فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۰۱ تا ۱٬۸۲۰ مورد از کل ۴٬۸۵۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
بخش هایی از پوسته زمین در عهد حاضر دارای حرکات زمین ساختی هستند و در آینده نیز مستعد بروز خطر خواهند بود. از این رو، اشکال ژئومورفولوژیکی در برابر فعالیت های زمین ساختی بسیار حساس بوده و در اثر این حرکات تغییر می کنند. ارزیابی فعالیت های زمین ساختی با استفاده از برخی از شاخص های کمی، نقش مهمی را در شناخت این فعالیت ها داشته و به تفسیر وضعیت زمین ساختی مناطق کمک می نماید. در این پژوهش از شاخص های شیب طولی رودخانه(SL)، نسبت پهنای کف دره به ارتفاع آن(VF)، عدم تقارن حوضه زهکشی(AF)، تقارن توپوگرافی معکوس(T)، نسبت شکل حوضه(BS) و پیچ و خم رودخانه(S) برای تعیین میزان فعالیت زمین ساختی حوضه آبخیز فرحزاد در شمال شهر تهران استفاده شده است. این حوضه با وسعتی معادل 8/35 کیلومترمربع، یکی از زیرحوضه های محدوده کوهستانی شمال این شهر می باشد که با توجه به وقوع فرایندهای دامنه ای(از جمله لغزشی و ریزشی)، مکان مناسبی برای ارزیابی فعالیت نسبی زمین ساخت به حساب می آید. رودخانه فرحزاد این حوضه از ارتفاعات خاوری امامزاده داوود سرچشمه می گیرد. روش تحقیق بر پایه روش تحلیلی استوار است. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی منطقه مورد مطالعه، تصویر ماهواره ای و سامانه اطلاعات جغرافیایی در قالب نرم افزار ARC GIS 10 می باشد. همچنین، نتایج کمی بدست آمده طی چندین مرحله کار میدانی مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج بدست آمده از این پژوهش نشان می دهد که منطقه مورد مطالعه براساس شاخص های SL، VF، AF، T، SMF، EU، FDو S از لحاظ زمین ساختی در وضعیت فعال و تنها بر اساس شاخص BSدر حالت نیمه فعال قرار دارد. تحلیل این کمیت ها در مجموع نشانگر فعال بودن این حوضه در عهد حاضر می باشد و حوضه براساس شاخص IATدر کلاس 1 قرار می گیرد. این نتایج با شواهد ژئومورفولوژیکی از جمله وقوع زمین لغزش در منطقه نیز مطابقت دارد.
بررسی پتانسیل وقوع زمین لغزش در حوضه آبخیز رودخانه میمه در استان ایلام به روش تحلیل شبکه (ANP)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۲ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۴
101 - 123
حوزههای تخصصی:
مدیریت بلایای طبیعی نیازمند اطلاعات مکانی، جهت آمادگی در برابر خطرات و کاهش روند آنها می باشد. در این زمینه ارزیابی پتانسیل وقوع زمین لغزش در منطق ه ای که به دلیل وضعیت جغرافیایی و ساخت و سازهای انسانی مستعد لغزش می باشد ضروری می نماید. منطقه مورد مطالعه، حوضه آبریز میمه در جنوب استان ایلام، شهرستان دهلران، بخش زرین آباد در موقعیت جغرافیایی بین ¢58 °46 تا ¢2 °47 طول شرقی و ¢1 °33 تا ¢19 °33 عرض شمالی قرار دارد. حوضه آبریز میمه نیز به دلیل داشتن وضعیت خاص لیتولوژیکی، اقلیمی و کاربری اراضی، ناهمواری های جوان با اختلاف ارتفاع زیاد و دامنه های پر شیب از حساسیت برخوردار است. از طرفی امروزه دخالت انسان در این حوضه افزایش یافته است؛ لذا مطالعات بیشتر در منطقه ضروری به نظر می رسد. در بررسی وقوع زمین لغزش در محدوده حوضه آبریز رودخانه میمه، روش تحلیل شبکه (ANP) مورد استفاده قرار گرفت. در این پژوهش از چند معیار (شیب، جهت شیب، لیتولوژی، کاربری زمین، بارندگی، فاصله از رودخانه، فاصله از جاده، طبقات ارتفاعی) برای تعیین مناطق مستعد استفاده شده است. روش کار بر مبنای تجزیه، تحلیل معیارها در محیط نرم افزار Super Decision و سپس همپوشانی لایه های اطلاعاتی در محیط نرم افزار ARCGIS و تلفیق مدل تحلیل شبکه ای (ANP) و شاخص همپوشانی است. نتایج نشان داد که فرآیند تحلیل شبکه با نقشه پراکنش زمین لغزش ها 69/81 درصد تناسب دارد همچنین تفسیرضرایب نشان داد که معیارهای، بارندگی، لیتولوژی، طبقات ارتفاعی نقش مهمی در زمین لغزش های منطقه دارند.
واکنش مخروط افکنه های شرق گرمسار بر جا به جایی عمودی و امتدادی گسل ها(با تأکید بر مخروط افکنه ده نمک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی شواهد و آثار گسل های فعال بر مورفولوژی مخروط افکنه های واقع در بخش خاوری گرمسار، به ویژه نحوه تحول مخروط افکنه بزرگ ده نمک می پردازد. روش کار مبتنی بر تحلیل های کمّی و کیفی حاصل از تصاویر ماهواره ای و مدل های رقومی ارتفاعی، ویژگی های مورفومتری مخروط ها، اندازه گیری میزان جابجایی کانال ها، میزان بالاآمدگی رسوبات و تحلیل شیب و نیمرخ های طولی و عرضی است. نقشه های توپوگرافی ۱:۲۵۰۰۰، عکس های هوایی ۱:۵۵۰۰۰، تصاویر ماهواره ای ETM و IRS و Aster، نقشه های زمین شناسی ۱:۱۰۰۰۰۰ و داده های ارتفاعی رقومی ابزارهای اصلی پژوهش را تشکیل داده اند. همچنین پیمایش های میدانی جهت بررسی و اندازه گیری شواهد فعالیت گسل ها در دو مرحله صورت گرفته است. نتایج نشان می دهد که گسل های گرمسار، سرخه کلوت و قربیلک اثرات اصلی و عمده ای بر روی مخروط افکنه ها گذاشته اند. فعالیت گسل های مذکور موجب بالا آمدن رسوبات مخروط افکنه ای و رسوبات الیگوسن زیرین شده است. همچنین فعالیت این گسل ها موجب ایجاد سطوح مختلف بالاآمده، متروک ماندن سطح مخروط ها، جابجایی نقطه تقطیع آبراهه، بالاآمدگی رسوبات مخروط افکنه ای و جابجایی افقی شبکه زهکشی سطح مخروط افکنه ها و همین طور تأثیر بر فضای قابل دسترس مخروط افکنه ها شده است. مؤلفه قائم گسل گرمسار و قربیلک موجب شکل گیری سطوح قدیمی و جدید (فعال و غیرفعال) در سطح اغلب مخروط افکنه ها شده است. این مخروط ها درواقع آثار و بقایای مخروط افکنه بزرگ و واحدی به نام ده نمک است که در اثر فعالیت گسل های گرمسار و قربیلک، طی دوره کواترنری، به شکل امروزی درآمده اند.
