فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۶۱ تا ۱٬۰۸۰ مورد از کل ۲٬۳۰۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
کلزا با اختصاص 15 درصد کل تولید روغن گیاهی در جهان بعد از سویا و نخل روغنی، مقام سوم را در بین دانه های روغنی به خود اختصاص داده است. اقلیم، توپوگرافی، خاک و استعداد اراضی از مهم ترین مولفه های محیطی هستند که استعداد و قابلیت تولید محصول زراعی در یک منطقه به آن ها وابسته است. در این تحقیق سعی شده است با ارزیابی تناسب اراضی بر اساس این معیارها، اراضی مستعد ک شت کلزا در سطح استان آذربایجان غربی شناسایی ش ود. در تحقیق حاضر از داده های اقلیمی از قبیل دما، بارش، درجه روز، رطوبت نسبی، تعداد روز یخبندان، و ساعات آفتابی، ایستگاه های سینوپتیک و باران سنجی سطح استان از بدو تاسیس تا سال 1388 مربوط به هر یک از مراحل فنولوژیکی رشد کلزا و داده های منابع زمینی از قبیل لایه های توپوگرافی، قابلیت اراضی، عمق خاک و کاربری اراضی، استفاده شده، و مطالعه و بررسی هر یک از آن ها در رابطه با نیازهای اقلیمی و اکولوژیکی کلزا صورت گرفت. سپس با استفاده از روش واسطه یابی کریجینگ در نرم افزار Arc GIS 9.3 هر یک از نقشه های عناصر اقلیمی تهیه و لایه های اطلاعاتی طبقه بندی شدند. به منظور اولویت بندی و ارزیابی معیارها و لایه های اطلاعاتی در رابطه با هم و تعیین وزن آنها از روش AHP استفاده شد. سپس ترکیب و تحلیل فضایی اطلاعات با استفاده از مدل TOPSIS در محیط GIS صورت گرفت و لایه نهایی ارزیابی توان محیطی برای کشت کلزا تهیه شد. بر اساس نتایج به دست آمده، اراضی استان از نظر پتانسیل اقلیمی و محیطی برای کشت کلزا به چهار طبقه خیلی مناسب (6/18%)، مناسب (4/34%)، متوسط (1/32%) و ضعیف (7/14%) تقسیم بندی شدند.
مدیریت بهم پیوسته منابع آب زیرحوضه نازلو چای در شرایط آتی با استفاده از مدل شبیه سازی Ribasim(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کشور ایران به دلیل قرار گیری بر روی کمربند خشک و نیمه خشک دنیا و به تبع آن بروز خشکسالی های دوره ای، با معضل کم آبی در بخش های مختلف کشاورزی، شرب و صنعت و آبزی پروری روبرو است. در این راستا تلاش های بسیاری در جهت کاهش اثرات سوء کم آبی در کشور صورت گرفته است به نحوی که جوابگوی نیازهای بخش های مختلف باشد. از اقداماتی که در این جهت صورت گرفته است، مدیریت یکپارچه (بهم پیوسته) منابع آب است. هدف از مدل یکپارچه (به هم پیوسته) مدیریت منابع آب، ایجاد یا سوق دادن عرضه و تقاضای آب به سمت تعادل است به نحوی که حداقل نیاز منابع آب برای همه ذینفعان فراهم گردد. برای رسیدن به این هدف استفاده از ابزارهای شبیه سازی منابع و مصارف آب ضروری به نظر می رسد. این امر ابزار مناسبی را جهت استفاده پایدار از منابع آبی موجود در حوضه فراهم می سازد. این ابزارها، براساس شبیه سازی منابع و مصارف و تعیین بیلان در مناطق مختلف (زیر حوضه ها)، برآورد و تحلیل اثرات اقتصادی- اجتماعی و اکولوژیکی را در مورد گزینه های مختلف مدیریت منابع آب، آسان می سازد. در مقاله حاضر سعی شده است با استفاده از نرم افزار Ribasim مدل شبیه سازی عرضه و تقاضای منابع آب زیر حوضه نازلو چای از حوضه آبریز دریاچه ارومیه طراحی گردد. مدل با استفاده از داده های سری های زمانی 35 ساله منابع آب (آبدهی و بارندگی) و تلفات (تبخیر)، داده های متوسط ماهانه تخلیه از آب های زیرزمینی و داده های انواع مصارف شامل؛ شرب و صنعت، کشاورزی، حداقل جریان سطحی رودخانه، وضعیت منابع و مصارف آب در حوضه و ورودی به دریاچه ارومیه را به صورت ماهانه شبیه سازی نموده و براساس اولویت های منابع و مصارف که در مدل قابل انتخاب می باشند، نتایج حاصل از تأمین انواع مصارف و کمبودهای آن ها در خروجی برنامه قابل دستیابی خواهد بود.
