فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۳٬۳۱۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
سابقة فعالیت های اجرایی سیدحسین نصر به عنوان یک دولتمرد سبب شده است که اندیشة او با سکولاریسم پیوند زده شود. اما بررسی سابقة وی در این زمینه جدا از مبانی فکری وی که در اندیشه های اسلاف سنت گرایش ریشه دارد نیست. از جمله مؤلفه های اندیشة سنت گرایی ارتباط وثیق میان حجیت معنوی و اقتدار دنیوی است که پشتوانة اندیشة نصر دربارة حکومت دینی است. به اعتقاد نصر، مطابق با آموزه های دینی و مخالف با اندیشه های غربی، نمی توان دست دین، به خصوص دین اسلام، را از عرصة حکومت کوتاه کرد. در این مقاله کوشیده شده است دلایل نظری مخالفت نصر با سکولاریسم، به معنای جدایی دین از عرصة حکومت، مطرح و بررسی شود و در عین حال نشان داده شود که چگونه نحوة تقریر این موضوع از جانب نصر موجب شده است که در ایران کسانی محمل هایی برای نفوذ سکولاریسم در اندیشة او بیابند و با وی مخالفت کنند.
هم گرایی و وحدت جهان اسلام
حوزههای تخصصی:
هم گرایی و وحدت جهان اسلام به چه معناست و عوامل هم گرایی و واگرایی در این زمینه چه مقوله هایی هستند؟ جهان اسلام با داشتن بیش از یک و نیم میلیارد مسلمان و منابع مختلف مادی و معنوی دارای ظرفیت ها و استعدادهای فراوانی می باشد. جمعیت قابل توجهی از ساکنان زمین را مسلمانانی تشکیل می دهند که در کشورهای مختلف و نقاط متفاوتی در حال زندگی هستند. تفاوت نژادی، زبانی، فرهنگی و اقتصادی و سیاسی زیادی در میان آنان قابل مشاهده است. این ناهمگونی در کنار فرقه ها و مذاهب گوناگونی که زیر چتر اسلام قرار گرفته اند بستری برای واگرایی ها فراهم نموده است. در عین حال مجموعه جوامع اسلامی و کشورهای مسلمان، ظرفیت های انسانی و مادی و منابع خوبی را هم دارا می باشند. اکنون سوال این است که چگونه و با چه مبانی و اصولی می توان این ملت ها و دولت ها را علی رغم تفاوت ها به هم نزدیک نمود و هم گرایی بین آنها را به صورت پایدار برقرار کرد؟ آیا می توان فارغ از اوضاع و شرایط کشورهای مسلمان و تحولات غرب آسیا، اصل هم گرایی جهان اسلام را به عنوان یک اصل و قانون همیشگی و راهبردی مطرح نمود؟ راهبردها و راه کارهای تقویت هم گرایی در جهان اسلام چه مقوله هایی است. تحقیق حاضر درصدد واکاوی این پرسش ها و پاسخ به آن ها به روش توصیفی و تجویزی است.
کالبدشناسی فوکویی دولت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رهیافت فوکویی با خارج شدن از مسئله دولت و کاوش در آن بر پایه ی حکومت مندی، مسیر جدیدی از تحقیق درباره ی ماهیت دولت و اجزای تحلیلی آن را مطرح کرده است. فوکو با ابداع مفهوم «حکومت مندی» علاوه بر ترجیح تمرکز بر کردارهای حکومتی به جای نهادها در نظریه ی سیاسی، روند دخالت ذهنیت ها در کردارهای حکومت را به نمایش می گذارد و با این کار پرده از تحولی در ذهنیتِ حکومت در عصر جدید بر می دارد که امروزه ابعاد ویژه ای یافته است. به طور کلی از نگاه فوکو، دولت یک پدیده ی اختراعی است که از سویی به «عقلانیت های حکومتی» به عنوان بُعد فکری و از سویی دیگر به «فنون حکمرانی» به عنوان بُعد کرداری مرتبط می شود. علاوه بر این «سامانه های حکومتی» را نیز به عنوان بُعد نهادی دولت می توان به این دستگاه تحلیلی افزود تا ارائه ی تحلیل سه بُعدی «دولت» (عقلانیت، کردار، نهاد) از دیدگاهی انتقادی به نحوی تکمیل شود که کاربست آن، دامنه وسیعی از حکمرانی های لیبرال و غیرلیبرال را شامل شود.
