فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۸۱ تا ۷۰۰ مورد از کل ۵٬۲۱۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
علی بن موسی الرّضا (ع) یکی از چهره های مورد ستایش شاعران عربی و فارسی است که بعد از پیامبر اکرم (ص)، امام علی (ع) و امام حسین (ع) بیشترین اشعار را به خود اختصاص داده است، به صورتی که شعر رضوی یکی از موضوعات مستقل در ادبیّات فارسی و عربی محسوب می شود. در مقالة حاضر، مدایح رضوی در شعر عربی و فارسی، از ابتدا تا پایان قرن دهم، مورد مقایسه و بررسی قرار گرفته است. مهم ترین موضوعاتی که شاعران در مدایح رضوی بدان اشاره داشته اند، شامل: حقّ امامت و ولایت امام رضا (ع) بر مسلمانان، ستایش فضیلت های اخلاقی امام رضا (ع)، اصالت و نسبت امام رضا (ع) به خاندان پیامبر (ص)، ستایش شهر خراسان، بارگاه امام رضا (ع) و آرزوی زیارت آن حرم شریف، توسّل و درخواست شفاعت از آن حضرت، تولّی امام رضا (ع) و تبرّی از دشمنان ایشان، مذمّت شهر خراسان، مقایسة امام رضا (ع) با بزرگان دینی، تاریخی یا اساطیری می باشد که در این پژوهش مورد توجّه نگارندگان قرار گرفته است. از نظر بلاغی نیز شاعران در مدایح خود بیشتر از صنایعی؛ همچون اقتباس، تشبیه و استعاره، تلمیح و تضاد بهره برده اند.
وجوه ابهام صرفی در زبان عربی و تأثیر آن بر ترجمه ی قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابهام ساختارهای صرفی زبان عربی را می توان به دو نوع تقسیم کرد: 1 ابهام هایی که می توانسته به وجود آیند، امّا واضع با اتّخاذ تدابیری مانع آن شده است. 2 ساختارهایی که به صورت بالقوّه ابهام آفرین هستند. علمای قدیم تنها وجه نخست را به عنوان ابهام (اللَّبْس) برشمرده اند، چراکه از دیدگاه ایشان، اصولاً فهم معنا در بستر توجّه به بافت کلام صورت می پذیرد و این امر ابهام را از میان می برد. امّا در مطالعات جدید، به نوع دوم که محور این پژوهش می باشد، به عنوان ابهام جدّی نگریسته شده است. این پژوهش ها غالباً به صورت موردی و پراکنده به برخی از این وجوه پرداخته اند، امّا در پژوهش حاضر، با طرح دو مقولة همسانی صیغی و چندمعنایی صیغی تلاش شده است چارچوب نظری جدید و کاملی ارائه شود. در بُعد تطبیقی نیز بررسی ترجمه های قرآن کریم نشان می دهد که این نوع ابهام نمودِ بسیار بارزی در ترجمه ها یافته است. بدین منظور، پس از بررسی ساختارهای صرفی زبان عربی، آن وجوه که قابلیّت ابهام آفرینی دارند، مشخّص گردید و آنگاه با کمک نرم افزارهای رایانه ای، ترجمه ها مورد بررسی قرار گرفت و نمونه ها استخراج گردید. این وجوه در انواع کلمه، اعمّ از فعل، اسم و حرف وجود دارد و یازده مورد با عنوان همسانی صیغی و هشت مورد به عنوان چندمعنایی صیغی مورد بررسی قرار گرفت. بر این اساس، مترجم از یک سو باید از این ساختارها آگاهی کامل یابد و از سوی دیگر، از تیزبینی لازم برای یافتن قرائن زبانی و غیرزبانی دالّ بر معنای مقصود برخوردار باشد تا از این رهگذر بتواند یک وجه معنایی را بر وجه دیگر اولویّت بخشد.
