فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۷۴۱ تا ۳٬۷۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
روش علمی نیوتن در اصول
حوزههای تخصصی:
عموما تصور می شود که نیوتن از بدو کاوش های طبیعت شناسانه اش دارای روشی بوده که همواره از آن پیروی می کرده است و دو کتاب ماندگار و فوق العاده تاثیر گذارش اصول ریاضی فلسفه طبیعی و علم البصار،محصول پیروی از آن روش است.اما انشتاین هشدار می دهد که اگر می خواهید چیزی از فیزیکدانان درباره روش هایی که بکار گرفته اند بدانید"به حرف های آنها گوش ندهید و توجه خودرا معطوف به اعمال آنها بکنید."با توجه به هشدار تامل انگیز و جالب توجه اینشتاین در این مقاله کوشیده ام تا اولا هر آنچه نیوتن درطبع های مختلف اصول ریاضی فلسفه طبیعی و علم الابصار درباره روش علمی،قواعد روش شناختی و معرفت شناختی اش اظهار کرده موردبازیابی و شناسایی قرار دهم.ثانیا،تلاش شده تا آن چه را نیوتن درعمل انجام داده و شناسایی و ارائه کنم.درجریان این شناسایی ها،آشکار می شود که میان آنچه نیتون درباره روش کار و کاوش اش گفته و آنچه در عمل انجام داده تغایر وبعضا تعارضات روشنی وجود دارد.همچنین،آشکار می شود که ابدا چنین نبوده که از ابتدا نیوتن به یک مجموعه خاصی از قواعد روش – معرفت شناختی آگاهی داشته و از آنها آگاهانه پیروی کرده است.نیوتن تنها پس از مواجهه باسیل خروشانی از انتقاداتی که متوجه طبع اول اصول ریاضی شد به قواعد روش-معرفت شناختی روی آورد.در طول 40سال پس از طبع نخست اصول (1687)و آخرین طبع آن(1726)،عمده تلاش های نیوتن مصروف طراحی وابداع واعلام قواعد جدید بازی علم شد تا اولا نظریه پردازی های طبیعت شناسانه خودرا با عطف به آن قواعد موجه و مقبول نشان دهد و از آن دکارتیان را ناموجه و نامقبول.و ثانیا به تبع،سیل انتقاداتی که وی را به شدت آزرده دل ورنجورکرده بود تضعیف و تخفیف کند.
انسان شناسی پولس از منظر گناه ذاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از اعتقادات مهم مسیحیان، اعتقاد به آموزة گناه ذاتی است که بیانگر نافرمانی حضرت آدم علیه السلام و حوا و آلوده شدنِ ذریة آنان است. این آموزه، نه تنها زمینه ساز پیدایش مسیحیت کنونی شد، بلکه موجبِ تغییرات بنیادین در انسان شناسی مسیحیان گردید. پولس، که از مهم ترین شخصیت های جهان مسیحیت محسوب می گردد، در چارچوب آموزة گناه ذاتی، انسان شناسی ای ارائه کرد که منحصر به فرد و درخور توجه است. با توجه به جایگاه ممتاز پولس در جهان مسیحیت، بررسی دیدگاه او در زمینة مباحث انسان شناسی و شناخت عواملی که منجر به بروز چنین دیدگاهی در وی شدند، می تواند امری ضروری و مهم تلقی گردد.
موضوع حکمت متعالیه: وجود لابشرط مقسمی
حوزههای تخصصی:
صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى (ملّاصدرا) در «حکمت متعالیه» خود، سعى کرده است در موارد زیادى به عرفان نزدیک گردد. یکى از آن موارد را شاید بتوان در بحث «موضوع فلسفه» دید که با مطرح کردن «وجود لابشرط مقسمى» به عنوان موضوع حکمت متعالیه، نوعى هماهنگى و قرابت با موضوع عرفان نظرى مطرح کرده است، هرچند رهیافت هاى هر یک از این دو علم متفاوت بوده، در یکى استدلال عقلى غالب است و در دیگرى، شهود و رؤیت قلبى. نوشتار حاضر در حدّ خود، سعى کرده است به تبیین تقاربى که مطرح گردید، بپردازد.
