فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۸۰۱ تا ۴٬۸۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
قبسات سال بیست و دوم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۸۴
73 - 106
حوزههای تخصصی:
مرجعیت از دیدگاه کلیفورد به معنای ابتنای باورها بر صرف اعتبار شخصی یا مطلق شخص یا فرد (Authorite) است. وی بر اساس همین تعریف از مرجعیت، آن را نقد کرده، تکیه بر مرجعیت را سبب بدون دلیل شدن باور می داند و ازآنجاکه تمامی باورها باید مبتنی بر دلیل باشند و دلیل، تنها وجه ممیز میان باور درست و نادرست است، پس به سبب بی دلیلی، باور مبتنی بر مرجعیت، نادرست می گردد. وی در پی مقایسه ای اشتباه میان آموزه های مسیحیت و اسلام، مبانی توجیه باورهای دینی در دین اسلام و مرجعیت پیامبر اسلام را مطلقا رد می کند. او که به دنبال عقلانی کردن حداکثری باورهاست، مدعی است تمامی باورهای دینی غیر قابل دفاع عقلانی است. او نخستین معرفت شناس غربی است که متعرض توجیه باورهای دینی در اسلام شده است. کلیفورد اعتقادورزیدن بر اساس ادله و شواهد ناکافی را محکوم می کند و هرگونه اعتقاد، بدون ادله کافی را خطاکارانه و غیراخلاقی بر شمرده است و این حکم را در مورد همه باورها، اعم از دینی و غیردینی- جاری می داند. در این مقاله کوشیده ایم تعریف کلیفورد از مرجعیت و به تبع آن، انتقاد وی از ادیان را در توجیه باورهای دینی بررسی کرده، به بوته نقد بکشانیم.
اقتراحی در باب علم پیشین الهی با تکیه بر آموزه هایی از فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشمندان در باب علم الهی آثار ارزنده ای را خلق نموده اند. در این راستا ملاصدرای شیرازی به گونه مبسوط به این مبحث پرداخته است. وی قاعده «بسیط الحقیقه، کل الاشیاء و لیس بخارج منها» را محور اصلی مباحث در این باب قرار داده است. ملاصدرا از علم الهی ذات به ذات، در پی اثبات علم الهی به اشیا پیش از خلق و پس از خلق است. نگارنده بر این باور است که علی رغم جامعیت دیدگاه ملاصدرا در باب علم پیشین الهی نسبت به دیدگاه بزرگان سلف خود، همچون سهروردی و ابن سینا، دیدگاه وی اشکالات متعددی دارد؛ ازاین رو به تبیینی کامل تر نیاز دارد. این نوشتار با تکیه بر مقدماتی چند در صدد اثبات حصولی بودن علم پیشین الهی به اشیاست؛ گونه ای از علم حصولی که کامل تر از آن قابل تصور نیست.
بررسی تطبیقی تناسخ در اندیشه پال توئیچل و راجنیش اشو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
419 - 441
حوزههای تخصصی:
آرای پال توئیچل و راجنیش اشو در باب تناسخ را می توان از جنبه هایی مقایسه کرد. در این تطبیق دو وجه اشتراک و دو وجه اختلاف به دست می آید. وجوه اشتراک از این قرارند: نخست) هر دو قائل به معنای واحدی از تناسخ هستند و به تأثیرگذاری یک جانبه قانون کرمه بر چرخه زندگی اذعان دارند؛ دوم) هر دو به اهمیت اثبات تناسخ اعتقاد دارند، در این مقام علاوه بر استناد به تجربه ها ی معنوی خویش، از نظریه یادآوری خاطرات تمسک جسته اند. موارد افتراق به این شرحند: نخست) رویکرد آن دو درباره تناسخ متفاوت است؛ با این توضیح که توئیچل با برجسته سازی نظریه یادآوری که در مقام اثبات به آن استناد کرده بود، به اهمیت خودشناسی ارجاع می دهد. وی با اصیل پنداشتن اینکه «تنها راه شناختن خویش، مشاهده خود است» التفات ویژه ای به تناسخ و یادآوری خاطرات دارد. اشو با برجسته سازی رنج و درد این حیات که نتیجه اساسی چرخه های مکرر زندگی است، به اهمیت امکان رهایی از رنج اذعان داشته و التفات به شادی و نشاط را ملاک این غلبه قلمداد کرده است؛ دوم) توئیچل با نظام هستی شناسانه ای که ترسیم کرده است، راه رهایی از تناسخ را خروج از جهان های روانی و ورود به جهان های معنوی معرفی می کند، این خروج و ورود، تبعات متفاوتی دارند که مهم ترین آنها رهایی از تناسخ است. در اندیشه اشو، رهایی از تناسخ تنها با اتحاد با برهمن و تحقق نیروانه محقق خواهد شد. در این مقاله درمی یابیم که فارغ از وجوه اشتراک و افتراق، مسئله تناسخ در اندیشه آن دو تا چه اندازه از اهمیت بنیادین برخوردار است.
