فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۴۱ تا ۱٬۱۶۰ مورد از کل ۱۱٬۴۰۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
بیدل دهلوی بزرگترین شاعر فارسی گوی هند است که دشواری و دیریابی را از مشخّصات اصلی سبک او به حساب آورده اند. از جمله بحث های تخصصی پیرامون سبک بیدل و دشواری های کلام او، پاره ای توجّهات نحوی اوست که کمتر مورد بررسی محقّقان شعرش قرار گرفته است. یکی از مسائل نحوی و دستوری در زبان شاعر، کاربرد فراوان صفت شمارشی مرکب و ممیز خاص به گونه ای ویژه و منحصرد به فرد است که آن را به مشخصه ممتاز و برجسته سبک بیدل تبدیل می کند. نگارندگان در این جُستار به بررسی انواع شیوه های به کارگیری صفت شمارشی مرکب در دیوان شعر بیدل با تکیه بر تمامی موارد موجود در دیوان او پرداخته اند که در نهایت منتج به این امور گردید: کاربرد صفات شمارشی مرکب و ممیز خاص به عنوان ویژگی سبکی، به سبب کثرت، تنوّع و چگونگی استعمال، در نوع خود کم نظیر و مختص بیدل دهلوی است؛ میان ممیز و معدود در شعر بیدل رابطه محکم و استواری از لحاظ معنایی حاکم است؛ ممیزها گاه به جای ابهام زدایی، بر ابهام کلام می افزایند؛ ممیزهای تصویری و خیال انگیز، بیشترین کاربرد را در شعر بیدل داراست؛ ممیزهای مادی با معدودهای انتزاعی بیشترین بسآمد را از میان دیگر تقسیمات در شعر بیدل به خود اختصاص داده است و دست آخر اینکه صفت های شمارشی در ترکیب صفت شمارشی مرکب + معدود، اعدادی محدودند به طوری که از اعداد یک، دو، یک دو، نه، صد و هزار تجاوز نمی کنند.
موسیقی بیرونی و پیوند آن با محتوا در غزل های حسین منزوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد ادبی: از تأویل اثر تا تحلیل متن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سنت ساختارگرایی سوسوری، فرض بر این است که دستگاه زبان پس از تعریف سلبیِ نشانه های کلامی و چینش بعضی از آنها در پی یکدیگر، مدلول های معینی را در کالبد یک متن مستقل گرد می آورد و از وحدت مضمونیِ متن در برابر شرایط ناپایدار بافتی محافظت می کند. بسیاری از منتقدان عرصه ی ادبیات نیز تحت تأثیر زبان شناسی سوسوری و به پیروی از بوطیقای ساختارگرا چنین می پندارند که نقد ادبی برابر است با سخن کاوی اثر در راه تأویل آن به مقصود آفریننده اش. در این مقال اما به جای کوششی بی فرجام برای وصول به فلان مدلول در بهمان اثر سترگ ادبی، به چندوچون در این باره خواهیم پرداخت که اساساً متنیت اثر از کجا(ها)ی زبان مایه می گیرد و چرا نمی توان فرایند خوانش متن را به روال های مکانیکیِ سخن کاوی فروکاست و هدف از نقد ادبی را نیل به مضمونی بی بدیل انگاشت. در تبیین دلالت مندی پردامنه ی متن و کران گشودگی خوانش، چند نمونه ی ظاهراً ناهمگون را فراتر از نقدهای سخن کاوانه، بر پایگاهی متشکل از دیدگاه های خوانش بنیاد بارت، پاشایی و متز تحلیل خواهیم کرد تا سرانجام به الگوی تازه ای از نقد ادبی دست یابیم. بنا بر این الگو اگرچه تنها سخن سنجی اثر برای تأویل آن کافی است، اما این سنجه را تنها یکی از شرایط لازم برای تحلیل متن باید دانست. در راه چنین تحلیلی همچنین باید عوامل متنیت هر اثر را نیز با توجه به شبکه ای از روابط بینامتنی اش تحلیل کرد؛ تحلیلی که از شناسایی انواع تقابل های پنهان در پوسته ای از روابط مجازی و استعاری آغاز می شود.
