فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۲۱ تا ۲٬۰۴۰ مورد از کل ۲٬۲۱۴ مورد.
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۸
175 - 202
حوزههای تخصصی:
آرتور کلارک به دنبال ارائه یک فرجام شناسی نوین فضایی است. تا کنون تحلیل گران فقط به شکل پراکنده و غیر منسجم به ماهیت فرجام شناسانه و دینی حضور بیگانه ها وخدایان در کنار سفرهای فضایی اشاره کرده اند، در این مقاله به تحلیل منسجم کلیت عناصر فرجام شناسانه و مقایسه این مفاهیم فرجام شناسانه با منشاء آن ها پرداخته ایم. این عناصر فرجام شناسی نوین فضایی، پاسخ های اسطوره ای، به نیازهای دوران معاصر بر بستر پیش فرض های فکری مدرنیته هستند. روش کار تحلیلی تطبیقی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که داستان های کلارک مانند داستان چکش خدا، ادیسه فضایی و پایان کودکی یک فرجام شناسی به ظاهر نوین را با اسطوره هایی پیرامون مفاهیم جاودانگی، رستاخیز و پایان تاریخ بشری ارائه کرده است تا پاسخی به نیازهای فکری بشر معاصر باشد، اما او در این کار همچنان عناصر فرجام شناسی گذشته را مورد بهره برداری قرار داده است که نشان دهنده عدم گسست کامل او از نظام های فرجام شناسی قبلی و احیای استحاله یافته آن هاست.
تحلیل بن مایه های اسطوره ای داستان «بانوی باغ» شهریار مندنی پور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۹
200 - 169
حوزههای تخصصی:
داستان کوتاه بانوی باغ از هفت ناخدای مندنی پور، شرح دیدگاهی پدرسالارانه درباره زن و جامعه ای است که در آن زندگی می کند. وی برای بیان دیدگاه های خود از جامعه و سرزمینش از زبان نماد و بن مایه های اساطیری در فضای بوف کوری و وهمناک استمداد می جوید. این مقاله می کوشد با دیدگاه اسطوره ای و روش توصیفی تحلیلی پاسخ دهد که نویسنده از کدام بن مایه ها و روایات اسطوره ای برای تفهیم بهتر داستان بهره جسته است؟ وآیا این بن مایه ها در تار و پود داستان فرو رفته اند یا صرفاً به صورتی نمادین حضور دارند؟ مندنی پور برای توضیح مرگِ زیبایی و پیشرفت، عدم تغییر و نرسیدن به آمال در سرزمینش، از اسطوره سفر به جهان زیرین، مرگِ ایزد گیاهی سخن می گوید و از نمادهای مربوط به دوران برزیگری چاه، گُل و... نام می برد؛ عامل نابودی را دیو می نامد و تقابلی بین ایزدبانوی برزیگری و خدای آریاییان ایجاد می کند. نویسنده با آگاهی از «تکرار اساطیر در زمان مقدّس» تبیین می کند که در هر زمان قهرمانی سعی در تغییری شگرف دارد و در نهایت به آن ایده آل نمی رسد، چراکه افراد، حقیقت، زیبایی و تغییر را در پدیده خاصی می جویند.
الگویی برای تحلیل فرایند شکل گیری زبان عرفانی از دستگاه زبان قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
37 - 75
حوزههای تخصصی:
فرایند شکل گیری زبان عرفانی گستره وسیع و ابعاد متنوعی دارد. هدف این مقاله آن است که برای تحلیل فرایند شکل گیری زبان عرفانی از قرآن الگویی تازه ارائه کند. این الگو دربرگیرنده مراحلی است که براساس آن ها می توان فرایند شکل گیری زبان عرفانی را از دستگاه زبان قرآنی در متون تعلیمی عرفانی تحلیل کرد. این الگو با ترسیم میدان های معنی شناختی، بر معانی نسبی واژه های قرآنی در متون تعلیمی عرفانی متمرکز است و از بازسازی نظریه ایزوتسو در کتاب خدا و انسان در قرآن حاصل می شود. تحلیل تغییرات معنایی واژه ها نیازمند توجه به ارتباط متن با جامعه و مؤلف است. بنابراین الگوی ارائه شده با توجه به ارتباط چهارگانه متن، جامعه، وضعیت عرفان اسلامی و مؤلف به دریافت دلیل تغییرات معنایی واژه های قرآنی در متون تعلیمی عرفانی کمک می کند. این پژوهش نشان می دهد که می توان در نگرشی دوسویه، مبتنی بر تأثیر قرآن بر عرفان اسلامی و تأثیر عرفان اسلامی بر معانی واژه های قرآنی، فرایند شکل گیری زبان عرفانی را به طور مستقیم از قرآن با یک الگوی تازه تحلیل کرد