مفهوم بندی وبری دولت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حالی که دولت از مهم ترین نهادهای زندگی اجتماعی و شاید مهم ترینِ آنها به شمار می آید موضع چندان روشنی درباره ماهیت یا چیستی آن وجود ندارد و مواضع موجود نسبتا کلی و مبهم هستند. از آنجا که چنین ابهامی پیامدهای ناپسندی در زمینه سیاست گذاری های کلان و ارزیابی آنها دارد در این نوشتار می کوشیم موضعی نسبتا مشخص درباره چیستی دولت اتخاذ کنیم. بنابراین پس از نیم نگاهی انتقادی به ادبیات موجود و بیان استدلال هایی درباره لزوم و امکان تعریف دولت، با توسل به تعریف وبر از دولت، به عنوان نهاد مدعی اعمال انحصاری زور مشروع در قلمرو معین، دولت را «نهاد سیاسی خاص» تعریف می کنیم. آنگاه بر اساس این شئون سه گانه دولت، عناصر لازم و کافی آن را بازشناسی می کنیم و نشان می دهیم که این عناصر با چه نسبتی دولت را شکل می دهند. البته به ماهیت متناقض دولت و عناصر تکمیلی آن هم اشاره خواهیم کرد.
الزام به رعایت اخلاق و مشورت در اندیشهی دینی مبنای قدرت نرم در حکومت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قدرت به عنوان یکی از کلید یترین مفاهیم حقوق عمومی از منظر نوع و نحو هی اعمال در دو دست هی قدرت سخت و نرم قابل مطالعه است. وج هی ممیز هی این دو از یکدیگر در ابزارهایی است که در مقام اعمال خواست و اراد هی حاکمیت به وسیل هی حکمرانان ب هکار برده م یشود. مبتنی بر اندیش هی حقوق عمومی اسلامی، کارگزاران حکومت اسلامی در مقام اعمال حاکمیت موظف به رعایت الزامات مشخصی م یباشند. پژوهش حاضر در مقام تحقیقی تحلیلی و بنیادین به دنبال پاس خگویی به این پرسش اصلی است که آیا مقامات حکومت اسلامی در مقام اعمال حاکمیت مکلف به مشی بر اساس مولف ههای قدرت نرم م یباشند؟ با نگاهی به مجموعه تکالیف تعیین شده برای حاکمان در حکومت اسلامی از جمله الزام به رعایت گزار ههای اخلاقی و لزوم رعایت مشورت به نظر م یرسد، اصل در اعمال حاکمیت در حکومت اسلامی بهر هگیری از ابزارهای قدرت نرم همانند اقناع و جذب است. این اصل حتی در فرهنگ جهاد و مبارزه با غیر مسلمانان و حکوم تهای طاغوتی نیز جاری خواهد بود.