مفهوم قدرت از دیدگاه نیچه
منبع:
اسفار سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۶
159-186
حوزههای تخصصی:
فردریش نیچه، از اندیشمندان برجستة آلمانی است که متأثر از فیلسوف بدبین هم وطنش، آرتور شوپنهاور، کوشید با تأکید بر ارادة آدمی رویکردی نو به عالم و آدم افکند. او اراده آدمی را، اراده ای معطوف به قدرت می داند. لذا بر محور آن، ساختار هستی شناسی او پی ریزی می گردد؛ بدین معنا که نیچه تمام مفاهیم ارزشی همچون اخلاق، حقیقت و... را متناسب با ارادة معطوف به قدرت در آدمی درک می کند. بر این اساس، نگاهی نسبیّت انگارانه را در پیش می گیرد. نیچه بر آن است که اخلاق سنّتی را فرومایگانی که از شکوفا کردن ارادة معطوف به قدرت خویش ناتوان بودند، بازآفرینی کردند تا ارادة دیگران را بدین وسیله به مهار قدرت خویش درآورند. لذا سخت به مسیحیت، که وارث ارزش های اخلاقی است، می تازد و آن را مایة ننگ بشر غربی برمی شمارد. از این رو، نیچه تنها حقیقت مطلق را ارادة معطوف به قدرت می داند که چون این گونه اراده ها، گوناگون اند و تأویل های آن ها نیز فراوان است، لذا حقیقت ها نیز فراوان خواهند بود. پس، جهان از نگاه او، معنا و ارزش ذاتی ندارد و ارزش ها، به تأویل های آدمیان از ارادة قدرت شان وابسته است. از آنجا که اصل بنیادین در سراسر فلسفه نیچه " اراده معطوف به قدرت" است، در این نوشتار نخست به تبیین ابعاد مختلف این اصل می پردازیم و سپس رویکرد وی را به ارزش های اخلاقی در پرتو آن بررسی می کنیم.
تبیین و نقد نظریه علم اجمالی در عین کشف تفصیلی از دیدگاه آیت الله فیاضی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین و مشکل ترین مسائل حکمی و فلسفی، تبیین و تقریر «علم تفصیلی حق تعالی به مخلوقات در مرتبه ذات» است. صدرالمتألهین در کتاب های خود، دو نظریه دربارة این مسئله مطرح کرده است: یکی نظریه مشهور وی یعنی «علم اجمالی در عین کشف تفصیلی» و دیگری نظریه مبتنی بر اتحاد عاقل و معقول که نظریه نهایی او به حساب می آید. نویسنده در این نوشتار، نخست بر اساس مبانی صدرالمتألهین به تبیین نظریه ابتدایی و مشهور وی پرداخته و سپس به بررسی و نقد این نظریه از دیدگاه آیت الله فیاضی پرداخته است. ملّاصدرا با استفاده از قاعده «بسیط الحقیقه»، و بنا بر مبانى بدیع حکمت متعالیه (به ویژه اصالت وجود)، نظریه «علم اجمالى در عین کشف تفصیلى» را کرده است.
