فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۴۱ تا ۲٬۹۶۰ مورد از کل ۴٬۸۵۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق، شناخت عوامل سینوپتیکی و دینامیکی موثر بر شکل گیری توفان گونو و آثار آن بر جنوب شرق ایران است. برای تحلیل سینوپتیکی توفان، نقشه های سینوپتیکی چند روز قبل و روز وقوع و بعد توفان از سایت www.cdc.noaa.gov -که مربوط به سازمان هواشناسی و اقیانوس شناسی کشور ایالات متحده امریکاست- تهیه شد. این تحقیق نشان داد که عمده سامانه های منجر به توفان گونو، از شرایط سینوپتیکی زیر پیروی می کنند : در تراز سطح دریا در روز ششم ژوئن واچرخند شمال اروپایی به دو بخش تقسیم شده: یکی بر روی دریای خزر که زبانه جنوبی آن بخش اعظم ایران را در برگرفته، تدوام ریزش هوای سرد را بر روی ایران انجام می دهد و دیگری در شرق دریای مدیترانه که تا سودان ادامه داشته و باعث تقویت چرخند شده است. آرایش توپوگرافی سطوح 850 هکتوپاسکال در (7 ژوئن 2007)حاکی از ادغام زبانه چرخند روی دریای عمان و دریای مدیترانه است. با ادغام این دوچرخند، زبانه واچرخند شمال افریقا کاملاً به سمت غرب عقب نشینی کرده و فرارفت سرد بر روی شرق دریای سرخ انجام شده است. به این ترتیب، هم به دلیل انتقال چرخند به داخل خشکی و هم به دلیل قطع فرارفت سرد پشت چرخند، در روزهای آینده توفان تضعیف می شود. در تراز 600 هکتوپاسکال(7 ژوئن) بخش شمال چرخند از جنوب و جنوب شرقی ایران عبور کرده و موجب ریزش شدید باران در منطقه شده است، به طوری که بیشترین مقادیر آن در ایستگاه های چابهار و ایران شهر به ترتیب با مقدار 5/90 و 3/15 میلیمتر بوده است. در تراز 500 هکتوپاسکال(7 ژوئن) چرخند بوسیله دو مرکز واچرخندی، یکی بر روی هند و پاکستان و دیگری زبانه واچرخند شمال آفریقا احاطه شده و زبانه واچرخند سیبری نیز کاملاً تا مرز خراسان شمالی عقب نشینی کرده است. در روز هشتم، هسته بیشینه بارش قدری به سمت تنگه هرمز کشیده شده، به طوری که بیشترین بارش در ایستگاه جاسک با مقدار 4/92 میلیمتر و کمترین آن در ایستگاه چابهار با 3/2 میلیمتر دریافت شده است.
تفاوت های راهبردی سواحل ایران
حوزههای تخصصی:
مناطق ساحلی به عنوان فصل مشترک و محل تلاقی دو زیست بوم خشکی- دریا، دارای ویژگی های بسیار متفاوتی از دیگر نواحی زمین است. این نوارها از سده شانزدهم با آغاز انقلاب دریانوردی، آرام آرام به کانون و هسته سیستم نوین جهانی تبدیل شدند. چنان که از نیمه دوم سدة گذشته با ساحلی شدن اقتصاد، جمعیت ها و فعالیت ها به سوی آن کشیده شده اند. به عنوان نمونه تا آغازهای2010، حدود7/3میلیارد از جمعیت زمین در100کیلومتری ساحل زندگی می کردند. اما تا جایی که به کرانه های ایران برمی گردد، به دلیل فضای امنیتی چیره بر دریا و کرانه ها به ویژه در محور جنوب، چشم اندازها پیچیده بوده و نیازمند شناختی همه جانبه است. این کرانه ها با در اختیار داشتن تمام صادرات نفتی، بیشتر میدان های نفت- گاز، محورهای بازرگانی، ماهیگیری، ترانزیت و نیز کُنش های نظامی، در واقع پایه های استراتژیک ایران به شمار می روند. این در حالی است که جز در مفهوم ساحل بودن، هیچ شباهت چشمگیری میان سه کرانه دریایی ایران از دیدگاه کارکردهای استراتژیک به چشم نمی خورد
بررسی تحمل دو پایه سیب به غلظتهای مختلف کلرورسدیم در شرایط درون شیشهای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فضا در ژئومورفولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طرح دیدگاه های جدید درحوزة معرفت و دانش بشری، همواره سبب ایجاد افق های نو گردیده است. این طرح واره ها گاه تواناییهای ما را در حل مشکلات و مسائل بشری ا فزایش داده و علاوه بر آن توانسته است به مسائل بشری به گونة دیگری بنگرد؛ بنابر این، با جایگزینی دیدگاه جدید، بخشی از مشکلات بشری تغییر یافته و نحوة تحلیل، شیوة تحقیق، معیار های ارزیابی و.. دگرگون شده است. از جمله دیدگاه هایی که طرح آن در جغرافیا و علوم وابسته بدان تحولی عمیق در نوع مسئلهیابی، چگونگی تحلیل و روش شناسی تحقیق و ادبیات آن ایجاد کرده، نگرش یا دیدگاه فضایی است. ژئومورفولوژی به عنوان یکی از زیر مجموعه های علوم جغرافیایی از این قاعده مستثنی نیست.
