فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۴۱ تا ۱٬۴۶۰ مورد از کل ۵٬۶۵۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی و مقایسه ی نبردِ میان زنان و مردان، در سه روایت حماسی مختلف است. نبردِ«سهراب و گردآفرید»در«شاهنامه»، مبارزه «همای و همایون»در مثنوی ای با همین نام از «خواجوی کرمانی»و نبرد«رستم و بانوگشسب»در«بانوگشسب نامه» از سراینده ای نامعلوم. پس از نگاهی اجمالی به این سه منظومه، نقاط اشتراک و تمایز آن ها بیان می گردد. شایان ذکر است، در بیان اشتراکات این نبردها، از آرای «ژرار ژنت» استفاده کرده ایم. نکات مشترک سه منظومه در برگیرنده ی موارد زیر است: شیوه ی «روایت گری» یکسان، از دیدگاه «ژنت» در مولفه هایِ «روایت»- یعنی «زمان دستوری»، «وجه» و «لحن و صدا»- ؛ پنهان ماندن «زن بودن»ِ پهلوان بانوان؛ نام آور بودن هر سه شخصیت زن در جنگاوری و پیروز شدن مردانِ مبارز در انتهای هر سه نبرد. تمایزهای سه منظومه، شامل موارد زیر است: انگیزه های گوناگون برای آغاز جنگ؛ تفاوت در فرجام نبردها؛ موارد معکوس در «بانوگشب نامه»؛ ضعف «همای» نسبت به دو پهلوان دیگر و تفاوت های سبکی در نگارش منظومه ها.
تحلیل رجز های شاهنامه بر پایه ی نظریه ی روان شناختی نیازهای هِنری موری
حوزههای تخصصی:
رجز در لغت به معنی مباهات، فخرفروشی و لاف زنی است. در اصطلاحِ حماسه نیز به گفت وگوی دو پهلوان گفته می شود که با زبانی تهاجمی به خودستایی، بیان افتخارات خود و تحقیر دشمن می پردازد. مطمئناً دست یابی به تمامی فضاهای روانی حاکم در رجزها ، فقط با تکیه بر معنای ظاهری واژگان آن بدون دخالت دیگر علوم امکان پذیر نیست. امروزه رویکردهای بینا رشته ای در سیاست گذاری های علمی، آموزشی و پژوهشی مورد توجه و اشتیاق عمومی قرار گرفته است. در این میان تأثیر علم روان شناسی برای درک بهتر متون ادبی ، غیرقابل انکار است. نقد روان شناسانه توانسته حوزه ی وسیع و کاملا ناشناخته ای را در ادبیات مورد بررسی قرار دهد. این نوع نقد می تواند ابزاری دقیق و کامل برای خوانش واژگانی باشد که در اثر، نوشته نشده و مدّ نظر نویسنده بوده است. یکی از مؤلفه های نقد روانشناسانه در متون ادبی، «فهرست نیازها»ی «هنری موری» است. بررسی شخصیّت، از مهم ترین مفاهیم ارائه شده در این فهرست به شمار می آید. در این تحلیل می توان تأثیر مستقیم بار روانی واژگان به کار رفته در رجزها را بر ادامه ی نبرد پهلوانان به روشنی مشاهده کرده. این کار با تکیه بر نیاز به پرخاشگری، خویشتن پایی، تحقیرگریزی، عمل متقابل، احترام و خواری طلبی نموده شده است. نوشتار حاضر برآن است تا بر پایه ی فعالیّت های بینا رشته ای ضمن بررسی روان شناختی رجزهای شاهنامه بر اساس فهرست نیازهای موری، تأثیرات روانی ناشی از رجزخوانی را در نبردهای تن به تن، به تصویر بکشد.
