فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۶۱ تا ۸۸۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۸
199 - 219
حوزههای تخصصی:
دلوز و گتاری در دوره دوم فلسفی شان -به صورتِ ویژه در مجلّدات سرمایه داری و شیزوفرنی- انگشت اتهامشان را به سمتِ ماشین سرمایه داری می گیرند و یکی از خصایص مهم آن را ارتجاعی بودنش می دانند. ارتجاع به این معنا که نهاد سرکوب و سلطه، پس از هر قلمروزدایی، مجدداً قلمروگذاری می کند و در هیبت جدیدی آکسیوم صلب و ثابت پیشین را پی می گیرد. به تبع، روان کاوی و دیگر نهادهای آموزشی و آپاراتوس های ذیل آن را نیز به پارانوئید سازی و ترویج فاشیسم بر بستر امیال ماشین های میل کننده -که اساساً انقلابی و شیزوفرنیک اند- متهم می کند. ادعای اصلی این مقاله معرفی آپاراتوس دیگری به نام علم مدیریت است. براساسِ دلایلی که توضیح آن خواهد آمد، مقدم بر هر آپاراتوس دیگر، نقد علم مدیریت مهم تر و محق تر است و باید نقدهای دلوز و گتاری را به آن سمت بازنشانه گیری کرد. در این متن تلاش می شود که، پس از بررسی اولیه چرایی انقلابی بودن فلسفه شیزوفرنیک ژیل دلوز و فلیکس گتاری و نیز تبیین ضدیت این فلسفه با جریانات سرکوبگر و آپاراتوس های بازقلمروگذار ضدانقلاب، به یکی از اصلی ترین آپاراتوس های خادم سرمایه داری -علم مدیریت- بپردازیم.
بررسی ارتباط سبک رهبری با نوآوری سازمانی معلمان ورزش زن شهر مشهد
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط سبک رهبری با نوآوری سازمانی معلمان ورزش زن شهر مشهد بود.روش کار: جامعه آماری پژوهش را کلیه معلمان ورزش زن شهر مشهد که تعداد آنها 540 نفر می باشد تشکیل می دادند که با استفاده از جدول مورگان و نمونه گیری در دسترس حجم نمونه آماری برابر با 225 معلم برآورد شد. به منظور جمع آوری داده ها از دو پرسشنامه سبک رهبری (MLQ) و نوآوری سازمانی استفاده گردید. روش تحقیق با توجه به نوع مطالعه توصیفی و از نوع همبستگی بوده که به صورت میدانی اجرا شده است. ب ه منظور تجزیه و ت حلیل داده ها از شاخص های توصیفی و آزمون های آماری کلموگروف اسمیرونف، ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون و تحلیل مسیر استفاده گردید.نتایج: نتایج نشان داد بین سبک رهبری تحول گرا و عمل گرا با ن وآوری سازمانی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. همچنین سبک رهبری عمل گرا واجد شرایط پیش بینی نوآوری سازمانی می باشد. لذا چنان چه کارکنان در امورات شغلی خود از طرح های تحول گرایانه با مدنظر قرار دادن جنبه عملکردی آن استفاده نمایند، می توانند موجبات افزایش نوآوری را در محیط سازمان به وجود آورند.نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت سبک رهبری در بین مدیران می توان به بهبود نوآوری سازمانی در بین معلمان کمک فراوانی نمود.
جریان قاعده الواحد در علم اصول فقه
منبع:
الهیات سال ۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹
61 - 87
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی درستی و یا نادرستی جریان قاعده الواحد در علم اصول فقه می پردازد. در این راستا ابتدا به شناخت قاعده الواحد پرداخته شده و در نتیجه خاستگاه قاعده الواحد، علمی حقیقی به نام فلسفه و مجرای آن در حوزه حقایق تکوینی قلمداد شده است. سپس پیرامون اعتباریات بحث شده تا تفاوت جوهری ادراکات حقیقی و ادراکات اعتباری نسبت به هم و احکام ویژه هریک و چرایی ارتباط تولیدی نداشتن این دو سنخ از ادراکات نسبت به هم تبیین شود. البته ملاک صحت و خطا در اعتباریات، وجود غرض و عدم آن می باشد و اصلا نمی توان با برهان یک اعتبار را ثابت و یا رد نمود. سپس چرایی جریان برهان در علوم حقیقی و چگونگی ارتباط تولیدی داشتن ادراکات حقیقی نسبت به هم روشن می شود؛ اینکه اساس حرکت برهانی ذهن برای کشف حقایق تکوینی بر مدار روابط واقعی یا همان روابط علی معلولی حقایق تکوینی است درحالیکه اعتباریات بر مدار روابط واقعی، تولید نمی شوند. با شناخت ساختار علوم حقیقی، ساختار و احکام علوم اعتباری از جمله علم اصول فقه شناخته می شود؛ اینکه تفکیک احکام اعتبارات از احکام حقایق امری ضروری بوده، لذا خلط احکام این دو خطاست.