مطالعه تطبیقی شیوه های ارائه جزئیات در بافت متنی تجارب عرفانیِ صوفیه در متون مکتب کشف و شهود بر مبنای «فرانقش اندیشگانی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۸
97 - 130
حوزههای تخصصی:
تجارب عرفانی که از آن ها با عنوان «تجاربِ دینی» نیز یاد می شود، به صورت معرفتی غیرحصولی و بی واسطه و از راه تهذیب نفس، مراقبه و نفی خواطر در چهارچوب احکام و معارف دینی حاصل می شوند. عامل اصلی در وقوع این تجارب رفع حجاب های جسمانی از مقابل دید عارف است. از «توصیف ناپذیری»، «حالت انفعالی»، «کیفیت معرفتی» و «زودگذری» به عنوان ویژگی مشترک اغلب این تجارب نام برده شده است. این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی و با تکیه بر فرانقش اندیشگانی در رویکرد نقشگرایی هلیدی به مطالعه تطبیقی شیوه های ارائه جزئیات در بافت متنی تجارب عرفانی صوفیه در متون منتخب مکتب کشف و شهود پرداخته است. هر یک از صوفیه در جایگاه «تجربه گر» تحت تأثیر غلبه یکی از نقش های زبان به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به بازنمایی تجارب عرفانی خود در حالات مختلفی اعم از بیداری، خواب و حالتی بین خواب و بیداری پرداخته اند. «جزئیات یا عناصر پیرامونی» به عنوان یکی از ارکان فرعی جمله، نقش بارزی در زمینه انتقال اندیشه نویسنده به مخاطب، ترسیم فضای تجارب و همراه ساختن مخاطب با جریان روایت برعهده دارند. اغلب این تجارب بر مبنای درخواست گروهی از مریدان از بزرگان تصوف به نگارش درآمده اند. بنابراین به نظر می رسد در فرآیند نگارش این تجارب آنچه در مرتبه نخست اهمیت دارد، «دیدگاه مخاطب نسبت به متن» است؛ در مراتب بعد نیز عواملی مانند «محتوا و مراحل تجارب» و «زاویه دید روایت» در شیوه کاربرد این عناصر به طور کامل تأثیرگذارند. روش نویسندگان در شیوه ارائه جزئیات بر چگونگی کاربرد فرآیندهای زبانی در جریان روایت تجارب عرفانی تأثیری مستقیم دارد؛ به این معنا که برخی از فرآیندها ظرفیت بیشتری برای بیان جزئیات دارند. فرآیندهای مادی و ذهنی در مقایسه با فرآیندهای رابطه ای امکان بیشتری را برای مطرح کردن جزئیات رویدادها در اختیار نویسنده قرار می دهند. در بافت متنی متون عرفانی مکتب کشف و شهود، در میان نقش های زبان، «نقش ترغیبی» و «نقش ارجاعی» مهم ترین عوامل تعیین کننده در شیوه بازنمایی تجارب عرفانی و ارائه جزئیات آن ها به شمار می روند.
بررسی کارنامه عطارپژوهی در مقالات فارسی از 1300ش تا 1395ش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درباره عطار، شاعر عارف و بلندآوازه ایرانی، کتاب ها و مقالات بسیاری نوشته شده است و تاکنون کارنامه پرباری در عرصه عطارپژوهی پیش رو داریم. شمار زیاد این پژوهش ها، ضرورت بررسی و تحلیل آن ها را بیش از پیش نشان می دهد تا بتوان از چندوچون این تحقیقات، آگاه و از دستاوردهای این محققان، بهره مند شد و از پژوهش های تکراری پرهیز کرد. بررسی میراث پژوهشی درباره شخصیت های ادبی از جمله کارهای بایسته در پژوهش های ادبی امروزی است که به آگاهی پژوهشگران از کارهای انجام گرفته و انجام نگرفته درباره آنان بسیار یاری می رساند و مقاله حاضر، با روش توصیفی-تحلیلی به عطار اختصاص دارد. به دلیل گستردگی پژوهش ها درباره عطار، در این مقاله، تنها به کارنامه عطارپژوهی در مقالات فارسی پرداخته شده است. بازه زمانی مورد بررسی از 1300 ش تا 1395 ش را دربرمی گیرد. در این 95 سال، در مجلات تخصصی ادبی، به ویژه مجلات علمی-پژوهشی، 650 مقاله فارسی در زمینه عطارپژوهی به چاپ رسیده است که در این مقاله، آمار توزیع زمانی و موضوعات کلی و جزئی این مقالات، در جدول های متعدد آمده و تحلیلی از سیر عطارپژوهی و رویکردهای آن در این 95 سال صورت گرفته است.
