف در نرم افزار HEC-RAS باشند.
واکاوی پهنه های اقلیمی و خطر بیابان زایی حوضه آبریز کارون تحت شرایط تغییر اقلیم آینده با استفاده از شاخص UNEP(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۶
1 - 27
حوزههای تخصصی:
انتشار بیش ازحد گازهای گلخانه ای در دهه های اخیر و تغییرات به وقوع پیوسته در اقلیم، موجب شده که پارامترهای هواشناسی و به تبع آن، پهنه های اقلیمی دستخوش تغییراتی گردد. در این تحقیق، چشم انداز آتی پهنه های اقلیمی و خطر بیابان زایی حوضه آبریز کارون با استفاده از شاخص UNEP و با به کارگیری مدل ریزمقیاس کاهی LARS-WG6 و خروجی مدل HadGEM2-ES، تحت سناریوهای انتشار RCPs برای سه دوره 2040-2021، 2060-2041 و 2080-2061 بررسی شد. بر اساس نتایج حاصل از آزمون مَن-کندال، مشخص گردید که در دوره پایه (2015-1996) و در سطح حوضه آبریز کارون، روند تغییرات سالانه دمای حداقل، افزایشی غیر معنی دار است؛ درحالی که دمای حداکثر و تبخیر و تعرق دارای روند افزایشی معنی دار در سطح 05/0 است. همچنین روند تغییرات سالانه بارش کاهشی است؛ اما این روند کاهشی، معنی دار نیست. مطابق یافته های تحقیق در هر سه دوره آتی و بر اساس سناریوهای انتشار RCPs، متوسط بلندمدت بارش سالانه بین 9/1 تا 6/14 درصد نسبت به دوره پایه کاهش می یابد اما متوسط سالانه دمای حداقل بین 2/1 تا 4/3 درجه سلسیوس، دمای حداکثر بین 3/1 تا 7/3 درجه سلسیوس و میانگین سالانه تبخیر و تعرق بین 7/4 تا 3/12 درصد نسبت به دوره مشاهداتی افزایش خواهد یافت. در دوره های آتی و بر اساس الگوهای واداشت تابشی موردبررسی، وسعت اقلیم خشک (خطر بیابان زایی بسیار شدید) و اقلیم نیمه خشک (خطر بیابان زایی شدید) به ترتیب 5/3 و 4/4 درصد افزایش و مساحت اقلیم خشک نیمه مرطوب (خطر بیابان زایی متوسط) و اقلیم مرطوب و بسیار مرطوب (بدون خطر بیابان زایی) به ترتیب 4 و 7/4 درصد کاهش خواهد یافت؛ اما قلمرو آب و هوایی نیمه مرطوب (خطر بیابان زایی کم) با 8/0+ درصد، تغییرات ناچیزی خواهد داشت. گستره اقلیم نیمه خشک در دوره آینده نزدیک و تحت سناریوی بدبینانه (RCP8.5)، با 4/12 درصد افزایش به بیشترین سطح ممکن در بین سناریوهای انتشار خواهد رسید؛ لذا این جابه جایی در مرزهای طبقه بندی اقلیمی، باعث تشدید روند بیابان زایی حوضه آبریز کارون در دوره های آتی خواهد شد.
شناسایی و اولویت بندی روستاهای درمعرض خطر سوانح طبیعی کشور با هدف ارائه طرحهای ایمن سازی و تحقق بند 8 ماده 27 برنامه ششم توسعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
۱۰۸-۹۱
حوزههای تخصصی:
سوانح طبیعی به عنوان پدیده هایی تکرارشدنی و مخرب، همواره در طول دوران حیات کره زمین وجود داشته و زندگی بشر را با خطر جدی مواجه ساخته اند؛ به ویژه در مناطق روستایی که به دلیل توان محدود در مقابله با این تهدیدات محیطی و ارتباط تنگاتنگ زندگی ساکنان این سکونتگاهها با محیط طبیعی، از دیرباز بیش از دیگر جوامع در معرض خطر سوانح طبیعی و اثرات گسترده آنها بوده اند. از آنجا که شناخت محیطی و برنامه ریزی پیش از سانحه، در کاهش اثرات فاجعه آفرین سوانح طبیعی در سکونتگاههای روستایی اثربخش می باشد، در این پژوهش با استناد به بند 8 ماده 27 قانون برنامه ششم توسعه کشور و با رویکرد پیشگیری، کاهش خطر و مدیریت ریسک مخاطرات و بویژه تعیین اولویت مداخله به منظور تخصیص بودجه جهت ایمن سازی روستاها در برابر مخاطرات طبیعی، به شناسایی، ارزیابی آسیب پذیری و اولویت بندی سکونتگاه های روستایی در سراسر کشور پرداخته شده و همزمان با توجه به برداشت حجم عظیمی از اطلاعات میدانی در مقیاس روستا در سرتاسر کشور، سامانه اطلاعات مکانی بر بستر وب طراحی و مستقر گردیده و اطلاعات برداشت شده در بازدیدهای میدانی 1418 روستا در 31 استان، مشتمل بر ویژگیهای محیطی، کالبدی، سوابق مرتبط با مخاطرات مورد بررسی، شاخصهای خطر و پتانسیل خطرپذیری در این پایگاه داده ثبت گردیده است. این سامانه قادر است با کنار هم قرار دادن اجزای خطر سوانح و حوادث، راهکارهای مدیریتی مناسب جهت کاهش آسیب پذیری را آشکار سازد و با تعریف سطح دسترسی برای ذینفعان مختلف از سطوح ملی تا سطوح محلی، امکان به روز رسانی اطلاعات فراهم گردد.