تحلیل کمّی ژئومورفومتری کلوت های واقع در غرب بیابان لوت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلوت های لوت یکی از شگفت انگیزترین عوارض ژئومورفیک هستند که حاصل عملکرد مشترک فرسایش کاوشی آب و باد غالب تک جهته می باشند. این عوارض در مناطق خشک و نیمه خشک به شکل پشته های خطی طویل که توسط دالان های U شکل از یکدیگر جداشده، به صورت موازی نمایان می شوند و دارای قله های گرد و هموار هستند. شناخت مؤلفه های ژئومورفومتری کلوت در تعریف شاخص های شکل شناسی آن از اهمیت قابل توجهی برخوردار بوده و روابط بین آنها می تواند به عنوان زیرساخت مدل سازی شاخص های مورفولوژی، طبیعی و ناهمواری مدّنظر قرار گیرد. هدف از این پژوهش تحلیل کمّی ژئومورفومتری کلوت های لوت در قالب بررسی روابط و ارائه مدل های موجود بین پارامترهای قابل اندازه گیری کلوت ها و گروه بندی آنها با استفاده از روش های آنالیز رگرسیون، و تحلیل واریانس می باشد. بدین منظور ابتدا مهم ترین پارامترهای ژئومورفومتری ۱۰۸ کلوت به روش نمونه برداری طولی در امتداد سه ترانسکت مستقرشده بر روی مدل رقومی ارتفاع با اندازه پیکسل ۳۰*۳۰ متر مورداندازه گیری قرار گرفت. سپس با استفاده از تکنیک های آنالیز رگرسیون، تحلیل واریانس و آزمون های تعقیبی به بررسی روابط آماری بین پارامترها و گروه بندی آنها مبادرت گردید. نتایج آنالیز رگرسیون تک متغیره حاکی از وجود حداکثر ارتباط معنی دار خطی طول و عرض با ضریب تبیین ۴۱۵/۰ و ارتفاع و شیب دامنه روبه باد برای روابط درجه ۲ و درجه ۳ به ترتیب با ضریب تبیین ۳۸۶/۰ و ۳۹۵/۰ می باشد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه حاکی از حداکثر ارتباط معنی دار ارتفاع با سایر پارامترها با ضریب تبیین ۸۶۲/۰ و حداقل ارتباط معنی دار برای مدل سازی طول با ضریب تبیین ۴۲۳/۰ می باشد. نتایج حاصل از تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی نشان می دهد که ازنظر آماری تفاوت معنی داری در سطح احتمال خطای کمتر از ۰۵/۰ در مؤلفه ارتفاع بین کلوت های مطالعاتی وجود دارد. همچنین نتایج حاصل از همگنی زیرگروه های کلوت ها حاکی از طبقه بندی آنها به زیرگروه های متعدد است.
بررسی فیزیوگرافی حوضه رودخانه شمرود در استعداد یابی استخرهای پرورش ماهیان سرد آبی توسط نرم افزار ARC Gis9,3(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رودخانه ها باید در پهنه ملی از نظر حفاظت ، بهره برداری و توسعه و همچنین از نظر مساعد بودن کمی و کیفی رودخانه ها و شرایط مناسب برای پرورش ماهیان مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرند . در این تحقیق نقش و شکل فیزیوگرافی رودخانه شمرود در مکان گزینی ایستگاه های پرورش ماهی (قزل آلا ) مورد بررسی قرار گرفته است . رودخانه شمرود با توجه به شاخص های بیولوژیک و فراوانی توان بالقوه تولید ماهی آن 348 کیلوگرم در هکتار می باشد ، این رودخانه در ماه خرداد بالاترین مقدار تولید ماهی را دارد . در این تحقیق میزان عناصر فیزیکو شیمیایی پرورش ماهی مانند PH آّب ، سرعت جریان آب ، کدورت آب ، مواد جامد معلق ، سختی آب ، هدایت الکتریکی آب(EC) ، مواد شیمیایی ، شوری آب مورد بررسی قرار گرفت . رودخانه در اردیبهشت و آخر مهر ماه براثر بارندگی شدید سیلابی بوده و با توجه به سرچشمه رودخانه شمرود از ارتفاعات دیلمان و اتصال رودهای فرعی به آن بر حجم آب این رودخانه افزوده می شود .
به جهت شناخت مکان های مستعد آبزی پروری و با تلفیق عوامل فوق الذکر و با روش مکان یابی توسط نرم افزار GIS نشان داده شد که شش محل مکان مساعدی برای پرورش ماهیان سرد آبی می باشند . در نهایت با بررسی و با شرایط کوهستانی و شیب دار بودن حوضه برای پرورش ماهیان سرد آبی و با روی هم قرار دادن نقشه های آبراهه ها ، نقاط سیاسی ، لیتولوژی ، شیب ، جهت شیب و عوامل مورد نیاز برای پرورش ماهی قزل آلا با روی هم قرار دادن آنها نقاط مستعد ومناسب احداث ایستگاه های پرورش ماهی و نیمه مساعد و نامساعد برای احداث کارگاه های پرورش ماهی مشخص گردید.
