فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹٬۱۲۱ تا ۹٬۱۴۰ مورد از کل ۱۲٬۷۸۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
امروزه مدیریت ریسک به همان اندازه کسب حداکثر بازده برای سرمایه گذاران مهم و حیاتی است؛ لذا بررسی الگوها و ابزار مدیریت ریسک برای سرمایه گذاران سودمند و قابل توجه است. این مطالعه به دنبال آن است تا با استفاده از دو روش الگوریتم بهینه سازی محلی و سراسری و با تکیه بر الگوهای مدیریت ریسک مارکویتز، ارزش در معرض ریسک و ارزش در معرض ریسک احتمالی، اوزان بهینه پورتفوی ها را با هدف حداقل کردن ریسک در سطوح مختلف بازده بیابد، مرزهای کارای آن را رسم کند و مورد مقایسه قرار دهد. برای این منظور، پس از آزمون نرمال بودن توزیع بازده شرکت های انتخاب شده، الگوهای برنامه ریزی غیرخطی پارامتریک برای هر سه الگوی مدیریت ریسک معرفی شده و با استفاده از الگوریتم های بهینه سازی ""حداقل سازی محدودیت دار"" نرم افزار Matlab، تابع بهینه سازی بر اساس روش گرادیان و الگوریتم شبیه سازی بازپخت مرزهای کارا رسم و مورد مقایسه قرار گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهند که تفاوتی در استفاده از الگوهای مارکویتز، ارزش در معرض ریسک و ارزش در معرض ریسک احتمالی (در حالت پارامتریک) وجود ندارد، مرزهای کارای آنها بر روی یکدیگر قرار می گیرد، ضرایب بهینه پورتفوی یکسان است و در نتیجه نتایج مشابهی را ارائه می دهند. همچنین، توصیه می شود برای بهینه سازی الگوهای مدیریت ریسک از روش های سراسری در کنار روش های محلی جهت اطمینان بیشتر استفاده شده و در صورتی که هدف سرمایه گذار، بهینه سازی در حداقل زمان ممکن باشد، جهت دستیابی به اوزان بهینه از روش های محلی استفاده شود.
پیش بینی بازده سهام با استفاده از مدل های غیرخطی آستانه ای و بررسی نقش حجم معاملات در بهبود عملکرد این مدل ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طول سال های اخیر مدل های سری زمانی غیر خطی یکی از ابزارهای جدید در توصیف و پیش-بینی بازدهی سهام بوده است. شواهد بسیاری رابطه عکس بین بازدهی آینده سهام و حجم معاملات را تأیید کرده است. وجود این رابطه نشان می دهد، حجم معاملات می تواند به عنوان متغیر آستانه ای مناسب در مدل های خودتوضیح آستانه ای (TAR) و خودتوضیح انتقال هموار لجستیک (LSTAR) استفاده شود. در این پژوهش توانایی مدل های خطی ARMA و مدل های TAR و LSTAR مقایسه شده است. علاوه بر این از متغیر حجم معاملات به عنوان متغیر آستانه ای یا انتقال در مدل های TAR و LSTAR استفاده شده است. بدین منظور نمونه ای از 26 شرکت در طول سال-های 1380 تا 1388 از شرکت های بورس اوراق بهادار تهران مورد مطالعه قرار گرفتند. از داده های 7 سال به عنوان داده های آموزشی و از داده های 2 سال به عنوان داده های آزمایشی استفاده شد. با استفاده از آزمون دایبلد ماریانو ، عملکرد مدل ها مورد مقایسه قرارگرفت. نتایج نشان دادند، مدل های غیرخطی از قدرت پیش بینی بالاتری نسبت به مدل ARMA برخوردارند. همچنین به کارگیری حجم معاملات در مدل های غیرخطی عملکرد این مدل ها را بهبود نبخشید.
