با وجود اینکه نهضت حسینی ماهیتی سیاسی و حماسی داشت، در طول تاریخ، ابعاد حماسی و سیاسی آن در میان شیعیان کم رنگ یا به عبارتی دچار تحریف و انحراف شد، به گونه ای که به یک فرهنگ مصیبت زده و عزلت نشین مبدل گشت، ولی در روند انقلاب اسلامی، نگرش عمومی مردم ایران به نهضت حسینی تغییر کرد و تبدیل به یک فرهنگ حماسی و سیاسی شد. در این میان، نقش متفکران دینی به ویژه روحانیت شیعه بسیار مهم و اساسی بود. مقاله حاضر، به چگونگی فعالیت روحانیت و متفکران مذهبی در این تغییر نگرش می پردازد و با بررسی ادبیات متفکران روحانی و روشنفکران دینی انقلاب اسلامی درباره نهضت حسینی، می کوشد تا میزان تاثیر این روشنفکران دینی را در فرهنگ عاشورا و نگرش مردم نسبت به نهضت حسینی و فلسفه عزاداری نشان دهد. در نهایت نیز به آثار این تغییر نگرش در رفتار و شعارهای مردم، اشاره کوتاهی خواهد کرد.برای تبیین این تغییر نگرش، کوشیده ایم تا از نظریه هاولند نیز که از انواع نظریه های محرک پاسخ در روان شناسی اجتماعی است، استفاده کنیم.
واکاوی رابطة میان روحانیان، در مقام نیروی مهم اجتماعی، با دولت صفوی می تواند ما را از درک بسیطی از رابطه به سوی درک دقیق آن سوق دهد. موضوع این مقاله، مناسبات میان دولت و روحانیان است؛ بنابراین فراز و فرود روابط میان روحانیان و حکومت،شکل های مشارکت آن ها در سیاست و چگونگی تحول آن در دورة صفوی و عوامل مؤثر بر این تحول بازکاوی شده است. مناسبات میان دولت و روحانیان براساس دیدگاه نظری چارلز تیلی به جامعة سیاسی مطالعه شده است.در این پژوهش، روش کتابخانهای به کار رفته است. نتایج نشان می دهد رابطة روحانیان با دستگاه سلطنت به سه شکل عضویت در دستگاه سلطنت،نفوذ در سیاست و کناره گیری از دستگاه سیاسی است و از میان این سه شکل، رابطة غالب عضویت در دستگاه سیاسی است.
آقای علویتبار ضمن دفاع از کارنامه «روشنفکری دینی»، به تعریف آن و نیز تعریف «مردمسالاری دینی» میپردازد. وی استدلال مخالفان سازگاری «روشنفکری دینی» را رد میکند و معتقد است در جامعه ایران نمیتوان از مردمسالاری بدون قید دین دفاع کرد.
در بین علماى مشروطهطلب و علماى مخالف مشروطه، در مفهوم و کارکرد آزادى تفاوت چندانى وجود ندارد. آنان آزادى را در چارچوب درک سنتى از اسلام و منحصر به دو اصل رهایى از استبداد قدرتهاى داخلى و رهایى از سلطه خارجى مىدانستند. از نظر تاریخ دموکراسى، دیدگاه آنان، هم غیرتاریخى و هم غیردموکراتیک بود. آقاى عبدالرسول کاشانى یکى از معدود علمایى است که آزادى را نزدیک به مفهوم دموکراتیک آن مطرح کرده است.
مدرنیته یک مفهوم عام است؛ مىتوانیم اسلام را نیز یک دین مدرن و معتزله را به عنوان نخستین جنبش مدرنیست معرفى کنیم. آنچه امروزه تحت عنوان «بنیادگرایى» مطرح مىشود، چیزى فراتر از جنبش ارتجاعى علیه فساد اقتصادى، سیاسى و اجتماعى در جوامع مسلمان نیست. پیام اسلام، در جهان کنونى، هنگامى فهم مىشود که نماد بیرونى قرآن، متناسب با ارزشهاى معاصر، جلوه جدیدى به خود بگیرد.
فهم اندیشه ها و افکار سیاسی مسلمانان صدر اسلام از سویی در گرو مطالعه و بررسی رویدادهای سیاسی اجتماعی این دوران بوده ، از سویی دیگر، نیازمند فهم برداشت آنان از آموزه های مکنون در قرآن و سنت است. از این رو، در تعامل زمینه ها ی سیاسی اجتماعی و برداشت های آنان از متون، می توان به فهم افکار و اندیشه های سیاسی آنان نائل آمد . اما در این میان، آنچه از منظر نوشتار حاضر مهم به نظر می رسد، فهم مناظره هایی است که در فرایند ارجاع دهی تحولات و رویدادهای سیاسی اجتماعی به متون دینی جریان یافته است . این مناظره ها که از خصلت کلامی برخوردار است زمینه شکل گیری برداشت های مختلفی از متون دینی را فراهم ساخته است .مقاله حاضر، با بررسی دو رویداد بسیار مهم صدر اسلام- حادثه سقیفه و جنگ صفین- چگونگی تکوین مناظره های کلامی نخستین و در نتیجه، تاثیرگذاری آنها بر افکار و اندیشه های سیاسی مسلمانان در این دوره را توضیح می دهد .
این مقاله برآن است تا به بررسی تطبیقی جامعه مدنی و ساختار جامعه مدینةالنبی بپردازد. اساسا دین چه نسبتی با جامعه مدنی دارد، تعامل دین و دولت در این جامعه چگونه است؟ آیا پیدایش جامعه مدنی در عصر جدید ارتباطی با این جامعه در عصر نبی اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم دارد؟ جامعه مدنی و دین چه سنخیتی دارند؟ موضوع جامعه مدنی نسبت به جهتگیرهای مذهبی اشخاص چیست؟ معیار تشخیص جامعه مدنی و تفاوت آن با مدینةالنبی چیست؟ این مقاله، تلاش میکند تا به سؤالاتی از این دست پاسخ دهد. نویسنده محترم، معتقد به تباین ماهوی و عمیق جامعه مدنی و دینی بود. و در پایان به تفاوتهای این دو جامعه و ویژگیهای جامعه مدینةالنبی اشاره دارد.