تأثیر میدان های باد و فشار هوا بر تراز آب ایستگاه های ترازسنجی سواحل جنوبی دریای خزر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پهنه آبی د ریای خزر همانند همه د ریاها و د ریاچه های بزرگ تحت تأثیر پد ید ه های مختلف هید رود ینامیکی نظیر مد توفان، خیزآب های ناشی از موج و باد ، بالاروی موج د ر منطقه ساحلی و پد ید ه تشد ید ، پیوسته د ر حال تلاطم می باشد . اما د لیل تمامی این پد ید ه ها نیروهای ناشی از مید ان فشار هوا و باد بر پهنه آبی د ریا است. د ر این پژوهش اثرات داده های (مؤلفه های) فشار هوا و باد د ر ترازهای مشاهد اتی ایستگاه های ترازسنجی بند ر انزلی، بند ر نوشهر، بند ر صد را (نکا) و آشوراد ه مورد بررسی قرار گرفته است. بد ین منظور از د اد ه های ساعتی تراز آب ایستگاه های بالا د ر طی د وره زمانی چهارساله (2003-2000) میلاد ی و همچنین از د اد ه های فشار هوا و باد بر پهنه آبی د ریای خزر با تفکیک های زمانی و مکانی 6 ساعته و 25/0 د رجه (25 کیلومتر) د ر طی د وره زمانی چهار ساله به بالا استفاد ه گرد ید . برای بررسی محد ود ه اثرگذاری این عوامل (فشار هوا و باد ) بر د اد ه های ایستگاه های ترازسنجی شبکه های 50 ×50 تا 250×250 کیلومتر (با توالی 50 کیلومتر) به طرف بد نه اصلی د ریا توسعه د اد ه شد . برای تعیین ضرایب و میزان اثر مؤلفه های باد و فشار هوا از مد ل رگرسیون چند متغیره خطی استفاد ه شد ه است و نتایج برای هر ایستگاه بصورت ماهانه اخذ گرد ید . نتایج بد ست آمد ه نشان می د هد با مد ل سازی مید ان وسیع تری از اثرگذاری فشار هوا و باد بر پهنه آبی مشرف به هر ایستگاه نتایج د اد ه های تراز آب برآورد شد ه و مشاهد اتی همبستگی بیشتری دارند بطوریکه حد اکثر ضریب همبستگی برای مید ان 250×250 کیلومتر، برای ایستگاه های انزلی د ر ماه نوامبر 864/0 و نوشهر د ر ماه نوامبر 909/0 و صد را (نکا) د ر ماه مارس 893/0 و آشوراد ه د ر ماه آوریل 873/0 می باشد .
تغییرات مکانی فرسایش پذیری خاک و عوامل مؤثر بر آن در بالادست سد سیوند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرسایش پذیری خاک یکی از عوامل مهم در تخمین درست مقدار فرسایش خاک و ارائه راهکارهای مبارزه با این پدیده است. اهداف این مطالعه، اندازه گیری واقعی مقدار فرسایش پذیری خاک ؛ مقایسه مقدار واقعی فرسایش پذیری با مقدار برآوردی توسط رابطه ی ویشمایر و اسمیت (1978)؛ و تهیه نقشه تغییرات مکانی فرسایش پذیری و پارامترهای مؤثر بر آن در منطقه بالادست سد سیوند واقع در استان فارس بود. برای این منظور،40 کرت استاندارد درشیب های 9% ایجاد و در طی یک سال مقدار هدر رفت خاک ها حاصل از 4 رخداد بارندگی در این کرت ها اندازه گیری شد. میانگین سالانه شاخص فرسایندگی از رابطه ی اصلاح شده فورنیه محاسبه شد. نقشه ها با استفاده از روش زمین آماری کریجینگ و در محیط GIS ترسیم گردید. نتایج نشان داد که میانگین مقدار هدر رفت خاک در کرت ها t ha−1 ya-1 8/5 و میانگین شاخص فرسایندگی باران MJ mm ha-1 h-1ya-1 7/255 بود. میانگین فرسایش پذیری اندازه گیری شده در کرت های آزمایشی و برآوردی با استفاده از رابطه ی ویشمایر و اسمیت به ترتیب t h MJ−1 014/0 و t h MJ−1030/0 شد که بر اساس، رابطه ی ویشمایر و اسمیت در برآورد فرسایش پذیری به طور میانگین مقدار این فاکتور را 2 برابر بیشتر از مقدار اندازه گیری شده تخمین می زند. برای هر دو فرسایش پذیری اندازه گیری شده و برآورد شده مدل سمی واریوگرام نمائی با دامنه تأثیر به ترتیب 3399 و 5439 متر بهترین برازش را داشت. درحالی که برای خصوصیات ماده آلی، کربنات کلسیم معادل، پایداری خاک دانه ها و نفوذپذیری که بیشترین همبستگی را با فرسایش پذیری واقعی داشتند، مدل کروی واریوگرام بهترین توصیف را داشت. نقشه های پهنه بندی نشان داد که مقدار فرسایش پذیری از قسمت های مرکزی و مسطح منطقه که تحت کشت گیاهان پوششی قرار دارد به سمت نواحی مرتفع حاشیه ای که فاقد پوشش گیاهی مناسب است افزایش می یابد.