اخلاق و سیاست در اندیشه سیاسی مکتب فرانکفورت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر اساس چارچوب نظری هابرماس از «نسبت اخلاق و سیاست» در سیر تاریخ اندیشة سیاسی غرب، اخلاق و سیاست در دوره کلاسیک و در سنت ارسطویی حول مفهوم «سعادت» با هم عجین می شوند، زیرا اخلاق سعادت را تعریف می کند و سیاست در خدمت تحقق مفهوم سعادت قرار می گیرد. حال آنکه در اندیشة سیاسیِ مدرن و در سنتِ هابزی، اخلاق و سیاست از هم جدا می شوند، زیرا سیاست هدف خود را نه سعادتمندکردن و بافضیلت نمودن شهروندان، بلکه کنترل و مدیریت غرایز انسانی برای ایجاد «امنیت» و تحقق «رفاه» تعریف می کند. با این توصیف و طبق چارچوب نظری هابرماس، مقاله حاضر بر این نظر است که در اندیشة متفکران مکتب فرانکفورت، اخلاق و سیاست همانند سنت کلاسیک حول مفهومی اخلاقی به هم پیوند می خورند، با این تفاوت که حلقه اتصال اخلاق و سیاست در مکتب یادشده، نه مفهوم «سعادت» بلکه مفهوم «رهایی» است؛ مفهومی که منطبق بر «اخلاق فضیلت» است. با این توضیح که هر یک از متفکران این مکتب، راه تحقق «رهایی» را در مکانیزمی خاص خود تعریف می کنند. هورکهایمر «خرد عینی»، آدورنو «زیبایی»، مارکوزه «بازسازی عقلانی جامعه» و هابرماس «گفت وگو» را راه رسیدن به رهایی می دانند.
دیالکتیک نو
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، ساختار منطقی کاپیتال (سرمایه) مارکس مورد تمرکز پژوهشگران تازه ای قرار گرفته و در جهان انگلیسی زبان مناقشاتی را برپا کرده است. رهبری این جریان بر عهده ی گروهی از محققان آمریکایی و اروپایی بوده که هدف مشخص شان بازخوانی سرمایه بر اساس ارجاع گسترده به آن چه دیالکتیک های نو یا دیالکتیک نو خوانده می شود است. همان طور که خواهیم دید افرادی که وسیعا گرداگرد این پژوهش مستقرند، مارکس و دیالکتیک نو را با گرایش نظری واحدی مورد خوانش قرار نمی دهند. از هنگامی که کار مشترک نمایندگان این گروه در سال 1991 آغاز شد، آن چه آنان را در یک اتحاد گرد هم می آورد، باور مشترکشان به این است که مارکس در سازمان یابی و حرکت استدلال های سرمایه، از عناصری برگرفته از دو کتاب منطق هگل بهره جسته و این امر باید در مرکز توجه قرار داده شود. علاوه بر این، همان طور که «فرد موسلی» در مقدمه اولین جلد از مجموعه مقالات درباره پژوهش های دیالکتیک نو خاطرنشان می کند، همکاران در این مجموعه نوشتار ها پذیرفته اند که تفسیر منطقی-تاریخی انگلسی از سرمایه را می بایست رد کرد. موسلی در ارتباط با انگلس می نویسد: مقولات منطقی مارکس در سرمایه با دوره بندی ایده آل شده ای از روند حقیقی تاریخ در تلازم است. واضح ترین و اثرگذارترین سویه این تفسیر، فرض می کند که موضوع بخش اول از جلد اول سرمایه، نه سرمایه داری، بلکه تولید کالایی ساده پیشاسرمایه داری است، به طوری که تولیدکنندگان خود مالک ابزار تولید هستند و هیچ کارمزدی ای وجود ندارد.
تاریخ نگاری مارکسیستی بریتانیایی
حوزههای تخصصی:
اریک هابسبام، در دفاع اخیر خود از فایده مندی مارکسیسم برای مطالعه ی تاریخ، به یادمان می آورد که مارکس می کوشید تا مبنایی را برای درک تاریخ به مثابه ی یک کل در اختیارمان بگذارد.نگاه نو به تاریخ می باید هم چنین به هدف جوهری، هرچند تحقق ناپذیر آنانی بازگردد که گذشته را می کاوند: «تاریخ کلی»، نه یک «تاریخ همه چیز»، بلکه تاریخ به مثابه ی تاری نامرئی که تمام فعالیت های بشری در آن به یکدیگر پیوند می خورند.
