فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۴۱ تا ۱٬۳۶۰ مورد از کل ۲٬۲۲۰ مورد.
سیمای محمد(ص) در آثار عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محمد(ص) مهم ترین جزء نظام فکری عین القضات است و به جرات می توان گفت تمام مفاهیم و مصطلحات مندرج در آثار او، در سایه محمد(ص) معنا می یابند. سالک برای رسیدن به معرفت و مشاهده جلوه حُسن حق، باید مقام وی را درک کند و معانی را در آینه وجود او بیابد. این مقاله تلاشی است برای به تصویر کشیدن نمای کلیِ سیمای محمد(ص) در آثار عین القضات همدانی، با تکیه بر دو اثر مهم و مفصل او، تمهیدات و نامه ها. دستاورد نگارنده آن است که اگرچه محمد(ص) مایه کمال، رونق و اعتبار تمامی ارکان جهان بینی عین القضات است، از نظر وی، گاهی به منزله حجابی است که مشاهده بی واسطه و استحاله در وجود معشوق، با گذر کردن از آن ممکن می شود.
نظریه شادی مولانا در فیه مافیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با رواج روانشناسی مثبت نگر، مطالعات روانشناسی از تفکر در جنبه های منفی روان انسان به تأمل بر جنبه های مثبت روانی تغییر مسیر داد و روانشناسان، شادی را نیز در جایگاه یکی از عوامل مؤثر در موفقیت و سلامت روانی بازخوانی کردند. این موضوع در مطالعات ایشان، به ویژه کنجکاوی در عوامل ایجاد شادی، فصل پردامنه ای را دربرگرفت. سرانجام آنان عوامل متعددی مانند اعتقادات دینی، عزت نفس، سلامت، وضعیت اقتصادی و... را عوامل شادی آفرین معرفی کردند. توجه به این مسیله در کنار ضرورت آگاهی از راهکارهای بومی برای رسیدن به شادی و رضایت از زندگی، کافی بود تا توجه نویسنده این جستار به یکی از شادترین شخصیت های عرفانی ادبی، مولانا جلال الدین محمد بلخی جلب شود. در همین راستا و با هدف پی بردن به نظریه شادی مولوی و راهکارهای رسیدن به شادی و رضایت از زندگی در اندیشه ها و آرای او، کتاب فیه مافیه از این چشم انداز به صورت تحلیلی توصیفی مطالعه شد. نتایج این بررسی چنین است: 1) مولانای فیه مافیه به طور نظری، به شادی و عوامل شادی آفرین توجه داشته است؛ 2) بخش اصلی نظریه شادی مولوی چه درباره وابسته کردن احساس شادی به اراده الهی و در جایگاه جزای اعمال انسان و چه درباره استغراق در متن تجربه تفسیری و باور دینی، تفسیرپذیر است؛ 3) شادی ازنظر مولوی انعکاسی است و این موضوع را باتوجه به نظریه شادی آفرین بودن سرمایه اجتماعی نیز می توان بازخوانی کرد. این نظریه به تقویت سلامت اجتماعی توجه دارد.
اصطلاحات عرفان و تصوف
شیخ عبدالقادر پیر گیلان
حوزههای تخصصی:
بررسی کارکردهای «لال شیش» در جشن «تیرماسیزّه شو» و تحلیل زمینه های اسطوره ای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیشتر پژوهشگران خاستگاه اصلی جشن تیرماسیزّه شو را تیراندازی آرش کمان گیر، طلوع ستارة تیشتر (ایزد باران) و جشن باران خواهی دانسته اند، اما نکته این است که این جشن
- دست کم در مازندران- خاستگاه دیگری غیر از طلب باران می توانسته داشته باشد و آن تقدیس و گرامیداشت ایزدی نباتی بوده که در ماه آبان و شروعِ زمستان بزرگ – بنا بر گاهشماری زردشتی- به زیر زمین می رفته و با آغاز تابستان بزرگ، یعنی در ابتدای بهار سر از خاک بر می آورده است. این انگاره با توجه به اینکه جشن تیرماسیزّه شو در ماه آبان برگزار می¬شود، پذیرفتنی می¬نماید. از سوی دیگر، در مازندران، همراه با این جشن، مراسمی خاص به نام «لال شیش» برگزار می¬شود که در آن به شکل نمادین از ترکه یا چوبی (= شیش به زبان محلی) استفاده می¬شود و این مراسم به فرضیة ارتباط این جشن با ایزد نباتی قوّت می بخشد. افزون بر آن، «لال شیش» گسترة وسیعی از اساطیر کهن مربوط به گیاهان و نباتات را بازمی تاباند که بخش دوم این پژوهش به کارکردهای اسطوره¬ای آن معطوف شده است.