بدیهی است آشنایی با تبلور هستة اولیة نگرش فضایی و نحوة ورود آن به حوزة دانش ژئومورفولوژی میتواند ما را در درک بهتر این مفهوم یاری دهد؛ بنابراین، برای دستیابی به چنین هدفی با انتخاب چهارتن از ژئومورفولوژیست ها و دو تن ازجغرافیدانان صاحب نظر، و واکاوی نوشته های آنان از مفهوم فضا کوشیده ایم به سیر شکل گیری و طرح در حوزة ژئومورفولوژی بپردازیم. نتایج این تحقیق نشان میدهد که مفهوم فضا در ژئومورفولوژی با واژة Flexus در نوشته های جیلبرت درسال 1886 برای اولین بار به صورت تلویحی در ژئومورفولوژی طرح شده است؛ اگر چه هرگز وی با چنین بینشی- آن چنان که بعد ها مطرح گردید- آشنا نبوده است.
تحلیل و پهنه بندی زمانی- مکانی یخبندان در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آثار محیط زیستی احداث تونل مشترک تأسیسات شهری (مطالعة موردی: منطقة 22 تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در شهر های امروزی شبکة گسترده ای از تأسیسات مختلف نظیر آب، برق،گاز و لوله های جمع آوری فاضلاب وجود دارد. در اغلب اوقات محل و عمق کارگذاری تأسیسات بسیار ضعیف انجام شده و تعداد دفعات مورد نیاز برای انجام تعمیرات، یا اقدامات توسعه ای که نیاز به آسفالت شکافی معابر دارد، افزایش یافته و باعث ایجاد مشکلات ترافیکی و تحمیل هزینه های سنگین بر شهر و شهروندان میشود. استفاده از تونل تأسیسات شهری از چند دهه قبل در اکثر کشور های اروپایی و امریکایی آغاز شده است. در داخل کشور نیز از چند سال قبل اقداماتی صورت گرفته که از جمله میتوان به تونل تأسیسات شهری منطقة 22 که برای نخستین بار در کلان شهر تهران در حال اجراست، اشاره کرد. در این تحقیق به بررسی شرایط زیست محیطی منطقة 22 شهرداری تهران و انجام مطالعات میدانی در ارتباط با تونل در حال تأسیس پرداخته و با توجه به مطالعات انجام شده عمده آثار ساخت این تونل بر محیط فیزیکوشیمیایی (هوا و صوت )تحمیل میشود. اندازه گیری کیفی آلاینده های هوا و صدا در دو فاز ساختمانی و بهره برداری انجام شد؛ سپس با استفاده از ماتریس تلفیقی (لئوپلد-ساراتوگا) تأثیر عملیات احداث تونل بر مشخصه های محیطی بررسی شد. با توجه به نتایج حاصل، ساخت تونل تأسیسات شهری در بخش اجتماعی و اقتصادی دارای آثار مثبت شاخص همچون ایجاد شغل و درآمد، افزایش تسهیلات رفاهی، بهبود سیستم حمل ونقل شهری و... است و در بخش فیزیکوشیمیایی دارای برخی آثار منفی همچون ایجاد آلودگی صوتی، آلودگی خاک و هواست که با انجام مدیریت صحیح و اجرای اقدامات اصلاحی مناسب آثار منفی قابل کاهش هستند.