ارزیابی تغییرات طول دوره های خشک فصلی با روش ارزیابی گام به گام سوارا (SWARA) در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
۱۵۶-۱۴۳
حوزههای تخصصی:
جهت بررسی رفتار فصلی طول دوره های خشک از داده های بارش در مقیاس روزانه برای 44 ایستگاه سینوپتیک ایران و دوره آماری30 ساله (2018-1988) استفاده شد. بعد از یکپارچه سازی آماری داده ها، دوره های بلندمدت با تداوم بیش از 20 روز مبنای مطالعه قرار گرفتند. در گام بعدی برای تعیین وزن فصلی دوره ها از روش ارزیابی گام به گام منطق فازی - عددی سوارا(SWARA)، استفاده شد. در چهار گام اساسی اهمیت نسبی دوره های پرتکرار، وزن اولیه، وزن نهایی و نرمال شده دوره ها مشخص شد. اثرگذاری و وزن هرکدام از معیارها با روش سوارا در محیط فازی نشان داد که در مناطق غربی و شمالی کشور، بیشترین وزن اولیه در تبیین دوره ها را فصل زمستان و بهار و معیارهایی مانند برگشت پذیری و درصد احتمال رخداد دارا هستند. در تبیین نهایی نیز این دو فصل وزن بالایی داشتند. این دو فصل بیش از 65 درصد وزن دوره ها در این مناطق را تبیین می کنند. در مناطق جنوبی و بخش هایی از مرکز(اصفهان، شرق فارس و غرب کرمان)، فصل زمستان و پاییز بیش از 71 درصد وزن دوره ها را تبیین می کنند. در بین معیارهای تبیین کننده وزن دوره ها نیز معیار برگشت پذیری و احتمال رخداد بیش از 55 درصد وزن را به خود اختصاص داده است. تغییرپذیری معیارها در مناطق شمالی و مرطوب کشور از برگشت پذیری، تداوم و احتمال رخداد بیشتری برخوردار است. این امر حاکی از این امر است که مرز مناطق خشک در آینده اقلیم ایران به سمت مناطق شمالی جابه جا می شود. می توان اذعان نمود که رفتار دوره های خشک بلندمدت بیشتر تابعی از دو معیار برگشت پذیری و احتمال رخداد آن هاست.