مسئله زبان خصوصی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله زبان خصوصی، بحثی است مرتبط به قلمرو معرفت شناسی و فلسفه ذهن که نخستین بار ویتگنشتاین وارد بافت مطالعاتی فلسفه کرد. او در کتاب مهم تحقیقات فلسفی (1953) بر نبود امکان آن استدلال اقامه کرد. به اعتقاد ویتگنشتاین متأخر، نظام های فلسفی پیشین اعم از عقل گرایی، تجربه گرایی، ایدئالیسم و حتی اتمیزم منطقی به گونه ای مسئله حصول معرفت را تبین می کردند که مستلزم قول به زبان خصوصی بود. زبان خصوصی، طبق تعریف ویتگنشتاین، زبانی است که واژه های آن تنها از احساسات خصوصی و بی واسطه گوینده حکایت می کنند. این واژه ها صرفاً معلوم گوینده اند و کسی دیگر آن زبان را نمی فهمد. از نظر ویتگنشتاین چنین زبانی اساساً امکان ندارد؛ زیرا پذیرش آن مستلزم شکاکیت معرفت شناختی و معناشناختی است. بنا بر نظر ویتگنشتاین، در تعریف زبان خصوصی دو عنصر اساسی اخذ شده است: یکی مفهوم «خصوصی» و دیگری مفهوم «حکایت کردن». ویتگنشتاین پس از تحلیل معناشناختی این دو مفهوم، سعی می کند نشان دهد که چگونه نظام های فلسفی پیش از او از تبیین و توجیه مسئله معرفت و فهم و ارتباط زبانی عاجز بودند و یک سره در دام سولیپسیزم معرفتی گرفتار می شدند. راه نجات آن است که زبان را پدیده ای اجتماعی و عام تلقی کنیم که حتی کاربرد آن در احساسات خصوصی نیز در بازی زبانی احساسات معنا پیدا می کند.
شبح در مقابل انتولوژی در «اشباح مارکس» دریدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دریدا با بازآفرینی مفاهیم فیلسوفان ، متون خود آن ها را در ساحتی ساختارزدایانه بسط و گسترش می دهد . در کتاب « اشباح مارکس»وی با به کارگیری مفهوم شبح ، به ارائه خوانشی تازه از اندیشه ی مارکس و مارکسیسم می پردازد . صرف نظر از تفسیر مارکس توسط دریدا ، خود مفهوم شبح و وجوه آن اهمیت اساسی پیدا می کنند.این مقاله می خواهد نشان دهد که چگونه شبح شناسی در مقابل هستی شناسی متعارف و متافیزیک حضور قرار می گیرد .شبح با گسترش قلمرو واقعیت و زمان ،تفسیر متافیزیکی صلب از آن ها را به چالش می کشد .شبح بودگی واقعیت اشاره به این امر دارد که واقعیت امری از پیش متعین و واقع شده نیست بلکه آن همواره در حال ساخته شدن است .شبح بودگی زمان نیز سیر خطی گذشته – حال – آینده را به پرسش می گیرد. این ها مفاهیم متافیزیکی از زمان هستند که مانع تحقق شبح بودگی زمان می شوند . علاوه بر این ها ظهور سیاسی واجتماعی شبح بودگی نیز ،تعریف تازه ای از کنش ومسئولیت سیاسی ارائه می دهد . کنش و مسئولیت سیاسی بدین معنا ، به آینده وافقی برنامه ریزی شده معطوف نیست. بلکه کنش و مسئولیت سیاسی شبح وار ، همواره در حال انجام وپذیرفتن باقی می ماند
بررسی و نقد دیدگاه سوئین برن در باب وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریچارد سوئین برن از جمله فیلسوفان معاصری است که به استدلال های استقرایی برای تبیین خداباوری روی آورده است. وی با استفاده از اصل زودباوری و سادگی، و با تفکیک نظم های زمانی از مکانی ، احتمال وجود خداوند را بسیار تقویت می نماید.سوئین برن سعی دارد از طریق فرضیه خداشناسی توحیدی به پرسش های مرزی پاسخ گوید. اما تمسک به مفاهیم احتمال، سادگی، زودباوری، پیش بینی پذیری، و نظم های زمانی در تقویت این فرضیه، در چالش با اشکال های متعددی است که این مقاله با نگاهی نقادانه به ارزیابی آنها می پردازد.