تقریرهای مختلف از برهان محقق اصفهانی در اثبات وجود خداوند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیخ محمدحسین غروی اصفهانی بر وجود خداوند استدلالی را اقامه کرده است که در در زمره براهین وجودی و صدیقین به شمار می رود. این برهان، در میان اندیشمندان معاصر، طرفداران و منتقدان جدی داشته و در مجموع پنج تقریر برای آن بیان گردیده است. در مقاله پیش رو، تقریرهای پنجگانه ای که برای برهان ایشان بیان گردیده است، در سه محور کلی مورد بررسی واقع شده است: محور اول، مفهوم واجب الوجود از این جهت که مفهومی ذهنی است؛ محور دوم، مفهوم واجب الوجود از این جهت که از امری ورای خود حکایت می نماید؛ و در نهایت، حقیقت واجب الوجود یا موجود بذاته در خارج. بعد از بیان هر تقریر، همخوانی آن با بیان محقق اصفهانی مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت بین تقریرهای مختلف از جهت همخوانی با متن کلام ایشان داوری انجام شده است. نتیجه نهایی که در این مقاله گرفته می شود این است که تقریر برهان بر اساس محور دوم تنها تقریری است که با ابیات محقق اصفهانی همخوانی دارد.
استیفای عوامل مهجوریت ایده «ترادف مفهومی» در باب صفات الهی (با تأکید بر آثار ابن سینا و شیخ احسائی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایده سینوی در باب ترادف مفهومی صفات ذاتی ایزد متعال شاذترین نگاه در باب اوصاف ذات احدی محسوب می شود. طبعاً این رخداد معلول برخی دلایل علمی و عوامل غیرمعرفتی است، که پژوهش پیشِ رو عهده دار گردآوری و تبیین آنهاست. عدم ارائه استدلال قیاسی به سود این مدعا در آثار مشهور سینوی، عدم طرح نظریه در اشارات و تنبیهات، بی توجهی شارحان آراء بوعلی به اصل نظریه، گزارش های ناقص اندک ناقدان ایده «ترادف»، خوانش کلامی از کلمات شیخ، و تقلیل نظریه وی به اتحاد مصداقی صفات، همگی عوامل مستند مهجوریت ایده سینوی در باب مفاهیم اوصاف الهی به شمار می آیند. اما نقدهای پررنگ صاحب أسفار بر ایده «ترادف» بستر مناسبی برای اطلاع اجمالی متأخران، از آن نظریه، فارغ از شناخت قائل آن فراهم ساخت. در این میان، احمد احسائی از ایده «ترادف» استقبال کرد و با تمهیدات بیشتری به تبیین دقیق تر آن نظریه و دفع انتقادات صدرایی همت گمارد. احسائی همچنین در جهت تطبیق ایده «ترادف» با آموزه های شیعی تلاش شایانی نمود، اما به دلیل مهجوریت مکتب فکری وی در محافل علمیِ رسمی و نیز برخی نقود تخریبی اندیشمندان متأخر بر آراء او، به فاصله اندکی، مجدداً ایده مزبور به دست فراموشی سپرده شد.
ماهیت «سیاست اسلامی» در قرآن از منظر علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و دوم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۸۶
197 - 223
حوزههای تخصصی:
رویکرد سیاسی علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به دلیل جایگاه جامعیت این تفسیر و نیز مفسر آن به عنوان یک مفسر بزرگ قرآن کریم، از جایگاه و اهمیت ویژه ای برخوردار است. علامه پس از تبیین ارتباط میان دین با سیاست و تقسیم بندی سیاست به دو گونه سیاست الهی و طاغوتی، بر جایگاه برتر سیاست اسلامی تأکید کرده، آن را دارای اصول و ویژگی های خاصی می داند که به طورمشخص از سیاست غیراسلامی متمایز می گردد. در این جستار ماهیت، ابعاد و اصول سیاست اسلامی در تفسیر المیزان را بررسی خواهیم کرد. مقاله حاضر می کوشد در این بررسی گامی در جهت افزایش تولیداتی در عرصه سیاسی مبتنی بر سیاست اسلامی و احیای سبک زندگی اسلامی بردارد. این مقاله با روش اسنادی و نوعی تحلیل محتوای کیفی در تفسیر المیزان به تحلیل، تبیین و تفسیر ماهیت سیاست اسلامی خواهد پرداخت.
