فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۶۱ تا ۵۸۰ مورد از کل ۱۱٬۴۰۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
شناخت سبک و زبان هر اثری به دریافت و فهم درونمایه و مطالب آن، کمک بسیاری خواهد کرد؛ به ویژه زمانی که متن عرفانی و ادبی باشد. زبان در این متون تاحدّی از شکل معیار و ساختار اصلی خود خارج می شود. معارف،تنها اثر بهاءولد، بیانگر دل نوشته ها و حاصل حالات روحانی و عرفانی نویسنده است. مؤلف در آن با زبانی خاص و بیانی ویژه و شعرگونه عرفان و جهان بینی خود را به تصویر کشیده است؛ به همین سبب ازجمله متونی است که بی تردید در گروه متون ادبی قرار می گیرد و آن را برپایة الگوی سبک شناسی لایه ای (لایه های پنج گانه آوایی، واژگانی، نحوی، بلاغی و ایدئولوژیک) می توان بررسی کرد. این مقاله می کوشد تا با دیدگاهی سبک شناسانه، نحو و ویژگی های نحوی معارفرا بررسی کند و با واکاوی لایه نحوی این اثر، برجستگی های نحوی و دستوری آن را تحلیل و تبیین کند. با این بررسی آشکار می شود که ساختار زبانی و نحوی معارفچه اندازه از شیوه گفتار شفاهی و زبان گفت و شنود رودررو تأثیر پذیرفته است. هم چنین دریافته می شود محتوای عرفانی متن و پیشه وعظ نگارنده آن تا چه اندازه بر ساختمان نحوی کلام تأثیر گذاشته است.
کارکردهای هنری ردیف دردیوان عطارنیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ردیف مختص زبان فارسی است، زیرا ردیف با زبان فارسی یک نوع پیوستگی طبیعی دارد که در ادب هیچ زبانی، به وسعت شعر فارسی نیست. ردیف در بردارنده موسیقی و مایه قدرت نمایی شاعران است. در این پژوهش تلاش گردید با بررسی آماری، بسامد بالای ردیف در شعر عطار نیشابوری مشخص گردد، زیرا عطّار از جمله شاعرانی است که در به کار بردن انواع ردیف طبع آزمایی کرده است با بررسی آماری دقیق و تک به تک غزلیات و قصاید دیوان عطّار این برآیند حاصل گردید که از تعداد 633 غزل در دیوان عطّار 473 مورد مردفّ هستند، یعنی 72/74 درصد که دلنشین-ترین و موسیقایی ترین غزلیات عطّار به حساب می آیند .بیشتر ردیف های شعر عطّار را ردیف های فعلی (تام) تشکیل می دهد که هم موسیقی شعر را غنا بخشیده است و هم در پویایی و تحرک شعر نقش بارزی دارند، همچنین در گسترش و تقویت صور خیال شعر او و تکمیل مفهوم شعر و القای احساس و افکار شاعر مؤثر افتاده است. افزون بر این، ایجاد وحدت تخیل و اندیشه ،پوشاندن عیوب قافیه، ایجاد صور خیال و مفاهیم جدید، اقتباس شعر و ردیف از دیگران، نشان دادن افکار شاعر، تقارن دیداری و شنیداری، القای حس درونی شعر، ایجاد وحدت بین شاعر و مخاطب، فرا هنجاری و...از کارکرد های مهم ردیف در غزل های عطار می باشند.