پهنه بندی خطر زمین لغزش با استفاده از روش ارزیابی چندمعیاره مکانی (SMCE) (مطالعه موردی: حوضه آبخیز شهرستان بن استان چهارمحال وبختیاری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمین لغزش ها در ایران ازجمله بلایای طبیعی هستند که مورفولوژی را به طور ناگهانی برهم می زنند و منجربه خسارات مالی و جانی زیادی می شوند. نظربه تأثیرات سویی که زمین لغزش ها بر سکونت گاه های روستایی و شهری و منابع طبیعی دارند شناسایی مناطق مستعد وقوع زمین لغزش امری بسیار ضروری برای جلوگیری از چنین خسارت هایی بشمار می آید. هدف تحقیق حاضر برقراری ارتباط بین زمین لغزش و فاکتورهای محیطی تأثیرگذار در وقوع آن و تهیه نقشه حساسیت زمین لغزش، با استفاده از روش ارزیابی چندمعیاره مکانی است. نقشه عوامل مختلف با استفاده از تصاویر ماهواره ای، نقشه های موضوعی و بازدیدهای صحرایی تهیه شده و درختواره عوامل و محدودیت ها در نرم افزار ILWIS طراحی گردید. نقشه های زمین شناسی، شیب، کاربری اراضی و فاصله از جاده، رودخانه و فاصله از چشمه به عنوان عوامل و نقشه شیب به عنوان محدودیت به سیستم معرفی شدند. پس از وزن دهی به عوامل و زیر عوامل، نقشه حساسیت به زمین لغزش منطقه به دست آمد. با ارائه این نقشه ب ه برنام ه ری زان در م دیریت بحران و تخفیف نگرانی عمومی در سیاستهای توسعه اراضی کمک می شود.
تعیین مسیر بهینه قطار بین شهری یزد- اردکان با استفاده از منطق فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه با توجه به افزایش بسیار زیاد هزینه های توسعه شبکه جاده ای و خیابانی برای استفاده وسایل نقلیه شخصی و پیامدهای منفی وسیع آن، توسعه سیستم های حمل و نقل همگانی به عنوان یک راه حل اصولی برای شهرهای بزرگ محسوب می شود. مسیر یزد- اردکان به عنوان یکی از پرتردد ترین مسیر های بین شهری استان یزد می باشد که بیش از 70 درصد از جمعیت استان در حاشیه این مسیر استقرار یافته اند. و بنا به بررسی های انجام شده توسط نگارنده روزانه بیش از 5000 نفر در این مسیر بین شهری تردد دارند بنابراین، جهت جلوگیری از خطرات و مشکلات احتمالی، قطار بین شهری راهکار مناسبی جهت کاهش هزینه ها، آلودگی، افزایش امنیت و سرعت خواهد بود. مسیریابی از جمله اقدامات اولیه عملیات طراحی یک مسیر بشمار می رود و به علت نقش بسزائی که در چگونگی قرارگیری مسیر در ارتباط با سایر تأسیسات، محیط و عوارض مجاور خود از یک طرف و تأثیر قابل توجهی که در هزینه های اجرایی مسیر از طرف دیگر دارد باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد. هدف از این تحقیق ارزیابی استفاده از روش منطق فازی برای تعیین مسیر بهینه خط راه آهن بین شهری یزد- اردکان با در نظر گرفتن جنبه های زیست محیطی و عوامل تاثیر گذار بر تعیین مسیر بهینه می باشد. در این روش با استفاده از عملگرهای Gama و Sum نسبت به مسیریابی بهینه قطار بین شهری یزد- اردکان اقدام گردید از بین دو مسیر استخراجی مسیر شماره یک که با استفاده از عملگر Sum ترسیم شده با توجه به دسترسی جمعیتی معادل 779589 نفر و طول 58547 متر از اولویت بیشتری نسبت به مسیر شماره دو برخوردار است.
ارزیابی عملکرد توصیفگرهای موضعی در تصاویر ماهواره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توصیفگرها توزیع درجات خاکستری تصویر را در ناحیه اطراف عوارض توصیف می کنند و در تعیین مطابقت آنها، در کاربردهای گوناگونی همچون مرتبط سازی تصویر و تولید مدل سه بعدی در فتوگرامتری و سنجش از دور، نقش اساسی دارند. روش های گوناگونی برای ایجاد توصیفگر ارائه شده که ویژگی ها و کاربردهای متفاوتی دارند. شناخت ویژگی های الگوریتم ها و چگونگی عملکرد آنها در شرایط گوناگون نیازی اساسی برای استفاده مناسب از آنها در موارد گوناگون است. در این تحقیق عملکرد ده توصیفگر مطرح شامل SI، SC، SIFT، PIIFD، SURF، DAISY، LSS، LBP، LIOP و BRISK در انواع مختلف از تصاویر ماهواره ای اپتیکی با تنوع گسترده ای از اعوجاجات شامل اختلاف مقیاس، دوران، روشنایی و تغییر منظر مورد ارزیابی قرار می گیرد. هشتاد جفت تصویر ماهواره ای در سه دسته گوناگون شامل شبیه سازی شده، چندزمانه و چندسنسوری انتخاب می شود و نتایج با استفاده از چهار معیار اساسی Recall، Precision، دقت هندسی و کارآیی مقایسه می شود. الگوریتمی که در همه حالت ها و برای همه تصاویر بهتر از دیگر الگوریتم ها باشد، وجود ندارد اما به طور میانگین، توصیفگر های DAISY و SIFT بهترین عملکرد، و الگوریتم های SI و SC نیز بدترین نتایج را در تصاویر ماهواره ای دارند.
