فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۴۱ تا ۷۶۰ مورد از کل ۵٬۲۱۵ مورد.
آیین های زایش در فرهنگ عامه مردم منطقه لارستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است با تمرکز بر آداب و رسوم منطقة لارستان آیین های زایش در این خطه، از جوانب مختلف بررسی و مطالعه شود تا ضمن آشکار شدن و شناسایی عقاید و باورهای مربوط به طب عامه، بینش و جهان-بینی عامیانة مردم نیز بیان شود. هر یک از آیین های مربوط به زایمان، تولد و نامگذاری به نوعی موضوع گذار یا تشرف را نیز تداعی می کنند. در واقع با پشت سر گذاردن هر مرحله و پاگشودن به مرحلة جدیدی در زندگی، شاهد هویت یابی تازه ای هستیم که روند اجتماع پذیری انسان را شکل می دهد. در این پژوهش بررسی مردم شناختی اعتقادات مربوط به باروری، بارداری و زایمان و سنت های آیینی مربوط به تولد نوزاد در منطقة لارستان تشریح شده و در قالب نظریة تشرف ون جنپ مورد بررسی قرار گرفته است. مردم شناسی اعتقادات مربوط به زایش و تولد و آداب و مناسک پایدار کنندة آن، ما را با بخش های مهمی از حیات فرهنگی یک فرد در روند جامعه پذیری آشنا می-کند. بر اساس این پژوهش ما با چگونگی استحاله فرد در جریان مهم ترین وقایع زندگی اش آشنا می شویم و روند فرهنگی شدن شرایط زیستی و طبیعی همچون زایش و تولد مورد واکاوی قرار می گیرد. از آنجا که با توسعة روند مدرنیته بسیاری از باورهای سنتی و آداب و مناسک آنها رو به زوال و خاموشی است بازنمایی این آیین ها جهت شناخت گذشتة فرهنگی مردم مناطق مختلف ایران ضروری است . *دانشجوی دکتری دپارتمان ایران شناسی دانشگاه دولتی ایروان
مقدمه ی «سهس رس»
منبع:
قند پارسی ۱۳۷۳ شماره ۸
پیشینه موسیقی درمانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نظرهای گوناگونی درباره اصل موسیقی، در جوامع گوناگون بشری دیده می شود، بومیان آمریکا، موسیقی را از موهبتهای الهی می دانند، برهما، موسیقی را به عنوان ودای پنجم بر روی زمین آورد، پیروان فیثاغورث، آن را لحن موسیقیِ خلقت دانسته اند و آن را برگرفته از بانگ گردشهای چرخ شناخته اند و این نظر را حکما و فلاسفه یونانی و اسلامی پذیرفته اند. عطار آن را «لحن موسیقی خلقت» و مولوی «زبان هاتف غیبی» می شناسد.
امروزه تاثیر موسیقی را در کودکان شیرخواره، حیوانات و گیاهان به صورت تجربی دریافته اند و بر روی بیماران نیز تجربه کرده اند و بعضی از امراض را نیز به وسیله آن درمان بخشیده اند، داستانها و حکایاتی وجود دارد که در گذشته، حکیمان و طبیبانی بوده اند که نه تنها بیماران را به وسیله موسیقی شفا می داده اند بلکه مرده ای را که در اثر سکته قلبی از جهان رفته بود با بعضی نغمات موسیقی، به زندگی برگردانده اند.
خوانش شعر حافظ
مقام انسان در ادبیات با نگرش به قرآن مجید(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
آیاتی در قرآن مجید راجع به «انسان» آمده که (اختصاص به خلقت یا انسان اول ندارد و) شامل همه انسان ها و موجودیت انسان بر اساس مشی و اراده خداوندی می باشد، همچنانکه نمونه های فراوانی در مثنوی مولوی و یا آثار نظامی گنجوی از این جهت وجود دارد. اطلاق واژه «انسان» به خاطر انس گرفتن او با دیگران، برای ادامه زندگی اجتماعی است، چرا که بدون برقرار کردن این ارتباط انسانی، قادر به ادامه حیات نمی باشد. حق تعالی موجودی به نام انسان آفرید که جامع تمام نیروهای ظاهری و باطنی، مادی و معنوی، ملکی و ملکوتی است. هر صفت و هر خاصیتی که در طبیعت و ذات یک انسان وجود داشته باشد به طور طبیعی در طبیعت تمام انسانها یافت می شود.بیشترین مضامینی که در نیل انسان به حقیقت و عدالت در ادبیات فارسی آمده (مفهوم اصلی و پیام موجود در آنها) از قرآن مجید اخذ شده است. انسان به هر اندازه که به صفات خداوندی متصف شود به همان اندازه به خالق واحد نزدیک شده است.