تحلیل مبنایی دیدگاه علامه طباطبایی(ره) در حمل ذاتیات بر ذات و پاسخ به اشکالات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
173 - 194
حوزههای تخصصی:
با نظر به تقسیم حمل، به حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی، در تعیین مصادیق و تطبیق با اقسام اختلاف نظرهایی بوجود آمده است، از جمله درباره کیفیت حمل ذاتیات بر هم و بر ذات، دیدگاههایی مطرح است. مشهور حمل جنس و فصل بر نوع و بر یکدیگر را حمل شایع صناعی دانسته اند. علامه طباطبایی حمل جنس و فصل بر یکدیگر را شایع و حمل جنس و فصل بر نوع را اولی ذاتی می داند، چنانکه برخی مانند علامه جوادی آملی، حمل جنس و فصل بر یکدیگر و حمل جنس و فصل بر نوع را اولی ذاتی معرفی کرده اند. ممکن است در نگاه ابتدایی، دیدگاه علامه طباطبایی با مشهور متعارض تلقی شده و با داعیه دفاع از قول مشهور، مورد نقد و اشکال واقع شود، لکن به نظر می رسد با استنباط و تعریف مبنا برای دیدگاه علامه بتوان این اختلاف را اختلافی مبنایی قلمداد نموده و نقد های مطرح در حوزه نظریه را با توجه به مبنا پاسخ گفت. در این مقاله ضمن تحلیل مبنای علامه در حمل ذاتیات بر ذات، و انتقال نزاع از نظریه به مبنا، برخی اشکالات مطرح شده در سطح نظریه مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده شده است که نقد دیدگاه علامه بدون توجه به مبانی احتمالی آن از جهت شیوه تحقیق محل تردید و تامل است.
پژوهشی معرفت شناسانه دربارۀ «فکر» و «نظر» در مراتب صدور در اثولوجیا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
175 - 200
حوزههای تخصصی:
درکتاب اثولوجیا «فکر» و «نظر» در مباحث مختلفی مطرح می شود. هر فکری به فاعل تفکر و نیز متعلق فکر نیاز دارد و «نظر» نیز معمولا در مقابل «عمل» معنا می یابد. مسئله این است «فکر» و «نظر» در اثولوجیا چگونه بررسی می شود و آیا «فکر» و «نظر» یکی هستند و برهم منطبقند یا دو امر جدای از هم و مربوط به حوز ه های مختلف هستند؟ فکر در اثولوجیا در نسبت با نفس و عقل در دو عالم عقل و عالم محسوسات، و در نسبت با خدا مطرح می شود. در این نوشتار باتوجه به نسبت نخست آن، دو تعریف از «فکر» و وظایف نفس مطرح می شود. یکی «دریافت تعقلی نفس» و دیگری «فکر» به معنای «تدبیر بدن» است؛ اما در نسبت دوم یعنی فکر در نسبت با خدا، فکر به معنای «حرکات از مقدمات به نتایج» است، و با دلایلی فکر از خدا سلب می شود. اما بحث «نظر»نیز در خدا و عقل و نفس به یک معناست و متفاوت از اندیشۀ پیشینیان که در مقابل «عمل» بود، به حوزۀ وجودشناسی مربوط می شود. لذا در این نوشتار با نگاهی معرفت شناسانه روش توصیفی-تحلیلی «فکر» و «نظر» را در اثولوجیا بازخوانی می کنیم و به پرسش های مطرح شده در قالب تحلیل پاسخ می دهیم.