توصیفها
منبع:
ارغنون ۱۳۷۴ شماره ۷ و ۸
الاهیات بارت
حوزههای تخصصی:
کارل بارت[1] (1968 ـ 1886) برجسته ترین الاهیدان پروتستان در قرن بیستم است. تأثیر اندیشه های او بر مسیحیت چنان عظیم بود که دیدگاه های او را انقلابی در الاهیات مسیحی نامیده اند؛ (مک کواری، 1378: 475) این تأثیر، تنها در الاهیات و بر الاهیدانان مسیحی نبود، بلکه بسیاری از مردم عادی مسیحی را هم شیفته خویش ساخت. امروزه در الاهیات مسیحی نوشته یا تحقیقی را نمی توان یافت، مگر اینکه به نحوی به آرا و نظریات بارت اشاره کرده باشد و به همین جهت شناخت الاهیات مسیحی معاصر بدون آگاهی از دیدگاه های بارت ناتمام است. همچنین نشانه های وجود نوعی قرابت میان نگاه و روش الاهیاتی بارت با روش اشعری ها، اخباری ها و تفکیکی ها در کلام اسلامی اهمیتی مضاعف به شناخت الاهیات بارت می دهد. با این همه، حجم گسترده آثار بارت و تحولات اساسی در حیات الاهیاتی او ارائه گزارش و تحلیلی دقیق از الاهیات بارت را دشوار می سازد. (هوردرن، 1368: 110) این دشواری را می توان به روشنی در تحلیل های متنوع از الاهیات بارت مشاهده کرد. در این نوشتار سعی ما بر این است تا از میان این گزارش ها و تحلیل ها با الاهیات بارت آشنا شویم.
مبانی نظری فهم قرآن ازنظر علامه طباطبایی(ره) و مقایسه ی آن با آرای کلادنیوس، شلایرماخر و هیرش از هرمنوتیست های کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن کلیات روش های تفسیر و تأویل
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن کلیات مفسران و تأویل گران شیعی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
قرآن کتاب هدایت و برنامه ی زندگی انسان است. فهم صحیح و معتبر آیات قرآن لازم و ضروری است. مقاله ی حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی به بررسی مبانی نظریه ی تفسیری علامه طباطبایی درخصوص فهم و تفسیر قرآن می پردازد تا مبانی نظریه ی تفسیری ایشان را آشکار نموده و آن را با آرای برخی هرمنوتیست های کلاسیک مقایسه نماید . یافته های این پژوهش نشان می دهد که علامه باتوجه به مبانی فهم خود که از بینش قرآنی او ناشی می گردد، هرمنوتیک خاصی برای قرآن دارد. ازسوی دیگر، هرمنوتیک کلاسیک به رغم تفاوت با نظریه ی تفسیری علامه، شباهت هایی هم با آن دارد. دانشمندانی چون کلادنیوس، شلایرماخر و هیرش، همگی بر نیت و قصد مؤلف در کشف مراد متن اعتقاد داشته اند که این امر، نظریات این دانشمندان را ب ه دیدگاه علامه در مقوله ی فهم قرآن نزدیک می گرداند. ازنظر نگارنده، نظریه ی « تفسیر قرآن با قرآن» علامه، به رغم برخی تفاوت ها، با آرای هرمنوتیک کلاسیک شباهت زیادی دارد.
