فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۶۱ تا ۵۸۰ مورد از کل ۵٬۶۷۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
"یادگارزریران" کتابی حماسی ازدوران ایران باستان است که دراصل به صورت منظوم نگاشته شده ومتعلق به روزگارپارتیان است.این کتاب شرحی است درباره جنگ دینی گشتاسب ، پادشاه ایرانیان - که به دین زرتشت گرویده است- با ارجاسب پادشاه هیونان)خیونان) ، که درآن از پهلوانیهای زریر وپسرش بستوروهمچنین از رشادتهای گرامی کرد پسرجاماسب ونیز اسفندیار پسر گشتاسب سخن رفته است . کتاب مذکور ازجمله آثار منظوم ، بادرون مایه ای مذهبی وقالبی حماسی است که گرچه ازروزگارساسانیان به جامانده، اما در اصل برپایه نوشته ای کهن واصیل ازروزگارپارتیان شکل گرفته است.ازآنجاکه دوجنبه "حماسی "و"مذهبی "داستان یادگارزریران، ازمشخصات اصلی این روایت به شمارمی رودوهم به دلیل قدمت زمانی آن، برخی براین عقیده اندکه این کتاب ریشه تاریخی نمایش سنتی ایرانی یاهمان تعزیه است. تحقیق حاضربرآن است تابا تحلیل وبررسی دقیق ترعناصری که دریک تعزیه ویایک روایت نمایشی ازاین نوع وجود دارد به ویژگیهای تعزیه شناختی متن باستانی یادگارزریران، به عنوان قدیمی ترین گونه ی نمایش تعزیه ازاین نوع درایران، بپردازد. روش تحقیق دراین پژوهش ، ازنظرهدف بنیادی وازجهت ماهیت وروش ، توصیفی وتحلیلی بوده وشیوه گردآوری اطلاعات نیز،اسنادی وبرپایه منابع مکتوب استوارمی باشد.
بررسی زاویه دید و کانون روایی در داستان سیاوش
حوزههای تخصصی:
زاویه دید شگرد و شیوه ای است که نویسنده از طریق آن، رویدادها و ماجراهای داستان را روایت می کند. زاویه دید، به عنوان یکی از عناصر اصلی داستان بر احساسات و ادراکات خواننده و نیز دیگر اجزای ساختاریِ داستان؛ نظیر شخصیت پردازی، گسترش و تکوین پیرنگ، سبک و صحنه پردازی، تأثیر بسزایی دارد. در تحقیق حاضر که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده، انواع زاویه دید و نقاط متعدد کانون روایت در داستان سیاوش بررسی شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد: فردوسی در مقام راوی دانای کل، توانسته در عین حفظ انسجام ساختاری روایت، به اقتضای حال و هوای داستان و شخصّیت ها، از زوایای دید سوم شخص، ذهنی و درونی، نمایشی و عینی استفاده کند و نیز انواع تک گویی های درونی و بیرونی را از نظرگاه اول شخص به کار گیرد و بدین سان از توصیفِ صرف و یکنواختیِ داستان اجتناب ورزد. این تنوع و چندگانگی، موجب شده کانون های روایی و نقاط دید در داستان سیاوش متغیر و متعدد باشد. از یک سو، به دلیل سیطره راوی دانای کل بر داستان، کانون های روایی، عمدتاً، با زاویه دید سوم شخص مرتبط است و از سوی دیگر، استفاده توأمان از کانون دید بیرونی و درونی و کاربرد گونه های کانونی مرتبط با جایگاه راوی، موارد مرتبط با زاویه دید اول شخص برجسته شده است.