میرزاده عشقی و مساله تجدد
حوزههای تخصصی:
"در عصر متلاطم و پر هیجان مشروطه میرزاده عشقی از شاعران پرشور بود و این بخت و اقبال را داشت تا به نوبه خود درباره تجدد بیندیشد. با این حال در منظومه جهان بینی عشقی به گونه ای خاص می توان به تماشای تمام جوانب پدیده تجدد نشست. آنچه پیش و بیش از همه چیز در ساختار اندیشه و رویکرد عشقی به چشم می خورد رویکرد متناقض و ناهمسان او به ابعاد تجدد است. تفکر عشقی در گرداب سیاه و سفید بینی مطلق، دائما دست و پا می زند، بنابراین، چنین تفکر تمامت خواه هم انباشته از پارادوکس خواهد بود. در جهان بینی عشقی عرصه برای خرد و منطق بسیار تنگ است؛ عرصه ای که بیشتر نمایانگر تصویر تخریب، انقلابی گری و خونریزی است. عشقی آن قدر عصبی و آتشین مزاج است که با دیدن یک مصداق به افراط می گراید و تمام انسان ها را اعم از خوب و بد با یک چوب می راند؛ به طور کلی رویکرد عشقی به انسان ایرانی انباشته از تناقض و تضاد است. در این مقاله مفهوم تجدد در شعر عشقی بررسی می شود.
"
روابط سنایی با شاهان (از حدیقه و دیوان اشعار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به دلیل آمیخته شدن مشاغل و کارهای اجتماعی سیاسی پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) به حرام و شبهه، صوفیه از مشارکتهای سیاسی اجتماعی، دوری نموده و ارتباط با پادشاهان را نکوهش کرده اند.
سوال این پژوهش این است که با وجود نکوهش ارتباط با پادشاهان، رابطه سنایی با این قشر چگونه بوده است.
با توجه به اهدای «حدیقه الحقیقه» به بهرامشاه و مدح او و اعوان و انصارش روشن است که سنایی با پادشاهان غزنوی معاصر خود، ارتباط خوبی داشته است. این امر پرسش دیگری را پیش می آورد: حکیمی که دنیاگریزی و اخلاص را آموزش می دهد و الگوی بسیاری از عارفان پس از خود بوده و همواره مردم را به توکل به خداوند متعال توصیه کردن، چگونه شاهان را مدح گفته است؟ پاسخ ساده برخی این است که این نوع شعرها به دوره جوانی سنایی مربوط است؛ اما با تامل در این بخش از شعرهای حکیم، در می یابیم که وی با نزدیک شدن به بهرامشاه و فرزندش مسعود، سیاست اصلاح و تربیت آنان را در پیش گرفته است. وی با نصحیتهای مستقیم و با تمثیلهای آموزنده، ظلم و بیداد را نکوهیده، و شاه را به عدل و عفو و احسان و بردباری در برابر رعیت، تواضع، دوراندیشی و رای خردمندانه و شجاعت و سلحشوری در حفظ دین و مملکت و به طور کلی مکارم اخلاق تشویق کرده است؛ یعنی از موقعیت خود برای اصلاح مملکت بهره برده است؛ گرچه فقر مالی و اوضاع نابسامان سیاسی و اتهاماتی به وی در درخواستها و مدحهای وی بی تاثیر نبوده است.
چوبک و اندیشة وجودی (تحلیل داستان «انتری که لوتی اش مرده بود» در پرتو فلسفه اگزیستانسیالیسم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار برخی از مؤلفه های اگزیستانسیالیسم همانند حذف واجب الوجود از مناسبات اجتماعی و فردی، وانهادگی، تنهایی و دلهره را در یکی از موفق ترین داستان های چوبک به نام «انتری که لوتی اش مرده بود» مورد بررسی قرار داده ایم؛ نتایج حاصل از دریافت و تشریح این اثر حاکی است که داستان به شدت تحت تأثیر فلسفه اگزیستانسیالیسم قراردارد؛ داستان با بیانی سمبولیک به دغدغه های وجودی انسان محصور در دنیای درهم شکسته معاصر می پردازد و به رنج های بی پایان این موجود وانهاده در عرصه هستی اشاره می کند. مخمل نماد و نماینده انسان معاصر است که برای برون رفت از بحران های دنیای مدرن و بحران ذوب شدن در مفاهیم و مقولات کلی تلاش می کند و با جداشدن از پایگاه معنوی نیرومند خود، به عنوان بزرگ ترین عنصر ارزشگذار، به امید بازیابی تفرد و قرارگرفتن در جایگاه عامل ایجاد ارزش های مستقل پیش می رود. اما واقعیت های موجود، امکان توجه به ساحت آینده را از او سلب می کند و او درنهایت به دلیل عقبگرد به گذشته تاریک، به بن بستی نفوذناپذیر برخورد می کند.