تحلیل رابطه الگوهای همدید با میزان آلاینده ذرات معلق و منواکسید کربن در شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آلودگی هوا به عنوان یکی از مهم ترین مخاطرات محیطی در فضای شهری، ارتباط نزدیکی با شرایط آب وهوایی دارد. امروزه آلودگی در سطح کلان شهرها به صورت یک مسئله مهم درآمده که ضرورت مطالعه و ارائه راه حل های کاربردی برای بهبود شرایط زیستی در این زمینه را دارد. بنابراین شناخت رابطه بین عناصر آب وهوایی و آلاینده های هوا کمک فراوانی به چگونگی حل مسائل زیست محیطی و برنامه ریزی های آینده دارد. در این پژوهش نخست غلظت آلاینده منواکسید کربن و ذرات معلق در شهر شیراز در بازه زمانی 2011-2005 در 6 گروه طبقه بندی و تعداد روزهای آلوده استخراج گردید؛ سپس با استفاده از داده های فشاری سطح زمین، 500 و 850 هکتوپاسکال، امگا و دما الگوهای همدید در روزهای آلوده مورد تحلیل قرار گرفت. روند سالانه و ماهانه میزان آلاینده ها در طی دوره آماری نیز مورد مطالعه قرار گرفت. یافته ها بیانگر روند کاهشی غلظت منواکسید کربن در طی بازه زمانی مورد مطالعه می باشد؛ جهت تعیین میزان روزهای آلوده از شاخص استانداردهای آلایندگی P.S.I استفاده و بر اساس این شاخص 410 و 152 روز آلوده به ترتیب برای آلاینده ذرات معلق و منواکسیدکربن شناسایی و سپس با بررسی آماری بر اساس تدوام دوره آلودگی چهار الگوی تابستانه برای آلاینده ذرات معلق و یک الگوی زمستانه جهت آلاینده منو اکسید کربن شناسایی گردید.
ارزیابی مورفومتری دره ها و ارتباط آن با تکتونیک های فعال در طاقدیس دنه خشک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده منطقه مورد مطالعه، طاقدیس دنه خشک در جنوب غرب شهر سرپل ذهاب در استان کرمانشاه و بخشی از زون ساختمانی زاگرس چین خورده محسوب می شود. هدف مطالعه حاضر، بررسی نقش بالاآمدگی تکتونیکی در مورفومتری 103 دره واقع در دامنه های طاقدیس دنه خشک می باشد. جهت دستیابی به هدف فوق، محدوده 103 دره بر اساس مطالعات میدانی و به کمک تصویر ماهواره ای Quickbird، تعیین گردید. پارامترهای کمی دره ها مانند عرض خروجی دره (Vow)، حداکثر عرض دره(Vmw)، طول دره(VL) بر اساس تصاویر ماهواره ای استخراج شد. جهت تعیین مساحت دره ها(A)، محدوده دره ها وارد نر افزار ILWIS شد و مساحت دره های مورد مطالعه استخراج گردید. طاقدیس مورد مطالعه، بر اساس شیب پهلوی طاقدیس(S) به 9 زون تکتونیکی تقسیم شد و میانگین پارامترهای مورفومتریکی دره ها و شیب لایه ها در هر زون بدست آمد. سپس رابطه خطی بین میانگین شیب ساختمانی و میانگین پارامترهای مورفومتریکی دره ها در زونها بدست آمد. بررسی این تحقیق نشان می دهد که رابطه مستقیمی بین پارامتر S و نسبت حداکثر عرض دره به عرض خروجی دره (Vmw/Vow) با ضریب همبستگی 91 درصد وجود دارد. همچنین رابطه مستقیمی بین پارامتر S و نسبت حداکثر عرض دره به طول دره(Vmw/VL) با ضریب همبستگی 75 درصد وجود دارد. بررسی داده ها نشان می دهد که رابطه مستقیمی با ضریب همبستگی نسبتا پائین بین شیب ساختمانی و مساحت دره ها و حداکثر عرض دره وجود دارد. رابطه معنی داری بین شیب ساختمانی و طول دره ها وجود ندارد. با این وجود رابطه معکوسی با ضریب همبستگی پائین بین شیب ساختمانی و عرض خروجی دره ها وجود دارد. به طور کلی نتیجه تحقیق حاضر نشان می دهد که در بین پارامترهای مورفومتریکی دره ها، نسبت حداکثر عرض دره به عرض خروجی دره(Vmw/Vow) و نسبت حداکثر عرض دره به طول دره(Vmw/VL) کاملا تحت تاثیر تکتونیک یا شیب ساختمانی طاقدیس قرار دارند. بنابراین پارامترهای Vmw/Vow و Vmw/VL می توانند بعنوان شاخص های ژئومورفولوژی مناسب جهت تعیین درجه فعالیتهای تکتونیکی در طاقدیسها در نظر گرفته شوند.
مورفولیتولوژی توده الوند و نقش آن در مورفومتری و الگوی شبکه زهکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفاوت های موجود در سازندهای زمین شناسی ازنظر لیتولوژی (سنگ شناسی) و ساختمانی، به همراه توپوگرافی و شرایط اقلیمی حاکم و تأثیر آن بر نحوه گسترش آبراهه ها ازجمله مواردی است که سال هاست ذهن پژوهشگران را به خود معطوف نموده است. توده نفوذی الوند، یکی از بزرگ ترین توده های نفوذی در کمربند دگرگونی سنندج - سیرجان است که یکی از ویژگی های آن، نفوذپذیری اندک آن است که در تحلیل های ژئومورفولوژیک برای تبیین فرم و فرایندها ازجمله چهره و الگوی شبکه آب ها موردتوجه است. ازآنجاکه بیشترین حجم ارتفاعات الوند را سنگ های آذرین و دگرگونی تشکیل داده، پژوهشگران بر این موضوع اتفاق نظر دارند که مقاومت موجود میان بلورهای سنگ های توده الوند در ایجاد ناهمواری ها و مقاومت در برابر فرسایش حاکم در منطقه تأثیر بسزایی دارد. در مقاله حاضر سعی بر آن است که با شناسایی خصوصیات لیتولوژی منطقه و اشکال آن، نقش آن در مورفومتری و الگوی شبکه زهکشی بررسی شود. برای دستیابی به این هدف نقشه های رقومی توپوگرافی 1:50000، نقشه های زمین شناسی1:100000، مدل رقومی ارتفاعی(DEM) و همچنین تصاویرGoogle Earth استفاده شده و تعیین حدود حوضه روی آن ها انجام شده است و همچنین با استفاده از لایه نوع لیتولوژی ، ترسیم شبکه های زهکشی با نرم افزار Arc Gisانجام شد. پس از مشاهدات مستقیم و غیرمستقیم، از داده های اقلیمی و هیدرومتری ایستگاه های منطقه برای بررسی میزان بارش، تغییرات دما و ارتباط آن با ارتفاع در فرایندهای هوازدگی استفاده و با تعیین نوع لیتولوژی و تیپ اراضی در زیر حوضه ها، نوع و درجه مقاومت آن ها با استفاده از گزارش ها و نقشه های زمین شناسی مشخص گردید. درنهایت با تلفیق نتایج حاصل از اندازه گیری و تطبیق آن با لیتولوژی منطقه، و میزان مقاومت و فرسایش پذیری ، الگو و میزان تراکم آبراهه ها در نقاط مختلف منطقه به دست آمد. نتایج نشان می دهند که به علت حاکمیت لیتولوژی سخت و سنگی، تیپ های ناهموار و گوناگون در قسمت های بیشتر زیر حوضه ها غلبه دارند و حساسیت پذیری کم سازندهای آذرین به فرسایش و استقرار شبکه آبراهه ای شاخه درختی منظقه گویای این نکته است که اختلاف عمده ای بین الگوی آبراهه ها و درجه تراکم آن در منطقه به طور عمده در ویژگی های سنگ شناسی و مقاومت آن وجود دارد که به همراه شرایط آب وهوایی چشم اندازها و الگوی شبکه زهکشی منطقه را ایجاد کرده اند.