جستجوی پیشینه روایت پردازی در متن تاریخ بلعمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه دست یابی به شناختی از پیشینه و ماهیت سنت های روایت پردازی در زبان فارسی ضرورت دارد. در باره ماهیت روایت پردازی در متون روایی کهن فارسی تا کنون بررسی هایی انجام شده است که نتایجی خوبی دربرداشته و تا حدودی به شناخت برخی ویژگی های عام انواع قالب های کهن روایت کمک کرده است. در ادامه این تلاش ها به بررسی ماهیت عناصر داستانی در کهن ترین متن به جای مانده دارای حکایت یعنی حکایات بخش اول تاریخ بلعمی پرداخته شده است. شیوه پژوهش چنین بود که بر اساس عناصری که در نقد ادبی امروز تشکیل دهنده داستان و اجزای اصلی آن به شمار می آیند به بررسی حکایات و چگونگی به کارگیری عناصر داستانی در آن ها پرداخته شد تا بتوان با تکیه بر دستاوردهای آن ماهیت داستان پردازی در این متن را توصیف کرد. ویژگی های عناصر داستانی در حکایات تاریخ بلعمی که آغاز تألیف آن (352 هجری قمری) است، نشان می دهد که روایت پردازی در آغاز رواج زبان فارسی دری و قرون اولیه دارای ساختار و عناصر روایی پخته ای است. پختگی ساختاری حکایات تاریخ بلعمی با توجه به ماهیت ترجمه ای متن نشانگر آن است که این شیوه حکایت پردازی باید میراث تجربه هایی باشد که از پیشینیان بلعمی بر جای مانده بوده است. بنابراین ریشه های شکل گیری سنت های حکایت پردازی را باید در متون کهن تر از قرن چهارم هجری جستجو کرد.
بررسی کهن الگو در شعر احمد شاملو با نگاه کاربردشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کهن الگو تمایل ساختاری نهفته ای است که بیانگر محتویات و فرایندهای پویای ناخودآگاه جمعی در سیمای تصاویر ابتدایی است و در همه دوران ها و نژادها مشترک است. کهن الگوها در اشکال نمادین در رؤیا و اساطیر و دین و ادبیات، موضوع مطالعه اند. معنای کاربردشناختی،بخشی از معنا است که فوق العاده متغیر است و در بافت کلامی مشخص می شود و به عوامل زیادی وابسته است. در این مقاله، برجسته ترین کهن الگوها در شعر شاملو بارویکردی کاربردشناسانه، یعنی درنظر قراردادن لایه ایدئولوژیک شعر به عنوان عاملی برون بافتی بررسی می شوند. برجسته ترین کهن الگوها در شعر وی، آنیما، زمین، شهر/ وطن، آب و... هستند و چنین جلوه ای در معنای کاربردشناختی، لایه اسطوره ای- حماسی شعرهای او را تقویت می کند.