طالبوف، غرب و تجدد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله دیدگاه های طالبوف را درباره وجوه گوناگون تمدن جدیدغرب، آزادی، دموکراسی، علم و تعلیم و تربیت و استعمار، به کوتاهی بررسی می کند.چگونگی برخورد ایرانیان با تمدن غربی و پیدایش فرنگی مابی یا غربزدگی نیز مبحثی است که دیدگاه های طالبوف پیرامون آن به کوتاهی مورد اشاره قرارگرفته است .با این هدف که نقش و جایگاه و تاثیر او در پیدایش«گفتمان غربزدگی»در ایران قرن بیستم معین و شناخته گردد
پارادوکس تعیین حد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متافیزیک توصیفی استراوسن، همانند رئالیسم تجربی کانت، با توصیف ساختار واقعی اندیشه ما از جهان، به تعیین محدودیت های شناخت تجربی ما از جهان می پردازد. در این صورت، ایدئالیسم استعلایی کانت همچون آموزه نا منسجمی می ماند که گرویدن به آن به معنای باز گشت مجدد به شکاکیتی است که فلسفه انتقادی خواهان حل آن بود. مطابق نظر استراوسن، کافی است فقط درباره حد، فکر کنیم و نه اینکه همانند آموزه ایدئالیسم استعلایی کانت به هر دو طرف حد فکر کنیم، چرا که اندیشیدن درباره هر دوطرف حد منجر به پیدایش پارادوکس تعیین حد می گردد. اما آیا متافیزیک توصیفی او می تواند محدودیت های شناخت ما را توصیف کند بدون اینکه به هر دوطرف حد فکر کند؟ ظاهراً او به هنگام توصیف محدودیت شناخت ما٬ زبان باور را اتخاذ کرده و ما را مقید به نوعی الزام متافیزیکی می کند که مخالف با طرح کلی متافیزیک توصیفی اش است. به این ترتیب٬ او نیز مرتکب همان پارادوکسی می شود که آنرا در کانت کشف کرده بود. به نظر می رسد تفکر درباره حد اصولاً پارادوکسیکال است و ما نمی توانیم براساس آن شکاکیت را حل کنیم. در نتیجه راه برای مطالعات آتی در متافیزیک همواره باز است.
دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا در تبیین موضوع فلسفه و تمایز آن با سایر علوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علم بودن یک علم مرهون انسجام مسائل و انسجام مسائل در گرو عاملی وحدت آفرین است. اغلب حکما این عامل وحدت آفرین را موضوع علم خوانده و موضوع را ملاک تمایز علوم از یکدیگر دانسته اند. پرسش اصلی تحقیق حاضر، بررسی دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا در تعیین موضوع فلسفه و تمایز آن از سایر علوم است. چنانکه در منطق آمده، موضوع هر علم چیزی است که از عوارض ذاتی آن علم بحث میکند؛ بتعبیر دیگر، محمولات مسائل علم از عوارض ذاتی آن است. ازاینرو بین موضوع هر علم و مسائل آن رابطه تنگاتنگی برقرار است. طبق دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا، موضوع فلسفه ـ در مقام تعریف ـ «موجود بما هو موجود» است و مسائل آن نیز از عوارض ذاتی وجود است. اما نه تنها دلیلی بر اثبات این مطلب نیست، بلکه در تمام تحقق پارهیی از مسائل موجود در آثار این دو فیلسوف منطقاً از مسائل این فن بشمار نمیآیند؛ از جمله مباحث نفس، معاد، نبوت و امامت. تطبیق قواعد منطقی علم شناسی بر همه آنچه بعنوان مسائل فلسفی مطرح است، بسیار چالش برانگیز است؛ چرا که در مقام تعریف مسائل فلسفی باید از عوارض ذاتیه «موجود بما هو موجود» باشند اما در مقام تحقق به مشکل برخورده و بنظر میرسد در برخی از مسائل فلسفی این نکته رعایت نشده است. ازاینرو شکافی میان مقام تعریف و مقام تحقق فلسفه، بوجود میآید که باید برای پر کردن این شکاف تلاشهایی انجام شود. از جمله اینکه اگر بخواهیم فیلسوفانه به اثبات عقاید خود بپردازیم، میتوانیم آن را در علمی جداگانه یا در فلسفه های مضاف بررسی کنیم. ازاینرو هیچ منعی بنظر نمیرسد که حوزه های گوناگون فلسفی را با شعاعهای متفاوت تعریف کرده و با قراردادن موضوعات متفاوت و التزام به قاعده عوارض ذاتیه به فلسفه های اخص و اعم دست یافت.