نقد و تحلیلِ تمثیل های تصویری، در رساله مقامات القلوبِ ابوالحسین نوری با تکیه بر نظریه های پژوهشی پُل نویا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عرفان، بیشتر از مسائلی بیان ناپذیر و غیرمحسوس سخن به میان می آید که اهل طریقت با آن در ارتباط هستند. در متون عرفانی، مؤّلف با به کارگیری زبان ارجاعی از امکانات ادبی زبان از جمله «تمثیل» استفاده می کند تا به تبیین مفاهیم انتزاعی بپردازد. عمده ترین هدف تمثیل ها تعلیم سالک برای طی مراحل سلوک و شوق رسیدن به کمال است. بازیابی تمثیل ها در متون عرفانی یکی از راه های دستیابی به آموزه ها و اصول مورد نظر عرفاست. کاربست زبان تمثیلی در عرفان، به «ابوالحسین نوری» منسوب است. در پژوهش حاضر ضمن اشاره ای کوتاه به مباحث مربوط به پیشینه و کارکرد تمثیل، با استفاده از شیوه توصیفی تحلیلی اطلاعات و منابع کتابخانه ا ی، محتوا و درونمایه رساله «مقامات القلوب» و گونه های تمثیل از قبیل تمثیل های قرآنی، استعاره و تشبیهات تمثیلی، با تکیه بر نظریه های پژوهشی «پُل نویا» از منظر مبانی نظری، بازیابی و تحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که مقامات و اصول مورد نظر اهل طریقت، در انتزاعی ترین شکل خود، در این رساله جای گرفته اند. تمثیل غیر روایی تصویر معنا، به همراه استعاره، تشبیهات و اضافه های تمثیلی، از پربسامدترین نوع تمثیل در رساله مقامات القلوب هستند.
دیپلماسی عرفانی؛ نگاهی به آثار حضور «شاه همدان» در کشمیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متصوفه با دعوت افراد به تساهل و مدارا با اندیشه های متفاوت، شباهت زیادی به نحله های فکری و سیاسی مدرن، همچون سکولاریسم دارد. یکی از روش های عرفان از گذشته آن بود که سالک برای طی مقامات معنوی سفر کند و در مسیر خود مردم را به طریق صواب و حقیقت راهنمایی کند. این سنت عرفانی با مفهوم «دیپلماسی» در علوم سیاسی مدرن مطابقت دارد و می توان عارفان ایرانی را اولین دیپلمات های فرهنگی تاریخ این سرزمین دانست. یکی از این دیپلمات ها امیر سیدعلی بن شهاب الدین بن میرسیدمحمد حسینی همدانی معروف به «علی ثانی» از عرفای بزرگ و مشهور قرن هشتم است. خدمات میرسیدعلی همدانی در کشمیر، نتایج قابل توجهی برای گسترش فرهنگ ایرانیان و دین اسلام در شبه قاره داشته و به عنوان یک سفیر فرهنگی، مقام والایی نزد مردم آن ولایت به وی بخشیده است. هدف از انجام این پژوهش معرفی شخصیت والای «شاه همدان» است. همچنین در پژوهش حاضر، به روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای به این پرسش پاسخ می دهیم که دیدگاه عرفانی تا چه اندازه به دیدگاه های دیپلماتیک سیاست بین الملل در جهان معاصر نزدیک است و اساساً آیا ارتباطی میان باور به جهان شهر در آثار عرفانی، و مسئله دهکده جهانی در عصر ارتباطات وجود دارد. از نتایج پژوهش می توان به معرفی و دسته بندی خدمات دیپلماتیک میرسیدعلی همدانی در ناحیه ختلان و کشمیر اشاره کرد.
