فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۳۲۱ تا ۳٬۳۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۵
209 - 232
حوزههای تخصصی:
نمایشنامه های یونان باستان و محاورات افلاطون دو منبع مهم و رقیب برای دستیابی به دیدگاه های یونانیان باستان درباره اخلاق و انتخاب های اخلاقی است. در واقع، همین رقابت و اختلاف نظر دلیل دشمنی افلاطون با شاعران است. در این مقاله با تمرکز به سه تراژدی مهم در ادبیات یونان باستان، از سه تراژدی نویس برجسته یعنی آگاممنون اثر ایسخولوس، مدئا اثر اوریپید و آنتیگونه اثر سوفوکل و مقایسه نظرگاه آنان با جمهوری افلاطون، به بررسی دو دیدگاه متفاوت یونانیان به اخلاق و انتخاب های اخلاقی در سپهر عمومی و خصوصی پرداخته ام. در عین حال، کنش گری زنان در این آثار، جایگاه آنها و ارزش های اخلاقی هم بسته با احساسات، قلمرو خصوصی و زنانگی را در این دو نگاه تبیین کرده ام. در نهایت به این نتیجه رسیده ام که رویکرد تراژدی ها، خلاف رویکرد افلاطونی، عواطف و احساسات را در انتخاب های اخلاقی مدخلیت داده و محکوم نمی کنند. همچنین رویکرد اخلاقی تراژدی ها نسبت به رویکرد افلاطونی انضمامی تر است و اهمیت بیشتری به شرایط و واقعیات حیات و انتخاب اخلاقی انسان ها می دهد. این واقعیت ضرورت بازخوانی و بازسنجی نمایشنامه ها و دیدگاه اخلاقی که نمایندگی می کنند را نشان می دهد.
Theory of Knowledge in Islamic Intellectual Tradition(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۲
332 - 356
حوزههای تخصصی:
Early Muslim philosophers, theologians, logicians and experts in jurisprudence understand knowledge as “firm true belief supported by evidence”. They consider conjectures as a kind of ignorance, the domain of certain knowledge confined in necessary truths; and the domain of uncertain knowledge limited to contingent facts. From their definitions and postulates, we can conclude that they took “having appropriate source” as the criterion of knowledge. For this reason, they included the qualifications “firm” and “immutable” in their definition of knowledge in lieu of distinction between the definition and the criterion of knowledge and separation of cognitive characteristic features of beliefs from the non- cognitive ones. Their approach in epistemology is externalistic but it accommodates foundationalism and fallibilism while evading epistemological relativism. In this approach, knowledge is defined as true belief with proper source. Having proper source is a criterion for knowledge which is not explicitly stated but is implied by different qualifications introduced by them. A source of belief is proper iff it bears a causal relation of some sort to the state of affairs the belief depicts.
صدق تارسکی به عنوان یک محمول فرازبانی موضعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استدلال خواهم کرد که نه تنها پارادوکس های سمانتیکی پیچیده تر از پارادوکس دروغگو اشکالی برای راه حل تارسکی برای آن، یعنی تعهد به سلسله مراتب زبان، ایجاد نخواهند کرد، بلکه می توان از آنها برای یافتن ساختار درست فرازبان بهره گرفت: پارادوکس ها زمانی بروز می کنند که برای زبان یک ساختار طبقاتی سرتاسری را پیشفرض بگیریم. این کاوش ما را به تصویر غنی تری از فرازبان رهنمون خواهد شد: فرازبان را نیز نباید به منزله طبقه فوقانی زبان موضوعی تلقی کرد، در عوض باید آن را به منزله یک توپولوژی تعریف شده بر زبان موضوعی دانست، که تنوعی از ساختارهای سلسله مراتبی میان مراتب زبان را مجاز می دارد. بحث خواهم کرد که در این تصویر توسعه یافته از مراتب زبان، صدق تارسکی را باید محمولی موضعی در نظر گرفت. نهایتاً بحث خواهم کرد که این رویکرد حاوی پیشنهاداتی برای تحلیل بهتر پارادوکس ها، و به طور خاص پارادوکس یابلو، است: با در نظر گرفتن یک توپولوژی دایره ای می توان مدلی بدون خودارجاعی و غیرپارادوکسیکال برای انتساب صدق و کذب به عبارات یابلو بدست داد.