تحلیل پس بهینگی رتبه بندی عوامل مؤثر بر تصمیم گیری سرمایه گذاری در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دنیای متغیر بورس اوراق بهادار، تعیین شاخص های مؤثر بر تصمیم گیری سرمایه گذاران در بورس اوراق بهادار تهران و تحلیل آن ها امری ضروری به نظر می رسد. با داشتن شاخص های مؤثر و شناخت ضریب اهمیت هریک از آن ها، سرمایه گذار قادر خواهد بود از بین شرکت های پذیرفته شده، انتخاب مناسب را انجام دهد. در این مقاله ما ابتدا شاخص های مؤثر بر تصمیم گیری را شناسایی کرده و با استفاده از تکنیک TOPSIS، شرکت های پذیرفته شده را برحسب شاخص های گفته شده رتبه بندی می کنیم سپس با ارایه روشی شاخص های حساس را تشخیص داده و حساسیت رتبه بندی شرکت ها را مبتنی بر تغییرات حساس ترین شاخص ها می سنجیم. نتیجه نشان می دهد، پنج شاخص سود ناویژه به فروش، درآمد هر سهم(EPS)، نسبت توزیع سود(DPR)، افزایش تعداد تولید و در آخر پوشش هزینه های مالی، شاخص های حساس بوده اند. از بین این شاخص ها EPS به دلیل ایجاد کمترین تغییرات، حساس ترین شاخص شناخته شده است.
ارائه الگوی ارزیابی ارزش ایجادشده برای سهامداران با استفاده از الگوی سرمایه فکری و سود مازاد
حوزههای تخصصی:
بررسی رابطه بین افزایش سود همراه با افزایش درآمد با کیفیت سود: شواهدی از بورس اوراق بهادار تهران
حوزههای تخصصی:
بررسی کاربرد های منطق فازی در حسابداری
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، معرفی نظریه مجموعه های فازی یا در اصطلاح چندمقداری به عنوان ابزاری برای مقابله با ابهام و عدم دقت در سیستم های بشری و فرایند های تصمیم گیری و ارایه کاربرد های آن در حسابداری است. بنابراین این پژوهش از نوع پس رویدادی است و از روش کتابخانه ای و تکنیک تحلیل محتوا جهت بررسی پژوهش های فازی انجام شده در حسابداری و موارد کاربرد آن استفاده می کند. دوره زمانی پژوهش سال های 1980 تا 2010 بوده و پژوهش های حسابداری- فازی مربوط به این دوره از طریق پایگاه های اطلاعاتی مطرح ملی و بین المللی جمع آوری شده است.
نتایج این پژوهش حاکی از کاربرد منطق فازی در زمینه حسابداری مدیریت (%5/74)، حسابرسی (%6/17) و حسابداری مالی (%9/7) است. عمده این کاربردها در بحث حسابداری مدیریت مربوط به تصمیم گیری های مدیریت، ارزیابی عملکرد و هزینه یابی است. کمترین کاربرد شناخته شده منطق فازی در حسابداری مالی است. با وجود موارد متعدد ابهام و عدم صراحت در حسابداری به ویژه در حسابداری مالی، به نظر می رسد که پژوهشگران و حرفه حسابداری به حد کافی از منطق فازی و کاربرد های آن استفاده نکرده اند. برطرف نکردن این ابهامات می تواند منجر به کاهش در دقت و ارزش اطلاعات حسابداری شود. در حوزه حسابرسی هر چند که پژوهش های فازی بیشتری نسبت به حسابداری مالی انجام شده است، با توجه به ویژگی حسابرسی که مبتنی بر قضاوت انسانی و نمونه گیری است، ابعاد مختلفی از ابهام وجود دارد. لذا پژوهش های فازی انجام شده در این حوزه نیز کافی و بیانگر تمامی کاربرد های منطق فازی در حسابرسی نیست
شناسایی عوامل مؤثر بر سود تقسیمی با به کارگیری مدل لاجیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به دنبال تعیین معیارها و شاخص هایی است که توانایی شرکت در پرداخت سود تقسیمی را می سنجد. پس از بررسی منابع نظری موضوع تعدادی از عوامل که بر سود تقسیمی اثر گذارند، مشخص شدند. بر آن اساس، پنج فرضیه در نظر گرفته شد. برای بررسی این فرضیه ها، ابتدا متغیرهای مورد نظر تعیین و سپس اطلاعات لازم برای نمونه شامل 141 شرکت عضو بورس، طی یک دوره هشت ساله از سال 1387-1380 گردآوری گردید. برای تخمین مدل پژوهش از روش رگرسیون لاجیت استفاده شد. پس از چهار مرحله پالایش، یک مدل بهینه به دست آمد. در هر مرحله، علاوه بر اینکه بهبود مدل آزمون شد، نوع داده ها نیز بررسی گردید. مدل نهایی حاصل که به صورت لاجیت با رویکرد پانل و با اثر ثابت تخمین زده شد، نشان داد از بین عوامل مورد نظر، نا اطمینانی به جریان نقد، مرحله عمر شرکت، فرصت های سرمایه گذاری و سودآوری شرکت بر پرداخت سود تقسیمی اثر گذار هستند. پس از تخمین مدل، با محاسبه اثر حاشیه ای، مشخص شد مرحله عمر شرکت و سودآوری شرکت بیشترین تأثیر را در بین عوامل دارند.