بررسی نقش رویدادهای اجتماعی در انتخاب درونمایه های شعر قیصر امین پور(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
شعر امروز با زمان شناسی نیما یوشیج، دگرگونی در شکل و درون مایه را آزمود. نیما شاعر امروز را با جامعه آشنا ساخت و خود جامعه گراترین شاعر روزگار خود شد. پس از نیما، نوآوری های شاگردان او در دهه های 30 و 40 جلا و جلوه ای تازه به این شعر بخشید. اوج گیری خیزش هم گانی ایرانیان در دهه ی پنجاه، پدیدآمدن ادبیات تازه ای را در پی داشت. انقلاب بزرگترین تحول اجتماعی ممکن هر ملتی است و انقلاب اسلامی ایران با توجه به پشتوانه ی عظیم مردمی خود، چشم اندازی روشن برای پدیدآوردندگانش را نوید می داد. شاعران به عنوان پیشروترین اعضای نهاد اجتماعی همواره در فراز و فرودهای اجتماعی نقشی ویژه بر عهده دارند. از این روی می توان در متن آفرینش های هنری شاعران، سلسله رویدادهای اجتماعی عصر شاعر را کشف، استخراج و تحلیل نمود. در این پژوهش تحلیلی – توصیفی، سه دوره ی انقلاب، جنگ، ادوار پس از جنگ را در پنج دفتر شعر «در کوچه ی آفتاب»، «تنفس صبح»، «آینه های ناگهان»، «گل ها همه آفتابگردانند» و «دستور زبان عشق» مورد ارزیابی قرار داده ایم. مهمترین دستاورد و نتیجه ی این پژوهش، توجه تمام شاعر به رویدادهای اجتماعی روزگار خویش بوده است که همین موضوع زمینه های تحول و تغییر اندیشه ی شاعر را ممکن می سازد.
مصادیق «پیرنگ» فرمالیستی در داستان های کوتاه فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر مبنای تعاریف نوینی که در بوطیقای فرمالیسم، از دو مقولة «داستان» و «پیرنگ» ارائه گردیده است، «داستان» یا همان زنجیرة رخدادها در توالی زمانی، به منزلة مادّة خام و سازمایة روایت شناخته شده است و «پیرنگ» برخلاف پندار منتقدان پیشافرمالیسم، نه به ساختمان منطقی و علّی اثر روایی، بلکه به تمام تمهیدات زیبایی شناسانه و آشنایی زدایانه ای اطلاق می گردد که برای پیکربندی هنری آن مادّة خام به کار بسته می شود. این تمهیدات در سه سطح «زبان، درونمایه و صناعات» متجلّی گردیده است و پیرنگ هنری روایت داستانی را برمی سازند. نویسندگان داستان کوتاه معاصر فارسی با عنایت به جریانات نوگرایانة ادبی، به ویژه آرای فرمالیستی و به مدد بهره گیری مبتکرانه از امکانات زبانی، صناعتی و درونمایگانی، گونه ای شکل شکنی خلاّقانه را در روایتگری داستان هایشان رقم زده اند، به گونه ای که داستان را از بافتی متکّی بر حادثه پردازی و پیرنگ سازی در مفهوم سنّتی و پیشافرمالیستی خود خارج ساخته و تلاش برای برجسته سازی فرم داستان از رهگذر کشف و کاربست تکنیک های روایی جدید را جایگزین آن کرده اند و بدین سان، آشنایی زدایی و پیرنگ هنری مطمح نظر فرمالیست ها را محقّق ساخته اند. نظر به اینکه مصادیق پیرنگ سازی هنری در سطح صناعات داستانی از گستردگی و تنوّع بیشتری برخوردار است، در این جستار، بر آن بوده ایم تا به واکاوی و دسته بندی مصادیق و جلوه های گوناگون آشنایی زدایی و پیرنگ سازی در این سطح از داستان های کوتاه شکل گرای معاصر بپردازیم و بدین وسیله، از اصلی ترین عوامل رازناکی و غریب نمایی جهان این داستان ها پرده برداریم.
