فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۸۱ تا ۷۰۰ مورد از کل ۱٬۱۱۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از مشکلاتی که محققان رشته های ژئومورفولوژی، هیدرولوژی، کشاورزی و ... با آن مواجه هستند، برآورد میزان رسوب در سیستم های آبی است که میزان آن می تواند خسارات زیادی را به سازه های آبی همچون سدها متحمل گرداند. هدف از این تحقیق، بررسی شدت فرسایش و عوامل موثر در آن و مقایسه دو مدل SLEMSA و CORINE در حوضه آبخیز تنگ سرخ شیراز است. در این پژوهش، جهت مقایسه و ارزیابی دو مدل اشاره شده، ابتدا نقشه ها و مقادیر پارامترهای اصلی در مدل اسلمسا شامل داده های توپوگرافی، فرسایندگی و فرسودگی خاک و پوشش گیاهی تهیه و در نهایت نرخ فرسایش، کانون های فرسایشی و مهمترین عامل موثر در این مدل با استفاده از نرم افزار های ARC MAP (تابع raster calculator) محاسبه و سپس با محاسبه شاخص های اصلی در مدل کورین مانند فرسایش دهندگی، فرسایش پذیری، شیب و پوشش گیاهی منطقه مورد مطالعه از نظر میزان فرسایش طبقه بندی گردید. مقایسه این دو مدل نشان می دهد که مدل کرین با توجه به اینکه به جزئیات بیشتری می پردازد از دقت بیشتری برخوردار بوده و عامل شیب مهمترین فاکتور در افزایش میزان فرسایش در حوضه است.
ارزیابی مدل های جبری و زمین آماری در تخمین توزیع مکانی سطح ایستابی دشت اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور مقایسه مدل های جبری و زمین آماری در پهنه بندی عمق آب های زیرزمینی دشت اردبیل در یک بازه زمانی 28 ساله( 1362 تا 1390)، با استفاده از داده های 22 حلقه چاه پیزومتری در سطح دشت اردبیل به انجام رسیده است. مدل های مقایسه شده مدل IDW و مجموعه روش های توابع شعاعی(RBF)، به عنوان نماینده روش های جبری و مدل کریجینگ به عنوان نماینده روش های زمین آماری می باشد. از اعتبارسنجی متقاطع، شاخص های خطای، میانگین انحراف خطا(MBE)، ریشه دوم میانگین مربع خطا(RMSE)، همبستگی مقادیر برآوردی و مشاهده ای، واریانس تخمین جهت انتخاب روش مناسب و اعتبارسنجی مدل های مربوطه استفاده شده است. مدل انتخاب شده با نقشه کاربری اراضی منطقه، پراکندگی چاه های عمیق و نیمه عمیق، همچنین شبکه آبراهه های سطح دشت مورد مقایسه قرار گرفت تا از صحت و دقت برآورد صورت گرفته اطمینان حاصل گردد. نتایج نشان داد از بین مدل های مختلف مدل Completely Regularized spline که یکی از مدل های توابع شعاعی محسوب می شود نسبت به سایر روش ها از دقت بالاتری برخوردار بوده و با نقشه های کاربری اراضی منطقه، پراکندگی چاه های عمیق و نیمه عمیق و شبکه آبراهه های منطقه همخوانی بسیار بالایی دارد. بنابراین بهترین روش جهت پهنه بندی عمق آب های زیرزمینی دشت اردبیل محسوب می گردد.
برآورد پتانسیل فرسایش بادی و رسوبدهی با استفاده از روش IRIFR در منطقه میاندشت اسفراین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرسایش بادی در مناطقی با بارندگی کمتر از 150 میلی متر اهمیت ویژه ای دارد. فرسایش بادی به عنوان یکی از عوامل مهم بیابان زایی، همواره مورد توجه قرار گرفته است .در این تحقیق بعد از جمع آوری اطلاعات و مطالعات پایه در منطقه و تهیه نقشه های لازم از قبیل توپوگرافی، زمین شناسی، ژئومرفولوژی، قابلیت اراضی، پوشش گیاهی و آگاهی از مطالعات هواشناسی و جهت بادهای غالب در منطقه به بازدید صحرایی پرداخته و فرم های بیابانی و پرسشنامه مردمی در منطقه تکمیل شد و سپس واحدهای کاری به روش احمدی- اختصاصی تهیه، سپس مقدارفرسایش بادی براساس مدل تجربی اریفردرهریک از واحدهای کاری تعیین شد. همچنین نقشه حساسیت اراضی به فرسایش بادی با استفاده از اریفر تهیه شد و پتانسیل رسوبدهی نیز با استفاده از رابطه بین درجه رسوبدهی وتولیدرسوب به دست آمد. نتایج نشان داد کلاس فرسایشی I (فرسایش خیلی کم) با مساحتی در حدود 21/11287 هکتار بیشترین مساحت وکلاس فرسایشی IV (فرسایش زیاد) با مساحت45/6682 هکتار در رتبه دوم از نظر مساحت می باشد. دربین رخساره های ژئومرفولوژی رخساره های مسیل (5-3-2) و اراضی زراعی (2-3-2) دارای بیشترین مقادیررسوبدهی می باشند. وجود توپوگرافی مسطح و اراضی با شیب کم در بخشهای شرقی وشمالی حوزه که مستقیماً تحت تاثیر بادهای غالب منطقه می باشند، باعث شده تا باد از قدرت تخریبی بالاتری برخوردار باشد. یکی از راهکارهای مناسب به منظور مقابله با فرسایش بادی در حوزه میاندشت احداث بادشکن در اطراف مزارع داخل و خارج منطقه با توجه به گسترش اراضی کشاورزی در اطراف منطقه مورد مطالعه و در مسیر بادهای غالب محدوده در بخشهای شرق، شمال شرق می باشد.
