فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۲٬۲۰۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
ابن فارض از بزرگترین سرایندگان شعر صوفیانه در ادبیات عرب است و مولانا نیز خداوندگار عشق و عرفان در ادبیات فارسی است و زیباترین و مهمترین مضامین عرفانی در اشعار این دو یافت می شود. جهان بینی و نگرش این دو عارفِ بزرگ، با یکدیگر شباهت های قابل توجهی دارد و در بسیاری از موضوعات عرفانی مشابهت و مطابقت تام دارد. زیربنا و شالوده اعتقادشان بر وحدت حق و ادراک آن است و هر دو را باید قائل به وحدت شهود دانست. وحدت حق از مهمترین مباحثی است که در عرفان از دیر باز مطرح بوده است؛ این اندیشه سترگ در اشعار مولانا و ابن فارض نمود خاصی دارد و این دو با شهودی عاشقانه به وحدت حق دست یافته اند و با زبان رمز وتمثیل آن را بیان کرده اند. این دو عارف بزرگ، اگرچه هر ک دام شیوه خاص ی در سلوک داشته اند ولی به یک نتیجه واح د رسیده اند و آن رسیدن به وحدت از طریق عشق و شهود و فنا و... است. در این جستار تلاش می شود تا مقوله وحدت و چگونگی نایل شدن به آن، در اندیشه و آثار منظوم این دو عارف شاعر بررسی و با هم مقایسه شود.
جایگاه سماع در امهات متون عرفانی تا قرن پنجم(هـ ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سماع، اصطلاحی است که از زمان رشد عرفان در ایران در آثار صوفیانه درباره آن سخن گفته شده است.بسیاری از عارفان متشرع یا علاقه چندانی به سماع نشان نداده اند و یا برای آن شرایط سختی قایل شده اند.در مقابل، بسیاری از عارفان نیز سماع را وسیله ای برای جذب واردات قلبی از جانب محبوب دانسته و شرایط آن را ذکر کرده اند.از آغاز تا قرن پنجم(هـ ق) تفکر و رفتار صوفیانه در ذهنیت جامعه ایرانی در حال شکل گیری و نمو بود؛ از این رو دیدگاه نویسندگان کتاب های تئوریک صوفیانه در این دوره بر عرفان دوره های بعد تأثیر فراوان گذاشت.در این مقاله نظر نویسندگان مهم این دوره درباره سماع و شرایط آن در تصوف بررسی شد تا روشن شود انجام سماع در آن دوره چگونه و با چه شرایط و اعتقاداتی در تصوف رواج داشت.به این منظور پس از ذکر مقدماتی در زمینه سماع، بررسی و تحلیل بحث سماع تا قرن پنجم(هـ ق) انجام شد.اساسِ این پژوهش بر نظر نویسندگانی است که چارچوب متصوفه به کتابهای نظریِ آن ها وابسته بوده است.در پایان روشن شد تا قرن پنجم هنوز پایکوبی در مجالس سماع چندان جایگاهی نداشته و تا آن زمان منظور متصوفه از سماع تنها گوش دادن به آواز و شعر و خرقه کردن جامه و بیخود شدن و فریاد زدن و نوعی حرکت بوده است نه بیش تر از آن.
بررسی و تحلیل کهن الگوی آنیما در غزل های مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، به معرفی کهن الگوی آنیما و بازنمود آن در ناخودآگاه یونگ در برخی از اساطیر و ادبیات جهان و ادبیات معاصر ایران پرداخته، و با درنظرگرفتن دو نقش مثبت و منفی آنیما، برخی از ویژگیهای آن در پهنة جهان و نمود آن ها را در غزلیات شمس ذکر کرده ایم. با توجه به شواهد حاضر در متن، آنیما در غزل های مولوی، ویژگیهایی مثل تسخیرکنندگی و فریبندگی، سرچشمة زندگی بودن، نومنی و تقدس و میانجیگری بین خودآگاه و ناخودآگاه دارد و با نمادهای پرندگان طوطی و طوطیبچه و سیمرغ، و دیگر رموز مثل پری، آهو، ماه، هما، آب و باد و واژگانی مثل صنم و بت نمودار شده است.