بررسی و تهیه نقشه های وقوع سرمازدگی گیاهان زراعی و باغی در استان آذربایجان غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به خسارت سنگین سرمازدگی، تعیین محدوده احتمال وقوع دمای بحرانی خسارت سرمازدگی برای برنامه ریزی زمان مناسب کاشت و برداشت و طول فصل رشد موثر، انتخاب رقم و تعیین مناطق مستعد سرمازدگی حائز اهمیت است. در این تحقیق، برای بررسی سرماهای رخ داده طی ادوار گذشته، نسبت به جمع آوری آمار روزانه درجه حرارت حداقل در 34 ایستگاه هواشناسی سینوپتیک و تبخیرسنجی اقدام گردید. تاریخ های وقوع سرمازدگی از مبدأ مهر در کلاس های صفر درجه (گیاهان خیلی حساس)، 2/2- درجه (گیاهان حساس) و 4/4- درجه (گیاهان نسبتاً مقاوم) برای 34 ایستگاه منتخب استخراج شدند. برای تحلیل فراوانی، توزیع های حدی و غیر حدی به داده ها برازش داده شد و توزیع گامبل به عنوان توزیع غالب انتخاب گردیده و سرمازدگی بهاره و پائیزه در کلاس های مختلف و با احتمالات معادل محاسبه گردید. با ارائه نقشه تاریخ وقوع متوسط و نقشه ضریب تغییرات، و با تعیین مقدار ضریب فراوانی (K) نقشه های احتمالاتی هر منطقه در سه کلاس 0، 2- و 4- درجه سلسیوس با روش های کریجینگ، کوکریجینگ و روش معکوس فاصله با توان های متفاوت تهیه شد. برای تحلیل مکانی و درون یابی، روش های کریجینگ، کو- کریجینگ و روش معکوس فاصله با توان های متفاوت استفاده گردید. مناسب ترین روش برازش بر اساس معیار ریشه دوم میانگین مربع خطا و روش ارزیابی تقاطعی تعیین گردید. روش درون یابی کو-کرجینگ با ارتفاع، مدل برتر تشخیص داده شد. تغییرات مکانی، منظم بودن وقوع سرمازدگی در استان از روی نقشه ها محاسبه و مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت نقشه سرمازدگی با احتمال 75% برای تعیین تاریخ کشت گیاهان زراعی استان آذربایجان غربی ارائه شد. این نقشه ها هم چنین برای مکان یابی توسعه باغات، مجتمع های گلخانه ای و استخر پرورش ماهی قابل استفاده هستند.
جستاری پیرامون شناسایی، طبقه بندی و تحلیل سینوپتیک امواج گرمایی استان کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امواج گرمایی از جمله مخاطرات مهم آب و هوایی دنیا خصوصاً ایران هستند و به نظر می رسد وقوع آن ها در سال های اخیر به واسطه تشدید گرمایش جهانی از فراوانی بیش تری نسبت به گذشته برخوردار شده است. پژوهش حاضر به بررسی کم و کیف وقوع و تحلیل سینوپتیک امواج گرمایی در استان کرمان پرداخته است. برای این کار ابتدا داده های دمای بیشینه روزانه ماه ژوئیه (به عنوان گرم ترین ماه سال) 4 ایستگاه سینوپتیک کرمان، بم، انار و سیرجان در یک دوره آماری 24 ساله (1986-2009) از سازمان هواشناسی کشور اخذ و مورد استفاده قرار گرفته اند. جهت طبقه بندی امواج گرمایی، داده های دما استاندارد شده و بر اساس آن، آنومالی های 0 تا 75/0 به عنوان موج گرم، 75/0 تا 5/1 موج گرم شدید و بالاتر از 5/1 به عنوان موج ابر گرم تعیین شدند. اعداد آستانه 2/41، 1/42 و 1/43 درجه سانتی گراد به ترتیب آستانه موج گرم، گرم شدید و ابر گرم برای مجموع ایستگاه ها مورد محاسبه و حداقل تداوم آن دو روز مد نظر قرار گرفته است. بر این اساس در طی دوره آماری مورد مطالعه، 7 موج گرمایی مشخص شد که از بین آن ها 3 موج گرم شدید و 1 موج ابر گرم شناسایی گردید. موج ابر گرم تیرماه 1377 جهت تحلیل سینوپتیک انتخاب شد. موج 3 روزه مذکور با میانگین دمایی 11/43 درجه سانتی گراد، شدیدترین موج گرمای استان کرمان در طول دوره آماری مورد مطالعه بوده است. ن تایج تحلیل سینوپتیک موج اب ر گرم نشان داد که استقرار کم فشار گنگ در سطح زمین و حاکمیت پرارتفاع جنب حاره ای آزور در سطوح بالا و هم چنین ضخامت زیاد جو بر روی منطقه مورد مطالعه، موجب فرونشینی هوای گرم و گرمایش بیش از حد سطح زمین شده و موج ابر گرم یاد شده را به وجود آورده است.