اولویت بندی خطر سیل در حوضه آبخیز گنجوان استان ایلام با استفاده از مدل الکتره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۳
1 - 21
حوزههای تخصصی:
امروزه مخاطرات محیطی و مقابله با آن ها ازجمله مهم ترین دغدغه های پژوهشگران در زمینه برنامه ریزی محیطی و مدیریت بحران است. از میان این مخاطرات، پدیده سیل به عنوان یکی از پرخطرترین بلایای طبیعی است که در مدیریت بحران باید نگاه ویژه ای را به آن معطوف داشت؛ بنابراین اولویت بندی زیرحوضه ها جهت اجرای عملیات آبخیزداری با نگاه مقابله با سیل و کنترل آن، امری ضروری به نظر می رسد. در این تحقیق سعی شده تا حوضه های حوضه آبخیز گنجوان در استان ایلام جهت اجرای طرح های آبخیزداری مقابله با سیل خیزی با استفاده از روش تصمیم گیری چند معیاره الکتره اولویت بندی شود. برای این منظور حوضه آبخیز موردمطالعه به پنج زیرحوضه ریزه وند، سرچم ده هارون، سرپتک، سرتنگ بیجار و گنجوان تقسیم گردید. معیارهای مورد نظر جهت اولویت بندی شامل سنگ شناسی، شیب، ارتفاع، بارش، کاربری اراضی و تراکم زهکشی می باشد. وزن معیارها بر اساس مدل آنتروپی آن ها به دست آمده و با استفاده از مدل الکتره زیرحوضه های آبخیز در منطقه اولویت بندی، بررسی و سپس نقشه ی اولویت بندی این زیرحوضه ها تهیه شد. نقشه ی اولویت بندی خطر سیل در منطقه ی موردمطالعه نشان می دهد که زیرحوضه ی گنجوان با بیشترین پتانسیل سیل خیزی در اولویت اول و زیرحوضه ی سرتنگ بیجار در اولویت دوم جهت اجرای طرح های آبخیزداری مقابله با سیل قرار دارند. دلیل بالا بودن خطر سیل خیزی این زیرحوضه، ساختار زمین شناسی منطقه است که در قسمت بالادست از سازند گچساران با نفوذپذیری کم و در قسمت پایین دست از سازندهای بسیار حساس به فرسایش رسوبات آبرفتی دوران چهارم زمین شناسی پوشیده شده اند.
شناسایی مناسب ترین نقاط دیده بانی در پایش عرصه های منابع طبیعی با استفاده از تحلیل های مکانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۵
137 - 154
حوزههای تخصصی:
شناسایی نقاط مناسب دیده بانی و پایش عرصه های منابع طبیعی برای تهدیداتی نظیر آتش سوزی با میدان دید وسیع یکی از مراحل اصلی پایش یک حوزه آبخیز با استفاده از تحلیل رؤیت پذیری سامانه های اطلاعات مکانی است. تعبیه برج های دیده بانی علاوه بر تشخصی تخریب های صورت گرفته دارای کاربردهای دیگری با توجه به توسعه تکنولوژی می باشند. در این تحقیق 30 روستای قرار گرفته در حوزه آبخیز چهل چای همراه با 26 نقطه با چشم انداز مناسب و قابل دسترس به عنوان نقاط مشاهده گر انتخاب شدند. بدین منظور، تجزیه وتحلیل رؤیت پذیری منطقه موردمطالعه با استفاده از نرم افزار QGIS جهت تعیین درصد مناطق رؤیت پذیر انجام گرفت. رؤیت پذیری این نقاط در چهار سناریو (ارتفاع نقطه مشاهده گر برابر 6/1 متر و شعاع دید 1200 متر، ارتفاع نقطه مشاهده گر برابر 6/11 متر و شعاع دید 1200 متر، ارتفاع نقطه مشاهده گر برابر 6/1 متر و شعاع دید 10000 متر و ارتفاع نقطه مشاهده گر برابر 6/11 متر و شعاع دید 10000 متر) برای پایش غیرمستقیم حوزه آبخیز با استفاده از برنامه جانبی Viewshed در محیط نرم افزار QGIS موردبررسی قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان داد که برنامه جانبی Viewshed مکان یابی مناطق قابل رؤیت و غیرقابل رؤیت را از نقاط مشاهده گر با توجه به سناریوهای مختلف امکان پذیر می کند. به علاوه با ترکیب این نقاط با همدیگر می توان پوشش مناطق قابل دید برای پایش کل حوضه را افزایش داد. علاوه بر این، تجزیه وتحلیل رؤیت پذیری یک روش بسیار مفید و کاربردی برای ارزیابی برج های مراقبتی و تعیین موقعیت بالقوه این برج ها است. درنهایت، علاوه بر تعیین برج های دیدبانی، رویکردهای مبتنی بر GIS که شامل تجزیه وتحلیل رؤیت پذیری و فناوری های سنجش ازدور می شود، با هدف برنامه ریزی بهینه سیستم های نظارتی از نظر اقتصادی، فنی و کاربردی، پیشنهاد می شود.