ارزیابی تئودیسه اعتراض در پاسخ به مسئله شر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۳۲)
609 - 631
حوزههای تخصصی:
«تئودیسه اعتراض» از تئودیسه هایی است که در الهیات پساهولوکاستی شکل گرفت و در پی آن است تا با گله و شکایت مؤمنانه از خدا، امید به رفع شر از سوی خدا را تقویت کند و با شورش، خدایی را خطاب قرار دهد که قدرتش با هیچ قاعده عقلانی یا اخلاقی محدود نمی شود و یکسره به اراده مطلق خویش وابسته است. انتظار تئودیسه اعتراض این است که خدا بی حساب و کتاب شرایط را به نفع شخص رنج کشیده تغییر دهد. در این مقاله می کوشیم به نقد و بررسی تئودیسه اعتراض بپردازیم. تئودیسه اعتراض در مقایسه با سایر تئودیسه ها مزایا و کاستی هایی دارد و رویکرد آن نسبت به دیگر تئودیسه ها که به نحو حداکثری در مقام یافتن انگیزه ها و دلایل خدا هستند، معتدل و شکاکانه بوده و به جای رویکرد نظری و ناظرمحور، به دنبال رویکرد عملی و قربانی محور است. به صورت همزمان به مسئله عقلی و عاطفی شر پاسخ می دهد و بیش از آنکه دغدغه حل مسئله الهیاتی و فلسفی شر را داشته باشد، دل نگران حل مسئله بشری و انسانی شر با رویکردی انسان گرایانه است. از دیگر سو نقص ها و ابهاماتی در تئودیسه اعتراض وجود دارد که فیلسوفان دینی چون هیک، گریفین، دیویس و فیلیپس به آنها اشاره کرده اند. نقص هایی مانند ناسازگاری هایی که از مفاهیم اختیار انسان، قدرت مطلق خدا، عشق خدا، خیرخواهی خدا و امید به خدا با اعتراض برمی آید. این اشکال ها نیز خود جای نقد و ارزیابی دارد.
تأملی برجایگاه دین در تحولات اخلاق سیاسی غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۳۳)
723 - 742
حوزههای تخصصی:
دین به عنوان یکی از مهم ترین مقوله های خیر (زندگی خوب)، نقش ویژه ای در هدف گذاری و معنابخشی به زندگی انسان ایفا کرده و با عرضه آموزه هایی معطوف به زندگی مطلوب، به «فرارَوی» انسان ازآنچه به آن دچار است،تغییر زندگی و گذار از «هست» به «باید» یاری می رساند. در عین حال،ضرورت های اجتناب ناپذیر زیست جمعی و نقش انکارناپذیرِ زمینه ها و نهادهای اجتماعی چون دولت در حیات انسان موجب شده است تا سنجشِ نسبت «جامعه» با «خیر» به یکی از دغدغه های خاطر اندیشمندان بدل شود و در این بین اخلاق سیاسی از دیرباز، متکفل ارائه رهیافت مناسبی در باب نسبت نهاد دولت با دین بوده است. نوشتار حاضر در راستای بررسی تحولات اخلاق سیاسی در غرب، پس از تحلیل اجمالیِ فراز و نشیب های تاریخیِ مسیحیت از قرون وسطی تا دوران معاصر، به ایده غالب سیاسی یعنی بی طرفی دولت در قبال دین می پردازد و در آخر، رویکرد انتقادی کمال گرایی که در اواخر سده بیستم و توسط نوفضیلت گرایانِ غربی احیا شده است، از نظر خواهد گذشت. رویکرد اخیر در نقد معضلات ناشی از تکثر اخلاقی غرب،خواهان احیای دین به مثابه منبع تشخیص گزاره های اخلاقی، انگاری اخلاقی و تقویت جماعت است و پیرو تفکر ارسطویی، رسالت دولت در قبال خیر و نقش تربیتی این نهاد را یادآوری می کند.