بررسی نشانه معناشناختی داستان لیلی و مجنون جامی بر پایة تحلیل گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل نشانه معناشناختی، به بررسی نحو ةارتباط نشانه های زبانی در نظام گفتمانی و در سطحی فراتر از جمله می پردازد. این تحلیل نشان می دهد که یک نشانه در ارتباط با سایر نشانه های گفتمانی و در نظام کلی گفتمان چه فرایندی را طی می کند تا دارای معنای خاصی شود. در این میان بررسی عناصری که زمینه ساز شکل گیری معنا هستند، اهمیت اساسی دارد. عناصری مانند شکل های بیرونی و درونی گفتمان، بعد پویای کلام، انواع گفتمان، نقش فعل های مؤثر در گفتمان، فرایند تنشی کلام، کنشگران، انواع کنش ها، ارتباط عناصر در محور جانشینی و همنشینی و مانند آن، ابزارهای مؤثر در تحلیل های نشانه معناشناختی به شمار می آیند. در این پژوهش کوشیده ایم برخی از این عناصر معناساز را در داستان لیلی و مجنون به روایت جامی بیابیم و با بررسی این عناصر، نخست نشان دهیم، نشانه های گفتمانی در این داستان چه فرایندی را طی می کنند تا منجر به شکل گیری ساختار معنایی داستان شوند؛ دوم، انواع گفتمان در این داستان را بکاویم؛ سوم، با بررسی ساختار روایی داستان به ابرساختار یا جان مایة متن دست یابیم. تحلیل نشانه معناشناختی، به بررسی نحو ةارتباط نشانه های زبانی در نظام گفتمانی و در سطحی فراتر از جمله می پردازد. این تحلیل نشان می دهد که یک نشانه در ارتباط با سایر نشانه های گفتمانی و در نظام کلی گفتمان چه فرایندی را طی می کند تا دارای معنای خاصی شود. در این میان بررسی عناصری که زمینه ساز شکل گیری معنا هستند، اهمیت اساسی دارد. عناصری مانند شکل های بیرونی و درونی گفتمان، بعد پویای کلام، انواع گفتمان، نقش فعل های مؤثر در گفتمان، فرایند تنشی کلام، کنشگران، انواع کنش ها، ارتباط عناصر در محور جانشینی و همنشینی و مانند آن، ابزارهای مؤثر در تحلیل های نشانه معناشناختی به شمار می آیند. در این پژوهش کوشیده ایم برخی از این عناصر معناساز را در داستان لیلی و مجنون به روایت جامی بیابیم و با بررسی این عناصر، نخست نشان دهیم، نشانه های گفتمانی در این داستان چه فرایندی را طی می کنند تا منجر به شکل گیری ساختار معنایی داستان شوند؛ دوم، انواع گفتمان در این داستان را بکاویم؛ سوم، با بررسی ساختار روایی داستان به ابرساختار یا جان مایة متن دست یابیم.
تحلیل نشانه- معناشناختی دروغ: لغزندگی نظام آیکونیک زبان در قصه های عامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای تبیین چگونگی شکل گیری دروغ از دیدگاه نشانه- معناشناختی ابتدا به تعریف آیکون و کارکرد آن در حوزه گفتمان می پردازیم. در این رابطه نشان خواهیم داد اگرچه آیکون به معنای بیشترین میزان شباهت بین یک چیز و بازنمون آن است؛ ولی همواره امکان ایجاد فاصله بین این دو وجود دارد که می تواند از صفر تا بی نهایت در نوسان باشد. این فاصله سبب می شود تا چیزی با عنوان توهم و سپس دروغ در زبان شکل گیرد. بر این اساس، آیکون می تواند از کم- آیکون1 تا بیش- آیکون2 در نوسان باشد. با توجه به این توضیحات، دروغ امری نشانه ای است که در آن آیکون قدرت انطباق خود را با موضوعی که قرار است بازنمون آن باشد، از دست داده است. نگارندگان در این جستار به بررسی علل و عوامل کاستی و یا نیستی انطباق در فرایند نشانه- معناشناختی خواهند پرداخت. هدف اصلی این مقاله با تکیه بر رویکرد نشانه- معناشناختی و فرایند آیکونیک، کشف علل سرپیچی نشانه ای و سقوط انطباق آیکونیک و نوسان پذیری آن است. فرضیه اصلی تحقیق این است که دخالت فرایند حسی- ادراکی و هیجانات عاطفی به عنوان امری فعال در کنش های انسانی سبب تغییر دریافت ما و جابه جایی زاویه دید می گردند و به همین دلیل مانع از لنگراندازی آیکون به عنوان نشانه تطبیق یافته با موضوع و زمانیت و مکانیت آن می شوند که نتیجه آن می تواند دروغ گفتمانی باشد.