بررسی موتیف های «پهلوانی» در پنج رمان نوجوان اثر محمدرضا یوسفی
منبع:
مطالعات داستانی سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۷)
163 - 188
حوزههای تخصصی:
موتیف ها را عناصر،مفاهیم، نام ها،نشانه ها و ایده هایی می دانند که در اشکال و انواع مختلف، در آثار ادبی و هنری، به عنوان جان مایه های مهم متن حضور دارند و به طور ترجیعی، در محور یک اثر یا آثار متعدد از یک نویسنده به کار می روند. با بررسی چند اثر از یک نویسنده، ممکن است به موتیفی پی ببریم که به شیوه های مختلف در تمامی آثار او حضور دارند و به نوعی دغدغه ی ذهنی نویسنده هستند که او به هر دلیلی، توجه ویژه ای نسبت به آن موتیف داشته است. این مقاله، جستاری تحلیلی در چگونگی حضور و کارکرد موتیف های «پهلوانی» در پنج رمان نوجوان اثر محمدرضا یوسفی است. مباحث نظری این مقاله در درجه ی نخست، پیرامون تعریف موتیف و تاریخچه ای مختصر از مطالعات مربوط به این عنصر ادبی است و در حوزه ی کاربردی، به بررسی و تحلیل نقش اساسی و کارکردی که این موتیف در آثار این نویسنده دارد، می پردازد. بر اساس نتایج به دست آمده، یوسفی به گونه ای هدفمند، از این موتیف در تمامی این آثار بهره برده است و توجه به این عناصر به نوعی دغدغه ی ذهنی او محسوب می شود. روشی که او اغلب برای نشان دادن اهمیت عناصر پهلوانی به کار گرفته است، به این صورت است که ابتدا هدفی برای شخصیت های داستان طرح می کند، سپس با کمک گرفتن از عناصر پهلوانی آن هدف را تحقق می بخشد تا بر نقش مهم این عناصر تأکید کند. این پژوهش با تحلیل پنج رمان، کارکرد مثبت و نقش اساسی عناصر پهلوانی در پیشبرد اهداف داستان و باز شدن گره های داستانی به وسیله ی آنان را نشان می دهد.
استعمار در دهه بیست و سی و بازتاب آن در رمان های منتخب معاصر فارسی
منبع:
مطالعات داستانی سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
111 - 129
حوزههای تخصصی:
در این جستار، به بررسی مسئله استعمار در دهه بیست و سی، رویکردها و گفتمان های شکل گرفته در این زمینه و شیوه بازنمایی آنها در رمان های منتخب معاصر فارسی با روش توصیفی- تحلیلی پرداخته شده است. بدین منظور ابتدا مسئله استعمار و حضور استعمارگران در دهه بیست و سی در ایران بررسی و سپس بازنمایی این حضور در رمان های منتخب فارسی واکاوی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد در این رمان ها، بیشتر به تأثیر سیاسی و سپس اقتصادی حضور استعمار در ایران پرداخته و به مسائل فرهنگی و اجتماعی کمتر توجه شده است. سه گفتمان در این رمان ها برجسته شده است: گفتمان ضد استعماری که با «خوب»نمایی همراه و صدای غالب در این رمان ها بوده و گفتمان سلطنت طلبان و وابستگان به استعمارگران که بازنمایی این دو گفتمان، به صورت «بد» نمایی بوده است.
تحلیلی اسطوره ای از دلیل غلبه بیژن بر فرود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان های حماسی که سرچشمه ای از داستان های اسطوره ای هر کشوری است، مبناهایی در آن وجود دارد که تنها با بازشکافی شکل اسطوره ای و شکافتن بن مایه های آن می توان به راز و رمز آن پی برد. در این پژوهش، در پی پاسخ به این پرسش هستیم که هنگام لشکرکشی ایرانیان به توران زمین برای کین خواهی سیاوش و مواجهه با فرود، فرزند سیاوش، با وجود حمله چند پهلوان ایرانی به فرود، چرا بیژن از بین آنان موفق به غلبه و سیطره بر فرود شد؟ آیا می توان کشته شدن قهرمان به دست خانواده خود را با این فرضیه اثبات کرد؟ نگارنده در پی آن است تا با استفاده از الگوهای اسطوره ای و مراجعه به اسطوره ها و قصه های عامه گوناگون، با روش توصیفی تحلیلی، به پرسش های یادشده پاسخ دهد. مطابق فرضیه مدِّ نظر، تنها سلاح کارگر بر افراد در برخی داستان ها، ابزارهای خانوادگی آنان است.