آشکارسازی واداشت های بازتاب سطحی پوشش اراضی استان لرستان با استفاده از محصولات سنجنده MODIS(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال نهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
۱۴۰-۱۲۷
حوزههای تخصصی:
مداخلات انسان در عرصه های طبیعی به صورت تغییر در کاربری اراضی منجر به ایجاد دومینویی از ناهنجاری ها و سپس مخاطرات محیطی شده است. این تغییرات گسترده و انباشتی در پوشش و کاربری اراضی، خود را به شکل ناهنجاری هایی از قبیل شکل گیری رواناب های شدید، فرسایش خاک، گسترش بیابان زایی و شور شدن خاک نشان داده است. هدف اساسی این تحقیق آشکارسازی واداشت های رادیانسی سطحی (آلبیدو) فصلی ساختار پوشش اراضی استان لرستان است. در این راستا از داده های طبقات پوشش اراضی محصول کامپوزیت MCD12Q2 سنجنده MODISاستفاده شد. داده های رادیانسی شامل داده باز تحلیل آلبیدو سطحی بود که از پایگاه کوپرنیکس نسخه ERA5، اخذ شد، به منظور آشکارسازی واداشت های رادیانسی هرکدام از پوشش های اراضی استان به تفکیک فصلی از تکنیک ماتریس تحلیل متقاطع (CTM) استفاده شد. نتایج نشان داد به طورکلی در سطح استان لرستان 5 کد پوشش اراضی شامل: اراضی جنگلی، مراتع، اراضی کشاورزی، اراضی مسکونی و اراضی بایر قابل آشکارسازی هستند. همچنین نتایج این تحقیق بیانگر آن بود که که پوشش اراضی در فصل های پاییز، بهار و تابستان، واداشت و تأثیر معنی داری در میزان آلبیدوی سطحی در سطح استان اعمال نکرده اند، میزان آلبیدوی دو فصل بهار و پاییز در حالت کمینه قرار داشت که به میانگین آلبیدوی جهانی تقریبا 2/0 بسیار نزدیک است. اما در فصل زمستان اولاً میزان آلبیدوی سطحی در همه پوشش های اراضی استان (به جز طبقه اراضی جنگلی) به صورت قابل توجهی نسبت به سایر فصول افزایش پیدا کرده اند و دوما تفاوت قابل توجهی نیز بین پوشش های مختلف اراضی از لحاظ واد اشت آلبدو، آشکار شد. در این خصوص بیشترین میزان تغییر در آلبیدو مربوط به دو پوشش مراتع و اراضی بایر بود که در فصل زمستان میزان آلبیدوی این دو پوشش به ترتیب مقدار عددی 36/0 تا 38/0 رسیده است در حالی که اراضی جنگلی استان در فصل زمستان کمترین میزان آلبیدوی سطحی را از خود نشان داده است.
تحلیل فضایی مهاجرت و خشک سالی در کشور با استفاده از تحلیل لکه داغ و شاخص استاندارد بارش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۶
81 - 100
حوزههای تخصصی:
مهاجرت از عوامل متعددی ناشی می شود که نقش هر یک از این عوامل در نقاط مختلف جهان متفاوت می باشد. یکی از این عوامل خشک سالی است که در مناطق خشک و نیمه خشک می تواند تأثیر بیشتری داشته باشد. در کنار این واقعیت شناسایی نقاط کانونی مهاجرت نیز می تواند بر سیاست های اتخاذی مهاجرت مؤثر واقع شود. در مقاله پیش رو از شاخص استاندارد بارش برای پایش خشک سالی کشور در سه دهه اخیر (95-1365) استفاده شد. ابتدا، با استفاده از فراوانی رخداد ماه های خشک سال، گستره کشور در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی پهنه بندی گردید. سپس وجود خودهمبستگی فضایی در داده ها با استفاده از شاخص جهانی موران مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه تحلیل لکه داغ با استفاده از داده های میزان خالص مهاجرت در کشور صورت گرفته و کانون های مهاجرتی شناسایی شد. یافته ها نشان داد که الگوی مکانی فراوانی رخداد ماه های خشک سال در طی سه دهه اخیر عموماً از جنوب و جنوب شرقی کشور به سمت شمال و غرب کشور افزایشی است. همچنین مقادیر شاخص موران برای میزان خالص مهاجرت در دوره های مورد بررسی بین 0.17 تا 0.45 قرار داشت که نشان از خوشه بندی در داده های مهاجرت است. تحلیل لکه داغ نیز نشان داد که کانون های مهاجرتی در کشور در مرکز و غرب کشور قرار دارند. تطبیق کانون های مهاجرتی با الگوی رخداد ماه های خشک سال نشان می دهد که کانون های مهاجرتی اعم از مهاجرفرست و مهاجرپذیر در نقاطی با فراوانی رخداد ماه های خشک متوسط تا زیاد قرار دارند که این امر بر شناسایی رابطه این دو مؤثر بوده و آن را می تواند پیچیده سازد.