تحلیل چگونگی بازتاب گونه های بینامتنی با شاهنامه در تاریخ نوشته های سلسله ای برمبنای بینامتنیّت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینامتنیّت مبتنی بر پیوند یک متن با متن های دیگر است. این متن ها می تواند از دو شاخة متفاوت، امّا وابسته به یک فرهنگ باشد، چنان که شاهنامهو متن های تاریخی سلسله ای این گونه است. به این صورت که پیوند و ارتباط بسیاری میان پیش متن شاهنامهو تاریخ نوشته های سلسله ای در طول ادوار متمادی ایجاد شده است. از این رو، مسأله پژوهش این است که ارتباط بینامتنی میان شاهنامهو تاریخ نوشته های سلسله ای از سدة ششم تا میانة سدة هشتم هجری چگونه است؟ بدین منظور از نظریّة ترامتنیّت ژرار ژنت که یک نظریّة کامل در این باره است، بهره می بریم. هدف اصلی در این جستار، دست یابی به انواع هم حضوری ها و روابط بینامتنی متن های تاریخی سلسله ای در بازة زمانی موردِ نظر و شاهنامهاست. روش پژوهش، تطبیقی و مبتنی بر توصیف و تحلیل داده ها است. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که تاریخ نویسان سلسله ای مبتنی بر نگرش های تاریخی و شیوة تاریخ نویسی خود، با آگاهی کامل، شاهنامهرا در جهت پاسخ گویی به انتظارات خود و مخاطبان خود برگزیده اند و در این راستا به ترتیب بیش ترین تا کم ترین از چهار گونة بینامتنی نقل قول، تلمیح، سرقت ادبی و ارجاع بهره برده اند.
سبک شناسی سوره نازعات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ظرافت های بلاغی در آیات قرآن کریم، از جمله جنبه های اعجاز این کتاب جاودانه دارد، که از دیر باز مورد توجه دانشمندان علوم قرآنی بوده است. یکی از مباحث بلاغی قرآن کریم، سبک شناسی است که در ضمن آن با بهره گیری از دستاوردهای علم بلاغت به بررسی جلوه های سبکی موجود در قرآن کریم می پردازد. پژوهشِ پیش رو با روش توصیفی – تحلیلی و بر اساس معیارهای سبک شناسی، به بررسی زیبایی های ادبی سوره نازعات در چهار سطح آوایی، معنایی، ترکیبی و تصویر پردازی پرداخته است. پژوهش حاضر می کوشد تا نشان دهد که ویژگی های ادبی موجود در سوره نازعات از قبیل تقدیم و تأخیر، حذف، التفات و زمان افعال از ویژگی های برجسته سبکی موجود در این سوره است؛ لذا با کاربست این ویژگی ها به تناسب مفاهیم و مضامین موجود در سوره با موسیقی عبارات آیات پی برده که این نشان از ظرافت بلاغی موجود در این سوره مبارکه است.
الشخصیّة وأسالیب رسمها فی روایة «السقا مات» لیوسف السباعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تُعدُّ الشخصیة فی الروایة عنصراً أساسیاً، وتکشف دراسته وکیفیة ترسیم الراوی له الستار عن وجهة نظر الروای نفسه، والمجتمع الذی یعیش فیه، وهی بمنزلة وسیلة تجسّد رؤیته وتعبّر عن إحساسه بالواقع. إنَّ یوسف السباعی أحد الروائیین المصریین الکبار، وله آثار عدیدة فی المجالات المختلفة منها الروایة، والقصة القصیرة، والمسرحیة، ومقالات فی النقد فی الاتّجاهات المتضاربه بین الواقعیة، والرومانسیة، والفانتزیة، والکومیدیا. هذه الدراسة تعالج روایة ""السقامات"" وتدرس وظیفة أحد عناصر القصة، ودوره فی تسریع وتیرة الأحداث، وأسلوب الروائی فی کیفیة تصویر الشخصیات. فی هذه الروایة شخصیات کثیرة یختارها الروائی من الطبقة السفلى ویترکها الکاتب فی وسط الروایة ولم یتکلّم عنها أبدا ویکتفی بعدد یسیر منها. والأسلوب الذی یستخدمه فی رسم الشخصیات هو إلصاق الصفات عن طریق التقاریر المباشرة ثم اتّباعها بالوحدات القصصیة التّی تدلّ على ذلک إمّا عن طریق العمل أو فی إطار الحوار الذی هو الأسلوب الغالب فی تمثیل شخصیاته وتجسیدها.
