فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۷۶۱ تا ۲٬۷۸۰ مورد از کل ۵٬۶۷۶ مورد.
ویرایشی دیگر از شاهنامه
آرمان شهر زنان در خسرو و شیرین حکیم نظامی گنجه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نان، آرمان ها و حقوقشان از جمله موضوعاتی است که در سال های اخیر بسیار مورد توجه و تحقیق قرار گرفته است. بر اساس این تحقیقات آنچه به عنوان اتوپیا یا آرمان شهر زنان مطرح شده، به زعم بسیاری در ادبیات ملت ها کم سابقه است. اما حکیم نظامی گنجوی شاعر بزرگ قرن ششم هجری، هشت قرن پیش در مثنوی غنایی خسرو و شیرین، شهری به نام ارمن را معرفی می کند که به میزان زیادی با تعاریفی که از اتوپیا شده سازگار است و اکثر مفاهیم فمینیستی را در نظریه های مدرن پوشش می دهد. در مقاله حاضر نگارندگان ضمن بررسی موضوعاتی از قبیل: تعریف آرمان شهر و بررسی قدمت آن، ویژگی های آرمان شهر نظامی، جنبه های اسطوره ای این شهر، بررسی شخصیت و خصوصیات بانوان این شهر و در پایان مقایسه آرمان شهر زنان از دیدگاه حکیم گنجه و نظریه های معاصر؛ نشان خواهند داد این مقوله ها در ادب پارسی و حداقل در خسرو و شیرین نظامی، این اثر غنائی معروف سابقه ای دیرین دارد. روشی که برای این پژوهش برگزیده ایم روش تطبیقی است به این صورت که مطالب تحت چهار عنوان اصلی که در حقیقت ویژگی های اساسی آرمان شهر است طبقه بندی شده و در ذیل هر عنوان پس از ارایه تعاریف، ابیات مرتبط با آن بخش از خسرو و شیرین برگزیده شده و در نهایت تحلیلی تطبیقی در ذیل هر بخش صورت گرفته است. قسمت دیگر این مقاله منشا اسطوره ای این شهر است که بر آن بوده ایم تا با توجه به اساطیر و افسانه هایی که درباره این شهر وجود دارد، ریشه های این داستان را بیابیم.
مقایسه شخصیت های تاریخ بلعمی و شاهنامه از حیث کارکرد حماسی - اسطوره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ بلعمی و شاهنامه فردوسی از مهم ترین آثار قرن چهارم هستند که علی رغم داشتن موضوعی مشترک (تاریخ ایران) و نگارش در برهه زمانی نزدیک به هم، در کنار شباهت های بسیاری که در آنها دیده می شود، تفاوت هایی نیز با یکدیگر دارند. یکی از تفاوت های مهم و قابل اعتنا، پرداخت متفاوت شخصیت های حاضر در این دو اثر از حیث حماسی – اسطوره ای است. مقایسه 27 تن از شخصیت های مشترک این دو کتاب اعم از شاهان و پهلوانان بخوبی بیانگر این اختلاف است؛ در تاریخ بلعمی 17 درصد شخصیت ها کاملا اسطوره ای اند، حال آنکه در شاهنامه این تعداد به 34 درصد می رسد. درصد شخصیت های حماسی نیز در تاریخ بلعمی و شاهنامه، به ترتیب 24 در مقابل 30 است. عمده ترین دلایل این اختلاف ها تفاوت در منابع و مآخذ، تفاوت در سبک کار، اقتضایات شاعری فردوسی، دخالت یافتن باورهای مذهبی فردوسی در برخی از روایت ها و رویکرد متفاوت فردوسی و بلعمی در روش عقلانی سازی روایت ها است. شاهنامه فردوسی علاوه بر اسطوره ای تر بودن، حماسی تر از تاریخ بلعمی نیز هست؛ هر چند دیده می شود که وجه اسطوره ای برخی از شخصیت ها مانند: کیومرث و... در تاریخ بلعمی پر رنگ تر است و یا از دیدگاه حماسی، بعضی از شخصیت ها در اثر بلعمی، نمود برجسته تری یافته اند.