نقش رمزگان عرفان و تصوف در تصاویر و مضامین شعری سید حسن حسینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
149 - 174
حوزههای تخصصی:
عرفان و تصوف و اصطلاحات و رمزگان وابسته به آن همواره در شعر کلاسیک فارسی حضور داشته است و شاعران از آن بهره های زیادی برده اند، اما در شعر معاصر این ارتباط بسیار محدود شده است. با توجه به اینکه این رمزگان امکان تولید، دریافت و تفسیر متون را ارائه می کند، ما در این مقاله درنظر داریم به بررسی رمزگان عرفانی شعر سید حسن حسینی بپردازیم تا بر مبنای آن بتوانیم تأثیر عرفان و تصوف و نقش آن را در خلق تصاویر و مضمون های شعری وی دریابیم. به این منظور، با رویکردی توصیفی–تحلیلی لایه های زبانی، فکری و بلاغی اشعار سید حسن حسینی را بررسی می کنیم تا کیفیت تأثیر این رمزگان را در شعر او را نشان دهیم. نتایج حاصل از این مقاله نشان می دهد هرچند با تحولات دنیای مدرن و تغییر ذائقه نسل جدید، عناصر و رمزگان نهاد عرفان و تصوف از کانون توجه شاعران معاصر به ویژه شاعران نوپرداز کنار رفته است، اما سید حسن حسینی در سه حیطه زبانی، ادبی و فکری از این رمزگان استفاده کرده است. وی در حیطه بلاغی برای ساخت انواع تصاویر شعری همانند تشبیه و استعاره و همچنین انواع تلمیح و مراعات نظیر از این رمزگان بهره برده و در حیطه فکری برای مبارزه با ریاکاری و دیگر مظاهر آن استفاده کرده است. به این ترتیب او توانسته از این رمزگان برای بارور کردن ادبیات معاصر بهره بگیرد و تا حدودی گسست میان شعر نو و شعر کلاسیک فارسی را کم کند.
تحلیل اسطوره شناختی داستان بهرام و آزاده براساس نظریه میتوس پاییز نورتروپ فرای؛ بستر مطالعاتی سفالینه منقوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از رویکردهای مهم در نقد ادبی معاصر، رویکرد کهن الگویی است. مهم ترین نظریه پرداز نقد کهن الگویی، نورتروپ فرای، بر آن است که کهن الگوهای اسطوره ای، در انواع متون ادبی پدیدار می شوند و در جهان ادبی، چهار میتوس بنیادین که برابر با چهار فصل، در چرخه جهان طبیعت هستند، چهار ژانر اصلی در ادبیات؛ یعنی کمدی (بهار)، رُمانس (تابستان)، تراژدی (پاییز) و طنز (زمستان) را دربرمی گیرند. بنا به نظریه فرای، کانون تراژدی، قهرمانی است که در حیات خود شش مرحله را از معصومیت نخستین تا سقوط فرجامین طی می کند و در نهایت با قربانی شدنش، تعادل و آرامش بر محیط حاکم می شود. پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی تحلیلی به بررسی نقوش کاسه ای مینایی متعلق به دوران ایلخانی پرداخته و این داستان بهرام و آزاده را مطابق روایت شاهنامه فردوسی به تصویر کشیده است. هدف این پژوهش و نتیجه تحلیل این نقوش بر مبنای نقد کهن الگویی نورتروپ فرای نشان می دهد که روایت تصویری مذکور در قالب میتوس پاییز و ژانر تراژدی شکل گرفته است تا پیام سیاسی و اجتماعی ویژه ا ی را در قالب این داستان تصویری و ادبی به مخاطبانش، چه در دوران پیش از اسلام و چه پس از آن منتقل کند.
بازنمایی گذار عرفانی ابوسعید ابوالخیر در چارچوب نظریه مناسک گذار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۶
123 - 154
حوزههای تخصصی:
پژوهش های مناسکی، گفتمان میان رشته ای و گسترده ای است که شاخه های مختلف و متنوعی از علوم انسانی را دربرمی گیرد. بر اساس نظریه مناسک گذار، ساختار نمادین این آیین های کهن و اسطوره ای در فرهنگ های مختلف، دارای الگویی مشخص است. هدف از پژوهش حاضر به روش تحلیلی توصیفی، پاسخگویی به این پرسش است که گذار عرفانی ابوسعید ابوالخیر که در متن های کهنی همچون تذکر ه الاولیاء عطار و اسرارالتوحید محمّدبن منوّر بازتاب یافته است، تا چه اندازه با الگوی نظریه مناسک گذار همخوانی دارد؟ گذار عرفانی ابوسعید ابوالخیر با الگوی سه مرحله ای وَن جَنِپ (گسست، گذار، پیوند دوباره) همخوانی دارد و ساختار عرفانی سلوک وی که طی گذاری سخت و منسک گونه و بر اساس ویژگی های اعتقادی و عملی منحصر به فردی شکل گرفته است، در نهایت به یک ضدّ ساختار در تصوف آن روزگار تبدیل می شود.