بررسی وضعیت بیابان زایی با مدل IMDPA در بیابان های ساحلی (مطالعه موردی: منطقه شمیل -تخت، استان هرمزگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین چالش های بشر در قرن حاضر در ابعاد گوناگون بیابان زایی بوده که از آن تحت عنوان تخریب اراضی نه تنها در مناطق خشک، نیمه خشک و خشک نیمه مرطوب بلکه در مناطق مختلف و به ویژه در کشورهای درحال توسعه یاد می شود. مناسب ترین روش برای بررسی عوامل مؤثر در تخریب اراضی و شدت بیابان زایی ازنظر متخصصان استفاده از مدل های ارزیابی بیابان زایی می باشد. به منظور ارائه یک مدل منطقه ای و ارزیابی کمی وضعیت فعلی بیابان زایی محدوده ای با وسعت 80800 هکتار در بخش شمیل -تخت استان هرمزگان در نظر گرفته شد. برای این منظور پس از بررسی و ارزیابی های اولیه، چهار معیار اقلیم، آب، خاک و فرسایش بادی با شاخص های مربوطه در نظر گرفته شد. برای هر معیار، مهم ترین شاخص های مؤثر در کیفیت آن معیار، بررسی و با شیوه IMDPA وزن دهی انجام شد و با محاسبه میانگین هندسی شاخص ها و بهره گیری از نرم افزار 9.3,Arc Gis نقشه های مربوطه به وضعیت هر معیار تهیه شد. در انتها از میانگین هندسی معیارها، نقشه شدت بیابان زایی منطقه به دست آمد. نتایج حاصل از این ارزیابی نشان می دهد کل منطقه ازنظر درجه بیابان زایی در کلاس متوسط قرار دارد. از بین معیارهای مورد بررسی، معیار اقلیم باارزش عددی 8/2 بالاترین درصد وزنی را به خود اختصاص داده است و از بین شاخص های مورد بررسی شاخص خشکسالی باارزش عددی 35/3، و بعدازآن شاخص خشکی، بافت خاک، درصد پوشش زنده و غیرزنده در سطح خاک، مقدار بارش سالانه، شدت فرسایش بادی و افت آب بیشترین درصد وزنی را به خود اختصاص داده اند. شدت بیابان زایی برای کل منطقه باارزش عددی 9/1 تا 3/2 برآورد شده است.
بازسازی درجه حرارت نیمه گرم سال از روی حلقه های درختی بلوط ایرانی منطقه دنا در جنگل های زاگرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درختان قادرند تأثیرات طولانی مدت متغیرهای اقلیمی را در خود ثبت نمایند. به کمک دانش اقلیم شناسی درختی می توان این متغیرها را به ویژه برای مناطقی که از داده های اقلیمی کوتاه مدتی برخوردارند، بازسازی نمود. به همین منظور در این مطالعه به کمک پهنای حلقه های سالیانه گونه بلوط ایرانی و با استفاده از یک تحلیل رگرسیونی، اقدام به بازسازی درجه حرارت نیمه گرم سال(اردیبهشت-شهریور) ایستگاه های منطقه دنا شده است. با این هدف، سه ارتفاع رویشی در جنگلهای منطقه دنا انتخاب و 52 نمونه رویشی از 26 پایه درخت استخراج و پهنای حلقه های رویشی آنها، توسط دستگاه اندازه گیری LINTAB5 با دقت 01/0 میلی متر، قرائت شدند. بعد از مرحله تطابق زمانی، برای حذف اثرات غیراقلیمی، میانگین دمای اردیبهشت-شهریورِ ایستگاه های منطقه و سری زمانی دوایر رویشی، استاندارد شدند. گاه شناسی باقیمانده(RES) محاسبه شده توسط نرم افزارARSTAN، با درجه حرارت، طی دوره مشترک1390-1361 واسنجی و همبستگی معنادار مثبت دما با پهنای دوایر رویشی تأیید شد. بر اساس روابط بین گاه شناسی به دست آمده و داده های درجه حرارت دوره آماری مشترک، کار بازسازی بیش از یک قرن میانگین دمای نیمه گرم سال انجام و نتایج نشان داد، میانگین دمای اردیبهشت- شهریورِ منطقه در سه دهه اخیر، نسبت به یک قرن قبل از خود، تا حدودی افزایش یافته است.
ارزیابی نقش رودباد جنب حاره ای در کنترل بارشهای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هسته های سرعت باد بیش از 30 متر در ثانیه در حاشیه استوایی بادهای غربی را رودباد جنب حاره ای گفته که نقش موثری در کنترل مولفه های آب و هوایی عرضهای پایین و میانه منجمله میزان و تعداد روز های بارش دارد، اشاره نمود. بهرحال کشور ایران، از جمله مناطق جغرافیایی می باشد که اقلیم خشک و نیمه خشک بر پهنه وسیعی از آن گسترش یافته است، این عامل باعث می گردد که عوامل تاثیرگذار بر تغییرات بارش آن منجمله؛ تغییرات سرعت، موقعیت و جابجایی رودباد جنب حاره با حساسیت بیشتری مورد ارزیابی قرار گیرد. بنابراین برای انجام این تحقیق آمار ماهانه میزان و تعداد روزهای بارش برای 180 ایستگاه کشور برای طول دوره آماری 1951 تا 2005 مورد استفاده قرار گرفت. در این پژوهش داده های مربوط به سرعت باد مداری برای سطوح 10 تا 1000 هکتوپاسکال از سایت cdc.noaa.gov با قدرت تفکیک 2.5 درجه استخراج شدند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که با توجه به طول آماری 55 ساله، موقعیت هسته مرکزی رود باد حدود یک درجه به سمت عرضهای شمالی حرکت کرده است. همچنین یافته ها نشان می دهند که موقعیت رودباد جنب حاره در بالاترین عرض آن که در ماه های ژولای و آگوست رخ می دهد در این ایام موقعیت آن بالاتر از 42.5 درجه شمالی می باشد و بنابراین در اینجا نظر پژوهشهای قبلی مبنی بر قرارگیری آن در شمالی ترین موقعیت یعنی بر روی تهران نقض می شود. یافته های تحقیق بیان می کند که تاثیر دو مولفه سرعت رودباد و موقعیت مرکزی هسته، نقش موثرتری نسبت به سرعت جابجایی شمالی- جنوبی هسته بر کنترل بارشهای ایران دارند. بگونه ای که بیشترین همبستگیها بر روی امتداد کشیدگی کوههای زاگرس و کمترین آنها در منطقه شمالغرب و نوار ساحلی دریای خزر همچنین جنوب شرق ایران دیده می شود.