اجرای مدل اکولوژیک کشاورزی با استفاده ازAHP و FAHPدر محیط GIS (مطالعة موردی: منطقه خائیز بهبهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهره برداری بهینه و مفید از منابع طبیعی و ساماندهی کاربری اراضی بر اساس توان اکولوژیکی آنها، نقش مهمی در مدیریت محیط زیست و جلوگیری از تخریب آنها در راستای توسعه پایدار دارد. ارزیابی توان اکولوژیکی به عنوان هستة مطالعات زیست محیطی ، بستر مناسبی برای برنامه ریزی زیست محیطی فراهم می آورد. در این زمینه، سیستم اطلاعات جغرافیایی با توانایی بالا در مدیریت و ارائة ستاده های جدید به عنوان ابزاری کارامد در برنامه ریزی زیست محیطی مطرح می شود. در این پژوهش، با استفاده از معیارهای خاک، اقلیم، درصد شیب، تیپ پوشش گیاهی و منبع آبی، توان اکولوژیک کشاورزی منطقه خائیز با استفاده از روش های تصمیم-گیری چند معیاره در محیط GIS ارزیابی شد. بدین منظور از روش های Buckley FUZZY AHP ، AHP و توابع عضویت فازی برای استاندارد سازی و تعیین وزن معیارها استفاده شد. نتایج نشان داد در روش FAHP تنها 3 درصد از مساحت منطقه برای کاربری کشاورزی مساعد است که با واقعیت سازگاری بیشتری دارد در صورتی که در روش AHP، 10 درصد از مساحت منطقه مساعد دیده شده است. بنابراین روش FUZZY AHP قابلیت بالاتری در تعیین مناطق مناسب برای کاربری کشاورزی دارد.
تهیه نقشه مخاطرات بهمن با داده های ماهواره ای و مدل ارتفاعی رقومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آنجایی که تهیه نقشه مخاطرات بهمن، یک امر بسیار زمان بر است، هدف ما بهبود و توسعه مدل های تهیه نقشه مخاطرات در مناطق دورافتاده وسیع می باشد. این مدل براساس تصاویر ماهواره ای و مدل ارتفاعی رقومی در دو نقطه ازکوه های آلپ سوئیس مورد آزمایش قرار گرفته است. برای شبیه سازی مخاطرات بهمن، مدل (DEM) در رایانه برنامه ریزی وطراحی شده که شامل تعیین مختصات وشاخصه های بهمن در محیط جنگلی است. جنگل ها و مراتع براساس اطلاعات نقشه های موضوعی(TM) طبقه بندی شده بودند. تاکنون فقط یک طبقه بندی واحد جنگلی انجام شده است. درحالی که تفکیک جنگل ها، بوته زارها و مناطق نزدیک به خط حایل (خط فرضی که نزدیک آن هیچ درختی رشد نمی کند) مشکلاتی را ایجاد می کند، طبقه بندی چشمه های آب کوچک و تأثیر بهمن در داخل جنگل موفقیت آمیز بود. مقایسه نقشه های کاربری زمین و اراضی بهمن نشان می دهد که 85 درصد از مناطق خطر و ریسک پذیر، بطور صحیح طبقه بندی شده اند. اما برای کاربرد علمی، تفکیک مناطق خط قرمز و آبی رضایت بخش نبود و اصلاحات بیشتری برای کاربرد عملیاتی نیاز دارد که بایستی مرتفع شود. خط مشی کلی بسیار نویدبخش است و می بایست به سمت هدف های ما، یعنی تهیه نقشه های مخاطرات مورد اطمینان بیشتر با دریچه های بهتر و جدیدتر بسوی تبدیل دوجانبه بین برف و جنگل سوق داده شود.
مکان یابی ایستگاه های آتش نشانی با استفاده از تلفیق منطق Fuzzy و AHP در محیط GIS (مطالعه موردی: ناحیه 1 منطقه 10 تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایجاد امکانات جدید شهری، نیازمند مطالعه دقیق در زمینه نحوه استقرار صحیح آنها در مناطق مختلف یک شهر است. جهت تخصیص درست امکانات شهری، اولین نکته اساسی، انتخاب مکان بهینه با توجه به شرایط متفاوت و گاهاً متضاد است. این مسأله زمانی اهمیت مییابد که فاکتورهای بسیار مهمی مانند نجات جان انسان ها مدنظر قرار داده شوند. لذا انتخاب بهینه مراکز آتش نشانی به دلیل اهمیت جان افرادی که در معرض خطر واقع شده اند، مسأله اساسی تلقی می شود.
در این مقاله با در نظر گرفتن عدم قطعیت در رابطه با کفایت اطلاعات و جامعیت استنتاجات، ابزارهایی مثل سیستم اطلاعات مکانی و چگونگی تحت کنترل درآوردن تغییرات عوارض شهری، از مدل فازی در ترکیب با فرآیند سلسله مراتبی استفاده گردیده است. در گام اول این پژوهش، عوامل مؤثر در مکانیابی ایستگاه های آتش نشانی تعیین و نقشه های معیار تهیه و آماده سازی گردید. در طول مطالعات با نظرسنجی که از کارشناسان صورت گرفت مشخص شد که این معیارها در مکانیابی ایستگاه ها تأثیر متفاوتی دارند. لذا بایستی بر اساس تأثیر و اهمیت آنها به معیارها وزنی متفاوت داد. برای وزندهی معیارهای فوق از بین روش های مختلف وزندهی، روش تحلیل سلسله مراتبی(AHP) و نرم افزار Export choiceمورد استفاده قرار گرفتند. پس از جمع آوری نظرات کارشناسان و به منظور جلوگیری از ورود برخی نظرات احتمالی غیر کارشناسی، مقادیر سازگاری قضاوت ها، محاسبه گردید و پس از قابل قبول واقع شدن مقادیر CR، از این اوزان جهت بررسی های بعدی استفاده گردید.