ارزیابی اثر بخار آب ستونی جو بر محاسبات جابجایی سطح زمین در روش DInSAR (سنجنده ASAR)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علی رغم مزایای استفاده از داده هایSAR نسبت به سایر داده های دورسنجی، می توان از اتمسفر و علی الخصوص بخار آب ستونی جو به عنوان اصلی ترین عامل محدود کننده در دقت محاسبات تداخل سنجی راداری نام برد. بخار آب می تواند با اثر بر روی فاز امواج راداری دقت محاسبات را به شدت تحت تاثیر قرار دهد. در این پژوهش با استفاده از داده های همزمان بخار آب سنجنده MERIS و داده های راداری سنجنده ASAR، رابطه بین تغییرات مقدار ستونی بخار آب موجود در جو و خطای ناشی از آن در محاسبات جابجایی سطح زمین در 16 ایستگاه مختلف در ایران مورد بررسی قرار گرفت. با مشاهده وضعیت تغییرات بخار آب اتمسفری و مقایسه مقادیر جابجایی ثبت شده توسط GPS و روش DInSAR مشخص گردید که اولاً در روش تفاضل تداخل سنجی دو گذره افزایش مجموع میزان بخار آب در زمانهایاصلی و فرعی در یکتداخل نگار به 4 گرم بر سانتیمتر مربع می تواند خطایی تا 6 سانتی متر در برآورد میزان جابجایی عمودی سطح زمین ایجاد کند. ثانیاً مشخص گردید که با افزایش میزان بخار آب، خطای ناشی از آن بر روی محاسبات تداخل سنجی جابجایی به صورت یک تابع تواندار افزایش پیدا می کند. در انتها جهت تصحیح مقادیر جابجایی بدست آمده از سنجنده ASAR در حالت بدون تصحیح اتمسفری در سایر مطالعات، رابطه ای ارائه گردید.
مقایسه مدل های EPM و CSY در محاسبه فرسایش و رسوبدهی مناطق خشک و نیمه خشک: حوضه آبریز شیرین دره، شهرستان بجنورد، استان خراسان شمالی، ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درمیان فرایند های تخریب زمین، فرسایش خاک مهم ترین تهدید برای منابع آب و خاک در مناطق خشک و نیمه خشک بحساب می آید. این تحقیق در حوضه آبریز شیرین دره، منطقه ای نیمه خشک در شمال شرقی ایران، برای ارزیابی روش پتانسیل فرسایش (EPM) و روش هیدروفیزیکی (CSY) در تولید نقشه های پتانسیل فرسایش و بار رسوب با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) انجام شد. داده هایی که در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفتند از نقشه های توپوگرافی، عکس های لندست ETM+، عکس های هوایی و داده های هواشناسی بدست آمده اند. سنجش فرسایش در روش EPM و CSY از طریق فاکتور های طبقه بندی شده انجام شد. در انتها مشخص شد بیشتر مناطق دارای پتانسیل فرسایش زیاد و بسیار زیاد دارای سازنده های زمین شناسی مثل: سرچشمه (Ksr)، سنگانه (Ksn) و رسوبات کواترنری (Q) هستند. همچنین نتایج نشان داد که بیشتر بار رسوب حوضه آبریز شیرین دره مربوط به بخش شرقی است. پیشنهاد می شود که عملیات آبخیزداری و حفاظت خاک در مناطق شرقی حوضه آبریز شیرین دره اجرا گردد.
کاربرد روش های قطعه بندی تصاویرطیفی در شناسایی و جدا سازی مخروط افکنه های حوضه یزد-اردکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قطعه بندی مؤثرترین روش برای شناسایی شکل های ژئومورفولوژیکی است که علاوه بر طبقه بندی، خاصیت اکتشافی لندفرم ها را نیز در متن تصویر داراست. در این پژوهش، پس از معرفی انواع روش های قطعه بندی، مخروط افکنة روی تصاویر ماهوارة ژئو- آی و استر استخراج شده است. آن گاه بهترین روش های قطعه بندی در شناسایی مخروط افکنه های حوضة یزد با روش تفسیر بصری معرفی شده است. به منظور تفسیر بصری از تصویر استرِ قطعه بندی شده و انتخاب بهترین روش های قطعه بندی قابل استفاده در ژئومورفولوژی، از نقشة ژئومورفولوژی ژئورفرنس شده و نیز تصویر ژئو- آی بهره گرفته شد. براساس نتایج، از میان انواع الگوریتم های قطعه بندی، دو الگوریتم برای شناسایی و جداسازی مخروط افکنه ها مناسب است: الف) الگوریتم چندمقیاسه در شناسایی مرز هندسی مخروط افکنه ها در تصویر استر؛ ب) قطعه بندی به روش اختلاف کنتراست بر روی تصویر ژئو-آی در شناسایی جزئیات موجود بر سطح مخروط افکنه مانند سایة حاصل از فرسایش خندقی، راه های احداث شده و خشک رودها موفق بوده است. سرانجام به منظور بررسی آزمون پذیری روش های برگزیده، از مخروط افکنه های مشابه در دیگر مناطق مرکزی استان یزد استفاده شد که نتایج مشابه آن قابلیت سازگاری روش های مذکور را در دیگر نقاط نیز به اثبات می رساند.