بررسی مقایسه ای انگاره مکاشفه در عرفان روزبهان بقلی و هیلدگارد بینگنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
77 - 109
حوزههای تخصصی:
مکاشفه از منظر برون دینی یعنی آشکارگی امر مقدس بر مبنای فیض الهی بر انسان که بروندادش تجربه عرفانی، وحدت، معرفت و حیاتی نو و دیگر است. بر این اساس، پدیدار مکاشفه را می توان در سه ضلع؛ یعنی تجلی امر مقدس، انسان و نقش مکاشفه بررسی کرد. از آنجا که بنیاد نوشته های روزبهان بقلی و هیلدگارد بینگنی بر شالوده تجربیات مکاشفه ای استوار شده، نگارنده در پیِ آن است که انگاره مکاشفه را برمبنای سه ضلعِ مکاشفه در میان یافته های عرفانی این دو عارف واکاوی کند. روش مقایسه ای به کاررفته در این پژوهش به جای بهره بردن از قالبی به نام تشابه و تفاوت (ذات گرایی و ساختارگرایی)، این است که ابتدا مشخصه های اصلیِ هر ضلع را بررسی می کند، سپس مانند دو آیینه آنها را روبه روی هم قرار می دهد. یافته های ما نشان می دهد که روزبهان طالب تجربه ای وجودی از خداست و در مکاشفه با خدا مشارکت می جوید؛ درحالی که هیلدگارد در مکاشفه، به سرّ الهی معرفت می یابد و به عنوان نفر سوم آن را برای جامعه مسیحی روایت می کند.
گونتر گراس و سیاست
منبع:
ادبیات متعهد دوره دوم اردیبهشت ۱۴۰۱ شماره ۳
25 - 30
حوزههای تخصصی:
سنتی باستانی در نظام خانقاه (ریشه یابی قاعده «لا سلام علی الأکل»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصوف مجموعه ای از اصول عقیدتی و آداب ظاهری است. بی شک هر دوی این ساحت ها با آیین هایی خارج از مرزهای تصوف در ارتباط بوده و از آنها تأثیر پذیرفته است؛ برای مثال، بسیاری از آداب ظاهری تصوف از آیین فتوت متأثر است. در این پژوهش به یکی از آداب ظاهری و رسوم خانقاهی پرداخته می شود که احتمالاً با آیین فتوت از مجموعه آداب ایران باستان به مجموعه آداب تصوف اسلامی وارد و در مراحل بعدی، حتی حدیث نبوی تصور شده است. براساس این سنت کهن، فرد از سخن گفتن در زمان غذاخوردن منع می شود. گرچه برخی از محققین ابوسعید ابوالخیر را مبدع احتمالی این سنت برشمرده اند، چنین سنتی در اساطیر و آموزه های مزدیسنایی، آداب ملوک ساسانی و آیین فتوت سابقه داشته است و به نظر می رسد پس از ظهور اسلام، با آیین فتوت به نظام خانقاه راه یافته است. با بررسی منابع زردشتی، فتوت نامه ها، متون صوفیه و غیره می توان سیر انتقال این سنت را از آداب ایران باستان به تصوف اسلامی پیگیری کرد. ریشه یابی چنین سنت هایی در میان آیین های دیگر، ما را در ترسیم تصویری روشن تر از شیوه شکل گیری نظام خانقاه یاری می کند.
بررسی بینامتنی فردوس المرشدیه با متون دینی و عرفانی (با تکیه بر رساله قشیریه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
39 - 65
حوزههای تخصصی:
لازمه درک آثار ادبی آگاهی از پیش متن ها و آثار پیش از آن است. بر این اساس، کشف و دریافت سرچشمه های متون ادبی یکی از روش های فهم بهتر آن ها به شمار می آید. در این پژوهش با هدف بررسی میزان تأثیرپذیری فردوس المرشدیه از متون دینی و عرفانی، با روش توصیفی- تطبیقی به بررسی بینامتنی آن براساس نظریه ژرار ژنت پرداخته شده است. با مطالعه بیش متنیتی احوال و کرامات شیخ ابواسحاق کازرونی (352-426 ﻫ.ق) در فردوس المرشدیه ، اسطوره سازی از قهرمان برمبنای دیرینه الگوها و نظیره سازی از شیوه زندگی و معجزات و داستان های پیامبران به وسیله مریدان او برای نشان دادن علوّ مقام و عظمت پیرشان مشهود است. بررسی بینامتنی فردوس المرشدیه با دیگر متون عرفانی در سطح مضامین و اصطلاحات عرفانی، آیات و احادیث، حکایت ها و نقل قول های عارفان، گواه وجود بینامتنیت صریح در مضامین آن با رساله قشیریه است. بنابراین رساله قشیریه از منابع مطالعاتی شیخ ابواسحاق کازرونی و مریدان او بوده است و شیخ ابواسحاق برخی از مضامین عرفانی، حکایت ها و اقوال و دیدگاه عارفان دیگر را از قشیری وام گرفته که این رابطه بینامتنی صریح در سطح عبارات و واژگان در بیشتر موارد به صورت نقل قول بدون ارجاع در متن است.