بررسی تطبیقی استعاره مفهومیِ «عشق جنگ است» در دیوان غزلیات حافظ و سروده های پترارک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر به شیوه ای تحلیلی و تطبیقی، استعاره مفهومیِ «عشق جنگ است» به منظور درک و فهمِ دل دادگی و دل ربودگی و سخن گفتن از آن، در دیوان سروده های عاشقانه حافظ و پترارک در چارچوب نظریه استعاره مفهومی بررسی شده است. باوجود شباهت های بنیادین بسیار در درون مایه استعاری مزبور، دو تفاوت عمده در تصویرپردازیِ حافظ و پترارک از این استعاره مفهومی به چشم می خورد: نخست آنکه حافظ در کاربرد خود از استعاره مفهومی «عشق جنگ است» از تعبیرها و اصطلاحات جنگی بیشتری استفاده می کند؛ دوم آنکه عشق در شعر پترارک در بسیاری موارد در تصویر خداوندگار عشق، کوپیدون در افسانه های رومی، پدیدار می شود که با کمان و پیکان خود دل عاشق را نشانه می رود و او را گرفتار می کند؛ اما در شعر حافظ با چنین تصویرپردازیِ صریحی که به نیروی مجرد و نادیدنیِ عشق در چهره یک ایزد جان و شخصیت ببخشد، روبه رو نیستیم؛ بلکه درعوض این معشوق یا ابروان وی است که به گونه ای استعاری از مژگان ناوک روانه دل عاشق می سازد و روح وی را تسخیر می گرداند.
مقایسه کهن الگوهای یونگ با شیوة عرفانی ابوسعید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عارفان مسلمان و یونگ نظریات و تعالیم همانندی دارند. کهن الگوهای یونگ، به ویژه دو کهن الگوی سایه و نقاب را می توان به تعالیم عارفان مسلمان نزدیک دانست. ویژگی هایی که یونگ برای کهن الگوی سایه برمی شمارد، نزدیک به ویژگی هایی است که عارفان اسلامی برای نفس برمی شمارند و عبادت ها و ریاضت هایی که عارفان برای رام کردن نفس انجام می دهند تا حدودی همانند کهن الگوی نقاب در نزد یونگ است. البته به دلیل متفاوت بودن هدف و مبانی معرفتی یونگ و عارفان، تفاوت هایی نیز در روش آنان وجود دارد. این پژوهش می کوشد این دو کهن الگو در نزد یونگ را با تعالیم ابوسعید ابوالخیر تطبیق و مقایسه کند. نگارنده کوشیده است با نگاهی مقایسه ای شباهت ها و تفاوت های این دو شیوه معرفتی را تبیین کند و نمودهای سایه را در اندیشة ابوسعید بنمایاند و با یافتن انواع نقاب در دیدگاه وی نقش مثبت و منفی آنها را بیان کند. نتیجه پژوهش نشان می دهد که هدف یونگ سازگار و هماهنگ کردن انسان با جامعه و رساندن او به فردیت در همین اجتماع است، ولی هدف ابوسعید رساندن انسان به حقیقت است.
انسجام پیوندی و کاربست آن در ابیات توصیف گرگ بحتری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیشتر منتقدان ادبی، شعر کلاسیک عربی را خالی از انسجام و وحدت اندام وار می دانند و بر این عقیده اند که چکامه های بلند عربی از انسجام لازم برخوردار نیست و سازمان نیکو و منظمی ندارد؛ اما عدم پیوستگی در کلیت قصیده بیان گر عدم انسجام در بخش های مختلف آن نیست. بدین معنا که اگر قصیده ای به چهار بخش تقسیم شود شاید میان بخش های مختلف آن وحدتی نباشد؛ اما میان ابیات هرکدام از این بخش ها انسجام و هارمونی خاصی برقرار است. پژوهش حاضر با هدف تبیین انسجام میان بخش های درونی قصیده کلاسیک عربی نگارش یافته است. ازاین رو ابیات توصیف گرگ بحتری، شاعر نامدار دوره عباسی، را به روش توصیفی- تحلیلی و بر اساس بخشی از نظریه انسجام مایکل هلیدی، معروف به انسجام پیوندی، نقد و تحلیل نموده ایم تا به کاربست این نظریه در اشعار توصیفی عربی به عنوان بخشی از چکامه های بلند عربی دست یابیم. شاعر در این ابیات به صورت منسجم و زیبا به توصیف نبرد خود با گرگ پرداخته و از ادوات ربطی به گونه های مختلف جهت انسجام بخشی به ابیات بهره جسته است. برآیند پژوهش نشان می دهد که بحتری با بهره گیری از عوامل انسجام پیوندی توانسته شعری منسجم بسراید که اجزای آن از آغاز تا پایان به هم مرتبط است و این پیوند و انسجام از رهگذر به کارگیری به جا و منطقی این ادوات به دست آمده است. در مجموع ادوات اضافی نظیر واو عطف و همچنین ادوات زمانی نظیر فاء نقش بزرگی در انسجام بخشی به این ابیات دارند.