تاثیر «زاویه دید» در ایجاد صدای «فرامتن» در داستان های «سیمین دانشور» بر پایه بخش بندی «ژرار ژنت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
التناوب ظاهرة أسلوبیة فی القرآن الکریم (دراسة فی سورة ""الأعراف"" نموذجا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم، از سبک و اسلوبی ویژه برخوردار است که هیچ اسلوب دیگری نظیر آن نیست؛ به نحوی که با واژه های الهام برانگیزش، ترکیب ها و جمله های بی نظیرش، از سایر متون دینی متمایز گشته است. هر حرف، واژه و جمله ای در قرآن کریم، معانی جدیدی دارد، چون قرآن کریم، به یک کلمه معنایی می بخشد که به کلمه ی دیگر نمی بخشد و برای یک معنا، از ترکیبی خاص استفاده می کند، سپس از آن ترکیب عدول کرده و در موقعیت و مقامی دیگر - که موجد معانی ثانویه می شود - از ترکیب دیگری سود می جوید. بیشتر اوقات می بینیم که قرآن کریم، از نُرم رایج و معمول کلام خارج شده و از تکنیک هایی استفاده می کند که خارج از معیار زبانی است؛ همان تکنیک هایی که در اثر اختلاف معانی، دچار تغییر و تحول می شوند. مفهوم ""تناوب"" یکی از مهمترین تکنیک های هنجار گریزی است که از پدیده های مهم زبانی به شمار می رود؛ مفهومی که هدف اصلی آن در خلق معانی جدید، از طریق آشنایی زدایی و خروج از معیار زبانی، است . تناوب، یعنی جایگرینی کلمه یا جمله ای به جای کلمه یا جمله ای دیگر که با آن نظیر بوده و منجر به معنای جدید می شود. به دلیل بسامد بالای تناوب در قرآن کریم و استعمال زیاد آن در آیات شریفه، این مفهوم، به یک پدیده ی سبکی بدل گشته است و قرآن کریم از این مضمون استفاده کرده است تا دو هدف را با هم محقق کند: ابتدا، جنبه ی دلالی که به شکل توسع و شمولیت در معنی نمود پیدا کرده است و دیگری تنوع سبکی که از مهمترین ویژگی های سبک قرآن کریم به حساب می آید.به این ترتیب، این مفهوم را – به شیوه ی تحلیلی توصیفی- در سوره ی مبارکه ی اعراف مورد تحلیل و بررسی قرار داده ایم و به بررسی ویژگی انواع مختلف تناوب از جمله: تناوب در فعل (تضمین نحوی)، تناوب در اسم، تناوب در صیغه ها و تناوب در جمله پرداختیم، به صورتی که برای ما مشخص گشته است که تناوب در فعل (تضمین نحوی)، در مقایسه با انوع سه گانه ی دیگر، فضای بیشتری را به خود اختصاص داده است و همچنین ثابت گشته است میان دو کلمه ی (پیشین و جایگزین) ارتباطی وجود دارد و بیشترین نوع ارتباط از نوع مترادف و لزوم است. ضمن اینکه، این پژوهش مشخص کرده است که بافت – چه از نوع زبانی و چه از نوعی موقعیتی- یکی از عناصر اصلی پیدا کردن مفهوم تناوب و معانی ثانویه ای است که در کلمه یا جمله های برگزیده پنهان گشته است.
کاربرد نمادین نام ها و باورهای آیینی - اسطوره ای در شعر سیاوش کسرایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
تحلیل شخصیّت یاور گریماس در چهار منظومه غنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تحقیق حاضر به بررسی و مقایسه نقش کنشگر یاور در چهار داستان غنایی «ویس ورامین» فخر الدّین اسعد گرگانی، «لیلی و مجنون» و «خسرو و شیرین» نظامی و «یوسف و زلیخا»ی جامی پرداخته شده است. ابتدا هر داستان با استفاده از زنجیره های روایی گریماس توصیف شده سپس شخصیّت یاور در تمام موقعیّت های حضور خود در هر داستان مورد تحلیل قرار گرفته است. آنگاه کنشگران یاور بر اساس میزان حضور خود در زنجیره های روایی با یکدیگر مقایسه شده اند و برای رسیدن به نتیجه نهایی مربّع معنایی گریماس برای هر داستان رسم شده تا مشخّص شود که هر کنشگر یاور تا چه حد در تحوّل اساسی داستان نقش داشته است. مقایسه چهار مربّع معنایی، وجود عشق مجازی را در دو روایت «ویس و رامین» و «خسرو وشیرین» نشان می دهد و کنشگران یاور این منظومه ها نیز در زنجیره پیمانی توانسته اند امکان وصال را فراهم کنند، امّا ترسیم مربّع معنایی در روایت «لیلی ومجنون»، عشق عذری و در «یوسف و زلیخا»، عشق روحانی را نشان می دهد. کنشگران یاور این روایات در تحوّل اصلی داستان نقش نداشته و در زنجیره پیمانی موفّق نیستند، به این دلیل که تحوّل قهرمان (فاعل) امری شخصی و درونی است که به دست خود او انجام می گیرد.