مدرسه مستنصریه
حوزههای تخصصی:
ریخت شناسی داستان پیامبران در تفسیر طبری و سورآبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریخت شناسی به مفهوم بررسی اجزای سازنده قصه ها، روابط متقابل سازه ها با یکدیگر و کل قصه است. پراپ معتقد است اگرچه در قصه های پریان شخصیت های متفاوت و گوناگونی دیده می شود، اما عناصری در آنها وجود دارد که پیوسته در قصه تکرار می شوند. او این عناصر را خویشکاری (Function) می نامد.
اگرچه ریخت شناسی پراپ بر روی قصه های پریان صورت گرفته است اما این الگو کم و بیش در قصه های عامیانه و رمزی قابل انطباق است. در ادبیات، داستان پیامبران، در زمره داستان های رمزی قرار می گیرد و خویشکاریهای (همانندی ها) در آن دیده می شود. مقاله حاضر 26 مورد خویشکاری داستان پیامبران را در تفاسیر طبری و سورآبادی بررسی کرده و به بیان شباهتهای آنها پرداخته است و به این نتیجه می رسد که در میان متون مقدس روابط بینامتنی محکمی وجود دارد.
مقایسة «رویین تنی و چشم آسیب پذیر اسفندیار» در متن های فارسی میانه (پهلوی) و شاهنامة فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویین تنی اسفندیار پاکدین و رواج دهندة دین مزدایی که بنابر ادبیات ایران باستان و متن های پهلوی و شواهد ذکر شده در وِجَر کرد دینی و سپس تأکید بر آن در زند وندیداد، به همت و دُعای اشو زرتشت و تقدیم ناری مقدس به او صورت پذیرفته، دارای ریشه ای بنیادین در فرهنگ ایران باستان بوده و زیربنای آن بر اساس منطقِ باورپذیریِ دینی و اندیشه های مزدیسنایی استوار است؛ در هیچ یک از متون اوستایی و پهلوی زردشتی کمترین نشانی ازآسیب پذیری چشم اسفندیار وجود ندارد. رویین تنی اسفندیار نیز در شاهنامه ـ علی رغم آن که افسانة تیرگز و چشم اسفندیار از جلوة خاصی برخوردار است ـ مورد تردید است. می توان احتمال داد «داستان آسیب پذیری چشم اسفندیار» از طریق راویان و ناقلان سنت های شفاهی کهن ماوراءالنهر و خراسان بزرگ و سیستان که محل پرورش داستان های اساطیری و حماسی بود، رواج پیدا کرد و سپس به تدریج با تغییر و تحولات گوناگونی به صورت یک روایت حماسی مدوّن که مجزّا و مستقل از خدای نامه بود، انعکاس یافت و مأخذی مورد وثوق و قابل استفاده برای نویسندگان شاهنامه های منثور شد. این داستانِ منفرد به شاهنامة ابومنصوری و سپس از آن طریق و یا به صورت جداگانه در کنار سایر مآخذِ فردوسی به شاهنامه راه یافت.