نظریه ی ذره ( فرایند شکل گیری، آموزه ها و قوت آن )
منبع:
فلسفه دین ۱۳۸۴ شماره ۲
حوزههای تخصصی:
نظریه ی ذره ناظر به وجود خلا و اجزای بنیادین در جسم است اصول این نظریه را به تدریج نزد نخستین فیلسوفان یونان مطرح نمودند و لوکیپکوس و دموکریتوس آن اصلور به صورت نظامی تحسین برانگیز در آورند آنان افزون بر آن کیفیات ذاتی جسم را کیفیات ذاتی جسم را از کیفیت غیر ذاتی آن باز شناختند و رابطه ی آن ها را با یکدیگر بیان کردند ارسطو فیلسوف نامدار یونان باستان در مورد این نظریه موضع مخالف دراد او در مورد اجزای بنیادین به گونه ای سخن می گوید که گویی منکر وجود جز فاقد مقدار است او در رویارویی با نظریه خلا عباراتی را به کار می گیرد که می توان آنرا مخالف پاره ای از اصول طبیعی نظام فسلفی خود او دانست اما این مقاله با راسطو همراه نیست و اشکالات او بر حرکت ذرات و وجود خلا را نادرست می داند
نکاتی درباره گزاره های حقیقیه(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معارف عقلی ۱۳۸۷ شماره ۹
حوزههای تخصصی:
فهم درست حقیقت گزارههای حقیقیه، نقش تعیین کنندهای در حل بسیاری از مشکلات نظری دارد. آیا این گزاره به گزارة شرطی بازمیگردد؟ آیا افراد موضوع، باید دستکم وجود فرضی داشته باشند؟ آیا افراد موضوع، باید واقعی باشند یا فرد اعتباری هم میتواند فرد آن باشد؟ آیا گزارة حقیقیه میتواند وجود فردش را در خارج اثبات کند؟ در این نوشتار، به این پرسشها و پرسشهای دیگر پاسخ میگوییم.
به سوی معرفت شناسی غیر بنیادگرا: مناظره بازنگریسته هابرماس/ لومان
منبع:
ارغنون ۱۳۷۹ شماره ۱۶
حوزههای تخصصی:
هوسرل در نگاه پوپر
منبع:
کیان ۱۳۷۷ شماره ۴۳
اشیاء کوانتومی: تعبیر سیگما برای مسأله اندازه گیری در مکانیک کوانتوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تعبیر بدیلی تحت عنوان سیگما، برای بردار حالت مکانیک کوانتوم پیشنهاد می شود که با در نظر گرفتن اجزاء زمانی برای اشیاء (چهاربعدگرایی)، مدلی برای حل مسأله اندازه گیری عرضه می کند. در این نوشتار، ظرفیت و قدرت تبیینی این مدل برای حل سه مسأله اندازه گیری، یعنی مسأله نتیجه، مسأله آمار و مسأله اثر مورد بررسی قرار خواهد گرفت و به اجمال استدلال می شود که تعبیر سیگما حداقل به همان اندازه تعابیر دیگر معقول است.