آشکارسازی کانون های جدید گردوخاک گسترش یافته در شمال ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
۱۷۴-۱۵۷
حوزههای تخصصی:
فرایند مستمر و رو به گسترش گرمایش جهانی به ویژه در منطقه آسیا، شرایط را برای افزایش خشکی و گسترش پدیده بیابان زایی فراهم کرده است. بسیاری از بیابان هایی که تا چندی پیش در تعادل اکولوژیک، شرایط حفاظت خاک را داشتند، امروزه به عنوان کانون های تازه ای از ایجاد مخاطره گردوخاک گسترش یافته تبدیل شده اند. نمونه های متعددی در ایران با توجه به موقعیت جغرافیایی خاص اش، در میان برخی از بیابان های مهم دنیا، اتفاق افتاده است. ناهنجاری دمایی 8 درجه ای در زمستان سال گذشته در حوضه آبخیر دریای کاسپین، کانون های گردوخاک جدیدی برای سواحل جنوبی این دریا فراهم کرده است. در تاریخ 30 الی 31 اردیبهشت 1400، گردوخاکی کم سابقه از لحاظ وسعت منطقه درگیر و همچنین غلظت، در ایستگاه های هواشناسی استان گیلان به ثبت رسید. اجرای مدل های پسگرد شیمیایی جو HYSPLIT نشان از گسیل گردوخاک از منطقه شمال غربی دریای کاسپین برای اولین بار به سواحل جنوبی دریای کاسپین (استان گیلان) با چنین شدتی دارد. کانون و منشاء این گردخاک بیابان راین در شمال غربی دریای کاسپین شناسایی شد. گرمایش مستمر و کم سابقه در منطقه و همراهی با جریان های قوی شمالی-جنوبی شرایط را برای گسیل این گردوخاک فراهم کرد. به دلیل منشاء گردوخاک گسیل شده و همچنین وضعیت جغرافیایی و توپوگرافیکی حوضه دریای کاسپین، تراز این گردوخاک از سطح زمین تا ارتفاع کمتر از 1500 متر ارزیابی شد. تحلیل شرایط همدید با استفاده از داده های بازتحلیل NCEP/NCAR با تفکیک مکانی 1 درجه، بیانگر استقرار توده هوای پرفشار با مرکز 1018 هکتوپاسکال روی بخش های شمال غربی دریای کاسپین و نفوذ زبانه پرفشار تا سواحل جنوبی دریای کاسپین است. با توجه به گرادیان مناسب فشاری و افزایش سرعت باد، چشمه های مولد گردوخاک روی مناطق بیابانی راین شکل گرفته و با حاکمیت جریان های شمالی (جنوب سو) توده گردوخاک به سمت استان گیلان گسیل می یابد.
واسنجی و ارزیابی شاخص وضع هوای آتش سوزی FWI در منطقه تالاب هامون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۹
45 - 60
حوزههای تخصصی:
تالاب ها از اکوسیستم های مهم جهانی هستند که انتظار می رود در برابر رخداد آتش سوزی های ناشی از تغییرات اقلیمی بسیار آسیب-پذیر باشند. اثرات نامطلوب اقلیمی سال های اخیر خطر وقوع آتش سوزی در محدوده تالاب هامون را افزایش داده است. یکی از روش-های پیش بینی وقوع آتش سوزی استفاده از شاخص های وضع هوایی آتش سوزی مانند FWI است. این شاخص که به طور گسترده در سراسر جهان بکار می رود، با در نظر گرفتن دمای هوا، رطوبت نسبی، سرعت باد و بارش، اثر این عوامل بر خطر وقوع آتش سوزی را ارزیابی می نماید. در این مطالعه پس از تهیه لایه های رستری روزانه FWI در محدوده تالاب هامون، آستانه های جدید برای طبقات مختلف خطر آتش سوزی برآورد شد. در ادامه توانایی شاخص FWI در پیش بینی وقوع آتش سوزی بر اساس آستانه های جدید انجام شد. در بین پارامترهای هواشناسی، متوسط ماهانه سرعت باد بیشترین همبستگی را با تغییرات ماهانه شاخص FWI داراست. متوسط کل مقدار FWI در تمام منطقه بیش از 70 است. توزیع تجمعی مقادیر FWI در منطقه نشان داد که برای 75 درصد روزها (طی سال های 1998 تا 2021) مقدار FWI بزرگتر از 47 است. مقدار FWI برای نواحی شمالی تر به مراتب بالاتر از نواحی جنوبی تر است. نتایج آزمون روند من-کندال نشان دهنده روند افزایشی مقادیر FWI در سراسر منطقه است. نتایج نشان داد تفاوت قابل توجهی بین آستانه های جدید با مقادیر آستانه های استاندارد وجود دارد. به طوری که آستانه خطر بسیار بالا که در شرایط استاندارد برابر 38 است به 105 رسیده است. نتایج اعتبار سنجی نشان داد معیار AUC در پیش بینی خطر بسیار بالای وقوع آتش با در نظر گرفتن آستانه جدید، از 576/0 در شرایط استاندارد به 834/0 خواهد رسید. می توان گفت آستانه جدید FWI با دقت خوب و قابل قبولی توانسته خطر وقوع آتش سوزی در محدوده تالاب هامون را پیش بینی نماید.