مسئله اختیار و خلق الافعال از منظر فخر رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فخر رازی به عنوان متکلمی اشعری در کتاب های کلامی اش به این مسئله پرداخته است و خود مدعی جبر شده است. وی نظریه کسب، به عنوان جامع جبر و قدر، را رد می کند. آنگاه برای اثبات اینکه عبد در خلق فعل خود آزاد، مستقل و مستبد نیست و اثبات اینکه خداوند خالق افعال بندگان است براهینی را مطرح می کند. وی نخست می گوید که در صورتی که عبد خالق فعلش باشد آنگاه باید به تفاصیل فعل خود آگاه باشد؛ اما این ملازمه فاسد است و برای اراده کردن چیزی لزوماً اراده کردن تفصیل فعل و آگاهی به آن لازم نیست. در برهان دیگر، او به این اصل دست آویز می شود که با وجود مرجّح لزوماً جبر منعقد است؛ اما این برهان نیز قابل جرح است چون مرجح می تواند عقل عامل اخلاقی باشد. براهین دیگر رازی، همگی بیاناتی متفاوت از این هستند که اگر خداوند قادر، عالم و مرید مطلق است پس هیچ جایی برای اختیار بشر وجود ندارد. برای نقض این براهین هم می توان خود براهین رازی را جرح کرد و هم اینکه نشان داد که می توان پنداشت که خداوند بشر را در برخی از افعال مختار قرار دهد و چون این اختیار به اذن الهی است پس تضادی وجود ندارد. در این نوشته نتیجه خواهیم گرفت که رازی معتقد به جبر است و هرچند که استدلال های او قابل ردّ و انکار هستند اما هم تا حدودی قابل طرح هستند و هم اینکه مسائلی دیگر نیز، مانند نصوص مورد تایید اهل سنت در این زمینه، در موضع گیریوی موثر هستند.
رهیافتی منطقی بر آموزه «عدل الهی» در نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکرد حضرت علی (ع) در نهج البلاغه به آموزه عدل الهی و تفهیم آن بر اساس اسلوب منطقی و التفات به مواد و قالب استدلال های ایشان در تبیین این موضوع، مورد عنایت عدل پژوهان واقع نشده است. در کلام حضرت (ع) عدل تکوینی، بر محور توازن در عالم هستی استوار است که به اعتقاد ایشان علاوه بر غنای از تشریح، می تواند به عنوان مقدمه ای بارز در براهین وجودی استفاده شود. التفات حضرت به مسئله عدل تشریعی نیز با تلویحی بر بعثت انبیاء و عدالت در تکالیف الهی قابل توضیح است. تناسب جزا و پاداش الهی با اعمال بشری و عدم تبعیض در این امر، در صورت تساوی استحقاقات نیز دو امری است که در پرتو آن، تبیین منطقی عدل جزایی میسر می شود. نوشتار حاضر با شیوه توصیفی تحلیلی علاوه بر ترسیم نمایی از رویکرد حضرت به مقوله عدل الهی در سه ساحت تکوین، تشریع و جزا، به عرضه صور و مواد استدلا های ایشان نیز پرداخته است. نتایج این جستار حاکی از آن است که بیانات حضرت در این باب، مستدل، مبرهن و واجد ساختار و قالب متعارف منطقی بوده و به اعتقاد نگارنده در گشایش ابواب نوین در حیطه نهج الباغه پژوهی کارآمد است.
