فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۸۲۱ تا ۴٬۸۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
در بحث حدوث و قدم عالم، یکی از انتقادات برخی فلاسفه بر متکلمین مسلمان این است که قبول حدوث زمانی عالم منجر به انقطاع فیض الهی می شود. زیرا حدوث زمانی مستلزم این است که زمانی وجود داشته که در آن، علی رغم حضور خداوند، عالم وجود نداشته است. اما به نظر می رسد اگر بتوان نشان داد که عالم مادی ظرفیت و قابلیت ازلی بودن را ندارد و یا به تعبیر حکما «تام القابلیه» نیست، فیاضیت الهی خدشه دار نمی شود. در این مقاله، با دو رهیافت نشان داده می شود که حدوث زمانی عالم مستلزم نفی فیاضیت الهی نیست. رهیافت اول یک استدلال پسینی بر پایه قانون دوم ترمودینامیک است. بر این اساس، عالم مادی به عنوان یک سیستم ایزوله، رو به افزایش آنتروپی و مرگ حرارتی دارد و در نتیجه قابلیت ازلی بودن را ندارد. رهیافت دوم یک استدلال پیشینی با استفاده از تعریف حدوث زمانی عالم است. دلالت تعریفی که فلاسفه از حدوث ارائه می کنند منجر به فرض گرفتن دوره ای می شود که در آن دوره عالم ماده وجود نداشته است. اما این یک فرض ذهنی و تناقض آلود است.
پای سخن استاد (4): تمایز حمل اولی و شایع
حوزههای تخصصی:
محمول وجود در منطق فرگه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مقدماتی ترین مطالبی که در هر کتاب آموزشیِ منطقِ فرگه ای در بحث منطق محمولات به چشم می خورد، این است که «وجود داشتن» نمی تواند در هیچ گزاره ای محمول واقع شود؛ بلکه جایگاه «وجودْ» سور گزاره ی جزئی است. هدف من در این مقاله این است که نشان دهم بنیان گذاران منطق فرگه ای چه دیدی به ساختار گزاره داشتند و چرا وجود در این ساختار نمی تواند محمول واقع شود. سپس تبیین و راه حل این منطق دانان از گزاره های وجودی را بیان می کنم؛ و در پی آن، اشکالات و نارسایی های تحلیل ارائه شده را بررسی خواهم کرد. بسیاری از فیلسوفان تحلیلی، چون مور (Moore, 1936)، نیل (Kneale, 1936)، ویزدم (Wisdom, 1931)، اِیِر (Ayer, 1947) و دیگران، بیش تر در بحث های مربوط به برهان وجودی برای اثبات خدا، به محمول نبودن وجود اشاره کرده اند. اما من در این مقاله تنها به فرگه، راسل، و کواین خواهم پرداخت. آرای فیلسوفان نامبرده با اندکی مسامحه ذیل رای این سه می گنجد.
بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در مورد حرکت در وجود لنفسه جوهر و لغیره عرض(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
علامه طباطبایی حرکت جوهری و عرضی را حرکت در وجود لنفسه جوهر و وجود لغیره عرض دانسته است، ایشان معتقد است که حرکت در وجود فی نفسه جوهر و عرض رخ نمی دهد. این نوشتار، دلیل علامه طباطبایی بر این دیدگاه را مورد بررسی و نقد قرار داده و به این نتیجه رسیده است که وقوع حرکت در وجود فی نفسه جوهر و عرض، هیچ امتناعی ندارد. ضمن این نتیجه اصلی، نتایج دیگری نیز به دست آمده است که عبارت اند از: 1. عرض در عین حال که وجودش صرفاً ربطی و فی غیره است، دارای نحوه ای استقلال و وجود فی نفسه است؛ زیرا استقلال عرض، تجلی و مرتبه ای از استقلال جوهر است؛ 2. از وجود ربطی و فی غیره عرض، به این دلیل که دارای نحوه ای استقلال است، می توان ماهیت انتزاع کرد.