ناحیه بندی سینوپتیک دمای منطقه خزر بر مبنای متغیرهای ترمودینامیک ترازهای فوقانی جو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دما از مهم ترین عناصر مؤثر بر آب و هوا و محیط زیست هر منطقه است. دریای خزر به عنوان یک توده آبی گسترده در حاشیه شمالی ایران میتواند سهم مهمی را در تعدیل نوسان های دما بر عهده داشته باشد. برای بررسی شرایط همدید و تعیین نواحی دمایی منطقه خزر و عوامل مؤثر در ناحیه بندی آن، داده های روزانه جوی ترازهای مختلف این منطقه در سال های 1994 تا 2003 میلادی فراهم و شاخص های تعیینکننده وضعیت دمایی شامل دمای هوا، دمای پتانسیل، فرارفت دمای جو در سطوح 1000 تا 100 هکتوپاسکال محاسبه شد. سپس با استفاده از تحلیل مؤلفه مبنا و تحلیل خوشه ای، نقشه نواحی هر سه شاخص دمایی منطقه خزر برای ستون جوی 1000 تا 100 هکتوپاسکال و هم چنین نقشه های نواحی دمایی برای ترازهای 300، 500، 700، 850 و 1000 هکتوپاسکال ترسیم شد.
نتایج نشان میدهد برای هرکدام از شاخص ها، هفت ناحیه در منطقه خزر وجود دارد که عرض جغرافیایی و سیستم های سینوپتیکی به خصوص استقرار سامانه پرفشار آسیایی در روزهای سرد سال در بخش شرقی و شمال شرقی خزر (عامل کاهش دما) و انواع سامانه های کم فشار و پرفشار مهاجر در بخش غربی و جنوب غربی (عامل افزایش دما)، مهم ترین عوامل مؤثر بر تفکیک نواحی دمایی در همه ترازها محسوب میشوند. هم چنین نتایج حاصل از مقایسه نقشه های نواحی شاخص های دمایی(دما، دمای پتانسیل و فرارفت دما) نشان میدهد که محدوده خشکی و آبی خزر از هم تفکیک نشده است, در این صورت نقش پهنه بزرگ آبی دریاچه، در مقیاس سینوپتیک در توزیع مکانی و ناحیه بندی دمایی منطقه، قوی نیست و به احتمال زیاد با انتقال و تبادل انرژی و ایجاد جریان های نسیم خشکی- دریا، تأثیر آن در مقیاس کوچک تا متوسط و در بخش هایی از سال قابل رؤیت است. در مجموع در ترازهای مختلف جوی، بین شمال و جنوب منطقه، به طور متوسط7 تا 10 درجه سانتیگراد و بین شرق و غرب منطقه به طور متوسط 2 تا 3 درجه سانتیگراد اختلاف دما وجود دارد و سردترین ناحیه در قسمت شمال شرقی منطقه واقع است.
بررسی احتمال وقوع روزهای خشک در استان گلستان با استفاده از مدل زنجیره مارکوف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"در این تحقیق با استفاده از مشاهدات بارش روزانه 51 ایستگاه سینوپتیک، کلیماتولوژی و باران سنجی استان گلستان با حداقل 20 سال طول دوره آماری و بر اساس رویه ای موسوم به زنجیره مارکوف احتمال روزهای بدون بارش و نیز روزهای با بارش کمتر از یک میلی متر برای استان گلستان محاسبه و مورد تحلیل واقع شد. توزیع مکانی بارش استان گلستان از متغیرهای مکانی نظیر طول، عرض جغرافیایی و به ویژه ارتفاع متاثر می شود. بدین دلیل میزان بارندگی سالانه در امتداد شمال به جنوبی حاوی روندی افزایشی است. بدیهی است که تعداد روزهای بارانی و خشک نیز تابعی از ارتفاع و میزان بارندگی خواهند بود.
احتمال وقوع روزهای بدون بارش در استان از 0.73 تا 0.91 و متوسط احتمال آن حدود 0.83 و احتمال وقوع روزهای با بارش کمتر از یک میلی متر بین 0.765 تا 0.91 با متوسط 0.84 در تغییر است. با افزایش آستانه بارندگی ضمن افزایش احتمال وقوع، دامنه احتمال وقوع نیز کاهش می یابد.
