فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۱۰۱ تا ۲٬۱۲۰ مورد از کل ۵٬۶۴۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
داستان بیژن و منیژه از جمله داستان های فرعی در طرح اندام وار شاهنامه است که طرح و ساختار ویژه ای دارد. برخی محققان در پی توجیه تاریخی داستان برآمده اند و اصل داستان را مربوط به عصر اشکانی دانسته اند؛ این در حالی است که در این داستان نشانه های اسطوره ای معناداری هست که نمونه های مشابه آن در دیگر متون نیز وجود دارد. مسأله ی اصلی این است که داستان بیژن و منیژه حاوی چه اندیشه ای است که موجب شمول و گستردگی آن گشته است؟ در عین حال، چگونه توانسته در طرح بزرگ شاهنامه جای گیرد؟ تجزیه و تحلیل ساختار داستان بر اساس روش ولادیمیر پراپ نشان می دهد ساختار اصلی داستان مبتنی بر طرح آشناسازی قهرمانی است. تکرار کارکردها و شخصیت های اصلی این داستان در سایر داستان های معروف ایرانی، ساختار بنیادین و غیرتاریخیِ داستان را تأیید می کند. بررسی ژرف ساخت داستان نیز نشان می دهد که ساختار داستان بیژن و منیژه تحت تأثیر آیین های باروری شکل گرفته و اشکال متنوّع آن در دیگر داستان ها نیز وجود دارد. شمول و گستردگی حوزه ی جغرافیایی آن نیز به سبب همین طرح داستانی و ساختار و ژرف ساخت مشترک است.
بررسی حیله ها و ترفندهای قدیمی در سمک عیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سمک عیار از داستان های شفاهی قدیم فارسی است که کاتبی به نام فرامرزبن خدادبن عبدالله الارجانی آن را از تقریرات صدقه بن ابوالقاسم در اواخر قرن ششم هجری به قید کتابت درآورده است. این کتاب به زندگی و کوشش های عیارانی اختصاص دارد که برخلاف تصوری که از عیاران می رود نه در مقابل حکومت، بلکه در کنار حکومت و برای تحقق اهداف حاکمان و پادشاهان کوشش می کرده اند و برای پیشبرد اهداف خود علاوه بر روشهای معمول به حیله هایی متوسل می شده اندکه نه تنها در قدیم، بلکه امروز نیزدر روشهای جاسوسی و ضدّ جاسوسی کاربرد دارد.در این مقاله، ضمن استقصای حیله های عیاری، به طبقه بندی آنها اقدام شده و پس از توضیح هر مورد شواهدی نیز از کتابهای دیگر که این حیله ها در آنها روایت شده، آمده است.براساس یافته های این پژوهش، بیشترین بسامد این حیله ها به حیله های جنگی اختصاص دارد که آثاری از آنها در شاهنامة فردوسی و کتاب آداب الحرب و الشجاعه نیز آمده است. در کنار حیله های جنگی باید از حیله های دیگر از قبیل استفاده از داروی بیهوشی، نقب بریدن و بوالعجبی کردن یاد کرد. استفاده از حیله های مکتوب از قبیل تقلید خط و یا به تقلّب مهر بر کاغذ زدن نیز در سمک عیار دیده می شود.
سفر قهرمان در داستان «حمام بادگرد» براساس شیوة تحلیل کمپبل و یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصه های عامیانه همچون اسطوره ها و داستان های رمزی قابلیت زیادی برای رمزگشایی دارند. حاتم نامه ها که در حدود قرن دهم و یازدهم در ایران رواج داشته اند نیز از قصه های عامیانه اند و بخشی از آنها، روایت «حمام بادگرد» است که گذر قهرمان را از دهلیز حمام و ورود وی به دنیای ناخودآگاهی، در بر می گیرد. در این جستار این روایت با رویکردی روان شناختی- اسطوره شناختی و از نظرگاه جوزف کمپبل و کارل گوستاو یونگ تحلیل شده است. حاتم در این داستان برای درک خویشتن، تمامی مراحل سلوک آیینی را با شناخت آنیما، قبول دعوت او برای سفر به ناخودآگاه، دریافت راهنمایی های پیر خرد و مبارزه با جنبه های متعدد سایة خود طی می کند و با خروج نمادین از حمام بادگرد، مراحل تشرف را می گذراند و با گذر از آب به تولد دوباره می رسد. وی پس از رسیدن به بیابان ناخودآگاهی، با نابودی طوطی سخنگوی درون (عقل منفعت طلب)، الماس درون خویش را می رهاند.