ظهور و بروز امر مطلق در اثر هنری توسط نبوغ در فلسفه هنر متقدم شلینگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
312 - 329
حوزههای تخصصی:
شلینگ به دنبال آگاهیِ تام روح انسان است، از طرفی روح آگاه محصول ذهنیتِ انسان است، فلذا در طبیعت روحی ناآگاه تدبیر امور می کند. بنابراین گذار شلینگ از فلسفه طبیعت به ایده آلیسم استعلبایی، در راستای رسیدن به این آگاهی تام است. رسیدن به این آگاهی زمانی میسر می شود که ]من [ (روح) مراحل مختلفی را طی کند. اولین مرحله متعلق به کار حواس است، سپس مشاهده درونی (عقل نظری) و بعد از آن عقل عملی (اخلاق). هنگام فعالیت عقل نظری، تعین تصور بدون اراده فاعل است، اما عقل عملی عین را مطابق اراده فاعل می سازد. بنابراین شکافی میان شناخت نظری و شناخت عملی ایجاد می شود. شلینگ این مسئله را چگونه حل می کند؟ وی کاملا آگاه است که اگر این شکاف پر شود و عین (محصول عقل عملی) و ذهن (محصول عقل نظری) ادغام شوند، امر مطلق ایجاد می شود، اما مسئله اصلی چگونگی عینیت یافتن امر مطلق است که فقط آگاهی تام و اراده ای آزاد قادر به انجام آن هستند. شلینگ چهار مسیر را برای به عینیت رساندن امر مطلق پی می گیرد. یقین حسی، عقل نظری، عقل عملی و شناخت امر مطلق به واسطه هنر چهار مسیری هستند که شلینگ پی می گیرد. پر واضح است که تبیین چگونگی عینیت یافتن امر مطلق، باعث فهم بهتر نظام فلسفی شلینگ می شود. در این مقاله بررسی می شود که شلینگ میان یقیین حسی، عقل نظری، عقل عملی (اخلاق) و هنر کدام یک را سازوکاری مناسب تر برای عینیت بخشیدن به امر مطلق می داند؟ چرا؟ و دلیل استفاده شلینگ از مفهوم نبوغ در نظام استعلایی اش چیست؟
The Deficits of Scientific Scepticism: Revisiting the Higher Values of Contextualistic Pluralism in Justification of Truth and Knowledge Claims(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
116 - 127
حوزههای تخصصی:
Scientific scepticism, fundamentally, questions the veracity and epistemic value of claims not supported by scientific evidence. Motivated by the assumption that only the empirical investigation of reality leads to the truth, the scientific sceptics often maintain that only scientific method is best suited for this purpose. Claims found to be wanting in scientific evidence are considered untrue, and of little or no epistemic consequence. Using the analytical and critical methods, this paper interrogates this epistemic criterion of justification of scientific scepticism. It shows the inherent epistemic deficits in this criterion of the scientific sceptics, and how absolutizing its demands in such a manner as to undermine the veracity and epistemic significance of claims outside the mainstream discipline of science is not only to entrap themselves in many epistemic burdens, but also to sink under the unsavoury weight of criteriological egocentrism, detrimental to cognitive progress. As a credible alternative, this paper explores the epistemic fecundity of contextualistic pluralism – the pluralism of contextually underwritten cognitive positions – in truth and knowledge justification. It concludes with the relevance of this approach in epistemic justification as evident in its inclusive nature as well as its shift of the focus of philosophical thinking from identity to diversity in an interculturality society.
بررسی نقش ادراکات در حقیقت تغییر، حرکت و زمان و تأثیر آن در عوالم وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۵)
65 - 89
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان اصل وجود تغییر حرکت و زمان را در خارج پذیرفته و تلاش کرده اند تحلیل مقبولی از آن ارائه دهند. یکی از سؤالات اساسی در باب تغییر، حرکت و زمان آن است که آیا اتصال و پیوستگی که در خارج مشاهده می شود وصف امور واقع یا ادراکات انسان است؟ در تحقیق پیشرو به این امر پرداخته می شود که اتصال تنها وصف خارج نیست بلکه ادراکات نیز نقشی بسزا دارد و بر این اساس نظریات فلاسفه چه مثبتان تغییر و چه منکران آن به چالش کشیده می شود. آنچه در باب تغییرات عالم یقینی و بدیهی است اینکه ادراکاتی پیوسته دریافت می گردد اما اینکه این اتصال وصف خارج از ذهن نیز باشد بدیهی نیست و نیاز به اثبات دارد. چنانکه در بحث زمان نیز آنچه بدیهی است، احساس تدریجی است که ادراک می شود و برای افراد زمان می سازد اما اینکه سیلان و تدریج وصف خارج از ذهن نیز باشد نیاز به اثبات دارد. چنین تفسیری از تغییر، حرکت و زمان در تبیین مسائل کلامی و فلسفی همچون وجود زمان در عوالم مافوق ماده همچون عالم مثال و عالم عقول، قبض و بسط زمان و تحلیل ادله نقلی در باب نحوه زمان در عوالم دیگر و همچنین نسبیت زمان نقشی راهگشا دارد.