تحلیل ساختار ادبیّات پایداری در ژانرهای تعلیمی و مقاومت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
57 - 84
حوزههای تخصصی:
ادبیّات پایداری تاریخچه ای به وسعت پانهادن انسان بر زمین دارد و ایستادگی در برابر نفس سرکش در اولین اشعار فارسی که به شکل ادبیّات تعلیمی بروز کرده است، گونه ای از ادبیّات پایداری است. ادبیّات پایداری کهن که به شکل ادبیّات تعلیمی متجلّی گردیده است، پایداری انسان در برابر نفس(دشمن درونی) را به تصویر کشیده و دستور زبان روایی(ساختار بوطیقایی) مختص خود را دارد؛ اما مفهوم پایداری در گستره زمان و بر اساس موقعیت انسان ها و ایستادگی آنها در برابر دشمنان خارجی متجاوز، در ژانر دیگری با عنوان ادبیّات مقاومت (ادبیّات پایداری)، با ساختاری دیگر متجلّی گردیده است؛ به طوری که عناصری چون: موقعیت زمانی، جایگاه روایت شنو، نوع ژانر و ... در تشکیل این دو ساختار دخیل بوده اند. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای به بررسی عناصر روایی تأثیرگذار در تحول ساختار ادبیّات پایداری در دو ژانر تعلیمی و مقاومت پرداخته است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که اگرچه مفهوم ادبیّات پایداری در هر دو دیدگاه- قدیم و جدید- به معنای ایستادگی است؛ اما عناصری چون: «موقعیت روایت شنو»، «نوع دشمن»، «مفهوم پیام»، «موقعیت زمانی»،«بن مایه های مختلف» و «نوع ژانر» در تشکیل و تفکیک ساختار ادبیّات پایداری در دو ژانر تفاوت هایی ایجاد کرده است.
بررسی تصویر شاه- انسان کامل در متون نثر تعلیمی (قابوس نامه، سیاست نامه، اخلاق ناصری، گلستان سعدی و سلوک الملوک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۸
159 - 195
حوزههای تخصصی:
عرفان و سیاست دو مقوله ای هستند که با هم نسبت دارند و بر هم تأثیر می نهند. تلفیق شخصیت شاه- حاکم با انسان کامل عرفانی، یکی از جایگاه های این اثرگذاری است. انسان ها در پی پیدا کردن الگوی انسان کامل عرفانی، با نسبت دادن فره ایزدی و تأیید الهی، شاهان را نمونه آن الگو دانسته اند. این الگو دارای ویژگی هایی مشابه با انسان کامل مورد نظر ادیان غیر الهی و الهی است؛ از جمله داشتن فره ایزدی، عادل، خردمند و حکیم بودن. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل-محتوا، تأثیر عرفان را در شکل گیری تصویر شاه-انسان کامل در متون تعلیمی ( قابوس نامه، سیاست نامه، اخلاق ناصری، گلستان سعدی و سلوک الملوک) بررسی کرده و نتایج تحقیق حاکی از آن است که نگرش عرفانی در تصویر و ترسیم شخصیت شاه- حاکم در متون غیر عرفانی (تعلیمی) نقش بسزایی داشته است. بر این اساس، ما با دو نوع نگرش روبه رو هستیم: 1. شاه-انسان کامل قابل تحقق؛ 2. شاه-انسان کامل غیر قابل تحقق (ایدئال). بر اساس بررسی های به عمل آمده شاه-انسان کامل غیر قابل تحقق، فقط در سلوک الملوک توصیف شده است.
بازنمایی بدن و تحلیل کنش های بدنی ضدّقهرمان در منظومه ی حماسی کوش نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بدن به صورت اجتماعی ساخته می شود، یعنی حاصل یک تبیین اجتماعی و فرهنگی به شمار می رود. بنابراین، فنون بدنی انسان واقعیت هایی مرتبط با جامعه و فرهنگ هستند، نه طبیعتی زایشی یا زیستی که خود را به کنش گران تحمیل کنند. افزون بر این که در پیرامون مفهوم بدن، ترکیبی گسترده از وقایع اجتماعی و فرهنگی وجود دارد، ادراک نیز، پدیداری بدنی است نه رویدادی ذهنی و انسان در مقام فاعلی بدن مند در جهان ادراک می کند. بنابراین، ساختار ادراک، درست همان ساختار بدن است و خودِ جهان نیز در مقام میدانی برای آگاهی و عمل برای ما گشوده است. از این دیدگاه، خوانش متون حماسی که تن آدمی را مرکز توجه قرار می دهند و ریشه در آرمان های جمعی و ملی و منطق های فرهنگی دارند اهمیت پیدا می کند و در این میان، بررسی منظومه حماسی کوش نامه با محوریت ضدِّ قهرمانی آشوب گر و زشت روی که دارای ویژگی ها و کنش های بدنی متفاوت از قهرمانان حماسی فارسی است، حائز اهمیت است؛ به این منظور، نگارنده به تبیین و تحلیل کنش های بدنی در منظومه حماسی کوش نامه پرداخته و نتایج حاصل از آن را با داده های نمادشناسی تطبیق داده است.