پیوستگی معنایی متن از منظر نظریه آمیختگی مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله که بخشی از پژوهشی وسیع دربارة میزان کارایی نظریة آمیختگی مفهومی در تبیین مؤلفة شناختی فرآیند ساخت معنا در قصه های عامیانه است، می کوشیم با توجه به مبانی نظریة «آمیختگی مفهومی»، پیوستگی معنایی را که یکی از مهم ترین عوامل ساخت معناست، در قصه ای از قصه های عامیانه ایرانی بررسی کنیم. دو پرسش اصلی این مقاله عبارت اند از این که آیا به استناد مبانی و قواعد نظریه آمیختگی مفهومی می توان پیوستگی معنایی در قصه ها را تحلیل کرد؟ و دیگر این که تا چه اندازه یافته های حاصل از این تحلیل قابل تعمیم هستند؟
فرض ما بر این است که با استفاده از چارچوب نظریة آمیختگی مفهومی- که توسط ژ. فوکونیه و م. ترنر(2002) مطرح شده است- می توان چگونگی ایجاد و حفظ پیوستگی معنایی متن را در قصه های عامیانه تبیین کرد. نتایج این بررسی نشان می دهد که کاربست نظریة آمیختگی مفهومی می تواند در تحلیل پیوستگی معنایی و تفسیر متن از منظر معنا شناسی شناختی راهگشا باشد؛ علاوه برآن که با استفاده از انگارة چهار فضایی مطرح شده در این نظریه می توان چگونگی تصویرسازی در ذهن مخاطب و پیوستگی معنایی این تصاویر را با هم نشان داد.
بررسی تطبیقی سیرالعباد سنایی و مصیبت نامه ی عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیرالعبادِ سناییِ غزنوی و مصیبت نامه ی عطّار نیشابوری از مهم ترین سفرنامه های روحانی است. این دو اثر اشتراکات و اختلافاتی با یکدیگر دارند. اختلافاتِ آن دو از طرفی ناشی از جنبه های سه گانه ی زندگی و اندیشه ی سنایی و تأثیرپذیریِ او از شعرِ غیرعرفانی است. در حقیقت سنایی، شاعرِ شعرِ تحقیق است و سیرالعبادِ او نیز صبغه ای کاملاً عرفانی ندارد. از طرف دیگر سنایی، آغازگرِ راه است، بنابراین پر واضح است که گذشتِ زمان، گنجینه ی اندیشه ها و زبانِ عرفانی را بارور کرده و در سفرنامه ی عطّار به اوج خود رسانیده است. در این مقاله سعی بر آن بوده است با بررسی وجوه اشتراک و اختلافِ این دو اثر نمایی کلّی از یک سفرِ روحانی و انگیزه ها و چالش هایِ آن به تصویر درآید. وجوه اختلاف عبارتند از: 1ـ اختلاف ساختاری، 2ـ نمادگرایی دوگانه، 3ـ فضاهای مختلف؛ وجوه اشتراک شاملِ: 1ـ مراحلِ خلقت (بدو)، 2ـ شکایت از دنیا و مافیها، 3ـ بازگشت به اصل، 4ـ سالک و پیر، 5ـ سبک گفتگو، 6ـ مقصدِ سفر. بررسی اشتراکاتِ سفرنامه های عرفانی مختصاتِ کلّی این گونه آثار را آشکار می کند و آن را به عنوانِ بن مایه ای در ادبِ عرفانی مطرح می گرداند.
الأدب الساخر فی الصحافة المصریة: أحمد رجب نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن الصحافة لیست وسیلة للتعبیر عن ال آلام أو أداة تسلیة فحسب، بل هی وسیلة للتعبیر عن الأفکار والآراء أیضا لأنها تأخذ فاعلیتها من قوة الکلمة. وقد احتلّ الأدب الساخر حیزاً واسعاً من الصحافة. وتصویر الأدب الساخر للأوجاع فی قالب ساخر یرسم البسمة على وجه القارئ أو المتلقی وتکون السخریة سلاحاً حاداً للتنبیه على النقائص. یعتبر الصحفی المصری أحمد رجب ممن شعر بالمسؤولیة تجاه شعبه وسجل آراءه الانتقادیة فی الصحف المصریة باللغتین الفصحی والعامیة. ویلاحظ القارئ من خلال هذه الدراسة أن السخریة لدیه غیر جارحة ولکنها تنال من الغایة أشد النیل.
وهذا المقال یستعرض دور الأدب الساخر فی مصر ومکانته فی الصحافة معتمدا على المنهج الوصفی- التحلیلی. ومن النتائج التی توصل إلیها المقال هی أن نثر رجب موجز، والصور لدیه حسیة مأخوذة من واقع الحیاة وأن اللغة الدارجة تلعب دوراً هاما فی أدبه إلى جانب اللغة الفصحی.