در گام بعدی به منظور ارزش گذاری لایه ها، از منطق فازی استفاده شد و لایه های آماده شده، توسط توابع عضویت گوناگون که تعداد و نوع آنها بر اساس نظر کارشناسان انتخاب می گردد، فازی شدند. در انتها جهت تلفیق معیارهای فازی شده با توابع عضویت فازی و وزن های به دست آمده با روش AHP، روش ترکیب خطی وزندار (WLC) مورد استفاده قرار گرفت و پهنه های مناسب جهت احداث ایستگاه های آتش نشانی شناسایی و مشخص شدند. صرف تکیه بر نتایج این نقشه، عملاً نمی تواند کارایی لازم را جهت مکانیابی بهینه ایستگاه های آتش نشانی داشته باشد. بنابراین، در گام نهایی پس از ایجاد شبکه شهری، شعاع عملکردی استاندارد ایستگاه های موجود به کمک تحلیل شبکه در محیط GIS تعیین شد. سپس با نظر کارشناسانه، در خارج از شعاع عملکردی این ایستگاه ها و در فاصله مناسبی از آنها، مکان های پیشنهادی که امتیاز بالایی برای استقرار ایستگاه داشتند و کل ناحیه را در زمان استاندارد تحت پوشش قرار می دادند، تعیین شدند. این پژوهش سعی داشته است کارایی به کارگیری تلفیقی منطق ارزش گذاری لایه ها را با مدل AHP در محیط GIS نشان دهد. مدل ترکیبی به کار رفته از توانایی بالایی برخودار است و این قابلیت را دارد که با تغییرات نسبی، برای اهداف مختلف (انتخاب مکان بهینه یک سایت) و در شرایط گوناگون مکانی به کار رود.
بررسی وضعیت بیابان زایی با استفاده از مدل IMDPA با تأکید بر معیارهای فرسایش آبی و بادی (مطالعه موردی: منطقه بهاباد استان یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهره برداری بیش از حد از منابع طبیعی در سال های اخیر منجر به تشدید فرآیند بیابان زایی گردیده است و برای مقابله با آن یک عزم جدی و فراگیر لازم است. هدف از این مطالعه بررسی وضعیت بیابان زایی منطقه بهاباد با استفاده از مدل ایرانی ارزیابی پتانسیل بیابانزایی (IMDPA) با تأکید بر معیارهای فرسایش آبی و بادی می باشد. این موضوع ضمن ارزیابی وضعیت فرسایش پذیری منطقه می تواند به شناسایی عوامل و شاخص های مهم در بروز بیابانزایی کمک نموده و مناطق بحرانی جهت انجام اقدامات کنترلی و مؤثر را تعیین نماید. ارزیابی پتانسیل بیابانزایی اراضی به صورت کمّی و کیفی در قالب واحدهای کاری و تحت شرایط اقلیمی خشک انجام گرفت. در مورد معیار فرسایش آبی چهار شاخص نوع و تراکم فرسایش آبی، تراکم زهکشی، نوع استفاده از اراضی و تراکم پوشش گیاهی و در مورد معیار فرسایش بادی نیز سه شاخص ظهور رخساره فرسایشی، تراکم پوشش غیرزنده و تعداد روزهای گرد و خاک بررسی شد. نتایج حاصل از این ارزیابی نشان داد که در بخش معیار فرسایش آبی، بالغ بر 61 درصد منطقه از نظر شدت پتانسیل بیابانزایی در وضعیت متوسط و حدود 39 درصد منطقه از این نظر در وضعیت زیاد قرار دارد. در بخش معیار فرسایش بادی، قسمت عمده منطقه (8/97درصد)، از نظر پتانسیل بیابانزایی در وضعیت زیاد قرار دارد. نتایج این مطالعه نشان داد که معیار فرسایش بادی بیشتر از معیار فرسایش آبی در بیابانزایی منطقه مؤثر است. علاوه بر آن پوشش سطح زمین هم از نظر معیار فرسایش آبی (شاخص پوشش گیاهی) و هم از نظر معیار فرسایش بادی (شاخص تراکم پوشش غیر زنده و پوشش گیاهی) نقش مهمی در رخداد پدیده بیابانزایی در عرصه مطالعاتی دارد و در مجموع اگرچه عوامل طبیعی در این منطقه سهم مهمی در بیابانی شدن اراضی داشته اند، اما پارامترهای انسانی و مدیریتی علاوه بر تأثیر مستقیم در تخریب اراضی و بیابان زایی، به طور غیر مستقیم در تشدید اثرات عوامل طبیعی عمل کرده اند.
آزمون دقت شبیه سازهای LARS-WG، WeatherMan و CLIMGEN در شبیه سازی پارامترهای اقلیمی سه اقلیم مختلف (گرگان، گنبد و مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر مدل های مصنوعی مولد پارامترهای هواشناسی به طور گسترده در سیستم های هیدرولوژیکی، اکولوژیکی و در مطالعات پتانسیل تأثیر اقلیم بر اکوسیستم های زراعی در سراسر جهان مورد استفاده قرار گرفته اند. این مدل ها به عنوان یک تکنیک آماری جهت تولید داده های هواشناسی روزانه در مواقعی که داده های طولانی مدت در دسترس نباشد، توسعه یافته اند. بدین منظور در این تحقیق ارزیابی کارایی سه مدل CLIMGEN، LARS-WG و WeatherManبرای پیش بینیدر مقیاس ریز و در حد ایستگاه های هواشناسیبرای متغیّرهای اقلیمی حداکثر دما، حداقل دما، بارندگی و تابش خورشیدی برای سال های 2009-2000 در سه منطقه گرگان، گنبد و مشهدانجام شد. ابتدا داده های هواشناسی روزانه هر ایستگاه از سال 1975 تا 1999 برای گرگان و گنبد و 1961 تا 1999 برای مشهد به مدل داده شد و داده های روزانه برای سال های 2009-2000 تولید شد. برای ارزیابی مدل های مذکور از مقایسه ی شاخص های آماری مجذور میانگین مربعات خطای استاندارد (RMSE)، شاخص کارایی مدل (EF) و ضریب تبیین (R2) استفاده شد. نتایج مقایسه ی میانگین ماهانه بازه ی 10 ساله داده های تولید شده توسط مدل ها نشان داد متغیّر دما بهتر از سایر پارامترها به وسیله ی هر سه مدل پیش بینی شده است. در بین مدل ها، مدلLARS-WGبیشترین توانایی را برای شبیه سازی پارامتر حداقل دما در منطقه های گرگان و مشهد نشان داد، در حالی که مدلCLIMGEN در گنبد تخمین بهتری داشت. پارامتر حداکثر دما برای اقلیم مدیترانه ای گرگان و نیمه خشک گنبد با مدل CLIMGEN و برای اقلیم خشک مشهد با مدل WeatherMan بهتر شبیه سازی شد. مدل WeatherMan نسبت به سایر مدل ها در شبیه سازی بارش برای منطقه ی گرگان و گنبد و مدل CLIMGENبرای مشهد موفق تر بودند. متغیّر تابش خورشیدی برای منطقه ی گنبد و مشهد به وسیله ی مدلLARS-WG و در اقلیم گرگان با مدل CLIMGEN با کارایی بهتری پیش بینی شد.به نظر می رسد که خروجی های این مدل ها علی رغم تفاوت هایی که دارند، می توانند در مدل سازی گیاهی و همچنین در بحث های تغییر اقلیم مورد استفاده قرار گیرند.