نسبت «خود» با «دیگری» در اندیشۀ دکارت و پاسکال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
179 - 200
حوزههای تخصصی:
دکارت می کوشد با به کارگیری راهکار شک و به یاری روش تحلیل، نخست هستی خود را اثبات کند و سپس چیستی «خود» را در مقام جوهر اندیشنده معلوم سازد. او پس از روشن کردن تکلیف «خود» در دو تأمل نخست است که از ره گذر تصورات واضح و متمایزی که از «دیگری» (اعم از خداوند و موجودات دیگر) در خود می یابد، دربارة هستی و چیستی «دیگری » حکم صادر می کند. او سرانجام، با استفاده از حقایق مکشوف با نور طبیعی عقل است که به سراغ اصول تنظیم کنندۀ مناسبات با دیگری می رود. اما پاسکال در ضمن اعتراف به عدم امکان کشف «خود» از طریق درون نگری، فرآیند ابتکاری دکارت در تأملات را وارونه می سازد و کشف «خود» را در گرو رابطه اش با «دیگری» و متأخر از آن می داند. بدین ترتیب سوژۀ اندیشندۀ آزاد و خودآیین دکارتی که «دیگری» را جز در مقام متعلق شناخت خود به رسمیت نمی شناسد و هستی و چیستی «دیگری» را در گرو تصوری می پندارد که «خود» از او دارد، درست در برابر انسان مجبور و دگرآیین پاسکالی قرار می گیرد که هستی و چیستیِ خود او نیز بر دو محور پیش و پس از هبوط، از سویی، و پیش و پس از دریافت فیض الهی، از دیگر سو، وابسته است که در هیچ کدام ارادة آدمی مطلقا نقشی ندارد. تنها تغییر وضعیت وی پیش و پس از دریافت فیض الهی، در تجربۀ نحوه های متفاوتی از دگرآیینی و عدم امکان تجربۀ هر گونه خودآیینی است و سرانجام، تنظیم مناسبات با «دیگری» نیز تنها در پرتو ارجاع به یک «ابردیگری» که خداوند باشد میسر می گردد.
مقایسه تطبیقی ادراک معنا در پوزیتیویسم و فلسفه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۷)
111 - 130
حوزههای تخصصی:
علوم شناختی دربردارنده نظریات گوناگونی پیرامون ادراک معناست. برخی از آن ها براساس مکتب پوزیتیویسم شکل گرفته اند. براساس دکترین اصلی پوزیتیویسم، تنها ابزار شناخت معتبر احساس (حواس) است. علوم معتبر از منظر این مکتب علومی اند که روابط و مناسبات ظاهری اشیاء را مشاهده و آزمایش می کنند. روان شناسی حس گرایانه یکی از این علوم است. در این علم، ادراک انسان در سطح اعصاب، تحریکات عصبی و فعالیت های مغزی مطالعه می شود. برخی از شاخه های این نوع روان شناسی، ادراک را مادّی می دانند. در این نوع روان شناسی ادراک معنا تنها با ابزار حواس و با رویکردی کاملاً مادّی تبیین می شود. این دیدگاه از نظر بسیاری از اندیشمندان اسلامی مردود است؛ زیرا علوم وابسته به مکتب پوزیتیویسم، تنها تبیینی مادّی از پدیده ها ارائه می دهند، در حالی که بسیاری از پدیده ها علاوه بر جنبه های مادّی دارای جنبه های غیرمادّی و مجردند. از منظر فلسفه اسلامی علاوه بر حواس، عقل انسان در ادراک معنی جایگاه ویژه ای دارد. این ادراک در مراتب مختلف و توسط ابزارهای گوناگون صورت می پذیرد، امّا در نهایت مدرک اصلی معنا همان نفس انسان است. در این مقاله ابتدا چگونگی ادراک معنی در مکتب پوزیتیویسم بررسی می شود و سپس چگونگی ادراک معنی از منظر فلسفه اسلامی تبیین می گردد. روش تحقیق ما در این مقاله توصیفی، تحلیلی و تطبیقی است.