صدق و کذبِ عاطفه، در مرثیه های متنبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مرثیه دربردارنده احساسات و عواطف دردناک شاعر است. سوزش درونی شاعر به خاطر فقدان عزیزان یا مصائب اجتماعی، افول ارزش ها و... در قالب مرثیه خودنمایی می کند و می توان گفت مرثیه ها در گستره ی ادبیات غنائی جایگاه خاصی دارد. ازجمله شاعرانی که مرثیه های قابل بحث دارد متنبی (303-354) است. وی اندوه خود را بر مصائب روزگار و فقدان عزیزان با سوزوگداز بیان کرده است. در مطالعه مرثیه های او این سؤال مطرح است که صدق عاطفه تا چه حد با سخنان پرسوزوگداز شاعر همخوانی دارد؟ و قوت و ضعف عاطفه در مرثیه های شاعر زاییده چه عواملی بوده است؟
این پژوهش بر آن است تا با روش تحلیلی توصیفی و نگاه آماری به بررسی مرثیه های متنبی و اندیشه ها و مقاصد وی در سرودن این اشعار، به سؤالات مذکور پاسخ دهد و دلایل مرثیه گریزی این شاعر بلندنظر را برای شناخت بیشتر افکار و لایه های درونی افکار وی، موردبررسی قرار دهند. نتایج تحقیق نشان می دهد سروده های وی در سوگ عزیزان و دوستان از عاطفه ای صادق برخوردار است اما آنجا که مرثیه جنبه تکلیفی و کاری داشته است، غرض جلب رضایت ممدوح بوده و صدق عاطفه کم رنگ شده است.
نبرد قهرمان با اژدها در روایت های حماسی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نبرد قهرمان با اژدها، یکی از عمده ترین مضامینی است که در اغلب اساطیر و حماسه های دنیا دیده می شود. اهمیت این نبرد آنچنان است که مکتب های گوناگون اساطیری، به بررسی و تحلیل آن پرداخته و هریک به زعم خود، اژدها را نماد برخی رویدادهای مربوط به زندگی انسان ها دانسته اند. در اساطیر ایران، نبرد ایزدان با اهریمن و آفریده های او، گونه های متفاوت اژدهاکشی به شمار می آید. این نبرد در بسیاری از روایات حماسی ایران نیز آمده است و جلوه هایی از آن، به گونة نبرد قهرمانان با دیوان و برخی پتیارگان دیده می شود. در بیشتر پژوهش هایی که در ایران درباره اژدها شده است، اغلب به بررسی قهرمانان اژدهاکش در منظومه های حماسی و شمار محدودی از روایات عامیانه ایران پرداخته اند و به آن دسته روایاتی که در طومارهای نقالی و یا روایات شفاهی- مردمی شاهنامه آمده است توجه چندانی نداشته اند. در این مقاله، به معرفی آن دسته از قهرمانان اژدهاکش، که در مجموعه روایات حماسی ایران آمده است، می پردازیم؛ سپس درباره نژاد این قهرمانان، چگونگی نبرد آنها با اژدها و همچنین پایان زندگی آنها بحث می کنیم.
بازتاب نماد آینه در عرفان و اسطوره با تکیه بر بندهشن و مرصادالعباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساطیر، میراث به جامانده از باورهای انسان نخستینند که در طول زمان ادامه یافته و در ضمیر ناخودآگاه جمعی بشر به یاد آورده می شوند. آنها در خود، نمادهایی را جای داده اند که در دوره های مختلف به اشکال گوناگون در آثار ادبی و هنری انعکاس یافته اند. استفاده از این نمادها برای ترسیم جهان انتزاعی بزر گ تر، اساطیر را که اغلب در مورد حوادث ماورایی خلقت سخن می گویند با عرفان که عرصة نادیده ها را به تصویر می کشد، پیوند می دهد. \آینه\ نیز یکی از این نمادها است که به شیوه های مختلف در متون اسطوره ای و عرفانی جلوه گر شده است. این مقاله در نظر دارد با روشی توصیفی- تحلیلی به این پرسش پاسخ دهد که: نماد آینه در بندهشن و مرصادالعباد، به عنوان نمونه هایی از متون اساطیری و عرفانی، چگونه بازتاب یافته است ؟ در بندهشن که از مهم ترین متون دینی زرتشتیان و تفاسیر پهلوی اوستاست؛ از آینه به عنوان یکی از اجزای پنجگانة بدن آدمی نام برده شده است. آینه، بخشی از وجود انسان است که بعد از مرگ به خورشید بازمی گردد و در رستاخیز، خورشید آنها را دوباره به آدمیان می دهد تا یکدیگر را باز شناسند. در مرصاد نیز که از امّهات آثار منثور فارسی و از تفاسیر عرفان اسلامی است؛ آینه کاربردی شاعرانه یافته و تا حدودی به مفهوم \انسان کامل\ نزدیک شده است. درون آدمیان، آینه کاری دست توانای پروردگار است. این آینه ها سرانجام بعد از مرگ در کنار هم قرار می گیرند تا آینه تمام قدّی را بسازند که تجلّی گر جلوة خداوند است.