تحلیل نابرابری های ناحیه ای استان فارس با استفاده از مدلVIKOR
حوزههای تخصصی:
توسعه پایدار زمانی حاصل می شود که نابرابری های ناحیه ای کاهش یافته و عدالت اجتماعی برقرار شود لذا وجود نابرابری مانعی برای حصول این امر است. تحلیل نابرابری ها با معیار ها و شاخص های مختلف می تواند به شناخت نواحی کم توسعه یا در حال توسعه کمک نموده و الزامات لازم جهت تخصیص منابع به آنها را مهیا نماید. تحقیق حاضر با روش توصیفی – تحلیلی به تحلیل نابرابری های ناحیه ای استان فارس با بهره گیری از 62 شاخص اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی- درمانی، کالبدی و زیست محیطی، فرهنگی- مذهبی و حمل و نقل و ارتباطات پرداخته است، که در این راستا آمار و اطلاعات لازم از سالنامه آماری سال 1390 استان فارس گردآوری شده و داده ها با روش آنتروپی وزن دهی شده و بر اساس مدل ویکور مورد ارزیابی قرار گرفته است. یافته ها حاکی از آنست که نابرابری در سطوح شهرستانی مشهود بوده که شهرستان شیراز به عنوان مرکز استان در سطح کاملا برخوردار قرار گرفته و شهرستان های جهرم، کازرون و استهبان، برخوردار و شهرستان های مهر، داراب، آباده، لامرد، بوانات و نی ریز، نیمه برخوردار بوده و بقیه شهرستان ها محروم می باشند و الگوی حاکم برتوسعه فضایی این استان مرکز-پیرامون بوده است.
آزمون روشی کمّی در تحلیل گونه-ریخت شناسانه ی بافت های شهری بر اساس شاخص تراکم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش بر آن است که روشی کمّی را بر اساس نگرش گونه-ریخت شناسانه به بافت های شهری معرفی و آزمایش کند. در این میان شاخص تراکم با تعریف خاصی به عنوان یک ویژگی گونه شناختیِ قابل سنجش مورد استفاده قرار می گیرد. در این نوشتار پس از مقدمه و اشاره ای کوتاه به پیشینه ی روش های کمّی مطالعه ی شکل بافت های شهری و نیز پیوند میان تراکم فیزیکی و گونه-ریخت شناسی ، ابزاری به نام spacemate معرفی و تشریح می گردد. برای آزمون این روش بافت هایی از کلانشهر تبریز برگزیده شده و پس از استخراج و طبقه بندی داده های مورد نیاز بر روی نمودار spacemateجانمایی و تحلیل شده است. با این که این روش در اصل با در نظر گرفتن ساختارهای شهری کشورهای غربی طراحی و به شکلی محدودآزموده شده است، نتایج این تحقیق نشان می دهد که روش مورد آزمایش – که در کشور ایران برای اولین بار در پژوهش حاضر آزموده می شود - در صورت وجود داده های قابل استناد ، قابلیت بومی شدن و کاربست ، هم به منظور توصیف و هم به منظور پیش بینی و برنامه ریزی در بافت های شهری ایران (و کشورهایی که بافت های شهری مشابه ایران دارند)را نیز دارا است.
بررسی و تعیین روند تغییرات پارامترهای کمّی و کیفی چشمه های آب گرم معدنی شهر توریستی سرعین با استفاده از آزمون ناپارامتری مان– کندال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چشمه های آب معدنی شهر سرعین نقش بسیار مهمی در تأمین منابع آب و همچنین رونق اقتصادی و جذب گردشگری منطقه دارد. از اینرو مطالعه روند تغییرات کمّی و کیفی آب بسیار حائز اهمیت است. در این مطالعه با استفاده از آزمون ناپارامتری مان کندال نسبت به بررسی و تعیین روند پارامترهای کمّی و کیفی چشمه های 9گانه ی آبگرم معدنی شهر سرعین واقع در شمال غرب ایران در دوره ی آماری 1389-1360 در 3 سطح معنی داری 1%، 5% و 10% اقدام گردیده است. متغیّرهای مورد بررسی شامل دبی و دما با داده های ماهانه 25 ساله و متغیّرهای اسیدیته، میزان سیلیس، هدایت الکتریکی و سختی کل با داده های سالانه 30 ساله می باشد. بدین منظور ابتدا خودهمبستگی معنی دار مرتبه ی اول از سری داده ها حذف و سپس برای هر سری زمانی شیب خط روند با روش تخمین گر Sen محاسبه شد. در نهایت مطابقت کلی نسبتاً قابل قبولی با فرض اولیه تحقیق مبنی بر کاهش آبدهی و افزایش دما به دلیل گرمایش زمین در نتایج مشاهده گردید. اکثرچشمه ها دارای آبدهی با روند منفی معنی داربودند و به عبارتی روند آبدهی چشمه ها کاهشی بوده است. در مورد دمای چشمه ها نیز3 چشمه افزایش دما و 2 چشمه کاهش دما داشته و سایر چشمه ها فاقد روند دمایی می باشند. اسیدیته و میزان سیلیس اکثر چشمه ها در 30 سال دوره ی سالانه افزایش یافته و هدایت الکتریکی و سختی کل اکثر چشمه ها کاهش یافته است.