از زبان نار تا زبان نور چگونگی تکوین نثر عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از شکل گیری زهد تحت تأثیر علل و اسبابی چند، جریان فربه تصوف به دنبال درآمیختن اکسیر عشق با مس زهد پدید آمد و نثر عرفانی نیز از بطن نثر زاهدانه متولد شد و رشد و نمو یافت.این نثر نیز شاخه ای از نثر دینی است که از گونه های پرکاربرد نثر سده های نخست و دوم هجری در شکل های مختلف حدیث، تفسیر، خطابه و نامه بوده است.این نوشتار چگونگی شکل گیری و پدید آمدن نثر عرفانی از درون نثر زاهدانه و رشد و نمو آن را بررسی و تبیین می کند؛ بنابراین پس از بحث درباره علل و اسباب تکوین زهد به بررسی نثر زاهدانه و ویژگی ها، چهره های برتر و آثار آن پرداخته شده و در ادامه از چگونگی تکوین نثر عرفانی بعد از وارد شدن عشق در نثر زاهدانه، سخن به میان آمده است.با توجه به مهم ترین ویژگی های نثر عرفانی، این نتیجه حاصل شد که هم جریان های زهد و تصوف و هم نثرهای مربوط به این دو نحله، محصول دیالکتیک وابستگی به سنت و گریز از آن بوده است.
دریای جان
شاهنامه و نجوم
حوزههای تخصصی:
در دنیای پُر از راز و رمز شاهنامة فردوسی، و در کنار شگفتی های ادبی و هنری که این اثر حماسی و ملّی را در ردیف بزرگ ترین شاهکارهای حماسی جهان قرار می دهد، آن چه کمتر مورد توجّه قرار گرفته است، آشنایی این حکیم بزرگ با علوم و فنون روز و بازتاب دانش ها و اطلاعات خود در شاهنامه است. آشنایی و حتی دانایی بسیارِ او در علم نجوم نیز امری است که نباید از آن به سادگی گذشت. پژوهش حاضر بر آن است تا از این منظر به این اثر بزرگ بپردازد.
«حقیقت محمدی» در آثار عرفانی با نگاهی برانیس العارفین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در جهان بینی عرفانی «حقیقت محمدی» به عنوان واسطه آفرینش هستی، آینه تمام نمای عظمت حق، تعین اول، مظهر کامل ترین اسم خداوند (اله)، قطب الاقطاب، انسان کبیر، قلم اعلی و روح اعظم معرفی شده است.دیگر اصناف آدمیان نیز به دلیل خلقت متمایز و اختصاص وجودی خود با تفاوت مراتب از چکیده و عصاره نور اعظم به گونه ای بهره مند می شوند و تنها راه تقرب دوباره به این حقیقت و تولد مجدد نیمه الوهی وجود آدمی، تزکیه باطن، سیر استعلایی و نیل به شهود یا درون یافت حقیقت است که به دیدار با «من برتر» یا «فرامن» در نوع انسان و هماهنگی متقن ذهنیت و عینیت می انجامد.این تحقیق به روش «تحلیل محتوا» به انجام رسیده است؛ و هدف از این پژوهش بررسی و تحلیل مفهوم «حقیقت محمدی» در برخی از آثار عرفانی و تبیین نقش و جایگاه معنوی و قدسی آن در سلسله نبوت و هستی انسانی بوده است.
چاه راز ( شرح بیتی از خاقانی شروانی )
حوزههای تخصصی:
سر، ودیعه ای است نهاده در دل، که باید از نااهلان و نامحرمان، نهان داشته شود، در فرهنگ ما، به نگاه داشت راز، بسیار سفارش شده تا آنجا که رسیدن به مراد و مالا رستگاری را ، در گرو نهان داشت آن، برشمرده اند، هر چند تنگی سینه گنجایی راز را ندارد...
طرحی برای طبقه بندی قصه های مربوط به(اخبار از غیب) در متون عرفانی منثور تا قرن هفتم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصه های کرامت،بخشی از میراث فرهنگی است که می تواند دستمایه پژوهش های گوناگون جامعه شناسی،روان شناختی،ادبی،تربیتی،تاریخی و مانند آنها قرار بگیرد.تاکنون کوششی جدی در زمینه طبقه بندی این قصه ها انجام نشده است.این تحقیق بر آن است که طرحی نسبتا جامع ودقیق برای این منظور تهیه کند.در یک طبقه بندی کلان می توان کرامت ها را به سه طبقه بزرگ اخبار از غیب ،اشراف برضمایر و تصرف در طبیعت تقسیم کرد.هر کدام از این طبقه بندی ها ی بزرگ نیز به تیپ های اصلی وفرعی کوچکتری تقسیم می شوند و برای هر کدام از آنها شماره ای در نظر گرفته می شود،به طوری که هر کرامتی دقیقا درجای مشخصی قرار بگیرد و به سهولت در دسترس محققان باشد.در این مقاله صرفا به قصه های مربوط به «اخبار از غیب»می پردازیم و می کوشیم طرح کاملی برای این قبیل قصه ها ارائه کنیم.پس از بررسی متون عرفانی پیش از قرن هفتم،با استقصای تام،بیست و پنج تیپ اصلی و هفت تیپ فرعی به دست آمد.این بیست و پنج تیپ ،بخش نخست یک مجموعه سیصد تیپی را تشکیل می دهند.داده های این تحقیق ،ازسیزده متن مهم عرفانی تا پایان قرن ششم،فراهم آمده اند.