تحلیل شخصیت رستم در داستان رستم و سهراب بر اساس مکانیسم های دفاعی
حوزههای تخصصی:
روایت های حماسی شاهنامه، به ویژه در بخش پهلوانی به لحاظ درون مایه، دارای ابعاد گوناگون روان کاوانه است. در بین این روایات، داستان «رستم و سهراب» بیش از داستان های دیگر نقد و تحلیل روان کاوانه را برمی تابد. بدیهی است یکی از رویکردهای روان کاوانه ای که به این داستان می توان داشت، نقد و تحلیل شخصیت رستم بر اساس مکانیسم های دفاعی است که فروید و آنا فروید آن را نظریه پردازی کرده اند. پژوهش حاضر، بر آن است که شخصیت رستم را بر اساس این مکانیسم ها موردبررسی قرار دهد تا هم خواننده از رموز و لایه های پنهان این داستان آگاه شود و هم میزان و بلوغ هنر روایت گری استاد توس بر همگان بیش ازپیش آشکار گردد؛ همچنین نگرش روان کاوانه در این مقاله ازنظر پژوهشگران تا حد زیادی ابهامات موجود در شناسایی رستم از سهراب، پیش از رویایی در میدان نبرد آشکار می نماید. مکانیسم های دفاعی که در این مقاله موردبررسی قرار گرفت شامل انکار، بازداری ارتباط با واقعیت، بازداری فرآیند ثانویه، همانندسازی با پرخاشگر، فرافکنی، جبران، تغییر جهت به سمت خود و جابه جایی است.
نویافته های داستان سیاوش در خلال روایت کُردی الماس خان کندوله ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شکوه و گیرایی داستان های شاهنامه فردوسی موجب شده تا همواره مورد توجه شاعران محلی باشد. شاعران کُردزبان نیز از این قاعده جدا نیستند و بارها به ترجمه یا بازآفرینی داستان های شاهنامه پرداخته اند. یکی از نمونه های این تأثیرپذیری، منظومه سیاوش نامه اثر ارزش مند الماس خان کندوله ای به زبان کردی گورانی است که به پی روی از داستان سیاوش سروده شده است. شاعر کُرد کوشیده است تا از ترجمه و تقلید محض دوری کند و به فکر خلاقیت ادبی هم باشد. جهت نیل به این هدف، داستان سیاوش را با تفصیل و ذکر جزئیاتی بیش تر بیان کرده است تا منظومه ای دیگر بیافریند؛ به همین دلیل نسبت به داستان سیاوش در شاهنامه، روابط علت و معلولی دقیق تر و طرح و پیرنگی مستحکم تر در آن دیده می شود؛ از این رو می تواند هم چون کلیدی در حلّ برخی از ابهامات داستان سیاوش در شاهنامه بسیار راه گشا باشد و به پاره ای از پرسش هایی که تاکنون درباره این داستان بی جواب مانده اند، پاسخی درخور دهد. نگارندگان این مقاله کوشیده اند تا ضمن معرفی الماس خان کندوله ای، احوال و آثار او، با روش تطبیقی تحلیلی، نقاط اختلاف سیاوش نامه کردی و داستان سیاوش در شاهنامه را از نظر روایت، محتوا و رخ دادهای داستان واکاوی کنند و برای برخی از کنش ها و وقایع داستانی، تحلیل های اسطوره شناختی شایسته ای ارائه دهند.