تغییرات مکانی احتمال وقوع روز خشک دراستان چشمگیر نیست. از این رو و بر اساس رابطه بین احتمال وقوع روز خشک با میزان بارندگی می توان دریافت که با افزایش بارندگی، احتمال رخداد روز خشک نسبت به نواحی کم باران تر کاهش می یابد. میزان افزون بارش در نواحی جنوبی طی روزهای معدودی رخ می دهد و بارش کم نواحی شمالی نیز تقریبا در بازه زمانی مشابهی توزیع می شود. احتمال تداوم روزهای خشک در ناحیه پرباران جنوبی بسیار کمتر از روزهای مشابه در ناحیه کم باران شمالی است"
نحوه تشکیل و تحول کانال های خود ساخته آهکی و نقش آن ها در مورفولوژی زمین های آهکی (مطالعه موردی: سکوی تراورتنی تخت سلیمان )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سکوی تراورتنی تخت سلیمان که در اثر نهشته گذاری چشمه های آهک ساز جدید به وجود آمده، در شمال غرب ایران قرار گرفته است. آب چشمه های دریاچه روی سکو که از دو دریچه به بیرون جاری می شود، دارای املاح زیادی است که به صورت نهشتههای دیواری شکل در مسیر آبهای جاری ته نشین شده اند. این توده های باریک کلسیتی، مورفولوژی خاصی را در سطح زمین های آهکی به وجود آوردهاند. هدف این پژوهش، شناسایی عوامل مؤثر در تشکیل این پدیده ها، دسته بندی و بررسی نقش آنها در مورفولوژی زمینهای تراورتنی محدوده باستانی تخت سلیمان است. در این پژوهش، از کارهای میدانی، مانند: حفر ترانشه برای بررسی اجزای درونی کانالها، اندازهگیری میزان ته نشست نهشتههای کلسیتی، آنالیز شیمیایی آبهای جاری و نمایش مورفولوژی کانالها از طریق GIS استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد، پیدایش این کانال ها به عواملی، مانند سرعت آب، افزایش دما، فتوسنتز گیاهی و کاهش فشار جزیی وابسته است. افزایش ارتفاع، فرو ریزی و جابهجایی کانال های خود ساخته، چشم انداز آهکی محدوده را به هم زده است. این کانالها در روند شکلگیری، سه مرحله کودکی، بلوغ و پیری را سپری کردهاند. کانال های سنگی خودساخته در سطح و اطراف سکو از لحاظ مورفولوژی به چهار دسته تقسیم میشوند: نهشتههای توفایی دیوار مانند، کانال سنگی فروریخته، کانالهای خود ساخته روی سکو و کانالهای خود ساخته بیرون از سکو.
ارتباط تیپ های همدید هوای خور و بیابانک با آرایش گردشی تراز میانی جو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پایش تغییر های تراز آبی در دریاچه هامون، مبتنی بر تحلیل سری زمانی تصاویر سنجش از دوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هامون، مهم ترین پهنه آبی داخلی ایران، در ناحیه بیابانی سیستان جای دارد و زیرساخت مناسبی را برای آن فراهم آورده است. در سیستان، حیات وابسته به هامون است و اهمیت این دریا در تمام ساختارهای زندگی مردم منطقه مشهود است. به علت اهمیت فراوان هامون، مسائل و نارساییهای آن نیز مهم است و توجهی دوچندان را طلب میکند. حفظ عرصه های آبی هامون و پایش دگرگونیهای آن، ازجمله این الزام ها است. این تحقیق با هدف پایش تغییر های تراز آبی در هامون، از طریق تحلیل سری زمانی داده های ماهواره ای و پیجویی علل و عوامل ایجابی آن انجام شده است. بدین منظور، سری زمانی تصاویری را که دارای مشابهت زمانیاند، از سنجنده های MSS, TM & ETM+ ماهوارة Landsat، در یک دورة سی ساله، با هدف آشکار سازی تغییر های تراز آبی پردازش کردیم؛ سپس با استفاده از عملیات پیمایشی مبتنی بر جمع آوری نقاط کنترل زمین (GCP) از بستر خشکیدة دریاچه، اندازه گیری مستحدثات درون دریاچه و جمع آوری دیگر داده های میدانی؛ و به منظور تعیین مقدار تغییر در تراز آبی و تعیین علت های شکل گیری آن، یافته ها را بازپردازش و تحلیل کردیم. نتایج به دست آمده از این بررسیها، تغییر در عرصه های آبی هامون را- که به زیان بخش ایرانی (هامون صابری) و به نفع بخش افغانی (هامون پوزک) است- تأیید میکند. مقایسة عرصه های آب گیریشدة هامون در دو مقطع زمانی 1355 و 1384 با ارتفاع آبی برابر، و بهره گیری از قانون ظروف مرتبط، مؤید کاهش مساحت دریاچه به 357 کیلومتر مربع (10.6%-) است. توزیع فضایی این کاهش، یکسان نبوده و در بخش ایرانی آن (هامون هیرمند)، 777 کیلومتر مربع از عرصة آبی کاسته شده است؛ در حالیکه عرصة جدیدی به مساحت 492 کیلومتر از بخش های غیر آب گیر هامون پوزک در افغانستان، آب گیر شده است. پویش علل و عوامل شکل گیری این رویداد، تغییر در بستر هامون از طریق افزایش ارتفاع را تأیید میکند که حاصل از انباشت رسوب های بادی به واسطة احداث موانع در مسیر حرکت طوفان های شن است. این موانع با هدف های عمرانی (جاده و دیوار ساحلی ) احداث شده اند؛ اما بیتوحهی به مسائل زیست محیطی در احداث آن، تبعاتی مانند جلوگیری از حرکت طوفان های شن و انباشت آن در بخش های جنوبی هامون را به دنبال داشته است.