کثرت ادیان و جستجوی ملاک های حقانیت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۰
127 - 146
حوزههای تخصصی:
می سازد. پیروان هریک از ادیان بر اساس ویژگی های تاریخی یا الهی و غیرالهی بودن دین خود، پاسخ های متفاوتی به این پرسش داده اند. در این تحقیق با استفاده از روش های عقلانی، استقرایی، تاریخی و تحلیل محتوا، بر ملاک های مختلفی برای ارزیابی حقانیّت ادیان تمرکز می شود. این ملاک ها عبارتند از: 1. خداباوری؛ 2. الهی بودن؛ 3. وحدانیّت در مقابل شرک؛ 4. آخرت باوری؛ 5. انسجام معرفتی و انطباق بیشتر با عقلانیت بشری؛ 6. جامعیّت در آموزه ها و کارآیی در تأمین معنای زندگی انسان؛ 7. آموزه محوری به جای پیامبر محوری؛ 8. عدم تحریف کتب مقدس و 9. اصلاح انحرافات ادیان پیشین. رابطه طولی و عرضی این ملاک ها ما را قادر می سازد تا در نهایت به این نتیجه برسیم که ادیان الهی حقانیّت بیشتری دارند و از میان آنها نیز دینی که بدون تحریف بوده یا تحریفات کمتر و باورهای منسجم و عقلانی تر بیشتر داشته باشد و نقش مؤثری در معنای زندگی و اخلاق مؤمنان برجای بگذارد، واجد حقانیّت بیشتری خواهد بود. ضمن اینکه حقانیّت دینی، امری ذومراتب و تشکیکی است و از این رو بیشتر سنت های دینی، به ویژه ادیان الهی واجد آن هستند، اما میزان بهره مندی آنها از آن یکسان نیست، بلکه به میزانی که معیارهای فوق در یک سنت دینی حضور بیشتر و پررنگ تری دارند، آن دین می تواند دربردارنده درجه تشکیکی و سلسله مراتبی عالی تری از حقانیّت باشد.
نقد و بررسی نسبت هنر با حقیقت در فلسفه هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
41 - 61
حوزههای تخصصی:
نسبت بین هنر و حقیقت در تاریخ تفکر غرب لااقل از هنگام طرح مباحث نظری راجع به هنر از زمان افلاطون و ارسطو مطرح بوده است. در دوران جدید نیز فیلسوفان به این نسبت اندیشیده اند. می دانیم که در دوره جدید و با تأسیس زیبایی شناسی توسط بومگارتن بین حقیقت و هنر به کلی جدایی و مفارقت حاصل شد و این مفارقت با کانت قطعیت پیدا کرد. اما پس از او متفکرانی از جمله هگل کوشیدند بار دیگر بر نسبت هنر و حقیقت بیاندیشند. البته هگل به صراحت به طرح نسبت هنر و حقیقت نپرداخته است، اما هنر را جلوه ای از تجلی های مطلق و مرتبه ای از تحقق آن می داند. هنر اولین جلوه روح مطلق است. پرسش اصلی این مقاله این است که هگل به چه نسبتی بین هنر و حقیقت قائل است؟ درک و دریافت او از حقیقت چیست؟ و چگونه تلاش می کند با طرح نسبت بین هنر و حقیقت (البته با سبک و سیاق خود) بر جدایی کامل آن دو که با زیبایی شناسی مدرن وقوع یافته است غلبه کند؟ شیوه این تحقیق تفسیری و تحلیل محتوا با تکیه بر آثار هگل و شارحان او و آثار سایر فیلسوفان (مرتبط با موضوع) است.
حکمت ادبی: نور و نار
منبع:
نسیم خرد سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۸)
166-175
حوزههای تخصصی:
تحلیل وجود شناختی اشیای انضمامی: نظریه هسته ای و ایده مقولاتی جوهر ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل وجود شناختی جزئی های انضمامی به ارتباط میان یک شیء انضمامی با صفات آن می پردازد. دو نظریه هسته ای پیتر سیمونز و نظریه مقولاتی جوهر ارسطویی ازجمله نظریه هایی هستند که می توانند تبیین نسبتاً قابل قبولی برای سه مسئله «این همانی تمیز ناپذیرها»، «ضرورت گروی تندروانه» و «تغییر» ارائه دهند. برغم برتری های این دو نظریه نسبت به سایر نظریه های موجود، هر یک با اشکالاتی روبرو هستند. به نظر می رسد که نظریه ارسطویی در نشان دادن غیرقابل تحویل بودن انواع چندان موفق نیست یا دست کم توضیحی دراین باره ارائه نمی دهد. نظریه سیمونز نیز به نوعی به نظریه ارسطویی بازگشت می کند. ضمن نشان دادن چالش های پیش روی هر نظریه، پیشنهاد نهایی مقاله آن است که می توان با الهام از نظریه سیمونز و معرفی نمودن رابطه ای بین کلی های چیستی، اصلاحی در نظریه ارسطویی پدید آورد تا بتواند از چالش تحویل ناپذیر بودن انواع عبور کند.