تحلیل مقایسه ای کاریکلماتورهای پرویز شاپور با تنی چند از کاریکلماتورنویسان(سهراب گل هاشم، حوریه نیکدست، عباس گلکار و ...)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از راه های کشف سیر تحول پدیده های ادبی روش تحلیل بینامتنی است که ارتباط عمودی بین متون را برجسته می سازد و از دیرباز با نام توارد، انتحال ، سلخ و المام مورد توجه محققان ادبی بوده است. براساس منطق مکالمة باختین، هیچ اثری منحصراً از قلم و فکر یک نویسندة خاص تراوش نکرده است و فقط انسان اسطوره ای توانست با اولین سخنش به دنیایی بکر و بیان ناشده نزدیک شود. اگر این دیدگاه را مبنای بحث قرار دهیم، دیگر نمی توا ن گفت تنها پرویز شاپور (78 1302) پدر کاریکلماتور در ایران و دهة چهل بوده است؛ زیرا ردّپای کاریکلماتور در طنزهای عبارتی گذشتگان، مثل برخی ضرب المثل ها، رسالة تعریفات عبید زاکانی، لطیفه ها، جملات قصار و اشعار برخی شاعران نیز دیده می شود و خود شاپور هم به همان میزان برکاریکلماتور نویسان پس از خود از قبیل سهراب گل هاشم، مهدی فرج اللهی، عباس گلکار، حوریه نیکدست و ابوالفضل لعل بهادر اثرگذار بوده است که این اثر پذیری را می توان در سه محورِ بازنویسی، تقلید از تکنیک و اندیشه و جهان بینی در آثار پیروان شاپور بررسی کرد. جستار حاضر می کوشد با رویکرد توصیفی مقایسه ای، ضمن معرّفی پیشینه و پسینة کاریکلماتورنویسی در ایران، با بررسی مجموعة « قلبم را با قلبت میزان می کنم» از پرویز شاپور و پنج تن از کاریکلماتورنویسان مذکور، به آسیب شناسی روش کار شاپور و پیروانش نیز بپردازد.
تحلیل و معنایابی کارنواها در تالشی جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترانه های کار نسخة خوانای احساسات و عواطف مردم ساده دل روستایی و بیانگر آمال و آرزوها، امیدها، شادی ها، غم ها، عشق و تنهایی های آن هاست. به ترانه های کار «کارنوا» نیز گفته می شود که با اهداف متعدد و معمولاً برای توصیف نوع کار، هماهنگی بین افراد، ایجاد محیط شاد در فضای کار، تقلیل سختی های کار سروده می شوند. این ترانه ها به زیر شاخه های مختلفی تقسیم می شود: ترانه های کشاورزی، شیردوشی، چوپانی و جز این ها.با بررسی، تحلیل و معنایابی ترانه های کار در هر جامعه ای به راحتی می توان به فضای اجتماعی و فرهنگی آن جامعه پی برد.
در این مقاله ضمن بررسی خصوصیات زیبایی شناختی و هنری انواع کارنواها در قوم تالش، به تحلیل مردم شناسی آن ها می پردازیم تا بدین وسیله برخی از مسائل فرهنگی، آداب و رسوم و روحیاتِ جامعة قومی تالش را معنا یابی و تحلیل کنیم. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و شیوة گردآوری اطلاعات، میدانی- کتابخانه ای است. در این بررسی حدود 20 ترانة کار تالشی تحلیل شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهند که بسیاری از خصوصیات و ویژگی های فرهنگی، اجتماعی و آداب و رسوم، باورها، ارزش ها، عاشقانه ها، غم ها، نقش زنان در کار و امور اقتصادی، اهمیت تعاون و همیاری در نزد قوم تالش در این کارنوا ها بازتاب یافته اند؛ ضمن اینکه بیشتر ترانه های کار در تالش جنوبی، ترانه های کشاورزی و چوپانی است که بیانی عاشقانه دارند.