خویشکاری های موجود در داستان های قرآن برمبنای دیدگاه پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصه پردازی را می توان نخستین هنر آدمی در عرصه ی کلام دانست. قرآن کریم نیز برای پند و راهنمایی بشر از بیان قصه استفاده نموده و زندگی بسیاری از پیامبران را در قالب قصه آورده است. پژوهش حاضر، ضمن بررسی خویشکاری ها در متن داستان های قرآن برمبنای دیدگاه پراپ (1982) تلاش دارد به این سؤالات پاسخ دهد که: آیا هر سی و یک خویشکاری پراپ را می توان در داستان های قرآن یافت؟ آیا با توجه به خویشکاری های یافته شده می توان اولویت های قرآن را ترسیم کرد؟ آیا پس از تحلیل داستان های قرآن با دیدگاه پراپ می توان گفت چه شباهت ها و تفاوت هایی بین متن داستان های قرآن با سایر داستان ها وجود دارد؟ به طور کلی، خویش کاری یعنی، عمل شخصیتی از اشخاص قصه که در پیشبرد قصه حائز اهمیت و از نظر پراپ کوچک ترین جزء سازنده ی قصه های پریان است. تحلیل داستان های قرآن که از ترجمه ی محمدرضا صفوی اقتباس شده، نشان می دهد که: به طور کلی، می توان کلیه ی خویشکاری های پراپ را در داستان های قرآن یافت، اما ماهیتاً متفاوت است و بعضی از این خویشکاری ها در قرآن دارای انواعی است که در دیدگاه پراپ اشاره نشده است. در قرآن ترسیم هنجارها (بایدها و نبایدها)، خبرگیری و خبردهی از عقاید و تلاش برای اصلاح عقاید ناصواب، احساس کمبود افراد و التیام این کمبودها، شرارت گمراهان و در نهایت مجازات آنان و ارائه ی نشانه هایی ماورایی بر نبوّت پیامبران از اولویت های اساسی هستند. علی رغم شباهت هایی همچون به کارگیری خویشکاری های کلی پراپ در سیر پیشبرد داستان ها و نیز وجود جفت هایی همچون خبرگیری-خبریابی، شرارت-مجازات و کمبود- التیام کمبود، اختلافاتی نیز مشهود است. تفاوت در ماهیت خبرگیری و خبریابی، عوامل ماورایی و پاداش های بیشتر معنوی از جمله تفاوت های داستان های قرآن با یافته های پراپ هستند.
بینامتنیت آیات و روایات در گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینامتنیت گویای این امر است که هر متنی در برهه ای از زمان ،تحت تأثیر آثار قبل خود بوده و با تغییر و تحول آثار پیشین، به خود هویتی متنی بخشیده است.اگراین متن نوین را بشکافیم، می توان به وضوح و البته با دقت و تأمّل، ارجاعاتی به آثار قبل آن دید.اگر خواسته باشیم به عبارتی دیگر توضیح دهیم، این است که هر نویسنده ای در بنیان و اساس آرا و افکارش می توان ،اندیشه ها و تفکّرات افکار دیگر نویسندگان و ادبا و شعرا را دید.همین دیدگاه بینامتنیت نام دارد که در سایه سار این نوع نگرش، هر متنی زاییده ی آرا و اندیشه های متون قبل خویش است. در این باره، بلوم می گوید که هنرمند متأخّر همیشه در اضطراب تاثیرگذاری از هنرمند پیشین است که مبادا کارش به کپی برداری محض تبدیل شود.بسیاری از شعرا و ادبا در حین کاربرد مضامین، افکار، حکایات، تمام اهتمام خود را در این مصروف می دارند که از الفاظ و تراکیب و عبارات قرآنی بهره می گیرند .یکی از این نویسندگان زبر دست ،سعدی شیرین سخن است که در حدّ وسیع از آیات وحی و احادیث اهل بیت علیهم السلام در گلستان همیشه خوشش از قرآن و نهج البلاغه استفاده کرده است. این پژوهش با هدف نمایاندن بینامتنیت قرآنی و نهج البلاغه در گلستان صورت گرفته است تا در پایان بتوان با رنگ و روی قرآنی و سخنان مولا علی ابن ابی طالب علیه السلام در گلستان سعدی بیش از پیش آشنا شد.
یادداشتی بر اسطوره ضحاک (مطالعه تطبیقی میان شاهنامه-کوش نامه و گزیده ای از متون اسلامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره اژی دهاک یکی از قدیمی ترین و شناخته شده ترین اسطوره ها در ادب فارسی از دوران کهنسال تا به دوران اسلامی است. اسطوره اژی دهاک از راه متون اوستایی شناخته شده است؛ در ادبیات زرتشتی به زبان پهلوی نیز، اسطوره ای شناخته شده بشمار می آید. بس پیداست که این اسطوره، یادگار نوشته های پسا-ساسانی را نیز به شدت تحت تاثیر قرار داده است.