سیر تقاضای معاش در شعر شاعران مدّاح با تکیه بر نسبت تکدی گری به انوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدح، سنتی رایج در میان شاعران فارسی زبان و از راه های امرار معاش بوده است. انوری در کنار قصاید مدحی، قطعه های تقاضای گاه حقیرانه و در عین حال زیبایی نیز سروده است. به دلیل این تقاضاها از میان صدها شاعر بعضی از پژوهشگران، تنها او را متکدّی دانسته اند. هدف تحقیق حاضر که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است، یافتن پاسخ این سوال است که باوجود مشابهت های فراوان ملتمسات شاعران مداح، نسبت تکدی گری به انوری درست است؟ برای معلوم کردن صحّت و سقم این نسبت تقاضاهای برخی از شاعران بررسی و مشخص شد که عواملی چون عدم امنیّت شغلی، دشواری شرایط شاعر شدن، امساک ممدوحان از دادن صله، احتیاج شاعران و اهمیّت مدح برای ممدوحان باعث شده است مدیحه سرایی و به تبع آن تقاضاسرایی هرروز رایج تر شود. عدم ثبات موقعیّت سیاسی از دوره سنجر و برکیارق بن ملکشاه و از دست رفتن ثبات شغلی و درآمد شاعران سبب شد آن ها در این برهه از تاریخ نسبت به دوره های قبل تقاضای چیزهای کم بها تر کنند. هم چنین می توان عامل دادن این نسبت به انوری را اقرار شاعر به این موضوع دانست که او گدایی را شریعت شعرمی داند و نیز اینکه، معروف شدن او به عنوان یکی از سه پیغمبر شعر باعث شد تا محقّقانی که او را در این پایه نمی دیدند، عیب هایش را بیشتر آشکار نمایند.
بررسی مقایسه ای آموزه های تعلیمی، اخلاق فردی و آیین کشورداری در قابوس نامه و سیاست نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات تعلیمی سابقه طولانی مدت در ادبیات ایران دارد. هدف از نگارش آثار تعلیمی، آموزش و تعلیم مسائل و نکات اخلاقی برای ارتقای اخلاق مخاطب است. قابوس نامه اثر عنصرالمعالی و سیاست نامه نوشته خواجه نظام الملک طوسی، که هر دو مربوط به قرن پنجم هجری اند، جزء ادبیات تعلیمی به شمار می روند. این مقاله با شیوه توصیفی و تحلیلی سعی دارد با رویکردی مقایسه ای، آموزه های تعلیمی این دو متن را در دو زمینه آموزه های مربوط به سیاست و کشورداری و اخلاق فردی بررسی کرده و به این پرسش پاسخ دهد که آیا بین این آموزه ها در دو متن یادشده تفاوتی می توان قائل شد. پژوهش حاضر به این نتیجه دست یافته که در قابوس نامه بیشتر به آموزه های اخلاق فردی تأکید شده؛ ضمن آنکه از آموزه های مربوط به سیاست و کشورداری غفلت نشده است. در مقابل در سیاست نامه بیشتر در جهت هدف نویسنده و موضوع اثر بر آموزه های مربوط به سیاست و کشورداری، تأکید بیشتری صورت گرفته است.
مقایسه قطعه سغدی نبرد رستم با دیوان و دارجنگه نوشاد طرهانی بر اساس تعاریف و ویژگی های سرود حماسی
حوزههای تخصصی:
قطعه سغدی در توصیف نبرد رستم با دیوان، متعلق به حدود سیزده قرن پیش، در ایالت کانسوی چین کشف شده است. داستان رستم در این متن، با عناصر بدوی، جادویی و شمنی همراه است؛ اما می توان احتمال داد که این متن، یکی از مآخذ داستان های نبرد رستم با دیوان باشد؛ اما دارجنگه منظومه ای است به زبان لکی (در استان لرستان)، متعلق به دوره افشاریه، سروده نوشاد طرهانی که در آن گفت وگوی شاعر با درخت کهنسالی به تصویر کشیده شده و درخت در ضمن آن گفت وگو، عمر خود را به دوران اساطیری ایران و پادشاهی کیومرث می رساند و بیان خود را با توصیفات مختصری درباره پهلوانان و پادشاهان ایرانی همراه می کند. در همین راستا، برخی از محققان و پژوهشگران، این دو متن را در یک قالب و ساختار؛ یعنی در ردیف سرودهای حماسی (در معنای خاستگاه حماسه) قرار داده و سعی کرده اند این دو را نمونه هایی از سرودهای حماسی به دیگر زبان های ایرانی معرفی کنند. از آنجا که قرار دادن این دو متن در یک ردیف، موجب ابهاماتی درباره سرودهای حماسی شده، نگارندگان کوشیده اند تا در قالب این مقاله، با رویکرد توصیفی- تحلیلی، ابتدا سرود حماسی را تعریف کنند؛ ویژگی های آن را برشمرند و آنگاه مطابق با آن ویژگی ها نشان دهند که اطلاق سرود حماسی بر متن سغدی جایز است؛ اما دارجنگه نوشاد را با توجه به زمان سرایش، قالب و ساختار، نمی توان سرود حماسی به حساب آورد و بنابراین لازم است در این باره تأمل بیشتری صورت بگیرد.