غلبه تیپِ مذهبیِ مزوّر، نمودی از فهم ناروا از دین در رمان اجتماعی (با تامّل در نمونه های برجسته)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان های اجتماعیِ پس از مشروطه، محصول جامعه دوره گذر از سنت به تجدد و میل به رهایی مطلق از سنت های گذشته بود. در غالب این رمان ها دین به عنوان شالوده سنن گذشته، آماج بیشترین انتقادها قرار گرفت. رمان نویسان این دوره در پی آن بودند که فرد را در جامعه، نزدیک به آنچه در عالم واقع اتفاق می افتد، به تصویر بکشند؛ اقتضای واقع گرایی ارائه تصویری است که خوبی ها و هنجارها را نیز در کنار ناروایی ها و پلشتی ها بنمایاند. مسئله این است که نویسندگان در تصویری که از طیف مذهبی جامعه در قالب داستان بازنموده اند، صرفا بر روی بخشی از این طیف، یعنی شخصیت های منفی و متظاهر تمرکز کرده و عملاً خصوصیات آنها را به دیگر تیپ های مذهبی تعمیم داده اند. آنها در این بین تیپ مذهبیِ دین دارِ راستین را تقریباً نادیده انگاشته اند. در قریب به اتفاقِ مواردی که شخصیتی مذهبی در رمان های اجتماعی حضور دارد، کانون تمرکز، رفتارهای منفی، گناه آلود و ریاکارانه اوست؛ از این رهگذر آثار مذکور غالبا از نوعی پیش داوری نسبت به مذهب رنج می برد. به نظر می رسد، در پدید آمدن چنین ذهنیتی تأثیر نوع نگاه غربی به دین در مفهومِ کلیسایِ خردگریز و علم ستیزِ قرونِ وسطایی که دین را در هیئتی منفور و تیره می دید، نمی تواند بی تأثیر باشد؛ نگارنده با مطالعه آثار داستان نویسان بزرگ نیمه نخست سده حاضر، تیپ های مذهبی شاخص را انتخاب کرده و در قالب چهار تیپِ روحانی، مذهبی غیر روحانی، زنان مذهبی و تیپ های غیر مذهبی متظاهر به مذهب، به صورت تحلیلی بررسی کرده است. بررسی مولفه های شخصیتی تیپ های مذکور نشان داد که نگاه منفی به تیپ های مذهبی و تعمیم صفات تیپ مذهبی ریاکارِ گناه آلود به دیگر طیف های مذهبی، تقریباً در همه داستان های این دوره، با اندکی تفاوت در شدت و ضعف، یک امر شایع است.
نقد و بررسی نارسایی های موجود در پی رنگ داستان «رستم و سهراب»
حوزههای تخصصی:
یکی از عناصر مهم تشکیل دهنده ی داستان، پِی رنگ و توجّه به روابط منطقی میان رویدادها در داستان است که توجّه و باریک بینی نسبتاً قابل تأمّل فردوسی به این مقوله و دقّت در روابط علّی و معلولی حوادث داستانی در شاهنامه، یکی از جنبه های درخشان حماسه ی ملی ایران است. امّا با ژرف نگری در برخی از داستان های شاهنامه از جمله «رستم و سهراب»، روشن می شود که پیرنگ آن در بسیاری از موارد نااستوار و سست است و پرسش های بسیاری در بخش های مختلف این داستان، بی پاسخ می ماند. با توجه به دقت خارق العاده ی فردوسی به پیرنگ در دیگر داستان های شاهنامه، سستی پیرنگ در داستان رستم و سهراب یا ناشی از تحریف های پی درپیی است که در گذر زمان به این داستان راه یافته است تا ضمن گنجاندن آن در چارچوبی اخلاقی، بر جاذبه و دلاویزی آن بیفزایند و یا ناشی از حذف-های مکرر آگاهانه یا ناآگاهانه ای است که باعث شده است که بسیاری از خطوط محوری و بنیادین داستان مورد بحث از میان برود و درنتیجه پیرنگ آن سست نماید.