بررسی تطبیقی نظریه فطرت استاد مطهری و نظریه کهن الگوی خداوند یونگ در باب منشأ دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۳۳)
787 - 806
حوزههای تخصصی:
پرسش از منشأ دین از پرسش های انسان مدرن محسوب می شود و مانند بسیاری از بحث های نوپدید دیگر، حاصل گذار انسان از سنت به مدرنیته است. این بحث با زمینه های دانشی دیگری و از جمله روانشناسی دین، جامعه شناسی دین، مردم شناسی و نیز تاریخ ادیان مرتبط است. تبیین یونگ از منشأ دین در فضای غرب و تبیین استاد مطهری از این مسئله در فضای اسلامی، از تبیین های مشهور در این زمینه هستند. تبیین یونگ با استفاده از مفهوم ناخودآگاه در روانکاوی و تبیین استاد مطهری با استفاده از مفهوم فطرت در فضای اندیشه اسلامی است. عمومیت و شمول کهن الگوها و فطریات، در ناخودآگاه قرار داشتن کهن الگوها و بالقوه بودن فطریات، بروز و ظهور کهن الگوها در شرایط خاصی مانند خواب و بروز و ظهور فطریات در حالات خاصی مانند ابتلا به خطرات، از اهم اشتراک های نظریات این دو اندیشمند است.
ارزیابی انتقادی تفسیر قلب به عقل در شارحان ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایده ی قلب در آثار ابن عربی از مهمترین و محوری ترین آراء اوست که تمام اندیشه های معرفت شناختی وی در نسبت با آن قابل فهم هستند. این ایده که از سوی اکثر شارحان ابن عربی با ارجاع به دیدگاه حکمای مسلمان نسبت به عقل مورد فهم قرار گرفته اغلب به صورت عبارت اخرای عقل مستفاد در تلقی فیلسوفان اسلامی درک شده است. تفسیری که با توجه به اهمیت ایده ی قلب در آراء و افکار ابن عربی باید مورد ارزیابی قرار گرفته و استواری آن با توجه به اندیشه های ابن عربی در متن آثارش به طور دقیق سنجیده شود. در این مقاله تلاش میشود تا ضمن ارزیابی انتقادی این تفسیر، فهم ایده ی قلب به مثابه ی عقل قابل و همچنین به مثابه ی عقل در معنای فهم عرفی و عمومی از این کلمه نیز مورد ارزیابی قرار گیرد.
نقدهایی بر نظریه های معنا در فلسفه تحلیلی ادبیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
61 - 83
حوزههای تخصصی:
قصدگرایی و ضد-قصدگرایی دو نظریه اصلی در فلسفه تفسیر ادبی هستند که هر یک موضع گیری مشخصی درباره نسبت قصد مؤلف با معنای اثر دارند. داشتن نظریه ای درباره چگونگی شکل گیری معنا از لوازم هر یک از این دو موضع فلسفی است. آنها باید به این پرسش پاسخ دهند که معنای یک قطعه ادبی چگونه قوام می یابد؟ برای یافتن پاسخ درست، تمرکز بر فلسفه زبان و نظریات معنا مفید خواهد بود. بعضی از رقبای قصدگرایان، از جمله ضد-قصدگرایان، اغلب مجبور شده اند تا تفسیر ادبی را از تفسیرهای معمول در زندگی روزمره جدا کنند، اما نتوانسته اند چرایی این جدایی را توجیه کنند. در نقطه مقابل، پاسخ قصدگرایان نیز، که مبتنی بر نظریه معنای گرایس بوده، قانع کننده نیست؛ نظریه معنای ایشان فقط قسمتی از معناهای موجود در متن را پوشش می دهد. در این مقاله پاسخ دو تن از قصدگرایان میانه رو معاصر، رابرت استکر و پیسلی لوینگستون به این پرسش نقد میشود. در انتها، نگارنده نظریه ربط را به عنوان نظریه ای جایگزین برای توضیح معنای آثار ادبی پیش می نهند و نتایج این جایگزینی را تبیین می کند. نگارنده نتیجه می گیرد که نظریه ربط امتیازاتی بر نظریه گرایسی معنا دارد که استفاده از آن را در بحث از تفسیر ادبی موجه می سازد.