بررسی تاثیر آموزش مهارت مثبت اندیشی بر خشنودی شغلی معلمان مدارس ابتدایی شهرستان تنگستان
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش مهارت مثبت اندیشی بر خشنودی شغلی معلمان مدارس ابتدایی شهرستان تنگستان انجام شده است. روش کار: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر 471 نفر از معلمان مدارس ابتدایی شهرستان تنگستان بود. حجم نمونه پژوهش 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس بود. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه خشنودی شغلی اسمیت، کندال و هالین (1959) بود. نتایج: میانگین نمره هر یک از مولفه های خشنودی شغلی یعنی، ماهیت کار، همکاران، ارتقاء، حقوق، محیط کار و سرپرستی در مشارکت کنندگان گروه آزمایش در مرحله پس آزمون بیشتر از گروه کنترل می باشد، به عبارت دیگر می توان گفت که آموزش مهارت مثبت اندیشی منجر به بهبود هر یک از مولفه های خشنودی شغلی یعنی، ماهیت کار، همکاران، ارتقاء، حقوق، محیط کار و سرپرستی در مشارکت کنندگان گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل گردید. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت آموزش مهارت مثبت اندیشی در بین معلمان می توان به بهبود خشنودی شغلی آنان در مدارس کمک فراوانی نمود.
هوسرل و مسأله ی هویات مشاهده ناپذیر در فیزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هوسرل در بند ۴۰ تا ۵۲ رساله ی ایده های۱ با اتّکا بر مبانی ایده ی پدیده شناسی استعلایی، طرح واره ای از فلسفه ی فیزیک خود ارائه می کند. رکن اصلی نظریه ی او، بحث از چیستی و هستی هویات مشاهده ناپذیر و نظری در فیزیکِ ریاضیاتی است. او رأی خود را ضمن رد و نقض دو نظریه ی کیفیات اولیه ثانویه و رئالیسم انتقادی بسط می دهد و تلاش می کند الگویی جایگزین پیشنهاد دهد. در این مقاله، ابتدا با استناد بر متن ایده های۱ به بازخوانی وجه آشکار و صریح نظریه ی هوسرل درباره ی هویات مشاهده ناپذیر می پردازیم، سپس با پیشنهاد چارچوبی معرفت شناختی مبتنی بر پدیده شناسی استعلایی، تلاش خواهیم کرد وجوه مبهم و مناقشه برانگیز نظریه ی هوسرل را تکمیل و بازسازی کنیم. در این راستا، استدلال خواهیم کرد که هویات نظری در فیزیک، شأنی «کلّی» دارند و به همین جهت ضرورت دارد بحث از ماهیت آن ها با بهره گیری از آموزه ی «شهود مقوله ای» انجام شود. در ادامه، ضمن توجه به دو نحوه تحقق کلّی ها در نظر هوسرل (افلاطونی و کانتی)، با تأکید بر نقش یک دادگی خیالی اولیه در تکوین کلی ها، هویات نظری را کلّی در معنای کانتی قلمداد خواهیم کرد و مزایا و محدودیت های این تفسیر را مورد ارزیابی قرار خواهیم داد.
بررسی تأثیر برنامه آموزش فلسفه به کودکان بر رشد مهارت های زندگی دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه، اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان بر رشد مهارت های زندگی دانش آموزان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با استفاده از پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی مدارس دولتی شهر بهبهان به تعداد 1409 نفر در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس، ۶۰ نفر از دانش آموزانی که نمره پایین تری در مهارت های زندگی کسب نمودند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (30 نفر) و کنترل (30 نفر) قرار گرفتند. در مرحله بعد گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 45 دقیقه ای در معرض آموزش فلسفه قرار گرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه مهارت های زندگی ساعتچی و همکاران (1389) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری و چند متغیری استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش فلسفه به کودکان بر رشد مهارت های زندگی (001/0P<، 073/74F=)، رشد مهارت های خودآگاهی (001/0P<، 792/49F=)، همدلی (001/0P<، 996/27F=)، مهارت مدیریت رابطه (001/0P<، 163/84F=)، مهارت ارتباطی (001/0P<، 082/45F=)، مهارت مدیریت استرس و احساسات (001/0P<، 441/46F=)، مهارت داشتن هدف (001/0P<، 492/40F=)، مهارت حل مسئله (001/0P<، 400/60F=)، مهارت تصمیم گیری (001/0P<، 571/35F=)، مهارت تفکر خلاقانه (001/0P<، 805/24F=) و مهارت تفکر نقادانه (001/0P<، 750/65F=) دانش آموزان تأثیر مثبت و معناداری داشته است.