بررسی ساختار شناختی مقامات حمیدی و گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقامه نویسی یکی از پیچیده ترین و متکلف ترین سبک نوشتاریِ فنی و مصنوع بوده که به عنوان یک نوعِ ادبیِ مستقل ، با مقامات بدیع الزمان همدانی پذیرفته شده است. مقامه تحت تاثیر سبک نثر مصنوع به اوج خود رسید و با افول نثر مصنوع، رواج خود را از دست داد. با این همه – به عنوان یک نوع ادبی – برخی از نویسندگان در دوره های بعد تحت تاثیر سبک مقامه نویسی قرار گرفته اند. سعدی در گلستان از جمله کسانی است که اگر چه از مقامات حمیدی تاثیر پذیرفته است ، ولی به هیچ وجه نمی توان او را مقلد قاضی بلخی دانست. گلستان و مقامات حمیدی در برخی از جنبه ها مشترکاتی با هم دارند و این امری طبیعی است . زیرا در آثار روایی رعایت بعضی از اصول حاکم بر این گونه آثار ، فرض و لازم بود. در این پژوهش هر دو اثر گرانقدر مقامات و گلستان از منظر ساختار شناختی مورد بررسی قرار گرفته اند.و عناصراصلی در ساختار داستانها، از قبیل زاویه دید، عنصر شخصیت ، راوی، طرح یا پیرنگ ، زمان و مکان، ملاک و میزان بررسی بوده است.
شهر آشوبِ مهستی، پناهگاه امن ِ اعتراض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهر آشوب های مهستی تعریضی است به شاعران ستایشگر و ممدوحان شیفته ی قدرت در جامعه ای طبقاتی که مدیحه اعتبار خاصی داشت و ارزش حاکمان به مدیحه سرایان درباری بود. هدف این مقاله شناخت نشانه های پنهان این رفتار کنایی در معانی ضمنی شعر زنی شاعر در قرن ششم هجری قمری است. دوره ی سلجوقی به لحاظ شعری دوره ی اوج رونق شعرهای مدحی بود، امّا مهستی برخلاف شاعرانِ ستایشگر، شعرهای اجتماعی واکنشی سرود. چرایی این موضوع در مقاله ی حاضر با رویکرد جامعه شناسی ادبیات در سه بخش بررسی گردید، الف: نخست شرایط سیاسی، اجتماعی دوره ی مورد بحث و تأثیر آن بر شعر مطالعه گردید و جریان شعر ستایشی و کارکرد آن مورد بررسی قرار گرفت. ب: به سنت های فرهنگیِ محدود کننده که زن را از مقابله ی رویارو برحذر می کند و همچنین به وضعیت زنان و شرایط زنی شاعر اشاره شد. پ: با برداشت کلی از شهرآشوب های مهستی و تبیین رفتار زنانه او در برابر جریان شعرِ مدحی، مقاله نتیجه می گیرد که مهستی نخستین زنِ شاعری است که با رفتاری خردمندانه در قالب رباعی، شعر اجتماعیِ شهرآشوب را در مقابل مدح پادشاه و درباریان به شناخت و ستایشِ طبقه ی کارگر و مشاغل آن ها اختصاص داد و به گونه ای کنایی اعتراض خود را نسبت به شاعران مدیحه سرا و ممدوحان نشان داد و مدح را که خاصِ طبقه ی خواص بود از اعتبار انداخت.