مدیحه های سعدی
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ستایش یا مدیحه سرایی های سعدی نسبت به ممدوحان که همانا شاهان و حاکمان هستند، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و جایگاه سعدی به عنوان یک شاعر ناصح و مادح مورد ارزیابی قرار گرفته است. به باور نویسنده، سعدی اگر به مدحی پرداخته همچون واعظی عمل نموده که برای تأثیر نصیحت های تلخ در کام مخاطبان، از حکایات و تمثیل های طنزآمیز برای شیرین ساختن آن بهره می جوید. سعدی میانه رویی وارسته و مزیّن به خوی انسانی و برکنار از تملّق و چاپلوسی است.
نقدی بر مقالة «محوریت قهرمانان زن در قصه های عامیانه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله محوریت قهرمانان زن در قصه های عامیانه که در شماره یازدهم و دوازدهم فصلنامه نقد ادبی منتشر شده است، نکته هایی به اشتباه درباره کتاب طبقه بندی قصه های ایرانی نوشته آقای اولریش مارزلف آمده است. در این نقد تلاش شده که محققان و قصه شناسان به تفاوت دسته بندی های رایج قصه توجه کنند. چنانکه دو نوع اصلی برای طبقه بندی قصه ها در جهان وجود دارد، یکی بر اساس موضوع و درونمایه های قصه ها که بر مبنای فهرست موضوعی معروف آرنه- تامسون صورت می گیرد و دیگر بر اساس روشهای ساختارگرایانه و فرمالیستی که معروفترین آنها روش ولادیمیر پراپ در طبقه بندی قصه های پریان روسی است و به ریخت شناسی موسوم است. در این مقاله به اشتباه گفته شده که مارزلف در تنظیم و طبقه بندی قصه های ایرانی از روش و الگوهای ریخت شناسانه پراپ استفاده کرده است در صورتی که مارزلف کتاب خویش را بر مبنای دسته بندی موضوعی آرنه- تامسون تالیف نموده است.
بررسی کاربرد لاله از قلمرو قاموسی تا گسترة نمادین
حوزههای تخصصی:
نماد، نشانه ای است که هم ارجاع به خود دارد و هم مفاهیمی فراتر از وجود عینی خود است. با نگاهی دقیق به نمادها، در می یابیم که ثبت نمادها در فرهنگنامه های موجود، معنای لغوی آنها را درپی داشته است و نزد اکثر فرهنگ نویسان، نوزایی مفهومی نمادها در عرصة هنری شعر مغفول مانده است. هدف اصلی مقالة زیر نشان دادن تقابل بین معنای نمادها در فرهنگنامه ها با نوزایی هنری آنها در اشعار دوره های مختلف سبکی است.
در این مقاله، ضمن معرّفی نمادها و بیان تاریخچة نمادهای گیاهی در دو فرهنگ شرق و غرب از دیدگاه فلاسفه، روان شناسان و اسطوره گرایان، نخست به تبیین اهمیت معانی و کاربرد نمادین واژه ها، سپس به طور اختصاصی به معانی لاله و توسیع هنری آن براساس اشعار منوچهری، سعدی، صائب و سپهری به عنوان نمایندگان شعری سبک های خراسانی، عراقی، هندی و نونیمایی پرداخته ایم تا سیر تحول و تکامل معنای آن از قالب قاموسی و محدود، به کاربرد گسترده و نمادین به طور جامع آشکار گردد و از طرفی، ظرفیت ها و امکانات زبان هنری و ادبی در خلق و گسترش معنای واژه ها با نقل شواهدی، بیش از بیش مشخص و برجسته شود.