برآورد تغییرات زمانی و مکانی شاخص های سیل و جریان کمینه مستخرج از منحنی تداوم جریان (FDC) در رودخانه های استان اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
۱۲۶-۱۰۹
حوزههای تخصصی:
در بررسی تغییرات پاسخ هیدرولوژیکی ناشی از تغییر اقلیم می توان از شاخص های مستخرج از منحنی تداوم جریان استفاده نمود. هدف از این تحقیق مشخص کردن شاخص های سیل و جریان کمینه با استفاده از منحنی تداوم جریان در ایستگاه های هیدرومتری استان اردبیل می باشد. در این تحقیق تغییرات زمانی و مکانی شاخص های Q10،Q50، Q90، Q90/50و شاخصLane در 31 ایستگاه هیدرومتری استان اردبیل طی دوره 1372تا 1393 ارزیابی شد. در این مطالعه 5 ایستگاه (حاج احمد کندی، ننه کران، شمس آباد، پل سلطانی و بوران) که دارای جریان های حداقل، متوسط و حداکثر هستند، برای نمایش نتایج گرافیکی انتخاب شدند. ایستگاه های مذکور از نظر دبی و مساحت بررسی شده و منحنی تداوم جریان و منحنی تداوم جریان بی بعد براساس متوسط دبی و مساحت رسم شد. هم چنین روند تغییرات زمانی شاخص های Q10،Q50، Q90، Q90/50 و شاخص Laneبا آزمون ناپارامتری من کندال محاسبه شد. براساس نتایج به دست آمده شاخص Q10(جریان سیلابی) در ایستگاه های واقع بر روی رودخانه اصلی قره سو در سطح یک درصد دارای روند کاهشی معنی دار بوده است. شاخص Q50(جریان متوسط) در اکثر ایستگاه ها دارای روند کاهشی معنی دار بوده است. علاوه بر این، مقدار شاخص های Q90 و Q90/50 نیز در اکثر ایستگاه ها دارای روند کاهشی معنی دار در سطح p < 0.05)) بوده اند. در خصوص شاخص Laneبه عنوان شاخص مرتبط با سیل، در ایستگاه های ارباب کندی و دوست بیگلو که تحت تاثیر احداث سد بوده اند روند کاهشی معنی دار داشته اند. در نتایج تغییرات مکانی، شاخص (Lane) بیان گر سیلاب اوج است که مقادیر بالای آن در محدوده شرق و مرکز استان بیش تر است. در مجموع مقادیر شاخص های مرتبط با جریان های سیلابی در حوزه های بالادست استان روند افزایش داشته و نیز مقادیر مرتبط با جریان متوسط و نیز شاخص مشارکت جریان پایه در اکثر ایستگاه ها روند کاهشی معنی دار داشته است.