هنجارمندی منطق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
181 - 196
حوزههای تخصصی:
منطق می گوید از یک مجموعه ای از گزاره ها، به عنوانِ مقدمه، چه گزاره ایی برمی آید. منطق می گوید چه زمانی استدلال ها معتبر است و منطق می تواند ناسازگاری نظریه ها را نشان می دهد. ادعا بر این است که علاوه بر این، منطقْ فرد را ملزم می کند به استلزامات باورهای خود باور داشته باشد و از باورهای ناسازگار بپرهیزد. دراین صورت، به نظر می رسد منطق به جز بررسی درستی استدلال ها، دارای شأنی ویژه است. این شأن ویژه که آن را هنجارمندی منطق می خوانند، دستوراتی برای مجردِ اندیشیدن صادر می کند و بدین ترتیب، آن را از سایر علوم متمایز می کند. فرگه ازجمله مدافعان هنجارمندی منطق است که منطق را همچون اخلاق، علمی هنجاری می داند و درمقابل، هارمن معتقد است که علم منطق هیچ گونه دخالتی در ارزیابی و راهنمایی استدلال های روزمره انسان ها ندارد. در این بین، مک فارلین با بیان دقیق مسئله هنجارمندی منطق بر آن است که کم اشکال ترین صورت از این مسئله را به دست دهد؛ ولی فیلد با برداشتی اساساً هنجارین از مفهوم استلزام تلاش دارد تا هیچ مانعی بر سر راه هنجارمندی منطق باقی نگذارد. نگارنده درپایان، نظر خود را درباره هنجارمندی منطق خواهد گفت.
نزاع درباره«هنجار»، در معرفت شناسی طبیعی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۷
183 - 198
حوزههای تخصصی:
کواین سعی دارد مسائل غیر علمی ای که به شکل سنتی در معرفت شناسی مطرح بودند، از معرفت شناسی طبیعی شده خود حذف کند، و معرفت شناسی را به مثابه علم؛ یا به تعبیری به مثابه فصلی از روانشناسی تجربی مطرح کند. ییگوان کیم در انتقاد به کواین، مدعی است رویکرد کواین مستلزم حذف هرگونه عنصر هنجاری از معرفت شناسی است و از آنجا که -بر اساس استدلال کیم- خود مفاهیم «معرفت» و «باور» مفاهیم هنجاری هستند، در نتیجه نه معرفت و نه باور، نمی توانند موضوع معرفت شناسی طبیعی شده کواین باشند. در اینجا نشان می دهیم، عنصر هنجاری، به دو معنا در فلسفه کواین قابل دفاع است، ولی قبول عنصر هنجاری، ظاهرا با دفاع کواین از اصل تحقیق پذیری معنا، سازگار نیست. نهایتا سعی داریم این ناسازگاری ظاهری را با تفسیری از اصل تحقیق پذیری کواین، از بین ببریم.
پدیدارشناسی افسردگی بیماران نجات یافته از سرطان و راهیابی به فلسفه درمانی به عنوان رویکردی مراقبتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
139-158
حوزههای تخصصی:
سرطان یکی از دلایل اصلی مرگ و میر در دنیاست. ویژگی مقاومت به درمان و پیشرفت سریع آن یکی از دلایل بالا بودن میزان مرگ و میر ناشی از آن است. مبتلایان پس از شنیدن خبر ابتلا به این بیماری به شدت روحیه خود را از دست می دهند که خود این مسئله در روند درمان تاثیر منفی دارد، اما آنچه که در زندگی چنین بیمارانی قابل تامل به نظر می رسد عارضه افسردگی حتی پس از درمان کامل بیماری است. پس از شنیدن خبر ابتلا به این بیماری صعب العلاج، علاوه بر خود فرد، خانواده و اطرافیان وی نیز دچار تشویش و نگرانی می شوند و تا پایان دوره درمان از بیمار حمایت همه جانبه می کنند غافل از اینکه چنین حمایت ناگهانی و در اکثر موارد نابجا می تواند اثرات زیانباری را در پی داشته باشد. ما در این مقاله خواهیم کوشید از منظر فلسفه پزشکی، روان شناسی، و فلسفه به مثابه درمان و مراقبت، وضعیت بحرانی این بیماران بهبود یافته را مورد واکاوی پدیدارشناسانه و توصیفی قرار دهیم تا راه برای آگاهی از وضعیت بنیادین و وجودی چنین بیمارانی گشوده شود زیرا ناسازگاری و یأس بعد از بیماری رابطه اساسی با این وضعیت وجودی بنیادین دارد.