پهنه بندی فضایی سکونتگاه های روستایی در معرض مخاطرات محیطی با استفاده از تکنیک تصمیم گیری چند معیاره ویکور (مطالعه موردی: شهرستان تالش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت نواحی در معرض مخاطرات طبیعی همچون زلزله یکی از گام های اولیه در مدیریت مخاطرات و برنامه ریزی توسعه ای و عمرانی است. مقوله زلزله یکی از مخاطرات طبیعی است که وقوع آن می تواند تلفات، خسارت و آسیب های بسیاری را ایجاد کند. مخاطرات طبیعی مانند سیل، زلزله و غیره در طول حیات کره زمین همواره وجود داشته است. در دهه های اخیر علی رغم پیشرفت های علمی و تکنولوژی گسترده در پیش بینی حوادث، ساختمان سازی و مدیریت بحران، بلایای طبیعی همچنان هزینه های سنگینی را به جوامع انسانی تحمیل نموده است. هدف از این پژوهش شناسایی روستاهای در معرض وقوع زلزله می باشد، که نیاز به پهنه بندی فضایی مناطق زلزله خیز است. روش تحقیق به صورت توصیفی - تحلیلی می باشد. در بحث توصیفی با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و اسنادی داده های مورد نیاز گردآوری شده است و در بحث تحلیلی با استفاده از لایه های رقومی مورد نیاز و مدل ویکور پهنه بندی فضایی مناطق آسیب پذیر روستایی در برابر زلزله در شهرستان تالش صورت گرفته است. معیارهای استقاده در این پژوهش لایه های گسل، زمین شناسی، عمق و شدت زلزله های رخ داده در شهرستان تالش می باشد. برای وزن دهی معیارها از مدل تحلیلی AHP استفاده شده است. پس از اجرای عملیات پهنه بندی فضایی در مدل ویکور، مشخص گردید که از 315 روستای شهرستان تالش 155روستا یعنی 49 درصد از سکونتگاهای روستایی شهرستان در منطقه خطر بالای زلزله استقرار یافته اند. با مشخص شدن روستاهای در معرض، گام بعدی شناسایی مساکن مستعد (کم دوام) در این روستاها می باشد تا از طریق ظرفیت سازی که از طریق برنامه ریزی کالبدی توسط متولیان امر بهسازی و نوسازی مساکن، در جهت افزایش مقاومت مساکن کم دوام در مقابل زلزله اقدام گردد.
نابرابری های فضایی توسعه بخش کشاورزی در استان آذربایجان شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توسعه کشاورزی، نیازمند برنامه ریزی اساسی بر پایه توانمندی های هر منطقه است؛ از این رو، مطالعه در مورد میزان توسعه یافتگی بخش کشاورزی مناطق مختلف برای برنامه ریزی و بررسی روند توسعه مهم است. در این پژوهش میزان توسعه یافتگی شهرستان های استان آذربایجان شرقی از نظر کشاورزی با روش توصیفی- تحلیلی بررسی شده است. بدین منظور، 28 شاخص در بخش های زراعی، باغی، مکانیزاسیون، دامپروری انتخاب و با بهره گیری از روش تحلیل عاملی برای هر کدام از بخش ها عوامل و شاخص های تلفیقی استخراج گردیده و به عنوان ورودی روش تاکسونومی مورد استفاده قرار گرفته است و در نهایت جهت گروه بندی شهرستان ها از روش تحلیل خوشه ای استفاده شده است. نتایج نشان می دهد در استان آذربایجان شرقی در سال 1389 از مجموع 19 شهرستان، سه شهرستان توسعه یافته، 7 شهرستان نسبتا توسعه یافته، 5 شهرستان کمترتوسعه یافته و 4 شهرستان توسعه نیافته بوده است. رتبه بندی شهرستان های استان بر حسب شاخص های بخش زراعی نیز نشان داد که شهرستان ملکان بالاترین و شهرستان چاراویماق پایین ترین درصد توسعه یافتگی بخش کشاورزی را داشته است.