متشاب ها، برایان کلی (2001) نیز در اثر خود نژاد، طبقه و قدرت در معادن ذغال سنگ آلاباما، 1908-1921، که جایزه ی یادبود آیزاک و تامارا دویچر را نیز به خود اختصاص داد، مسیر جان ساویل، آلکس کالینیکوس، الیزابت فاکس-جنوویس و یوجین جنوویس را در تحسین بلندپروازی های کلیت بخش به تاریخ از پایین و نقد مورخانی که تحسین گر نسبی گرایی تاریخی بودند ادامه می دهد. در یادداشتی مرتبط، پری اندرسون پیشنهاد می کند از آن جا که تروتسکی نخستین کسی بود که توانست تاریخی کلی را به رشته ی تحریر درآورد، می تواند داعیه دار این باشد که نخستین «مورخ بزرگ مارکسیست» بوده است.
مارکسیسم تحلیلی
حوزههای تخصصی:
مارکسیسمِ تحلیلی نخستین بار در سال 1978 ودر اثری تحت عنوان نظریه تاریخ مارکس نوشته ی جی. ای. کوهن مطرح شد. کوهنکانادایی با تباری یهودی و کمونیست، در آن اثر کوشیده بود تا با کمک تکنیک های فلسفه ی تحلیلی به تبیین ادعاهای ماتریالیسم تاریخی بپردازد.به احتمال زیاد دو گروه چنین کوششی را انحراف می دانستند. اگرچه مارکسیست ها و تندروهای دنیای انگلیسی زبان به دو اردوگاه هگلی و آلتوسری تقسیم شده بودند، در این دیدگاه هم نظر بودند که فلسفه ی تحلیلی از نوع آکسفوردی و کمبریجیِ آن، هم به لحاظ سیاسی محافظه کار است و هم چشم اندازهای آن در حد کسل کننده ای کوته فکرانه است. از سوی دیگر، فیلسوفانِ تحلیلی هم یامارکس رافاقد اهمیت فلسفی می دانستند، و یا دیدگاه های اصلی ماتریالیسم تاریخی در نظر آنان چیزی جزآمیزه تاریک اندیشی هگلی و خطاهای ساده ی فلسفی نبود. بااین همه، کوهن بر این باور بود که می توان از تکنیک های فلسفه با زبانی عادی برای تببین و ایضاح مهم ترین مدعاهای ماتریالیسم تاریخی و مقدمه ای ضروری برای ارزیابی صدق و کذب خود این مدعاها استفاده کرد.
بازخوانی سنت و روش شناسی آن در اندیشه های محمد عابدالجابری
حوزههای تخصصی:
موضوع سنت یکی از مسائل مهم و محوری در جهان اسلام می باشد، به طوری که هرگونه فهم و تفسیری درباره این موضوع می تواند تأثیرات سیاسی و اجتماعی تاثیرگذاری را به همراه داشته باشد. هر مسلمانی همواره در طول زندگی، خود را در مواجهه با سنت می بیند و در شیوه تعامل خود با جهان پیرامون از سنت الهام می گیرد و در نتیجه این سنت است که جهان بینی هر فرد را شکل می دهد. بازگشت به سنت و بازخوانی انتقادی آن یک ضرورت تاریخی و اجتناب ناپذیر است؛ زیرا طی دهه های گذشته ثابت شد که پشت کردن به سنت پروژه ای ناکام و شکست خورده می باشد، لذا برای ساختن امروز و آینده راهی غیر از بازگشت به سنت و بازخوانی آن وجود ندارد. این امر مستلزم شناخت بحث های روش شناختی و اتخاذ یک پروژه فکری روشمند از سوی هر اندیشمندی است که در این وادی گام می گذارد. در قرن بیستم اندیشمندانی در جهان عرب ظهور یافتند که با اتخاذ روش های پژوهشی نوین، دست به بازخوانی سنت زده اند. یکی از بارزترین این اندیشمندان که به جریان نومعتزله تعلق دارد، محمد عابدالجابری (1935-2010) متفکر مراکشی بود. در این تحقیق با توجه به تلقی و تعریف وی از سنت، روش های پژوهشی وی در بازخوانی سنت را مورد بررسی قرار می دهیم. در واقع، سوال اصلی این تحقیق این است که تعریف و تلقی جابری از سنت چه تاثیری بر روش شناسی او در بازخوانی سنت داشته است؟