تشکیک و تشابه وجود نزد ابن سینا و توماس آکوئیناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله درصدد بررسى این مسئله است که چرا در مابعدالطبیعه توماس آکوئیناس، تشکیک در مفهوم وجود به رغم قول او در باب تشابه وجود تصویرپذیر نیست؟ توماس، علاوه بر ارسطو از ابن سینا نیز در بسیارى از مواضع تبعیت کرده است. ارسطو «موجود» را غیر از مشترک معنوى و مشترک لفظى مى داند. ابن سینا، مشترک معنوى را بر دو قسم متواطى و مشکک مى داند و کاربرد سوم لفظ نزد ارسطو را در مشترک معنوى مشکک قرار مى دهد و چون قایل به مسانخت میان علت و معلول است، از تشکیک در مفهوم وجود دفاع مى کند. توماس اگرچه سخنى از «تشابه در وجود» نمى گوید، اما قسم سومى در کنار مشترک معنوى و لفظى به نام لفظ متشابه را مطرح مى کند. اگرچه تحلیل هاى زبان شناختى مؤید مترادف بودن الفاظ تشابه در فلسفه توماس و تشکیک نزد ابن سیناست، تحلیل هاى مابعدالطبیعى توماس شناسان جدید از تشابه بر اساس تناسب متفاوت با تشکیک مفهوم وجود است. تحلیل آنها از تشابه بر اساس نسبت نزدیک به تشکیک مفهوم وجود ابن سیناست؛ اما چون توماس قایل به مسانخت میان خالق و مخلوق نیست، نمى توان این تحلیل توماس شناسان را نیز تفسیرى صحیح از قول توماس درباره تشابه دانست.
بررسى رویکرد عقلانى به چگونگى ارتباط خداوند با عالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جستار حاضر به بررسى رویکردهاى عقلانى به ارتباط خداوند با عالم مى پردازد. ارتباط فاعلى علّى، از شایع ترین و متداول ترین ارتباط هاى تصویرشده از سوى فیلسوفان است. همچنین رویکردهاى حداکثرى و حداقلى ارتباط خداوند با عالم نیز قابل سنجش است. در این مقاله با بررسى واکاوانه برخى دیدگاه هاى دانشمندان عقل گراى یونان باستان و قرون وسطا، اندیشه ماشین انگارى جهان و نیز دیدگاه فلاسفه اسلامى، این تأکید حداکثرى بر ارتباط فاعلى علّى خداوند ترسیم شده است؛ سپس در گامى دیگر به سنجش و بررسى توانمندى و موفقیت تبیین هاى ارائه شده پرداخته، و در گام نهایى با گذر کردن از انحصارگرایى درباره ارتباط خداوند با عالم و نقادى آن، به تحلیلى جامع و فراگیر از ارتباط که داراى مؤلفه هایى نظیر کارآمدى است، دست یافته ایم. در این الگو و تصویر، ارتباط صرفا فاعلى علّى نیست؛ بلکه علاوه بر آن شامل ارتباط هاى دیگر نظیر ارتباط تدبیرى، قیومى، رازقى، شاهدى و علمى نیز مى شود.