نظریه آشوب، فرکتال (برخال) و سیستم های غیر خطی در ژئومورفولوژی
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه ژئومورفولوژی سیستمی، برخی سیستم های ژئومورفیک، سیستم های دینامیکی پیچیده غیرخطی هستند که رفتار آشوبناک، تصادفی و غیر قابل پیش بینی دارند. نظریه آشوب در ژئومورفولوژی سعی دارد این سیستم های غیرخطی و بسیار حساس به شرایط اولیه را مورد مطالعه قرار دهد. سیستم های ژئومورفیک در عین حال خود سازمانده بوده و حالت فرکتال (برخال) دارند. این ویژگی را می توان در بسیاری از سیستم های جریانی، حرکت های توده ای، سیستم خاک و زمین های مرطوب ساحلی مشاهده کرد. با استفاده از نظریه آشوب می توان بین فرم (?بعد فرکتال) و فرآیند (خودسازماندهی) در پدیده های ژئومورفولوژیک روابطی را برقرار کرد. نظریه آشوب به درک، تحلیل و پیش بینی پذیری سیستم های ژئومورفیک کمک می کند. پیچیدگی سیستم های ژئومورفیک و حالت آشوبناک آن ها به حدی است که نمی توان قواعد اساسی ریاضی و فیزیک را با قطعیت برای آن ها به کارگرفت و در مقیاسی بزرگ تعمیم داد. لذا دیدگاه های جدید سعی دارند برای تحلیل و شبیه سازی رفتار پیچیده سیستم های غیرخطی در ژئومورفولوژی از قواعد ساده و خرد مقیاس (فیزیک و ریاضی) در قالب مدل های سلولی اتومات استفاده کنند.
ارزیابی تاثیر تغییر اقلیم بر دما و بارش ایران در دهه های آینده با کمک مدل MAGICC-SCENGEN(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله شرایط اقلیم ایران در دهه های 2000، 2025، 2050، 2075 و 2100 با استفاده از خروجی دو مدل گردش عمومی جو HadCM2 و ECHAM4 و با در نظر گیری 18 سناریوی انتشار IPCC، مدل سازی شده است. از مدل MAGICC-SCENGEN برای ریزمقیاس نمایی داده های با قدرت تفکیک کم خروجی مدل های گردش عمومی استفاده شد. در این تحقیق به بررسی و مقایسه نتایج دو مدل HadCM2 و ECHAM4 پرداخته شده است. بر این اساس، نتایج مدل HadCM2 حاکی از کاهش بارش های ایران تا دهه 2100 به میزان 5/2 درصد است، در حالی که برای دوره مشابه در مدل ECHAM4 بارش های کشورمان به میزان 8/19 درصد افزایش یافته است. تحلیل منطقه ای نتایج مدل HadCM2 نشان می دهد که در دهه های آینده استان های مازندران، گلستان، خراسان شمالی، شمال خراسان رضوی و سمنان، تهران و بخش هایی از گیلان و قزوین با افزایش بارش مواجه خواهد شد، در حالی که مدل ECHAM4 برای مناطق مذکور کاهش بارش را پیش بینی کرده است. همچنین مدل HadCM2 برای نواحی جنوب شرق کشورمان شامل استان های هرمزگان، کرمان، بوشهر، جنوب فارس و بخش هایی از سیستان و بلوچستان کاهش بارش را پیش بینی کرده است، اما در مدل ECHAM4 مناطق مذکور در دوره مشابه با افزایش بارش مواجه خواهند بود. براساس بررسی های به عمل آمده، نتایج هر دو مدل بیانگر افزایش دمای تمامی استان های کشورمان در دهه های آینده است. این دو مدل تا دهه 2100 به طور میانگین افزایش دمای 3 تا 6/3 درجه سانتیگراد را برای کشورمان پیش بینی می کنند، که در این دو مدل توزیع مکانی افزایش دما با هم مطابقت دارند.
