اگر این سخن ویتگنشتاین را بپذیریم که زبان همان ذهن است و ذهن همان زبان، دیگر برای شناخت اندیشه هرکس و از جمله حافظ راهی جز تامل جدی بر آثار زبانی او نمی ماند. اما این، همه راه نیست بلکه پس از شناخت اندیشه، سرچشمه ها و آبشخورهای آن نیز باید شناسایی شود تا راز وجودی این معجزه زبانی و ادبی آشکار گردد. در این میان، توجه به تصریحات گوینده و صاحب سخن، در درجه اول از اهمیت قرار دارد. چرا که ما را به دور از لغزش ها و خودپنداری ها به سرمنزل مقصود می رساند. بدین منظور، در این نوشتار کوشیده ایم تا به معرفی نکاتی بپردازیم که اندیشه حافظ و مآلاً سرچشمه های اصلی ، خاصه ریشه های قرآنی آن را آشکار می کند. این نکات برگرفته از سخن حافظ ، بویژه تصریحات او بر مبنای گزارش قزوینی - غنی و نیز خانلری است ، البته با پرهیز از تاویلات شخصی و پیرایه های ناهمگون با متن و در واقع مطابق با اصول هرمنوتیک. امید که این مجموعه بتواند مفید و راهگشا باشد.
تقابل های معنایی از عناصر برجسته ی معناشناختی(semantic elements) ساختارباوران است که به برّرسی تثبیت قطب های دوگانه در آثار ادبی می پردازد، امّا فراروی از تقابل های دوگانه برخورد متفاوتی با زبان در حوزه ی تقابل های معنایی است، بدین معنا که گاه در درون شبکه ی گسترده و نظام مند تقابلی با مفاهیمی رو به رو می شویم که به دلیل فراروی از حوزه ها و زمینه های تقابل ساز و طرح چشم انداز ها و افق های جدید(new horizon) کلامی و معرفت شناختی رویکردی ساختارشکنانه نسبت به تقابل های دوگانه دارند. در برّرسی ساختاری دیوان حافظ شبکه ی سازمان یافته و منسجم تقابل های معنایی به خوبی مشهود است، امّا در افق های معنایی خاصّ اندیشه و ذهن شاعر، با دست یابی به دیدگاهی فراتر از تقابل های متعارف( normal oppositions) و عناصر شکل دهنده به آن ها مبنا(base) و معنای(semantic)تقابل ها در هم می ریزد و این شکست به دلایل متعدّدی در ساخت زبان صورت می پذیرد که این پژوهش به برّرسی علل و عوامل آن می پردازد. هدف از این پژوهش بررسی تأثیر این پدیده ی معنایی در بیان بهتر مفاهیم انتزاعی است که به روش کتابخانه ای و مطالعه ی کتاب ها و مقالات الکترونیکی انجام شده است.