بررسی و تحلیل داستان «بند» محمود دولت آبادی بر پایه اصول مکتب رئالیسم
حوزههای تخصصی:
رئالیسم جنبش ادبی است که در اواخر نیمه اول قرن نوزدهم آغاز شد و هنوز هم قدر و اعتبار ویژه ای در ادبیات جهان و رمان نویسی نوین دارد. این مکتب ادبی که در برابر رمانتیسم شکل گرفت با تکیه بر دنیای واقع و عینیت گرایی، ارکان اصلی نظام فکری رمانتیسم ها را در هم نوردید. بالزاک را می توان پیشوای مسلم رئالیست دانست که با انتشار مجموعه آثار خود با عنوان کمدی انسانی تأثیر ژرفی بر عالم ادب گذاشت. یکی از پیروان این مکتب ادبی در ایران، محمود دولت آبادی است. در این پژوهش، داستان کوتاه «بند» از مجموعه داستان ادبار و آینه به شیوه توصیفی- تحلیلی، براساس اصول و معیارهای مکتب رئالیست به ویژه با تأکید بر سه عنصر موضوع، توصیف و شخصیت پردازی تحلیل و بررسی شده است تا پاسخی برای این پرسش بیابیم که آیا این داستان نیز در شمار داستان های واقع گرای نویسنده قرار گرفته است یا خیر؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که دولت آبادی در این اثر با نمایش برشی خاص و واقعی از زندگی اجتماعی و افراد آن و رابطه دو سویه بین آنها، داستانی رئال آفریده است. نویسنده در این داستان به دنبال رابطه درونی بین پدیده هاست و ریشه رفتارهای شخصیت های داستانی را در شرایط اجتماعی، اقتصادی آن روزگار می جوید. در این اثر مطابق با اصول رئالیست، توصیف ها، گفت و گوها و کنش های شخصیت ها در خدمت شخصیت پردازی، پرورش قهرمان داستان و فضاسازی اثر است و عناصر چندان زائدی در داستان مشاهده نمی شود.
طومارهای نقالی و ضرورت فهرست بندی بن مایه های آن ها؛با نگاهی به بن مایه های داستان فریدون در طومار نقالی مشکین نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طومارهای نقالی بخش مهمی از اسناد مکتوب روایت های عامیانه ی حماسیِ این سرزمین را دربرمی گیرند، بخشی که گاه امکان روشن شدن پاره هایی مبهم از سنت حماسی ایران را فراهم می سازد. حجم عظیم این روایت ها، بررسی ورق به ورق آن ها را تا حدودی دشوار ساخته است. یکی از شیوه هایی که می تواند به مطالعه ی روشمند این روایت ها کمک کند، فهرست کردن بن مایه های آن هاست. به یاری این فهرست، متون روایی به عناصر سازنده شان تجزیه می شوند تا راه برای بررسی های درون متنی هموار گردد.
استیث تامسون در فهرست شش جلدی خویش که دانش نامه ای برای مطالعه ی بن مایه های ادبیات عامیانه به شمار می رود، بن مایه های روایت های عامیانه را در سنت های روایی ملل و فرهنگ های مختلف دسته بندی می کند. روش تامسون به روایت های عامیانه اسلوب و چهارچوبی می بخشد که سبب تسهیل دسترسی به بن مایه های هر روایت و نیز نمونه های مشابه آن ها در روایت های دیگر می شود. از سوی دیگر، با حفظ نظامی بین المللی، بررسی بن مایه های مشابه در روایت های ملل مختلف را ممکن می سازد که به مطالعات تطبیقی روایت ها منجر می گردد.
از این رو، دسته بندی کردن بن مایه های طومارهای نقالی هم می تواند با فراهم کردن فهرست روشنی از بن مایه ها، زمینه ای باشد برای دسترسی آسان تر به هر بن مایه در روایت های مختلف، ریشه یابی بن مایه ها، بررسی سیر تطور، تکامل، تأثیرپذیری و بقای یک بن مایه در دوره های مختلف و نیز مطالعات تطبیقی روایت ها. در نهایت، فهرست کردن بن مایه های پاره ای از ادبیات عامیانه می تواند الگویی باشد برای فهرست کردن بن مایه های دیگر روایت های عامیانه و حتی ادبیات رسمی. این مقاله با استخراج بن مایه های داستان فریدون از طومار نقالی مشکین نامه می کوشد تا تطبیق شیوه ی فهرست کردن بن مایه های تامسون را بر روایات ایرانی نشان دهد و غنای ادب عامیانه ی ایرانی در افزودن بن مایه های نو به فهرست جهانی را آشکار سازد.
بررسی و تحلیل اشعار اشیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی فرهنگ و ادبیات عامه نقش مهمی در شناخت جامعه دارد و نکته های پنهان تاریخی و اجتماعی را آشکار می کند و فلسفة آداب و رسوم و آیین ها را تبیین می سازد. کتیبه های نقش بسته بر اشیا، نوشته های سردرِ بناها و سنگ نبشتة مزارها از گونه های ادبیات عامه اند که بررسی و تحلیل آن ها بیانگر نکته های ادبی و اجتماعی ارزشمندی است.