ارزیابی نقش توانمندسازی اقتصادی و اجتماعی خانوارهای روستایی در راستای کاهش اثرات خشکسالی؛ مطالعه موردی: شهرستان سرپل ذهاب (استان کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۱
255 - 277
حوزههای تخصصی:
بخش اعظمی از ایران به خاطر استقرار در کمربند خشک جغرافیایی و نوار بیابانی دنیا از شرایط اقلیمی ویژه ای برخوردار است که جزو مناطق کم باران جهان بشمار می آید. ازاین رو، خشکسالی به عنوان یکی از مهم ترین مخاطرات طبیعی ایران است. هدف تحقیق حاضر بررسی نقش توانمندسازی روستاییان در مواجهه و رویارویی با خشکسالی و کاستن از اثرات آن در مناطق روستایی شهرستان سرپل ذهاب در غرب استان کرمانشاه است. ازاین رو سعی کرده است تا به این سؤال پاسخ دهد که چه رابطه ای بین توانمند سازی اقتصادی و اجتماعی خانوارهای روستایی و کاهش اثرات خشکسالی در محدوده موردمطالعه وجود دارد؟ تحقیق حاضر از نوع پژوهش های کاربردی و روش مورداستفاده توصیفی- تحلیلی مبتنی بر گردآوری داده های مورد نیاز از طریق پرسشنامه است. به دلیل گستردگی جغرافیایی منطقه و تعداد زیاد سکونتگاه های روستایی، از بین روستاهای واقع در محدوده سیاسی شهرستان سرپل ذهاب که دارای 100 خانوار و بیشتر بودند، با لحاظ کردن موقعیت طبیعی، تعداد 10 نقطه روستایی به عنوان نمونه انتخاب شد. در سطح تحلیل خانوار از بین 1966 خانوار روستایی ساکن براساس داده های سرشماری سال (1395)، با بهره گیری از فرمول کوکران تعداد 321 مورد به عنوان نمونه انتخاب و پرسشنامه به صورت تصادفی ساده توزیع شده است که از این تعداد، 305 پرسشنامه تکمیل شده در اختیار محققان قرار گرفت و در تحلیل های آماری مورداستفاده قرار گرفت. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون های آماری t تک نمونه ای، تحلیل عاملی و مسیر استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان داد که از دیدگاه ساکنین محلی توانمندسازی در ابعاد اقتصادی (3.84) و اجتماعی (3.60) بر روی کاهش اثرات سانحه تأثیر مثبتی دارد. نتایج تحلیل مسیر نشان می دهد دسترسی به منابع مالی، بهبود فضای و کسب وکار و سرمایه اجتماعی محلی به ترتیب با 49/0، 53/0 و 34/0 بیشترین تأثیر را در توانمندسازی اقتصادی و اجتماعی در راستای کاهش اثرات خشکسالی دارند.
تخمین و آشکارسازی آلودگی هوا در استان های ساحلی خلیج فارس با رویکرد آب وهوای منطقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۶
101 - 124
حوزههای تخصصی:
یکی از چالش های و مسائل مهم جوی در دهه های اخیر در مناطق کلان شهرها، آلودگی هوا است که عوامل طبیعی و انسانی مختلفی در ایجاد آن نقش اساسی دارند و اثرات زیان باری را روی انسان ها و محیط زیست می گذارد. با توجه به این موضوع تحقیق و بررسی آلودگی هوا مهم و ضروری است. بر این اساس در پژوهش حاضر در برآورد میزان کربن منوکسید و دی اکسید نیتروژن و نیز مقدار بخار آب موجود در جو در مقیاس استان های جنوبی و جنوب غربی مشرف بر خلیج فارس در سال های 2019- 2018، از داده های تصاویر ماهواره ای Sentinel-5 و در برآورد میزان آئروسل ها و مقدار دمای سطح زمین (LST) در گستره مکانی و زمانی مذکور از داده های تصاویر سنجنده MODIS استفاده شد. طبق یافته های به دست آمده، بیشینه غلظت Co با مقدار 037/0 mol/m^2 در آوریل 2019، بیشینه غلظت H2O، با مقدار 3703، mol/m^2 در آگوست 2019 و بیشینه غلظت NO2 با مقدار 000188/0 mol/m^2 در نوامبر 2018 قرار دارد. بیشینه مقدار روزانه LST با مقدار 5/324 درجه کلوین در ژوئن 2019 و بیش ترین مقدار شبانه LST با مقدار 5/302 درجه کلوین در ژوئن 2019 به دست آمد. بیشینه مقدار ضخامت عمق اپتیکی آئروسل ها با مقدار 79/13 μg/m^3 در طول موج (47/0 μm) در جولای 2019 و کم ترین مقدار آن با مقدار 57/1 μg/m^3 در نوامبر 2018 در طول موج (55/0 μm) قرار دارد. نتایج حاصل از پایش زمانی و مکانی مقادیر Co، NO2، H2O، LST و AOD، امکان درک ملموس تری از تغییرات مکانی و زمانی مؤلفه های موردبررسی را در مقیاس کلان منطقه ای فراهم می کند.