توسعه عمودپرواز بدون سرنشین طیف نگار برای تصویربرداری هوایی اراضی کشاورزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به منظور کاربرد سامانة سنجش ازدور هوایی برای پایش و مدیریت اراضی و باغات کشاورزی، عمودپرواز بدون سرنشین طیف نگاری (کشتبان) توسعه داده شد. این سامانه شامل دو بخش اصلی هوایی و زمینی است. بخش هوایی شامل اجزای مکانیکی پرواز، بوردهای پایش و کنترل، سامانة OSD، سامانة موقعیت یابی جهانی، باتری لیتیوم- پلیمر قابل شارژ، دوربین چندطیفی و سامانة تثبیت دوربین است. بخش زمینی نیز شامل رادیوکنترل، ایستگاه گیرندة زمینی و نرم افزار پایش است. ارتباط بخش های هوایی و زمینی به صورت دورسنجی با برد یک کیلومتر است. به منظور ارزیابی عمودپرواز، چندین مرحله پرواز انجام گرفت و قدرت مانورپذیری و پایداری دستگاه بررسی شد. همچنین تصاویر چندطیفی برداشت شده پردازش و کیفیت آنها ارزیابی شد. براساس نتایج این پژوهش، توانتفکیک زمینی در ارتفاع پروازی 250-10 متر برابر با 95-6/3 میلی متر در پیکسل به دست آمد.همچنین صحت کلی نقشة طبقه بندی شدة 94 درصد و ضریب کاپا 90/0 به دست آمد. به طور کلی، نتایج این پژوهش نشان داد عمودپرواز بدون سرنشین طیف نگار قادر به تصویربرداری هوایی چندطیفی با توان تفکیک مکانی زیاد است.
شناسایی و پایش ناپایداری دامنه ای به روش پردازش اینترفرومتری تفاضلی مطالعه موردی: حوضه آبریز گرمی چای میانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه، اینترفرومتری تفاضلی راداری(DInSAR) به عنوان یکی از روش های کارآمد در اندازه-گیری جابجایی سطح زمین محسوب می شود. به طوری که با استفاده از این فناوری، امکان پایش حرکات کوچک سطح زمین به صورت پیوسته، با دقت بالا و در گستره وسیعی امکان پذیر است. در این پژوهش، از تکنیک اینترفرومتری تفاضلی بر اساس سری زمانی 6 تصویر راداری از سنجنده PALSAR ماهواره ALOS از 2007 تا 2010جهت شناسایی و پایش مناطق ناپایدار دامنه ای حوضه آبریز گرمی چای استفاده گردید. نتایج حاصله از این تحقیق بر اساس مشاهدات میدانی مورد ارزیابی قرار گرفت. بر اساس نتایج این تحقیق، 20 نقطه ناپایدار در بازه 92 روزه زوج تصویر راداری سال2007 شناسایی شد که بزرگ ترین آن ها از نوع لغزش چرخشی بوده و 11- سانتی متر در این مدت جابجایی داشته است. بر همین اساس، تعداد 25 نقطه لغزشی نیز در سال 2009 شناسایی گردید که مهم ترین آن، لغزش روستای سوین با میزان جابجایی cm5/7 تا 3/10- بوده است. نتایج به دست آمده در سال 2010 از برخی جهات قابل مقایسه با دو دوره قبلی بوده به طوری که تعداد مناطق ناپایدار در این دوره کمتر از دو دوره قبلی بوده و توزیع مکانی مناطق ناپایدار نیز عمدتاً به نیمه شرق حوضه محدودشده است. میزان جابجایی محاسبه شده در این دوره(cm2 تا 1/5-) نیز کمتر از دو دوره قبل بوده است. مهم ترین نقطه لغزشی شناسایی شده در دوره اخیر، توده لغزشی مجاور سد گرمی بوده که ادامه فعالیت ساختمانی سد را تحت تأثیر قرارداده است.
بهبود طبقه بندی بدون نظارت تصاویر فراطیفی با استفاده از مدل خوشه بندی فازی Gustafson-Kessel(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدل های خوشه بندی c-means یکی از پرکاربردترین شیوه های طبقه بندی نظارت نشده در آنالیز داده ها به شمار می رود. مدل فازی این روش، یعنی Fuzzy c-means، یکی از مشهورترین مدل هایی است که در آن هر داده با یک مقدار درجه عضویت بین 0 و 1، به هر یک از خوشه ها اختصاص داده می شود. این مدل خوشه بندی جهت طبقه بندی داده های سنجش از دوری بسیار استفاده شده است. مدل Fuzzy c-means از فاصله اقلیدسی جهت خوشه بندی استفاده کرده و برای همه خوشه ها شکل یکسانی فرض می کند. با وجود این، این مدل برای داده هایی که در آن ها کلاس ها دارای شکل و حجم متفاوت اند، مناسب به نظر نمی رسد. برای رفع این مشکل، مدل Gustafson-Kessel جهت خوشه بندی داده های پیچیده ارائه شده است. این مدل برمبنای به کارگیری یک ماتریس کوواریانس فازی برای هر خوشه عمل می کند و شکل هندسی، حجم و جهت گیری یکسانی برای همه خوشه ها در نظر نمی گیرد. در این تحقیق، از هر دو مدل خوشه بندی مذکور جهت داده های سنجش از دوری فراطیفی واقعی حاصل از سنجنده های Hyperion، ROSIS و CASI استفاده شده است. نتایج حاصل از مدل های خوشه بندی Fuzzy c-means و Gustafson-Kessel به پارامتری به نام فازی کننده وابسته است که در این تحقیق، مقدار بهینه آن با محاسبه و بررسی دقت طبقه بندی هر یک از این مدل ها، در ازای فازی کننده های مختلف به دست آمده است. نتایج به دست آمده در ازای مقدار بهینه فازی کننده، نشان می دهد که مدل Gustafson-Kessel دقت و صحت طبقه بندی را حدود 5/12% برای داده های Hyperion و حدود 45/8% برای داده های ROSIS افزایش می دهد. همچنین، ارزیابی دیداری نتایج دو مدل خوشه بندی روی داده های CASI نشان می دهد که مدل Gustafson-Kessel عملکرد بهتری دارد. البته در مقابل، باید گفت مدل Gustafson-Kessel هزینه زمانی بیشتری را صرف می کند و همچنین، جهت تعیین پارامتر مربوط به حجم خوشه ها، به دانش قبلی نیاز دارد.