بازگشت به اصل؛ درآمدی بر نگاه وحدت گرا به علوم از منظر حکمت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علم و دانش پیش از مدرنیته و عصر جدید، در حوزه های تمدنی گوناگون از نوعی وحدت و انسجام برخوردار بود. اگرچه دانش مشتمل بر قلمروهای گوناگون بود، اما این قلمروها در پیوند با یکدیگر یک کل واحد را تشکیل می دادند و از یکدیگر قابل تفکیک نبودند؛ ولی هم زمان با آغاز عصر مدرن دوران انشقاق و ازهم گسیختگی میان علوم و معارف بشری آغاز شد. جنبش مطالعات میان رشته ای، تفکر سیستمی و برخی جریانات فرهنگی و فلسفی در غرب، ضمن توجه به عرصة وحدت گرایی در علوم، به انتقاد از حرکت علم مدرن در مسیر تخصص گرایی پرداختند و بر این نکته تأکید داشتند که این نگاه تخصص گرا، فاقد کارایی لازم برای برطرف کردن نیازها و مسائل تمدنی غرب است. در این پژوهش ضمن معرفی انتقادی برخی جریان های وحدت گرا در ساحت علوم، به بررسی و تحلیل آن از منظر حکمت اسلامی پرداخته ایم. به نظر می رسد دانش در این منظر، از نوعی وحدت منسجم و یک پارچه برخوردار است که در ادبیات قدمای ما از آن تعبیر به حکمت می شده است.
مروری بر بیان ناپذیری تجارب عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان ناپذیری تجارت عرفانی مورد تأکید عارفان و فیلسوفانی از شرق و غرب عالم است. دربارة راز و چرایی توصیف ناپذیری حالات عرفا ادله ای مطرح شده است. لازمة توصیف ناپذیر بودن تجارب عرفانی این است که بیان عرفا عاری از معنا و محتوا، و از حیث واقع نمایی، فاقد ارزش و اعتبار باشد؛ ولی آیا می توان به چنین لازمه ای ملتزم شد؟ عارفان و غیرعارفان در توجیه ارزش بیانات عرفا و در معنا و مقصود سخن و گفتار ایشان، توجیهات و تفسیرهایی ارائه کرده اند. نظریة دیونیسیوسی، نظریة استعاره و نظریة استیس، سه نظریه ای هستند که در این باره عرضه شده اند، ولی هرکدام از این سه نظریه، نقاط ضعفی دارند که مانع از پذیرش آنها می شود. نظریة پیشنهادی این نوشتار، نظریة چهارمی است که سرّ بیان ناپذیری تجارب عرفانی را در عواملی خاص جست وجو می کند و می کوشد توضیحی فاقد نقاط ضعف سه نظریه پیش گفته ارائه دهد.
تحلیل حوزه مقابل تقوا با تأکید بر روش معناشناسی ایزوتسو(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۶ شماره ۷۱
171 - 198
حوزههای تخصصی:
تقوا از واژگان کلیدی قرآن است که درک مفهوم آن در بستر قرآن کریم در سیر انسان به سوی کمال کارگشاست. این معنا در مفهوم قرآنی از جایگاه ویژه و خاصی برخوردار است؛ از سوی دیگر تقوا امری نیست که انسان بتواند بر پایه عقل خویش، راه های دستیابی به آن را کشف کند؛ از این رو قرآن در آیه 115 سوره توبه بیان می کند که تبیین راه ها و زمینه های تحصیل تقوا از اموری است که می بایست از جانب خدا روشن و بیان گردد؛ بنابراین کشف حقیقت تقوا بر پایه کشف لایه های آن از طریق قرآن کریم است. از جمله راه های کشف معنای تقوا معناشناسی این واژه در قرآن است. از طرفی یکی از راه های شناخت ویژگی های هر چیز، معرفت یافتن به مواردی است که در تضاد با آن هستند. در این مقاله واژگانی که در قرآن کریم در تضاد با این واژه برای دریافت این مفهوم به کار رفته اند، واکاوی و تحلیل شده اند که کفر، عدوان، ظلم، کبر، فساد، فجور، اسراف، خسران، خیانت و اختیال از آن موارد می باشد. همچنین تلاش شده است با واسطه مقابل ها، به معنای حقیقی تقوا نائل شویم.