تحلیل و بررسی رابط های کاربری برنامه نویسی متفاوت به منظور نمایش اطلاعات مکانی درتجهیزات همراه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آرزوی خلق همراهانی الکترونیک و هوشمند در زندگی روزمره انسان ها امروزه با تولید تجهیزات پردازشگر همراه به درستی تحقق یافته است. از طرفی دیگر تلفیق قابلیت های موجود در این تجهیزات با امکانات سیستم اطلاعات مکانی،زمینه ساز ظهور تکنولوژی جدیدی تحت عنوان سیستم اطلاعات مکانی همراه شده است. نمایش اطلاعات مکانی را به بیانی
ساده تر می توان به عنوان حیاتی ترین بخش از یک سیستم اطلاعات مکانی همراه به شمار آورد. از دیگر سو، اختصاص بخش عمده ای از بازار تجاری تجهیزات همراه به دستگاه هایی با سیستم عامل آندروید نگارندگان را به بررسی روش های متفاوت نمایش بصری اطلاعات مکانی در چنین تجهیزاتی ترغیب نمود. تحلیل صورت گرفته را می توان به عنوان یکی از مهمترین مطالعات مورد نیاز در توسعه نمونه ای از یک سیستم اطلاعات مکانی همراه به شمار آورد. اما متأسفانه علیرغم اهمیت فراوان این موضوع، تا کنون مطالعاتی جامع و فنی در ارزیابی عملکرد روش های متفاوت نمایش اطلاعات مکانی در بستر این سیستم عامل به انجام نرسیده است. روش های مورد بررسی در این مطالعه شامل استفاده از کتابخانه های ArcGIS، Google Map API Runtime SDK ، OSMDroid، MapsFroge و Nutiteq می باشند. برای مقایسه روش های یاد شده و بیان موارد کاربرد هر ک از آنها، سرویس هایی با بکارگیری یکایک این روش ها و زبان برنامه نویسی جاوا توسعه یافت. در نهایت پس از تحلیل نتایج بدست آمده از آزمایشات تجربی متنوع، کیفیت عملکرد، قابلیت ها، نقاط قوت و ضعف هر یک از رو ش ها به روشنی بیان گردید. به طور کلی نتایج حاصل از این مطالعه را می توان نقطه شروع مناسبی برای انتخاب کتابخانه مناسب جهت نمایش اطلاعات مکانی در هر نمونه ای از یک سیستم اطلاعات مکانی همراه تلقی نمود.
پهنه بندی مکانی- زمانی نیاز گرمایش و سرمایش فصلی و سالانه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قرارگیری در عرض های جغرافیایی متفاوت و تنوع ناهمواری ها از یک سو و ورود سیستم های سینوپتیکی متفاوت در طول سال از سوی دیگر یکی از عوامل عمده اثرگذار بر اقلیم ایران زمین است. یکی از فراسنج های اصلی تعیین کننده اقلیم هر ناحیه دما، به ویژه درجه روز می باشد. درجه روز عبارت است از تفاوت دمای آستانه نسبت به میانگین دمای روزانه،که آستانه های دمایی نیز برحسب اهداف تحقیق مورد نظر انتخاب می شوند. در این پژوهش جمع میانگین تعداد درجه روزهای سرمایش و گرمایش فصلی و سالانه کشور به ترتیب از طریق آستانه های دمایی 11 / 25 درجه و 14 / 25 درجه محاسبه شد. داده های دمای روزانه از از پایگاه داده های اسفزاری استخراج گردید. این پایگاه داده ها شامل میانگین روزانه دما از تاریخ 1/ 1/ 1340 تا 1381/12/29 بر روی یاخته هایی به ابعاد 15×15 کیلومتر بر سراسر کشور است. به این ترتیب میانگین دمای روزانه در پایگاه داده های اسفزاری آرایه ای است به ابعاد 15992×7187 که در آن سطرها بیانگر زمان(روز) و ستون ها بیانگر مکان(یاخته ها) هستند. نتایج پژوهش بیانگر این است که بیشترین میزان درجه روز سرمایش از آستانه دمایی 11 درجه در فصل تابستان و مربوط به سواحل دریای عمان و جلگه خوزستان به میزان 750 - 600 درجه روز و کمترین آن از آستانه دمایی 25 درجه برای کل ایران در فصل زمستان به میزان صفر درجه روز است. در میزان نیاز به گرمایش نیز بیشترین آن از آستانه دمایی 14 درجه در
فصل زمستان و مربوط به ناحیه شمال غرب و ارتفاعات به میزان 750 - 600 درجه روز و کمترین آن در فصل تابستان مربوط به کل کشور با آستانه دمایی 14 درجه به میزان 0 درجه روز می باشد.