زبان سیاحت نامه مراغه ای
استعاره و پیرنگ در اندیشه پل ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دو اثر بزرگ ریکور یعنی استعاره زنده و زمان و گزارش را دو اثر دوقلو و همسان به حساب می آورند؛ این همسانی را باید در کارکرد یکسانی دانست که ریکور برای استعاره و پیرنگ قائل است و می توان این کارکرد مشترک را مبتنی بر ترکیب عناصر نامتجانس دانست. در واقع همین ترکیب عناصر نامتجانس است که در استعاره و پیرنگ ایجاد نوعی بداعت معنایی می کند. مقاله حاضر ضمن پرداختن به نگاه ریکور به استعاره و مسئله ارجاع استعاری از یک سو، و مطرح کردن محاکات سه گانه و مسئله پیرنگ سازی از سوی دیگر بر آن است تا نشان دهد چگونه ریکور بین استعاره و پیرنگ سازی ِ داستان ارتباط برقرار کرده و برای آن ها کارکردی مشابه در نظر می گیرد.
مقایسه آموزه های اخلاقی شاهنامه فردوسی و مهابهاراتا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامه فردوسی و مهابهاراتای هندی اگر چه در نگاه نخست منظومه هایی حماسی به شمار می روند، برخلاف انتظار، گنجینه هایی بی همتا و آکنده از آموزه های اخلاقی و شایست و ناشایستها هستند و همچون آینه ای صاف و درخشان، واقعیات، اوضاع و احوال و فرهنگ زمانه ی خویش را بازتاب می دهند. امور اخلاقی و گزاره های مطرح شده در این دو اثر، طیف گسترده ای را در بر می گیرد که هم شامل اخلاقیات کلی و عمومی که در مورد تک تک افراد بشر در هر زمان و هر مکان و هر شرایطی صدق می کند و هم شامل اخلاقیات طبقات و اصناف گوناگون اجتماع می شود. در این گفتار برآنیم تا با بررسی گزاره ها و آموزه های اخلاقی این دو اثر و ارزیابی آنها با دیدگاه های رایج در علم و فلسفه ی اخلاق، به پاسخی درخور درباره ی مفهوم اخلاق از نگاه این منظومه های بزرگ و گران سنگ دست یابیم و دریابیم که اخلاق مطرح شده در آنها - از حیث مفهوم و معنا - با کدام یک از اقسام اخلاق شباهت و قرابت بیشتری دارد.
مرثیه شهر در شعر فارسی و عربی (بررسی تطبیقی از آغاز تا پایان خلافت عباسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
سیر تحول شخصیت فرهاد در آثار مهم ترین مقلدین نظامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
از هنگامی که نظامی با سرودن مثنوی خسرو و شیرین، تصویری روشن و ستوده از سیمای فرهاد ترسیم نمود، همواره ازین عاشق دلخسته به نیکی یاد شده است. ما در این نوشته در پی پاسخ دادن به این پرسش ها هستیم که آیا فرهاد شخصیتی تاریخی است یا فردی خیالی و افسانه ای؟ و این که شخصیت فرهاد در آثار مقلدان نظامی نیز همانند سروده وی مانده است یا تغییر یافته؟ نظامی در اثرش چنان جایگاه والایی به فرهاد بخشید که صدها شاعر پس از خود را به تقلید از این اثر برای کسب چنان محبوبیتی واداشت. در این میان تغییرات زیادی در شخصیت فرهاد رخ داده است. امیرخسرو دهلوی چندان تغییری در چهره فرهاد ایجاد نکرد، ولی عارف اردبیلی با نامیدن اثرش به فرهادنامه، خط مشی خود را که محوریت دادن به شخصیت فرهاد باشد علناً اعلام کرد. هاتفی خرجردی نیز تنها در جزییات شخصیتی فرهاد تغییراتی ایجاد کرده است. اما روال داستان تا حدی مشابه است. وحشی بافقی در اثر ناتمامش شخصیت فرهاد را به خوبی پرورش می دهد و پس از او وصال شیرازی شخصیت فرهاد را به شکل یک عارف یا سالک ترسیم می نماید. صابر شیرازی به تکمیل این اثر می پردازد و چنان بینوا فرهاد را در پایان داستان به حال خود رها می کند که هر خواننده ای آرزو می کند ای کاش این اثر ناتمام می ماند اما چنین فرجامی نمی یافت. در روایت شعله نیریزی نیز تغییرات بسیار اندک و نادر است.