بن مایه های اسطوره ای حکایت خیر و شرّ در هفت پیکرنظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بسیاری از باورها و آیین های باستانی ملل مختلف در حکایت ها و افسانه های کهن آنان تجلّییافته اند. هدف پژوهش حاضر بررسی بن مایه های اسطوره ای حکایت خیر و شرّ در هفت پیکر نظامی گنجه ای و پیوند آن با شاهنامه فردوسی است. در این راستا، با روش توصیفی و کتابخانه ای و تحلیل محتوا، ارتباط حکایت خیر و شرّ در هفت پیکر با داستان کاوه و ضحاک در شاهنامه و پیوند این دو با یکی از باورهای بنیادین آریاییان، یعنی باور به اصل خوبی و بدی –کهبرخاستهازنبرداهریمنوهرمزددراسطورهآفرینشاست–بررسیشدهاست. این پژوهش نشان می دهد که حکایت خیر و شرّ از داستان کاوه و ضحاک تأثیر پذیرفته است؛ به گونه ای که حتّی در برخی از موارد می توان این حکایت را مکمّل داستان شاهنامه به شمار آورد.
نقد مقالة «هاله های موسیقیایی در معنای دو واژه در شعر حافظ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«هاله های موسیقیایی در معنای دو واژه در شعر حافظ1» بهتر از بخش «چکیده» در بخش «نتیجة « آن آمده است. متن نتیجه گیری را که همچون خود مقاله (دربردارندة حدود سه هزار واژه) کوتاه است در اینجا می آوریم: «با این که دربارة موسیقی در شعر حافظ، بسیار نوشته شده؛ اما باز هم می توان ناگفته هایی در این زمینه یافت. در این مقاله دو واژة «حزین» و «کار» (کارعمل) که معنای موسیقیایی آنها از نظر پژوهندگان دور مانده است، مورد بررسی قرار گرفت و شواهد مربوط به آنها از شعر حافظ ارائه شد. توجه به معنای موسیقیایی این واژه ها می تواند خواننده را به ایهام تناسب ایجادشده به وسیلة واژه های مذکور با دیگر واژه های بیت رهنمون سازد2 و بر لذت هنری وی بیفزاید» (اخیانی و بیرانوند، 1392: 124).
پیش از هر چیز این پرسش پیش می آید که یافتن دو واژة سازندة ایهام تناسب در دیوان یک شاعر را می توان پژوهشی در اندازة مقالة علمی-پژوهشی دانست؟ پرسش دیگر این است که اگر معنی غایب و سازندة ایهام تناسب (در اینجا: معنی موسیقایی) یکی از دو واژه در شعر حافظ را حافظ پژوهان در بررسی شعر او آورده باشند و ایهام تناسب واژة دیگر را نیز دیگر پژوهشگران با آوردنِ نمونه ها و گستردگی بیشتر، پیشتر آشکار ساخته باشند (چنان که در نقد پیش رو نشان خواهیم داد) آن نوشتة کوتاه که با نثری گاه ناشیوا و لغزش های کوچک و بزرگ دیگر نگاشته شده چه ارزشی خواهد داشت؟
نقدی مقاله خطاهای رایج در شناخت شیوه جریان سیال ذهن (نقد 18 مقاله علمی-پژوهشی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در چند سال اخیر، بیش از بیست مقاله علمی-پژوهشی درباره شیوه روایت جریان سیال ذهن در مجلات مختلف منتشر شده است. اما در برخی از این مقالات، اشراف و شناخت کافی نسبت به جنبه های نظری این شیوه از داستان نویسی حاصل نشده و نویسنده بدون تسلط کافی بر موضوع به نگارش مقاله پرداخته است. در این نوشتار با بررسی 18 مقاله علمی پژوهشی سعی شده است خطاهای موجود در آنها مرور و ریشه یابی شود. برداشت اشتباه از مفهوم ناخودآگاه و جایگاه آن در روایت تک گویی درونی، تلقی تک گویی نمایشی به عنوان یکی از شیوه های روایت جریان سیال ذهن، اشتباه گرفتن تک گویی درونی با انواع دیگر روایت اول شخص، و برداشت نادرست از مفهوم حدیث نفس از مهم ترین اشکالات این مقالات است. یکی از دلایل بروز این اشکالات، مراجعه نکردن نویسنده به منابع معتبر یا کم دقتی در مطالعه آنهاست. فرآیند داوری در برخی مجلات نیز به گونه ای است که گاهی چنین مقالاتی بدون رفع کاستی هایشان از مرحله ارزیابی عبور می کنند و منتشر می شوند و مجددا ارجاع دیگران به این مقالات، زمینه انتشار مطالب نادرست بعدی را فراهم می کند.