از تضاد طبقاتی تا شکاف گفتمانی: بازخوانی مارکسیسم کلاسیک از منظر پسامارکسیسم «لاکلائو» و «موفه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر نظام اندیشگی در طول تاریخ، تحولات و تطورات گوناگون یافته است. پیچیدگی جوامع سرمایه داری متأخر، مارکسیست های جدید را بر آن داشت تا به تجدید حیات جبهه مخالفین نظام سرمایه داری بپردازند. «لاکلائو» و «موفه» از جمله پسامارکسیست هایی هستند که در این راه تلاش می کنند. نقادی آنها از مارکسیسم کلاسیک، به علت ویژگی های متصلب و تحلیل های یک جانبه آن است. آنها با طرح مفاهیمی چون گفتمان، مفصل بندی، هویت های سیال، هژمونی و شکاف های گفتمانی سعی دارند یک جانبه گرایی اندیشه مارکسیسم کلاسیک را که در تعین اقتصادی، هویت های طبقاتی، منازعات طبقاتی و شکاف های طبقاتی خلاصه می شد، به نحوی جبران کنند. این تحولات برای افزایش کارآمدی مارکسیسم در تحلیل جوامع پیچیده سرمایه داری متأخر است. پرسش اصلی این مقاله، چرایی و چگونگی تطور مارکسیسم ارتدکس به پسامارکسیسم لاکلائو و موفه است. از این رو قصد داریم تحولات اندیشه مارکسیسم کلاسیک به سوی پسامارکسیسم لاکلائو و موفه را بررسی کنیم. برای نیل به این هدف از روش تحلیل مقایسه ای مفاهیم سود خواهیم جست. به این منظور به بحثی درباره مرکززدایی از جامعه در اندیشه پسامارکسیسم خواهیم پرداخت که جایگزین موجبیت اقتصادی در شکل گیری نظم اجتماعی شده است. در ادامه به ایده تضاد خواهیم پرداخت که نقطه مشترک هر دو دیدگاه مارکسیسم و پسامارکسیسم است. مارکسیسم کلاسیک، سیاست را در ایده تضاد طبقاتی می نگریست که در کمونیسم نهایی، نزاع طبقاتی مرتفع می شد و یک جامعه بی طبقه حاصل می شد. اما پسامارکسیسم لاکلائو و موفه با اشاره به بی پایان بودن عرصه نزاع های سیاسی، تضاد را عنصر همیشگی جامعه می داند و تلاش سیاست دموکراتیک رادیکال را در حفظ این تضاد نشان می دهد.
بررسی مقایسه ای مبانی متافیزیکی نظریه ی سیاسی در ایران و چین باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگر کیهان شناسی عصر آگاهیِ اسطوره ای را پایه ی نخستینِ شکل متافیزیک و بنیادِ رشد یک جهان شناسی منسجم به شمار آوریم، هم در تمدن چین و هم در تمدن ایران باستان نظریه ی سیاسی با یک منظومه ی متافیزیکی در پیوند انداموار قرار گرفته است. باتوجه به شباهت های قابل توجه ی منظومه های کیهان شناسی در میان نخستین اقوام تمدن ساز هم چون چینی ها، هندی ها، مصری ها و ایرانی ها مقایسه ی مبانی متافیزیکی نظریه ی سیاسی تمدن های باستانی می تواند موضوع جالب توجهی در مطالعات حوزه ی اندیشه ی سیاسی باشد. این نوشته نگاهی فشرده و تطبیقی به مبانی متافیزیکی نظریه ی سیاسی در کیهان شناسی چین و ایران دارد. پرسش اصلی این است که در دو تمدن کهن چین و ایران نظریه ی سیاسی با مبانیِ متافیزیکی آنها چه رابطه ای داشته است و در مقامِ مقایسه این ارتباط را چگونه می توان مفهوم بندی کرد؟ این مطالعه می تواند به درک بهتر ما از سرشت اندیشه سیاسی در دوره آغازین تمدن بشر کمک کند.