ارزیابی رهیافت فرانکفورت در برابر استدلال غیرمستقیم پیامد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقریرهای مختلف برهان غیرمستقیم ون اینوگن بر ناسازگاری تعین گرایی علّی و مسئولیت اخلاقی مدعی است که اولاً ضرورت و تعین پیشین علّی موجب می گردد که کنش های انسان برآمده از رخدادهای گذشته و قوانین طبیعت و در نتیجه فاقد امکان بدیل باشند؛ در حالی که ثانیاً هر سنخ و قلمروی از اراده آزاد و مسئولیت اخلاقی انسان ها به چنین آزادی انتخاب و کنشی برای برگزیدن و کنش خلاف واقع عامل متکی است. فرانکفورت با پذیرش تلویحی تعارض میان تعین سابق علّی و اصل امکان های بدیل (PAP) و به عبارت دیگر انتفای کامل اختیار دوسویه شخص در صورت موجَب و ضروری بودن کنش های او، می کوشد تا مقدمه دوم یعنی ابتنای مسئولیت اخلاقی عامل به PAP را نقض کند. اما به نظر می رسد که الگوی فرانکفورتی در برابر استدلال غیرمستقیم پیامد از جهات متعددی همچون ابهام در جایگاه مداخله گر و نیز نفی کامل اهمیت و کارکرد توانایی بدیل قابل نقد و یا تعدیل باشد.
تبیین آگاهی از دیدگاه یگانه انگاری راسلی و ارزیابی کارآمدی آن در پاسخ به مسئله ذهن- بدن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۶ شماره ۷۱
51 - 82
حوزههای تخصصی:
آگاهی و جایگاه آن در طبیعت از اصلی ترین پرسش ها در فلسفه ذهن است و ارتباط تنگاتنگی با مسئله ذهن- بدن دارد. تبیین های متفاوتی در مورد نسبت آگاهی با جهان طبیعت وجود دارد که به نظر می رسد در همان دوگانه سنتی فیزیکالیسم و دوگانه انگاری جای می گیرد. درحالی که هر دو تبیین با مشکلاتی مواجه اند که از مقبولیت آنها کاسته است، یگانه انگاری راسلی ادعا می کند که توانسته است از این دوگانه فاصله بگیرد، آگاهی را با ویژگی های منحصر به فردش توضیح دهد و نسبت آن را با طبیعت مشخص کند؛ به گونه ای که اصل بستار علّی نیز بر اساس این ایده قابل توجیه باشد. در این مقاله ابتدا به توضیح این دیدگاه پرداخته و گرایش های مختلف آن را بررسی می کنیم؛ سپس همه روان انگاری را به عنوان نتیجه ای برای یگانه انگاری راسلی توضیح می دهیم و در آخر بر این پرسش متمرکز می شویم که آیا یگانه انگاری راسلی توانسته راه حلی برای تبیین آگاهی و مسئله ذهن- بدن بیابد یا نه.
A Reflection on Kristeva's Approach to the Structure of Language(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۱
109 - 117
حوزههای تخصصی:
Reaching out to history and subject in terms of meaning variation, Kristeva could show that language cannot simply be a Saussurean sign system. Rather, she went on to delineate that language, beyond signs, is associated with a dynamic system of signification where the ''speaking subject'' is constantly involved in processing. Julia Kristeva, a French critic, psychoanalyst, theoretician, a post-structuralist philosopher of Hungarian origin, dwells upon ideas from linguistics, psychoanalysis, sociology while representing text analysis, sign and subject from emotional and motivational perspectives. She believes that processing language structure and subject depend upon semiotic and symbolic domains that emerge in the scope of ''signifiance'' process whereby the semiotic domain processes and primary structures against the symbolic realm. In Kristeva''s view, the sign Chora, while being the milieu for energy, dynamism, and motility, shows the internal and signification drives of the language, and will involve changes in signification mutation of subjectivity.