بررسی رابطه بین هموارسازی سود، کیفیت سود و ارزش شرکت در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی رابطه بین ارزش شرکت با هموارسازی سود و کیفیت سود گزارش شده در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در فاصله زمانی 1379 تا 1386 می پردازد و به این سؤال پاسخ می دهد که آیا صرفا هموارسازی سود باعث افزایش ارزش شرکت می شود و یا اینکه هموارسازان سود همزمان باید کیفیت سود گزارش شده را نیز در نظر بگیرند؟ بدین منظور، شرکت های نمونه با استفاده از روش ایکل به دو گروه هموارساز و غیر هموارساز تفکیک می شوند. سپس با به کارگیری روش اسلون به دو گروه باکیفیت سود و بدون کیفیت و در نهایت، به چهار گروه شرکت های هموارساز سود با کیفیت، غیر هموارساز سود با کیفیت، هموارساز سود بدون کیفیت و غیر هموارساز سود بدون کیفیت تقسیم می شوند و رابطه قیمت سهام با هموارسازی سود و کیفیت سود در دو سطح سود و تغییرات سود آزمون می گردد. نتایج حاصل از رگرسیون چند متغیره نشان می دهد سرمایه گذاران برای شرکت های هموارساز سود با کیفیت بالاترین ارزش و برای شرکت های غیر هموارساز سود بدون کیفیت کمترین ارزش را قائل هستند
توسعه دانش حسابداری: حسابداری به عنوان یک رشته علمی در دانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتباط بازارهای سهام ایران، امریکا، ترکیه و مالزی دریک مدل گارچ چند متغیره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با استفاده از مدل خود رگرسیون ناهمسان واریانس شرطی چندمتغیره ماهیت تعاملات بین بازده بازارهای سهام چهار کشور ایران، ایالات متحده امریکا، ترکیه و مالزی ارزیابی شده است. نتایج بر اساس داده های هفتگی شاخص سهام، از اکتبر 1997 (مهر 1376) تا مارس 2010 (اسفند 1388)، نشان میدهد که اثرات مثبت و معنی داری از بازده های بازار سهام ایالات متحده بر این بازارها به استثنای ایران تحمیل شده است. همچنین شواهدی قوی مبنی بر وجود اثرات آرچ و گارچ در چهار کشور مشاهده شد که نشان دهنده اثرپذیری نوسانات این بازارها از شوکها و نوسانات باوقفه خود میباشد. به دلیل وجود درجه پایینی از نوسانات همزمان در میان این کشورها، تشکیل سبد سهامی از سهام آنها با ریسک کمتر به سود میرسد.
بررسی ارتباط بین دست کاری فعالیت های واقعی و بازده آتی سهام
حوزههای تخصصی:
مدیران با استفاده از روشهای متنوع اقدام به مدیریت سود می کنند. گروهی از این روش ها، استفاده از تغییر در زمانبندی و میزان فعالیت های واقعی، نظیر مخارج تحقیق و توسعه، تولید، فروش و سرمایهگذاریها است. هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین دست کاری فعالیتهای واقعی (مدیریت سود واقعی) با بازده آتی سهام است. برای تعیین میزان دست کاری فعالیتهای واقعی، از چهار معیار جریانهای نقدی عملیاتی غیرعادی، هزینه تولید غیرعادی، هزینه اختیاری غیرعادی و تغییرات غیرعادی در موجودی کالا استفاده شده است. نتایج حاصل از پژوهش حاکی از آن است که دست کاری فعالیتهای واقعی که منجر به افزایش جریانهای نقدی عملیاتی غیرعادی در دوره جاری گردیده است، با بازده سهام دوره بعد ارتباط منفی دارد. همچنین تغییرات غیرعادی در موجودی کالا و هزینههای اختیاری غیرعادی (که موجب کاهش جریانهای نقدی آینده میشود)، ارتباط معکوسی با بازده سهام در دوره آینده دارد. هزینه تولید غیرعادی در دوره جاری، که ناشی از تولید بیش از اندازه می باشد ارتباط معکوسی با بازده سهام دوره بعد ندارد. بدان معنا که قیمت سهام قادر به انعکاس کامل اثر اضافه تولید بر عملکرد عملیاتی آتی شرکت میباشد
ارائه مدل تفصیلی انتشار اوراق وقف در ایران
حوزههای تخصصی:
دین مقدس اسلام به عنوان کامل ترین دین الهی، برنامه ای جامع و کامل در راستای سعادتمندی انسان دارد. وقف از جمله سفارش های مؤکد اسلام است. وقف واجب نیست، اما مصلحت های فراوانی دارد که در تعالی روح و ایجاد معنویت در جامعه سهم بسزایی ایفا می کند. افراد زیادی علاقه مند به وقف هستند لیکن این امکان برای همگان فراهم نمی شود؛ به ویژه اگر عین موقوفه از نوع ساختمان، مدرسه و... باشد؛ زیرا نیازمند مبالغ زیادی پول است که برای همگان میسر نیست.