روایتی دیگر از تحول شعر و شخصیت سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
137 - 168
حوزههای تخصصی:
مسئله موردبررسی این مقاله، بازخوانی تحول شعر و شخصیت سنایی است. این تحقیق با تمرکز بر تحلیل محتوای قصاید سنایی و بررسی سیر تاریخی و ممدوحان آن ها مسیر تحول سنایی را بررسی می کند. مقاله نشان می دهد که برخلاف آن چه عموماً پنداشته می شود علت ترک غزنه، نه تحول روحی شاعر به سوی زهد بلکه شکست او در یافتن ممدوحانی است که نیازهای مادی او را تأمین کنند. او غزنه را در جستجوی ممدوحان مناسب ترک کرد و از آن جا که در آن زمان، چندان شاعر مشهوری نبود و مهاجرت شاعران دیگر به شهرهای دور از خراسان هم چندان موفقیت آمیز نبود، تصمیم گرفت در خراسان بماند. منتها اقتضای ممدوحان تازه، تغییر در ساختار بلاغی و مضمونی قصاید بود و از این جا نقش سنایی به عنوان طراح بوطیقای قصیده مدحی- اندرزی آغاز شد. شخصیت شاعری سنایی در حوزه قصاید با شخصیت شاعری او در حوزه غزل، متفاوت است اما جمع بین این دو شخصیت را باید در مثنوی های او سراغ گرفت. بدین ترتیب نقش سنایی در تحول شعر فارسی بیشتر از آن که دارای بُعد ایدئولوژیک باشد، بُعد رتوریک دارد. او بیش از عارفی، در شاعری مقام شامخی دارد.
بازنمایی و تحلیل ساختارهای مردم گرایی در سیره عملی و نظری ابوسعید ابوالخیر با رویکرد نظریه خودشکوفایی آبراهام مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۴
9 - 39
حوزههای تخصصی:
ابوسعید ابوالخیر در گفتار، منش و اندیشه به انسان و دغدغه های او توجه ویژه ای داشته و نظام عرفانی خود را بر این اساس انسجام بخشیده است. در مکتب روانشناسی انسان گرا که آبراهام مزلو برجسته ترین نظریه پرداز آن است، چنین نگرشی نمود دارد. او با توجه ویژه به انسان سالم، نظریه خودشکوفایی را ارائه کرده است. یکی از ویژگی هایی که مزلو برای افراد خودشکوفا برشمرده، «ساختار مَنِشی مردم گرا» است. هدف پژوهش حاضر که با تکیه بر منابع کتابخانه ای و روش توصیفی تحلیلی تدوین شده، بررسی و تحلیل ساختارهای مردم گرا در سیره عملی و نظری ابوسعید ابوالخیر با رویکرد به نظریه خودشکوفایی آبراهام مزلو است. نتایج پژوهش نشان می دهد که پیر میهنه در ارتباط گیری با مردم، فارغ از پیش انگاره های معمول عمل می کرده و مفاهیم بنیادین انسانی را به عنوان ممیزه میان افراد شکوفا و رشدنیافته درنظر می گرفته است. او با خودآگاهی نسبت به محدودیت های علمی و شناختی، مصاحبت با نخبگان علمی، دینی و سیاسی را برگزیده بود که این امر در تقویت شخصیت معنوی و پایگاه اجتماعی اش مؤثر بوده است. همچنین تبیین نظام ارزش گذاری جدید مبتنی بر مسائل معرفتی و غیرظاهری از سوی شیخ، موجب گرایش مردم به مجالس وعظ و تذکیر وی شده بود. اصلی ترین ویژگی در مناسبات بینافردی ابوسعید را می توان عدم برتری جویی دانست.