کاربرد فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) در پهنه بندی خطر آتش سوزی (مطالعه موردی: منطقه حفاظت شده جنگلی هلن – زاگرس مرکزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنگل ها به عنوان یکی از مهمترین منابع طبیعی تجدید شونده نقش حیاتی در استمرار حیات و حفظ و پایداری زیست بوم ها ایفا می نمایند. بروز آتش سوزی های متعدد از جمله دلایل تخریب جنگل ها است. با توجه به از بین رفتن مراتع و جنگل ها در قسمت های مختلف ایران ، به خصوص در سلسله جبال زاگرس و البرز ، پیش بینی تمهیدات لازم به منظور مقابله با آن ضروری به نظر می رسد. هدف این پژوهش شناسایی پهنه های دارای پتانسیل بالای آتش سوزی در مناطق جنگلی می باشد. بدین منظور در گام نخست عوامل تاثیر گذار بر وقوع حریق در محدوده مطالعاتی، جنگل حفاظت شده هلن، مشخص گردید و با استفاده از پرسشنامه در قالب تکنیک دلفی و با استفاده از نرم افزار SPSS اولویت بندی شد. در گام بعدی، با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی، اوزان مربوط به میزان تاثیرگذاری هر یک از عوامل محاسبه گردید. در نهایت با اختصاص اوزان به لایه های رستری عوامل تاثیرگذار در محیط GIS و روی هم-گذاری تمامی لایه های اطلاعاتی، نقشه نهایی خطر آتش سوزی بدست آمد.نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که حدود یک چهارم مساحت منطقه دارای پتانسیل آتش سوزی زیاد و خیلی زیاد است که عمدتا مناطقی با شیب و ارتفاع بالا، واقع در دامنه جنوبی و با پوشش گیاهی گون و سایر گونه های گیاهی یکساله و در مجاورت مناطق مسکونی و شبکه دسترسی می باشد. این نتایج به دلیل به کارگیری فرآیند تحلیل سلسله مراتبی ، تلفیق آن با قابلیت های GIS و به دست آوردن نقشه مکاندار پتانسیل آتش سوزی، ابزاری توانمند در اختیار مدیران و برنامه ریزان قرار میدهد تا به منظور پیشگیری از آتش سوزی و حفاظت از منابع جنگلی اقدامات لازم را به عمل آورند.
توسعه یک شاخص ترکیبی چندمتغیره بر پایه تحلیل مؤلفه مبنا برای ارزیابی خشک سالی های آب – هواشناختی در جنوب شرق ایران (مطالعه موردی: حوضه سد پیشین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خشک سالی یک ناهنجاری اقلیمی است که با کمبود (نبود) بارش و مُهیایی منابع آب در پهنه جغرافیایی بزرگ پیوند داشته و در طول دوره قابل توجهی از زمان گسترش می یابد که می تواند بخش های مختلف از زندگی و محیط زیست را متأثر سازد. نمایه های زیادی برای پایش شرایط خشک سالی توسعه یافته اند. گسترش فضایی، زمانی و شدت (سختی) خشک سالی با استفاده از این شاخص ها مشخص می گردد. در این بررسی، یک شاخص ترکیبی برای ارزیابی خشک سالی های تلفیقی (آب- هواشناختی) در جنوب شرق ایران توسعه داده شده است. شاخص ترکیبی به طور جامع همه اشکال فیزیکی خشک سالی (هواشناختی، آب شناختی و کشاورزی) را از طریق انتخاب متغیرهای مرتبط به هر نوع خشک سالی شامل می شود. در این بررسی، ارزش های روزانه شاخص خشک سالی مؤثر و شاخص خشک سالی جریان رودخانه ای تحت یک تحلیل مؤلفه مبنا قرارگرفته و بر اساس مؤلفه نخست آن، ارزش شاخص ترکیبی واحد به دست آمده است. دوره مورد بررسی از سال آبی 61-1360 تا 90- 1389 شمسی و سرآغاز سال آبی نیز از ماه مهر تعیین گردیده است. بر اساس نتایج شاخص ترکیبی، یک دوره بزرگ خشک سالی از سال آبی 79-1378 الی 85-1384 در جنوب شرق ایران حاکم بوده است که شدت آن در سال آبی 83-1382 فوق العاده زیاد بوده است. توزیع فضایی بارش ایران در این هنگام نیز آشکار می سازد که در فصل های پاییز و زمستان مقدار دریافتی بارش در منطقه جنوب شرق ایران بسیار ناچیز بوده است. روش شناسی شاخص ترکیبی خشک سالی، یک رویکرد عینی و واضح برای توصیف شدت خشک سالی های تلفیقی فراهم می کند. شاخص مزبور به خوبی قادر به نمایش رفتار خشک سالی های آب- هواشناختی محدوده مورد مطالعه بوده و به عنوان شاخص ترکیبی جدید برای پایش و ارزیابی خشک سالی منطقه ای توصیه می گردد.