تعیین مرز پهنه های خطر زمین لغزش در مسیرآزادراه خرم آباد- پل زال با روش تحلیل سلسله مراتبی- فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مخاطرات مهم طبیعی که راه های ارتباطی را در مناطق کوهستانی تهدید می کند، ناپایداری های دامنه ای و زمین لغزش هاست. این پدیده در زمان احداث جاده ها به واسطه برهم زدن تعادل دامنه ها فراوانی بیشتری را نشان می دهد. آزادراه خرم آباد – پل زال جزئی از مسیر ترانزیتی شمال – جنوب کشور است که سیستم حمل و نقل این مسیر از نظر حرکات توده ای دچار تهدید شده است. در این تحقیق ابتدا عوامل هشت گانه شیب، جهت، بارندگی، فاصله از جاده، فاصله از گسل، فاصله از شبکه زهکشی، کاربری اراضی و سنگ شناسی به عنوان عوامل مؤثر در بروز زمین لغزش های منطقه تشخیص داده شدند. پس از تهیه لایه های اطلاعاتی با استفاده از پارامترهای فوق و تطبیق هر کدام از این لایه ها با لایه پراکنش زمین لغزش ها، نقشه پتانسیل خطر با روش سلسله مراتبی (AHP) و طبقه بندی با روش فازی به کمک قابلیت مدل سازی و تحلیل فضائی بالای سامانه اطلاعات جغرافیائی (GIS) تهیه شد. به منظور میزان کارائی مدل، با استفاده از تکنیک Cross tabulate area، میزان تطابق پهنه های خطر با لغزش های رخ داده محاسبه شد. نتایج به دست آمده از مدل و تطبیق آن با لغزش های روی داده در مسیر راه، ضمن کارائی مناسب مدل در شناسائی پهنه هائی با خطر زیاد (42٪) و خیلی زیاد (15٪)، بیانگر آن است که در کنار عامل شیب و سنگ شناسی به عنوان عوامل اصلی رخداد لغزش، احداث جاده وقوع لغزش ها را تشدید نموده است.
بررسی و تحلیل اثرات توسعه بر محیط با کاربرد مدل تخریب (مطالعه موردی: شهرستان بروجن، استان چهارمحال و بختیاری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر، زمینه های تسلط فزاینده بشر بر طبیعت فراهم آمد؛ تعادل بین آنها به زیان ""طبیعت"" به هم خورد و افزایش تخریبِ مراتع و جنگل ها، فرسایش خاک، مصرف فزاینده منابع تجدید ناپذیر، آلودگی آب، خاک و هوا حاصل گردید. در مورد شهرستان بروجن (منطقه مورد مطالعه) نیز شرایط فوق صدق می کند. لذا در این پژوهش که از نوع توصیفی- تحلیلی با رویکرد سیستمی است، سعی گردید با کاربرد مدل تخریب، میزان تخریب و ناپایداری منطقه که به دنبال تغییرات شتابان ناشی از فرایند توسعه در دهه های اخیر به وقوع پیوسته است، تعیین گردد. مدل تخریب یک روش تجزیه و تحلیل سیستمی است و در دسته بندی کلی مدل ها، جزء مدل های اطلاع رسان می باشد. نتایج حاصل از کاربرد مدل مذکور نشان داد که: هیچ واحدکاری به لحاظ دامنه تخریب فاقد محدودیت نیست. 7/7 % از وسعت منطقه در سطح 2 توسعه(مناسب برای توسعه)، 2/69 % در سطح 3 (قابل توسعه با برنامه ریزی مناسب)، 4/15 % در سطح 4 (غیر قابل توسعه) و 7/7 % دارای محدودیت توسعه بوده و باید مورد حفاظت قرار گیرند. همچنین با توجه به نتایج مذکور، مشخص گردید که در بیش از 96% از منطقه، تخریب با نوساناتی وجود دارد.
ارزیابی توانمندی ها و اولویت های ژئومورفوتوریستی با استفاده از روش پرالونگ مطالعه موردی: استان لرستان
حوزههای تخصصی:
ژئوتوریسم به عنوان زیرشاخه ای از توریسم طبیعت گرا در کنار دیگر شاخه های گردشگری همچون گردشگری روستایی، فرهنگی و غیره از ظرفیت های بالقوه زیادی برای توسعه سرزمین و پایداری منابع طبیعی برخوردار است. ایران با تنوع گسترده در ساختارهای ژئومورفولوژیکی و زمین شناسی خویش از ظرفیت ها و توانمندی های بسیار زیادی در زمینه جاذبه های ژئوتوریستی برخوردار بوده و لذا عرصه های جدیدی در زمینه فعالیت های گردشگری گشوده می نماید. استان لرستان در غرب ایران از جمله مناطقی است که از ظرفیت های بالقوه فرآوانی جهت توسعه فعالیت های ژئوتوریسم برخوردار است. هدف این پژوهش ارزیابی ظرفیت جاذبه های ژئومورفولوریکی به منظور توسعه ی ژئوتوریسم در منطقه مورد مطالعه است. این پژوهش از نوع پژوهش های بنیادی بوده و اطلاعات مورد نیاز به دو روش کتابخانه ای و مطالعات میدانی گردآوری شده است. تحلیل ظرفیت های ژئوتوریستی بر اساس مدل پرالونگ نشان می دهد که آبشارتله زنگ به دلیل بالابودن ارزش علمی و زیبایی-ظاهری دارای بیشترین میزان قابلیت و توانمندی از لحاظ ژئوتوریستی را به خود اختصاص داده و دریاچه گهر نیز کمترین میزان توانمندی در میان لندفرم ها را دارند. همچنین نتایج این بررسی نشان می دهد که مدل پرالونگ از توانایی بالایی برای تحلیل ظرفیت های گردشگری برخوردار است.
