بافت فرهنگی از جمله مباحث مطرح در معناشناسی است که در فهم متن، به ویژه متون ادبی کارایی بسزایی دارد. هر متنی برخاسته از اندیشه و فرهنگ فردی و جمعی است و در این میان، برخی واژگان موجود در آن، گفتمان فرهنگی خاصی دارند که چالش های اساسی در ترجمه ایجاد می کنند. گفتمان و نگرش گفتمانی متن را در کنار بافت و عناصر تشکیل دهندة آن، به ویژه عناصر فرهنگی در نظر می گیرند. در این پژوهش به دنبال آن هستیم تا به جستجو و تحلیل واژگان گفتمان مدار در گلستانسعدی و ترجمة عربی آن از محمد الفراتی بپردازیم. بنابراین، با روش توصیفی تحلیلی به واژگان مورد نظر از منظر بافت و گفتمان فرهنگی توجه می کنیم. در گلستانسعدی، واژگانی را می توان یافت که در شکل گیری معنا و هویت معنایی متن نقش کلیدی دارند. در جستار پیش رو، واژگانی چون «رند»، «درویش»، «پارسا»، «اعیان»، «خداوند جهان» و «قلندر» با توجه به بافت و گفتمان فرهنگی گلستانسعدی به نوعی نقش القاکنندة معانی عمیق برخاسته از فرهنگ فردی وی را دارند.
مقاله به بررسی ترجمه های شاعرانه فارسی لف گومیلیوف اختصاص دارد. در مقایسه با میراث علمی ل.ن. گومیلیوف آثار ادبی او (از جمله ترجمه های شاعرانه اشعار کلاسیک فارسی) از شهرت چندانی برخوردار نیست و عملاً درباره آن ها بررسی و پژوهشی انجام نشده است. در پژوهش حاضر به طور عمده اسناد و مکاتباتی از آرشیو شخصی این دانشمند که تاکنون منتشر نشده است و اکنون در مراکزی مانند موزه فانتانی دُم (خانه فواره) آنّا اَخماتوا نگهداری می شوند و همچنین از خاطرات و مصاحبه های جمع آوری شده در موزه-آپارتمان ل.ن. گومیلیوف، استفاده شده است. در مقاله اشاره شده است که به وسیله اشعار فارسی نیکلای ستیپانویچ گومیلیوف و ترجمه های خوب پسرش، ل.ن. گومیلیوف، مردم روسیه با ادبیات فارسی و دنیای بسیار غنی فرهنگ ایرانی آشنا شده اند. لف گومیلیوف در ترجمه های خود آهنگ اشعار را به گونه ای انتقال داده که با اصل مطابقت داشته باشد. ترجمه های شاعرانه لف گومیلیوف ارزش هنری ویژه ای دارد و به لطف آن قدم مهمی برای آشنایی خوانندگان روسی با میرات فرهنگی ایران برداشته شد و موجب برقراری گفتگوی بینافرهنگی دو ملت ایران و روسیه گردید.
آنتوان برمن نظریه پرداز حوزه مطالعات ترجمه بر آن است که در ترجمه به خصوص ترجمه نثر اتفاقاتی می افتد که می توان آن ها را در 13 عنوان جای داد. به اعتقاد وی، با روش تحلیل منفی می توان این 13 مورد را در متون ترجمه شده مورد بررسی قرار داد. این پژوهش قصد دارد با پیاده کردن این نظریه روی دو ترجمه از رمان بوف کور نوشته صادق هدایت که توسط الدسوقی و عدس به عربی ترجمه شده اند، نشان دهد که این نظریه را می توان جزو جهانی های ترجمه دانست. بررسی این ترجمه ها نشانگر آن است که تمامی این 13 مورد در ترجمه این رمان، جز آراسته سازی قابل تطبیق است و علت دست نیافتن به آراسته سازی در ترجمه این نثر آن است که نوع این نثر رمان است و آن هم از نوع مدرن و هدف نویسنده و در نتیجه مترجم رمان از زیباسازی و استفاده از آرایه ها تا حد زیادی به دور است. در نهایت این نظریه دارای اشکالاتی هنگام پیاده سازی است، اما چارچوب نسبتاً کارآیی در بررسی متون ترجمه شده است و می توان آن را جزو جهانی های ترجمه دانست.