بازتاب عصر عتیق و نثر توراتی در آثار تقی مدرسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"یکلیا و تنهایی او"، یکی از بهترین داستانهای بلند در ادبیات فارسی است و از رسته داستانهایی چون ملکوت و بوف کور. مدرسی در این کتاب از طریق یک روایت تمثیل گونه، عصر عتیق را به دنیای معاصر پیوند می زند و موضوعاتی چون تقابل شیطان و یهوه، خیر و شر، عشق و قدرت، وسوسه های فردی و مصلحتهای عمومی را حقیقت همیشگی حیات انسان تلقی می کند. سادگی و صمیمیت بیان، کهنگی و شاعرانگی بسیاری از کلمات و جملات، پر شمار بودن عبارتهای عاطفی، غالب بودن بیان روایتی در بیشتر بخشها و بازافرینی محیطها و فضاهای معنوی و ماورا طبیعی از خصوصیات مشترک در یکلیا و کتاب مقدس است. تطابق آهنگ جملات و کلمات با ذهن و زمان و زندگی آدمها و هارمونی زبان و زمان، صوت و صورت و تناسب نثر روایت با موضوع و ماجرا، نثر خاصی را در داستان به وجود آورده است که به دلیل شباهت بسیار به نثر فارسی کتاب مقدس به نثر توراتی شهرت یافته است. همسویی بافت قصه وار و نثر توراتی با دیرینگی موضوع و ماجرا، تطابق کاملی با این واقعیت هنری دارد که کیفیت ساختار و زبان روایت را محتوای اثر و ماهیت موضوع تعیین می کند.
نقش قرائت و استماع قرآن در سیر و سلوک (در متون عرفانی زبان فارسی تا پایان قرن ششم هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفا همواره به قرآن به عنوان سرچشمه اصیل و ناب عرفان اسلامی توجه داشته اند و بنای تمام مراحل و منازل سلوک را بر آن استوار کرده اند. علی رغم وضوح این موضوع که بنیاد زندگی، تفکّر و سیر استکمالی عرفا بر قرآن استوار است؛ اما برای تبیین نحوه نگرش عرفا به قرآن لازم است که دیدگاه ها و اقوال عرفا در باب قرآن بدقت بررسی و تحلیل شود. یکی از نکات مهم در متون عرفانی، توجه ویژه عرفا به تمثیل و استشهاد به آیات قرآن کریم برای اثر بخشی بیشتر کلام است. این موضوع سبب شده است که بعضی از این آیات به مشهورات خانقاهی تبدیل شود. علاوه بر آن از نظر عارفان، قرائت و سماع قرآن اهمیت بسزایی در سیر و سلوک عرفانی دارد. قرائت و سماع قرآن در مراحل مختلف سلوک و بویژه در طی مقامات و احوال عرفانی نقش پررنگی دارد. براین اساس سالک بوسیله این دو می تواند از عقبه های طریقت عبور کرده و به مقصود دست پیدا کند. این پژوهش بر آن است که با بررسی و تحلیل متون مهم عرفانی، جایگاه قرائت و سماع قرآن را در سیر و سلوک تبیین کند.
روان کاوی ذهنیتِ ادبی عرب در توصیف شعب بوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وصف در ادب جاهلیِ عرب، همواره از برجستگی های هنری و بلاغیِ آن بوده است و وصفِ مناظر طبیعت نیز پس از پراکندگی مسلمان در دیگر سرزمین های فتح شده، بیشتر پسندیده ی ذوق عرب گشت. هرچقدر که «شعبِ بوان» در گستره ی تاریخ و ادب ایران گمنام مانده باشد، برعکس در نوشته های عربی، به عنوان یکی از چهار بهشت گیتی، بسیار سرشناس و به یادماندنی گشته است. توصیف تماشاگران شعبِ بوان، خبر از خوشنامی این گذرگاه کهن نزدِ جغرافی دانان و جهانگردان مسلمان می دهد؛ تا جایی که زیبایی دره به عنوان موضوعی ادبی، سرچشمه ی انگیزش و الهامِ بسیاری از ادبای عرب شده است.
در نوشتار حاضر، از طریق نقد روان کاوانه و از دریچه ی ذهنیت ادبی عرب، به تحلیل مجموع تصاویری خواهیم پرداخت که در آن عناصر طبیعت و جغرافیای شعبِ بوان را با شیوه های خیال انگیزِ و مکانیسم های رویاپردازانه توصیف نموده اند؛ سعی ما بر آن است تا از روی آن عناصرِ خیال و رویا ، پاسخ روان شناسانه ی درستی درباره ی رویکردِ یکسویه-ی ادبای عرب به موضوع، ارائه دهیم.