در نوشتار حاضر، با بررسی گونة نوشتارهای موجود بر روی اشیای منقول، با استفاده از سه مأخذ مکتوب، و پژوهش در وزن و زیبایی شناسی این گونه، درون مایه اشعار اشیا در 11 دسته طبقه بندی می شود: توصیف شیء یا کارکرد آن، تعلق شیء به فرد خاص، دربرگیری نام عامل (سازندة) آن شیء، تشویق به شادی و خوش باشی، مضامین اخلاقی، دعا، تعلق آن شیء به مکان خاص، اشیا محملِ روابط و گفت وگوهای عاشقانه، مدح و ماده تاریخ.
نکتة مهم در این بررسی تناسب اشعار و سخنان منظوم روی اشیا با آن شیء است که نشان دهندة ذوق و لطافت طبع عامه مردم و سازندگان و مخاطبان آن است. البته تغییر و تحریف و برخی اشکالات وزنی نیز در اشعار بررسی شده دیده می شود.
بررسی شخصیت پردازی داستانی _نمایشی زنان در منطق الطیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اقتباس دراماتیک از متون کهن فارسی از دغدغه های درام-نویسان بوده است. منطق الطیر عطار از جمله منابع ادبی مورد علاقه نمایشنامه نویسان ایرانی است. ضعف مشترک چنین اقتباس هایی فقدان شخصیت پردازی و کنش دراماتیک است. این ضعف به دلیل عدم انطباق متون کهن ایرانی با اسلوب های داستان گویی غربی است.
نظریه ادبی گرماس، نظریه پرداز ادبی درباره شخصیت به سبب بررسی کنش براساس سه فعل خواستن، دانستن و توانستن این توانایی را به درام نویس می دهد تا شخصیتی کنشگر خلق کند.
با انتخاب شخصیت های زن در منطق الطیر و تطبیق آن با نظریه کنشی گرماس، الگویی هدفمند و عملی برای کمک به دارم نویس در خلق شخصیتی کنشگر بدست آمده است. ملاک انتخاب شخصیت ها برای بررسی، وجود سه مولفه خواستن، دانستن و توانستن بوده است که شرایط شخصیت مرکزی شدن زنان منظق الطیر را فراهم می کند.
براساس نتایج بدست آمده، به طور برجسته حکایت «شیخ صنعان و دختر ترسا» و چند حکایت دیگر را می توان به عنوان یک داستان با ساختار کلاسیک و خطی معرفی کرد که واجد قابلیت شخصیت پردازی دراماتیک می باشند.
واژگان کلیدی: عطار نیشابوری، منطق الطیر، شخصیت های زن، الگوی کنشگری گرماس.
بررسی تطبیقی عناصر داستانی در باب الحکایات احمد شوقی و حکایت های پروین اعتصامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باب الحکایات احمد شوقی و حکایت های پروین اعتصامی از مهم ترین آثار تمثیلی ادبیّات معاصر عربی و فارسی به شمار می روند. دیدگاه غالب این است که نوع ادبی تمثیل و ساختار آن ضعیف است و به زحمت بار محتوای اخلاقی را بر دوش می کشد. در نتیجه، این نوع ادبی همواره در پایین ترین درجه یک نوع داستانی مورد بررسی قرار می گیرد. به علاوه، اغلب تحقیق های این حوزه به محتوا پرداخته ، به هنر «چگونه گفتن» آنها توجّهی نشان نداده اند. بدیهی است که «چگونه گفتن» اصل بسیار مهمّی در ادبیّات است و این حج م از تحقیق هایی که به «چه گفتن ها» می پردازد، گونه ای بی مهری به این اصل اصیل ادبیّات محسوب می شود. در این مقاله، کوشیده ایم تا با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و مطالعات کتابخان ه ای، ضمن بررس ی دقیق ساختار تمثی ل و عناصر سازنده آن بر اساس دو اثر تمثیلی مذکور، ارتباط دقیق ساختاری و محتوایی آنها را نیز با یکدیگر نشان داده، تأکید نماییم که در بررسی چنین آثاری، نگرش یکسویه محتوایی به هیچ وجه نمی تواند یک راهکار ژرف شناسانه مورد اعتماد باشد و شناخت ساختار هر اثر ادبی با تمام جزئیّات آن، یک اصل اساسی است که البتّه به درک عمقی محتوایی آن اثر نیز می انجامد.