مطالعه تطبیقی این اسطوره در منابع اسلامی از بن مایه همانند و نزدیک آن در منابع عربی-فارسی حکایت دارد. با وجود این، در کوش نامه، سروده حکیم ایرانشان ابی الخیر، داستان درمان بیماری ضحاک با پیدایی پزشکی هندی گره خورده است که این نکته در سایر متون عربی-فارسی شناخته شده، دیده نمی شود. این مقاله تلاش دارد تا به یاری رخدادهای نخستین سده های اسلامی، چرایی حضور این پزشک هندی در درمان بیماری ضحاک را توضیح دهد؛ آنجا که نگارنده ضحاک را با هارون و پزشک هندی را با پزشک نامدار هندی یعنی منکه، پزشک معالج آن خلیفه ستمگر، سنجیده است.
مجموعه تلویزیونی «گوهر کمال» و اثرپذیری آن از رمان «سال بلوا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مجموعه تلویزیونی گوهر کمال (1377) از جمله سریال هایی بود که در دهه هفتاد به نویسندگی و کارگردانی عباس رنجبر از شبکه اوّل سیمای ج. ا. ایران نمایش داده می شد. این سریال در لحظه هایی یادآور رمان سال بلوا (1371) نوشته عباس معروفی است؛ اما بیننده در تیتراژ ابتدایی و انتهایی هیچ نشانی از اقتباس یا اقتباس آزاد نمی بیند؛ درحالی که در سکانس ها و نماهایی از آن مجموعه تلویزیونی آشکار است که عباس رنجبر در نگارش فیلم نامه گوهر کمال از سال بلوا تأثیر پذیرفته است.
در این نوشتار، سال بلوا و گوهر کمال را روبه روی یکدیگر نشانده ایم و به نمونه هایی از اثرپذیری احتمالی عباس رنجبر از عباس معروفی اشاره کرده و یادآور شده ایم که نویسنده و کارگردان گوهر کمال نه تنها جمله هایی از سال بلوا را بر زبان بازیگران جاری ساخته است حتی برخی از شخصیت ها به ویژه «راضیه نوبخت» (شیرین بینا)، «حاتم خانپور» (جهانگیر الماسی) و «قباد» (رضا فیض نوروزی) برابرسازی شده «نوشافرین نیلوفری»، «حسینای کوزه گر» و «دکتر معصوم»ند. هم نیز به بعضی از مضامین و موتیف های مشترک میان دو اثر تأکید کرده و یادآور شده ایم که منطق رمان با منطق آن مجموعه تلویزیونی نمی خواند؛ چرا که متناسب با هنجارهای سازمان صدا و سیما تغییر داده شده است.
تحلیل مقایسهای دریافت و پاسداشت لحظه در تفکر خیامی و نگره بودایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان متفکرانی که درباره مسأله «گذر زمان» تأمل جدی کرده اند و بر تمرکز بر لحظه تأکید ویژه ای داشته اند؛ بودا و خیام از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردارند. در این پژوهش ابتدا مبنای اندیشگی این دو متفکر را درباره زمان و جهان بررسی کرده ایم و سپس با توجه به عناصری مانند مرگ، بیماری، زوال، حیات پس از مرگ، رنج و لذت و ... به تبیین دیدگاه بودا و خیام از لحظه پرداخته ایم. در تبیین عوامل رویکرد خیام و بودا به لحظه یا دم و دلایل پاسداشت آن و تفاوت های نگره ای این دو به مسأله زمان، باید گفت که خیام به گریز از آگاهی در بستر لحظه باور دارد تا از فکر فرجام لحظه و عاقبت کار آدمی بگریزد؛ لذا دیدگاه وی با لذت گرایی پیوند می یابد؛ اما تبیین بودا از لحظه ژرفا و عمق بیشتری دارد و با دیدگاه وی نسبت به آگاهی، شناخت و کلیت هستی پیوند می خورد. همچنین حاصل پژوهش حاضر نشان می دهد که اگرچه هر دو به تقلیل مرارت و کاستن رنج معتقدند، تفاوت نگاه آنها به رنجی که از گذر زمان و ناپایداری آنات ناشی می شود، باعث شده که آنان نسبت به شیوه کاهش این ر نج مواضع متفاوتی اتخاذ کنند.