زبان اَلکَنان: بررسی و تحلیل مقایسه ای دو سروده انوری و قاآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه های جدید ادبی با رویکردهای گوناگون زمینه را برای خوانش های متفاوت فراهم کرده است. یکی از این رویکردها ساختارگرایی است که اساس آن بر تجزیه متن به کوچکترین عناصر سازنده و دقّت نظر در چگونگی روابط این سازه هاست. این پژوهش بر آن است تا دو قطعه مشابه انوری و قاآنی را بر مبنای رویکرد ساختارگرایی تجزیه و تحلیل کند. روش تحقیق کیفی، از نوع تحلیلی توصیفی و به شیوه متن پژوهی است. قاآنی در شعر خویش در ابعاد مختلف ساختاری و مضمونی از انوری تأثیر پذیرفته است. یافته ها نشان می دهد: در هر دو سروده، اجزاء ساختاری اثر، اعمّ از قالب، زبان و موسیقی، در بافتی منسجم و نظام مند، در خدمت پروراندن هر چه بهتر مضمون و درون مایه مطرح شده در آن به کار رفته اند و هر دو شاعر توانسته اند تصویری پر تحرّک، زنده و تأثیرگذار از طرز سخن گفتن الکنان بیافرینند.
نقد و تحلیل مبحث حذف و ذکر در کتاب های فارسی علم معانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اشکالات و اختلافاتی که در متون درسی علم معانی وجود دارد باعث شده است جایگاه این شاخه علمی در میان علوم ادبی تضعیف و کارآیی های بالقوه آن در درک زیبایی و تحلیل مسائل ادبی پنهان شود. این اشکالات غالباً از فقدان روش علمی و نبود تعریف درست و دقیق از مبانی این دانش سرچشمه می گیرد.
این پژوهش در جهت بازبینی، نقد و تبیین مبحث «حذف و ذکر» انجام شده است که یکی از بخش های مهم فنّ معانی است. حذف و ذکر از مهم ترین ابزارهای بلاغی شعرا و نویسندگان فارسی است که در طول تاریخ ادبی به صورت متنوّع و مکرّر از آن بهره برده اند؛ ازهمین رو توضیح و تفسیر جنبه بلاغی آن از نخستین کتاب های معانی تا دوره معاصر درکانون توجه اهل بلاغت بوده است.
نویسندگان مقاله حاضر مبحث «حذف و ذکر» را در کتاب های بلاغت فارسی بررسی کرده و ضعف ها و قوّت های این کتاب ها را در ارائه منسجم و هدفمند این بخش مهم از علم معانی نشان داده اند و درنهایت برای حذف برخی اغراض ثانویه نادرست، ادغام دسته ای از اغراض در یکدیگر، تغییر نام بعضی از آنها، تعیین «حدودِ مسند» و بازنگری مبحث «ذکرمسندالیه» پیشنهادهایی مطرح کرده اند.