بررسی حکایت های عرفانی مقامات حمیدی با دید ساختارگرایی (مطالعه موردی: حکایت های جنون، در آداب سفر، در تصوف، در عشق)
منبع:
مطالعات داستانی سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
153 - 161
حوزههای تخصصی:
مأموریت ساختارگرایی در حوزه ادبیات، تجزیه وتحلیل نوشته، تفکیک آثار و انواع ادبی، بررسی مؤلفه های بیرونی تأثیرگذار در ظهور یک ژانر هنری است. طرفداران این مکتب قواعدی برای تشریع آثار نویسندگان معرفی کرده اند که جنبه های زیباشناختی یک اثر را معرفی کرده و نوشته را در مقام مقایسه با سایر آثار قرار می دهد و ضمن تسهیل نقد و ارزشیابی اثر، میزان توانمندی آفریننده آن را معلوم می سازد. در میان آثار ادبی نوع سنتی آن به دلیل پیچیدگی های معنایی بیشتر از نوشته های معاصر نیاز به این نوع بررسی ها دارد. این نوشته چهار مقامه عرفانی (در جنون، در عشق، در آداب سفر و در تصوف) را بر اساس قواعد ساختارگرایی مورد بررسی قرار داده و در پایان به این نتیجه می رسد که درونمایه این اثر ادبی همواره پند و اندرز اخلاقی- عرفانی بوده است. نویسنده این اثر در لغت پردازی و ترکیب سازی از هیچ کوششی فروگذاری نکرده و آغاز و پایان یکنواخت مقامات را بدون سکته و آسیب به پایان برده است. قاضی حمیدالدین بنای تعلیم در نیت داشته و از نظر شکلی از کاربرد سجع و استفاده از الفاظ فصیح و بلیغ عربی و فارسی غفلت نکرده و در تضمین و درج اشعار شعرای فارسی و تازی هنرمندی نشان داده است.
بررسی عناصر و جزئیات بافت در مجموعه خاطره «پایی که جا ماند»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
115 - 144
حوزههای تخصصی:
بافت، مجموعه عناصر و جزئیاتی از زمینه، مکان و زمان است که شرایط تولید و بازتولید معنا را در یک اثر ادبی مشخص می کند. تحلیل آثار خاطره نویسی پایداری با مختصه های زبان شناختی و فرازبانی دخیل در خلق معنا بیانگر کیفیت ارتباط دو سویه زبان و گفتمان، همچنین ارتباط بین شخصیت های روایت است. در این جستار با روشی تحلیلی توصیفی تلاش کرده ایم تا مهم ترین عوامل زبانی و فرازبانی (پیرازبانی) در کارکرد لایه های متعدد از عناصر و جزئیات بافت در خلق و بازتولید معنا را در مجموعه خاطرات «پایی که جا ماند» مورد بررسی قرار دهیم. هدف از این پژوهش نشان دادن کیفیت وحدت یا پراکندگی معنای اثر در زمان وقوع، تولید و بازتولید رویدادها از منظر زبان شناسی شناختی است. نتایج نشان می دهد راوی اثر ضمن تثبیت زمان و مکان روایی با کاربرد مجموعه ای از عناصر زبانی و فرازبانی بافت، نظیر اشارات، عبارت های کنایی، استعاری همچنین وجوه فرازبانی بافت فرهنگی و بافت موقعیت، زمینه را برای نزدیک شدن مخاطب به امر واقع پدید آورد.