بحران دولت رفاهی سرمایه داری: تحلیلی بر دیدگاه کلاوس افه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سوال اصلی این مقاله آن است که چرا دولت رفاهی سرمایه داری در مغرب زمین از دیدگاه کلاوس افه با بحران مواجه می شود؟ روش به کار رفته در این مقاله تحلیل اسنادی است و لذا از کتب و مقالات کلاوس افه و نظریه پردازان مطرح در این حوزه برای توضیح نظرات وی استفاده شده است. از دیدگاه کلاوس افه، برخلاف دیدگاه های ساختارگرایانه و ابزارگرایانه، دولت رفاهی سرمایه داری در مغرب زمین از استقلال نسبی برخوردار است و به صورت داوری مستقل در مبارزات طبقاتی در فرآیند انباشت سرمایه ظاهر می شود. ولی کارکردهای متعارض این دولت، آن را دچار بحران می سازد. به این ترتیب دولت از یک سو نباید در فرآیند انباشت سرمایه دخالت کند، اما در عین حال باید فرآیند انباشت را تضمین کند و به تقاضاهای طبقات بورژوازی پاسخ گوید. همچنین دولت باید هزینه های عظیم بوروکراسی دولت را از فرآیند انباشت تأمین نماید و لذا به فرآیند انباشت وابسته است. اما از سوی دیگر دولت برای جلب رضایت طبقات فرودست باید سیاست های رفاهی و توزیعی در پیش گیرد و کارکرد تضمین انباشت سرمایه خود را انکار و استتار نماید تا مشروعیتش حفظ شود. چون این کارکردها با هم متعارض هستند، لذا دولت رفاهی با بحران مواجه می شود.
روایت تئولوژیکال از امر سیاسی در اندیشه «کارل اشمیت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عصر مدرن اروپا را مقارن با رنسانس دانسته اند که از مفاهیم بنیادین آن، مسئله جدایی دین از سیاست است. این گسست زمینه را برای ظهور اندیشه مدرنیسم با محور عقل خود بنیاد انسان و طرح سیاست زمینی مهیا ساخت که به زایش اندیشه هایی مبتنی بر جدایی دین و سیاست انجامید. اما در قرن بیستم شاهد بازگشت دین به عرصه سیاست و نظریه پردازی سیاسی در این زمینه هستیم. سرآغاز نظریه پردازی در باب الهیات سیاسی را می توان در آرای متفکر آلمانی «کارل اشمیت» مشاهده کرد. او با خوانش جدیدی از الهیات مسیحی، به طرد تز جدایی دین و سیاست پرداخت. مسئله نوشتار حاضر این است که اشمیت بر مبنای گزاره های الهیاتی چه خوانش جدیدی از امر سیاسی ارائه می دهد و چه فهم تازه ای از دین و نسبت آن با امر سیاسی مطرح می کند؟ اشمیت، بنیاد حیات اجتماعی را دین دانسته و امر سیاسی را در پیوند با سیاست معنا می کند. از نگاه او، مفاهیم سیاسی صورت عرفی شده مفاهیم الهیاتی هستند.