گزاره های ناسازگار در تاریخ جهان گشای جوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آن چه در نگاه اول و در بررسی تاریخ جهان گشای جوینی به نظر می آید این است که نویسنده کتاب به مدح و ستایش قوم مغول و در راس آ ن ها چنگیزخان پرداخته و این قوم وحشی را هم چون آیهای از آیات الهی و نشانه ای از جباریت و قدرت نمایی پرورگار نسبت به مردمانی دانسته است که از راه حق و حقیقت به دور افتاده اند و نیاز به هدایتی دوباره دارند. اما پس از غور و بررسی عمیق تر به این نتیجه بهدست می آید که نویسنده نه تنها حامی مغول و اندیشه و کنش آن ها نیست، بلکه در مخالفت و دشمنی با آن هاست و در جای جای کتاب خود و به مناسبت، به افشای جنایت های این قوم بی فرهنگ می پردازد و پرده از چهره خونخوار آن ها بر می دارد. در این مقاله کوشش شده است ضمن ارائه نمونه هایی از متن کتاب تاریخ جهان گشای جوینی، به گزاره های ناسازگار(paradox) پرداخته که به سان ابزاری کارآمد در دست نویسنده قرارداشته و این امکان را به او داده است تا در عین حفظ جان و موقعیت، به انتقاد از واقعیات جامعه بپردازد و ستم و جور مغولان را آشکار سازد که از این دیدگاه جوینی بسیار هوشمندانه و هنرمندانه عمل کرده است.
بررسی تقابل حقیقت و واقعیت در تاریخ بیهقی بر مبنای تحلیل گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گفتمان یا گفتمان های جامعة عصر ابوالفضل بیهقی با امکانات گستردة زبانی (گفتار و نوشتار) و غیرزبانی (زمینه ها و عوامل اعتقادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و...) تأثیر همه جانبه ای بر افکار، اعمال و سخنان شخصیت های حاضر در تاریخ بیهقی داشته اند. ابوالفضل بیهقی با وجود آن که راوی رویدادهای آن دوره است، یکی از افراد حاضر در گفتمان تاریخ بیهقی است و افکار و سخنانش تحت تأثیر گفتمان های آن دوره بوده است. دقت در افکار و سخنان بیهقی در نگرش به حاکمیت غزنویان و شخص سلطان، نشان می دهد در کلام او دوگانگی وجود دارد. در این مقاله، برای تبیین نقش بیهقی در گفتمان تاریخ بیهقی، با محوریت وجود دوگانگی در سخنان بیهقی، تقابل حقیقت و واقعیت در کلام بیهقی و وجود این تقابل در نگرش او به حکومت و شاه بررسی می شود. در این بررسی، نحوة استفادة بیهقی از ایدئولوژی در مشروعیت بخشی به حاکمیت غزنوی و نقش ذهن خودآگاه و ناخودآگاه او در نگرش به شاه و منصب او تحلیل می شود. نتایج این بررسی نشان می دهد دوگانگی در کلام بیهقی ناشی از «فراخوانی» و تأثیرپذیریِ او از جانب دو گفتمان متضاد است.
بررسی تطبیقی اسطوره سندباد در شعر بدرشاکر السیاب و خلیل حاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بدر شاکر السیاب شاعر عراقی و خلیل حاوی شاعر لبنانی، هر دو نسبت به زندگی و وضعیت نابسامان جامعه خویش که در گرداب عقب ماندگی، جهل و استبداد غرق بوده، به شدت بدبین بوده اند. به کارگیری هنرمندانه میراث گذشته و اسطوره ها و از آن جمله، وصف افسانه سفرهای ماجراجویانه سندباد در شعر این دو، ابزاری مناسب برای بیان واقعیت های تلخ جامعه آن روز بوده است.
سیاب، هرچند در آغاز امیدوار بود و اسطوره را برای بیان مقاصد انقلابی خود به کار می برد، اما طولی نکشید که روحیه یاس بر او غالب شد. قصایدی که در آن نقاب سندباد را بر چهره زده، متعلق به این دوره است. سندباد در واقع، توصیف دردهای جسمی و روحی شاعر و پژواک صدای عراق معاصر است که تغییرات سیاسی و اجتماعی آن، با ناکامی روبرو شده است.
اما خلیل حاوی با استفاده از این اسطوره، از یک سوی مانند سیاب به بیان دردها و رنج های خود و ملت خویش می پردازد و از سوی دیگر، سندباد نزد او بعدی دیگر نیز می یابد و تبدیل به نماد تمدنی جدید می گردد. بنابراین، سندبادِ خلیل حاوی با انجام سفرهای مخاطره آمیز و موفقیت در آنها، به اهدافی دست می یابد که سندباد سیاب از عهده آنها برنیامده است. در یکی، رویارویی بین امید و نوامیدی آشکار است و در دیگری، یاسی مطلق بر همه جا سایه افکنده است.