داستان های عامه پسند
جریان شناسی نظریه عشق الهی در متون عرفانی فارسی(از آغاز تا قرن نهم هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه عشق الهی در عرفان ایرانی-اسلامی، تحول و تطوری خاص را پشت سر گذاشته و پس از تشکیل شدن در بستر جریان هایی خاص، تکامل یافته است. جوانب این نظریه در موضوعاتی مانند انواع و مراتب عشق، جواز یا عدم جواز انتساب آن به حضرت حق، رابطه عشق حقیقی با معشوق مجازی و رابطه عشق با هستی شناسی عرفانی، به اشکال مختلف و گاه متناقض در متون عرفانی مطرح شده است. مسیله این پژوهش که به روش تحلیلی-توصیفی صورت گرفته است، بررسی سیر شکل گیری و تطور این نگرش ها و معرفی جریان های اصلی، مرتبط با نظریه عشق الهی در نثرهای عرفانی فارسی است. صوفیه در دوره های آغازین، درخصوص اطلاق لفظ «عشق» درمورد خداوند احتیاط کرده اند و عمدتاً با تکیه بر آموزه های قرآنی، لفظ «محبت» را به کار گرفته اند، اما از قرن پنجم به بعد، به رغم مخالفت های متکلمان و فقها با این موضوع، از مفهوم قرآنی محبت، به لفظ «عشق» گرایش پیدا کرده اند. انکار ابتدایی، پذیرش نسبی در قرن چهارم و پنجم و پذیرش مطلق از قرن پنجم به بعد، سیر تطور این نظریه را در بین صوفیه نشان می دهد. همچنین به نظر می رسد این نظریه با شاخصه ها و جلوه های گونا گون، در بستر جریان ها و مکاتبی چون مکتب خراسان، مکتب شیراز و در بستر اندیشه های سهروردی و ابن عربی جلوه گر شده است. البته جریان ها، گفتمان ها و نحله های کوچک و بزرگ عرفانی، فلسفی و کلامی دیگری نیز در پیدایش و تحول این نظریه دخیل بوده اند.
بررسی مقایسه ای سیر اسماء جمالی خداوند در متون عرفانی قرن چهارم و ششم هجری (مطالعه موردی کشف المحجوب و روح الارواح)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
27 - 55
حوزههای تخصصی:
در متون صوفیانه و عارفانه و در آموزه های عارفان، مبحث اسماءالله جایگاه ویژه ای دارد که می توان گفت تقریباً از سایر مباحث عرفانی گسترده تر و بااهمیت تر است. به خصوص بحث در باب اسماء جمالی و جلالی پروردگار، چگونگی جلوه آن ها و آثار خاصی که هریک در روح انسان به جا می گذارند، بخش اعظمی از آثار عرفانی را به خود اختصاص داده است و نویسندگان صوفی مسلک به طرح نظریات خویش در این زمینه پرداخته اند. در این پژوهش، به روش توصیفی-تحلیلی و با جست وجو در منابع و آثار مربوط، پس از جست وجویی مختصر در تاریخچه مطالب مرتبط با اسماءالله و کاوشی در نظریات عارفان در این زمینه، در دو سطح اندیشگانی و ادبی دو اثر برجسته عرفانی قرن چهارم و ششم، یعنی کشف المحجوب و روح الارواح مطالعه می شود. می توان گفت که در قرن چهارم، آثار عرفانی به شکل متشرعانه و نگارش هایی تعلیمی و رسمی و به نثر مرسل نوشته شده اند، اما به موازات حرکت عرفان از زهد به سوی عشق، به تدریج به سمت انتزاعی ترشدن تصاویر و ساختار مجرد و ادبیت متن پیش می روند. در روح الارواح ، مبادرت آگاهانه سمعانی به بیان تجربه های عرفانی به وضوح در تمام اثر دیده می شود. این نکته با جایگاه جمال شناسی خاص و منسجم نثر روح الارواح نیز مرتبط است که از طریق بیان، ذوق و حس عاشقانه و تعبیرات و تجربه های عارفانه به خواننده منتقل می شود؛ نکته ای که در بیان تعلیمی و خشک کشف المحجوب دیده نمی شود.