احتمال تواتر و تداوم یخبندان های زودرس و دیررس در شهر زنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دراین پژوهش، تواتر وتداوم یخبندان های زودرس و دیر رس شهر زنجان براساس قوانین احتمالی، به صورت فرایندهایی تصادفی و با استفاده از تکنیک زنجیره های مارکوف تجزیه و تحلیل گردید. از آن جا که مضرترین یخبندان ها مربوط به آغاز فصول انتقالی است و نیز طبق یافته های تحقیق حاضر از احتمال مؤثری برخوردارند، از آمار میانگین دمای حداقل روزانه ماه های مهر و فروردین مربوط به 44 سال (1339-1383) ایستگاه زنجان بهره گرفته شد. ماتریس احتمال تغییر وضعیت دمای یخبندان – بدون یخبندان براساس روش درست نمایی بیشینه محاسبه و احتمال پایای هریک از دو حالت یخبندان – فاقد یخبندان روزانه برای تمامی روزهای دو ماه فروردین و مهر برآورد شد. احتمال وقوع یخبندان در هر روز برای فروردین 3519/0 و برای مهرماه 0375/0 حاصل شده است. علاوه برآن، احتمالات وقوع یخبندان ها در تداوم های 2 تا 5 روزه و نیز احتمال وقوع یخبندان با شدت های مختلف ( ضعیف، ملایم و شدید) برای تمامی روزهای ماه فروردین و مهر محاسبه و به صورت ترسیمی ارایه شد
بررسی تغییر برخی عناصر اقلیمی در سواحل شمالی خلیج فارس با استفاده از آزمون کندال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به منظور آشکارسازی تغییر اقلیم در سواحل شمالی خلیج فارس، داده های مربوط به 5 پارامتر دمای حداقل، دمای حداکثر، دمای میانگین، رطوبت نسبی و بارش سه ایستگاه سینوپتیک بندرعباس، بوشهر و آبادان در یک دوره آماری پنجاه ساله(1956-2005) انتخاب و سپس کلیه این دادهها در یک پایگاه اطلاعاتی شامل 130 ماتریس(26×5) در محیط نرمافزار MATLAB وارد شدند و با استفاده از آزمون 12د„''> کندال و از طریق برنامهنویسی در نرمافزار مربوطه، روند تغییرات آنها بررسی گردید . نتایج تحقیق نشان می دهد که تغییرات دمای میانگین در هر سه ایستگاه، مشابه با روند تغییرات دمای حداقل آنهاست و آنچه موجب افزایش دمای میانگین ایستگاههای منطقه شده، بیشتر دمای حداقل بوده است. همچنین رطوبت نسبی در هر سه ایستگاه مذکور، بیشتر یا دارای روند نزولی معنیدار و یا فاقد روند معنیدار است که این روند در ماههای گرم سال آشکارتر است. در مورد پارامتر بارش، فراوانی روندهای معنیدار نزولی در ایستگاههای مورد مطالعه دیده می شود و هیچگونه روند صعودی معنیداری در آنها مشاهده نمیشود
پهنه بندی ایران بر مبنای دماهای حداقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دماهای حداقل در ایران، بر مبنای آمار چهل ساله 44 ایستگاه سینوپتیک، با استفاده از روش ها و تکنیک های آماری، از جمله تجزیه و تحلیل واریانس یک طرفه، آزمون مقایسه های چندگانه بونفرونی و معادله های رگرسیون چندگانه، مطالعه شد و بر مبنای تحلیل خوشه ای ( CA )، سطح ایران از نظر دماهای میانگین حداقل با استفاده از قابلیت های نرم افزارهای GIS ، به صورت سالانه و فصلی پهنه بندی گردید. همچنین برای میان یابی و برآورد نقطه ای تغییرات مکانی در قالب نقشه های دما و ضریب تغییرپذیری از روش کریجینگ استفاده شد. نتایج تحقیق، چهار پهنه متفاوت دمایی میانگین حداقل سالانه را برای کشور مشخص کرد که بررسی نقشه سالانه و نقشه های پهنه بندی فصلی، نقش عرض جغرافیایی را در توزیع دماها، بخصوص