بررسی تاثیر امواج گرمایی بر تعداد مراجعات قلبی عروقی شهر بندرعباس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیماری های قلبی عروقی شایعترین علت مرگ و میر و مهمترین عامل از کارافتادگی در بیشتر کشور ها و همچنین ایران هستند. ریسک فاکتورهای مختلفی در ابتلا به این بیماری موثر هستند و علل مختلفی سبب تشدید این بیماریها می شوند، که شرایط جوی و تغییرات آن از جمله استرس گرمایی یکی از علل تشدید آن به شمار می روند. دراین پژوهش با استفاده از شاخص استرس گرمایی که ترکیبی از حداکثر رطوبت نسبی و حداکثر دمای مطلق روزانه است به بررسی وضعیت استرس گرمایی شهر بندرعباس پرداخته که در ادامه ارتباط آن با مراجعات قلبی عروقی از طریق نرم افزار اس پی اس اس و همبستگی پیرسون بررسی شده است. نتایج این پژوهش نشان داد که استرس گرمایی شهر بندرعباس در هر دهه 1.7 درجه فارنهایت افزایش داشته است. و همچنین نتایج بررسی همبستگی ماهانه نشان داد که همبستگی مثبت قوی و معناداری در سطح آلفای 0.01 بین شاخص استرس گرمایی و مراجعات قلبی عروقی بندرعباس وجود دارد و بیشترین همبستگی در سالهای 1387، 1390و 1391 مشاهده شد. و در ادامه نیز بررسی همبستگی سالانه بین شاخص استرس گرمایی و مراجعات قلبی عروقی مثبت ومعنادار در سطح آلفای 0.05 بدست آمد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که شاخص استرس گرمایی طی سالهای اخیر روندی افزایشی داشته و به تبع آن بر میزان مراجعات بیماریهای قلبی عروقی بندرعباس تاثیر گذار بوده است.
پیش یابی دمای شمال غرب ایران و ارتباط آن با ارتفاع ژئوپتانسیل
حوزههای تخصصی:
بررسی دما در مکان و زمان معیّن نشان می دهد که این متغیّر به شدّت در تأثیر الگوهای گردش جوّی است. بنابراین هدف از این نوشتار، بررسی دما و ارتباط آن با ارتفاع ژئوپتانسیل است. در این پژوهش از دو پایگاه داده استفاده شده است. پایگاه نخست، پایگاه داده های رویداد محیطی (سطحی) است که در این راستا از داده های سطحی دمای منتخب ایستگاه های شمال غرب ایران استفاده شده است. بیشینه و کمینه این ایستگاه ها در بازه زمانی11/10/1357 تا 11/10/1390 خورشیدی به مدّت 12054 روز از سازمان هواشناسی کشور دریافت شد. پایگاه دیگر، داده های جوّی را شامل می شود که چگونگی جریان جوّی را مشخّص می کند. این پایگاه، دربردارنده داده های ارتفاع ژئوپتانسیل تراز 500 هکتوپاسکال است که داده های آن از تارنمای NCEP/DOE وابسته به سازمان ملّی جو و اقیانوس شناسی ایالات متحده استخراج شده است. بازه زمانی این داده ها از 01/01/1979 تا 01/01/2012 میلادی است. برای انجام این تحقیق به طور جداگانه همبستگی میانگین روزانه دما، کمینه و بیشینه (9 ایستگاه منتخب) با ارتفاع ژئوپتانسیل تراز 500 هکتوپاسکال محاسبه شد. سپس این همبستگی ها در نرم افزار سرفر وارد شد و چهار منطقه در نیمکره شمالی به دست آمد که با ایستگاه های منتخب، همبستگی بالایی را نشان می دهند. به طور کلّی، 180 یاخته با میانگین دما، 190یاخته با بیشینه و 168 یاخته با کمینه دما در نیمکره شمالی، همبستگی بسیار بالایی با ایستگاه های منتخب داشتند. پس از این مراحل، میانگین وزنی یاخته های ارتفاع ژئوپتانسیل گرفته شد و معادله آن ها با رگرسیون چندگانه به دست آمد. نتایج مدل های پیش یابی نشان می دهد که به ازای هر یک ژئوپتانسیل متر افزایشی که در این نمایه رخ دهد، میانگین روزانه دمای ایستگاه های منتخب شمال غرب بین 1/0 تا 5/1، دمای بیشینه 1/0 تا 6/1 و دمای کمینه 1/0 الی 2/1 درجه سلسیوس افزایش نشان خواهد داد.
بازسازی برف مرزهای آخرین دوره ی یخچالی با شواهد دورههای یخچالی در زاگرس شمال غربی (مطالعه موردی: تاقدیس قلاجه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجود لندفرم های یخچالی و مجاور یخچالی در ارتفاعات قلاجه حاکی از تغییرات اقلیمی و تغییرات مرزهای مورفوژنیک است. مسأله ی اصلی این پژوهش شناسایی قلمروهای سرد یخچالی و مجاور یخچالی و برآورد ارتفاع خط برف مرز در زاگرس چین خورده با توجه به فقدان مطالعه در زاگرس چین خورده است. بنابراین هدف مطالعه شناسایی شواهد و اثبات حاکمیت وجود قلمرو مورفوژنز یخچالی و تعیین برف مرز آخرین دوره ی یخچالی در ارتفاعات قلاجه است. نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی، تصاویر ماهواره ای IRS و داده های اقلیمی دما و بارش ماهانه، ابزارها و داده های اصلی تحقیق هستند. با استفاده از تصاویر ماهواره ای و بازدیدهای متعدد میدانی، موقعیت سیرک های منطقه شناسایی شده و به بازسازی خط تعادل برف و یخ گذشته (ELA) اقدام گردید. از روش ارتفاع کف سیرک پورتر و روش رایت برای برآورد حد برف مرز آخرین دوره ی یخچالی وورم و حال حاضر استفاده شد. از آزمون توان دوم کی (پیرسون) برای محاسبه ی رابطه بین گسترش و پراکنش سیرک ها با جهات ناهمواری ها استفاده گردید.