نگاه زیبایی شناسانه به مرگ و زندگی در نقاب فاطمه الزهرا(س) در «از شرابه های روسری مادرم»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب «از شرابه های روسری مادرم» اثری شاخص از سیدحسن حسینی (1335-1383) در زمینه ادبیّات آیینی است. حسینی در این کتاب با نگاهی نو در قالب شعر سپید، بر نقش الگویی زندگی و شهادت حضرت زهرا (س) در طی تاریخ تأکید کرده است. در این مقاله سعی شده است که به شیوه تحلیل محتوا، نشان داده شود که کدام ویژگی های ساختاری این اثر به نو شدن این نگاه کمک کرده است و از خلال آن ضمن تبیین محتوای اثر، زیبایی های ادبی آن نیز بیان ش ده است . در یک نگاه کلی در می یابیم که «روایت»، «تکرار»، «زبان شخصی»، «نماد و کلیت» و «ایده و شکل ذهنی » و به ویژه تکنیک نقاب، عنصرهای اصلی سازنده شعر اوست؛ بنابراین، هر یک از موارد توضیح داده شده است؛ سپس زبان از چهار جنبه آوایی، واژگانی، نحوی و معنایی بررسی شده و در زیر شاخه معنایی، پاره ای از مفاهیم اصلی شعر را که شاعر با استفاده ازتنوع تعابیر و تصاویر بیان کرده، به عنوان نمونه به طور مبسوط تشریح شده است. به این ترتیب این نوشته، تأثیر «چگونه گفتن» را بر «چه گفتن» و نقش آفرینش های ادبی را در ابلاغ موفق یک مفهوم آشنا، نشان داده است.
تصحیح و توضیح چند بیت از داستان رستم و سهراب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصحیح و اصلاح تصحیف های انجام شده در متن آسان نمای شاهنامه، همواره یکی از مهم ترین اهداف مصحّحان و شارحان بوده است. داستان رستم و سهراب، بهترین مصداق این واقعیت است. با بررسی این داستان و شروح مختلفی که از حدود پنجاه سال پیش تاکنون بر آن نوشته شده است، می توان دریافت که در طول زمان به سبب تسامح کاتبان، ضبط بسیاری از ابیات این بخش شاهنامه، تغییرات فراوانی کرده است. یافتن شکل صحیح آن، مستلزم دقّت نظر بیشتر و تکیه نکردن به یک نسخة خاص است. در آثار گزیده و متون درسی دانشگاهی، مشکلات لغوی و معنایی داستان رستم و سهراب توضیح داده شده است؛ اما در شرح بسیاری از ابیات مبهم، وحدت نظر وجود ندارد و همچنان درباره آن بحث و تحقیق می شود. در این مقاله چهار بیت بحث برانگیز این داستان با نظریات مختلف در شرح ها بررسی و واکاوی می شود و با تبیین انتقادی همة نظرها، پیشنهادهایی برای ضبط و توضیح صحیح تر ارائه می شود.معیار اصلی این تحقیق در توضیح و تصحیح ابیات، استناد به شواهد متعدّد و مشابه از شاهنامة فردوسیاست؛ معیاری که متأسّفانه در بسیاری از شرح های شاهنامهبه آن بی توجّهی شده است.