مضامین حرکت در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حرکت از اساسی ترین مولفه های شعر حماسی است. فردوسی در شاهنامه با استفاده بجا از کلمات، وزن، عناصر حرکتی و تصاویر گوناگون مرتبط با حرکت مهارت خود را در توصیف حالات و عواطف شخصیت های شاهنامه در موقعیت ها و صحنه های مختلف رزمی- حماسی و بزمی- غنایی به نمایش گذاشته است. زمان و مکان در شاهنامه اغلب ذهنی و درونی است تا واقعی و کمی و طبعاً حرکت نیز تابع این شرایط است. واژگان و افعالی که در بیان حرکات؛ بخصوص در صحنه های نبرد به کار رفته است، اغلب پویا و متحرک هستند. در ساختمان این نوع کلمات از واج هایی که شدت و صلابت را القا می کند، استفاده شده است تا جنبش و حرکت را بیشتر به مخاطب منتقل کند. برعکس، واژه هایی که در صحنه های بزمی و عاطفی به کار رفته انتقال دهنده حالات نرم و لطیف روحی است. صور خیال و عناصر داستانی همچون طرح، نقشه، توصیف و... نیز در ایجاد پویایی یا ایستایی حرکات و اعمال شخصیت ها در موقعیت های مختلف دخیل اند. هرچند قسمت عمده ای از تحرک کلام در شاهنامه مدیون لحن حماسی آن است که حتی در موقعیت های عاطفی نیز تغییری نمی پذیرد.گاهی معانی درونی کلمات نیز حرکات بیرونی را تفسیر و توجیه می کنند، مانند کلمه « اژدها» که حالت جنبش و پیچ و تاب آن بیانگر حرکت پر پیچ و خم نیزه و شمشیر است
حقیقت انسان در عرفان نظری
حوزههای تخصصی:
ابن عربی حقیقت انسان را لطیفه ای ربانی می داند که حق تعالی آن را از روح خود در جسم انسان دمید. این لطیفه همان «قلب» است؛ جوهر نورانی مجرّدی که واسطة میان روح و نفس است و انسانیّتِ انسان با آن تحقق می یابد. قلب، رییس بدن و مورد خطاب الهی است، عقلی است که خدا را تعقل می کند و از آنجایی که حقیقت انسان است، قادر به ادراک ذات تمامی اشیاء است و چون به نور معرفت روشن شود، آیینة تجلی همة معارف الهی می گردد. این حقیقت محلِ صور الهی است و هر صورتی را می پذیرد: چراگاه آهوان، دیر راهبان، خانة بت ها، کعبة طواف کننده، الواح تورات و کتاب قرآن.
ازکلام محوری تا هرمنوتیک کلاسیک با تاملی بر آثار منثور ناصر خسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سنت فکری – فلسفی غرب از افلاطون و ارسطو و حتی پیش تر از آن، تا قرن بیستم و در اندیشه و آرای فردینان دوسوسور زبانشناس سوئیسی، تحت تاثیر رویکردی دو قطبی، گفتار را بر نوشتار ترجیح می داده است. در این نگره، انتقال کامل معنا از طریق «گفتار» امکان پذیر می نمود؛ حال آن که نوشتار تنها فرع و جانشین گفتار قلمداد می شد. بطور طبیعی، چنین رهیافت کلام محورانه ای، سرانجام عرصه را برای هرمنوتیک کلاسیک فراهم می کرد. آن جا که دغدغه وصول به نبت مولف، هدف تفسیری عنوان می شد. با نگاهی گذرا به تاریخ و فرهنگ ایرانی- اسلامی، می توان مدعی شد،که با چنین تجربه وتلقی ای مشابه ،در گفتمان اندیشگی زبان و ادب کلاسیک مواجه هستیم. چنان که بطور خاص، ناصرخسرو این مهم را سامان بخشیده است. وی از یکسو با تمهید مقدمات نظری و در قالب عناوینی چون «نام و نامدار»، «نطق و قول و کلام» و «قول و کتابت»، به دفاع ازکلام محوری می پردازد و سرانجام به برتری گفتار بر نوشتار رای می دهد و از دیگر سو، با تفکیک میان تنزیل به عنوان ظاهر کتاب و شریعت و تاویل به مثابه باطن و روح آن، حصول به نیت مولف را ،هدف غایی موول معرفی می نماید، این مقال طرح و شرح مبسوط این مدعا خواهد بود.