چالش مترجمان قرآن در برگردان ادوات تقلیل و تکثیر به زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در قرآن کریم واژگانی وجود دارد که مترجمان برای برگردان آنها به دیگر زبان ها، نیاز به دقّت و تأمّل ویژه ای دارند. نمونه ای از این واژگان، ادوات تقلیل و تکثیر است که حضور این واژگان در متن گاهی باعث ایجاد نوعی ناهمگونی یا اشتباه در ترجمه می شود و گاهی نیز دیده می شود که مترجمان آنها را نادیده می گیرند. این نابسامانی در برگردان ها ممکن است به دلیل دلالت این واژگان بر مفاهیم گوناگون باشد؛ مانند دلالت حرفِ «قَد» بر تأکید، تحقیق، تقریب، تقلیل، و تکثیر. گاهی نیز به سبب شباهت به واژگان دیگر است، چون شباهتِ «کَمِ» تعجّبی به «کَمِ» پرسشی، و یا ممکن است به علّت دلالت بر مفاهیم متضاد رخ دهد؛ مانند حرف «رُبَّ» که گاهی برای دلالت بر فزونی به کار می رود و گاهی برای دلالت بر کاستی. همین امر باعث می شود مترجمان در تعیین نوع این ادوات یا مفهوم درست آن، و یا گاهی در تعیین آن رکن جمله که امر فزونی و یا کاستی به آن تعلّق دارد، دچار لغزش شوند. ما بر آن شدیم که بدانیم شیوه های مناسب در برگردان این ادوات چیست و چه راهکاری می تواند مترجمان را از لغزش در امان نگه دارد؟ در این پژوهش، نخست موارد ناهمسویی برخی مترجمان با مفسّران و نحویان تبیین شده است. سپس راه انتخاب برابرنهادة درست این واژگان، در برگردان متون و اصول آن، همچون تعیین نوع ادواتی مانند «رُبَّ»، یا «قَد» که برای تقلیل، تکثیر یا مفاهیم دیگر است و یا تشخیص رکن مقیّد جمله، چون تمییزِ «کَم» و «کأیّن»،در حین بررسی هر یک بیان شده است. بنابراین، یک مترجم نیاز است که از قواعد دستور زبان و واژه شناسی آگاهی کامل داشته باشد.
درآمدی بر تعامل میان ادبیات کلاسیک عرفانی با سینمای معناگرا (با تأکید بر تحلیل ظرفیت های نمایشی رساله ی حی بن یقظان ابن سینا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای بررسی بهتر تعامل میان ادبیات و سینما، می توان با توجه به یک طبقه بندی کلی و با در نظر گرفتن انواع ادبی (حماسی، تعلیمی، غنایی، عرفانی و شاخه های آنها) و ژانرهای مختلف سینمایی، این رابطه را به طور تخصصی تر مورد توجه قرار داد. بر این اساس، در پژوهش حاضر تلاش شده به روش توصیفی - تحلیلی چگونگی تعامل میان ادبیات عرفانی با سینمای معناگرا بررسی شده و نشان داده شود که این آثار چگونه می توانند در سینمای هنری و معناگرا، به نسخه های تصویری تبدیل شوند. به این منظور، رساله ی حی بن یقظان ابن سینا نیز به عنوان نمونه بررسی شده و نتایج تحلیل در قالب اشارات کلی به آثار مشابه تعمیم داده شده است. به این ترتیب باید گفت برجستگی، تنوع و تکثر تصاویر حاصل از توصیفات نویسنده در این نوع آثار باعث خلق فضا، شخصیت ها و موقعیت هایی می شود که به نوعی با سینمای ناب و غیر روایی همخوانی دارد. در این متون معانی با ایجاد تصاویر و موقعیت های متنوع، قابل درک می شوند و همین شیوه ی بیان ادبی، نقطه ی اشتراک با زبان سینمای هنری است؛ و این امکان را ایجاد می کند که بتوان با استفاده از آثاری از این نوع، سینمای اقتباسی با رویکرد معناگرا را رشد و توسعه داد.