پهنه بندی حساسیت خطر وقوع زمین لغزش با استفاده از مدل احتمالاتی وزن واقعه (تئوری بیزین)(مطالعه موردی: حوضه آبخیز بار نیشابور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه یکی از وظایف مهم دانش ژئومورفولوژی کاربردی، بررسی موقعیّت و ارزش محیط های انسانی خطرپذیر و آسیب پذیر در برابر انواع مخاطرات ژئومورفیک است. رخدادهای طبیعی فرآیندهای پیچیده ای هستند که بر تمامی بخش های کره زمین تأثیر می گذارند. در ایران در مورد خسارات ناشی از حرکات توده ای مطالعاتی صورت گرفته که طبق گزارش، خسارت مربوط به 4900 زمین لغزش از بانک اطلاعاتی تا پایان شهریور ماه 1386، معادل 126893 میلیارد ریال برآورد گردید. در دهه های اخیر افزایش زیادی در تمایل به استفاده ازمدل های گرافیکی، از جمله شبکه های بیزین در مدل سازی منابع طبیعی و به ویژه خطر وقوع زمین لغزش شده است. هدف از این پژوهش پهنه بندی حساسیت زمین لغزش با استفاده از مدل احتمالاتی وزن واقعه در حوضه آبخیز بار نیشابور است. تحقیق حاضر در صدد شناسایی و تعیین مناطق حساس به زمین لغزش با استفاده از روش مذکور است تا با شناسایی این مناطق اقدامات اجرایی برای کنترل در منطقه، سمت و سویی منطقی بیابد و از اتلاف انرژی و سرمایه جلوگیری شود. مواد و روشها جهت تهیّه نقشه خطر زمین لغزش ابتدا با استفاده از نقاط لغزشی بانک اطلاعات زمین لغزش کشور، 32 زمین لغزش و پهنه لغزشی تشخیص داده شد و نقشه پراکنش زمین لغزش های منطقه مورد مطالعه تهیّه گردید. مرحله بعدی شامل تهیّه پایگاه اطلاعاتی از عوامل مؤثر در زمین لغزش می باشد. سپس برای انجام تحقیق با استفاده از داده های فوق و بر اساس مدل احتمالاتی وزن واقعه(بیزین)، پهنه های حساس به زمین لغزش حوضه آبخیز بار مشخص گردید. شبکه های بیزین به نام شبکه های تصمیم، شبکه های تصادفی و نمودارهای تأثیر نیز شناخته می شوند. حوضه آبخیز بار با فاصله 40 کیلومتری در شمال غرب شهرستان نیشابور و 18 کیلومتری شمال شهرستان فیروزه و از نظر موقعیّت ریاضی بین 32 27 ˚36 تا 10 33 ˚36 عرض شمالی و 44 40 ˚58 تا 44 46 ˚58 طول شرقی در دامنه های جنوبی ارتفاعات بینالود واقع شده است. بحث در روش احتمالاتی وزن واقعه برای وزن دهی به لایه های مختلف اطلاعاتی، از نقشه پراکنش زمین لغزش های منطقه استفاده شد. بعد از تهیّه نقشه های وزنی بر اساس روابط مدل، نقشه حساسیت خطر وقوع زمین لغزش تهیّه گردید و بر اساس شکستگی های طبیعی به چهار کلاس (خطر کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد) طبقه بندی شد. لذا نمی توان جهت ارزیابی نقشه های مورد نظر و تعیین دقت آنها، از نقشه پراکنش زمین لغزش های منطقه مورد مطالعه استفاده کرد. جهت حل این مشکل 70 درصد از نقاط لغزشی برای مدل سازی و 30 درصد باقیمانده برای ارزیابی مدل مذکور مورد استفاده قرار گرفت. سپس با استفاده از منحنی راک(ROC) صحت نقشه های تهیّه شده مورد تأیید قرار گرفت. در نهایت نقشه ای که دارای بیشترین دقّت بود به عنوان نقشه نهایی حساسیت خطر زمین لغزش برای منطقه مورد مطالعه پیشنهاد شد. نتیجه گیری نتایج به دست آمده از ارتباط هر یک از عوامل مؤثر بر وقوع لغزش و نقشه تهیّه شده با استفاده از تئوری احتمالاتی بیزین نشان می دهد که بیشتر لغزش های منطقه در کلاس شیب 15-5 درجه، جهت جنوب و جنوب شرقی، شکل شیب محدب، طبقات ارتفاعی 1700-1580 متر، کاربری های مرتع و اراضی آبی و باغی، فاصله 300-0 و 600-300 متری از گسل، لیتولوژی سازند دلیچای(Dlichai Formation)، شاخص رطوبت30-20 و شاخص توان آبراهه 60-45 به ترتیب بیشترین وزن ها را به خود اختصاص داده بنابراین بیشترین حساسیت را به لغزش در منطقه مورد مطالعه دارند. ارزیابی مدل با استفاده از منحنی راک صورت پذیرفت و دقت مدل احتمالاتی تهیّه شده در منطقه، 51/76 درصد (خیلی خوب) برآورد گردید. نتایج این پژوهش نشان داد که مهمترین عوامل مؤثر در ناپایداری شیب های منطقه عامل لیتولوژی و فاصله از گسل و شاخص رطوبت می باشد.