زمان روایی در رمان احتمالاً گم شده ام بر اساس نظریه ژرار ژنت
حوزههای تخصصی:
بسیاری از داستاننویسان معاصر امروز ایران، تحت تأثیر آثار نویسندگان معاصر غرب به نوشتن داستان پرداختهاند. در این میان، نویسندگان زن نیز از سهمی بهسزا برخوردارند. انعکاس روحیات و رنجها و محدودیتهای آنان در مجموعه داستانها و رمانهای خود به خوبی مشاهده میشود. در این پژوهش، نویسنده با رویکرد به مقوله تکنیکهای روایتپردازی ژنت از یک سو و داستان احتمالاً گم شدهام اثر سارا سالار از سویی دیگر، مهمترین تکنیکهای روایتپردازی از نظر ژنت را بررسی و تحلیل خواهد کرد. در این پژوهش، به طور خاص به مقوله زمان در روایت بر اساس نظریه ژرار ژنت، میپردازیم. وی نظریه خود را در باب زمان روایت در سه محور نظم، تداوم و بسامد ارائه میدهد. از آنجا که زمان روایت یکی از مؤلفههای بارز در داستان احتمالاً گم شدهام است، در ادامه به تطبیق این شگرد روایی، در گزارههای داستان یاد شده میپردازیم. همچنین نشان می دهیم که عامل زمانپریشی، آن هم از نوع گذشتهنگری، در این داستان دارای بیشترین کاربرد است که باعث کند شدن زمان روایت نیز شده است.
بنیادهای اساطیری و حماسی داستان دیوان مازندران در شاهنامه
حوزههای تخصصی:
این مقاله به شناسایی بنیادهای اساطیری و حماسی داستان دیوان مازندران در شاهنامه با توجه به پیشینة آنها در متون اوستایی، پهلوی، سغدی و ... می پردازد. نخستین سرچشمه های اساطیری و حماسی دیوان مازندران در متون اوستایی و پهلوی است. در این متون دیوان مازندران در دو ساختار مینوی و انسان گونه ظاهر شده و در برابر اهورامزدا، ایزدان و انسان ها قرارمی گیرند. اما داستانی مستقل در کتاب نهم دینکرد آمده که چارچوب حماسی داستان دیوان مازندران را بوجود آورده است. در این داستان دیوان مازندران انسان هایی غول پیکرند که در برابر فریدون قرارمی گیرند و این روایت به گزارش نخست کوش نامه منتقل می شود. انسان های غول پیکر در گزارش دینکرد و کوش-نامه با گذر از داستان های نریمان و دیوان مغرب، سام و نره دیوان مازندران و رستم نامة سغدی دارای گوهر اهریمنی شده و به دیوانی از تبار اهریمن با نیروهای جادویی و کردارهای فرابشری دگرگون می شوند. در پایان داستان دیوان مازندران پس از اسطوره زدایی به گزارش دوم کوش نامه انتقال می یابد.