در نوار ساحلی جنوب بخوبی نشان می دهد، اما در سایر نقاط، بویژه منطقه شمال غرب و زاگرس، نقش ارتفاع بارزتر است. آزمون های آماری از جمله تجزیه و تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون مقایسه های چندگانه بونفرونی، درستی پهنه بندی ها را تأیید می نمایند. از سوی دیگر، مقادیر انحراف معیار و تغییر پذیری دماهای صبحگاهی در مناطق مرتفع بیشتر از مناطق پست است. مقایسه ضرایب β استاندارد، مدلهای رگرسیون چندگانه و نیز ضرایب همبستگی نشان می دهد که در تمام فصول و همین طور در طول سال، نقش ارتفاع در کنترل دماهای صبحگاهی، بیشتر از عرض جغرافیایی است. همچنین، بررسی ضرایب تعیین (2 r ) معلوم می دارد که نقش تلفیقی این دو عامل، ضمن آنکه در کل بسیار چشم گیر است، در توجیه تغییرات دماهای صبحگاهی زمستانه، بیشتر از دماهای تابستانه است. به عبارت دیگر، عوامل محلی ( عرض جغرافیایی و ارتفاع ) در کنترل دماهای حداقل دوره سرد سال نقش بیشتری دارند. در سطح کشور بین مقادیر ارتفاع و عرض جغرافیایی از یک سو و دماهای میانگین حداقل و حداقل مطلق سالیانه و فصلی از سوی دیگر، روابط معنی دار و معکوس در سطح01/0 مشاهده می شود. ضرایب رگرسیونی نشان می دهد که مقدار گرادیان دماهای میانگین حداقل سالانه در کشور، 9/5 درجه سانتیگراد کاهش در هر کیلومتر و بیشترین گرادیان فصلی مربوط به فصل پاییز به میزان 7/6 درجه سانتیگراد کاهش در هر کیلومتر بوده است.
تحلیل تغییر اقلیم استان خراسان رضوی در دوره 39-2010 با استفاده از ریزگردانی خروجی الگوی GCM(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقایسة تجمع زیستی جیوه کل در بافت عضلة دو گونه ماهی کپور معمولی و کپور نقره ای سد قشلاق سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
غلظت جیوة کل (T-Hg) تجمع یافته در بافت عضلة دو گونة ماهی کپور معمولی و کپور نقره ای سد قشلاق سنندج به عنوان پرمصرف ترین ماهیهای منطقه در خلال ماه های تیر تا آذر 1388 ارزیابی شد، تا ضمن مقایسة غلظت جیوة تجمعیافته در بافت های خوراکی این ماهیها، روند تغییرات T-Hg در خلال فصول مطالعه تعیین شود. در هر ماه 4 قطعه ماهی از هر دو گونه (مجموعاً 48 نمونه) به صورت تصادفی صید و غلظت T-Hg در بافت عضلة این ماهیها با استفاده از دستگاه پیشرفته اندازه گیری جیوه (Advanced Mercury Analyzer, Model; Leco 254 AMA) تعیین شد. میانگین (± خطای استاندارد) T-Hg در بافت عضله دو ماهی کپور معمولی و کپور نقره ای به ترتیب 67/20 ± 233 و 43/26 ± 367 بر حسبppb یا ng g-1 وزن خشک به دست آمد. مقایسة میانگین های ماهانه جیوة تجمعیافته در بافت عضلة دو گونه ماهی کپور معمولی و نقره ای اختلاف معنیداری از خود نشان ندادند (1926/0 P = , 29/2 =36, 5(F، در حالیکه میانگین T-Hg تجمعیافته در بافت عضلة گونه کپور نقره ای به صورت معنیداری بیشتر از کپور معمولی بود (0068/0 P = , 70/19 =36 ,1(F. غلظت جیوه تجمع یافته در بافت عضلة دو گونه کپور معمولی و نقره ای با متغیرهای زیستی طول کل، طول استاندارد و وزن، همبستگی معنیدار و مثبتی از خود نشان دادند (05/0 P <). غلظت T-Hg در بافت عضلة کلیة ماهیهایی که وزن آنها بیشتر از 500 گرم بود، بالاتر از استانداردEPA و در نمونه هایی که وزن آنها بیشتر از 850 گرم بودند، بالاتر از دو استاندارد جهانی WHO وFAO بودند