ارزیابی و رتبه بندی آسیب پذیری اجتماعی شهرها در برابر زلزله با مدل TOPSIS و GIS (نمونه موردی شهر یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاهش بحران و نیل به توسعه پایدار نیازمند شناخت و تبیین درست از ماهیت و ابعاد جوامع و مکان ها در برابر مخاطرات طبیعی(زلزله) دارد. از اینرو ارزیابی آسیب پذیری اجتماعی شهرها در برابر زلزله در ابعاد مختلف می تواند نقش بسزایی در مدیریت و ارزیابی خطر پذیری ناشی از این پدیده طبیعی ایفا نماید. که پژوهش حاضر با ماهیت توسعه ای- کاربردی، روش توصیفی- تحلیلی، هدف ارزیابی و اولویت بندی میزان آسیب پذیری اجتماعی شهر در برابر مخاطره طبیعی(زلزله)، و بهره گیری از مدل های کمی TOPSIS و GIS، نرم افزارهای Excel و SPSS به بررسی موضوع پرداخته است. همچنین به منظور کاهش ضریب خطا و تعیین دقیق تر پیش بینی ها، 50 متغیر از زیرمجموعه شاخص های اجتماعی-اقتصادی، فیزیکی-کالبدی و جمعیت مناطق شهر یزد را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. نتایج نشان می دهد میانگین آسیب پذیری در مناطق برابر 412/0 درصد بوده که منطقه 2 با میزان TOPSIS، 642/0 درصد آسیب پذیرترین منطقه، منطقه 3 با میزان TOPSIS، 411/0 درصد، آسیب پذیری در حد متوسط و در نهایت منطقه 1 با میزان TOPSIS، 183/0 درصد کمترین آسیب پذیری اجتماعی در برابر زلزله را در مناطق شهر یزد دارا می باشد.
درصد آسیب پذیرترین منطقه، منطقه 3 با میزان TOPSIS، 411/0 درصد،
بررسی تطبیقی میزان دقت روش های AHP فازی و AHP کلاسیک برای رتبه بندی شاخص های مؤثر بر کیفیت زندگیمطالعه موردی : دهستان مهبان شهرستان نیکشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کیفیت زندگی از مباحث محوری مد نظر اکثر صاحبنظران حوزه ی برنامهریزی و توسعه در سکونتگاههای انسانی است. این مبحث در کشورهای کمتر توسعه یافته با چالشهای فراوانی روبرو است و عوامل متعددی در ابعاد مختلف بر آن تأثیر میگذارند. عمدهترین شاخصهای مؤثر برکیفیت زندگی در این کشورها به ویژه در نواحی روستایی مناطق محروم غالباً حول محور نیازهای اساسی زندگی میچرخد که به روشهای مختلفاز جمله تحلیل سلسله مراتبی کلاسیک (AHP) و تحلیل سلسله مراتبی فازی(FAHP) مورد ارزیابی قرار میگیرد. در این پژوهش پس از گردآوری دادهها از طریق پرسشنامه ی محقق ساخته از دو روش یاد شده به صورت تطبیقی استفاده شده است. به دلیل تفاوت در نتایج حاصله، میزان دقت توسط شاخص میانگین مربع خطا (MSE) مورد مداقه مجدد قرار گرفت و نتایج زیر به دست آمد:
اول؛ در هر یک از دو روش، ""درآمد و اشتغال"" بیشترین و ""مشارکت"" کمترین اهمیت و تأثیر را بر کیفیت زندگی مردم محدوده ی مورد مطالعه داشته است.
دوم؛ در ارزیابی و تعیین درجه ی اهمیت شاخصها، بین روش تحلیل سلسله مراتبی کلاسیک(AHP) و تحلیل سلسله مراتبی فازی (FAHP) تفاوت چشمگیری وجود دارد.
سوم؛ در انطباق با واقعیت های موجود، روش فازی در قیاس با روش کلاسیک از میزان دقت بیشتری برخودار است، و این تفاوت با استفاده از شاخص میانگین مربع خطا (MSE) مورد تأیید قرار گرفت.
سنجش درجه توسعه یافتگی شهرستان های استان کرمان از نظر شاخص های توسعه با استفاده از مدل SAW
حوزههای تخصصی:
بسیاری از جوامع به منظور تقویت پایه های توسعه و رفع و تعدیل عدم تعادل ها و انبوه مسائل و مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگیشان، بیش از هر زمان دیگری نیازمند برنامه ریزی و شناسایی امکانات و منابع بالفعل و بالقوه شان هستند. بدین منظور هدف کلی از این مطالعه، ارزیابی درجه توسعه یافتگی شهرستان های استان کرمان از لحاظ شاخص های رفاهی زیر بنایی و بهداشتی و فرهنگی با استفاده از مدل SAW می باشد. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی می باشد. در این پژوهش با استفاده از ۲۹ متغیر در سه بخش بهداشتی، رفاهی زیر بنایی و فرهنگی استفاده شده است. روش گردآوری اطلاعات از نوع کتابخانه ای که از سالنامه آماری و نتایج سرشماری۹۰ استان کرمان استخراج شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که بالاترین میزان توسعه یافتگی در هر سه بخش بهداشتی و درمانی، رفاهی و زیر بنایی و فرهنگی متعلق به شهرستان کرمان و کم توسعه یافته ترین آن در بخش بهداشتی - درمانی متعلق به شهرستان ارزوئیه و در بخش رفاهی زیر بنایی متعلق به شهرستان فاریاب، و در بخش فرهنگی به شهرستان فهرج اختصاص دارد و همچنین در بخش بهداشت و درمان، ۱۳/۰۴ درصد از شهرستان های استان توسعه یافته، ۷۳/۹۱ درصد در حال توسعه و ۱۳/۰۴ درصد کمتر توسعه یافته می باشند و در بخش رفاهی زیر بنایی، ۲۱/۷۳ درصد از شهرستان ها توسعه یافته، ۵۲/۱۷ درصد درحال توسعه و ۲۶/۰۸ درصد دیگر کمتر توسعه یافته هستند و در بخش فرهنگی، ۸/۶۹ درصد از شهرستان ها توسعه یافته و ۹۱/۳۰ درصد درحال توسعه می باشند.
پهنه بندی زمین لغزش های حوضه ی رودخانه ی گیوی چای با استفاده از مدل پرسپترون چندلایه از نوع پیش خور پس انتشار (BP)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمین لغزش نشان دهنده ی فرایندهای مورفودینامیک است که در زمین های شیب دار رخ داده و به واحد های مسکونی، صنعتی، باغات و زمین های زراعی آسیب می رساند. در این تحقیق برای پهنه بندی زمین لغزش در حوضه ی رودخانه گیوی چای از مدل شبکه عصبی پرسپترون چند لایه از نوع پیش خور پس انتشار(BP)استفاده شد. جهت ارزیابی شبکه ی عصبی ایجاد شده، داده های 41 زمین لغزش رخ داده به سیستم ارائه شد. در کنار آن برای پردازش زمین لغزش ها در نرم افزار MATLAB،8 لایه متشکل از لایه های شیب، جهت شیب، DEM، لیتولوژی، فاصله از گسل، شبکه هیدروگرافی، کاربری اراضی و پراکنش زمین لغزش با استفاده از مطالعات میدانی، نقشه های توپوگرافی، نقشه های زمین شناسی و تصاویر ماهواره ای در نرم افزار Arc GISترسیم شد.