برف مرز دوره ی وورم با استفاده از مدل پورتر در ارتفاع 2019 متری و از روش رایت در ارتفاع 2015 متری به دست آمد. همچنین خط تعادل آب و یخ در دامنه های شمالی و جنوبی به ترتیب در ارتفاع 2033 و 2075 متر به دست آمد و ELAمنطقه برابر با 42 متر است. نتایج آزمون توان دوم کی نشان داد که بین شکل گیری سیرک های موجود در منطقه با جهات جغرافیایی و جهات ناهمواری ها ارتباط معناداری وجود دارد و سیرک های منطقه در دامنه های شمالی گسترش بیشتری داشته اند. بطوری که 7/66 درصد از سیرک های منطقه در دامنه های شمالی و 3/33 درصد سیرک ها در دامنه های جنوبی شکل گرفته اند. مقایسه ی نتایج به دست آمده از مدل های اقلیمی و شواهد ژئومورفولوژیکی آخرین دوره ی یخچالی، اثبات کننده ی حاکمیّت قلمرو یخچالی از ارتفاع 2000 متری به بالا در ارتفاعات قلاجه است.
مدل سازی مکانی مناطق تغذیه آبخوان های کارستی با استفاده از مدل KARSTLOP(مطالعه موردی: آبخوان کارستی خورین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به علت ماهیت پیچیده مناطق کارستی، مبحث تغذیه در آبخوان های کارستی امری پیچیده بوده و تعریف تغذیه در شرایط مطلق امکان پذیر نیست. مناطق تغذیه، میزان و توزیع فضایی تغذیه در آبخوان های کارستی، بستگی به عواملی چون ژئومورفولوژی کارست و میزان توسعه آن، اقلیم، شیب، پوشش گیاهی، خاک و عوامل زمین شناسی دارد. آبخوان کارستی خورین در استان کرمانشاه، نقش مهمی در شکل گیری و استمرار حیات جوامع انسانی اطراف خود و اکوسیستم تالاب هشیلان دارد. هدف از پژوهش، مدل سازی مناطق تغذیه آبخوان خورین با استفاده از مدل KARSTLOP می باشد. بررسی نقشه پهنه بندی آبخوان خورین نشان می دهد که ۶۱% از مساحت آبخوان دارای میزان تغذیه بیش از ۷۰% بوده و ۸۸% از مساحت آبخوان، دارای تغذیه بیش از ۵۰% می باشد. این امر حاکی از میزان نفوذپذیری بالای آبخوان خورین است. تطابق نقشه پهنه بندی نهایی با نقشه ژئومورفولوژی کارست سطحی آبخوان، حاکی از نقش اصلی ژئومورفولوژی کارست در توزیع مکانی مقادیر تغذیه در آبخوان خورین می باشد. مناطق با میزان تغذیه بیش از ۷۰% منطبق بر نواحی توسعه یافته کارستی رأس کوهستان می باشد. ضخامت کم خاک، پوشش گیاهی نسبتاً تنک، تکتونیزه بودن منطقه، رخنمون سازند کربناته بیستون از دیگر عوامل مؤثر در میزان تغذیه بالای کوه خورین می باشند. بالا بودن میزان تغذیه و توزیع مکانی مناطق تغذیه آبخوان نشان می دهد که آبخوان در برابر انتشار آلودگی آسیب پذیر بوده و نیازمند برنامه های حفاظتی و مدیریتی جهت آلودگی با مدنظر قرار دادن نقشه پهنه بندی تغذیه و نقشه ژئومورفولوژی کارست سطحی می باشد.
مورفومتری و مقایسه تغییرات عرضی رودخانه ارس طی سه دهه اخیر مطالعه موردی : پایین دست سد میل مغان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییرات و جابجایی های کلی و حتی جزئی الگوی رودخانه از عمده ترین مباحث مربوط به ژئومورفولوژی رودخانه ای به شمار می رود. به همین علت تحقیقات و مطالعات زیادی توسط ژئومورفولوژیست ها در این زمینه انجام گرفته است. با بررسی الگوی یک رودخانه می توان شرایط کنونی و پتانسیل تغییرات احتمالی آن را در آینده بهتر درک کرد و همچنین می توان پاسخ رودخانه را نسبت به تغییرات طبیعی و انسانی پیش بینی کرد. رودخانه ارس یکی از مهم ترین رودخانه های مرزی ایران در حوضه آبریز دریای خزر می باشد که بنا به دلایل مختلف زمین های ساحلی خود را به واسطه تغییرات جانبی موردتهاجم قرار داده و نهایتاً موجب تخریب اراضی زراعی و مسکونی و جاده ساحلی شده است که خصوصاً در مناطق دشتی حمله رودخانه به سواحل تشدید یافته و باعث تغییرات عرضی شدید شده است. وجود تأسیسات زیربنایی مهم کشاورزی، پروژه های عمرانی و صنعتی در حاشیه رودخانه ارس موجب شده که تغییر مسیر این رودخانه از اهمیت بالایی برخوردار باشد. در این مطالعه به منظور بررسی تغییرات زمانی و مکانی بستر رودخانه ارس از تصاویر ماهواره ای Landsatسنجنده OLIو TMدر بازه ی زمانی 1987 الی 2013 و همچنین از تصاویر ماهواره IRS سنجندهP5 هم برای تفسیر دقیق تر عوارض کناره های رودخانه استفاده گردید. ضرایب هندسی رودخانه برای دو دوره زمانی فوق مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج حاصله تغییرات و جابجایی عرضی زیادی را طی 26 سال اخیر (در بعضی نقاط 7/1 کیلومتر) نشان داد. بیش ترین میزان این تغییرات در قسمت پایین دست بازه انتخابی صورت گرفته است. مطالعه عوامل مؤثر در تغییرات عرضی رودخانه ارس نیز نشان داد که پایین بودن شیب رودخانه و همچنین جریان رودخانه بر روی بستر آبرفتی جوان فرسایش پذیر از مهم ترین عوامل تغییرات عرضی این رودخانه بوده است و سایر عوامل تأثیرگذار در مرتبه بعدی قرارگرفته اند.