سیر تطور مقامات تا قرن هشتم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با آن که دو اصطلاح «حال» و «مقام» از مفاهیم زیربنایی صوفیان در سیر و سلوک عارفانه است، درباره تعریف آنها حتی تا در قرن ششم اتفاق نظر وجود نداشته و هر نویسنده با تلقی خاص خود معنی ویژه ای از حال و مقام و مصداقهای آن در می یافته است. در اواسط قرن چهارم ابونصر سراج در اللمع تعریفی نسبتا دقیق از این دو اصطلاح ارایه کرد ولی ظاهرا با اقبال عمومی روبرو نشد. زیرا بسیاری از مشایخ مانند ابوطالب مکی و کلاباذی چندان به تعریف سراج وفادار نبوده اند و برخی دیگر نیز معیارهای دیگر را در تعریف در نظر گرفته اند. گروهی تعریف را پذیرفتند ولی مصداقها را متفاوت دانستند. غایت این پژوهش نمایاندن سیر دگرگونی تعریف اصطلاح مقام و آمیختگی آن با مفهوم اصطلاح حال، نزد عرفا از میان قدیم ترین متن موجود صوفیان تا تالیفات قرن هشتم است و ضمن مقایسه متون گوناگون صوفیه، اختلاف نظر مشایخ در این زمینه را بر می شمارد.
پیشینه شعر کوتاه در زبان فارسی
منبع:
شعر مهر ۱۳۸۷ شماره ۶۱
حوزههای تخصصی:
رد پای شوپنهاور (خوانش چند شعر کوتاه)
منبع:
شعر مهر ۱۳۸۷ شماره ۶۱
حوزههای تخصصی:
هنر و فرهنگ قصههای ایرانی
حوزههای تخصصی:
انواع ادبی در حماسه های ملی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حماسه های ملی ایران و در راس آن ها شاهنامه، سرگذشت پر فراز و نشیب ایران است در اندیشه ایرانی،آن گونه که بوده است یا آن گونه که ایرانی می پنداشته که بوده است یا میخواسته که بوده باشد. چنین آثار سترگی بایسته است که از هر دیدگاه و جنبه ای مورد بررسی قرار بگیرند. یکی از این جنبه ها، بررسی محتوایی این آثار از منظر انواع ادبی(Literary Genres ) یا به قول قدما اغراض شعری است. حماسه اگر چه خود یک نوع مستقل است؛ اما به سبب گستردگی موضوعات آن، در درون خود انواع متفاوتِ دیگری نیز نهفته دارد. با بررسی و مطالعه دقیق ده اثر حماسی ملی ایران ( شاهنامه، گرشاسپ نامه، برزونامه، فرامرزنامه، بانوگشسپ نامه، شهریارنامه، بهمن نامه، کوشنامه،کک کوهزاد و جهانگیرنامه)، در مجموع چهل و شش نوع ادبی در درون آن ها یافت شد که حاصل کار، آمار دقیق هر یک از انواع ادبی در هر یک از این منظومهها و نیز بررسی تداخل هر یک از آن انواع، در یک دیگر است
رمان علیه رمان
ویژگیهای ساختاری و روایتی حکایتهای مشایخ در مثنویهای عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخش قابل توجهی از ادبیات کلاسیک فارسی به آثار تعلیمی اختصاص دارد. تعلیم عرفانی در ادبیات فارسی نمود بارزی دارد و نقل و روایت انواع داستانها و تمثیلات، سهم مهمی در تبیین مفاهیم متعالی و آموزه های دینی، اخلاقی و عرفانی داشته است. حکایتهای مربوط به مشایخ صوفیه و شرح احوال و گفتار آنان نیز در حُکم ابزاری در جهت تعلیم است. عطار نیشابوری در آثار منظوم و منثور خود، اهتمام ویژه ای به آنها داشته و به فراوانی از آنها سود جسته است. آگاهی از کم و کیف نقل و روایت این حکایات در آثار عطار، علاوه بر اینکه جهان بینیِ یک عارفِ معتقد به مبانیِ نظری و عملیِ سلوک عرفانِ عاشقانه را نشان می دهد می تواند شیوه های به کار رفته از سوی این شاعر برجسته عرفانِ تعلیمی را در روایتگری و نقاط قوت و ضعفِ کار او را آشکار کند. در این مقاله برخی از برجسته ترین ویژگیهای ساختاری و رواییِ داستانهای مشایخ در منظومه های عطار بیان گردیده است؛ و بویژه به شیوه های دخالت شاعر در جریان داستان و نتیجه گیری از آن اشاره شده است.