غیاث الدین منصور دشتکی میان دو راهی وحدت شهود و وحدت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
207 - 223
حوزههای تخصصی:
از میان مخالفان نظریه «وحدت وجود»، برخی کاملاً آن را رد کرده و برخی دست به تأویل آن زده اند. غیاث الدین منصور دشتکی از جمله کسانی است که سخنان عرفا را به وحدت شهود تأویل کرده است. به این معنا که سالک به مراتبی می رسد که از ماسوی الله غافل می گردد. اما با وجود این، برخی از سخنان و عباراتش بیانگر وحدت وجودند. با بررسی آثار وی این نتیجه حاصل آمد که نظریه غالب وی وحدت شهود است. اما سردرگمی وی میان وحدت شهود و وحدت وجود معلول عواملی، از جمله: تمایز قائل نشدن میان نظریات مختلف، اثرپذیری از مجادلات و مخالفت های میان خود و جلال الدین دوانی و تلاش برای مقابله با جهله صوفیه و صوفی نماهای زمان خود تشخیص داده شد.
تبیین رویکرد هرمنوتیکی ماری هسه در فهم مفاهیم علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر از سه بخش تشکیل شده است: مرور رویکردهای مطرح در فلسفه علم، طرح رویکرد هرمنوتیکی ماری هسه و در نهایت استنتاج دیدگاه هسه در رابطه با فهم مفاهیم علمی. بخش اول فضای پسااثباتگرایانه حاکم بر فلسفه علم در نیمه دوم قرن بیستم را ترسیم میکند تا در بخش بعدی، جایگاه رویکرد هسه در این میان وضوح بیشتری داشته باشد. در بخش دوم مدلهایی که هسه برای تبیین سازوکار پیشرفت علم و نظریههای علمی مطرح کرده است، تشریح شدهاند. دستآوردهای دیدگاه هسه برای فلسفه علم شامل تأکید بر کارکرد تبیینی استعاره در نظریههای علمی، پیشنهاد واقعگرایی حداقلی به عنوان لازمه فعالیت علمی و نیز تبیین عینیت دوگانه برای علم میشود.در مباحث مختلفی که از سوی هسه مطرح شده است، مفاهیم علمی جایگاه مشخصی دارند و میتوان اینگونه بیان کرد که در رویکرد هسه: مفاهیم علمی تاریخمند هستند، نظری هستند ومیتوان آنها را به مثابه استعارههایی در زبان استعاری علم به کار گرفت. در نهایت با توجه به ویژگیهای مفاهیم علمی، فهم افراد از این مفاهیم متفاوت خواهد بود و علاوه بر آن، با توجه به پویایی زبان علم، فهم مفاهیم علمی پویا است.
تأملی در قاعده «کل حادث تسبقه قوة الوجود و مادة تحملها»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
التزام به قاعدة فلسفی «کل حادث تسبقه قوة الوجود و مادة تحملها» که مستلزم استحالة خلق موجود حادث از عدم است، از سویی با ظاهر متون دینی ناسازگار می نماید و از سوی دیگر موجب ارائة تفسیر بسیار غریبی از برخی معجزات منقول در قرآن کریم شده است. ازآنجاکه حمل متون دینی برخلاف ظاهر بدون دلیل قطعی، در شرع مقدس اسلام جایز نیست، این احتمال در ذهن شکل می گیرد که شاید قاعدة مذکور مبتنی بر عقل صریح و نتیجة برهان عقلی تام نباشد. اهتمام به این مطلب مهم، نویسنده را به این نتیجه رهنمون ساخته که نه تنها ادلة این قاعده تام نیستند، بلکه بر فرض تمامیت، بر نظریة کون و فساد مبتنی اند؛ ولی نظریة حرکت جوهری که نزد محققان مقبول و مشهور است، نه تنها مصداقی برای موضوع این قاعده باقی نمی گذارد، بلکه مستلزم استحالة مسبوقیت حادث زمانی به ماده است! در نتیجه نیازی به حمل ظواهر متون دینی بر خلاف ظاهر و پذیرش تفسیرهای غریب از معجزات نیست.