بررسی نوع اقتباس شیار 143 از کتاب های چشم سوم و اختر و روزهای تلواسه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
201 - 228
حوزههای تخصصی:
سینمای اقتباسی، روش مناسبی برای تبدیل آثار ادبی به آثار تصویری است. با این روش می توان حوزه شنیداری را با حوزه دیداری وصل و برد تأثیرگذاری اثر را افزون تر نمود. در جهان غرب از این روش برای انتقال فرهنگ خود به دیگر ملل بهره فراوانی برده اند و می برند. در ایران نیز برخی از کارگردانان و فیلم نامه نویسان ایرانی از این روش بهره برده اند. خانم نرگس آبیار، یکی از موفق ترین کارگردان ها در گونه سینمای اقتباسی- حداقل در مرزهای ایران- است. او با تولید فیلم شیار ۱۴۳ از روی رمان «چشم سوم» و کتاب «اختر و روزهای تلواسه» توانست بستری را برای انتقال مظلومیت مادران مفقودین جنگ فراهم آورد. او با بهره بردن از شیوه اقتباس آزاد و ایجاد تغییراتی- همچون مکان، نام افراد، تعداد شخصیت های فیلم نسبت به کتاب، تغییر در برخی کنش های افراد فیلم نسبت به کتاب و ... - سعی در ایجاد رابطه ای عاشقانه- همچون یعقوب و یوسف- میان مادر و فرزندی را دارد که با جنگ، میان او و فرزند فاصله افتاده است و مانع وصل را رادیوی بر کمر مادر قرارداده؛ رادیویی که با باز شدن آن از کمر مادر، دیدار میسر می گردد. در این مقاله ما برآنیم تا با بررسی تفاوت ها و تشابهات میان فیلم شیار ۱۴۳ و رمان چشم سوم و اختر و روزهای تلواسه نوع اقتباس اثر و میزان وفاداری فیلم نسبت به کتاب را بسنجیم. این مقاله به روش تحلیلی- توصیفی تدوین شده است.
تحلیل عامل پیش برنده روایت در داستان فریدونِ شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با توجه به زیرساختِ کینه جوییِ اهریمنانه و کین خواهیِ دلیرانه که به عنوان قطعیت و انگاره ای اسطوره ای به شمار می رود داستان فریدون در پیوندی که با داستان جمشید و ضحاک می یابد، مورد تحلیل قرار گرفته است. آن چه سبب تحوّل داستان به سوی فاجعه مرگ نخستین قهرمان ملی، ایرج می شود اگرچه در ظاهر داستان آزمندیِ سلم و تور است، امّا با توجه به ویژگی های شخصیتیِ آن دو برادر که کینه جویی اهریمنی است، ژرف ساخت داستان رقم می خورد و سرانجامِ کینه جویی آن دوگانه به مرگ برادری خردمند می انجامد؛ دلیری مهربان که از هر جهت با آن دو بسیار متفاوت است. از این رو باید گفت یکی از زیرساخت های داستان های شاهنامه به ویژه این داستان، کینه جویی و کینه کشی است که ریشه در باورها و وجه شخصیتی قهرمانان دارد. نکته مهم در این تحلیل، تضاد دیرینه و همیشگی اسطوره خوبی اهورایی و بدی اهریمنی است که سرانجام در نبرد فریدون با توران و روم به تضادی سرزمینی و سیاسی و ملی بدل می گردد و پس از آن نیز این وجه ادامه می یابد.
ناکامی و پرخاشگری در رفتار اسفندیار با تکیه بر متن شاهنامه
حوزههای تخصصی:
اسفندیار، شاهزاده جوان و نیرومند ایرانی، فرزند خلف پدر قدرت طلب خود بود؛ گشتاسپ، پدر او، عقده قدرت طلبی داشت و نمی توانست به آسانی تخت پادشاهی را به عنوان حق الزحمه جان فشانی های اسفندیار پرداخت نماید. او فرزندش را در رسیدن به آنچه خود وعده داده بود، ناکام گذارد. این مقاله سعی می کند به شیوه تحلیلی- توصیفی به نتایج روانی این ناکامی در اسفندیار بپردازد و به این سوال پاسخ دهد که ناکامی در رسیدن به تخت شاهی چگونه بر رفتار اسفندیار، به عنوان یکی از قهرمانان شاهنامه، تأثیر منفی گذاشت و اسفندیار با چه مکانیزمی توانست تنیدگی های روحی و روانی خود را تسکین ببخشد؟ در مکتب روانکاوی، فرضیه ناکامی- پرخاشگری مطرح شده است و مضمون آن به این صورت می باشد که هرگاه کسی در تلاش برای دست یابی به هدفی ناکام بماند، سائق پرخاشگری در وی فعال می شود. پرخاشگری به عنوان رفتاری تعریف می شود که به صدمه شخصی، روحی، فیزیکی یا تخریب اموال منجر شود و زمانی پدید می آید که در برابر خواسته های مطلوب فرد، سدّی ایجاد شود. در مورد این شاهزاده جوان ایرانی نیز می توان این گونه برداشت نمود که فشار روانی ناکامی ها و تنیدگی ها در درون اسفندیار متراکم شد و ناخودآگاه، به صورت پرخاشگری، در رفتارش بروز یافت؛ بنابراین، او بدون اینکه متوجه باشد، خشم فشرده و انباشته شده خود را با استفاده از مکانیزم دفاع روانی «جا به جایی» به رستم که منبع ناکامی او نبود، متوجه ساخت؛ برای همین نمی توانست نسبت به رستم و پیشنهادهای معقول او منعطف باشد تا از بروز فاجعه جلوگیری کند.