از اسطوره تا ادبیات: منطق داستان در گذار از باورهای شفاهی به متون ادبی مکتوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره یکی از مباحث مطرح در ادبیات تطبیقی است. پیوند اسطوره و ادبیات، با توجه به اینکه اولی شفاهی و در گسترهٔ باورهای انسانی و دومی نوشتاری و در قلمرو زیباشناسی است، اندکی گنگ می نماید. اما با بررسی بیشتر آشکار می شود که همانندی های بسیاری میان آن دو وجود دارد و هر دوِ این مقولات از منطق یکسانی پیروی می کنند که همان منطق داستان است. از سوی دیگر، منطق داستان خود دارای ساختاری است که ریشه در قواعد خیال دارد. گذار از اسطورهٔ شفاهی به متن ادبی روندی کند و بلندمدت داشته است که طی آن سراینده، شنونده، بیننده و مضمون جای خود را به شاعر (یا نویسنده)، خوانندهٔ منفرد و داستان ادبی داده اند. جهان اسطوره و جهان ادبیات در دنیای بزرگ تری به نام دنیای داستان جای می گیرند.
نقدی بر دو رمان از رضا امیرخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان های دفاع مقدس اکثراً با زبانی واقع گرایانه و به دور از تکلّف، در شرایط بحرانی جهت برجسته کردن ارزش های انسانی و تقویت روحیه ایثارگری نوشته شده اند. بعد از عصر دفاع مقدس، بتدریج دوران گذار از داستان های رئالیستی به داستان های تلفیقی( تخیّلی و واقع گرا) فرا می رسد. از این رو دهه هفتاد و هشتاد، توجه اهل قلم به خیال پردازی و ایجاد فضای ذهنی انتزاعی بر اساس آفرینش های ادبی و هنری معطوف می گردد. رضا امیرخانی از جمله نویسندگان جوانی است که در عرصه داستان نویسی تلاشی چشمگیر داشته است و بین رمان های او نوعی پیوستگی ساختاری وجود دارد. «ارمیا» و «بیوتن» به ترتیب رشد و تحوّل فکری و توانایی نویسندگی او را در عرصه رمان نویسی مدرن نشان می دهند. بین این دو رمان چه نشانه هایی مبتنی بر پیوستگی ساختاری وجود دارد و چه دلایلی رشد قدرت قلم او را در رمان «بیوتن» نسبت به « ارمیا» اثبات می کند؟ این نوشتار افزون بر جستجوی این پرسش ها به نشانه های رمان نو و ضد رمان نیز می پردازد و در کنار توصیف زیبایی ها و جذابیّت های هر دو رمان، به کاستی های رمان «بیوتن» متأثّر از نشانه های ضد رمان اشاره می گردد.
نقد تطبیقی «ساختار روایی» خسرو و شیرین نظامی و مثنوی پدماوت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی دانشی است که با یافتن وجوه مشترک به بررسی احتمال تاثیرگذاری و تاثیر پذیری دو یا چند اثر ادبی که به قلمروهای ملی ادبی متفاوت تعلق دارند، و نیز تحلیل و آشکارداشت چند و چون این تاثیر و تاثر، می پردازد. این تطبیق ها معمولا در بستر دو زبان صورت می گیرد اما متغیرهای دیگری همچون زمان و زمینه های فرهنگی و اجتماعی خلق آثار، تفاوت در شیوه های زیستی و جغرافیای فرهنگی را نیز دربرمی گیرد. در پژوهش های تطبیقی روایت شناختی، وجوه مشابه و متفاوت درونمایه های آثار، شیوه ها و عناصر روایتگری بررسی می شود.
خسرو و شیرین نظامی و نظیره ی آن پدماوت عبدالشکور بزمی دو منظومه ی بزرگ ایرانی و هندی اند که در ساختار روایی تشابه ها و تفاوت هایی دارند. هر دو اثر از حوادث و شخصیت های تاریخی مایه گرفته اند اما روایت نظامی به داستان و روایت هندی به تاریخ متمایل تر است. از نظر زاویه دید، راوی داستان نظامی دانای کل مطلق و راوی منظومه هندی دانای کل خنثی است. هر دو منظومه از زمان تقویمی و حسی بهره گرفته اند اما زمان تقویمی در آنها قوی تر است. در انتقال زمانی و مکانی روایت دو منظومه شباهت ها و تفاوت هایی وجود دارد. توصیف مناظر طبیعی، مراسم رزم و بزم، و اشخاص در اشکال مختلف در هر دو منظومه نقش مهمی در واقع نمایی دارد.