حقوق بشر در حکومت شیعی پیشگام حقوق بشر بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حقوق بشر در حکومت اسلامی- شیعی دارای منشای آسمانی است که در عین حال با حقوق طبیعی و وجدان بشریت عجین می باشد. نگاه حکومت شیعی با بهره گیری از شریعت اسلامی به آینده می نگرد ولی در عین حال از گذشته درس می گیرد. مفهوم حقوق بشر به عنوان یکی از موضوعات رژیم های بین المللی در نظام جهانی موجود، دارای پیشینه تاریخی است. کتاب های آسمانی به ویژه قرآن کریم، منشور کوروش و نیز بیانات حضرت علی(ع)، در ابعاد مختلف به مفاهیم بنیادین حقوق بشر اشاره نمودند و در مدیریت خود به رعایت این اصول تاکید می ورزیدند.در این پژوهش تلاش شده است به روش تبیینی، پیشینه و نظام های حقوق بشر، کتاب آسمانی و مفاهیم بنیادین حقوق بشر در حکومت شیعی نظیر حق حیات، حق آزادی، حق مساوات و حق کرامت انسانی پرداخته شود. با توجه به سؤال مطرح شده، یافته های پژوهش ما این است که کاربرد عملی این مفاهیم در حکومت شیعی از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و در مدیریت جمهوری اسلامی ایران نیز حائز اهمیت است. بنابراین، با توجه به آخرین نظریه روابط بین الملل که مبتنی بر انگاره ها و ارزش هاست، حکومت شیعی می تواند الگویی مناسب برای سایر نظام های سیاسی جهان، قرار گیرد.
دوستی مدنی و نوع مدینه نزد فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوستی مدنی از جمله مقولاتی است که در فلسفه سیاسی فارابی جایگاه خاصی دارد. پرسش پژوهش حاضر این است که چه رابطه ای میان دوستی مدنی و نوع مدینه در اندیشه فارابی وجود دارد؟ با توجه به این سؤال و با تحلیل محتوای فلسفی آثار فارابی، آشکار می شود که نزد او دوستی مدنی به مثابه امری است که اعضای جامعه را به هم تألیف می دهد. دوستی در مدینه، دوستی بر سر چیزی (امر محبوب) است؛ هرچند در مدینه فاضله، دوستی بر سر چیزی، دوستی افراد نسبت به یکدیگر را به دنبال دارد. دوستی مدنی، شکل مدینه را نیز مشخص می سازد. در واقع پیوند میان معرفت اعضای هر مدینه و نوع سعادتی که به عنوان غایت زیست مدنی خود تعریف می کنند، خود را در چیزی می نمایاند که همان «امر محبوب» است؛ امر محبوبی که برای تحقق آن تعاون صورت می گیرد. مهم ترین دستاورد این پژوهش ارتباط ایجابی میان دوستی مدنی و شکل مدینه است؛ به گونه ای که اگر امر محبوب میان اعضای یک مدینه، امور و اعمال فاضله باشد، آن مدینه، مدینه فاضله خواهد بود و در صورتی که آن امر محبوب، اموری چون لذت، ثروت، قدرت، کرامت، و... باشد، انواع مدینه های جاهله (نذاله، کرامه، تغلب و...) شکل خواهد گرفت. با توجه به امر محبوبی که به مثابه نهایت و غایت عمل سیاسی در نظر گرفته می شود، هر یک از مدینه های فاضله و غیرفاضله، پیامدهای خاصی را در خصوص نحوه تعامل افراد نیز ایجاب می کنند و منشأ دوستی، نوع دوستی و وضع انسان مدنی نیز متفاوت خواهد بود.