بررسی کارکرد نمادین اعداد و اشکال در ساختار خسرو و شیرین نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کشف ساختار یک اثر، نقشی برجسته در دستیابی به مضمون و محتوا و لایه های پنهان معنایی آن دارد. بسیاری از اساطیر، افسانه ها، قصه های پریان و روایاتی با درونمایه نمادین، دارای ساختارهایی نظام مند و نمادین هستند که اعدد و اشکال و نگاره ها در آنها کاربردی برجسته دارند. از جمله این متون، منظومه خسرو و شیرین نظامی است که روایتگر داستانی تاریخی است که به افسانه ها پیوسته و از این روی دارای مضامین و مفاهیم نمادین و کهن الگویی است و باید به دنبال ساختاری نمادین در آن بود؛ ساختاری که اشکالی چون: ماندالا، مربع و مثلث که ارتباطی برجسته با اعداد دو و سه و چهار دارد، زیربنای اصلی حرکت و چینش و گزینش اشخاص و عناصر داستانی را معین می کند. در این مقاله به چگونگی ارتباط و نقش اعداد و معانی نمادین منظومه، به روش تحلیل و توصیف متن پاسخ داده می شود. نتیجه بررسی نشان می دهد که در این اثر، حرکت قهرمان روایت، حرکتی ماندالایی است که آغاز و پایان آن در جغرافیای داستان یکی است و در پایان این ماندالای چهارتو، چهارگوشه ای وعده داده شده، جایگزین مربع آشفته آغاز داستان می شود و به تعبیری روانشناختی، خسروپرویز به فرایند فردیت روانی دست می یابد
تحلیل شعر پایداری فرّخی یزدی از منظر نظریه شعر غنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
85 - 114
حوزههای تخصصی:
فرخی یزدی را باید مهم ترین شاعر غزل سرای عصر مشروطه نامید که این قالب شعری را در خدمت بیان اندیشه های پایداری خود قرار داد. با توجه به این که در شعر پایداری، مسائلی مانند تعهد و التزام و بیان مسائل اجتماعی یک دوره تاریخی با زبانی صریح مطرح است و از سوی دیگر در شعر غنایی مفاهیم و اندیشه ها در خدمت بیان عواطف شخصی شاعر قرار دارد پرسش. اصلی مقاله این است که فرّخی یزدی چطور توانسته است از طریق شعر غنایی به بیان مضامین پایداری بپردازد. این مقاله از طریق تحلیل ساختاری گزاره های شعری فرّخی یزدی به نقد کاربرد مفاهیم پایداری در زبان شعر این شاعر می پردازد. انتخاب قالب غزل با حفظ قراردادهای زبانی و محتوایی آن برای بیان مفاهیم پایداری، بهره گیری از مؤلفه های مختلف زبان غنایی و کارکردهای عاطفی زبان و آمیختن مفاهیم پایداری با قلمرو احساسات شخصی از مهم ترین مؤلفه هایی است که فرّخی برای بیان مفاهیم پایداری در زبان شعر بهره برده است. در شعر سیاسی - غناییِ فرّخی فعالیت ها و کنش های سیاسی شاعر از انفعالات نفسانی او متأثر می شود و با تجربه عاطفی و احساسی او می آمیزد. در این نوع اشعار غالباً منِ شخصی شاعر محور اصلی ساختار نحوی شعر است. نبود آزادی مایه درد و رنج و اندوه شاعر است.