مرثیه سرایی در ادب فارسی و عربی با تکیه بر مقایسه مرثیه ابوالحسن تهامی و مرثیه خاقانی شروانی (عنوان عربی: إنشاد المراثی فی الأدبین الفارسی والعربی دراسة مقارنة بین مرثیتی أبی الحسن التهامی وخاقانی الشروانی)
حوزههای تخصصی:
در گفتار حاضر، به شیوه سندکاوی، مرثیه سرایی و گونه های آن در ادب فارسی و عربی بررسی می شود؛ و اینکه در هر یک از ادب فارسی و عربی، روند و جریان مرثیه سرایی به چه صورت بوده و مرثیه سرایی در این دو ادب چه سیری را طی کرده است، نقطه آغاز آن کجا است و کدامیک از شاعران پارسی و تازی مرثیه سروده اند و هر کدام در چه مرتبه و جایگاهی قرار دارند.مبنای کار در این مقاله، مقایسه مرثیه خاقانی در مرگ فرزندش رشیدالدین که در سنین جوانی فوت کرده ــ برای نمونه مرثیه سرایی در ادب فارسی ــ و مرثیه ابوالحسن تهامی در مرگ فرزندش ابوالفضل که در نوجوانی در گذشته ــ برای نمونه در ادب عربی ــ است؛ تا با بیان وجوه اشتراک و افتراق این دو مرثیه، وضعیت مرثیه سرایی در ادب فارسی و عربی به گونه بهتری مشخص شود.چکیده عربی:ندرس فی هذا المقال وبطریقة تفتیش الوثائق، إنشاد المراثی وأنواعه فی الأدبین الفارسی والعربی ونسلط الضوء علی مجری إنشاد المراثی فی کل من الأدبین والتطورات التی خضع لها کما نبحث عن نشأته وبدایاته وعن الشعراء الذین لجأوا إلی هذا الأسلوب فی الأدبین الفارسی والعربی ومرتبهم بین الشعراء.واتخذنا فی هذا المقال مرثیة خاقانی فی موت ولده رشید الدین المتوفی فی عنفوان الشباب أساسنا لإنشاد المراثی فی الأدب الفارسی کما تم اختیار مرثیة أبی الحسن التهامی فی موت ولده أبی الفضل المتوفی یافعا نموذجنا فی الأدب العربی لتکون نتائج البحث أکثر دقة وعمقا فی الأدبین الفارسی والعربی بعد دراسة المشابهات والمفارقات بین المرثیتین اللتین سبق ذکرهما.
بررسی برخی وجوه اشتراک و افتراق داستان های کوتاه صادق چوبک و ارنست همینگوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
صادق چوبک از جمله بینان گذاران داستان کوتاه در ایران است. علیرغم نوسان هایی که در تکنیک او وجود دارد، وی نویسنده ای توانمند و تاثیرگذار در تاریخ ادبیات داستانی ایران بوده است. به همین ترتیب نقش ارنست همینگوی از نظر تاثیر در شکل گیری داستان کوتاه به عنوان یک قالب جدی هنری در جهان انکارناپذیر است. چوبک برخی داستان های کوتاه خود را کاملا به سبک همینگوی نوشته است. در بسیاری از داستان های کوتاه او، ردپای همینگوی مشاهده می شود. علاوه بر این، تاثیر همینگوی حتی در رمان او (تنگسیر) مشهود است. با این حال، به طور طبیعی برخی از ویژگی های داستان نویسی او چه در بعد اندیشه و چه در بعد تکنیک با همینگوی متفاوت است و در مواردی این تفاوت به طور کامل خود را نشان می دهد. در این بررسی، هدف آن است که وجوه مشترک و متفاوت شیوه نویسندگی چوبک در مقایسه با ارنست همینگوی مورد توجه قرار گیرد. در این مجال بررسی داستان ها و مقایسه آنها در دو بعد درونمایه و ساختار انجام گرفته است. نتایج بررسی نشان داده است که صادق چوبک نخستین نویسنده ایرانی است که به گرته برداری از ارنست همینگوی پرداخته است. عینی گرایی، استفاده از ضدقهرمان ها و بکارگیری شیوه نگارشی خاص همینگوی، از موارد عمده شباهت میان برخی آثار دو نویسنده است. از وجوه مهم تفاوت دو نویسنده، یکی عدم پیروی چوبک از یک سبک واحد، دیگری درونمایه های آشکار و صریح داستان های چوبک و در نهایت گرایش چوبک به داستان هایی با لایه های سطحی روان شناختی است که در آثار همینگوی قابل مشاهده نیست. ضمن این که چوبک نیز مانند بسیاری از پیروان همینگوی در درک عمیق شیوه نگارشی او موفق نبوده و تنها به گرته برداری سطحی پرداخته است.