عقلانیت ازنظر آگوستین و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی اولیه (قرون 5-11)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
قدیس آگوستین (354-430 م) از بزرگان الهیات مسیحی در غرب و ملاصدرا (1571-1641 م) از متفکران فلسفه ی اسلامی در شرق، گرچه در دو زمینه ی فکری مختلف اندیشیده و به تعاریف مختلفی از عقلانیت دست یافته اند، اما هر دو درمقام تعیین مصداق، عقلانیت را اصطلاحی جامع با کاربردی تشکیکی دانسته اند که در سطوح مختلفی از یقین، تأمین کننده ی اعتبار علوم کاربردی، نظری و مکاشفه ای است . طی این مقاله به بررسی تعاریف مختلف آگوستین و ملاصدرا از عقلانیت پرداخته و ضمناً نشان خواهیم داد سه محور مشترک در تبیین این دو اندیشمند از عقلانیت بشری عبارت اند از: «دوسویه دانستن فرآیند ادراک»، «تبیین فرآیند ادراک بر مبنای مشاهده» و «تشکیکی بودن معنای تعقل». البته برخلاف آگوستین که نقشی بنیادین و جهت دهنده برای اراده و عشق در فرآیند تعقل قائل می شود، ملاصدرا اولاً حرفی از عشق به میان نمی آورد، ثانیاً اراده را نیز تابعی از تعقل و فرع بر آن می داند.
ملاحظاتی بر نظریه طبیعت گرایانه دیوید آرمسترانگ درباره کلیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر اساس دسته بندی مشهور متافیزیکی، موجودات به دو دسته کلی و جزئی تقسیم می شوند. موجودات جزئی اشیاء متباینی هستند که منحصر به فرد و تکرار ناپذیرند. هر یک از ما انسانها یک موجود جزیی محسوب می شویم. با این حال میان موجود های جزیی شباهت هایی وجود دارد که بر اساس این شباهت ها آنها را دسته بندی می کنیم. هر شیء جزیی دارای صفاتی مشترک و نسبت هایی تکرار پذیر با دیگر اشیاء است. این صفات و نسبت های مشترک مساله ای را پدید آورده که به مساله کلی ها معروف شده است. پرسش اصلی در باب کلی این است که آیا هویتی واقعی است؟ یا این که چیزی جز ساخته و پرداخته ذهن و زبان ما نیست. واقع گرایی، نام گرایی و مفهوم گرایی سه نظریه مشهور درباره کلی است. دیوید. م. آرمسترانگ از فیلسوفان طبیعت گرای معاصر پس از نقد نظریه های مختلف درباره کلی بر اساس طبیعت گرایی متافیزیکی خود نظریه ای ارایه کرده که آن را واقع گرایی علمی نامیده است. او با معرفی اوضاع امور در هستی شناسی خود کلیت و جزئیت را دو وجه از یک وضعیت امور می داند. این مقاله به بررسی و نقد نظریه آرمسترانگ درباره کلی می پردازد.
حضور و عالمداری در ملاصدرا و هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای متافیزیک باوری معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
علم حضوری انسان به خودش، بنیان حضور وی نزد خود و شهود مستقیم هستی است. ملاصدرا با تکیه بر نفس به عنوان هستی که عین شناسایی و قلمرو تلاقی وجود و علم است، آدمی را از ورطه تقابل غیرقابل رفع ذهن و عین نجات می دهد. آدمی با حضور نزد خود، هستی خویش را متصل به عالم خارج می یابد. یافتن خود در میان موجودات و داشتن نسبت خاصی با هستی، به معنای داشتن «عالم» است. هایدگر نیز با تکیه بر نسبت خاص انسان با هستی و توانایی انسان بر تفسیر و ارزیابی هستی و فرارفتن از هستی، مسئله حضور و عالمداری را مطرح می کند. بنابراین می توان گفت حضور آدمی نزد خود، بنیان عالمداری اوست و از این لحاظ، ملاصدرا و هایدگر مشابهت بسیاری به یکدیگر دارند.