نقدی بر دیدگاه های خاص نبوی در مبانی منطق فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آن جا که مبانی منطق فلسفی، نوشته ی دکتر لطف الله نبوی، نخستین کتاب فارسی در زمینه ی دشوار منطق فلسفی است، علی القاعده بی اشکال نیست. از این رو در این مقاله کوشیده ایم تا به نقد دیدگاه های خاص خود نگارنده در این کتاب بپردازیم. برای نمونه، او در فصل منطق زمان – با کوتاهی کردن در تفکیک ضرورت ازلی و ذاتی و تقسیم ضرورت ذاتی به زمانی و غیرزمانی – به نادرستی دوام را نزد ابن سینا و پیروان او لزوماً اعم از ضرورت می داند. در منطق معرفت اصل درون نگری منفی را به نادرستی به سقراط نسبت می دهد و از خلاف شهود و متسلسل بودن اصل درون نگری مثبت غفلت می کند. در منطق آزاد نیز به نادرستی وجود محمولی را با قاعده های منطقی ارسطوییان ناسازگار می داند و به کاربردن آن را در قیاس مشکل آفرین به شمار می آورد. افزون بر این، مشکل هایی هم چون تکرار، تناقض، قاعده ی «نقض محمول»، و دو جزئی بودن گزاره نیز در وجود محمولی قابل دفع است. برخی از پاسخ ها و راه حل های خود نگارنده نیز مشکل سازند: مشکل عدم جامعیت؛ مشکل وحدت معنایی «موجود» و «واقعی»؛ و این مشکل که تبدیل قضیه ای چون «هیچ ممتنع بالذاتی/بالغیری موجود نیست» به «هیچ ممتنعی بالذات/بالغیر نیست» صدق نگه دار نیست. در منطق ربط نیز بسیاری از تعبیرهای نویسنده در توضیح این که فراسازگاری به تناقض باوری نمی انجامد مناقشه برانگیز است.
جهان از هیچ در نگاه ترایون و ویلنکین، بررسی و نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۵)
79 - 88
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث کیهان شناختی چرایی و چگونگی پیدایش جهانی است که میزبان ما است. شماری از فیزیکدانان بر اساس کیهان شناسی کوانتومی مدعی پیدایش جهان از هیچ شده اند. ادوارد ترایون بر آن است که جهان همچون ذره ای مجازی به طور ناگهانی از یک فضای زمینه تهی برآمده است. الکساندر ویلنکین نیز اظهار می دارد که جهان می تواند در یک تونل کوانتومی، بدون نیاز به فضای زمینه ای پیشین، از هیچ برآید. مقاله پیش رو بر آن است تا دو تبیین یادشده را به روش توصیفی معرفی کند و سپس به روش عقلی تحلیلی مورد سنجش قرار دهد. ماحصل تحقیق این است که دو تقریر یادشده، افزون بر نارسایی های علمی، در بهترین حالت دلالتی افزون بر توضیح چگونگی پیدایش گیتی ندارند و تأییدی بر نفی حاجت به تبیین فراطبیعی جهان قلمداد نمی شوند.