فن مبالغه در سنت بلاغت اسلامی و جنبه های بلاغی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مبالغه از همان زمان آغاز سرایش شعر مورد توجه شعرا بوده است و بر همین اساس به زودی مورد توجه شعر شناسان و ادیبان نیز قرار گرفت؛ اما این ابن قتیبه بود که برای اولین بار دقیقا همین اصطلاح را به کار برده است. این فن در میان بلاغیان با نام های افراط، اغراق، مبالغه و غلو شناخته شده است؛ اما آنها در رد و یا قبول آن اختلاف نظر دارند. برخی آن را جزو زیبایی های کلام می شمارند و برخی دیگر آن را دلیل بر ناتوانی شاعر می دانند. مقاله حاضر به تبیین پیشینه پیدایش این فن در سنت بلاغی و ارتباط آن با دیگر شگردهای بلاغی می پردازد. یافته های این پژوهش بیانگر آن است که هر چند که اصطلاحات به کار رفته در مورد این فن در نزد بلاغیان متفاوت بوده است؛ ولی همه ی آنها تقریبا یک مفهوم را از آن برداشت می کردند. همچنین مشخص شد که کاربرد مبالغه در کنار فنون دیگری چون تشبیه، استعاره، کنایه، اطناب، حسن تعلیل، و قصر بر لطف معنی و دلنشینی بیشتر کلام می افزاید. بنابراین فنون بدیعی از جمله مبالغه ضرورتا برای تزیین کلام نیستند بلکه نقش برجسته در دلالت معنایی دارند.
صناعات ادبی در ابواب الجنان ملا واعظ قزوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رفیع الدّین محمّد بن فتح الله واعظ قزوینی ، از علمای امامیّه، ادبا، شعرا و فضلای قرن یازدهم هجری در زمان پادشاهی شاه عبّاس صفوی(1052-1077ه .ق) تا اوایل پادشاهی شاه سلیمان(1077ه .ق) است. وی در نظم و نثر ید طولایی داشته و از انواع فنونِ معانی، بیان، عروض و بدیع با اطّلاع بوده است. در انواع علوم مثل ریاضیّات، نجوم، فلسفه و طب نیز دستی داشته و در آثار خود از اصطلاحات این علوم بهره برده است هدف واعظ از تألیف ابواب الجنان در هشت باب یا مجلّد به نیّت هشت در بهشت بود تا هر کس به این کتاب تمسّک جوید به واقع هشت در بهشت به رویش گشاده گردد. عبدالقاهر جرجانی بطور کلی بلاغت را بر دو قسم می داند: قسمی که مربوط است به مفردات کلام و قسمی دیگر که به ترکیب و تالیف آنها ارتباط دارد.آنچه مربوط به مفردات کلام است عبارتند از: تجنیس،اشتقاق، ردالعجز الی الصدر، قلب، سجع ، ترصیع،مزدوج، کنایه، مجاز ،استعاره. آنچه مربوط به محسنات معنویه است: مطابقه، مقابله، اعتراض، تلمیح ، لف ونشر، ابهام، مراعات نظیر، اغراق، سوال و جواب. ما در این مقاله به بررسی بسامد آرایه های ادبی در دو زمینه «محسنات لفظیه»و «محسنات معنویه » در مجالس هشتم و نهم ابواب الجنان پرداخته ایم.
طنز مرگ و نمودهایی از آن در شعر شمس لنگرودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از شاخص های بنیادین طنز خنده آمیزبودن آن است، اما وقتی طنز مقوله های متعالی همچون مرگ را دست مایه قرار دهد، گاه با دورشدن از شاخص های بنیادی، مثل فرح بخشی، صراحت و آسان یابی، منش رهایی بخشی خود را از دست می دهد و به تلخ مایگی و اندوه کشیده می شود. ازآنجاکه مرگ برای انسان همواره مقوله ای رازآمیز و تراژیک است، دست برد طنز در آن هرگز به گشایش و رهایش قطعی نمی انجامد، بلکه صرفاً می تواند با ایجاد غفلت آنی، ذهن مخاطب را از مرگ برگیرد و شادی موقتی در او پدید آورد. این مقاله نخست طنز مرگ را ژانری تلفیقی از طنز معرفی می کند و سپس، برای آشکارشدن بحث، نمودهای طنز مرگ را با بررسی شواهدی از شعر شمس لنگرودی نشان می دهد. خواهیم دید که شمس درباب مرگ و هم بسته های آن همچون وحشت از رویارویی با مرگ، بیم فناپذیری و نابودگی، بیم و نگرانی از تجزیه و فروپاشی و... گاه از سازوکارهای متنوع طنزآفرینی استفاده می کند. این مقاله نشان می دهد که آنچه در مواجهه طنزآمیز شمس با مرگ برجستگی دارد، توجه به ترس و نگرانی انسان از قطعیت مرگ و تأکید بر بُعد جسمانی و تنانه انسان در جهان طبیعت است .