هایدگر و ذاتمندی انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و دوم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۸۴
107 - 138
حوزههای تخصصی:
هایدگر در فلسفه خود به مسئله وجود و هستی می پردازد. از نظر او ذات هستی به نحو عینى قابل فهم نیست و برای تفسیر آن باید به تفسیر هستی انسان، یعنی دازاین پرداخت. هایدگر تفسیر دازاین را در قالب پدیدارشناسی و هرمنوتیک خاص خود ارائه می دهد، سپس آن را در جهت شناخت هستی به کار می گیرد. در دیدگاه او هستی انسان در برابر جهانِ هستی و سایر موجودات حالت گشودگی داشته، دارای امکانات است؛ ازاین رو دازاین به عنوان امر وجودی روزنه ای به سوی هستی قلمداد می شود. دازاین بر خلاف دیگرموجودات داراى ماهیت ثابت و مشخص نیست؛ ازاین رو تعریف انسان به حیوان ناطق و دیگرتعریف ها صحیح نیست. هایدگر در هرمنوتیک خود معتقد است انسان هیچ گاه با ذهن خالی سراغ فهم نمی رود، بلکه پیش داشت ها و منظرگاهای وجودی او را در هر فهمی همراهی می کنند و فهم انسان مسبوق به ساختاری است که در او تثبیت شده است؛ زیرا دازاین گذشته، تاریخ و فرهنگ دارد و انسان با این شاکله خاص سراغ فهم های جدید می رود و بدین گونه هر انسان با فهمی متفاوت، ذات و ماهیتی متفاوت خواهد داشت. سخن این است که آیا نظریه هایدگر منجر به نفی هرگونه ذات ثابت برای انسان می شود یا نه؟ برخی نتیجه نگرش هایدگر را نفیِ سرشت و ماهیت مشترک و ثابت برای انسان دانسته اند؛ اما به نظر نگارنده گرچه این استنتاج تا حدودی منطقی به نظر می رسد، پیچیدگی فلسفه هایدگر و برخی تفاسیر و عباراتِ او مانع از قطعیتِ این استنتاج است. در عین حال سخن هایدگر از زوایای متعدد قابل نقد است؛ زیرا برخی امور به طورمسلّم در ذات انسان به عنوان امر ثابت نهفته است و تفاوت ها مربوط به تفاوت در استعدادهای شکفته و نشکفته است؛ از سوی دیگر در میان تعابیر هایدگر و برخی مفسرانِ او می توان نوعی ثبات در ذات انسان را سراغ گرفت.
بررسی تبیین تکاملی ماهیت انسان و مقایسه آن با نظریه فطرت در جهان بینی دینی (با تأکید بر انسان به عنوان موجودی اخلاقی)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۳
97 - 119
حوزههای تخصصی:
زیست شناسی تکاملی و هم سو با آن، روان شناسی تکاملی، طیبعت انسانی را به عنوان چیزی که تکامل می یابد و نه ماهیتی ثابت و غیرقابل تغییر در نظر می گیرد. همان طور که کل طبیعت زیستی همیشه در معرض جریان های تکاملی است، طبیعت انسان نیز به عنوان جزیی از کل، تحت تأثیر تکامل قرار می گیرد. از طرفی در جهان بینی دینی، فطرت، سرشت ویژه و آفرینش خاص انسان است که غیر از طبیعت-که در همه موجودات جامد یا نباتی و بدون روح حیوانی یافت می شود- و متمایز از «غریزه» -که در حیوانات و در بُعد حیوانی انسان وجود دارد- می باشد. در جهان بینی دینی، فطرت، موهبتی است که از سوی خداوند به انسان عطا شده است تا او را به سوی کمال هدایت نماید. در این نوشتار تبیین زیستی از سرشت انسان با تأکید بر حس اخلاقی و تقریر دینی از فطرت (به عنوان خمیرمایه بنیادین ماهیت انسان و وجه تمایز او از سایر جانداران) مورد بحث قرار می گیرد و در نهایت نتیجه خواهیم گرفت که در تعریفِ مفهوم فطرت، می توان معنای موسعی را در نظر گرفت که هم موجودیت و سرشت خاص انسانی را در تمایز با سایر موجودات تبیین کند و هم با تبیینات زیستی از تکامل انسان هم خوانی داشته باشد. در این تعریف باید فطرت در نگرش دینی را معادل عقلانیت در نگرش زیستی در نظر بگیریم که در هردو نگرش با رشد و شکوفایی آن در گونه انسان، او را به سوی دین و اخلاق سوق می دهد.