بررسی تحلیلی امکان تغییر در ذات الهی از منظر ملاصدرا و برومر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۵)
119 - 131
حوزههای تخصصی:
امکان یا عدم امکان تغییر در ذات الهی یکی از مباحث مشترک متون اسلامی با مسیحیت است. مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی به دنبال یافتن پاسخ و ارزیابی سؤال «نظر ملاصدرا و برومر درباره امکان تغییر یا عدم تغییر ذات الهی چیست؟» شکل گرفته است و اهم داده های آن عبارت است از اینکه صدرا اگرچه قائل به عدم تغییر در ذات الهی است، این بحث را به طور مستقل مطرح نکرده است که به نظر می رسد این مسئله جزء مسلمات فکری ایشان به عنوان نواقص امکانی مفروض قرار گرفته است که از ذات کامل واجب تعالی سلب می شود. ایشان ذیل قاعده «بسیط الحقیقه» و تبیین مسئله «بداء» عدم ورود تغییر و انفعال در اراده و علم الهی را مطرح می کند. صدرا با تفکیک مراتب علم الهی و تمایز مراتب علم ذاتی و فعلی (عدم تغییر علم ذاتی و امکان تغییر در علم فعلی) همچنین ورود تشکیک در اراده الهی معمای تغییر در ذات حق تعالی را به راحتی حل کرده است. این در حالی است که در مقابل صدرا در نظر برومر ذات حق تعالی تغییرپذیر است. ایشان مبتنی بر مبانی فکری الهیات گشوده به تغییرپذیری ذات حق تعالی را نه تنها نقص نمی داند بلکه نوعی کمال برای ذات و معناداری ارتباط با ذات تبیین می کند که به نظر می رسد علاوه بر غفلت از تبعات منفی این تغییرپذیری دچار دوگانگی های منطقی شده است. زیرا لازم می شود ذات الهی در عین تغییرپذیری تغییرناپذیر نیز باشد.
تحلیل و نقد فلسفی مدل استاندارد در علوم شناختی دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
1 - 27
حوزههای تخصصی:
«علوم شناختی دین» شاخه ای نوظهور از علوم شناختی است که با استفاده از یافته های علوم شناختی به مطالعه باورها و رفتارهای دینی می پردازد. اغلب محققین این حوزه معتقدند که باورها و رفتارهای دینی، محصولات فرعی معماری شناختی ذهن ما انسان ها هستند. بر اساس این رویکرد غالب که اصطلاحاً «مدل استاندارد» نامیده می شود، ذهن انسان یک سیستم پردازش یکپارچه نیست، بلکه دارای ابزارهای اختصاصی متعدد برای پردازش اطلاعات ورودی به ذهن است. این ابزارهای ذهنی، در فرآیند تکامل، سوگیری هایی پیدا نموده اند که روی اطلاعات ورودی به ذهن تأثیر می گذارند و آن ها را به نحو سیستماتیک جهت دهی می کنند. ازنظر مدافعان مدل استاندارد، این ابزارهای ذهنی و سوگیری های شناختی آن ها، در شکل گیری بسیاری از باورهای ما ازجمله باورهای دینی نقش اساسی ایفا می کنند. ما در این مقاله، از منظر فلسفه علم، سه شاخص اصلی برای نشان دادن اعتبار این رویکرد را موردبررسی قرار می دهیم: شواهد تجربی در دفاع از آن، قدرت تبیینی و ساختار نظری آن و همچنین پیش فرض های روش شناختی آن. ما در این مقاله نشان می دهیم که مدل استاندارد به لحاظ شواهد تجربی، نامتعیّن؛ به لحاظ قدرت تبیینی، ضعیف؛ و به لحاظ پیش فرض های روش شناختی، دچار چالش است.
نسبتِ تخیل با امید، پیشرفت و همبستگیِ اجتماعی در فلسفه ریچارد رورتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۸
83 - 104
حوزههای تخصصی:
این مقاله به جایگاهِ تخیل در فلسفه ریچارد رورتی می پردازد. تصور می شود که تخیل نقشی کلیدی در فلسفه رورتی دارد و فهمِ جایگاهِ تخیل در اندیشه رورتی می تواند به درکِ ما از قابلیت ها و دغدغه های اصلی فلسفه او کمک کند. به نظر می رسد که رورتی درصدد است تخیل را جایگزینِ خرد و عقلِ استدلالی نماید. ما نشان خواهیم داد که این جایگزینی برآمده از ضرورتِ منطقیِ فلسفه رورتی و نتیجه نگاهِ انتقادی وی به ایده «صدق» و جایگزینیِ آن با ایده «توجیه» است. ازاین منظر، تخیل می تواند، با پیش نهادن بدیل هایی برای وضعِ موجود، زمینه را برای پیشرفت، امید و همبستگیِ اجتماعی فراهم آورد. در این مقاله، در قالبِ جایگاهِ تخیل در اندیشه رورتی، تلاش می شود ایده تخیل و جایگاهِ آن در نسبت با مفاهیمِ کلیدیِ فلسفه او ازجمله امید، همبستگیِ اجتماعی و دموکراسی بررسی شود. به نظر می رسد که رورتی تنها با تکیه بر عنصر تخیل، به عنوانِ جایگزینی برای عقلِ استدلالی، است که می تواند پروژه خود را تحت عنوان نئوپراگماتیسم به اجرا درآورد.