این مقاله در صدد است تا با استفاده از ایده های مربوط به گسترش و تنوع ابزارهای مالی، اقدام به ارائه مدلی برای رفع این مسئله نماید. انتشار اوراق وقف، علاوه بر جذب سرمایه های اندک افراد، ترویج فرهنگ وقف را نیز در پی دارد. این اوراق به صورت غیرانتفاعی هستند و دارنده آن پس از ساخت دارایی، امکان وقف نمودن آن را می یابد. ازاین رو، مقاله حاضر ضمن بررسی ارکان مؤثر در فرایند انتشار اوراق وقف، به ارائه مدل مالی این اوراق پرداخته است
رابطه بین شفافیت و افشا با اندازه شرکت
حوزههای تخصصی:
وجود اطلاعات شفاف یکی از الزامات کارایی بازار سرمایه است. شفافیت و افشا از اجزای اساسی راهبری شرکتی است و شفافیت بالاتر و افشای بهتر، اطلاعات بیشتری را در خصوص نحوه اداره شرکت برای ذینفعان فراهم می کند. از آن جا که واحدهای اقتصادی هزینه افشای اطلاعات را تقبل می کنند، اطلاعات افشا شده، همواره کمتر از اطلاعاتی است که واقعاً وجود دارند. افشای بیشتر اطلاعات، عدم اطمینان کمتری به همراه دارد لیکن برای افشا نیز محدودیت هزینه- فایده باید لحاظ شود . در این تحقیق رابطه بین شفافیت و افشا با اندازه بررسی شده است. همچنین به دلیل تأثیر شفافیت بر هزینه سرمایه از یک جایگزین به نام ارزش بازار به ارزش دفتری شرکت ها، که در تحقیقات قبلی مورد تاکید بود،استفاده شده است و رابطه این دو نیز بررسی شده است. برای تعیین سطح شفافیت و افشای شرکت ها از مدل موسسه استاندارد اند پورز استفاده گردیده است. این مدل سطح شفافیت و افشای شرکت ها را در سه بخش ساختار مالکیتی و حقوق سرمایه گذاران، شفافیت مالی و افشای اطلاعات و فرایندها و ساختار مدیریت و هیئت مدیره اندازه گیری می کند. این تحقیق شامل نمونه ای به تعداد 70 شرکت بوده و برای ارزیابی نتایج، از اطلاعات سال مالی 1387 شرکت ها استفاده شده است . نتایج این تحقیق نشان داد که بین شفافیت و افشا با اندازه شرکت رابطه معنادار وجود داشته و جهت رابطه مستقیم است. اندازه توان تبیین شفافیت و افشا به میزان 17 درصد را دارد. همچنین مشخص شد بین شفافیت و افشا با نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری که معرف هزینه سرمایه است، رابطه معناداری وجود ندارد.