قرائتی نو (غیرارسطویی) از انسان، خدا و جهان در نظام فکری دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۰
141 - 156
حوزههای تخصصی:
دکارت را به درستی پدر فلسفه جدید می نامند. اما باید دید چرا فلسفه ای که دکارت طرح آن را درمی اندازد، با وصف «جدید» همراه است. تازگی نظام فلسفی دکارت به این است که می کوشد تصویر تازه ای از انسان، خدا و جهان عرضه کند؛ تصویری که با آنچه از این سه مقوله در فلسفه سنتی سراغ داریم، متفاوت است. انسان دکارتی با انسان ارسطویی بسیار فرق دارد. انسان ارسطویی حیوان ناطق است؛ یعنی به جهت برخورداری از نفس است که از حیات و نطق بهره مند می شود. اما در انسان دکارتی نفس به ذهن فرومی کاهد، نطق (به معنای مبدأ درک کلیات) نیز به سخن گفتن تبدیل می شود و حیات نیز معنای اصلی خود را از دست می دهد. می توان گفت در نظام دکارتی انسان تبدیل می شود به دو بخش کاملاً متمایز شیئ اندیشنده(ذهن) و شئ ممتد(بدن) که ذهن نیز تنها متکفل عقل جزئی(reason) است و در وادی ذهن دیگر خبری از خرد سنتی(intellect) نیست. جهان دکارتی نیز با جهان ارسطویی بسیار متفاوت است. به این معنا که جهان ارسطویی، جهان مقولات عشر است که در آن حیات و سرزندگی به تمام معنا جریان دارد. اما در جهان دکارتی تنها مقوله کمّ است که سیطره تمام عیار دارد و در آن، حیات عنصری است که مغفول می ماند و جایگاه روشنی ندارد و جملگی حیوانات(حتی بدن انسان) به ماشین هایی مکانیکی فرومی کاهند. خدای دکارتی نیز با خدای الهیات بالمعنی الاخص فرق دارد. چرا که او کامل مطلق و غیرفریب کار است تا آنکه واجد صفات کلامی رایج در ادیان باشد. خدای دکارتی بیش از آنکه نقش دینی داشته باشد، کارکردی معرفتی دارد. دکارت می خواهد طرح فلسفه ای را در اندازد که آدمیان را «صاحبان و مالکان طبیعت» کند.
بررسی نسبت و تلازم میان مرگ، جاودانگی و معنای زندگی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴
29 - 52
حوزههای تخصصی:
معنای زندگی از جمله مهمترین دغدغه های انسان معاصر است. در عصر جدید اگر چه انسان پیشرفتهای چشمگیری در علم و تکنولوژی کرده است اما با معضلاتی از جمله بی معنایی زندگی درگیر شده است. این معضل عوامل مختلفی دارد. در این مقاله بر آنیم تلازم میان جاودانی و مسئله معنای زندگی را مورد برسی قرار دهیم. برای این منظور ابتدا به چیستی مرگ و نظریات گوناگون در این باره پرداختیم و سپس به پرسش معنای زندگی پرداخته و دلایل بروز این پرسسش و همچنین معنای مختلف آن را به تفصیل شرح دادیم و در نهایت مسئله جاودانگی و مسائل مترتب به آن مورد واکاوی قرار داده و در باب تلازم میان معنای زندگی و جاودانگی ،سه نوع نگرش را تفکیک کردیم:1- ضرورت جاودانگی برای معناداری زندگی. 2- نفی ضرورت جاودانگی برای معناداری زندگی. 3-جاودانگی عاملی برای بی معنایی زندگی. و به تفصیل به تحلیل و بررسی هر یک از این سه نگرش پرداختیم.