تحلیل داستان پیر چنگی برپایه الگوی روایی گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین مسئله: داستان پیر چنگی ازجمله داستان های جذّاب مولوی در دفتر اول مثنوی است که خوانش های متفاوتی از آن صورت گرفته و هر خوانش، یکی از ابعاد معنایی و وجوه پنهان آن را برکاویده است. در این پژوهش، به تحلیل ساختار روایی این داستان برپایه الگوی روایی گریماس پرداخته می شود. هدف اصلی، ترسیم طرح روایی و فهم موضوع اصلی داستان از راه تشخیص کارکرد و کنش است؛ ضمن اینکه به پرسش های زیر به گونه ای مشخص پاسخ داده می شود: کارکرد اصلی این داستان که پایه طرح روایی آن را شکل می دهد، چیست؟ داستان های ضمنی ای که درون این داستان آمده اند و به نوعی اجزای تشکیل دهنده کل نظام روایی هستند، چه مسئله ای را برای کارکرد اصلی در این داستان تقویت می کنند؟ فرض پژوهش بر این است که از میان همه کارکردهای شامل در داستان پیر چنگی، دو کارکرد می تواند کارکردهای اصلی باشد؛ این دو کارکرد، دو درون مایه اصلی را در این داستان می پرورد؛ نخست «طلب مال» که پیر چنگی با نواختن چنگ از خداوند می طلبد و دوم، «قضاوت سطحی و آگاهی نداشتن از حقیقت اصلی». از میان این دو کارکرد مهم، یکی از آنها را می توان به کمک تحلیل ارتباطِ معانی پنهان داستان های ضمنی، با یکی از این دو کارکرد و ترسیم طرح پیرنگ داستان براساس الگوی روایی گریماس، هسته اصلی همه کارکردها شناخت. روش در این پژوهش، ساختار روایی داستان پیر چنگی مثنوی برپایه الگوی روایی گریماس تحلیل می شود. یافته ها و نتایج: نتیجه پژوهش نشان می دهد که با دقت در ژرف ساخت روایت و عامل های کنشی در این داستان، کارکرد پایه «بیرون شدن پیر چنگی از مکان بسته به بیابان» برای شکل گیری درون مایه اصلی داستان، یعنی « آگاهی نداشتن از حقیقت اصلی» است؛ زیرا هم زیرساخت روایی و هم داستان های ضمنی، نظامی را برای فُرم بخشیدن به این کارکرد و درون مایه شکل می دهند.
مطالعۀ ساختار و موضوع و طرفین گفت وگوی انتقادی در تذکره الأولیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گفت وگو یکی از مهم ترین ویژگی های تذکر ه الأولیا ی عطار است. در آغاز هر ذکری، گفت وگو و پرسش و پاسخ دیده می شود و اغلب نخستین اتفاقی که به تغییری در اندیشه و زندگی فرد انجامیده است، در قالب گفت وگویی انتقادی یا مکالمه ای انذاری دیده می شود. با توجه به اهمیت مکالمه در این اثر، پرسش های این پژوهش چنین است: چه اشکال، گونه ها و موضوعاتی در گفت وگوهای تذکر ه الأولیا دیده می شود؟ طرفین گفت وگوهاچه کسانی هستند و در برابر مخالفان چه برخوردی صورت گرفته است؟ روش تحقیق تحلیلی توصیفی است؛ بدین معنا که اشکال و ساختارهای گفت وگو و نیز محتوای مکالماتْ در یک صد شاهد بررسی شده است. این پژوهش نشان می دهد افزون بر نقد اولیا بر یکدیگر، میان اولیا و دگردینان، زنان، کودکان، اصحاب قدرت و افراد ناشناس، مکالماتی برقرار شده و خودانتقادی نیز یکی از اشکال گفت وگو بوده است. این مکالمات را می توان از نوع مباحثه و گفت وگو، مناظره و دیالکتیک دانست. نقد گزاره های مثبت نوعی ساختارشکنی ایجاد کرده است. ساختار شکنی و غیرمنتظرگی از مهم ترین وجوه این مکالمات است که براساس قاعدۀ «تلقی سائل بغیر ما یطلب» و «اسلوب الحکیم» قابل بررسی است و اهداف تربیتی اثر با این شیوه های بلاغی سازگار بوده است. عارفان غالباً لایه های درونیِ اندیشه ها و رفتارها را در نظر داشته اند و همین نیز علت کوتاهی و بی نیازی گفت و گوها از مجادلات طولانی بوده است. درواقع در گفت وگو آن کسی که لایه درونی تر رفتار یا اندیشه را دیده، برگ برنده را در اختیار داشته است. دقت در طرفین گفت وگوها نشان می دهد اولیا در برابر کودکان، زنان و افراد ناشناس، غالباً در موضع نقدشده، در گفت وگو با حکام در موضع ناقد و در گفت وگو با دگردینان در موضع مداراکننده بوده اند.