وحدت ساختاری میان زمان و من استعلایی در نقد عقل محض کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
23 - 43
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار، با تمرکز بر نقش زمان در امکان تألیف میان دو سوی حکم تألیفی پیشینی یا تألیف محض، یعنی شهود محض و مفهوم محض، تلاش می شود تا وحدت ساختاری میان این دو سوی تألیف، بر مبنای بنیاد مشترک میان آنها نشان داده شود. امکان تألیف محض، به معنای امکان برقراری وحدت میان زمان، به مثابه شهود محضِ فراگیر، و من استعلایی و محض، به منزله وحدت خودآگاهی استعلایی و بنیاد تمامیِ مفاهیم محض فاهمه است. برقراری وحدت میان این دو سو، توسط قوه خیال استعلایی صورت می گیرد و بدین ترتیب، وحدتِ مورد جستجو، در ساختار خیال استعلایی، یعنی وساطت میان دو حیث پذیرندگی و خودانگیختگی به ظهور می رسد. در این مقاله کوشش شده است تا بر مبنای ساختار بنیادینِ شهود محضِ زمان، به مثابه ساختار خودانفعالی یا پذیرندگیِ خودانگیخته، امکان وساطت قوه خیال میان شهود و مفهوم محض، و به واسطه آن، سرانجام – با توجه به تفسیر هایدگر از کانت - امکان وحدت و یکسانیِ آغازین و ناگفته میان ساختار زمان و من استعلایی آشکار شود. امکانی که بنیانگذاری فلسفه استعلایی کانت، یعنی بنیانگذاری سوژه متناهی به مثابه زمان در گروی آن است.
نظریه مسلمانان گمنام با تطبیق اندیشه استاد مطهری با نظریه مسیحیان گمنام کارل رانر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و دوم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۸۴
139 - 165
حوزههای تخصصی:
نجات پیروان سایر ادیان، از جمله پرسش های بسیار مهم فلسفه دین و کلام جدید است که کارل رانر و استاد مطهری به طور جدی به آن پرداخته اند. مقاله حاضر با تطبیق آرای این دو متفکر بزرگ به عنوان ابزار پژوهش، نشان داده است که مشابه با الگوی کلی نظریه مسیحیان گمنام رانر می توان از وجود نظریه مسلمانان گمنام نزد استاد مطهری سخن گفت. درحقیقت استاد مطهری با طرح اسلام فطری و واقعی در برابر اسلام منطقه ای و ظاهری، آن دسته از پیروان سایر ادیان را که به علت قصور و دست نیافتن به حقانیت شریعت محمدی، به صورت رسمی و اسمی مسلمان نامیده نمی شوند، اما دارای اسلام فطری و تسلیم قلبی هستند، به صورت گمنام و غیررسمی مسلمان دانسته، آنها را به دلیل بهره بردن از اسلام فطری، مشمول نجات محسوب کرده است و شمولی همچون شمول نظریه مسیحیان گمنام برای آنها قایل می گردد.