فلسفه فیلم از دیدگاه ژان فرانسوا لیوتار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژان فرانسوا لیوتار چهار مقاله با موضوع سینما و مطالعات فیلم طی سال های 1973 تا 1995 نگاشته است که سپهر اندیشه او در این زمینه را تشکیل می دهند. این مقاله ها عبارت اند از: «ناسینما» (1973)؛ «ناخودآگاه در مقام میزانسن» (1977)؛ «دو دگردیسی امر اغواگر در سینما» (1979)؛ «ایده یک فیلم سلطه گر» (1995). گرچه دیدگاه فلسفی لیوتار در مقالات فوق منعکس است، لیکن ما در این پژوهش نظریه او را عطف به نظریه مونتاژ آیزنشتاین، توسعه می دهیم. این شیوه در کتاب هیولای هستی: سفری با هایدگر در راه سینمای ترس آگاهانه نیز به کار گرفته شده تا آرای هایدگر در تدوین نظریه ای سینمایی مبنی بر تجلی جلوه های ترس آگاهی، به مثابه رویداد حقیقت، تبیین شود.
فایده نگری و صداقت: ارزیابی نقد ویلیامز بر فایده نگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
169-191
حوزههای تخصصی:
یکی از نقدهایی که فایده نگری را با چالش مهمی مواجه ساخته است نقدی است از جانب برنارد ویلیامز بر این اساس که فایده نگری، در جهتِ تحصیلِ خیرِ بیشتر، افراد را از علایق و طرح های شخصی شان بیگانه می سازد. به اعتقاد او، فایده نگری با تکیه بر مسؤولیت سلبی که از ذاتیات پیامدنگری است، که صرفا به وضع امورِ موجود در عالم می اندیشد، مستلزم آن است که شخص از نگرش ها و طرح هایی که هویت او را می سازند بیگانه شود، و صداقت اش را، که به لحاظ اخلاقی بسیار مهم است، از دست بدهد. این مقاله به تحلیل و بازنگری نقد ویلیامز نسبت به مسؤولیت سلبی می پردازد، و نشان می دهد که مسؤولیت سلبی تنها اقتضاءِ پیامدنگری نیست، بلکه اقتضاء تعقیب یک طرح و برنامه ی شخصی هم می تواند باشد؛ و ربط آن را با تهدیدِ صداقت از چند جهت مورد تردید قرار می دهد. همچنین مبنایی را که برآن اساس ویلیامز فایده نگری را موجب بیگانگی ما از احساسات اخلاقی مان می داند زیر سؤال می برد. سپس، با طرح بعضی اعتراضات به نگرش ویلیامز و پاسخ به آنها، به بحث در باره اهمیتِ صداقت و جایگاه آن به لحاظ اخلاقی می پردازد؛ ودر آخر، لزوم سازگار شدنِ دیدگاه اخلاقی با طرح های عمیق شخصی به منظور حفظ صداقت را بررسی می کند.