رابطه استخدام مدیران و کارکنان امور مالی از کارکنان سابق مؤسسات حسابرسی با گزارش های حسابرسی
حوزههای تخصصی:
این پژوهش بدنبال روشن نمودن این موضوع می باشد که آیا استخدام مدیران و کارکنان امور مالی شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران از کارکنان سابق مؤسسات حسابرسی در کشور وجود دارد و این که چنین استخدام هایی با نوع گزارش های حسابرسی رابطه معنی داری دارد یا خیر. از این رو از جامعه آماری حدود 1800 نفر شامل معاونین مالی، مدیران مالی، رؤسای حسابداری و کارشناسان مالی شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سال های 1379 لغایت 1387، تعداد 220 نفر به عنوان حجم نمونه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب گردید. به کمک پرسشنامه و گزارش حسابرس مستقل و بازرس قانونی به انضمام صورت های مالی شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، اطلاعات مورد نظر جمع آوری شد و با استفاده از آزمون خی دو کارل پیرسن نتیجه بدست آمده حاکی ازآن است که بین وجود سابقه کار، نوع رده شغلی در مؤسسات حسابرسی و نوع مؤسسه حسابرسی با گزارش های حسابرسی رابطه معنی داری وجود دارد.
ارائه الگوی اقتضایی برای فرایند انتقال از مبنای نقدی به مبنای تعهدی در حسابداری دولتی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی ارتباط هموارسازی سود با قیمت بازار سهام و نسبت های مالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، ابتدا به اندازهگیری میزان هموارسازی سود شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته شد و برای این کار از همبستگی منفی بین تغییرات در اقلام تعهدی اختیاری و تغییرات در سودهای از پیش تعیین شده استفاده شد. انگیزه اصلی این پژوهش، دریافت این مطلب است که آیا شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران به علت اعمال نظر بر قیمت بازار سهام، اقدام به هموارسازی سود میکنند یا خیر. بدین ترتیب، در فرضیه اصلی این پژوهش، به بررسی و شناسایی اثر هموار سازی سود بر قیمت بازار سهام شرکت ها پرداخته شد. در ادامه، عوامل مؤثر بر رفتار هموارسازی سود شرکت ها بررسی شد. بدین ترتیب، در فرضیه ها ی فرعی، نسبت نقدینگی (نسبت جاری)، نسبت بدهی (پوشش بهره) و نرخ سودآوری (بازده حقوق صاحبان سهام) به عنوان متغیرهای مستقل و هموارسازی سود به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شد. در این پژوهش، تعداد جامعه آماری برای یک دوره زمانی 12 ساله (1376-1387)، نهایتاً به 163 شرکت رسید. نتایج پژوهش بیانگر این بود که هموارسازی سود باعث افزایش در قیمت بازار سهام شرکت ها میشود و نسبتهای جاری، پوشش بهره و بازده حقوق صاحبان سهام با هموارسازی سود همبستگی منفی دارند.
هزینه یابی بر مبنای فعالیت(ABC) ، نگرشی نوین جهت محاسبه بهای تمام شده آموزش رشته های گروه پزشکی (مطالعه ی تطبیقی: دانشگاه های علوم پزشکی شیراز، فسا و یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله از روش هزینه یابی بر مبنای فعالیت (ABC) برای محاسبه بهای تمام شده آموزش دانشجویان رشته های گروه پزشکی در دانشگاه های علوم پزشکی شیراز، یزد و فسا به صورت تطبیقی استفاده شده است. برای این منظور پس از تعریف مراکز فعالیت و هزینه یابی، هزینه های مراکز فعالیت سطوح مدیریتی دانشگاه به معاونت های زیرمجموعه، سپس از معاونت ها به دانشکده هاتخصیص داده شد. در سطح دانشکده ها نیز بر حسب استفاده هر کدام از واحدهای درسی از خدمات مراکز فعالیت، بهای تمام شده واحدهای درسی محاسبه شده است و در نهایت از مجموع بهای تمام شده واحدهای درسی، بهای تمام شده هر رشته تعیین شد.
نتایج این مطالعه نشان داد، بهای تمام شده آموزش دانشجو در رشته های مختلف و بر حسب دانشگاه تفاوت معناداری با یکدیگر دارند که این تفاوت به طور عمده بستگی به تعداد واحدهای درسی، تجهیزات آموزشی، ترکیب واحدهای درسی(نظری و عملی) و تعداد دانشجودارد. علاوه بر این نزدیک به40% بهای تمام شده آموزش دانشجو در دانشگاه های مورد بررسی مربوط به هزینه های سطح نگهداری( هزینه های حوزه ریاست دانشگاه و خدمات غیر مستقیم آموزشی) و مابقی مربوط به هزینه-های سطح واحد(هزینه های نیروی انسانی، مواد مصرفی آزمایشگاه و ملزومات مصرفی آموزشی) است.