ارزیابی دیدگاههای الحادی داوکینز در کتاب «پندار خدا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریچارد داوکینز در پندار خدا، به تفصیل، به نفی خدایی که ناظم منظومه های طبیعی است پرداخته است. البته او در این کتاب، به اجمال، به نفی خدایی که اجابت کنندهٔ دعا، معجزه گر و همه توان در عینِ همه دانی نیز پرداخته است. بحث داوکینز در نفی خدای ناظم دارای سه مفهوم اصلی است: انتخاب طبیعی، پیچیدگی و احتمالِ ناچیز. او به هنگام قرار دادنِ «انتخاب طبیعی» به جای خدای ناظم، به جای نقد علمی این نظریهٔ پرطرفدار که از انتخاب طبیعی به عنوانِ طریقِ الهیِ خلقت یاد می کند، صرفاً با تمسخر از کنار این نظریه می گذرد. و در بحث از «پیچیدگیِ» خدای ناظم، دچار مغالطهٔ اشتراک لفظی می شود. همچنین او در بحث از پذیرفتنی یا قابل انکار دانستنِ آنچه واقعیتِ آن «احتمال ناچیزی» دارد نیز در کتاب خود به تناقض گویی می افتد. در این مقاله علاوه بر مطالب فوق، نشان داده خواهد شد که مهم ترین استدلال های داوکینز از مدت ها قبل از طرح آنها توسط او، در کتب اهل کلام، پاسخ های درخور تأملی یافته اند. اما داوکینز بدون انتقاد از آن پاسخ ها، در حقیقت بدون این که خود متوجه باشد، بحث خود در وجود خدا را ناتمام رها کرده است. در ضمن در مقاله حاضر قرائنی حاکی از جانبدارانه بودن پژوهش داوکینز در پندار خدا ارائه خواهد شد.
درآمدی بر ماهیت، اهداف و مختصات عرفان عملی از منظر اهل بیت علیهم السلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله درآمدی است در باب عرفان عملی از منظر اهل بیت علیهم السلام و در آن از ماهیت، مختصات و اهداف عرفان عملی اهل بیت علیهم السلام سخن به میان آمده است. بحث درباره ماهیت عرفان اهل بیت علیهم السلام معطوف به این مسئله است که عرفان عملی اهل بیت علیهم السلام از چه مقوله ای است و چه مقوِّمات و مختصاتی دارد؟ در این مقاله در باب عرفان اهل بیت علیهم السلام در ساحت نظر که علمی شهودی و معرفتی قلبی به حضرت حق و اسما و صفات اوست، بحث نمی شود، بلکه در باب عرفان اهل بیت علیهم السلام در ساحت عمل که از مقوله سلوک و توجه قلبی و عمل به دستورالعمل های عرفانی برآمده از قرآن و آموزه های عملی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است، گفت وگو می شود. عرفان عملی در مکتب اهل بیتعلیهم السلام معطوف به معرفت، محبت، عبودیت، اشراق، قرب و لقای خدای تعالی است و از بارزترین مختصات آن، عدم انفکاک بین توحید و ولایت ولیّ کامل معصوم به خصوص امام زمان <span style="font-family: 'AGA Arabesque';">عج الله تعالی فرجه الشریف است و مصونیت بخشی حصن توحید، مشروط به ولایت اوست؛ اما در عرفان مصطلح گرچه ولایت، یکی از ارکان است، اما ولایت منهای امامت ائمه هدیعلیهم السلام مطرح است. نیز عرفان ابن عربی و شاگردان و شارحان او بر تجارب عرفانی عارفان غیرمعصوم، مبتنی است؛ ولی عرفان عملی از منظر اهل بیتعلیهم السلام مبتنی بر کتاب و سنت است.
ابطال پذیری پوپرمبنای نظری هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه ابطال پذیری یکی از معیار های علمی بودن گزاره ها محسوب می شود که کارل پوپر فیلسوف قرن بیستم برای اولین بار آن را در مقابل روش استقراء مطرح ساخت. ابطال پذیری دارای روش و فرآیند خاصی است که براساس آن گزاره ای علمی است که قابل ابطال باشد و نظریات جدید با ابطال نظریات قبلی جایگزین آن ها می شوند. هوش مصنوعی و ماشین های یادگیرنده نیز براساس همان فرآیند ابطال پذیری، اعمال خاص خودش را انجام می دهد، این امر با تشریح راهبردی که در هوش مصنوعی به کار می رود روشن می شود. این نوشتار، ضمن روشن کردن مفاهیم ابطال پذیری و هوش مصنوعی، و همچنین با بررسی چند نمونه کاربردی از ماشین های هوشمند، نشان می دهد که چگونه نظریه ابطال پذیری پوپر مبنای نظری هوش مصنوعی است.