تحلیل نقد ویتگنشتاین بر آگوستین درباره نظریه تصویری زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
45 - 65
حوزههای تخصصی:
ویتگنشتاین پژوهش های فلسفی را با نقد و تحلیل نگرش آگوستین درباره زبان آغاز می کند. او مدعی است که نظریه آگوستین مبتنی بر درکی محدود و به گفته او ابتدایی از زبان است که آن را در قالب ارتباط و تصویرگری عالم واقعیت تعریف کرده است. مساله پژوهش این است که چرا ویتگنشتاین در نقد نظریه تصویری معنا از آگوستین به عنوان نماینده برجسته این دیدگاه سخن گفته است؟ در این پژوهش با روش کیفی استنتاجی و با بهره بردن ازیکی از آثار کاملا تخصصی و فلسفی آگوستینیعنی دیالوگ آموزگار نشان داده شده که نقدهای ویتگنشتاین بر نظریه تصویری زبان، ملاک معناداری زبان و نظریه آموزش و تعریف اشاری اگرچه نه کاملا اما تا حد زیادی مبتنی بر برداشت محدود از مواضع زبان شناختی آگوستین است. لذایافته پژوهش حکایت از آن دارد که نقدهای ویتگنشتاین بر دیدگاه آگوستین به روایت آثار او تنها محدود به کتاب اعترافات بوده و از آن جایی که این اثر خودزندگینامه ای بیشتر برای مخاطب عام نگاشته شده است و هدف آگوستین در آن طرح مسائل بغرنج و پیچیده زبان و فلسفیدن درباره آن ها نبوده است، فهم ویتگنشتاین از جغرافیای اندیشه آگوستین را به شدت مورد تردید قرار می دهد.
مقایسه مفهوم ماده فلسفی ارسطوئی (هوله) و ماده در دوره جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین مفهوم ماده ارسطویی (هوله) دارای اهمیت است. نخست، ازاین جهت که به نظر می رسد ارسطو نخستین فیلسوفی است که اصطلاح هوله را در معنای فلسفی آن به کاربرده و به واسطه او، این مفهوم وارد فلسفه شده است. دوم اینکه، تصور ماده اولی، با چالش هایی همراه است؛ زیرا به گفته ارسطو، ماده اولی هیچ گونه تعینی ندارد. به نظر می رسد مفهوم ماده به طورکلی در فلسفه ارسطو، مانند مفهوم صورت، مفهومی فلسفی است که باید آن را از سنخ معقولات ثانیه به شمار آوریم. ماده ارسطویی بر هر ماده فیزیکی خارجی تقدم دارد. پس آیا ترجمه هوله ارسطویی به «Matter» که به ماده فیزیکی گفته می شود، موجب خلط مبحث نیست؟ در این نوشتار به تبیین این مباحث مهم که نقش بسزایی در درک و تصور مفهوم ماده دارد، پرداخته می شود.
معناشناسی اسما و صفات الهی در اندیشه قاضی سعید قمی و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علامه طباطبایی و قاضی سعید قمی دو نماینده مهم الهیات اثباتی و سلبی هستند. قاضی سعید با رویکرد سلبی، به عدم امکان شناخت صفات الهی روی آورده، اصل صفات و نیز صفات متصوَّر را از حق تعالی نفی می کند. در مقابل، علامه با تأکید بر شناختاری بودن زبان دین و وجود داشتن اصل صفات، رویکرد سلبی را رد می کند و به الهیات اثباتی روی می آورد. لیکن وی با اشاره به نقص ذاتی مفاهیم و نیز ناتوانی ذهن انسان در تجرید نقایص از مفاهیم، توصیف ذات لایتناهی الهی را با این مفاهیم متصوَّر و قابل درک دارای اشکال می داند، هرچند به جهت مبانی وجودشناختی خاص خویش، اصل صفات را به خداوند نسبت می دهد. در این پژوهش، با ارزیابی مقایسه ای دو دیدگاه مذکور به گونه تطبیقی و تحلیلی، نحوه و میزان موفقیت آن ها در برون رفت از لغزش گاه های تشبیه و تعطیل واکاوی شده و البته بر لزوم خروج کامل از دو حد «تشبیه» و «تعطیل» تأکید شده است.