بررسی تطبیقی ایزدان داوری در اوستا و شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«مهر» در اساطیر ایران ایزد داوری و پیمان است که پیوندی استوار با خورشید دارد و در انجام خویشکاری خود از او یاری می گیرد. دو ایزد «سروش» و «رشن» نیز «مهر» را در کار داوری همراهی می کنند. هر یک از این ایزدان علاوه بر داوری، خویشکاری های دیگری نیز برعهده دارند که از آن میان می توان به برکت بخشی، همراهی با روان مرده، راستی و نبرد با دیوان اشاره کرد. از این رو در این مقاله کوشیده ایم با روش اثباتی و بر اساس تحلیل محتوا نخست نشان دهیم که ویژگی های ایزدان داوری چیست و همچنین این ویژگی ها چه پیوندی با ایزد داور در شاهنامه دارند. در این پژوهش گذشته از ابیاتی که آشکارا بر داوری مهر و خورشید گواهی می دهند، مواردی را نیز که بر اساس محور همنشینی کلام با واژه «داور» ارتباط دارند، و نشانه حضور ایزدان داوری ایران باستان به شمار می روند، بررسی کرده ایم.
نقش رسانه در تولید معنا؛ تحلیل تطبیقی داستان و فیلم داش آکل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات تطبیقی اقتباس، شاخه ای از ادبیات تطبیقی است که به مناسبات بین دو رسانه نظر دارد. عمده ترین تحقیقات در این زمینه، بررسی و نقد فیلم های اقتباسی است. در نقد سنتی اقتباس، میزان وفاداری فیلم به موضوع داستان کتاب معیار اصلی قضاوت است اما در مطالعات اقتباسی نوین، خلاقیت کارگردان اقتباس کننده در خوانش متن ادبی و انتخاب معادل های سینمایی، تعیین کننده موفقیت فرایند اقتباس بینارسانه ای است. تأکید پژوهش حاضر بر این است که حتی در اقتباس های به ظاهر وفادار، بیان سینمایی ممکن است معنای دیگری به موضوع داستانی مکتوب بدهد و باید نقش رسانه را در تولید معنا در نظر گرفت. این موضوع در مورد مطالعاتی «مقایسه تطبیقی داستان و فیلم داش آکل» قابل طرح است. تحقیقاتی که درباره «داش آکل» صادق هدایت و داش آکل مسعود کیمیایی به نقد و بررسی پرداخته اند کمتر به شیوه معناسازی یا خلق درون مایه با عناصر روایی سبکی منحصر به رسانه سینما توجه کرده اند. به همین دلیل حتی اگر یافته های قبلی نکات درستی را طرح کرده باشند این یافته ها در مجموعه منسجمی از یک نوع مطالعه تطبیقی جای نمی گیرند و تفاوت معناسازی بین متن ادبی و متن سینما را در کلیت دو متن نشان نمی دهند.
تحلیل پیوندهای زیبایی شناختی شعر بازگشت و نقاشی پیکرنگاری درباری در دوره فتحعلی شاه قاجار تحلیل پیوندهای زیبایی شناختی شعر بازگشت و نقاشی پیکرنگاری درباری در دوره فتحعلی شاه قاجار (1176 – 1213ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین ویژگی های نقاشی و نگارگری ایرانی، پیوند با ادبیات فارسی است که به شکل گیری زبان مشترک و موضوعات مشابه در این دو حوزه هنری منجر شده است. هرچند از دوره زندیه، به ویژه از اواخر آن، به دلیل تأثیرپذیری نقاشان از هنر اروپایی و ضعف نسبی شعر فارسی، پیوندهای میان این دو رو به گسست نهاد، اما طی 37 سال سلطنت فتحعلی شاه قاجار (1213 - 1176ق)، زمینه شکوفایی و همگامی تازه ای بین شعر و نقاشی به وجود آمد. از این رو، نگارندگان در این پژوهش با رویکرد بینارشته ای مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، ضمن توجه به شاخصه های اشعار دوره دوم جریان بازگشت و نقاشی های پیکرنگاری درباری، پیوندهای زیبایی شناختی میان این دو حوزه هنری را بررسی و عوامل شکل گیری و شکوفایی نسبی شان در دوره فتحعلی شاه قاجار را تبیین کرده اند.
