مردم سالاری لیبرال که محصول اختصاصی غرب است، آیا میتواند در فرهنگ اسلامی کاشته شود و باقی بماند؟ ظاهرا ویژگی مفاهیم و نهادهایی که اسلام برای حکومت پیشنهاد کرده است، عمدتا جنبه شخصی دارد، ولی در سنت اسلامی نیز عناصر قدیمیتری مثل بیعت، شورا و غیره وجود دارد که با مردمسالاری دشمن نیست و در اوضاع و احوال مطلوب، حتی میتواند به توسعه مردم سالاری کمک کند.
نویسنده با مقایسه موادی از کنوانسیون با اعلامیه حقوقبشر، احکام اسلامی کنوانسیون را متعارض با قوانین حقوقبشر و احکام اسلامی دانسته است. علاوه بر این، ادعای نویسنده این است که کنوانسیون، پارادوکسیکال است و دچار تناقضاتی درونی میباشد.
در اسلام، مراد از آزادی، آزادی درونی است؛ اما بدون تحقق آزادی بیرونی، رسیدن به آزادی درونی ناممکن است. اسلام صرفا پذیرای آزادی تفکر است و آزادی عقیده را نفی میکند. پذیرش آزادی اندیشه و آزادی بیان بر این نکته مبتنی است که باید میان دین و اندیشه دینی با آنچه «حقایق نهایی عالم هستی» نامیده میشود، فرق بگذاریم و معتقد باشیم که تصور خاصی از خداوند لازم نیست. اظهارنظر در باب سیاست و حکومت نیز، از آنجا که اسلام هیچشکل خاصی از حکومت و نظام سیاسی را مطرح نکرده است، کاملاً آزاد است.
مدرنیته یک مفهوم عام است؛ مىتوانیم اسلام را نیز یک دین مدرن و معتزله را به عنوان نخستین جنبش مدرنیست معرفى کنیم. آنچه امروزه تحت عنوان «بنیادگرایى» مطرح مىشود، چیزى فراتر از جنبش ارتجاعى علیه فساد اقتصادى، سیاسى و اجتماعى در جوامع مسلمان نیست. پیام اسلام، در جهان کنونى، هنگامى فهم مىشود که نماد بیرونى قرآن، متناسب با ارزشهاى معاصر، جلوه جدیدى به خود بگیرد.