دولت و مشکله ی کنترل اجتماعی در ایران (1320 1304)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هم زمان با ظهور دولت های مدرن، مفهوم کنترل اجتماعی دستخوش تحول بنیادین شد و نظارت اجتماعی که تا پیش از آن بیشتر مفهومی با ابعاد محلی و محدود بود به مفهومی حکومتی تغییر شکل پیدا کرد. نوشتار حاضر با بهره گیری از آموزه های نظری در تبیین مفهوم کنترل اجتماعی به خوانش مجدد تاریخ دولت مدرن در ایران پرداخته و از این منظر بزرگ ترین و مهم ترین عامل ناتوانی دولت مدرن را در ایران، وجود اجتماعات قدرتمند توصیف کرده است که به واسطه انحصارطلبی، مانع از تحقق کارویژه مهم کنترل اجتماعی از سوی حکومت می شوند. از این منظر «اجتماعات سنتی» در ایران در غیاب تکوین مفهوم «جامعه ایرانی» در برابر تغییرات و اصلاحاتی که از قدرتش می کاست، به صورت جدی ایستادگی می کرد و رهبران نیرومند اجتماعی که در واقع رقبای حکومت مرکزی قلمداد می شدند، در یک نزاع دو سویه و دو وجهی از یک طرف با دیگر شبکه های اجتماعی و از طرف دیگر با قدرت حاکمه بر سر منافع و منابع در جنگ و ستیز بودند. اما با روی کار آمدن دولت پهلوی اول که در پی ایجاد «جامعه» مدرن بود، منازعه ی میان دولت و اجتماع عمیق تر و سمت وسوی قابل توجهی گرفت؛ زیرا این دولت برای رسیدن به اهداف مدرن خود به هیچ وجه شبکه های اجتماعی قدرت را بر نمی تابید و بر همین اساس نیز تلاش می کرد با افزایش قدرت کنترل و نظارت دولتی، رقبای دیگر را از صحنه خارج کند و در عین حال مانع از انجام نظارت های اجتماعی شود؛ اگر چه که در نهایت در این رویارویی با ناکامی مواجه شد.
مبانی و اصول حقوق شهروندی در اندیشه امام خمینی(س) و تفاوتهای آن با حقوق شهروندی در غرب
حوزههای تخصصی:
حقوق شهروندی مجموعهای از حقوق قانونی و مدنی است که در چهارچوب قانون اساسی کشورهای مردمسالار تعریف میشود و بنیانهای کافی را برای همبستگی ملی، فرای قومیت، نژاد و جنسیت فراهم میکند. این نگرش به حقوق شهروندی در مبانی نظری دین مبین اسلام و سیره ی نبوی و ائمه هدی در رابطهی حق و تکلیف به خوبی ترجمان یافته است. پس از انقلاب اسلامی و تدوین قانون اساسی، حقوق شهروندی در ایران بازتعریفی دینی و اجتماعی پیدا کرد. این پژوهش بر اساس روش کتابخانهای و اسنادی و با استفاده از روشهای تفسیری زمینهمند به دنبال پاسخگویی به این سؤال میباشد که «حقوق شهروندی در اندیشههای امام خمینی بر چه اصولی شکل گرفته است و چه تفاوتی با حقوق شهروندی در غرب دارد؟». نتایج بهدست آمده بیانگر آن است که شکلگیری حقوق شهروندی در اندیشه امام برگرفته از مسئله حق و تکلیف در دین مبین اسلام میباشد. همچنین امام معتقد به نظام ولایی تحت ولایت فقیه است که مردم در این نظام از اهمیت فوق العادهی تأسیسی، مشارکتی و نظارتی برخوردار هستند. همچنین در چهار مولفهی آزادیهای سیاسی اجتماعی و مشارکت سیاسی، زنان، اقلیتهای دینی و نژادی و شهروندی سطحی و عمیق تفاوتهای اندیشهی امام خمینی و غرب در خصوص شهروندی مورد بررسی قرار گرفته است. اما بهطور کلی توجه به اخلاق و ارزشهای متعالی انسانی علاوه بر ویژگیهای مادی را میتوان از تفاوتهای حقوق شهروندی در اندیشه ی امام با غرب برشمرد.