گزاره هایی بر «دو عید سنایی» در حدیقه الحقیقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ابیات قابل تأویل و تفسیر در حدیقه الحقیقه سنایی، بیت «صوفیان در دمی، دو عید کنند/ عنکبوتان، مگس قدید کنند» است. وجود نمادها و استعاره های عرفانی در این بیت، همچون «دو عید صوفیان»، «عنکبوتان» و «مگس قدید کردن» سبب توجه ارباب معرفت به آن شده است و از روزگار سنایی تا دوره قاجار، چندین تفسیر و تعبیر راجع به آن از منظر عرفان و کلام نگاشته شده است. کهن ترین تأویلات مربوط به این بیت، از عین القضات همدانی و جدیدترین آن، از کوثر همدانی (عارف دوره قاجار) است. در تفسیرهای موجود، اختلاف دیدگاه ها، بیشتر راجع به تعبیر «دو عید» است و اکثر گزارندگان، آن را به فنا و بقا تعبیر کرده اند. با توجه به این که دنیانکوهی، یکی از مفاهیم محوری در اشعار سنایی، به ویژه حدیقه الحقیقه و قصاید اوست و او دنیاپرستان را به جانوران و حیواناتی چون سگ، گربه، زاغ، مور، مگس، کرکس و عنکبوت مانند کرده است لذا گزارندگان بیت مذکور، تفسیر درستی از نمادهای «عنکبوت» و «مگس قدید کردن» عرضه کرده اند که عبارت از دنیاپرستان و مشغول بودن به تعلقات دنیوی و اغراض نفسانی است. در این مقاله، ضمن معرفی گزاره های تحقیق شده درباره این بیت، چهار گزاره دیگر نیز بررسی شده است.
درآمدی بر تصوف
حوزههای تخصصی:
معرفت در سوانح العشّاق و لمعات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سوانح العشّاق و لمعات، بر اساس دو رویکرد متفاوت عرفانی نوشته شده اند. تفاوت های نسبی مبانی فکری مؤلفان، تأثیر بسزایی در درک آنها از مفاهیم و اصطلاحات عرفانی دارد. مفهوم معرفت و انواع و مراتب آن با جهان بینی عرفانی و مشرب فکری نویسندگان، ارتباط نزدیکی دارد؛ به همین سبب در این مقاله با تأکید بر این دو اثر عرفانی، ارکان معرفت و مباحث مرتبط با آن بررسی می شود. با تأمّل در ارکان معرفت در سنت اول عرفانی (انسان، خدا) و سنت دوم (انسان، خدا، هستی)، می توان دریافت که مفهوم معرفت در این دو اثر مانند برخی دیگر از اصطلاحات عرفانی، شباهت ها و اختلاف هایی دارد. انسان و معرفت او که نقطة مشترک در دو سنت عرفانی است رسیدن به مراتب دیگر معرفت را آسان می کند. در سنت دوم عرفانی معرفت هستی با تمرکز بر اندیشة وحدت وجود و با استمداد از نیروی کشف و شهود، معرفت خداوند را ممکن می کند. به سبب مطلق بودن خداوند، امتناع صمدیت و تحقّق ربوبیت، همچنین محدودیت و تقیید ممکنات، معرفت ذات احدیت ممکن نیست؛ بنابراین با اسماء و صفات می توان به شناخت حق و وحدانیت او دست یافت.