بررسی دیدگاه ابن برّجان درباره «حَقِّ مُبِین»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از واژه های قرآنی که در عرفان اسلامی کاربرد اصطلاحی دارد، واژه «حق» است که به صورت «الحَقُّ المُبِین» نیز در قرآن آمده است. ابن برّجان (د. 536 ق.) عارف اندلسی، عبارت «حَقِّ مُبِین» را در آثار خود به عنوان یک اصطلاح به کار برده است. هدف این پژوهش، بررسی اصطلاح حَقّ مُبِین از دیدگاه ابن برّجان به روش اسنادی و توصیفی تحلیلی است. یافته ها نشان می دهد از دیدگاه ابن برّجان، حَقِّ مُبِین تجلّی و ظهور خداوند در آخرت است که می توان آن را مشاهده کرد. موجودات آخرت نیز تجلّی و ظهور حَقِّ مُبِین هستند. این تجلّی، دائمی و همواره درحال تجدید است. حَقِّ مُبِین وسعت وجودی دارد؛ زیرا مرتبه وجودیِ آخرت والاتر و وسیع تر است. ابن برّجان معتقد است بین حَقِّ مُبِین و حَقِّ مَخلُوقٌ بِه رابطه وجودی برقرار است. حَقِّ مَخلُوقٌ بِه تجلّی حَقِّ مُبِین در دنیاست و حَقِّ مُبِین آشکارکننده و مبیّن حَقِّ مَخلُوقٌ بِه است. همچنین حَقِّ مُبِین باطن حَقِّ مَخلُوقٌ بِه است که در آخرت با توسعه وجودیِ حَقِّ مَخلُوقٌ بِه آشکار می شود؛ بنابراین از دیدگاه ابن برّجان حَقِّ مُبِین، هم مبدأ خلقت است و هم غایت خلقت. از نظر او حق در عالم های مختلف اسم های متفاوتی دارد. حَقِّ مَخلُوقٌ بِه در دنیاست و حَقِّ مُبِین و حَقِّ الَّذِی إلَیهِ المَصِیر بر یک واقعیت در آخرت دلالت دارد؛ با این تفاوت که حَقِّ مُبِین بر وضوح و مشاهده پذیربودن آن و حَقِّ الَّذِی إلَیهِ المَصِیر بر آن به عنوان غایت مخلوقات تأکید دارد. همچنین قراین و شواهد لازم برای صحبت از دیگر عارفان و تأثیرپذیری و تأثیرگذاری ابن برّجان در موضوع حَقِّ مُبِین یافت نشد.
تأثیرپذیری متون نقّالیِ شاهنامه از عناصر صوفیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۸
36 - 65
حوزههای تخصصی:
سنّت نقّالی به معنای خاص آن احتمالاً چند صد سال پیش از حکومت صفویه در ایران وجود داشته است، ولی دوره رواج واقعیِ نقّالی به عهد صفوی بازمی گردد. نقّالی به انواع گوناگونی چون پرده خوانی، حمزه خوانی، شمایل خوانی، صورت خوانی، قوّالی و روضه خوانی تقسیم می شده است، اما مهم ترین و جذاب ترین نوعِ نقّالی را شاید بتوان نقّالی شاهنامه و داستان های حماسی دانست. اگرچه ریشه قصه های اینگونه نقّالی (نقالی شاهنامه و قصه های پهلوانی) برآمده از سنّت ها و روایت های پهلوانیِ کهن پارسی است، ویژگی اصلی و بارزِ آن ها تأثیر پذیری از باورها، اعتقادات و ارزش هایِ نقّالان و مخاطبانِ اینگونه از نَقل هاست. از جمله این باورها و اعتقادات، آموزه های صوفیانه و درویشی است که به علت رواج صوفی گری در عصر صفوی و قاجار (دوره رواییِ نقّالی)، و مهم تر از آن، نَقلِ اینگونه داستان ها توسط دراویشِ فرقه عجم و خاکساریه در روایات/ متونِ نقّالی شاهنامه وارد شده اند. با بررسی روایاتِ مکتوبِ نقّالی می توان به روشنی اثرپذیری آن ها را از سنّت ها و عناصر صوفیانه مشاهده کرد؛ سنّت ها و عناصری مانند پوشیدن جامه درویشی، توبه، زهد، ریاضت و چلّه نشینی، مرگ اختیاری، و انواعِ کرامات توسط برخی پهلوانان و شاهانِ حماسی.