ژئومورفومتری مگایاردانگ های لوت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یاردانگ ها لندفرم های منحصر به فردی در مناطق خشک دنیا (و احتمالاً در زهره و کره مریخ) هستند که امروزه با پیشرفت فناوری دورسنجی و دسترسی به تصاویر ماهواره ای با دقت بسیار بالا، امکان استخراج اطلاعات از آنها فراهم آمده است. اطلاعات ماهواره ای موجود نشان می دهند که مگایاردانگ ها در آسیای مرکزی (چین)، بیابان لوت در ایران، شمال عربستان سعودی، بیابان نامیبیا، بیابان لیبی در مصر، صحرای مرکزی، بیابان های پرو و شیلی و آرژانتین وجود دارند. در سال 2003 وزارت ملی هوا و فضای امریکا داده های رادار SRTM با دقت 90 متر را برای تقریباً 80 درصد کره زمین ارائه کرد. آنالیز توپوگرافی به واحدهای همگن اراضی نقش بسیار مهمی در ارائه اطلاعات پایه برای برنامه ریزی ایفا می کند. در ژئومورفومتری ـ روش اندازه گیری کمی و کیفی توپوگرافی ـ پارامترهای مورفومتریک نظیر شیب، منحنی حداکثر، منحنی حداقل یا منحنی مقطع عرضی از مدل رقومی ارتفاعی استخراج می گردد. در این مقاله پهنه بندی یاردانگ های لوت از طریق آنالیز مورفومتریک و استخراج پارامترهای نمای اول (شیب) و نمنای دوم (مثل منحنی مقطع عرضی، منحنی حداکثر و حداقل) با کمک معادلات درجه دوم دومتغیری بر روی مدل رقومی ارتفاعی مستخرج از داده های رادار صورت گرفت. سپس این پارامترها به عنوان ورودی شبکه عصبی مصنوعی ـ الگوریتم شبکه خودسازمانده مورد استفاده قرار گرفتند و با بهره گیری از پتانسیل این الگوریتم یاردانگ های لوت به صورت نیمه اتوماتیک و با سرعت و دقت بالا پهنه بندی گردید. نتایج آنالیز مورفومتریک بیابان لوت نشان داد که لندفرم یاردانگ و راهروها 34 و 43 و اراضی مسطح با درجات شیب مختلف 23 درصد منطقه را شامل می شوند.
پهنه بندی مناطق حساس به زمین لغزش با استفاده از الگوریتم Fuzzy TOPSIS و سامانه اطلاعات جغرافیایی (مطالعه موردی: استان لرستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایران با توپوگرافی عمدتاً کوهستانی، فعالیت زمین ساختی و لرزه خیزی زیاد، و شرایط متنوع اقلیمی و زمین شناسی، مهم ترین شرایط طبیعی را برای وقوع زمین لغزش داراست. وجود عوامل مستعد ناپایداری دامنه ها مانند، شیب، زمین شناسی و کاربری اراضی از جمله عوامل ایجاد کنندة خطر زمین لغزش قلمداد می شوند. روش های فراوانی برای پهنه بندی خطر زمین لغزش وجود دارد، که در این مقاله از روش Fuzzy TOPSIS برای پهنه بندی مناطق مستعد زمین لغزش استفاده شده است. داده های مورد استفاده شامل اطلاعات شیب، جهت شیب، قابلیت اراضی، کاربری اراضی، فاصله از گسل و فاصله از رودخانه بودند. از تعداد 162 زمین لغزه ثبت شده در محدوده مورد مطالعه، 70 درصد آن به طور تصادفی به عنوان نقاط Training انتخاب شد و مابقی به عنوان نقاط آزمون مورد استفاده قرار گرفت. نتایج حاصل از روش های محاسبه فاصله تفرق حاکی از آن است، که در صورت استفادة همزمان، از هر سه شاخص درجه عضویت، درجه عدم عضویت و درجه عدم قطعیت، استفاده از فاصلة اقلیدسی ـ برای محاسبة فاصلة تفرق ـ در مقایسه با فاصلة همینگ ارجحیت دارد. نتایج حاصل از 4 روش محاسبه فاصله تفرق، نشان می دهد که الگوریتم Fuzzy TOPSIS کارایی مناسبی در پهنه بندی خطر زمین لغزش دارد.