شبیه سازی متغیرهای اقلیمی استان سمنان با سناریوهای مدل گردش عمومی جو (hadcm3)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه مدل سازی و برآورد فراسنج های آب وهوا شناختی به سبب گستردگی تغییرات اقلیمی، افکار اغلب اندیشمندان را به خود مشغول کرده است. ازاین رو در این پژوهش برای دستیابی به بازتولید داده های اقلیمی و مقایسه سناریوهای مدل گردش عمومی جو از سه متغیر مهم اقلیمی شامل بارش، دمای کمینه و دمای بیشینه در استان سمنان استفاده شده است. بازه زمانی داده های این فراسنج ها به صورت روزانه است که از بدو تأسیس چهار ایستگاه همدید بیارجمند، شاهرود، گرمسار و سمنان تا سال 2010 را شامل می شود و این دوره زمانی به عنوان دوره پایه، مورد بررسی قرارگرفته است. همچنین برای مقایسه نتایج به دست آمده از مدل با داده های مشاهداتی از سناریوهای B1، A2 وA1B در مدل HadCM3 تحت برنامه ARS-WG در دوره زمانی 2011 تا 2030 به عنوان دوره آتی شبیه سازی بهره گرفته شد. درنهایت نقشه های پهنه بندی مقادیر مشاهداتی و مقادیر شبیه سازی شده این متغیرها ترسیم شد. نتایج حاکی از این است که به طورکلی سناریوهای مورد استفاده در مدل HadCM3، قابلیت بالایی در شبیه سازی سری های زمانی متغیرهای هواشناسی در این استان را دارا می باشد و انطباق و همپوشانی نسبتاً بالایی بین داده های مشاهداتی در دوره پایه با داده های شبیه سازی شده در آینده وجود دارد؛ اما سناریوی A1B در اغلب ایستگاه های مورد بررسی، توانمندی چشمگیرتری در شبیه سازی داده ها به ویژه در سه ماهه زمستان و بهار دارد. همچنین نتایج نشان داد که بیشترین میزان بارش مشاهداتی و شبیه سازی شده توسط سناریوها مربوط به ماه مارس و بیشترین دمای کمینه و دمای بیشینه از آن ژولای است. همچنین نقشه های پهنه بندی داده های مشاهداتی و مدل سازی شده متغیرهای مورد بررسی حاکی از این است که کاهش میزان بارش در سمت شرق، مرکز و شمال استان کاملاً مشهود است و دمای کمینه و بیشینه نیز در سمت شرق و شمال این استان، افزایش قابل توجهی خواهد داشت.
ارزیابی قابلیت مدل سیستم استنتاجی فازی عصبی(ANFIS) در تخمین مقادیر بار معلق رسوبی و مقایسه آن با 2 نوع از مدل های شبکه ی عصبی مصنوعی مطالعه موردی: رودخانه زرینه رود، حوضه جنوب شرقی دریاچه ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حوضه های جنوب شرقی دریاچه ارومیه به علت برخورداری از شرایط هیدرولوژیکی و لیتولوژیکی خواص، از میزان بالای تولید رسوب برخوردارند. با توجه به این نکته در این تحقیق برای تخمین بار معلق رسوبی روزانه از سیستم استنتاجی فازی عصبی([1]ANFIS) بهره گرفته شده است. به این منظور داده های دبی روزانه و بار معلق رسوبی365 روز سال 1386 و 1387 ایستگاه رسوبی واقع در رودخانه زرینه رود برای تعلیم و آزمودن مدل های شبکه عصبی مصنوعی مورد استفاده قرار گرفته است. در کنار این مدل از مدل های پرسپترون چندلایه([2]MLP)، شبکه عصبی تابع پایه شعاعی([3]RBF)و منحنی سنجه رسوبی ([4]SRC) نیز بهره گرفته شد. سپس نتایج مدل ANFISبا مدل های فوق مقایسه گردید. برای تعیین کارایی مدل ها از فاکتور مجذور میانگین مربعات خطا (RMSE)و خطای تبیین (R2)استفاده شده و مشاهده می شود که مدل ANFIS با برخورداری از خطای تبیین معادل 9087/0 و مجذور میانگین مربعات خطای معادل 224 میلیگرم در لیتر نسبت به سایر مدل ها به نتایج بهتری دست می یابد. کمترین میزان R2 و RMSEنیز برای مدل SRC به ترتیب معادل 8251/0 و 304 برآورد گردید. مقادیر آکائیک نیز برای مدل ANFIS معادل 1993 محاسبه شد که این امر نشان دهنده ی قابلیت بالای مدل ANFIS در تخمین بار معلق رسوبی می باشد.