مسئله اصلی پژوهش حاضر این است که آیا همچون گذشته می توان در تصاویر و اشعار این دوره، ویژگی های مشترکی یافت که از قواعد و پیوندهای زیبایی شناختی خاصی پیروی کرده باشند؟ نتایج تحقیق نشان می دهد که نقاشان با استفاده از الگوها و معیارهای زیبایی شناسانه ادبی و با بهره گیری از نگاه انسان مدارانة غربی، باستان گرایی و نیز با استفاده از موضوعات جدید، به بازنمایی تصویرسازی های شاعرانه و توصیفات اشعار عاشقانه پرداخته اند. به بیان دیگر، آن ها از طریق شکل و صورت، میان متن و تصویر ارتباط برقرار کردند، نه بر اساس بازنمایی موضوعات و نمایش مفاهیم متعالی و مثالی. هدف اصلی پژوهش حاضر نیز شناخت پیوندهای زیبایی شناختی مشترک در شعر دوره بازگشت و نقاشی پیکرنگاری درباری، با توجه به نقش فتحعلی شاه در فراهم آوردن زمینه مساعد در راستای همگامی این دو حوزه هنری است.
بررسی تغییرات نحوی در روند ترجمة قرآن کریم به زبان فارسی بر مبنای نظریة ایکس تیره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقالة حاضر در چارچوب نظریة ایکس تیره2 به بررسی تغییرات نحوی در ترجمة قرآن کریم از زبان عربی به زبان فارسی پرداخته و متن مبدأ و متون مقصد را با یکدیگر مقایسه کرده است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی نوع گروه های نحوی در متن قرآن کریم و بررسی نوع و میزان تغییرات این گروه ها در روند ترجمه و مقایسة متن عربی و دو ترجمة فارسی آن است.
در این مطالعه، بررسی علمی و کاربرد گروه های نحوی در فرآیند ترجمه عبارت است از: مقایسة کاربرد گروه های محتوایی3 اسمی و فعلی، مقایسة کاربرد گروه های نقشی4 تصریف، متمم نما و حرف تعریف در متن مبدأ و دو متن ترجمة آن به فارسی. از این رو ساخت های نحوی دو زبان با یکدیگر، مقایسه و تفاوت های ساختاری آن ها مشخص می گردد و آنچه در این مطالعه مورد نظر است، بررسی پیکره ای قرآن، شناسایی مقوله ها و تعیین نوع تغییر و تبدیل آن ها به یکدیگر در ترجمه های فارسی آن ها است تا چگونگی نوع و میزان تغییرات دستوری یا تغییرات معنایی در مسیر ترجمة قرآن به زبان فارسی مشخص شود.
کاربرد نمادین نام ها و باورهای آیینی - اسطوره ای در شعر سیاوش کسرایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
هنر ادبی و ادبیات هنری
حوزههای تخصصی:
هنر و ادبیات، دو شکل از آفرینش است که از دیدگاه زیبایی شناسی به هم پیوسته اند. هنر گاهی شکل زیباشناسانه خود را تغییر می دهد که این تغییر شکل می تواند از راه بازسازی زبان، فهم و دریافت صورت گیرد. در نگرشی می توان ادبیات را هنر نامید، وقتی اثر ادبی ویژگی های منحصر به فرد اثر هنری را با خود دارد، یعنی اثری که خلق شده و تکرارناپذیر است؛ چرا که ادبیات و هن ر بیان گر احساس و عواطف هنرمند است و احساس و عاطفه پدیده ای است که آن را به راحتی نمی توان بازگو و تکرار نمود. آفرینش هنری نوعی الهام است که با عقل و منطق درک نمی شود.
می توان گفت که زیبایی و جمال در هنرها یکسان است و هنر نقاشی، موسیقی و شعر رابطه ای نزدیک دارند؛ زیرا از روح انسان سرچشمه می گیرند و با ماده چندان ارتباطی ندارند. این پژوهش نیز به بررسی ارتباط و اثرپذیری متقابل ادبیات و هنر پرداخته است.