تحلیل فراعرفی روایات تأویلی با تأکید بر جواز الغای پیوندهای متنی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۸ شماره ۷۹
5 - 36
حوزههای تخصصی:
مطالعه روایات تأویلی نشان می دهد، بخشی از این روایات با عبور از «سیاق» و «بافت» به ارائه مفاهیم و مصادیقی می پردازند که تحلیل دلالی این روایات را با دشواری خاصی مواجه می سازد؛ چراکه نادیده گرفتن سیاق، امری نامتعارف است. با وجود این سیره تفسیری معصومان در تبیین آیات، نشان می دهد، قرینه ای عام از سوی ماتن در تعامل با نص قرآن وجود دارد که مجوز الغای سیاق به شکل جزئی و کلی را صادر می کند و در سایه آن می توان این روایات را توجیه و تحلیل نمود. البته الغای سیاق در اقتباس و تداعی معانی نیز انجام می گیرد و امری عرفی تلقی می شود، اما این کار در آنها کارکرد تفسیری و معنانمایی ندارد، بلکه کارکرد تزئینی یا تطبیقی دارد و همین امر مجوز الغای سیاق در آن دو است؛ درحالی که الغای سیاقِ مستند به سیره تفسیری اهل بیت، این امر را به حوزه استخراج معانی از آیات نیز کشانده است و مجوز کارکرد تفسیری و فراعرفی آن را نیز صادر نموده است.
حقیقت اراده انسان از دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اراده یکی از ارکان اصلی افعال اختیاری انسان است که تبیین حقیقت آن در تبیین ، تفسیر و تأویلِ کنش های انسانی نقش مهمی ایفا می کند . ملاصدرا دیدگاه خود درباره حقیقت اراده انسان را در مواضع متعددی از آثارش بیان کرده است ، اما بیان او پراکنده ، نامنظم و گاه آمیخته با دیدگاه دیگران است . این مقاله با روش نقل و جمع آوری عبارات ، تحلیل عقلی آن ها و ارائه استدلال برهانی ، حقیقت اراده انسان را در دستگاه فلسفی ملاصدرا تبیین کرده است و نشان داده که چگونه تغییر مبانی در فلسفه ملاصدرا به ارائه تبیین جدیدی از اراده انسان انجامیده است . در این مقاله این نتیجه به دست آمده که از نظر ملاصدرا اراده از یک هویت وجودیِ سریانیِ «مادی۔ مجرد» برخوردار است و آن چه از آن به «اجماعِ نفس» و «تصمیمِ جازم» تعبیر می شود ، صرفاً یکی از مراتب مجرّد این هویت سریانی است . همچنین این مقاله به این نتیجه دست یافته که با توجه به مبانی ملاصدرا و به موجب یک استدلال برهانی ، شایسته و بایسته است تا بخشی از دیدگاه ملاصدرا اِصلاح شود؛ به طوری که اجماع نفسانی هویتی مادّی داشته باشد .
تفسیر از آن خویش کننده اخلاق نیکوماخوس به مثابه راهبر پدیدارشناسی هرمنوتیک هایدگر جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارسطو از فلاسفه تأثیرگذار بر روی تفکر هایدگر جوان است. هدف مقاله حاضر روشن کردن بخشی از این تأثیرگذاری است. هایدگر در خلال سال های ۱۹۲۲-1926 عمیقا به فلسفه ارسطو می اندیشد. اخلاق نیکوماخوس اثری از ارسطو است که بیش از سایر آثار، مورد توجه هایدگر قرار گرفته است. برای درک مواجهه هایدگر در این سالها با تفکر ارسطو بر روی سه اثر مهم این دوره « پدیدارشناسی در ارتباط با ارسطو» به سال ۱۹۲۲، «مفاهیم بنیادین ارسطو » به سال ۱۹۲۴ و « افلاطون: محاوره سوفسیت» متمرکز می شویم. استدلال مقاله این است که تفسیر هایدگر از ارسطو در این سالها در زمره اولین تلاش ها و تمرین های روش شناسی خاص وی، پدیدارشناسی هرمنوتیک است. به طوری که می توان بالیدن پدیدارشناسی هرمنوتیک و بسیاری از مفاهیم بنیادین اندیشه هایدگر در هستی و زمان مانند تخریب پدیدارشناسی، پروا، وجدان را حاصل تأمل هایدگر بر روی اندیشه های ارسطو در خلال این سال ها دانست. سه گام اصلی این مقاله برای روشن کردن تفسیر از آن خویش کننده اخلاق نیکوماخوس عبارتند از پرداختن به حقیقت، بررسی مواجهه پدیدارشناسانه هایدگر با اخلاق نیکوماخوس و بررسی تخنه به مثابه افق آشکارگی تکنولوژی. در هر یک از این سه گام سعی می کنیم تأثیر تفکر ارسطو بر هایدگر را بررسی کنیم .