چرا معجزه راه مناسبی برای اثبات صدق دعوی نبوت نیست؟ (با نگاهی به دیدگاه غزالی، ابن رشد و ملاصدرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چنان که در علم کلام مشهور است، پیامبران با آوردن معجزه نشان می دهند که در دعوی خود صادق اند و فرستاده حقیقی خداوند به شمار می آیند. در مقابل این نظر مشهور، عده ای از اندیشمندان معجزه را راه مناسبی برای اثبات صدق دعوی نبوت به شمار نیاورده اند. چنان که حکمایی همچون ملاصدرا، غزالی، ابن رشد، عبدالرزاق لاهیجی و ملاهادی سبزواری معتقدند که مؤمن حقیقی ایمان و یقین خود را بر دیدن معجزه عملی از پیامبر بنا نمی کند و دینی را که حاصل معجزه باشد دین انسان های عامی دانسته اند. از نظر ایشان معجزه نمی تواند برای ما یقین عقلانی ایجاد کند و تشخیص معجزه نیز از سحر و شعبده دشوار است. در این مقاله پس از بیان دیدگاه ها و دلایل مخالفان معرفت بخشی معجزات، اشکالات دیگری مانند متواتر نبودن گزارش های معجزات، منحصر بودن گزارش های معجزات به حامیان آن دین، عدم ارائه ملاک عملی برای تشخیص معجزات، قابل اثبات نبودن ادعای مطابقت معجزات با فنون زمانه و امکان ارائه تفسیرهای طبیعی از معجزات، مطرح شده و سپس راه صحیح شناخت انبیاء، که نزدیکی و تشبّه روحی به ایشان و بررسی معارف الهی آنان است، ارائه شده است. بر این اساس، نشان داده شده است که معجزات نقل شده در ادیان فاقد کارکرد کلامی مورد نظرِ متکلمان هستند.
نسبت میان مابعدالطبیعه و اخلاق در اندیشه دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از شالوده های نظام فکری دکارت تعریف تازه ای است که از انسان به دست می دهد. در کتاب تأملات (تأمل دوم) و نیز در کتاب جست وجوی حقیقت، تعریف رسمی ارسطویی انسان در مقام «حیوان ناطق»، بر اساس وضوح و تمایز دکارتی، آشکارا دست خوش این چالش می گردد که در این تعریف، دو مفهوم مبهم «حیات» و «نطق» محوریت دارد. در تعریف تازه دکارتی، انسان «شیئ اندیشنده ناممتد» است. اما باید توجه داشت که اندیشنده بودن انسان دکارتی با ناطق بودن انسان ارسطویی بسیار فرق دارد، به این معنا که اندیشه تنها در ساحت «ذهن» تحقق می یابد در حالی که نطق متعلق به وادی «نفس» است. نظر به این که دکارت می خواهد خود را از هرچه مفهوم مبهم و کیفی است، برهاند، نه تنها نطق که حیوانیت انسان نیز دست خوش چالش می شود، چراکه «حیات» نیز مفهومی است که در دوگانه انگاری اندیشه/امتداد دکارتی جای نمی گیرد. حال، باید دید آیا انسانی که در او نفس به ذهن، نطق به سخن گفتن، و حیات به صرفِ حرکت و حرارت اندام های درونی فروکاسته می شود، می تواند مانند انسان ارسطویی به عالم، به دیگر انسان ها و به دیگر حیوانات نگاه اخلاقی داشته باشد یا خیر؟ آیا انسانی که در تعریف او، حتی احساس و تخیل نیز در زمره قوای درجه دوم اوست، می تواند وارد ساحت اخلاق شود؟ آیا چنین انسانی می تواند در قبال جهانِ یک سره ممتد و فاقد حیات، احساس تکلیف اخلاقی داشته باشد؟