روایت در سادهترین مفهوم، داستانی است که در زمان روی میدهد و راوی کسی است که این داستان را نقل میکند. با این که حجم گستردهای از اشعار نیما یوشیج روایتی از درد و رنج جامعه، عشق متعالی انسان به مردم و خاطرات کودکی و طبیعتی است که شاعر در آن زندگی کرده و تجربه آموخته اما به این جنبه از شعر او کمتر توجه شده است. اشعار روایت مدارانه نیما دارای دو ساخت سنتی و نو هستند. در ساخت سنتی گاه شاعر به شکل قدیم شعر کاملا وفادار بوده و گاه در قالبهای معهود شعر قدیم تغییراتی به وجود آورده که نتیجه رویکرد خاص او به کارکد جدید قافیه بوده است و از آمادگی ذهنی شاعر برای ورود به ساخت تازهای از شعر حکایت میکند. به عبارت دیگر نیما با روی آوردن به کارکرد دیگری از قافیه در واقع زمینه را برای طرح حرفها و درد و رنجهای تازه فراختر کرده است. در تمام اشعار روایی چه در ساخت سنتی و چه غیرسنتی، شاعر به عنوان دانای کل، شخصیتها و گفتار آنها را شکل داده و هرجا که لازم بوده با هنرمندی به توصیف صحنه و فضای داستان پرداخته و یا با تفسیر و تحلیل واقعه، نتیجهگیری و پیامرسانی کرده است. هدف نیما از روایتهای داستانی گاه اثبات مقولهای اخلاقی و گاه آموزش پند و حکمت و زمانی تهییج احساسات خواننده و تاثیرگذاری بیشتر بر او است و آنجا که مقولهای اجتماعی را مطرح میکند زبان او به شدت استعاری و سمبولیک و پنهان کار میشود. به طوری که به همراه عدول از هنجارهای صرفی و نحوی، بخصوص در منظومههای بلند، زبان شعر او بسیار دشواریاب گردیده و ارتباط معرفتی خواننده را با شعر به سختی ممکن میسازد.
نمونه های اولیه ای در زندگی واقعی هر نویسنده وجود دارد که به نوعی ذهن وی را برای آفرینش یک یا چند شخصیّت برمی انگیزد. نویسنده با استفاده از این ابزارها و مواد خام و نیز نیروی تخیّلش دست به خلق کاراکترهای داستانی اش می زند. این پژوهش برآن است تا با روش توصیفی- تحلیلی به تعیین پروتوتایپ های رمانِ «زمستان 62» از «اسماعیل فصیح» و «زمین سوخته» از «احمد محمود» بپردازد. برای رسیدن بدین منظور، ابتدا شخصیّت های اصلی و فرعی رمان ها مشخّص و از لحاظ ساختاری تحلیل می شوند. پس از آن نوع پروتوتایپ مشخّص و در عین حال با هم مقایسه می گردند. برآیند تحقیق نشان از آن دارد که «اسماعیل فصیح» در آفرینش آدم های داستانی اش در «زمستان 62» از پروتوتایپ های «طبقاتی» و «پروتوتایپ در زندگی خصوصی نویسنده» استفاده نموده است. «احمد محمود» در خلق کاراکترهای رمانش در «زمین سوخته» از پروتوتایپ های «طبقاتی» و «تاریخی» بهره برده است. هر دو نویسنده در خلق شخصیّت های داستانی شان از «پروتوتایپ طبقاتی» استفاده کرده اند. با این تفاوت که آنها گروه های مختلف اجتماعی را انتخاب نموده اند. «فصیح» طبقه روشنفکر و تحصیل کرده و «احمد محمود» گروه ها و طبقات آسیب پذیر جامعه را در دوران «جنگ» به عنوان پروتوتایپ کلی اثر خود برگزیده اند. آن ها تلاش کرده اند؛ تا در وجود یک یا چند شخصیّت رمان خود، ویژگی های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و روانی این گروه ها را به تصویر بکشند.