این لایه ها جهت تغذیه به شبکه ی عصبی ایجاد شده و بر اساس بزرگترین مقدار موجود برای هر لایه نرمالیزه شده و در محدوده بین 1 و صفر قرار گرفتند. سپس داده های نرمالیزه شده به یک شبکه ی عصبی مصنوعی پرسپترون سه لایه پیش خور با الگوریتم پس انتشار خطا تغذیه گردید. داده های فوق ابتدا در شبکه آموزش دیده شد و سپس مورد آزمایش قرار گرفت. ساختار نهایی شبکه دارای 8 نرون در لایه ی ورودی، 20 نرون در لایه ی پنهان و 1 نرون در لایه ی خروجی می باشد. در این بین 80 درصد اطلاعات برای آموزش و 20 درصد باقیمانده برای آزمایش در نظر گرفته شد.
در نهایت با توجه به وزن خروجی، نقشه ی پهنه بندی زمین لغزش در پنج رده با خطر خیلی زیاد، زیاد، متوسط، کم و خیلی کم ترسیم گردید. نتایج حاصل نشان داد که ساختار زمین شناسی شکل گرفته از آهک های کرتاسه و آندزیت های پرفیری و همچنین دسترسی به منابع رطوبتی بالا باعث شده که ارتفاعات شرقی کوه های بوغروداغ و آلاداغ در محدوده ی کوه های تالش از قابلیت بالایی در رخداد زمین لغزش برخوردار شوند.
احتمال وقوع بارش های روزانه ی ایران و پیش بینی آن با مدل زنجیره ی مارکوف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش وقوع بارش های ایران بر اساس قوانین احتمال به صورت فرآیندهای تصادفی و با استفاده از مدل زنجیره ی مارکوف واکاوی شد. به منظور رسیدن به این هدف از داده های رخ داد و رخ نداد بارش پایگاه داده ی اسفزاری به مدت 43 سال ( 1/1/1340 تا 11/10/1383) استفاده شد. این اطلاعات بر روی 7187 یاخته و 15991 روز می باشد. با استفاده از مدل زنجیره ی مارکوف مرتبه ی اول با دو حالت بارش و بی بارش، آرایه فراوانی تشکیل شد و سپس به روش حداکثر درست نمایی آرایه ی احتمال انتقال محاسبه شد. همچنین با انجام آزمون نیکویی برازش، خی- دو پیروی داده ها از مدل انتخاب شده در سطح بالایی تأیید گردید. با به توان رساندن مکرر این آرایه احتمال پایا و دوره ی بازگشت روزانه حالت های بارش و بدون بارش برآورد شد. دوره ی بازگشت بارش روزانه حدود 7 روز و دوره ی بازگشت خشکی حدود 1 روز برآورد شد. بنابراین احتمال وقوع بارش در هر روز 0/1449 و احتمال عدم وقوع آن 0/8551 به دست آمد. دوره ی بازگشت بارش با تداوم 1 تا 3 روز برای تمام ماه ها محاسبه شد. بیشترین احتمال وقوع روز همراه با بارش طی ماه اسفند 0/27 بوده است. کوتاه ترین دوره ی بازگشت بارش ها با تداوم 1 و 2 روزه طی ماه های اسفند و بهمن به ترتیب 3/7 و 5/6 روز است.
کاربرد تحلیل عاملی و مدل تخمین تراکم کرنل در ارزیابی توسعه مکانی- فضایی مناطق روستایی شهرستان تنکابن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مطالعات جغرافیای روستایی، به دلیل تنوع پدیده های مکانی و فضایی امکان مطالعه به صورت مجرد و منفرد مقدور نیست. لذا اولین گام طبقهبندی این پدیده ها در گروه های مشابه است، که در این خصوص تحلیل عاملی به عنوان ابزاری قدرتمند در مقابل این مشکل، راه حل تقلیل و تحلیل عوامل توسعه را به عهده دارد. در این مقاله از 38 شاخص جهت سطحبندی روستا های شهرستان تنکابن استفاده گردید، که با استفاده از تحلیل عاملی به 4 عامل تقلیل یافت. امروزه استفاده از سامانه های اطلاعات جغرافیایی در تحلیل فضایی توسعه روستایی و به کارگیری مدل ها و آزمون های آماری گرافیک مبنا در جهت تهیه پایگاه داده مکانی، مرتب سازی، نمایش فضایی اطلاعات ،تلفیق اطلاعات و تحلیل فضایی آن متداول شده است. روش تحقیق در این پژوهش تحلیلی_ترکیبی بوده و تجزیه و تحلیل اطلاعات به صورت کمی و کیفی با بهرهگیری از روش های آمار استنباطی و با استفاده از نرم افزار های SPSSو ArcGIS10 انجام گرفته است. نتایج نشان میدهد عامل اقتصادی-کالبدی با مقدار ویژه 305/17 ، به تن هایی قادر است، 769/33 درصد از واریانس را محاسبه کند، و دارای بیشترین تأثیر در بین عوامل چهارگانه میباشد، به عنوان عامل اصلی در سطحبندی روستا ها شناخته شده است. همچنین بهترین مدل جهت تخمین تراکم توسعه در منطقه، مدل کرنل بوده که با ضریب تعیین 71/0 بهترین مدل انتخاب گردید. با توجه به این مدل، تراکم توسعه در روستا های شمال غربی شهرستان میباشد.