ارزیابی کارایی مدل های RUSLE و ICONA در پهنه بندی فرسایش خاک حوضه بلده، استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال یازدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
159 - 178
حوزههای تخصصی:
ارزیابی و پهنه بندی فرسایش خاک با استفاده از مدل هایی که دقت بیشتری داشته باشند، به اجرای فعالیت های حفاظتی و کنترل فرسایش خاک در داخل حوضه و کاهش میزان رسوب در خارج از آن کمک می کند. هدف از این پژوهش پهنه بندی شدت فرسایش خاک حوضه بلده با استفاده از مدل های RUSLE و ICONA و بررسی میزان دقت آنها با مشاهدات و مقادیر واقعیت زمینی است. فاکتورهای مدل RUSLE شامل فرسایندگی باران ( R )، فرسایش پذیری خاک ( K )، توپوگرافی ( LS )، پوشش گیاهی ( C ) و عملیات حفاظتی ( P ) به ترتیب از داده های بارندگی منطقه، نقشه خاک، مدل رقومی ارتفاع و تکنیک های سنجش از دور محاسبه شده اند. براساس مدل ICONA درابتدا از هم پوشانی دو لایه شیب و سنگ شناسی، نقشه فرسایش پذیری خاک به دست آمد. سپس برای تهیه نقشه حفاظت خاک، لایه های شاخص پوشش گیاهی و کاربری اراضی منطقه همپوشانی شدند و در مرحله آخر با استفاده از لایه های فرسایش پذیری و حفاظت خاک، نقشه پهنه بندی فرسایش با این مدل نیز تهیه گردید. برای ارزیابی دقت این مدل ها از شاخص های آماری و روش BLM که تمامی عوامل آن طی مشاهدات میدانی به دست آمد، استفاده شده است. برای این منظور، یک نقشه با 2500 نقطه به صورت شبکه بندی منظم جهت نمونه برداری از نقشه های حاصل از مدل ها تهیه گردید و بر این اساس آماره های RMSE (جذر میانگین مربعات خطا)، MAE (میانگین خطای مطلق)، MSE (میانگین مربعات خطا) و NSEC (ضریب کارایی ناش و ساتکلیف) محاسبه شد. نتایج شاخص های آماری مذکور و خطاهای مدل ها نشان می دهند که مدل های مذکور در حوضه بلده کفایت بالایی ندارند، اما کارایی و میزان تطابق طبقات فرسایش مدل ICONA با خروجی BLM به عنوان نقشه مرجع اندکی بیشتر است، چرا که مقدار RMSE ، MAE و MSE آن کمتر و NSEC آن به عدد یک نزدیک تر است.
ارزیابی و پهنه بندی حساسیت وقوع زمین لغزش با استفاده از روش آماری در حوضه آبخیز بالیخلی (ایستگاه یامچی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۲
41 - 59
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تشخیص و تعیین میزان حساسیت وقوع زمین لغزش و عوامل زمینه ساز آن در حوضه آبخیز بالخیلی واقع در استان اردبیل انجام گرفت. در این راستا، با استفاده از روش ارزش اطلاعاتی ( LIM ) و با تکیه بر منابع کتابخانه ای از قبیل نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی، مدل رقومی ارتفاع و تصاویر ماهواره ای، لایه های رستری مربوط به متغیرهای مستقل و متغیر وابسته (سیاهه زمین لغزش) تهیه گردید. متغیرهای مستقل شامل ارتفاع از سطح دریا، شیب، جهت شیب، لیتولوژی، بارندگی سالانه، ناهمواری، انحنای زمین، شاخص رطوبت توپوگرافی، شاخص پوشش گیاهی، فاصله از گسل، فاصله از آبراهه و فاصله از جاده بود. نتایج هم پوشی لایه های متغیرهای مستقل با لایه متغیر وابسته در محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی ( GIS ) نشان داد که شرایط رخداد زمین لغزش ها در ارتفاعات 2400 تا 2800 متر، شیب بالای 40 درجه، جهت شیب شمالی، زمین های مقعر، ناهمواری بالا، رسوبات سست و کم مقاوم (مارن، شیل و کنگلومرا)، بارندگی های 500 تا 550 میلی متر، شاخص پوشش گیاهی متوسط (55/0- 35/0)، فاصله کمتر از 500 متری گسل ها، فاصله کمتر از 200 متری رودها و فاصله 600 تا 1000 متری از جاده ها، بیشتر از سایر جاها مهیاست. در بین متغیرهای مستقل، سه متغیر شیب، ناهمواری و گسل جزو مهم ترین عوامل اولیه در وقوع زمین لغزش شناخته شدند؛ اما نقشه پهنه بندی حساسیت زمین لغزش نشان داد که 56 درصد حوضه در طبقات با حساسیت بالا و خیلی بالا واقع شده و نشانگر پتانسیل قابل توجه منطقه از نظر خطر حرکات توده ای است. در مقابل، 23 درصد حوضه نیز از پتانسیل خطر پایینی برخوردار بود. با توجه به بروز زمین لغزش ها در مراتع منطقه پیشنهاد شد تا از دخل و تصرف، چرای بی رویه دام ها و نیز احداث جاده در پهنه های مرتعی ممانعت به عمل آید.